تو گفته بودی
بگو به من یار من که تا به کی تو ز من
سوائی و هجر تو فشارد این قلب من
تو گفته بودی به من بیا بیا سوی من
من آمدم سوی تو نیامدی سوی من
خدا خدایا دلش چرا نه همچون رخش
چرا ندارد نظر به چشم پر آب من
خدای من تا به کی در آتش عشق او
بسوزم از این امید نگه کند تا به من
به حق عشقت قسم جز عشق تو مونسی
میان اغیار دون ندارد این جان من