اختلالات خوردوخوراک

اختلالات خوردوخوراک

اختلال هرزه‌خواری

افراد و معمولاً کودکان مبتلا به اختلال هرزه‌خواری (آشغال‌خواری، همه‌چیز‌خواری)، برحسب سن و میزان دسترسی، مواد غیرخوراکی مانند صابون، گچ، خاک، ذغال، رنگ، مو، پارچه، کاغذ، مدفوع و مواد دیگر را می‌خورند.

خوردن مواد غیرخوراکی، ممکن است با خطر مسمومیت با موادی مانند سرب، ابتلا به انگل‌های روده‌ای، کمبود روی و آهن و انسداد روده‌ای، همراه باشد و ممکن است به بستری شدن در بیمارستان و حتی مرگ، منجر گردد.

خوردن مواد غیرخوراکی، در کودکان عادی ازنظر هوشی، با افزایش سن و در زنان باردار، با اتمام دوره‌ی بارداری، از بین می‌رود؛ اما در معلولان ذهنی، تداوم می‌یابد.

اختلال هرزه‌خواری، هم در مردان و هم در زنان رخ می‌دهد. حداقل سن تشخیص ابتلا به بیماری هرزه‌خواری، سن ۲ سال در نظر گرفته شده است و در دوران نوجوانی و بزرگ‌سالی نیز ممکن است بروز نماید. هوس خوردن مواد غیرخوراکی در دوران بارداری، در صورتی قابل ‌توجه است که مقدار مصرف مواد و ترکیبات غیرقابل‌خوردن، به حدی باشد که امکان ایجاد خطرات بالقوه‌ی طبی داشته باشد.

غفلت و عدم نظارت والدین و خانواده و تأخیر رشدی، می‌تواند خطر بروز و پیامدهای اختلال هرزه‌خواری را افزایش دهد.

در بعضی از فرهنگ‌ها، خوردن بعضی از مواد غیرخوراکی، ممکن است یک عمل معنوی باشد یا به‌عنوان دارو مصرف گردد یا یک عمل آیینی و هنجاری باشد که در این موارد، تشخیص هرزه‌خواری داده نمی‌شود.

هرزه‌خواری سبب اختلال در فعالیت‌های اجتماعی فرد می‌گردد.

معیارهای تشخیصی اختلال هرزه‌خواری در DSM – 5

الف – خوردن مداوم مواد غیرمغذی و غیرخوراکی د ر یک دوره‌ی حداقل یک‌ماهه.

ب - خوردن مواد غیرمغذی و غیرخوراکی، متناسب با سطح رشدی فرد نیست.

ج - رفتار خوردن مواد غیرخوراکی، بخشی از خصوصیات فرهنگی یا رفتاری مبنی بر یک هنجار اجتماعی نیست.

د - چنانچه رفتار اختلالی هرزه‌خواری به همراه اختلال روانی (مثلاً همراه با معلولیت ذهنی (اختلالات رشدی ذهنی) ختلال طیف اتیسم، اسکیزوفرنی) یا عارضه‌ی طبی (ازجمله، بارداری) باشد، شدت آن در حدی است که نیاز به توجه بالینی را ایجاب نماید.

مشخص کنید اگر:

در وضعیت بهبودی: بعد از یک دوره‌ی بروز اختلال هرزه‌خواری، معیارهای تشخیصی، در یک دوره‌ی زمانی، به‌صورت پایدار، دیده نمی‌شوند.

DIAGNOSTIC AND STATISTICAL

MANUAL OF

MENTAL DISORDERS

FIFTH EDITION

Pica

Diagnostic Criteria

A. Persistent eating of nonnutritive, nonfood substances over a period of at least 1 month.

B. The eating of nonnutritive, nonfood substances is inappropriate to the developmental level of the individual.

C. The eating behavior is not part of a culturally supported or socially normative practice.

D. If the eating behavior occurs in the context of another mental disorder (e.g., intellectual disability [intellectual developmental disorder], autism spectrum disorder, schizophrenia) or medical condition (including pregnancy), it is sufficiently severe to warrant additional clinical attention.

Coding note: The ICD-9-CIVI code for pica is 307.52 and is used for children or adults.

The ICD-10-CM codes for pica are (F98.3) in children and (F50.8) in adults.

Specify if:

In remission: After full criteria for pica were previously met, the criteria have not been met for a sustained period of time.

Prevalence

The prevalence of pica is unclear. Among individuals with intellectual disability, the prevalence of pica appears to increase with the severity of the condition.

اختلال نشخوار

اختلال نشخوار، یعنی بالاآوردن غذای بلعیده‌شده به دهان و دوباره جویدن و بلع مجدد آن، بدون حالت تهوع و یا بیرون ریختن غذای دوباره جویده شده از دهان. در اختلال نشخوار، حتی ممکن است فرد با واردکردن انگشت به حلق، باعث برگرداندن غذای داخل معده به دهان شود و به نشخوار آن بپردازد.

نوزادان مبتلا به اختلال نشخوار، با قوس دادن به کمر، عقب کشیدن سر، سفت کردن عضلات شکم و انجام حرکت مکیدن با دهان، غذای بلعیده‌شده را بالا آورده و از انجام این کار، لذت می‌برند. اختلال نشخوار، ممکن است در کودکان بزرگ‌تر و در بزرگ‌سالان نیز رخ دهد؛ بخصوص اگر با اختلال اجتناب از غذا یا کاهش مصرف مواد غذایی، همراه باشد. نوجوانان و بزرگ‌سالان مبتلا به این اختلال، ممکن است با گرفتن دست در جلوی دهان یا سرفه کردن، عمل برگردان غذا و نشخوار کردن را پنهان کنند یا حتی به دلیل انجام نشخوار، از دیگران فاصله بگیرند یا از خوردن غذا در محیط‌های عمومی یا محل کار و مدرسه، اجتناب کنند.

سن شروع اختلال نشخوار در نوزادان، ۳ تا ۱۲ ماه در نظر گرفته شده است و در دوران کودکی، نوجوانی و بزرگ‌سالی نیز امکان ابتلای به این اختلال، وجود دارد.

وجود مشکلات روانی و اجتماعی، زندگی پراسترس، مشکلات مربوط به رابطه‌ی پدر و مادر با فرزند و فقدان تحریک لازم، از عوامل زمینه‌ساز ابتلا به این اختلال در نوزادان و کودکان است.

اختلال نشخوار در نوزادان و همچنین در افراد بزرگ‌تر مبتلا به معلولیت ذهنی و مبتلا به اختلالات عصبی - رشدی دیگر، ممکن است یک رفتار خود‌تحریک‌کننده یا خود‌تسکین‌دهنده باشد؛ مانند رفتارهای حرکتی تکراری، نظیر حرکات تکراری و ریتمیک تکان دادن سر که در آنان مشاهده می‌شود.

معیارهای تشخیصی اختلال نشخوار در DSM – 5

الف - بالاآوردن مکرر غذا به دهان (قی کردن، برگرداندن) در طی یک دوره‌ی حداقل یک‌ماهه. غذایی که برگردان شده است، دوباره جویده شده، دوباره بلعیده‌شده یا بیرون ریخته (تف) می‌شود.

ب - برگردان غذا با مشکلات دستگاه گوارش یا عارضه‌ی طبی دیگر مربوط نیست.

ج - اختلال نشخوار در دوره‌ی اختلال بی‌اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، اختلال پرخوری یا اختلال اجتناب - محدود کردن مصرف غذا، رخ نداده است.

د - اگر نشانه‌های اختلال نشخوار، همراه با اختلال روانی دیگر (مثلاً معلولیت ذهنی یا اختلال رشدی ذهنی دیگر) رخ داده باشد، شدت آن در حدی است که نیاز به توجه بالینی را ایجاب می‌نماید.

مشخص کنید اگر:

در وضعیت بهبودی: بعد از یک دوره‌ی اختلال نشخوار، معیارهای تشخیصی، در یک دوره‌ی زمانی، به‌صورت پایدار، دیده نمی‌شوند.

Rumination Disorder

Diagnostic Criteria 307.53 (F98.21)

A. Repeated regurgitation of food over a period of at least 1 month. Regurgitated food may be re-chewed, re-swallowed, or spit out.

B. The repeated regurgitation is not attributable to an associated gastrointestinal or other medical condition (e.g., gastroesophageal reflux, pyloric stenosis).

C. The eating disturbance does not occur exclusively during the course of anorexia nervosa, bulimia nervosa, binge-eating disorder, or avoidant/restrictive food intake disorder.

D. If the symptoms occur in the context of another mental disorder (e.g., intellectual disability [Intellectual developmental disorder] or another neurodevelopmental disorder), they are sufficiently severe to warrant additional clinical attention.

Specify if:

In remission: After full criteria for rumination disorder were previously met, the criteria have not been met for a sustained period of time.

Prevalence

Prevalence data for rumination disorder are inconclusive, but the disorder is commonly reported to be higher in certain groups, such as individuals with intellectual disability.

اختلال اجتناب از غذا یا کاهش مصرف غذا

فرد مبتلا به اختلال اجتناب از غذا یا کاهش مصرف غذا، از خوردن غذا به ‌اندازه‌ای که انرژی مورد نیاز بدن وی را تأمین کند، اجتناب می‌کند و با کاهش وزن قابل‌توجه و اختلال در عملکرد روانی و اجتماعی و حتی بستری شدن و تغذیه‌ی اجباری، مواجه می‌گردد.

عوامل مختلف، ممکن است باعث اختلال اجتناب - کاهش مصرف غذا باشد؛ مانند عدم علاقه به خوردن غذا یا تمایل به کاهش وزن. در نوزادان، ممکن است خواب‌آلودگی، اضطراب یا آشفتگی همراه با تغذیه، سبب بروز این اختلال گردد؛ تعامل نامناسب والدین و کودک، مثلاً تهیه‌ی غذایی که کودک آن را دوست ندارد و نمی‌خورد و تفسیر مادر از رفتار کودک به عنوان بهانه‌گیری و لجبازی و واکنش نامناسب نسبت به آن، ممکن است به این اختلال، منجر شود.

در کودکان بزرگ‌تر و نوجوانان، اجتناب از غذا یا کاهش مصرف مواد غذایی، ممکن است با اختلالات عاطفی که مطابق با معیارهای تشخیصی اضطراب، افسردگی و اختلال دوقطبی نیستند، همراه باشد که به آن «اختلال عاطفی اجتناب از مواد غذایی» می‌گویند.

حساسیت نسبت به ویژگی‌های حسی غذا مانند رنگ، بو، مزه و شکل غذا در بعضی از افراد، باعث اجتناب آنان از بعضی غذاها و خوردن تعداد محدودی از غذاها می‌شود که به با عناوین غذاخوردن انتخابی، امتناع غذایی مزمن و فوبیای غذایی، توصیف می‌شوند. افراد دارای حساسیت شدید نسبت به ویژگی‌های غذا، ممکن است رفتارهای مشابه اتیسم نشان بدهند.

اختلالات اضطرابی، اختلالات طیف اتیسم، اختلالات وسواسی - اجباری و اختلال کاهش توجه و بیش‌فعالی، احتمال خطر ابتلا به این اختلال را افزایش می‌دهد.

ازنظر وراثتی و فیزیولوژیکی، داشتن سابقه‌ی بعضی بیماری‌های گوارشی و طیف گسترده‌ای از عارضه‌های طبی، با اختلال اجتناب از غذا یا کاهش مصرف مواد غذایی، مرتبط است.

احتمال ابتلای به اختلال اجتناب - کاهش مصرف غذا، در افرادی که دارای مادران مبتلا به اختلالات تغذیه بوده‌اند، بیشتر است.

معیارهای تشخیصی اختلال اجتناب – محدود کردن غذا در DSM - 5

الف - یک اختلال خوردن یا تغذیه (شامل عدم علاقه به غذا خوردن یا مواد غذایی، اجتناب از غذا خوردن بر اساس ویژگی‌های حسی غذا، نگرانی از عواقب بد غذا خوردن) است که به‌عنوان یک قصور مداوم در رفع نیازهای تغذیه‌ای و انرژی مورد نیاز، با یک (بیشتر) از موارد زیر همراه است:

۱- کاهش وزن قابل‌توجه (ناتوانی در رسیدن به وزن مورد انتظار یا افت (نوسان) رشد جسمی در کودکان).

۲ - اختلال، یک کمبود قابل‌توجه تغذیه‌ای است.

۳ - رسیدن مواد مغذی به بدن فرد، وابسته به تغذیه‌ی درون‌رگی و مکمل‌های غذایی شده است.

۴- با عملکرد روانی اجماعی فرد، تداخل مشخص دارد.

ب - این اختلال با فقدان غذا یا محدودیت آئینی فرهنگی در خوردن غذا، بهتر توجیه نمی‌گردد.

ج - این اختلال تغذیه در دوره‌ی اختلال بی‌اشتهایی و پرخوری عصبی رخ نداده است و شواهدی وجود ندارد که ناشی از اختلال در تصور فرد از وزن و شکل بدن خود باشد.

د - این اختلال با عارضه‌ی طبی دیگر یا اختلال روانی دیگر، بهتر توجیه نمی‌گردد. هنگامی‌که اختلال با عارضه‌ی طبی و یا اختلال دیگری رخ می‌دهد، شدت آن بیش‌ازحد معمول مربوط به آن عارضه یا اختلال است و توجه بالینی اختصاصی را ایجاب می‌کند.

مشخص کنید اگر:

در وضعیت بهبودی: بعد از یک دوره‌ با معیارهای کامل تشخیصی اختلال اجتناب - محدود کردن خوردن غذا، معیارهای تشخیصی، در یک دوره‌ی زمانی، به‌صورت پایدار، دیده نمی‌شوند.

Avoidant/Restrictive Food Intake Disorder

Diagnostic Criteria 307.59 (F50.8)

A. An eating or feeding disturbance (e.g., apparent lack of interest in eating or food; avoidance based on the sensory characteristics of food; concern about aversive consequences of eating) as manifested by persistent failure to meet appropriate nutritional and/or energy needs associated with one (or more) of the following:

1. Significant weight loss (or failure to achieve expected weight gain or faltering growth in children).

2. Significant nutritional deficiency.

3. Dependence on enteral feeding or oral nutritional supplements.

4. Marked interference with psychosocial functioning.

B. The disturbance is not better explained by lack of available food or by an associated culturally sanctioned practice.

C. The eating disturbance does not occur exclusively during the course of anorexia nervosa or bulimia nervosa, and there is no evidence of a disturbance in the way in which one’s body weight or shape is experienced.

D. The eating disturbance is not attributable to a concurrent medical condition or not better explained by another mental disorder. When the eating disturbance occurs in the context of another condition or disorder, the severity of the eating disturbance exceeds that routinely associated with the condition or disorder and warrants additional clinical attention.

Specify if:

In remission: After full criteria for avoidant/restrictive food intake disorder were previously met, the criteria have not been met for a sustained period of time.

اختلال بی‌اشتهایی عصبی

در بی‌اشتهایی عصبی، فرد بیمار از خوردن غذا و تأمین انرژی مورد نیاز بدن خود امتناع می‌کند و درنتیجه با وزن کمتر از حد طبیعی و حتی با کاهش وزن قابل‌توجه مواجه می‌شود.

امتناع مداوم از خوردن غذا و عدم تأمین انرژی لازم، ترس زیاد از افزایش وزن و چاقی، رفتارهای مداوم جلوگیری از اضافه شدن وزن و اختلال در ادراک درست وزن و شکل بدن، از ویژگی‌های اساسی این بیماری است. اغلب مبتلایان به اختلال بی‌اشتهایی عصبی، دارای اشتغالات ذهنی در مورد غذا هستند. در این اختلال، بیمار در واقع بی‌اشتها نیست؛ بلکه نخوردن غذا را به خود تحمیل می‌کند.

پوکی استخوان، کم‌خونی، اختلال در میزان آب و الکترولیت‌ها، بی‌نظمی در ضربان قلب، علائم افسردگی و انزوای اجتماعی، ازجمله عوارضی است که با بروز اختلال بی‌اشتهایی عصبی و تداوم آن، نمایان می‌گردد.

اختلال بی‌اشتهایی عصبی، در دوره‌ی نوجوانی و در اوایل جوانی، آغاز می‌شود و به‌ندرت، قبل از بلوغ و بعد از ۴۰ سالگی، بروز می‌کند. رخدادهای استرس‌زای زندگی، مانند ترک خانه و رفتن به دانشگاه با این اختلال، رابطه دارد. افرادی که در دوران کودکی به اضطراب یا وسواس مبتلا بوده‌اند، احتمال بیشتری دارد که به اختلال بی‌اشتهایی عصبی مبتلا شوند.

فرهنگ‌هایی که لاغری را یک ارزش می‌دانند و پرداختن به مشاغل و فعالیت‌هایی مانند مدلینگ (مدل هنری و نمایشی) و ورزش دومیدانی که لاغری را تشویق می‌کنند، احتمال ابتلا به این اختلال را افزایش می‌دهند.

میزان ابتلا به بی‌اشتهایی عصبی در بین دوقلوهای همسان، بیشتر از دوقلوهای دو تخمکی بوده است.

ابتلا به بی‌اشتهایی عصبی در کشورهای فراصنعتی و کشورهای پردرآمد، مانند ایالات متحده، خیلی از کشورهای اروپایی، ژاپن، استرالیا و نیوزلند، شایع است؛ اما میزان شیوع آن در کشورهای کم‌درآمد و دارای درآمد متوسط، نامشخص است. میزان ابتلا به بی‌اشتهایی عصبی در بین لاتین‌ها، آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار و آسیایی‌های مقیم آمریکا، پایین‌تر است. بی‌اشتهایی عصبی در بین زنان، شایع‌تر است.

تعیین مقدار طبیعی وزن بدن، ممکن است موضوعی بحث‌برانگیز باشد؛ زیرا محدوده‌ی وزن طبیعی در میان افراد، متفاوت است و آستانه‌های مختلفی از تعریف لاغری یا وضعیت وزنی منتشر شده است.

شاخص توده‌ی بدن (BMI)، بر اساس محاسبه‌ی وزن به کیلوگرم، تقسیم بر مجذور قد بر حسب متر، اندازه‌گیری مناسبی برای ارزیابی وزن بدن برحسب قد فرد است. برای بزرگ‌سالان، BMI ۱۸٫۵ کیلوگرم، محاسبه‌شده با فرمول بالا، توسط مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری (CDC) و سازمان بهداشت جهانی (WHO)، به‌عنوان مرز تعیین وزن پایین‌تر از نرمال برای بزرگ‌سالان، در نظر گرفته شده است؛ بنابراین یک فرد با BMI بالاتر یا برابر با ۱۸٫۵ کیلوگرم طبق فرمول، به‌عنوان شخص دچار کم‌وزنی، تشخیص داده نمی‌شود. برآورد وزن کمتر از ۱۷ کیلوگرم، طبق فرمول و شاخص WHO، کم‌وزنی متوسط تا شدید فرد بزرگ‌سال را نشان می‌دهد. باید توجه داشت که تعیین استاندارد تعیین وزن طبیعی برای کودکان و نوجوانان دشوار است و تغییرات در مسیر رشد این دوران، ارزیابی با محاسبات عددی را مشکل می‌سازد؛ بنابراین، متخصصان برای ارزیابی وزن این افراد، باید علاوه بر استفاده از معیار محاسبه‌ی صدکی CDC، ساختار بدنی، تاریخچه‌ی تغییرات وزن و هر اختلال فیزیولوژیکی فرد را موردتوجه قرار دهند.

درکودکان، وزن کمتر از صدک ۵، کمبود وزن در نظر گرفته شده است.BMI بالاتر از ۲۵ بر اساس محاسبه‌ی وزن به کیلوگرم، تقسیم بر مجذور قد بر حسب متر، نشانه‌ی وجود اضافه وزن در در بزگ‌سالان است و BMI بالاتر از ۴۰، چاقی مفرط را نشان می‌دهد .

معیارهای تشخیصی اختلال بی‌اشتهایی عصبی در DSM – 5

الف – امتناع از جذب انرژی مورد نیاز بدن که با توجه به سن و جنس، مسیر رشد و سلامت جسمی، به کم‌وزنی قابل‌توجهی منجر گردیده است. کاهش وزن، با وزن کمتر از حد طبیعی یا با وزن کمتر از حد انتظار برای کودکان و نوجوانان، مشخص می‌گردد.

ب - ترس شدید از اضافه‌وزن و چاق شدن و رفتارهای مداوم مربوط به مقابله با اضافه‌وزن، حتی اگر وزن فرد به‌طور قابل توجهی، پایین باشد.

ج - اختلال در تصور فرد از وزن و شکل بدن خود و تأثیر نابجای وزن و شکل بدن بر خودارزیابی یا عدم شناخت (عدم پذیرش) پایین بودن جدی وزن فعلی بدن.

مشخص کنید:

- در وضعیت بهبودی نسبی:

- در وضعیت بهبودی کامل:

شدت را مشخص کنید:

- خفیف:

- متوسط:

- شدید:

- خیلی شدید:

Anorexia Nervosa

Diagnostic Criteria

A. Restriction of energy intake relative to requirements, leading to a significantly low body weight in the context of age, sex, developmental trajectory, and physical health. Significantly low weight is defined as a weight that is less than minimally normal or, for children and adolescents, less than that minimally expected.

B. Intense fear of gaining weight or of becoming fat, or persistent behavior that interferes with weight gain, even though at a significantly low weight.

C. Disturbance in the way in which one’s body weight or shape is experienced, undue influence of body weight or shape on self-evaluation, or persistent lack of recognition of the seriousness of the current low body weight.

Coding note: The ICD-9-CM code for anorexia nervosa is 307.1, which is assigned regardless

of the subtype. The ICD-10-CM code depends on the subtype (see below).

Specify whether:

(F50.01) Restricting type: During the last 3 months, the individual has not engaged in recurrent episodes of binge eating or purging behavior (i.e., self-induced vomiting or the misuse of laxatives, diuretics, or enemas). This subtype describes presentations in which weight loss is accomplished primarily through dieting, fasting, and/or excessive exercise.

(F50.02) Binge-eating/purging type: During the last 3 months, the individual has engaged in recurrent episodes of binge eating or purging behavior (i.e., self-induced vomiting or the misuse of laxatives, diuretics, or enemas).

Specify if:

In partial remission: After full criteria for anorexia nervosa were previously met. Criterion A (low body weight) has not been met for a sustained period, but either Criterion B (intense fear of gaining weight or becoming fat or behavior that interferes with weight gain) or Criterion C (disturbances in self-perception of weight and shape) is still met.

In full remission: After full criteria for anorexia nervosa were previously met, none of the criteria have been met for a sustained period of time.

Specify current severity:

The minimum level of severity is based, for adults, on current body mass index (BMI) (see below) or, for children and adolescents, on BMI percentile. The ranges below are derived from World Health Organization categories for thinness in adults; for children and adolescents,corresponding BMI percentiles should be used. The level of severity may be increased to reflect clinical symptoms, the degree of functional disability, and the need for supervision.

Mild: BMI>17kg/m2

Moderate: BM116-16.99 kg/m^

Severe: BM115-15.99 kg/m^

Extreme: BMI < 15 kg/m^

Subtypes

Most individuals with the binge-eating/purging type of anorexia nervosa who binge eat also purge through self-induced vomiting or the misuse of laxatives, diuretics, or enemas.

Some individuals with this subtype of anorexia nervosa do not binge eat but do regularly purge after the consumption of small amounts of food.

Crossover between the subtypes over the course of the disorder is not uncommon; therefore, subtype description should be used to describe current symptoms rather than longitudinal course.

Prevalence

The 12-month prevalence of anorexia nervosa among young females is approximately 0.4%. Less is known about prevalence among males, but anorexia nervosa is far less common in males than in females, with clinical populations generally reflecting approximately a 10:1 female-to-male ratio.

اختلال پرخوری عصبی

خوردن مکرر مقدار زیادی غذا، رفتارهای جبرانی در مقابل پرخوری و افزایش وزن و خودارزیابی مرتبط با وزن و شکل بدن، از ویژگی‌های اساسی اختلال پرخوری عصبی است.

این اختلال معمولاً در دوره نوجوانی و اوایل جوانی بروز می‌کند. تجربیات متعدد استرس‌زای زندگی، با ابتلای به این اختلال، مرتبط است. اختلال پرخوری عصبی، ممکن است چند سال، تداوم داشته باشد و شکل مزمن یا دوره‌های بهبود و برگشت داشته باشد.

نگرانی از وزن، اعتماد به نفس پایین، علائم افسردگی، اختلال اضطراب اجتماعی و اختلال اضطراب مفرط، احتمال خطر ابتلا به اختلال پرخوری عصبی را افزایش می‌دهد.

درونسازی‌کردن یک اندام لاغر ایده‌آل، به نگرانی از افزایش وزن می‌انجامد و این نگرانی، ممکن است، خطر ابتلا به پرخوری عصبی را افزایش دهد.

افرادی که در کودکی مورد اذیت و آزار قرار گرفته‌اند، ممکن است احتمال ابتلا به اختلال پرخوری عصبی در آنان، افزایش یابد.

چاقی در دوران کودکی و بلوغ زودرس، خطر ابتلا به پرخوری عصبی را افزایش می‌دهد. امکان انتقال خانوادگی پرخوری به‌عنوان نقش عوامل ژنتیکی اختلال پرخوری عصبی، مطرح است.

اختلال پرخوری عصبی در همه‌ی گروه‌های قومی رخ می‌دهد. این اختلال در بین زنان، بیشتر از مردان، دیده می‌شود.

معیارهای تشخیصی اختلال پرخوری عصبی در DSM – 5

الف - دوره‌های مکرر پرخوری. یک دوره‌ی پرخوری با علائم زیر مشخص می‌گردد:

۱ - غذا خوردن در یک دوره‌ی زمانی اختصاصی (یک دوره‌ی دوساعته) و با خوردن غذا بیشتر از مقداری که اکثر افراد در تحت شرایط و مدت‌زمان مشابه می‌خورند، مشخص می‌گردد.

۲ - احساس عدم کنترل بر غذا خوردن در طول دوره‌ی اختلال (مثلاً، فرد احساس می‌کند که نمی‌تواند غذا خوردنش را متوقف کند یا کنترل نماید که چه و چه مقدار غذا بخورد).

ب - رفتارهای مکرر نامناسب جبرانی به‌منظور جلوگیری از افزایش وزن از قبیل استفراغ عمدی، سوءاستفاده از مسهل، دیورتیک‌ها (ادرارآورها) یا داروهای دیگر، روزه‌داری یا انجام ورزش‌های سخت.

ج - پرخوری و رفتارهای نامناسب جبرانی هردو به‌طور متوسط هفته‌ای یک ‌بار، به مدت سه ماه، تداوم داشته است.

د - شکل و وزن بدن، به صورت ناروا خودارزیابی فرد را تحت تأثیر، قرار داده است.

ه - این اختلال در طول دوره‌ی بی‌اشتهایی عصبی، رخ نداده است.

مشخص کنید:

- در وضعیت بهبود نسبی:

- در وضعیت بهبود کامل:

شدت اختلال را مشخص کنید:

- خفیف:

- متوسط:

- شدید:

- بسیار شدید:

Bulimia Nervosa

Diagnostic Criteria 307.51 (F50.2)

A. Recurrent episodes of binge eating. An episode of binge eating is characterized by both of the following:

1. Eating, in a discrete period of time (e.g., within any 2-hour period), an amount of food that is definitely larger than what most individuals would eat in a similar period of time under similar circumstances.

2. A sense of lack of control over eating during the episode (e.g., a feeling that one cannot stop eating or control what or how much one is eating).

B. Recurrent inappropriate compensatory behaviors in order to prevent weight gain, such as self-induced vomiting; misuse of laxatives, diuretics, or other medications; fasting; or excessive exercise.

C. The binge eating and inappropriate compensatory behaviors both occur, on average, at least once a week for 3 months.

D. Self-evaluation is unduly influenced by body shape and weight.

E. The disturbance does not occur exclusively during episodes of anorexia nervosa.

Specify if:

In partial remission: After full criteria for bulimia nervosa were previously met, some, but not all, of the criteria have been met for a sustained period of time.

In full remission: After full criteria for bulimia nervosa were previously met, none of the criteria have been met for a sustained period of time.

Specify current severity:

The minimum level of severity is based on the frequency of inappropriate compensatory behaviors (see below). The level of severity may be increased to reflect other symptoms and the degree of functional disability.

mild: An average of 1-3 episodes of inappropriate compensatory behaviors per week.

Moderate: An average of 4-7 episodes of inappropriate compensatory behaviors per week.

Severe: An average of 8-13 episodes of inappropriate compensatory behaviors per week.

Extreme: An average of 14 or more episodes of inappropriate compensatory behaviors per week.

Prevalence

Twelve-month prevalence of bulimia nervosa among young females is 1%-1.5%. Point prevalence is highest among young adults since the disorder peaks in older adolescence and young adulthood. Less is known about the point prevalence of bulimia nervosa in males, but bulimia nervosa is far less common in males than it is in females, with an approximately 10:1 female-to-male ratio.

اختلال پرخوری

اختلال پرخوری، با خوردن مقدار زیادی غذا در یک زمان، بیش از مقداری که افراد عادی در یک وعده‌ی غذایی می‌خورند و احساس عدم کنترل فرد بر مقدار و نوع غذایی که می‌خورد، تعریف می‌شود. تند خوردن و خوردن غذا بدون احساس گرسنگی تا رسیدن به احساس ناراحتی، در تنهایی غذا خوردن به دلیل خجالت کشیدن از پرخوری و نیز احساس افسردگی و گناه پس از پرخوری همراه با پریشانی قابل‌توجه، از ویژگی‌های دیگر اختلال پرخوری است.

اختلال پرخوری در افراد دارای وزن طبیعی و افراد چاق، رخ می‌دهد و در زنان گروه‌های اقلیت قومی و نژادی و زنان سفید‌پوست، بیشتر دیده می‌شود. اختلال پرخوری، در افرادی بیشتر دیده می‌شود که به دنبال پیدا کردن روش‌های کاهش وزن هستند.

نشانه‌هایی از نقش عوامل ژنتیکی نیز در ابتلا به اختلال پرخوری وجود دارد.

معیارهای تشخیصی اختلال پرخوری در DSM - 5

الف - دوره‌های مکرر اختلال پرخوری. یک دوره‌ی اختلال پرخوری با علائم زیر مشخص می‌گردد:

۱ - پرخوری در یک دوره‌ی زمانی اختصاصی (یک دوره‌ی دوساعته) و خوردن غذا بیشتر از مقداری که اکثر افراد در تحت شرایط و مدت‌زمان مشابه می‌خورند.

۲ - احساس عدم کنترل بر خوردن در طول دوره‌ی اختلال (مثلاً فرد احساس می‌کند که نمی‌تواند غذا خوردنش را متوقف کند یا کنترل نماید که چه و چه مقدار غذا می‌خورد).

ب - دوره‌های پرخوری با سه تا (بیشتر) از علائم زیر مشخص می‌گردد:

۱ - خوردن سریع‌تر از حد طبیعی.

۲- خوردن تا رسیدن به احساس ناراحتی کامل.

۳ - خوردن مقدار زیادی غذا وقتی‌که احساس گرسنگی فیزیکی وجود ندارد.

۴ - تنهایی غذا خوردن به دلیل احساس خجالت از بابت پرخوری در جمع.

۵ - احساس انزجار از خود یا احساس افسردگی و گناه پس از پرخوری.

ج - پریشانی در اختلال پرخوری، بارز است.

د - اختلال پرخوری، به‌طور متوسط، هفته‌ای یک بار، به مدت حداقل سه ماه، تداوم داشته است.

ه – اختلال پرخوری، با رفتارهای جبرانی پرخوری عصبی همراه نیست و در دوره‌ی بی‌اشتهای یا پرخوری عصبی، رخ نداده است.

مشخص کنید:

- در وضعیت بهبودی نسبی:

- در وضعیت بهبودی کامل:

شدت را مشخص کنید:

- خفیف:

- متوسط:

- شدید:

- بسیار شدید:

Binge-Eating Disorder

Diagnostic Criteria 307.51 (F50.8)

A. Recurrent episodes of binge eating. An episode of binge eating is characterized by both of the following:

1. Eating, in a discrete period of time (e.g., within any 2-hour period), an amount of food that is definitely larger than what most people would eat in a similar period of time under similar circumstances.

2. A sense of lack of control over eating during the episode (e.g., a feeling that one cannot stop eating or control what or how much one is eating).

B. The binge-eating episodes are associated with three (or more) of the following:

1. Eating much more rapidly than normal.

2. Eating until feeling uncomfortably full.

3. Eating large amounts of food when not feeling physically hungry.

4. Eating alone because of feeling embarrassed by how much one is eating.

5. Feeling disgusted with oneself, depressed, or very guilty afterward.

C. Marked distress regarding binge eating is present.

D. The binge eating occurs, on average, at least once a week for 3 months.

E. The binge eating is not associated with the recurrent use of inappropriate compensatory behavior as in bulimia nen/osa and does not occur exclusively during the course of bulimia nervosa or anorexia nervosa.

Specify if:

In partial remission: After full criteria for binge-eating disorder were previously met, binge eating occurs at an average frequency of less than one episode per week for a sustained period of time.

In full remission: After full criteria for binge-eating disorder were previously met, none of the criteria have been met for a sustained period of time.

Specify current severity:

The minimum level of severity is based on the frequency of episodes of binge eating (see below). The level of severity may be increased to reflect other symptoms and the degree of functional disability.

Mild: 1-3 binge-eating episodes per week.

Moderate: 4-7 binge-eating episodes per week.

Severe: 8-13 binge-eating episodes per week.

Extreme: 14 or more binge-eating episodes per week.

Prevalence

Twelve-month prevalence of binge-eating disorder among U.S. adult (age 18 or older) females and males is 1.6% and 0.8%, respectively. The gender ratio is far less skewed in bingeeating disorder than in bulimia nervosa. Binge-eating disorder is as prevalent among females from racial or ethnic minority groups as has been reported for white females. The disorder is more prevalent among individuals seeking weight-loss treatment than in the general population.

معیارهای تشخیصی اختلال خوردوخوراک مشخص دیگر در DSM – 5

این اختلال، شامل علائمی از اختلال خوردن است که به پریشانی بالینی یا اختلال در عملکرد اجتماعی، شغلی یا فعالیت‌های دیگر منجر می‌گردد؛ اما معیارهای کامل هرکدام از اختلالات خوردن قبلی را ندارد؛ برای مثال، نمونه‌هایی از اختلال خوردوخوراک مشخص، شامل موارد زیر است:

۱ - بی‌اشتهایی عصبی غیرمعمول: همه‌ی معیارهای بی‌اشتهایی عصبی، به‌جز کاهش وزن دیده می‌شود. وزن فرد بالاتر از حد طبیعی است.

۲ - اختلال پرخوری عصبی با تکرار کم و دوره‌ی محدود: همه‌ی معیارهای پرخوری عصبی وجود دارد؛ اما پرخوری و رفتار جبرانی، به‌طور متوسط، هفته‌ای یک‌ بار و کمتر از سه ماه، اتفاق میافتد.

۳ - اختلال خوردن با تکرار کم و دوره‌ی محدود: همه‌ی معیارهای اختلال پرخوری وجود دارد؛ اما به‌طور متوسط، هفته‌ای یک بار و کمتر از سه ماه، اتفاق می‌افتد.

۴ - اختلال پاک‌سازی (اقدام جبرانی): رفتاری جبرانی مکرر برای دخالت در وزن و شکل بدن صورت می‌گیرد (مثلاً استفراغ عمدی، سوءاستفاده از مسهل و دیورتیک‌ها یا داروهای دیگر) درحالی‌که پرخوری، مشاهده نمی‌شود.

۵ - سندرم غذا خوردن شبانه: دوره‌های مکرر غذا خوردن در شب که با خوردن غذا پس از بیداری از خواب یا با خوردن غذای زیاد پس از شام، مشخص می‌گردد.

Other Specified Feeding or Eating Disorder

307.59 (F50.8)

This category applies to presentations in which symptoms characteristic of a feeding and eating disorder that cause clinically significant distress or impairment in social, occupational, or other important areas of functioning predominate but do not meet the full criteria for any of the disorders in the feeding and eating disorders diagnostic class. The other specified feeding or eating disorder category is used in situations in which the clinician chooses to communicate the specific reason that the presentation does not meet the criteria for any specific feeding and eating disorder. This is done by recording “other specified feeding or eating disorder” followed by the specific reason (e.g., “bulimia nervosa of low frequency”).

Examples of presentations that can be specified using the “other specified” designation include the following:

1. Atypical anorexia nervosa: All of the criteria for anorexia nervosa are met, except that despite significant weight loss, the individual’s weight is within or above the normal range.

2. Bulimia nervosa (of low frequency and/or limited duration): All of the criteria for bulimia nervosa are met, except that the binge eating and inappropriate compensatory behaviors occur, on average, less than once a week and/or for less than 3 months.

3. Binge-eating disorder (of low frequency and/or limited duration): All of the criteria for binge-eating disorder are met, except that the binge eating occurs, on average, less than once a week and/or for less than 3 months.

4. Purging disorder: Recurrent purging behavior to influence weight or shape (e.g., selfinduced vomiting: misuse of laxatives, diuretics, or other medications) in the absence of binge eating.

5. Night eating syndrome: Recurrent episodes of night eating, as manifested by eating after awakening from sleep or by excessive food consumption after the evening meal.

There Is awareness and recall of the eating. The night eating is not better explained by external influences such as changes in the individual’s sleep-wake cycle or by local social norms. The night eating causes significant distress and/or impairment in functioning.

The disordered pattern of eating is not better explained by binge-eating disorder or another mental disorder, including substance use, and is not attributable to another medical disorder or to an effect of medication.

اختلال خوردوخوراک نامشخص در DSM – 5

این اختلال، شامل علائمی از اختلال خوردن است که به پریشانی بالینی یا اختلال در عملکرد اجتماعی، شغلی و فعالیت‌های دیگر منجر می‌گردد؛ اما معیارهای کامل هیچ کدام از اختلالات خوردن توضیح داده‌شده‌ی قبلی را ندارد و شامل اختلالات خوردن مشخص دیگر نیز نمی‌شود و اطلاعات کافی (مثلاً، در زمینه‌ی اقدامات اورژانسی) برای شناسایی آن، وجود ندارد.

Unspecified Feeding or Eating Disorder

307.50 (F50.9)

This category applies to presentations in which symptoms characteristic of a feeding and eating disorder that cause clinically significant distress or impairment in social, occupational, or other important areas of functioning predominate but do not meet the full criteria for any of the disorders in the feeding and eating disorders diagnostic class. The unspecified feeding and eating disorder category is used in situations in which the clinician chooses not to specify the reason that the criteria are not met for a specific feeding and eating disorder, and includes presentations in which there is insufficient information to make a more specific diagnosis (e.g., in emergency room settings).

گردآورنده: س. شایسته