نظریه و اصول شرطی‌سازی کنشی

نظریه و اصول شرطی‌سازی کنشی[1]

برای اولین بار، ادوارد ثرندایک ([2] ،(۱۸۷۴-۱۹۴۹ با انجام آزمایشی، یادگیری به روش آزمایش و خطا را مطرح نمود. ثرندایک (۱۸۹۸)، در آزمایش مذکور، گربه‌ای را در داخل قفسی قرار داد که درب آن با کشیدن یک طناب یا فشار اهرم باز می‌شد. در این آزمایش، گربه‌ی ثرندایک برای رهایی از قفس و دستیابی به غذای بیرون قفس، رفتارهایی مثل بی‌قراری یا پنجه کشیدن به دیوار قفس را انجام می‌داد تا بر حسب تصادف، طناب یا اهرم را می‌کشید و می‌توانست به بیرون قفس و به غذا دست یابد. بعد از چندین بار انجام این آزمایش و کشیده شدن طناب یا فشار دادن اهرم توسط گربه به صورت اتفاقی، حیوان یاد گرفت که برای رهایی از قفس باید از ابزار طناب یا اهرم استفاده کند. ثرندایک با انجام این آزمایش، قانون اثر[3] را مطرح کرد که بر مبنای آن گفته می‌شود: هرگاه حیوان در یک موقعیت خاص، رفتاری از خود نشان دهد که پیامدی مطلوب به دنبال داشته باشد، احتمال تکرار آن رفتار در دفعات بعد و در همان موقعیت، زیاد خواهد بود.

پس از ثرندایک، فردی به نام بی اف اسکینر([4] ،(۱۹۰۴-۱۹۹۰ شبیه این آزمایش را با موش‌ها و کبوترها انجام داد. برای مثال، در یکی از آزمایش‌های اسکینر، به کبوترهای داخل قفس، یاد داده شد که با نوک زدن به دکمه‌ی تعبیه‌شده در قفس، بتوانند دانه دریافت کنند. اسکینر در توضیح این نوع از شرطی‌سازی بیان نموده است که هرگاه پاسخ و رفتاری از حیوان سر بزند که پاداش دریافت دارد و تقویت[5] شود، احتمال بروز آن رفتار در آینده و در موقعیت‌های مشابه، زیاد خواهد بود. به این پیامد خوشایند حاصل از رفتار، تقویت‌کننده[6] می‌گویند.

پس بنابر تعریف ذکرشده از شرطی‌سازی کنشی، تقویت‌کننده هر عاملی است که با حضور خودش، احتمال ارائه‌ی پاسخ یا انجام رفتار قبلی حیوان یا انسان را افزایش می‌دهد و به تقویت مثبت[7] و تقویت منفی[8] تقسیم می‌شود.

تقویت‌کننده‌ی مثبت، هر عاملی است که حضور و ارائه‌ی آن برای حیوان یا انسان، خواستنی و مطلوب بوده و تقویت حاصل از آن، به دنبال پاسخ یا رفتار، به دست ‌آید؛ مثل، تقویت مثبت از برنده شدن یک سفر سیاحتی در مسابقات پیامکی.

تقویت‌ منفی، با حذف شدن یا برطرف شدن یک عامل ناخوشایند و نامطلوب، پس از ارائه‌ی پاسخ و انجام یک رفتار، حاصل می‌گردد. برای مثال، اگر بازی با گوشی تلفن همراه یا خیالپردازی یک دانشجو، سبب حذف توجه به بحث‌های خسته‌کننده‌ی درسی شود، این رفتار، عاملی نامطلوب را برطرف نموده است و در واقع یک تقویت دریافت نموده است که احتمال چنین رفتار‌هایی را در کلاس‌های خسته‌کننده‌ی دیگر، افزایش می‌دهد.

همچنین، تقویت‌کننده‌ها به اولیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌[9] و ثانویه[10] هم تقسیم ‌شده‌اند. تقویت‌کننده‌ی اولیه عاملی است که خاصیت تقویت‌کنندگی را در خود دارد و معمولاً برطرف‌کننده‌ی نیازهای اساسی حیوان یا انسان است؛ مثل آب و غذا برای رفع تشنگی و گرسنگی؛ اما تقویت‌کننده‌ی ثانویه، خاصیت تقویت‌کنندگی در خود ندارد و ازآن‌جهت تقویت‌کننده است که می‌توان با آن به تقویت‌کننده‌های اولیه دست یافت؛ مثل پول که با آن می‌شود آب و غذا تهیه کرد.

تقویت‌کننده‌ها برای حیوانات، بر حسب سائق‌ها و نیازهای آن‌ها متفاوت و متعدد هستند و در انسان نیز برحسب نوع نیازهای زیستی و بر حسب سن و یا علایق فردی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی، فرق می‌کنند. البته تقویت‌کننده‌ی بعضی رفتارها در انجام خود آن رفتارهاست؛ مثل رفتار بازی کردن بچه‌ها که لذت بردن از بازی، تقویت‌کننده‌ی آن است.

در شرطی‌سازی کنشی، از عامل تنبیه[11] نیز استفاده می‌گردد. تنبیه، هر عامل آزارنده‌ای است که با حضور خودش به دنبال هر پاسخ یا رفتار، احتمال بروز آن پاسخ و انجام آن رفتار را در حیوان یا انسان در دفعات بعد، کاهش می‌دهد و خاموش می‌سازد.

خاموشی پاسخ، زمانی اتفاق می‌افتد که پاسخ و رفتار شرطی‌شده، دیگر تقویت دریافت نکند یا تنبیه گردد. برای مثال، اگر برای موش درون جعبه‌ی آزمایش که یاد گرفته است با فشار اهرم به غذا برسد، وضعیتی به وجود بیاوریم که با هر بار فشار اهرم، دیگر به غذا دست نیابد یا به‌محض فشاردادن اهرم، شوک الکتریکی دریافت کند، این پاسخ حیوان، خاموش و متوقف خواهد گردید.

یادگیری به روش شرطی‌سازی کنشی، در آموزش به حیوانات، کاربردهای مفیدی داشته است. با استفاده از روش اسکینر، در گذشته، کبوترها در پروژه‌ی تجسس هوا – دریا مورد استفاده قرارگرفته‌اند. در این برنامه، به روش شرطی‌سازی کنشی، به کبوترها یاد داده شد که در جستجوهای مربوط به سوانح دریایی بتوانند از ارتفاع بالا و در محفظه‌ی شیشه‌ای زیر هواپیما، رنگ شناورها را که اغلب به رنگ سفید، قرمز، نارنجی یا زرد هستند، تشخیص داده و با نوک زدن به دکمه‌ی هشدار، خلبان را باخبر سازند (استارک، ۱۹۸۱). کبوترها دارای توانایی فوق‌العاده‌ای در مشاهده و جستجوی زمین و دریا از ارتفاع بالا هستند و می‌توانند با تمرکز بر منطقه‌ی وسیع، به کاوش طولانی‌مدت بپردازند و خستگی و خطای مشاهده‌ی آن‌ها کمتر از انسان است.

کاربرد دیگر شرطی‌سازی کنشی در تربیت سگ‌های زنده‌یاب امداد و نجات و سگ‌های جستجوگر مواد منفجره و مواد مخدر در مأموریت‌های پلیس است و استفاده از قابلیت‌ها و اصول شرطی‌سازی کنشی برای یادگیری‌های این حیوانات در چنین فعالیت‌هایی از اهمیت زیاد برخوردار است.

روان‌شناسی اجتماعی نیز برای مطالعه‌ی رفتار فرد در اجتماع، به نظریه‌ی یادگیری به روش شرطی‌سازی کنشی توجه ویژه نموده است. شواهد، حاکی از آن است که شرطی‌سازی کنشی در یادگیری رفتارهای اجتماعی مختلف انسان، کارکرد اساسی دارد. در تمایل به ایجاد و گسترش روابط اجتماعی بین اشخاص، نقش شرطی‌ شدن کنشی به این صورت است که اگر چنین روابطی، تقویت‌کننده‌‌های مثبت به همراه داشته باشند، بر اساس اصول شرطی‌سازی کنشی، احتمال تکرار یا تداوم آن‌ها وجود خواهد داشت.

این نوع از یادگیری، از همان دوران کودکی بیشترین اثر را بر آموزش و کسب مهارت‌های فردی و اجتماعی می‌گذارد و تا بزرگ‌سالی و پیری، موردتوجه و استقبال و استفاده‌ی انسان است.

برای مثال، معمولاً سلام کودکان که اولین قدم در روابط اجتماعی آنان است، کلمات تحسین‌آمیز و رفتارهای نوازشگرانه‌ی والدین و اطرافیان را به دنبال دارد. توجه و محبت دریافت‌شده از این طریق که یک تقویت‌کننده‌ی قوی است، احترام گذاشتن کودک به بزرگ‌ترها و روابط اجتماعی مناسب را تحکیم می‌بخشد. البته سرزنش والدین برای رفتارهای نادرست کودکان نیز، تنبیهی است که احتمال بروز این رفتارها را در آینده کاهش می‌دهد.

بزرگ‌سالان و حتی سالخوردگان نیز برای مبادرت به خیلی از رفتارها، به‌طورجدی تحت تأثیر اثر تقویت‌کننده‌ها هستند و به مشوق‌ها نیاز دارند. برای مثال، یک فرد نیکوکار فعال در زمینه‌ی امور عام‌المنفعه‌ی اجتماعی، ممکن است با تقدیر و تشکری که از جانب مردم دریافت می‌دارد، تقویت شود و به ادامه‌ی کار خود تشویق گردد. حتی نیکوکارانی که به دنبال دریافت تقویت از جانب مردم نیستند، به‌احتمال‌زیاد، تقویت‌کننده‌های دیگری همچون کسب آرامش و رضایت باطنی یا خشنودی خداوند، سبب تداوم و تکرار رفتار آنان است.

نیرومندی تقویت‌کننده‌ها یا تنبیه‌کننده‌ها برای شکل‌دهی به رفتارها یا بازداری از آن‌ها، به اندازه‌ای است که در ادیان و کتاب‌های آسمانی نیز برای هدایت مردم، مورد استفاده قرارگرفته است. خداوند متعال در موارد متعدد، مبنای دعوت مردم به‌سوی خود و انجام کارهای نیک بشری را بر پاداش الهی دنیوی و اخروی گذاشته است. وعده‌ی رساندن روزی به مؤمنان، رسیدن به بهشت موعود و کسب خشنودی الهی در ازای عمل صالح و یا هشدار ورود به جهنم و گرفتار شدن به عذاب الهی در اثر ارتکاب معاصی که محرک تعداد کثیری از مردم برای پیروی از دستورات ادیان الهی است، اهمیت به‌کارگیری اصول شرطی‌سازی کنشی را در تربیت انسان‌ها نشان می‌دهد. در مورد بسیاری از افراد، وجود احساس گناه، همانند سرزنش والدین در دوران کودکی آنان، تنبیه‌کننده و بازدارنده از خیلی رفتارها و کارها است.

در نظام خلقت و در عرصه‌ی تکامل و بقای موجودات زنده نیز می‌توان کاربردهایی از تقویت‌کننده‌ها و شرطی‌سازی کنشی را مشاهده کرد. برای مثال، بعضی از گل‌ها و گیاهان برای گرده‌افشانی و تکثیر خود، به حشرات و پرندگان نیاز دارند و بنابر‌این بر طبق اصول شرطی‌سازی کنشی، به تولید شهد می‌پردازند تا به این وسیله، تقویت‌کننده‌ و پاداشی را برای جذب زنبورها و بعضی پرندگان به سمت خود، فراهم ‌کنند و به این ترتیب، پراکندن و افشاندن گرده‌هایشان ممکن شود.

بر اساس مثال ذکر شده، به نظر می‌رسد که بسیاری از گیاهان، گل‌ها و درختان در تلاش برای حفظ بقای خود در زمین، با استفاده از رنگ و بو و زیباسازی محیط یا با دادن میوه و غذا و فایده‌های دیگر، در واقع مشوق‌هایی را فراهم نموده‌اند تا رفتار انسان‌ها را برای نگهداری و مراقبت و تکثیر‌ آن‌ها تقویت نمایند و استمرار بخشند و البته هر جا که انسان به تخریب درختان و جنگل‌ها پرداخته است، ازبین رفتن و نابود شدن آن درختان و جنگل‌ها، به صورت طبیعی، تنبیهی در مقابل چنین رفتارهایی بوده است.

همچنین، بشر، در طول تاریخ، یاد گرفته و تلاش کرده است آن دسته حیواناتی را اهلی نموده و به تکثیر آنها بپردازد که زحمت مراقبت از آن‌ها همراه با تقویت کننده‌ها و منافعی از جانب آن حیوانات بوده است و در مواردی که انسان با رفتارهای خود، نسل بعضی حیوانات را به انقراض کشانده است نیز در اثر پاداش‌هایی بوده که از این کار حاصل می‌شده و یا اینکه خیلی از انسان‌ها به علت ناآگاهی، توان درک و تشخیص منافع مادی ناآشکار و منافع غیرمادی بقای حیات وحش را نداشته‌اند تا در قبال آن‌، رفتار مراقبانه از خود نشان دهند.

از آنجایی که روان‌شناسی، علم مطالعه‌ی رفتار و فرآیندهای روانی موجودات زنده، اعم از گیاهان، حیوانات و انسان است، موضوع ذکر شده، در نوشتاری جداگانه، تحت عنوان «رفتارشناسی و روان‌شناسی رابطه‌ی انسان و محیط زیست» مورد بحث و مطالعه قرار خواهد گرفت.

بر طبق نظراسکینر، اعتقاد به خرافه‌ها نیز بر مبنای کسب تقویت و پاداش شکل گرفته است. مثلاً، فردی گمان می‌کند که نعل اسب، خوش‌شانسی می‌آورد یا مهره‌ی مار، موجب محبوبیت او نزد دیگران می‌شود و برحسب اتفاق، در سفرهایی که نعل اسب به همراه داشته است، حادثه‌ی بدی برای وی روی نداده است یا ضمن به‌همراه‌داشتن چیزی به نام مهره‌ی مار، در معاشرت و مراوده با مردم، موفق بوده است. پس او در آینده نیز با احتمال زیاد، ازاین‌گونه عقاید، پیروی خواهد کرد و این‌گونه رفتارها را بروز خواهد داد.

اسکینر (۱۹۵۹)، دو نوع تقویت مداوم و جزئی را در شرطی‌سازی کنشی مطرح نموده است که در برنامه‌های آموزشی و تحصیلی نیز کاربرد دارد. تقویت مداوم به این معنی است که در ابتدای کار یاددهی به روش شرطی‌سازی کنشی، به تعداد دفعات ارائه‌ی پاسخ‌های مطلوب حیوان یا انسان، تقویت ارائه می‌شود اما وقتی رفتار شرطی شد، برای دوام و استحکام‌بخشی آن، از برنامه‌ی تقویت جزئی (سهمی) استفاده می‌شود که برمبنای آن، بعد از هر چند تا پاسخ یا بعد از چند مدت ارائه‌ی پاسخ توسط حیوان یا انسان، تقویت ارائه می‌شود. برنامه‌ی تقویت جزئی اسکینر، شامل برنامه‌ی تقویتی فاصله‌ای ثابت[12]، برنامه‌ی تقویتی فاصله‌ای متغیر[13]، برنامه‌ی تقویتی نسبتی متغیر[14] و برنامه‌ی تقویتی نسبتی ثابت[15] است

برای برنامه‌ی اسکینر در تقویت رفتار، مثال‌هایی از کار و روابط اجتماعی مردم را می‌توان ارائه کرد. برای مثال، حقوق ماهانه‌ی کارکنان سازمان‌ها از برنامه‌‌ی تقویتی فاصله‌ای ثابت پیروی می‌کند و در بعضی مواقع که زمان پرداخت حقوق ماهانه با تغییراتی مواجه می‌شود و یک بار، چند روز زودتر و بار دیگر، چندین روز دیرتر از آخر ماه، پرداخت می‌گردد، مبتنی بر برنامه‌ی فاصله‌ای متغیر است.

گرفتن دستمزد بر اساس میزان کار انجام‌شده، مثلاً بر مبنای تعداد مشخص قطعه‌ی تولیدشده توسط کارگران کارخانه، دارای برنامه‌ی نسبتی ثابت است و در همین مثال، اگر معلوم نباشد که بعد از تولید چه تعداد قطعه، دستمزد پرداخت می‌گردد، برنامه‌ی نسبتی متغیر، به‌کاررفته است.

تصمیم‌گیری وبرنامه‌ریزی‌ درخصوص یارانه‌های عمومی که یک تقویت‌کننده‌ی مشارکت و همکاری‌های اجتماعی، مخصوصاً در اقشار کم‌درآمد است، نمونه‌ی مثالی دیگری است که بر مبنای اصول شرطی‌سازی کنشی، قابل مطالعه است.

از اصول شرطی‌سازی کنشی و برنامه‌های تقویتی آن، در یادگیری‌ دانش‌آموزان، اصلاح رفتار افراد مبتلا به مشکلات رفتاری و روانی، در مراکز اصلاح و تربیت و در بیمارستان‌ها نیز استفاده می‌گردد.

در شرطیسازی کنشی، دیوید پریماک ([16]، (۱۹۵۹ ، ۱۹۶۵ نظریه‌ی ارزش نسبی را مطرح نموده است که ، بر طبق آن،می‌توان از رفتارهای دارای فراوانی زیاد، یعنی رفتارهایی که نیاز و علاقه‌ به انجام آن‌ها در اشخاص، زیاد است به عنوان تقویتکننده‌ی رفتارهایی که انگیزه‌ی انجام آنها کم است، استفاده کرد. برای مثال، قول رفتن به مسافرت خانوادگی در تعطیلات تابستانی برای تقویت انجام وظایف درسی و تحصیلی در کودکان، نوعی استفاده از اصل پریماک است. نظریه‌ی ارزش نسبی، به وسیله تیمبرلیک و آلیسون(۱۹۷۴ ، ۱۹۸۰)، مورد تغییر و اصلاح قرار گرفت و نظریه‌ی محرومیت پاسخ، تغییر داده شد.

موضوع قابل اشاره‌ی دیگر، این است که بر اساس آزمایش‌های انجام‌شده، اگر پاسخ‌های حیوان در موقعیت آزمایشی، هیچ پیامد تقویت‌کننده‌ای نداشته باشد و به دنبال هر پاسخی فقط تنبیه وجود داشته باشد، ممکن است درماندگی آموخته‌شده[17] را به دنبال داشته باشد.

مارتین سلیگمن[18] در آزمایشی با حیوانات، درماندگی آموخته‌شده را نشان داده است. در آزمایش سلیگمن، در ابتدا به سگ‌های بسته‌شده با قلاده، شوک الکتریکی وارد می‌کردند. آزمایش به صورتی بود که تعدادی از سگ‌ها می‌توانستند با فشار دکمه‌ای، جریان شوک را قطع کنند، ولی تعداد دیگر سگ‌ها، هیچ امکانی برای رهایی خود از شوک نداشتند. مرحله‌ی بعدی آزمایش به‌این‌ترتیب بود که همان سگ‌ها در قفسی دوقسمتی قرار داده ‌شده و سپس به آن‌ها در آن قسمتی که قرا گرفته بودند، شوک الکتریکی وارد می‌کردند و قبل از واردکردن شوک، زنگ هشداری را به صدا درمی‌آوردند. این آزمایش نشان داد، سگ‌هایی که در مرحله‌ی قبل توانسته بودند با فشار دکمه، وارد شدن شوک را قطع کنند، در این مرحله نیز با پریدن به آن‌طرف قفس، خود را از شوک خلاص می‌کردند، اما سگ‌هایی که تلاششان در آزمایش قبل برای دفع شوک، بی‌فایده بود، برای نجات خود از شوک گرفتن در این مرحله، هیچ کاری نمی‌کردند و به بی‌تفاوتی مبتلا شده بودند (سلیگمن و مایر، ۱۹۶۷).

بر اساس شواهد موجود، چنین حالتی برای انسان‌ها نیز می‌تواند رخ دهد. در این مورد نیز، می‌توان گفت، اگر تلاش‌های مکرر افراد برای رفع گرفتاری‌ها و غلبه بر مشکلات زندگی، کم‌فایده بوده و موفقیت اثر‌بخش، به دنبال نداشته باشد، ممکن است کم‌کم احساس بی‌انگیزگی و بی‌تفاوتی در آنان به وجود آید.

روان‌شناسان معتقدند که در استفاده از اصول شرطی‌سازی کنشی، باید تا آنجا که ممکن است رفتارهای مطلوب را تقویت نمود و برای خاموشی رفتارهای نامطلوب، کمتر از تنبیه استفاده کرد. هچنین، عدم تأیید روان‌شناسان در استفاده از تنبیه فیزیکی و بدنی، بخصوص در مورد کودکان، به این دلیل است که تنبیهات مکرر بدنی بر روی کودکان، ممکن است باعث شود که به اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس آنان صدمه وارد آید. همچنین گفته ‌شده است که تنبیه بدنی، حس کینه و انتقام از تنبیه‌کننده را به وجود می‌آورد و به تنبیه‌شونده می‌آموزاند که در آینده، یک تنبیه‌کننده باشد و با زور، بسیاری از خواسته‌هایش را به ‌پیش ببرد. دروغ‌گویی به خاطر اجتناب از تنبیه نیز از عوارض دیگر تنبیه است. همچنین، تنبیه بدنی شدن در کودکی، با افسردگی در بزرگ‌سالی، گرایش به خودکشی، سوءمصرف الکل، همسرآزاری و خشونت بدنی علیه فرزندان، همراه است (استراوس و کانتور، ۱۹۹۴).

گردآورنده: س. شایسته

[1]. Operant conditioning

[2]. Thorndike, E. I.

[3]. Low of effect

[4]. Skinner, B. F.

[5]. reainforcement

[6]. reainforcer

[7]. Positive reainforcement

[8]. Negative reainforcement

[9]. Praimary reainforcer

[10]. Secondry reainforcer

[11]. punishment

[12]. Fixed - inteval schedule of reainforcement

[13]. Variable - inteval schedule of reainforcement

[14]. Fixed - ratio schedule of reainforcement

[15]. Variable - ratio schedule of reainforcement

[16] . Premack , D.

[17]. Learned helplesness

[18]. Seligman, M. E. P.