چرا کشورهای غربی خواهان برقراری دمکراسی در جهان سوم نیستند؟

برای پاسخ به این پرسش باید کمی به عقب برگردیم. قبل از جنگ جهانی دوم کشورهای دمکراتیک اروپا با مشاهده پیشرفتهای اقتصادی و تکنولوژیکی بسیار سریع حکومتهای مطلقه و فاشیستی ایتالیا آلمان و ژاپن شدیدا نگران شده بودند.

در کشورهای دمکراتیک تمام کارهای اصلاحی زمانبر بود در حالیکه در کشورهای فاشیستی نیازی به مجاب کردن مرد م نبود وقدرت حکومتی بوسیله مشت پولادین دستگاه پلیس و پلیس مخفی اعمال میشد . در نتیجه نیازی به پروسه وقت گیربحث بین احزاب و رای پارلمان نیز نبود. در این کشورهاهمه کارها با سرعت و فقط براساس فرمان رهبرانجام میگرفت.

این نگرانی از پیشرفت سریع اقتصادی آلمان و ایتالیا دمکراسی های غربی را بر آن داشت که برای از بین بردن فاشیسم حتی با مارکسیستها هم متحد شوند. پس از پیروزی در جنگ دوم جهانی بهترین راه برای اطمینان از ظاهر نشدن فاشیسم در آلمان و ایتالیا وژاپن برقراری حکومتهای دمکراتیک در آن کشورها بود در غیر این صورت این کشورها دوباره به سمت فاشیسم ویا مارکسیزم سوق داده میشدند.

در آن زمان تصور کلی جهان غرب از کشورهای توسعه نیافته این بود که برقراری حکومتهای مطلقه در این کشور ها نه تنها مشکلی را ایجاد نمیکند بلکه اگر در راس آنها افراد خریده شده و سر سپرده به کشورهای استعمارگر باشند کنترل آنها راحت تراست. در صورت ظهور حرکتهای دمکراتیک و اتکای دولتها به نیروی مردمی دیگر نیروهای استعمارگر نمیتوانستند رهبران این کشورها را به آسانی کنترل و منابع ملی آنها را به آسانی بچاپند.

حال اگر هر یک از این کشورها به درجه ای از پیشرفت میرسیدند که میتوانستند به نیروی داخلی متکی شوند برای غربی ها خطرناک میشدند و لازم بود که رهبران آنها عوض شوند تا بتوان دوباره آن کشورها را تحت کنترل کامل در آورد. اجماع غربی ها برای سرنگون کردن افرادی نظیرسوکارنو، صدام حسین، معمر قذافی و شاه ایران بر اساس همین نگاه بود.

روی همین اصل ترس از ایجاد یک حکومت متکی به نیروی مردمی است که مزدوران استعمارگران در کشورما مدتهاست که لزوم ایجاد یک قدرت مطلقه متمایل به غرب را تبلیغ میکنند و هرجا که میتوانند از دمکراسی انتقاد میکنند.