پاسخی به عاشقان حکومت های زورو دیکتاتوری

مدتی است که شاهد پستهای متعدی در مورد خدمات رضا شاه و پسرش در فیسبوک هستیم . برای آنان که از حکومت فعلی در ایران دل خوشی ندارند ناگهان تمام بدی ها، کمی ها وکاستی های حکومت پهلوی ها نا دیده گرفته شده است و بی تابانه منتظر بازگشت سلطنت به ایران هستند . در این میان عده ای واقعا دنبال یک حکومت زورمند (شما بخوانید دیکتاتوری) هستند و گروه دیگری در این خیال خام هستند که در یک کشور دنیای سومی میتوان یک حکومت مشروطه نظیر کشورهای مشروطه اروپائی داشت. در اینجا روی سخن من با گروه اول است چه گروه دوم در خواب وخیال به سر میبرند و لزومی برای پاسخ دادن به آنها نیست.

یبینید دوستان برشمردن کارهای اصلاحی دیکتاتورها عذر موجهی برای قبول سیستم دیکتاتوری نیست . در زمان هیتلر آلمان شکست خورده وورشکسته به قدرت اول اروپا تبدیل شد در ایتالیا ی موسولینی هم سازندگی های بسیاری انجام شد . اصلا سرتان را درد نیاورم در تمام سیستم های فاشیستی کارها به سرعت انجام میشود و نتایج معمولا بسیار سریع است اما همه دنیا مشاهده کرد که پایان کار هیتلر و موسولینی چه بود و چگونه المان و ایتالیابه زانو در آمدند و تا چه حد حکومت آنها برای بشریت وکشور خودشان فاجعه به بار آورد.

در لندن اگر بخواهند یک خیابان را تعریض کنند ویا یک باند جدید برای فرودگاه هیترو احداث کنند اینکار سالها طول میکشد. ابتدا باید کمیته های ویژه ای تعیین شوند تا نظرات موافقین و مخالفین را بشنوند و جمع بندی کنند ، خرید زمین از صاحبان آن مدتها طول میکشد، در این میان دولتها عوض میشوند و نقطه نظرها تغییر پیدا میکنند و در انتها هیچ معلوم نیست که اینکار انجام بشود یا نه. در یک کشور دیکتاتوری هر زمان که دیکتاتور تصمیم بگیرد که کاری انجام شود هیچکس یارای مخالفت با آن را ندارد و در نتیجه کارها به سرعت انجام میشوند.

مردم وقتی پشت سر حکومت هستند که احساس میکنند که رای آنها در تصمیم گیریها موثر است و هنگامی مردم از حکومت بیگانه میشوند که احساس میکنند که کسی برای نظر و رای آنها پشیزی قائل نیست. نتیجه کار رضا شاه هم دقیقا همینطور بود. حتی ارتش دست ساخته اش حاضر به حمایت از او در مقابل حمله متحدین نشد ونتیجه این بود که ایران در عرض سه روز اشغال شد.

پایه های دمکراسی که به آرامی داشت شکل میگرفت به ناگه فروپاشید و مردمی که تازه داشتند یاد میگرفتند که چگونه در قدرت سهیم باشند به ناگه با یک دیکتاتور تمام عیار مواجه شدند و هیچکس جرات مخالفت با تصمیمات دیکتاتور را نداشت . کشور ما 16 سال به عقب برگشت پس از کودتای 1953 هم که دیکتاتوری پسرش را ابقا کرد رشد دمکراسی درکشور دوباره عقب گرد کردو نتیجه تندرویهای او وپسرش همان انقلاب اسلامی بود که پایه های سکولاریزم را درهم شکست و ما شاهد معکوس کردن تمام ارزش های مدرنیته شدیم.

ایرادات وارد بر دمکراسی بسیاراست اما بهتر از دمکراسی هم سیستمی وجود ندارد.

در سیستمهای دمکراتیک تغییرات به کندی صورت میگیرد ولی پایدار هستند و اشتباهات بزرگ کمتر صورت میگیرد. برای مثال کسی به زور چادر از سر مردم بر نمی دارد تا حکومت بعدی آنرا به زور بر سر مردم بکند.

در حکومتهای مردمی اشتباهاتی نظیر سد سازی بی رویه نظیر سد گتوند و سدهای آذربایجان و نقاط دیگرصورت نمیگیرد تا نصف زمینهای خوزستان شور و غیر قابل استفاده شود ویا دریاچه ارومیه وبختگان و هامون خشک شوند وایجاد ریزگرد کنند. 800 میلیارد از پول نفت زمان احمدی نژاد صرف پروژه های نا معقول و ناتمام یا کمک به بیست کشور جهان نمیشود در حالیکه کلاسهای درس در روستای رودبار کرمان ویا بسیاری از نقاط دیگر در کپرهای ابتدائی تشکیل شوند و دانش آموزان کفش به پا نداشته باشند. در این موارد مثال بسیار است ولی برشماری آنها در این کوتاه سخن جایز نیست.