3-13

< >

صدای لرزانش

صدای لرزانش چون تیر بر قلبم نشست

سخنانش هرچه تردید بود در هم شکست

به من گفتا که عزیزم دوست میدارمت

گفتم که نازنینم من میپرستمت

گفتا که بی تو زندگی مشکل است بر من

گفتم که بی تو دیگر نفسی نیست در من

گفتا عزیزم دلم برایت تنگ گشته

گفتم بی توام دنیا چون شب تار گشته

صدای لرزانش گفت به تو می اندیشم

گفتم غیر از تومن به هیچ نمی اندیشم

Chehel sotoun palace