نگرشی کوتاه به فرهنگ میترائیستی در ایران

ابتدای تاریخ ما برمیگردد به زمان پیش از زرتشت و فرهنگ میترائیستی ایران .میترائیسم در دنیای آنروز گسترش بسیار زیادی داشت و شامل تمدن اقوام خاورمیانه واروپا هم میشد. پروفسور جمالی اشاره میکند که در دوران زرتشتی فرهنگ میترائیستی ایران به محاق رفت. به نظر او زرتشتی ها با فرهنگ میترائیستی ما همان کاری را کردند که اسلام با فرهنگ زرتشتی کرد. آنها کوشش کردند که تمام نامهای روزها و ماه ها ونام خدایان و بطور خلاصه تمام آنچه که با فرهنگ میترائیستی ارتباط داشت را عوض کنند.

آنها حتی به کورش هم رحم نکردند و نام اورا از تاریخ ایرانزمین که بوسیله مغان نوشته میشد حذف کردند. توجه کنید که درشاهنامه هم که برگرفته از خداینامه و متون دیگر زرتشتی بود هیچ نامی از کورش نوشته نشده.

همانطور که اشاره شد نامگذاری روزهای هفته نمونه بسیار خوبی از پیشینه میترائیستی فرهنگ گذشته است.

نخستین روز هفته یکشنبه یا مهر شید است که بزرگترین و مهمترین ستاره در منظومه شمسی است. اهمیت مهر در آنست که به نگر مهر پرستان (میترائیستها) خورشید یا مهر همان خالق و خدای آنان بوده است و منطقی است که هفته با نام او آغاز شود. پس از آن ماه شید همان دوشنبه یا ماندی انگلیسی است و پس از آن بهرام شید، تیرشید ،اورمزد شید ، ناهید شید وکیوان شید همگی برگرفته از ستارگان منظومه شمسی اند . البته همانطور که گفته شد زرتشتی ها به جای روزهای هفته روزهای هر ماه رانامگذاری کردند .

بحث در مورد میترا ومیترائیسم بسیار پیچیده است و سر دراز دارد. بنا برآنچه زنده یاد منوچهر جمالی با توجه به اسطوره های پیشین ودانش اتیمولوژی تحقیق کرده بود و نظریاتش را بر اساس آن تنظیم کرده بود:

میترا زنخدای ایرانی ای بود که نماد های مختلفی هم داشت. سیمرغ یکی از آن نمادها است، همان سیمرغی که زال را زیر بال و پر گرفت و بزرگ کرد و در زایمان رستم بوسیله رودابه به پزشکان آن زمان طریقه سزارین را آموزش داد و در جنگ رستم و اسفندیاری که بوسیله زرتشت یامغان زرتشتی روئین تن شده بود رستم را یاری داد و او را از نقطه ضعف افراسیاب که همان چشمانش بود آگاه ساخت. اینجا به نبرد بین زرتشتی گری و میترائیسم اشاره میشود. البته همه اینها داستان است ولی سابقه میترا یا سیمرغ در ادبیات ما بسیار گسترده است سیمرغ عطار را به یاد بیاورید که چگونه مرغان در جستجوی سیمرغ بودند.

بنا بر آنچه پروفسور جمالی میگوید در زمان زنخدائی ویا مادر سالاری پسر نسب خودرا از مادربه ارث میبرد و میترا هم پسری داشت که نامش همان نام مادرش یا میترا بود. البته از او بیشتر بصورت میتراس نام برده شده. بر اساس نظریه جمالی پسر مادر را میکشد و میترائیسم را دگرگون میکند . در معابد میترائیستی اروپائی بخصوص ایتالیا نقش کنده کاری شده یا نقاشی شده میتراسی که در حال کشتن یک گاو است به چشم میخورد. گاو هم یکی از نمادهای میترا بود که هنوز هم در هندوستان تقدس دارد.

تمام اعتقادات انسان دوستانه و عشق و احترام به طبیعت و موجودات کره زمین و حفظ محیط زیست بوسیله میتراس پسر برعکس میشوند و میتراس جدید به خدای روشنائی و جنگ شهرت پیدا میکند. در اروپا میتراس محافظ سربازان میشود . جنگ و ادمکشی که در میترائیسم اصلی ممنوع بود آزاد میشود و مردم اجازه ذبح حیوانات را پیدا میکنند. بعضی از محققین معتقد هستند که میتراس بصورت مرداس و ضحاک در تاریخ ایران به چشم میخورد .

در اینجا درستی و نادرستی این نظریات به خواننده واگذار میشود. اینها همه داستانهائی هستند که در اسطوره های ما بصورت سینه به سینه و گاهی بصورت نوشتار به چشم میخورند و در بسیاری از موارد بنا بر سلیقه راوی تغییر شکل پیدا کرده اند. در جریان این نقل و انتقال اسطوره ها گویش های مختلفی هم ظاهر شده اند و نظریات محققین در مورد این گویشها متفاوت است . امروزه اعتقاد به این اسطوره ها دیگر محلی از اعراب ندارد ولی بصورت اسطوره و تاریخ باورهای پیشینیان ما که فرهنگ ما را شکل داده اند بسیار جالب هستند. اینروزها لزوم مراجعه به منابع تاریخی بوسیله بسیاری از تاریخ نویسان معاصراصرار میشود. نکته قابل تذکر اینست که نه تنها تاریخ نویسان در گذشته تاریخ را بنا به سلایق سیاسی خود ودستور زمامداران وقت و مصلحت روزگار نوشته اند بلکه باید توجه داشت که تاریخ نوشته شده فقط حد اکثر به پنج شش هزارسال پیش بر میگردد. فرهنگ ما حد اقل سابقه چهل پنجاه هزارساله دارد که برمیگردد به زمان مهاجرت انسان کروماگنون به خارج از افریقا ، بر اساس شواهد باستانشناسی، همان چهل هزارسال پیش است.

تمام وقایع پیش از تاریخ بصورت اسطوره سینه به سینه نقل شده اند ودرست است هر بار کمی تغییر و کم وبیش گوئی در آنها رخ داده اما با بکار بردن منطق و کمی تعقل و روشهای علمی میتوان بسیاری از آنها را از گزافه گوئی های معمول پالود و سره را از ناسره جدا نمود و به جوهر آنها دست یافت. اتیمولوژیست ها با مطالعه ساختار زبانهااز بسیاری از باورهای پیشین ما رمز گشائی میکنند. مو شکافی در اسطوره های قدیمی و رمز گشائی از ساختار زبان هردو در کنار هم میتوانند کلیدی باشند به باورها و اعتقادات پیشینیان ما. این روشها هم زمانی سودمندند که یا تاریخ نوشته شده وجود نداشته باشد ویا اقوال مختلف چنان ضد ونقیض باشند که نتوان به آنها اعتماد کرد. متاسفانه همانگونه که اشاره شد تاریخ نویسان با جعل وقایع تاریخی برای مقاصد سیاسیشان تا حد زیادی اعتبار خود را از دست داده اند.