با کارت شناسایی جعلی از قرنی به قرن دیگر رفتم
چهره ات را در آیینه های قرن هجده ام می بینم
آن عصر روی پل
در عکس دستهجمعیِ انقلاب،
موهایت را مثل زنان اشراف پنهان کرده بودی
من لباس جنگ پوشیده بودم،
در کنارم گریه میکردی
اشک هایت بوی خون میداد.
دستانت میلرزید
گفتی:
برای نجات هزاران نفر، یک نفر را کشتم.
عشق را با گیوتین دو نیم کردیم
و من، در جمعیت،
مثل یک سگ نامت را صدا می زدم