لطیفه و گفته های خوب
شعری برای همگان
محیط زیست
جنگل که رفت
هیزمشکن سرایدار شد
و بر دیوار مدرسه با ذغال نوشت
حفظ محیط زیست
حفظ زندگیست
کیوان رادفر
شعری برای همگان
محیط زیست
هرکجا هستم، باشم
آسمان مال من است
پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين مال من است
صبحها نان و پنيرك بخوريم
و بكاريم نهالی سر هر پيچ كلام
و بپاشيم ميان دو هجا تخم سكوت
و نخوانيم كتابی كه در آن باد نمیآید
و كتابی كه در آن پوست شبنم تر نيست
و كتابی كه در آن یاختهها بیبعدند
و نخواهيم مگس از سرانگشت طبيعت بپرد
و نخواهيم پلنگ از در خلقت برود بيرون
و بدانيم اگر كرم نبود، زندگی چيزی كم داشت
و اگر خنج نبود، لطمه میخورد به قانون درخت
و بدانيم اگر نور نبود، منطق زنده ی پرواز دگرگون میشد
و بدانيم كه پيش از مرجان، خلائی بود در انديشهی درياها
لب دريا برويم
تور در آب بيندازيم
و بگيريم طراوت از آب
ريگی از روی زمين برداريم
وزن بودن را احساس كنيم
روشنی را بچشيم
شب يك دهكده را وزن كنيم، خواب يك آهو را
گرمی لانهی لکلک را ادراك كنيم
روی قانون چمن پا نگذاريم
در موستان گره ذائقه را بازکنیم
و نگوييم كه «شبتاب» ندارد خبر از بينش باغ
و بياريم سبد
ببريم اینهمه سرخ، اینهمه سبز
آسمان را بنشانيم ميان دو هجای «هستي»
ريه را از ابديت پر و خالی بكنيم
بار دانش را از دوش پرستو به زمين بگذاريم
نام را بازستانیم از ابر
از چنار، از پشه، از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برويم
و نپرسيم چرا قلب حقيقت آبیست
و نپرسيم پدرهای پدرها چه نسيمی، چه شبی داشته اند
گزیدهای از ابیات شعر صدای پای آب اثر سهراب سپهری
دلم امشب صاف است
آسمان هم آرام
و هزاران فانوس
باد هم میآید
و نسیمی زیرک
سعی دارد که بفهماند شب
مظهر اینهمه تاریکی و دلتنگی نیست
به گمانم فردا
روز خوبی باشد
وحدت و دوستی
در فروبسته ترین دشواری
در گرانبارترین نومیدی
بارها بر سر خود بانگ زدم
هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست که هست
بیستون را یاد آر
دستهایت را
بسپار به کار
کوه را چون پَرِ کاه
از سر راه بردار
وَه چه نیروی شگفت انگیزیست
دستهایی که به هم پیوسته است
فریدون مشیری
در هوای باران
صحرا چه زیبا بود
وقتیکه میبارید، در دامنش باران
هر سو، گلی رنگین
سرخ و سپید و زرد، چون چهرهی یاران
اینجا شقایقها، آنجا گل لاله
پایین درخت توت، بالا سپیداران
آهوی صحرایی، هر جا پراکنده
در آسمان خورشید، با چهرهای تابان
تیهو و بلدرچین با قمری و درنا
سرمست و پرغوغا در جمع دلداران
برخیز و کاری کن تا توشه برچینی
از اول نوروز تا آخر آبان
همچون طبیعت شو، دارا و بخشنده
بنگر در این صحرا، گسترده چون دامان
صلاحالدین احمد لواسانی
میتوان در قاب خيس پنجره
چکچک آواز باران را شنيد
میتوان دلتنگی يك ابر را
در بلور قطرهها بر شيشه ديد
میتوان لبريز شد از قطرهها
مهربان و بیریا و ساده بود
میتوان با واژههای تازهتر
مثل ابری، شعر باران را سرود
میتوان در زير باران گام زد
لحظههای تازهای آغاز كرد
پاك شد در چشمههای آسمان
زير باران تا خدا پرواز كرد
ناشناس
چه غريبانه به دنبال خدا میگردی
مگر امروز تو از زير درخت لب جوی
سبدی نارنجی، كه در آن آب زلال
چيده بودی ببری، بفشانی به گل سوسن و ياس
تو ز يادت بردی؟
در ميان سبدت، آب و گل را بفشار
تا گل و آب به هم آميزد
و سپس
روی آن با کمی از برگ بلور
سايه ساری بگذار
تا در آن چشمه، تو عكس ازلی را یکبار
واندر آن نقش خيال
نور انوار خدا را بينی
باقر رمزی
------------------------------------------------
اگر روزی، بی منت، محبت کردیم؛ بی گناه، لذت بردیم؛ بی حساب، شکر کردیم؛ بی ریا، عبادت کردیم؛ آن روز واقعاً زندگی کرده ایم.
اگر تمام شب را در حسرت خورشید گریه کنیم، فقط خود را از دیدن ستاره ها محروم کرده ایم.
کامیابی صدفی نیست که آن را موجی
بکشد تا ساحل
و در او مرواریدی باشد
غلطان، نایاب
بخت از آن کسیست
که به کشتی برود و به دریا بزند
دل به امواج خطر بسپارد
و بخواهد چیزی را کشف کند
و بداند که جهان، پر آیات خداست
بشنود شعر خداوندی را در کار جهان
و ببندد کمرش را با عزم
و مناجات کند با کارش
و در اندیشه ی یک مسئله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد در زیر سرش
و ببیند در خواب
حل یک مسئله را
باز با شادی درگیری یک مسئله بیدار شود
مجتبی کاشانی
هر جلوه ای از جهان هستی
تاب از قدم تو می رباید
هرجا که نشان مهر و نیکیست
در روح تو راه می گشاید
برگی که به ساقه می نشیند
مرغی که ترانه می سراید
یک آینه، صد هزار تصویر
تو آینه ای، جهان، جمال است
با جان و دل تو راز گوید
با طبع ترانه آفرینت
آنرا که شنیده باز گوید
گه نغمه ی دلنواز خواند
گه قصه ی جانگداز گوید
یک زخمه و صد هزار آهنگ
فریدون مشیری
خستگی را تو بخاطر مسپار
که افق نزدیک است
و خـــدایـــی بـــیــــدار
کــه تــو را مــیـبـیـند
و به عشق تو همه حادثه ها میچیند
کــه بـه یادش باشی
و بدانی که همه بخشش اوست
و همینش کافیست
گوگل: من آدرس همه چیز و همه جا را دارم.
ویکی پدیا: من همه چیز را میدونم.
فیسبوک: من همه را می شناسم.
اینترنت: من هستم که شماها هستید.
برق: من نباشم هیچکدام نیستید.
خشم مانند طوفان است؛ بعد از مدتی فروخواهد نشست ولی بدان که حتماً شاخه هائی شکسته اند .
در بیشتر مواقع، زندگی آنگونه نیست که ما فکر میکنیم بلکه ما همانگونـه که فکر می کنیم، زندگی می کنیم.
به بعضیها هم باید یادآوری کرد که قراره اسم رو بچشون بگذارند؛ "یوزرنیم" انتخاب نمیکنند که اینهمه اصرار دارند کسی اون اسم را برنداشته باشه .
اگر تجربه ی امروزم را داشتم، کارهای دیروزم را نمی کردم ولی اگر کارهای دیروزم را نمی کردم، تجربه ی امروزم را نداشتم.
برق را در خرمن مردم تماشا کرده است
آنکه پندارد که حال مردم دنیا خوش است
صائب
نمیدونم این بابای من چه جوری فرم یارانه ها رو پر کرده که دیروز از صلیب سرخ جهانی اومدند واسه کمکمون؛
صبح امروزم از فائو اومده بودند واسمون غذا و آب آوردند.
انسان های ساده را احمق فرض نکنید؛ باور کنید آنها خودشان نخواستند که “هفت خط” باشند.
اگر خدا دعاهای شما را مستجاب کند، ايمانتان را افزايش داده است.
اگر با تاخير مستجاب کند، صبرتان را زياد کرده است.
و اگر مستجاب نکند، چيز بهتری برايتان در نظر دارد.
دختره ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﻢ، ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮐﺪﺍﻣﯿـﻦ ﺗﻦ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﯼ؟
ﻣﻨﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﺑﻪ 5 ﺗﻦ.
ﻓﻮﺭﯼ ﺯﺩ ﺑﻼﮐﻢ ﮐﺮﺩ.
ﺍﯾﻨﻘﺪر توجه ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﻔﻬﻤﻪ ﻣﻦ ﺩﻋﺎیش ﮐﺮﺩﻡ.
الماس همان کربن ست که تحت فشار زیاد و شرایط سخت تغییر یافته است. شرایط سخت انسان را ارزشمند می کند.
تفاهم به معنای درک کردن نیست بلکه به معنای توانایی تحمل تفاوت هاست.
خدایا کمکم کن تا درهایی که به سویم می گشایی ندانسته نبندم و درهایی که به رویم می بندی به اصرار نگشایم .
http://www.shereno.ir
http://www.bisms.ir
http://www.khandefun.ir
http://www.smsalvand.ir
http://www.shadihaa.blogfa.com
http://www.wikifars.com
http://morteza-en.blogfa.com
http://karaj.mihanblog.com
http://www.ariatalk.com
http://www.tasms.ir
http://www.radsms.com
http://mohammad-fateme.blogfa.com
http://www.javaneirani.com
http://iraniansfun.blogfa.com
http://iraniansfun.blogfa.com
http://www.radsms.com
http://smspatugh.ir
http://www.soca.ir
http://rafieh77.blogfa.com/
http://www.forum.98ia.com
http://amzsku.blogfa.com
صفحه بعد