مفاعلن فاعلن
عشق
چو عشق آمد پدید
به کثرت آمد فرید
به وحدت آید کثیر
به عاشقی بر وحید
ز عشق باید که گفت
از اوی باید شنید
و باید از راز عشق
سرودها آفرید
ز گلشن روی او
جز عشق کس گل نچید
عشق
چو عشق آمد پدید
به کثرت آمد فرید
به وحدت آید کثیر
به عاشقی بر وحید
ز عشق باید که گفت
از اوی باید شنید
و باید از راز عشق
سرودها آفرید
ز گلشن روی او
جز عشق کس گل نچید