نگاهی به باورهای مذهبی پیش از اسلام و نقش آنها در جنگ های ایران با همسایگانش.

Wednesday, 9 August 2017

بنا برآنچه پژوهشگران در مورد باورها و اعتقادات پیشینیان ما یافته اند ایرانیان نیز مانند سکاها و سایر اقوام آریائی و حتی پاره ای از اقوام سامی و قبطی در ابتدا مهر پرست (میترائیست) بودند و خورشید رامظهر قدرت بوجود آورنده جهان و کنترل کننده جهان هستی میپنداشتند. به باور آنها انسان میبایست به نیروهای طبیعی احترام بگذارد و با هم آهنگی با آنها زندگی کند . درختان و گیاهان و جانوران را خفظ کرده واز آلوده کردن آب و هوا و منابع طبیعی اجتناب کند. همان باورهائی که امروزه هم در بسیاری از جوامع بویژه نزد افراد روشنفکر و انسان دوست طرفداران زیادی دارد.

یافتن راه ایجاد آتش و متعاقب آن امکان ایجاد گرما بوسیله آن ، این باور را که خورشید تنها منبع گرما وانرژی بود را به چالش کشاند. ظهورزرتشت و آموزه های او این باور را به صورت مدون درآورد وبجای خورشید به آتش قداست داد . به نظر آنها انرژی را میتوان از آتش هم گرفت آتشی که تحت کنترل بشر بود و آنان را از گرمای خورشید بی نیاز میکرد. لذا نیازی به پرستش خورشید نبود.

زرتشتیان کوشش بسیار نمودند تا تمام باورها و اعتقادات میترائیستی را کنار بگذارندوبجای آن فرهنگ جدیدی را که بر اساس آموزه های زرتشت بود جایگزین کنند. تمام نمادها و خدایان میترائیستی را تبدیل به شیاطین نمودند . آنها حتی نام روزهای ماه وماه های سال را تغییر دادند.

یکی از نتایج این تعییر رویکرد اعتقادی سالها جنگ بین ایرانیان زرتشتی شده وتورانیان مهر پرست بود. در درون ایران هم هر از چند گاهی جنگ داخلی در گوشه وکنار مملکت درجریان بود. یکی از این نبردها بوسیله فردوسی در جنگ بین رستم و اسفندیار به نحو بسیار زیبائی بیان شده است. بر اساس این داستان اسفندیار که بوسیله زرتشت روئین تن شده بود به فرمان پدر به قصد دستگیری رستم به زابلستان که مرکز سکاهای میترائیست بودمیرود. رستم هم با کمک سیمرغ از نفطه ضعف او که چشمانش بود آگاهی میابد و تیرش را مستقیما به سوی چشم او نشانه میگیرد و موفق به پیروزی در این نبرد میشود.

سیمرغ که به یاری رستم میرود و زخمهای اورا معالجه میکند و راه پیروزی در نبرد را به او نشان میدهد یکی از نمادهای میترا در مذهب مهر پرستی است . او همان مرغی است که زال پدر رستم را زیر بال و پر میگیرد و بزرگ میکند و در زمان به دنیا آمدن رستم هم راه به دنیا آوردن رستم از شکم مادرش را که همان سزارین باشد را به پزشکان آن زمان نشان میدهد.

موبدان زرتشتی که وظیفه نوشتن وقایع تاریخی را هم به عهده داشتند هرقهرمانی را که معتقد به دیانت زرتشتی نبود را از وقایع تاریخی حذف میکردند و به اصطلاح امروزی سانسور میکردند برای مثال شخصیت بزرگی چون کورش را کاملا حذف کردند. کورش که پایه گذار اولین امپراتوری آن زمان بود و منشور حقوق شهروندان را نوشت وبه اعتقادات تمام ملل تحت فرمانش احترام میگذاشت و بوسیله تمامی تاریخ نگاران غیر ایرانی مورد تحسین و احترام قرار گرفت، از خدای نامه که سند اصلی فردوسی برای نوشتن شاهنامه بود حذف شده بود. تمام اطلاعات ما از کورش بر میگردند به قول نویسندگان یونانی چون هرودوت و گزنفون . در وطن پرستی فردوسی هیچ شکی نیست اما منابع اصلی در دست او همان خدای نامه بود که بوسیله موبدان زرتشتی غرض ورز نوشته شده بود. در جای دیگری داریوش که در خدمت کامبوزیا پسر بزرگ کورش بود با کمک و تشویق موبدان زرتشتی کامبوزیا را در راه بازگشت از مصر از میان بر میدارد و به سرعت خود را به ایران میرساند و در نبردی بردیا را نیز که به او تهمت دروغین بودن را زده بود میکشد و بجای آنان به تخت مینشیند.

در هند ایلی هست که نسب خود را به کامبوزیا یا به قول آنها کمبوجیا میرسانند و اعتقاد دارند که پس از قتل او بوسیله داریوش فرزندان او راهی به جز فرار از کشور و کوچ به هند نداشتند. گروه دیگری معتقدند که قبیله قریش همان قبیله کورش است که پس از کودتای داریوش به عربستان آن زمان کوچ کردند. البته در این موارد اسناد ومدارک قابل اعتمادی در دست نیست .

به هر تفدیردر ایران نبرد بین دو گروه میترائیست و زرتشتی ادامه میابد. حرکت مردمی میترائیست ها که با جامعه بسیار طبقاتی زرتشتی در نبرد بودند در زمان خسرو انوشیروان به شدت خاموش شد. پیروان مانی که بسیاری از باورهای میترائیستی را در نظام خود داشتند بوسیله انوشیروان قلع و قمع شدند و بسیاری از آنان از ایران کوچ کردند. گروهی به سمت چین در شرق و گروه دیگری بسوی غرب رفتند و سرانجام در بوزنیا هرزگوین کنونی اقامت گزیدند. این گروه که به هیچوجه حاضر نبودند که مسیحی شوند سر انجام پس از پیروزی عثمانی ها در شبه جزیره بالکان مسلمان شدند. امروزه تنها گروه باقی مانده از میترائیست های کهن همان ایزدی ها در عراق هستند که در چند سال گذشته مورد تجاوز داعشی ها قرار گرفتند و زنانشان رابه عنوان غنائم جنگی به زور به عقد خود در آوردند.

پس از پیروزی مسلمانان در ایران دردرازای دو قرن رفته رفته اکثر ایرنیان برای حفظ خود و خانواده شان دیانت اسلام را برگزیدند . زرتشتیها به مذهب شیعه که کمتر ضد ایرانی بود روی آوردند و میترائیستها بیشتر به سوی تاسیس فرقه های درویشی رفتند. جای پای باورهای میترائیستی در بین فرقه های درویشی کاملا مشخص است.

این که آیا اختلاف بین زرتشتیان و میترائیستها ریشه قومی داشته است یا نه پرسشی است که پاسخ آن کاملا مشخص نیست و به نظر نویسنده این سطور موضوع بسیار جالبی است که میتواند در آینده مورد تفحص پزوهشگران تاریخی قرار گیرد.