< >
پری رخ
پس از سالها که از عاشقی میترسیدم
پری رخی آسمانی را در پیش روی خود دیدم
بازوانش گشاده لبخندش گیرا
الاهه یی زیبا با چشمانی فریبا
به من میگفت که مرا از جان و دل دوست دارد
دلی آکنده از عشق در سینه یی پر جوش دارد
با کرشمه آش دل سختام را چون موم گرداند
با دو چشمانش سینهام را پر سوز گرداند