مفاعیلن مفعولن مفاعیلن مفعولن
تو را بینم زین منظر
درِ دل میزد هرچند به ظاهر میرفت از در
به دل یادش باز آید رود حتی گر از سر
پس از عمری جستن او چو جستم آخر او را
شوم جاری در او من چو گیرم او را در بر
مسوزان این دل رحمی نما بر این سوته دل
در آن آتش از خشمت که سوزاند خشک و تر
چه شیرین مرگی دارد به دار عشقت منصور
به پرواز آمد از شوق چو مرغ دل شد پرپر
الا محبوب ابدال الا رعنای زیبا
نما عریان سیمین ساق و کن ما را مجنونتر