4-10

< >

شبی با بزرگان ادب

نشسته بر چهار ضلع یک کرسی

با سعدی و حافظ و فردوسی

دهان بگشود حکیم توس از رنجش

در آن شبهای سرد و پر دردش

بسی رنج بردم در این سال سی"

"عجم زنده کردم بدین پارسی

گفت شیخ اجل به آن مرد سخن

مکن خاطرت را ملول از خویشتن

بنی آدم اعضائ یک پیکرند"

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی بدرد آورد روزگار

"دگر عضو ها را نماند قرار

شمس الدین چون این سخن بشنود

سر تکان داد و زبان بگشود

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن"

منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

"که در طریقت ما کافریست رنجیدن

حافظ چنین گفت و سخنش بر دلها بنشست

با کلامش پریشانی از خاطرها بگسست

Shapouri's Home_Shiraz

خانه شاپور...شیراز