مفاعیلن فاعلاتن مفاعیلن فاعلاتن

و انسان، دِینش ادا شد

یکی بودن جنس حق بود که شیطان از او جدا شد

ز عشق وصلش ولی بود که آدم سوی خدا شد

ولی آدم هم خطا رفت و بر جز عشقش نظر کرد

از او گردید از هبوطی جدا و روحش فدا شد

دل تنگ از وصل معبود هوایی کردش دو باره

از اعماق اندرونش «مرا بین در خود» ندا شد

وَ بیچاره غافل از خود چه ترسید او بار اول

به بیرون از خود نگه کرد و دنبال آن صدا شد

ولی اکنون گوئیا باز به یاد آن روی طناز

و عشق دیدار محبوب دو باره شاهی گدا شد