فروتنی
ای که اول از همه خودت بینی
گوش کن کنون که بر چه آئینی
خویش خواه اولین که بود؟ ابلیس
تو مشابهِ خدا و یا اینی؟
کبریا فقط به حق برازنده است
خودستا و یا خدا، کدامینی؟
چشم دل گشای، از سرِ تحقیق
سِلم و عابدی ببین به هر دینی
میشوی بلند بی شک ای کوتاه
با فروتنان اگر تو بنشینی
دیگر هیچ
دانی ای ودیعهدارِ دلها هیچ
تا دلم به نزد توست هستم هیچ
آن زمان که در تو نقش خود دیدم
با توام همه وَ بی تو هیچم هیچ
خوبِ من بخند مست و خوش کاینجا
تو برقصی و من و نه دیگر هیچ
این زمان چنان به یکدگر پیچیم
کز تو پُر شوم نمانَد از من هیچ
یک شویم و پَرکشیم و گیریم اوج
لکّهای و نقطهای و دیگر هیچ