ماهیت باورها
ماهیت باورها
This image is a creation of the author's own hand
ماهیت باورها - ترجمهی The Nature of Beliefs
نوشتۀ: منوچهر کازرونی
روزی روزگاری، در سرزمینی آرام و آزاد، مردم کارها و تصمیمهای خود را با رأی جمعی مشخص میکردند. عدالت و باورهایشان تنها قانون خشک نبود؛ بازتابی بود از خواست و قلب تپندۀ جامعه.
روزی دو نفر برای باورشان با یکدیگر به بحث نشستند: سایه بهتر است یا نور؟
یکی طرفدار سایه بود: سایه نرم است و پناه میدهد، دل را آرام میکند و از سختیهای جهان میکاهد.
دیگری نور را ستود: نور آشکارکننده است، پرورش میدهد، راه مینماید و حقیقت را بیپرده نشان میدهد.
چون آن دو نتوانستند به نتیجهای برسند، رأی جمعی کردند. و رأی اکثریت به سود سایه بود.
سالها و نسلها گذشت. سرزمین همان بود، اما دلها و ذهنهای مردم دیگر همان نبود. نگاهشان بازتر شده بود، قلبهایشان دگرگون شده بود و فهمشان از زندگی عمیقتر شده بود.
بار دیگر، دو نفر همین پرسش باور را پیش کشیدند:
سایه بهتر است یا نور؟
اینبار رأی به نفع نور بود.
انتخاب مردم تغییر کرده بود، اما پرسش همچنان همان بود. نه برای اینکه قوانین طبیعت عوض شده بود، بلکه چون باورها، ارزشها و بینش مردم تغییر کرده بود.
آرامشی که زمانی از سایه میخواستند، اکنون جای خود را به روشنایی و شفافیت نور داده بود. آنچه روزگاری برای آرامش ستوده میشد، اکنون برای شجاعت ارج مییافت.
باور هرگز رنگی ثابت روی بوم نیست؛ با دستهایی که آن را نگه میدارند، تغییر میکند و شکل تازهای میگیرد.
آنچه امروز همیشگی میپنداریم، شاید فردا موقتی باشد؛ آنچه امروز با قطعیت از آن دفاع میکنیم، شاید روزی پوچ به نظر برسد.
اما خطر اصلی، سخت شدن و کور شدنِ باور است.
وقتی ایدئولوژی به جای پنجرهای رو به جهان، به دیواری نفوذناپذیر بدل شود، فراموش میکنیم که سایه و نور هر دو بخشی از زندگیاند.
در آن حال، ظلم و خشونت را توجیه میکنیم—نه از روی شرارت، بلکه از سر یقینِ غلط به اینکه باور و دیدگاه ما تنها حقیقت است. فروتنی را فراموش میکنیم، تغییر را فراموش میکنیم و از یاد میبریم که قلبها و ذهنهای ما نیز فانیاند.
به یاد داشته باشیم: سایه و نور دشمن نیستند؛ آموزگارند. سایه درس آرامش، تأمل و پناه میدهد. نور درس روشنایی، رشد و شجاعت میآموزد.
و رأی و باورهای ما، معیار حقیقت نهایی نیست؛ تنها بازتابی است از اینکه در آن لحظه و آن مکان چه کسی هستیم.
بار دیگر که احساس یقین کردیم، بار دیگر که باورمان به قلعهای سخت تبدیل شد، مکث کنیم.
رأی سایه و رأی نور را به یاد آوریم. نسلهای گذشته و نسلهای آینده را در نظر بگیریم.
باورهای ما ملک ما نیستند؛ امانتیاند در گذر زمان، فرهنگ و تجربه.
فروتنی، ما را نگاه میدارد.
آگاهی، ما را آزاد میکند.
و تنها وقتی بپذیریم که سایه و نور هر دو جایگاه خود را دارند، میتوانیم از خطرهای باورهای خشک و بیانعطاف دور بمانیم.
سایه و نور، همچون همۀ باورها، زندهاند.
تغییر میکنند.
درس میدهند.
صبر میکنند.
و ما نیز باید چنین باشیم.
پرسشهای باقیمانده:
چگونه میتوانیم به مردم بیاموزیم که تشخیص دهند چه زمانی باورهایشان سخت و انعطافناپذیر شده است؟
چه تمرینها یا روشهایی میتواند به افراد کمک کند پیش از واکنش احساسی به دیدگاههای مخالف، مکث کنند؟
چگونه میتوان نسلهای آینده را آموزش داد تا بدون ترس یا حالت دفاعی، باورها را زیر سؤال ببرند؟
چه عادتهایی میتواند به ما کمک کند پیش از آنکه موج باورهای شدید بر عقل غلبه کند، آنها را مدیریت کنیم؟
چگونه میتوان محیطهایی—در خانه، مدرسه و جامعه—ایجاد کرد که در آن گوش دادن بیش از پیروز شدن ارزش داشته باشد؟
برای آنکه در برابر شنیدن ایدههایی که باورهای ما را به چالش میکشند احساس راحتی کنیم، چه لازم است؟
چگونه میتوان مردم را تشویق کرد که دیدگاههای مخالف را تهدید نبینند، بلکه فرصتی برای رشد بدانند؟
چگونه میتوان تفاوت میان ایمان و پافشاریِ لجوجانه را آموخت؟
فروتنی چه نقشی در جلوگیری از تبدیل باورها به دیوارهای ایدئولوژیک ایفا میکند؟
یک جامعه چگونه میتواند به شهروندان خود کمک کند تا ذهنی باز داشته باشند، در حالی که همچنان اصول معنادار خود را حفظ کنند؟
برای خواندن مجموعهی تار و پود اندیشههایم (Tapestry of My Thoughts) روی لینک زیر کلیک کنید: https://sites.google.com/view/johnkaz
Click on the link https://sites.google.com/view/johnkaz to explore Tapestry of My Thoughts
Medium Readers
Click on the link https://medium.com/@iselfschooling to explore Tapestry of My Thoughts