مفاعلن فعولن

خدای من خدایا

به یاد داری آیا

به هر دری زدی تا

به چشم دیده باشی

خدای نازنین را

خدا خودش بیامد

بدان عجیب رؤیا

چه می‌شوی تو نزدیک

نگار من خدایا

به بنده‌ای که هستی

وِ را تمام دنیا


قرارِ آرمیدن

مرا دلی حزین است

مکن مرا نصیحت

خطابه خوان خدا را

هدایتم مکن تو

به مذهب و شریعت

که خسته‌ام ز دنیا

خدای من کجایی

میان این شیاطین

قسم به روح پاکت

ز خستگی فسردم

مرا کنار خود ده

قرارِ آرمیدن

قرارِ آرمیدن