رابرت موگابه چگونه از یک قهرمان مبارزات آزادی بخش به یک دیکتاتور خودکامه تبدیل شد.

امروز شاهد استعفای رابرت موگابه پس از یک هفته مقاومت در مقابل خواست ارتشیان ، حزب سیاسی خودش زانو و ملیونها تظاهر کننده خیابانی بودیم. بدون شک 37 سال حکومت او دیگر نمیتوانست نیازهای جمعیت 13 ملیونی یکی از پیشرفته ترین و باسواد ترین کشورهای قاره افریقا را برآورده کند.

پرسشی که مطرح است اینست که چه شد که قهرمان مبارزات ضد استعماری و جنگ های نا منظم در مقابل رژیم غیر قانونی اقلیت سفید پوست به رهبری یان اسمیت درزیمبابوه یا رودزیای آن زمان به یک دیکتاتور خود کامه تبدیل شد.

بدون شک رابرت موگابه یکی از زیرکترین و تحصیل کرده ترین رهبران افریقا بود ودر ابتدا رهبری او کشور استعمارزده اش را در یک مسیردرست برای پیشرفت و توسعه همراه با تقسیم عادلانه ثروت قرارداده بود.

در توافق اولیه ای که منجر به استقلال زیمبابوه از دولت انگلستان شده بود مالکیت اقلیت سفیدپوست بر زمینهای کشاورزی و اقتصاد مملکت دست نخورده باقی میماند و تنها تغییری که داده میشد در دست گرفتن حکومت ظاهری بوسیله سیاهپوستان بود.

زمانیکه موگابه بالاخره به تقاضای هم رزمان قدیمش تن داد وبه مالکان اولیه زمینهای کشاورزی اجازه داد که کنترل مزارع را در دست خود بگیرند وسفید پوستان راخلع ید کنند، اقلیت سفید پوست که 30 درصد جمعیت را تشکیل میدادند سرناسازگاری گذاشتند و با حمایت کشورهای استعمارگر پیشین کوشش کردند که اقتصاد زیمبابوه را فلج کنند. تبلیغات بسیار وسیعی هم در غرب علیه او صورت گرفت. لازم بود که به بقیه سرکردگان و شهروندان کلنی های سابق اثبات شود که سر پیچی از دولتهای استعمارگر نتیجه ای به جز بد تر شدن وتا حد ورشکست شدن اقتصاد آنها نخواهد داشت. البته عدم آشنائی مالکین جدید با اصول کشاورزی مدرن هم در بدتر شدن شرایط وبازده تولید بی تاثیر نبود.

نتیجه کار این بود که کشوری که یکی از بهترین تولیدکنندگان مواد غذائی بود ناگهان ازبرآوردن نیازهای مردم خودش هم عاجز شد. از طرف دیگرهر چه دسیسه کنندگان داخلی و خارجی بیشتر فشار میاوردند حکومت زیمبابوه که خود را در محاصره سیاسی واقثصادی دسیسه گران میدیدبیشتر بسوی دیکتاتوری مطلق سوق داده میشد.

عامل دیگری که در تبدیل یک قهرمان مبارزات آزادی بخش به یک دیکتاتور خود کامه موثر بود طول زمان حکومت وی بود. زمان طولانی در قدرت بودن یک فرد و حتی یک حزب به خودی خود عوامل فساد را فراهم میکند. بی دلیل نیست که در بسیاری از کشورها مدت زمان ریاست جمهوری به دو دوره چهارساله محدود میشود.

علاوه بر این گذشت زمان برنامه های جدید و افکار نو را ایجاب میکند و هیچ چیزغیر واقع بینانه تراز آن نیست که انتظار داشته باشیم که برنامه های متعلق به سی چهل سال پیش نیازهای یک جامعه پویا را بر آورده کنند.

تغییرات جدید در تکنولوژی و معادلات سیاسی جدید در دنیا هر از چند سال بازنگری در برنامه ها و رویکردهای سیاسی و اقتصادی را ایجاب میکند.