فعلاتن فعلاتن

غزل عشق

همه جا در نظر آیی

چه شود گر به بر آیی

تو غزل گوی دل استی

همه از عشق سرایی

همه ماهی تو به ظلمت

که بتابی چو در آیی

چو دلم را تو ربودی

نه دگر زان به در آیی

روم از خود به درونت

به سراغم اگر آیی