3-30

< >

شبهای دراز تنهائی

شبهای دراز تنهائی

با سری مست و رویائی

شبهای سرد وطولانی

در دل سرمای زمستانی

تابه سحرگهان بیدار

گهی مست و گهی هشیار

در وصفش شعر میسرودم

با خیالش خواب میدیدم

با امیدی کودکانه

با سرودی عاشقانه

تا سحرگه بیدار بودم

با نور مه دمساز بودم