تو با آن چشمهای سبز
شعر میخواندی
من با این چشمهای بسته
شعر میدیدم
– برای من هم شعر میگی؟
– نه، برای تو
نه برای چشمهای روشنت
– چرا؟
چرا رفتی؟
چرا چشمهای سبزت زرد شد؟
تنت مثل تنهی درخت شکست
زیر پایم علفزار شد
به من نگفتی
چرا
حتی وقتی که نیستی
تو را هنوز میبینم؟