ضرب‌المثل (ز - ش)

ضرب‌المثل (ز - ش)

ز

زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌آورد

زبان سرخ، سر سبز می‌دهد بر باد

زبان گوشت است؛ به هر طرف که بچرخانی می‌چرخد

زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است

زدی ضربتی، ضربتی نوش کن

زرنگی زیاد، فقر می‌آورد

زرنگی زیاد، مایه‌ی جوان‌مرگی است

ز عشق تا به صبوری، هزار فرسنگ است

زعفران که زیاد شد، به خورد خر می‌دهند

زکوة تخم‌مرغ، یک ‌دانه پنبه‌دانه است

زمانه‌ای است که هر کس به خود گرفتار است

زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز

زمستان رفت و روسیاهی به زغال ماند

زن از غازه سرخ‌رو شود و مرد از غزا

زن بد را اگر در شیشه هم بكنند، کار خودش را می‌كند

زن بلا است، اما الهی! هیچ خانه‌ای بی‌بلا نباشد

زن تا نزائیده دلبر است، وقتی‌که زائید، مادر است

زن جوان را تیری به پهلو نشیند، به که پیری

زنگوله‌ی پای تابوت است

زن نجیب گرفتن آسان است، ولی نگهداری‌اش مشكل است

زنی که جهاز ندارد، این‌همه ناز ندارد

زورش به خر نمی‌رسد، پالان خر را برمی‌دارد

زور داری، حرفت پیش است

ز هر طرف که کشته شود، اسلام است

زیراندازش زمین است و رواندازش آسمان

زیر پایش پوست خربزه گذاشتند

زیر سرش بلند است

زیر شالش قرص است

زیر کاسه، نیم‌کاسه‌ای است

زیره به کرمان می‌برد (اشاره به عرضه‌ی چیزی که جدید یا جاذب نیست)

زیر بوته بزرگ نشده است (اشاره به نقش خانواده و تعلیم)

س

سال دوازده ماه ما می‌بینیم، یك دفعه هم تو ببین

سال به سال، دریغ از پارسال

سال‌ها می‌گذرد تا شنبه به نوروز بیفتد

سالی که نكوست از بهارش پیداست

سبوی خالی را به سبوی پر مزن

سبوی نو آب خنك دارد

سبیلش آویزان شد (اشاره به ناامید و ناراحت شدن)

سبیلش را باید چرب کرد (اشاره به رشوه دادن)

سپلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزت برسد (اشاره به روی دادن گرفتاری‌های متعدد)

سخن خودت را کجا شنیدی؟ آنجا که حرف مردم را شنیدی

سر بزرگ، بلای بزرگ دارد

سر بشكند در کلاه، دست بشكند در آستین

سر بی‌صاحب می‌تراشد (اشاره به تلاش بیهوده)

سر بی‌گناه، پای دار می‌رود اما بالای دار نمی‌رود

سر پیری و معرکه‌گیری

سر‌تراشی را از سر کچل ما می‌خواهد یاد بگیرد

سر حلیم روغن می‌رود

سر را با پنبه می‌برد

سر را قمی می‌شکند، تاوانش را کاشی می‌دهد

سر زلف تو نباشد، سر زلف دگری

سرش از خودش نیست (اشاره به فداکاری)

سرش به تنش زیادی می‌كند

سرش به کلاهش می‌ارزد

سرش بوی قرمه‌سبزی می‌دهد (اشاره به دنبال دردسر بودن)

سرش توی حساب است

سرش توی لاك خودش است

سرش جنگ است اما دلش تنگ است

سر قبری گریه کن که مرده تویش باشد

سر قبرم کثافت نكن، از فاتحه خواندنت گذشتم

سر کچل را سنگی و دیوانه را دنگی

سر کچل و عرقچین

سرکه‌ی مفت از عسل شیرین‌تراست

سرکه‌ی نقد، بهتر از حلوای نسیه است

سر که نه در راه عزیزان بود بار گرانی است کشیدن به دوش

سر گاو توی خمره گیر کرده است

سر گنده زیر لحاف است (اشاره به وجود مشکلات بزگ‌تر)

سرم را می‌شکند، نخودچی جیبم می‌كند

سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی

سری را که درد نمی‌کند، دستمال مبند

سری که عشق ندارد، کدوی بی‌بار است

سزای گران‌فروش، نخریدن است

سفره‌ی بی‌نان، جل است، کوزه‌ی بی‌آب، گل است

سفره نیفتاده (نینداخته) بوی مشك می‌دهد

سفره‌ی نیفتاده یك عیب دارد؛ سفره‌ی افتاده، هزار عیب

سقش سیاه است (اشاره به نحسی)

سگ با دمش زیر پایش را جارو می‌كند

سگ باش، کوچك خانه نباش

سگ پاچه‌ی صاحبش را نمی‌گیرد

سگ در حضور، به از برادر دور

سگ درِ خانه‌ی صاحبش شیر است

سگ را که چاق کنند، هار می‌شود

سگ سیر، دنبال کسی نمی‌رود

سگ که چاق شد، گوشتش خوراکی نمی‌شود

سگ نمك‌شناس، به از آدم ناسپاس

سگی که هاپ‌هاپ کند، گاز نمی‌گیرد

سنگ به در بسته می‌خورد

سنگ بزرگ، علامت نزدن است

سنگ کوچك، سر بزرگ را می‌شکند

سنگ مفت، گنجشك مفت

سنگی را که نتوان برداشت، باید بوسید و گذاشت

سواره از پیاده خبر ندارد، سیر از گرسنه

سودای نقد، بوی مشك می‌دهد

سوراخ دعا را گم کرده است (اشاره به روش کار اشتباهی)

سوزن، همه را می‌پوشاند اما خودش لخت است

سهره (سیره) رنگ کرده را جای بلبل می‌فروشد

سیبی که بالا می‌رود تا پائین بیاید هزار چرخ می‌خورد

سیلی نقد، به از حلوای نسیه است

ش

شاه‌خانم می‌زاید، ماه‌خانم درد می‌کشد

شاه می‌بخشد، شاه‌قلی نمی‌بخشد

شاهنامه آخرش خوش است

شب دراز است و قلندر بیكار

شپش توی جیبش، سه‌قاپ بازی می‌كند (اشاره به فقر)

شپش توی جیبش، منیژه‌خانم است (اشاره به تنگدستی)

شتر اگر مرده هم باشد، پوستش بار خر است

شتر بزرگ است، زحمتش هم بزرگ است

شتر، خوابیده هم بلندتر از خر ایستاده است

شتر در خواب بیند پنبه‌دانه گهی لف خورد گه دانه‌دانه

شتر دیدی ندیدی (اشاره به نادیده گرفتن کار خلاف)

شتر را چه به علاقه‌بندی؟

شتر را گفتند: چرا گردنت کج است؟ گفت: کجایم راست است؟

شتر را گفتند: چه‌کاره‌ای؟ گفت: علاقه بندم. گفتند: از دست‌وپنجه‌ی نرم و نازکت پیداست

شتر را گم کرده است، پی افسارش می‌گردد

شتر‌سواری، دولادولا نمی‌شود

شتر که نواله می‌خواهد، گردن دراز می‌كند

شتر کجایش خوب است که لبش بد است؟

شترها را نعل می‌کردند، کك هم پایش را بلند کرد

شریك اگر خوب بود، خدا هم شریك می‌گرفت

شریك دزد و رفیق قافله

شست پایت توی چشمت نرود (اشاره به عجول یا ناشی بودن)

شش‌ماهه به دنیا آمده است (اشاره به عجول بودن)

شعر چرا میگویی که توی قافیه‌اش بمانی؟

شغال، پوزش به انگور نمی‌رسد، می‌گوید ترش است

شغال ترسو، انگور خوب نمی‌خورد

شغال که از باغ قهر کند، منفعت باغبان است

شغالی که مرغ می‌گیرد، بیخ گوشش زرد است (اشاره به این‌که کار هرکسی نیست)

شكمت گوشت نو بالا آورده است

شلوار ندارد، بند شلوارش را می‌بندد

شمر جلودارش نمی‌شود

شنا بلد نیست، زیرآبی هم می‌رود

شنونده باید عاقل باشد

شنیدی که زن آبستن گل می‌خورد اما نمی‌دانی چه گلی

شوهر کردم وسمه کنم نه وصله کنم

شوهر برود کاروانسرا، نانش بیاید حرم‌سرا

شوهرم شغال باشد، نانم در تغار باشد

شیر بی‌یال و دم و اشكم که دید

صفحه بعد قبل