ایرانی های برون مرز

جهان شماره ٢

اقوام مختلفی که در بیرون از مرزهای ایران کنونی زندگی می کنند، از چین و پاکستان در شرق، تا روسیه و ترکیه در غرب، به یکی از زبان های ایرانی سخن می گویند و به تاریخ و فرهنگ ایرانی خود افتخار می کنند.

شاید در میان تمام ملت های بزرگ دنیا کمتر ملتی باشد که به اندازه ما ایرانی ها از احوال اقوام برون مرزی خود بی اطلاع باشد، و به جرأت می توان گفت که در میان ما ایرانی ها کمتر کسی است که برای مثال حتی نام استیائی ها و یا تات ها را شنیده باشد و یا از احوال تالشی ها، مغول ها، تاجیک ها، کردها، بلوچ ها، پشتون ها، آذری ها و یا تاشگورخانی ها، که همه از اقوام ایرانی اند، اطلاع داشته باشد. این اقوام که اکثراً در خارج از مرزهای ایران کنونی، از چین و پاکستان در شرق تا روسیه و ترکیه در غرب زندگی می کنند، معمولاً به یکی از زبان های ایرانی تکلم می کنند و به تاریخ و فرهنگ ایرانی خود افتخار می کنند. برای آشنایی بیشتر با گروهی از این اقوام برون مرزی مقاله ای را که به وسیله دکتر اریک بازیرف (Dr. Oric Basirov) محقق دانشگاه SOAS لندن در مورد اقلیت های ایرانی قفقاز نوشته شده است را ترجمه و در اختیار هموطنان عزیز قرار می دهیم.

یکی از مهمترین خصوصیات جغرافیایی قفقاز رشته کوه هایی است، به همین نام که، از شمال غربی به جنوب شرقی آن کشیده شده است. مرتفع ترین قله این رشته کوه ها البرز است که ۵۱۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. ارتفاع این قله ۷۵۰ متر از مون بلان (Mt. Blanc) بیشتر است، و لذا بر خلاف باور عمومی البرز بلندترین قله اروپاست نه مون بلان.

بر اساس تقسیمات بین المللی این رشته کوهها حد فاصل جنوبی بین اروپا و آسیا را تشکیل می دهند، و از این رو نظیر اکثر مرزهای دیگر، مشکلات سیاسی و روانی خاصی را برای ساکنان این منطقه ایجاد کرده اند.

این مرزبندی، که در قرن هیجدهم میلادی بوسیله جغرافی دانان اروپائی پیشنهاد شد، خشم ساکنان جنوبی این رشته کوهها را که خود را بیشتر اروپائی می دانند تا خاورمیانه ای برانگیخته است.

البته من نه از مرزهای خاورمیانه و اروپا اطلاع دقیق دارم و نه می دانم که چگونه مردمی با چنین اختلافات فاحشی نظیر ایرانی ها، عربها و ترکها باید تحت یک تقسیم بندی قرار گیرند.

به هر حال چون تمام اقوامی را که در این مقاله به آنها اشاره شده ارتباط نزدیکی با ایران امروز دارند از آنها به نام ایرانی یاد شده است. استفاده از این واژه همیشه مشکلات علمی و سیاسی زیادی همراه داشته است. ممکن است که عده ای از خوانندگان با واژه علمی «ایرانی» آشنایی نداشته باشند ولی این واژه برخلاف واژه معمولی «ایرانی» به مرزهای ایران کنونی ارتباطی ندارد.

ایرانی واژه ای است که زبان شناسان به گروهی از زبان هایی اطلاق می کنند، که یکی از دو خانواده اصلی شاخه شرقی زبان های هند و اروپائی یا هند و ژرمنیک و یا دقیق تر بخواهیم بگوییم آریایی، را تشکیل می دهند.

شاخه های شرقی و غربی زبانهای ایرانی

گروه زبانهای ایرانی که در منطقه ای به وسعت هزاران مایل صحبت می شوند شامل دو گروه خاوری و باختری است.

این تقسیم بندی زبان شناسی به شرقی یا غربی بودن منطقه ای که زبان در آن صحبت می شود ارتباط چندانی ندارد. برای مثال شرقی ترین عضو این خانواده که در شهر تاشقورغان (Tashkurgan) چین صحبت می شود به شاخه باختری تعلق دارد و زبان استیایی تنها زبان ایرانی که در اروپا صحبت می شود به شاخه خاوری تعلق دارد. مشکل دیگر این است که نه تنها فاصله جغرافیایی این زبانها هزاران مایل است بلکه فاصله تاریخی آنها نیز هزاران سال را در بر می گیرد. از این رو تقسیم بندی دیگری٬ که شامل زبان های باستان٬ میانه و نوین می شود٬ صورت گرفته است.

امروزه گروه زبان های ایرانی شامل بیش از بیست عضو است که از چین و پاکستان در شرق تا به روسیه و ترکیه در غرب کشیده می شوند.

زبان های عمده شاخه غربی عبارتند از کردی٬ فارسی نوین٬ تاجیکی٬ دری و بلوچی و زبانهای عمده شاخه شرقی عبارتند از پشتو و استیایی.

متأسفانه به علل سیاسی اقوام ایرانی خارج از ایران دوست ندارند که زبان خود را یک زبان ایرانی بخوانند. ولی با این حال صحت واژه علمی «ایرانی» را قبول دارند، و این عدم علاقه آنها فقط در سالهای اخیر مشاهده شده است.

اگر بخواهیم یک مثال تاریخی دیگر را برای این مسئله بیاوریم، می توان گفت که زبان و ساکنان انگلستان از شاخه ژرمنیک یا آلمانی هستند. در قرن نوزدهم انگلیسی ها به این موضوع افتخار می کردند و ممکن است که در قرن آینده نیز به آن افتخار کنند. ولی در قرن اخیر تا این اواخر این واژه از مد افتاده بود. چندین بار سعی شد که هر دو واژه ژرمنی و ایرانی تغییر داده شوند. ولی بنظر می رسد که هر دو واژه در آینده با ما خواهند بود. اقلیت های ایرانی قفقاز اکثراً مسیحی می باشند، غیر مسیحی ها شامل مسلمانان شیعه، سنی و اسماعیلی و نیز تعدادی کلیمی و یزیدی می شوند.

یک قوم ایرانی در اروپا

از نظر تعداد استیایی ها مهمترین قوم ایرانی قفقازند. استیای شمالی یک جمهوری خودمختار در درون فدراسیون روسیه است و استیای جنوبی یک ناحیه خودمختار درون گرجستان است.

اکثر استیایی ها مسیحی اند و سنت جورج یا حضرت جرجیس را به عنوان حامی خود می شناسند. نام پایتخت آن ها جیوجی گا به معنای دهکده حضرت جرجیس است.

این نام به نام های دیگر آن ولادی قفقاز و ارژنیکیدز ترجیح داده می شود.

استیا یی ها باقیمانده سکاها (Scythians)اند که روزگاری به ناحیه وسیعی از شبه جزیره بالکان تا چین حکومت می کردند. سکاها اولین مردمی بودند که اسب را برای سواری اهلی کردند. این فرضیه با آثار پیدا شده در حفاری های جدید مناطق سکانشین در حوالی رود دنیپر (Deniepr) مطابقت دارد. استخوان های بدست آمده به اسبهایی تعلق داشتند که در ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح برای سواری بکار می رفته اند.

استیایی ها تنها قوم ایرانی ای هستند که در اروپا زندگی می کنند و در واقع حلقه ای هستند که اقوام آریایی شرق یعنی ایرانی ها و هندی ها را با اقوام آریایی غرب یا اکثر مردم اروپا مرتبط می کنند.

زبان استیایی ها برخلاف انتظار به گروه شرقی زبان های ایرانی تعلق دارد و خیلی از خصوصیت های زبان اوستایی و لغاتی نظیر (Thau) و (Gau) ، که به همان صورت در آلمانی باقی مانده اند، را دارا می باشد.

در بسیاری از زبانها واژه های زیادی که از واژه اسکودا (Skuda) مشتق شده اند وجود دارند. اسکودا نامی است که سکاها به خود اطلاق می کردند. در زبان های غیر اروپایی این واژه بصورت (Skudar) در استامبول و (Sogdia) و (Ashkuz) در زبان آشوری مشاهده می شود. واژه اخیر بصورت واژه (Ashkenazi) وارد عبری شده است. واژه (Skuda) در تمام زبان های ژرمنیک نیز بصورتی حفظ شده برای مثال (Shoot) در انگلیسی را می توان نام برد.

استیایی ها امروزه خود را ایرون (Iron) که واژه قدیمی تری است می خوانند. این نام از نام الن ها (Alans)، که از اقوام ایرانی ساکن دره رود دانوب در قرون ۵ و ۶ میلادی بودند٬ گرفته شده است. واژه ایرون نهایتاً وابسته به واژه ایران و واژه اوستایی آریا است.

استیایی ها در سالهای اخیر از ناحیه اقوام مسلمان و ترک زبان منطقه خود را در خطر می بینند. در بیست سال گذشته چندین بار بین طرفین کار به جنگ و جدال کشیده است.

شش سال پیش یک هواپیما بوسیله میهن پرستان استیایی ربوده شد و از روی عدم آگاهی و ناپختگی سیاسی در اسرائیل فرود آورده شد. مقامات اسرائیلی آن زمان آنها را مجرمین عمومی خواندند و به خبرنگاران غربی اجازه ملاقات با آنها را ندادند و هواپیما و سرنشینان آنرا همگی به روسیه فرستادند.

خبرنگار روزنامه تایمز (Times) در مسکو سه ماه پس از این حادثه گزارش داد که این هواپیماربایان میهن پرستان استیایی بوده اند و در میان آنها یک ارتشی بلندمرتبه و چند استاد دانشگاه وجود داشته است.

در گرجستان نیز پنج سال پیش حکومت این کشور بطور یک جانبه خودمختاری ناحیه استیای جنوبی را لغو کرد. این اقدام منجر به جنگ داخلی در این کشور شد.

زرتشت٬ قهرمان ایرانی ها

تعدادی از دانشمندان استیایی اخیراً تئوری قدیمی ای را که بر اساس آن محل تولد زرتشت در غرب ایران است، را دوباره زنده کرده اند. این تئوری بخاطر آنکه زبان کتاب مذهبی زرتشتیان یکی از زبانهای شرقی است رد شده است.

استیایی ها استدلال می کنند که زبان آنها نیز برخلاف قرار داشتن استیا در غرب یکی از زبانهای شرقی ایرانی است و لذا متولد شدن زرتشت در غرب ایران و شرقی بودن زبان گات ها با هم منافات ندارند.

همه ایرانی زبانان و هم ترک زبانان های قفقاز زرتشت را یکی از قهرمانان خود می دانند و تئوری تولد زرتشت در غرب را ترجیح می دهند.

نام های آذربایجان، باکو، مغان و بسیاری دیگر از نامهای شهرها و مردم این منطقه نامهای مذهبی و معمولاً زرتشتی اند.

تعداد زیادی از مکان های مقدس زرتشتی در این ناحیه قرار دارد. معروفترین آنها آتشکده مردکان (Mardakan) در نزدیکی باکو است.

این آتشکده تا سال ۱۸۸۰ با گاز طبیعی روشن بود. اخیراً با کمک لوله کشی گاز دوباره آتش این آتشکده روشن شده است.

تعداد زیادی از مراسم مذهبی زرتشتی نظیر مراسم نوروز هم بوسیله ترک زبانها و هم بوسیله ایرانی زبانها هنوز اجرا می شوند.

نوروز در آذربایجان شوروی سابق بعنوان یک جشن ملی و رسمی قبول شده است. این جمهوری بعد از استیا دارای بزرگترین تعداد ایرانی زبانها در قفقاز است. در میان آنان می توان از تات ها (Tats) در شمال و شرق٬ تالشی ها و مغان ها در جنوب و کردها در غرب و جنوب غربی نام برد.

ایرانی های یهودی، در آنسوی مرزها

تات ها نیز مانند استیایی ها هم در جنوب و هم در شمال رشته کوههای قفقاز زندگی می کنند. بزرگترین مرکز آنها در جمهوری خودمختار داغستان در فدراسیون روسیه است. قسمت بزرگی از شهر دربند (Derbend) و تعدادی از شهرهای کوچک و دهکده های بزرگ آن ناحیه از تات ها تشکیل شده است.

در آذربایجان شمالی مرکز اصلی تات ها در کوبا (Kuba) در شمال شرقی این منطقه قرار دارد ولی مراکز تات نشین از باکو شروع می شوند و تا شبه جزیره آبشوران ادامه می یابند. تات ها معمولاً ولی نه تماماً کلیمی اند و به یکی از بخش های این دین٬ که متعلق به مهاجرینی است که قدمت آنها احتمالاً به دوران هخامنشی می رسد٬ تعلق دارند. نام آنها در افسانه قدیمی یأجوج و مأجوج برده شده است.

تات ها به تورات اعتقاد دارند ولی نه به قوانین خاخام های یهودی و حاضر به یکی شدن با جمعیت بزرگ یهودیان آذربایجان٬ که یا ترکی و یا روسی صحبت می کنند٬ نیستند. این گروه معمولاً بنام (Yevre Gursky) یا کلیمی های کوهستانی خوانده می شوند. گروه کمی از تات ها مسلمان شیعه اند و گاه با گروه دیگری از ایرانیان٬ که در حوالی باکو زندگی می کنند و به فارسی نوین سخن می گویند٬ اشتباه می شوند.

فارسی نوین زبان رسمی آذربایجان شمالی قبل از جدا شدن آذربایجان از ایران و نیز در زمان تزارهای روسیه تا جنگ جهانی اول بود. حتی در زمان کوتاه استقلال آذربایجان شمالی حزب حاکم پان ترکیست مساوات زبان فارسی را به عنوان زبان اداری و مکاتبات حفظ کرد. ترکی شدن تدریجی در زمان حکومت اتحاد شوروی صورت گرفت.

هنوز تعداد کمی فارسی زبان در دهکده های سرخانه (Surkhane)٬ نوخانه (Nokhane) و مردکان (Mardakan) در شبه جزیره آبشوران و گوبستان (Gobustan) در جنوب باکو زندگی می کنند. ساکنین مردکان بخاطر وجود آتشکده معروف مردکان به میراث ایرانی و زرتشتی خود بسیار افتخار می کنند.

تالشی ها تا دو قرن پیش زرتشتی بودند

کمی پایین تر پس از گذشتن از رودخانه (Kur)٬ رود قدیمی کوروش٬ تالشی ها و در غرب آنها مغان ها و در هر دو طرف رودخانه ارس زندگی می کنند.

این دو قوم ایرانی مسلمان اند ولی بسیاری از رسوم زرتشتی را زنده نگه داشته اند. این شاید بدان معنی باشد که آنها تا گذشته نزدیک٬ شاید در حدود قرن هیجدهم٬ زرتشتی بوده اند.

این دو قوم بخش قفقازی تات های جنوبی را تشکیل می دهند که دهکده های آنها بصورت زنجیری از رود ارس تا تهران کشیده شده اند.

بعضی از دانشمندان ایرانی آنها را از بقایای مادها دانسته اند٬ چون هم آذربایجان و هم تهران یا شهر قدیمی ری قسمتی از سرزمین مادها بوده اند.

این اقوام از مبارزترین ایرانی هایی هستند که موجودیت خود را بواسطه گسترش پان ترکیسم و بنیادگرایی اسلامی در میان آذربایجانی ها در خطر می بینند.

امروزه زبان آنها بصورت مکتوب در آمده است و دارای یک لغت نامه تالشی - روسی و روزنامه ها و کتابهای متعددی به زبان تالشی می باشند. پنج سال پیش تالشی ها موفق شدند که موافقت دولت آذربایجان شمالی را برای باز کردن مدارس و ایستگاه های رادیو و تلویزیون به زبان خود کسب کنند.

تالشی ها انجمن های فرهنگی بنام کلوپ های اوستا تاسیس کرده اند که در آنجا مرتباً گرد هم جمع می شوند و در مورد هویت ایرانی خود صحبت می کنند و اشعار فارسی می خوانند. آنها حتی متن اوستا را به خط روسی می خوانند٬ بدون آنکه معانی آن را درک کنند.

تالشی ها پس از عدم موفقیت برای دریافت کمک از ایران٬ سعی خود را متوجه دانشگاه های غربی بخصوص دانشگاه (SOAS) لندن کرده اند. رابطه تالشی ها با آذربایجانی ها بخاطر روابطشان با ارمنستان زیاد خوب نیست. ولی با کردها روابط نزدیکی دارند.

کردهای قفقاز آخرین گروه از اقوام ایرانی مورد بحث در این مقاله اند. آنها بخش بسیار کوچکی از جمعیت بیست و پنج تا سی میلیونی کردها را تشکیل می دهند. در مورد جمعیت آنها در قفقاز آمار درستی در دست نیست و عدد نیم میلیون که بوسیله بعضی از منابع ادعا شده فقط یک عدد تخمینی است.

در آذربایجان شمالی سه مرکز کردنشین در کلباجار (Kalbajar)٬ نگورنی قراباغ و نخجوان (Nakhjavan) موجود است.

تعداد زیادی از آن ها هم در ارمنستان و گرجستان زندگی می کنند. از نظر زبان شناسی اکثر آنها به کردی کرمانجی صحبت می کنند ولی از نظر مذهبی این اتفاق آراء در میان آن ها مشاهده نمی شود. گروه وسیعی از کردها٬ شاید نصف آن ها٬ یزیدی هستند و بقیه مسلمان سنی اند.

یزیدی ها٬ بازماندگان میترائی ها

یزیدی ها در مجموع فقط جزء بسیار کوچکی شاید فقط ده درصد جمعیت کلی کردها را تشکیل میدهند و دلیل تعداد زیاد آنها در ناحیه قفقاز بیشتر بخاطر خصومت سایر کردهاست . بهترین دوستان و محافظین آنها اقلیت مسیحی امپراطوری عثمانی٬ ارمنی ها و آسوری ها بوده اند. در سال ۱۹۱۷ گروه وسیعی از آن ها بدنبال ارمنی ها یی که٬ از کشتار ارامنه در عثمانی گریخته و از دولت روسیه تقاضای پناهندگی کرده بودند٬ وارد این منطقه شدند.

خصومت بین دو گروه کرد هنوز هم ادامه دارد و یزیدی های قفقاز و نقاط دیگر هنوز هم بوسیله کردهای مسلمان مورد ایذاء قرار می گیرند.

به استثنای جوامع زرتشتی پامیر٬ هندوکوش و قراقروم٬ یزیدی ها تنها گروه شناخته شده ایرانی هستند که پس از هجوم اعراب در طول سالهای بسیار زجر و شکنجه هنوز اعتقادات اجداد خود را حفظ کرده اند.

یزید ی ها خود را زرتشتی می شناسند و در گذشته چند بار سعی کردند که بوسیله مراکز زرتشتی ایران٬ هند٬ اروپای غربی و آمریکای شمالی به رسمیت شناخته شوند٬ ولی پس از رد شدن تقاضایشان مستقیماً خود را در آلمان و فرانسه به عنوان زرتشتی به ثبت رساندند.

آنها حتی علامت فروهر یا خردمند را به عنوان علامت دینی خود انتخاب کردند.

بیشتر دانشمندان غربی ادعای آنها را برای زرتشتی بودن قبول ندارند. دکتر کراین بروک (Dr. Kreyenbrook) دانشگاه سواس لندن٬ که هم با مراکز یزیدی های آلمان و دانشمندان یزیدی قفقاز در تماس است٬ مذهب آنها را متعلق به دوران پیش از زرتشت می شمارد. به نظر او این مذهب شامل خصوصیت های آئین مهرپرستی (میترائیسم) است و بعدها تحت نفوذ مذهب زرتشتی قرار گرفته است.

گروهی از دانشمندان قرن بیستم آنها را مترادف با دیودینان و یا دایواداینا (Daivadaina) اوستا و دایوا در کتیبه های خشایارشاه دانسته اند. در واقع یزیدی ها از طرف دشمنان خود به عنوان شیطان پرست نام برده شده اند.

این تئوری ها نشان می دهند که آنها نه تنها به دست مسلمانها در طول ۱۴۰۰ سال گذشته زجر کشیده اند بلکه ممکن است که مورد خصومت زرتشتی ها هم در طول ۱۴۰۰ سال پیش از آن بوده اند.

در سالهای اخیر ظهور ناسیونالیزم در قفقاز مایه وحشت اقلیت های ایرانی این منطقه شده است و در حال حاضر اکثریت جمعیت قفقاز بخاطر هفتاد سال زندگی در تحت یک رژیم بی رحم و سلطه یک فرهنگ اجنبی وقت زیادی برای گوش دادن به ندای تظلم این اقلیت ها را ندارند.

ترجمه دکتر فرزاد وحید