فعلاتن فعلاتن فعلن
وَ چه شبها که خرابش شده ام
چه بگويم به تو از حالِ خوشي
كه كلامي نكند وصف وِرا
چه شبي بود و چه شبهاي دگر
لحظاتي همه در عشق خدا
همه بودم زِ خودم بيخود و شد
همه تسخيرِ كسي اين بدنم
شده جاري كششي زعشقِ كسي
كه نميديدمش و بُرد مرا
به چنان حالِ خوشي مست و خراب
كه كلامي نكند وصف وِرا
وَ چه گويم كه چه فرخنده شبي
وَ چه شبهاي دگر بود مرا