چگونه انجمن قلم در زمان شاه با جو سازی سیاسی شاعران و نویسندگان غیر مارکسیست را به حاشیه میراند.

در زمان شاه در دهه های سی و چهل و پنجاه انجمن قلم تبدیل شده بود به یک سازمان فضا سازو کنترل کننده افکار عمومی در جامعه نویسندگان و مترجمین ایرانی. انجمن قلم ایران که صد در صد بوسیله مسکو واز طریق ایادیشان چون احسان طبری کنترل میشد هدفش این بود که جامعه نویسندگان و روشنفکران ایران را کنترل و فضائی را ایجاد کند که هر نویسنده ویا روشنفکر مطرحی که حرفی برای گفتن داشت یا باید افکار مارکسیستی را ترویج کند ویا بقدری او را هدف انتقاد های همه جانبه قرار میدادند که دیگر سخنش خریداری نداشت.

در این جو ایجاد شده لازم بود که به کسانی نظیر شاملو، کسرائی، رویائی و.. که سواد درستی نداشتند وبه سادگی تحت تاثیر احساسات ملودراماتیک قرار میگرفتند بال و پرداد و تا آنجائیکه ممکن بود این افراد را تقویت کرد. کار بجائی میرسید این افراد خودشان هم باور میکردند که تافته جدا بافته هستند و شدیدا مغرور و از خود راضی میشدند.

گلستان و شاملو هم هردو تحت تاثیر تعاریف بسیاردست اندر کاران جو سازی در انجمن قلم به همین دام افتادند با این تفاوت که گلستان از نظر هوش و استعداد در یک رده بالا تری بود و ادعای شاعری هم نداشت. شاملو بقدری فریفته خود شده بود که به خود اجازه داد از فردوسی و سعدی وسایرمفاخر ادبیات پارسی انتقاد کند و با محک ارزشهای اخلاقی مارکسیستی آنها را سکه یک پول کند.

این مرد که هیچگاه از ایران به غیر از مسافرتهای توریستی خارج نشده بود و با فرهنگ و ادبیات غرب آشنائی درستی نداشت به خود اجازه میداد که به عنوان یک مترجم کتابهای نویسندگان مختلف را ترجمه کند . البته چون متوجه اشارات ظریف و کنایات ورفرنسهای تاریخی نمیشد به قول خودش کتابها را بازنویسی میکرد. بسیاری از نکات ظریف و اشارت تاریخی جا میفتاد و خلاصه درست و غلط ای به خواننده ارائه میشد. در بسیاری از موارد این ترجمه ها از مترجم دیگری که آنرا به زبان خودش ترجمه کرده بود صورت میگرفت و در انتها کتاب ترجمه شده با کتاب اصلی فاصله بسیاری داشت. البته خواننده فارسی هم که به هیچیک از این زبانها تسلط نداشت متوجه ضعف کار نمیشد.

اشعار نو ارائه شده هم که از زیبائی های اشعار سنتی عاری بودند در عوض پر بودند از تشابیه کپیه شده از شاعرانی نظیر پابلو نرودا . معمولا شاعربا دانستن این حقیقت که خواننده ایرانی از متون اصلی اطلاعی ندارد آنها را به نام خود جا میزد و ادعا میکرد که زیبائی شعر او بخاطر این تشابیه بدیع و تا کنون استفاده نشده در ادبیات فارسی بود. جالب توجه است هرچه این تشابیه اغراق آمیز ترو دور از ذهن تر بود شاعر بیشتر از آنها بهره میبرد.

این گونه نویسندگان و شاعران (البته نوپردازانی که یک بیت شعر سنتی را هم نمیتوانستند بنویسند)با یکدیگر هم نمیتوانستند بسازند و غرور ایجاد شده در آنها به حدی بود که تحمل هیچکس جز خودشان را نداشتند. مجلات و روزنامه های دهه های چهل و پنجاه ایران پر بود از مقالات این شاعران نوپرداز گزافه گو در رد یکدیگر.یادم میاید که در مجله فردوسی آن زمان بحث شدیدی در گرفته بود بین نادر نادرپورو یکی دیگر از این شاعران که نامش هم بخاطرم نیست. در عین حال افرادخوش قریحه ای نظیر حمیدی شیرازی و رهی معیری که توانائی نوشتن شعرهای بسیار زیبا به سبکهای سنتی را داشتند به حاشیه رانده شده بودند. آنها افکار عمومی را به نحوی ساخته بودند که فقط نوپردازان در آن فضا امکان شکوفائی داشتند.