4-35

< >

چشمانش تر بود

چشمانش تر بود، صدایش گرفته

رخساره اش زرد، خاطرش آزرده

چشم ها میگفتند، اما زبان قاصر

دل او سوخته، بغض در گلو خفته

عزیزانش نگران، دوستانش غمگین

نور امیدشان سرد و افسرده

برخیز و بیا، بانوی رویا

خدایان مرده اند، پریان خفته

به فرداها بیا، به دنیای ما

قصه های گفته، گلهای شکفته

Tomb Of Hafez...Shiraz

آرامگاه حافظ..شیراز