NAMEIE NIMA

دوست من!

شعرهای شما با من به ییلاق گالشها آمده، در گوشه دنج این جنگل و این پیش از ظهر آرام است که آنها را میخوانم. مثل اینکه

پس از دیرزمانی به صدای خودم جواب میشنوم. خود من هستم که در جای دیگر جان و سلیقهی دیگر گرفته و


من هستم که در جای دیگر جان و سلیقهی دیگر گرفته و

حرف میزنم. معلوم است که شما دوست من، بسیار تمرین کردهاید تا توانستهاید این فصول را با ظرافت طرح کنید و با شیوهای که مسلم در چیزنویسی شماست به هم پیوند بدهید. بهعلاوه معلوم است این داستانها را شما در نتیجهی حال مخصوصی و در طول مدتی تهیه کردهاید؛ خلقالساعه و سفارشی محض بهطور پیدرپی نیست. برای آنها دماغ شما نطفه گرفته، حمل برداشته و مدت خواسته است. مواقع

الهام متفاوت و زیاد در کار بوده است.تصویرها که در رنگهای زمینه با جلوههای لازم جا پیدا کردهاند نه فقط از روی تصور، بلکه

از روی ملاحظاتی بوده که سازنده در کار داشته است. همچنین