اینسان اراده شد
روزی به مردهام ز تو جان تازه داده شد
در خاک روحِ آتش و در جام باده شد
دانم که چیزکی ز تو در من فتاده شد
آنگه که خویشِ من ز مادر تازه زاده شد
بخشی ز تو به عاریت در من نهاده شد
یک چند بودنم به بند اینجا اراده شد
فردا امانتی به تو خواهد اعاده شد
آیا رسیدن آن زمان خواهد که ساده شد
نوری در این بدن ز تو ممزوج باده شد
کاینک چو نامهای به من خواهد گشاده شد