ضرب‌المثل (ص - ک)

ضرب‌المثل (ص - ک)

ص

صابونش به تن ما خورده است

صبر کوتاه خدا، سی سال است

صدایش صبح درمی‌آید

صد پتك زرگر، یك پتك آهنگر

صد تا گنجشك با زاق و زوقش، نیم‌من است

صد تا چاقو بسازد، یكی‌اش دسته ندارد (اشاره به فرد دروغ‌گو)

صد رحمت به کفن دزد اولی

صدسال گدائی می‌كند، هنوز شب جمعه را نمی‌داند

صد سر را کلاه است و صد کور را عصا

صد موش را یك گربه کافی است

صفرایش به یك لیمو می‌شکند (اشاره به تغییر سریع)

سنار جیگرك، سفره‌ی قلمکار نمی‌خواهد

ض

ضرب‌خورده، جراح است

ضرر را از هر جا جلویش را بگیری منفعت است

ضامن روزی بود روزی‌رسان

ضرر به‌موقع بهتر از منفعت بی‌موقع

ضرر کار‌کن، کار نكردن است

ط

طاس اگر نیك نشیند، همه‌کس نرّاد است

طالع اگر داری، برو دمر بخواب

طبل توخالی است

طبیب بی‌مروت، خلق را رنجور می‌خواهد

طعمه‌ی هر مرغكی انجیر نیست

طمع‌پیشه را رنگ و رو زرد است

طمع را نباید که چندان کنی که صاحب کرم را پشیمان آنی

طمع زیاد مایه‌ی جوان‌مرگی است

طمعش از کرم مرتضی‌علی بیشتر است

ظ

ظالم، پای دیوار خودش را می‌كند

ظالم، همیشه خانه‌خراب است

ع

عاشق بی‌پول، باید شبدر بچیند

عاشقم پول ندارم، کوزه بده آب بیارم

عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد

عاشقی کار سری نیست که بر بالین است

عاقبت، جوینده یابنده بود

عاقبت، گرگ‌زاده گرگ شود، گر چه با آدمی بزرگ شود

عاقل به كنار آب تا پل می‌جست، دیوانه پابرهنه از آب گذشت

عاقل گوشت می‌خورد، بی‌عقل، بادمجان

عالم بی‌عمل، زنبور بی عسل است

عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل

عالم نا پرهیزکار، کوری است مشعله‌دار

عبادت به‌جز خدمت خلق نیست

عجله، کار شیطان است

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

عذر بدتر از گناه

عروس بی جهاز، روزه‌ی بی‌نماز، دعای بی‌نیاز، قرمه‌ی بی پیاز

عروس تعریفی، عاقبت شلخته درآمد

عروسی که به ما رسید، شب کوتاه شد

عروس مردنی را گردن مادر‌شوهر نگذارید

عروس که مادر‌شوهر ندارد، اهل محل مادر شوهرشند

عزیز‌کرده‌ی خدا را نمی‌شود ذلیل کرد

عسس بیا من را بگیر

عسل در باغ هست و غوره هم هست

عسل نیستی که انگشتت بزنند

عشق پیری گر بجنبد، سر به رسوائی زند

عقد پسر‌عمو و دخترعمو را در آسمان بسته‌اند

عقلش پاره‌سنگ برمی‌دارد

عقل که نیست، جان در عذاب است

عقل مردم به چشمشان است

علاج واقعه را پیش از وقوع باید کرد

علف به دهان بٌزی باید شیرین بیاید

عیدت را اینجا کردی، نوروزت را برو جای دیگر

غ

غاز می‌چراند (اشاره به آدم بیکار)

غربال را جلوی کولی گرفت و گفت: من را چطور می‌بینی؟ گفت: هر طور که تو من را می‌بینی

غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو

غم مرگ برادر را برادر‌مرده می‌داند

غوره نشده مویز شده است

ف

فردا که برمن و تو وزد باد مهرگان آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست؟

فرزند بی‌ادب مثل انگشت ششم است، اگر ببری درد دارد، اگر هم نبری زشت است

فرزند کسی نمی‌كند فرزندی، گر طوق طلا به گردنش بربندی

فرزند عزیزدردانه، یا دنگ است یا دیوانه

فرشش زمین است، لحافش آسمان

فضول را به جهنم بردند، گفت: هیزمش تر است

فقیر، در جهنم نشسته است

فكر نان کن که خربزه آب است

فلفل نبین چه ریزه بشكن ببین چه تیزه

فواره چون بلند شود سرنگون شود

فیل خوابی می‌بیند و فیلبان خوابی

فیلش یاد هندوستان کرده است

فیل و فنجان

ق

قاپ قمارخانه است (اشاره به کارآیی فرد)

قاتل به‌پای‌خود پای دار می‌رود

قاچ زین را بگیر، اسب‌دوانی پیشكشت

قاشق نداری آش بخوری، نانت را کج کن

قبای بعد از عید برای سر منار خوب است

قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری

قربان برم خدا را یك بام و دو هوا را

قربان بند کیفتم تا پول داری رفیقتم

قسمت را باور کنم یا دم خروس را؟

قسم نخور که باور کردم

قوم‌وخویش، گوشت هم را می‌خورند استخوان هم را دور نمی‌اندازند

ك

کاچی بهتر از هیچی است

کار از محكم‌کاری عیب نمی‌كند

کار بوزینه نیست نجاری

کارکردن خر و خوردن یابو

کارد، دسته‌ی خودش را نمی‌برد

کار نباشد، زرنگ است

کار، نشد ندارد

کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر می‌خواهد و مرد کهن

کاری بكن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کباب

کاسه‌ی گرم‌تر از آش است

کاسه جایی رود که شاه‌تغار بازآید

کاسه را کاشی می‌شکند، تاوانش را قمی می‌دهد

کاشكی را کاشتند سبز نشد

کافر همه را به كیش خود پندارد

کاه از خودت نیست، کاهدان که از خودت است

کاه بده، کالا بده، دو غاز و نیم بالا بده

کاه پیش سگ، استخوان پیش خر

کاه را در چشم مردم می‌بیند، کوه را در چشم خودش نمی‌بیند

کباب پخته نگردد مگر به گردیدن

کبكش خروس می‌خواند

کجا خوش است؟ آنجا که دل خوش است

کج می‌گوید اما رج می‌گوید

کرایه‌نشین، خوش‌نشین است

کرم درخت از خود درخت است

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من

کسی دعا می‌كند زنش نمیرد که خواهر‌زن نداشته باشد

کسی را در قبر دیگری نمی‌گذارند

کسی که از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نمی‌شود

کسی که از گرگ می‌ترسد، گوسفند نگه نمی‌دارد

کسی که منار می‌دزدد، اول چاهش را می‌كند

کسی که خربزه می‌خورد، پای لرزش هم می‌نشیند

کشته ازبس‌که فزون است کفن نتوان کرد (اشاره به زیادی خرابکاری)

کف دستی که مو ندارد از کجایش می‌کنند؟

کفتر صناری، یاکریم نمی‌خواند

کفتر چاهی، جایش توی چاه است

کفش‌هایت جفت، حرف‌هایت مفت

کفش‌هایش یكی نوحه می‌خواند، یكی سینه می‌زند

کفگیرش به ته دیگ خورده است

کلاغ آمد چریدن یاد بگیرد، پریدن هم یادش رفت

کلاغ از وقتی بچه‌دار شد، شكم سیر به خود ندید

کلاغ از باغمان قهر کرد، یك گردو منفعت ما

کلاغ خواست راه‌ رفتن کبك را یاد بگیرد، راه رفتن خودش هم یادش رفت

کلاغ، روده‌ی خودش درآمده بود آن‌وقت می‌گفت: من جراحم

کلاغ سر لانه‌ی خودش قارقار نمی‌كند

کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی

کلاه را که به هوا بیندازی تا پائین بیاید هزارتا چرخ می‌خورد

کلاه کچل را آب برد، گفت: برای سرم گشاد بود

کلفتی نان را بگیر و نازکی کار را

کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است

کله‌اش بوی قرمه‌سبزی می‌دهد

کمال هم‌نشین در من اثر آرد وگرنه من همان خاکم که هستم

کم بخور، همیشه بخور

کنار گود نشسته است، می‌گوید لنگش کن

کبوتر با کبوتر، باز با باز کند هم‌جنس با هم‌جنس، پرواز

کنگر خورده، لنگر انداخته است

کور از خدا چی می‌خواهد؟ دو چشم بینا

کور خود و بینای مردم

کور بشود آن دکانداری که مشتری خودش را نشناسد

کور را چه به شب‌نشینی؟!

کور کور را می‌جوید، آب گودال را

کور هر چی توی چنته‌ی خودش است خیال می‌كند توی چنته‌ی رفیقش هم هست

کوری دخترش هیچ، داماد خوشگل هم می‌خواهد

کوزه‌ی خالی، زود از لب بام می‌افتد

کوزه‌گر از کوزه‌شكسته، آب می‌خورد

کوزه‌ی نو، آب خنك دارد

کوزه‌ی نو، دو روز آب را سرد نگه می‌دارد

کوه به كوه نمی‌رسد، آدم به آدم می‌رسد (اشاره به نیاز افراد به یکدیگر)

کوه، موش زاییده است

صفحه بعد قبل