وقتی که مچ پایش را زدم به روی من افتاد
بدنش را بغل کردم و غلت زدیم
عشق توی رگ هایمان میدوید
زانو هایمان به هم میخورد
چمن ها کنده می شد
نفس هایش بوی گل میداد
داور سوت کشید
من اخراج شدم