4-37

< >

خلیج همیشه پارس

بادبانها پاره پاره، دریانوردان خسته

ساحل دور و نا پیدا، موج بلند و پیوسته

دستها بسوی آسمان، ابروان گره خورده

سکان کشتی شکسته، امیدها رخت بر بسته

ستارگان پشت ابرها، سیاهی شب همه جا

باد و باران بیدادگر، مسافران دلمرده

چشم فرزند به پدر، روی پدر بر آسمان

دهان مادر بسته، شیرز پستانش رفته

بوشهر, سیراف

دزدان دریائی در کمین، ملاحان از نفس رفته

به آسمان بگو که رحم کند،رنگ از رخساره ها رفته