بیست و دوم آبان

روز گرامیداشت قائم مقام فراهانی


ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، نخست وزیر- ادب شناس - فرهنگیار و دوستدارهنر، در سال 1158 خورشیدی در هزاره اراک چشم به جهان گشود. پدر بزرگِ مادری اش میرزا محمد حسین وفای فراهانی از وزیران دولت زند بود. روزگار کودکی را در پیشگاه پدر دانشمند خود گذراند و در جوانی چندی در دفتر عباس میرزا به کار نویسندگی پرداخت و در بسیاری از نبرد ها او را همراهی کرد.

در سال ۱۲۰۵ خورشیدی فنحعلی شاه قاجار همایشی از سران کشور و آخوندها و سرداران و سران و تبارهای گوناگونِ ایرانی فراهم آورد تا در باره ی چگونگی بر خورد با روس ها به همپرسی بنشینند، در آن همایش همه خواهان جنگ با روسیه بودند، تنها قائم مقام فراهانی بود که جنگ با روسیه را به سود ایران ندانست و گفت با روس ها باید کنار آمد و کشور را دچار سیه روزگار نکرد. در آن همایش هیچیک از بزرگان کشور اندیشه ی قائم مقام را نپسندیدند و برخی او را به همکاری با دولت روسیه بد نام کردند، ولی روزی که پیمان نامه های گلستان و ترکمان چای بسته شد و بخشهای گران ارجی از سرزمین تاریخی ایران از دامن کشور جدا و به روس ها داده شد،همگان دانستند که او هشیارتر و دلسوزتر از آنها بود.

قائم مقام فراهانی با دولت انگلیس که می خواست یک سازمان بازرگانی در ایران نهادینه کند سرسختانه سرناسازگاری نشان می داد، او می دانست دولت بهره کش انگلیس با پدید آوردن اینگونه کانونهای بازرگانی چه بلایی بر سر کشورهای بزرگ آورده و مردم بسیاری از سرزمینها(مانند هندوستان) را دچار تلخ ترین روزگار کرده است، پایداری این بزرگ مرد ایرانی در برابرِ دولتِ بهره کش انگلیس، لندن نشینان بد سرنوشت ساز را آنچنان به خشم آورد که زمینه ی کشتن را فراهم آوردند.

میرزا ابوالحسن خان ایلچی که از دستمزد ‌بگیران دولت انگلیس بود و ماهانه ۱۰۰۰ روپیه دستمزد میهن فروشی از آنها می ستاند، شاه را نسبت به قائم مقام بدبین نمود، به این انگیزه که با روس ها سر و سری دارد و می خواهد دست شاه را از سلطنت کوتاه کند.

محمدشاه در سال ۱۸۳۵ زایشی به دژخیمان خود فرمود او را زندانی و پس از چند روز جانش را گرفتند و چراغ زندگانی مردی را که دلش هوای مهر میهن داشت، خاموش کردند.

انگیزه و چگونگی کشته شدن:

«... مع القصه بعد از باز داشتن قائم مقام در بالاخانه دلگشا شاه غازی فرمودند، نخستین قلم و قرطاس را از دست او بگیرند و اگر خواهد شرحی به من نگار کند نیز نگذارید که سحری در قلم و جادویی در بنان و بیان اوست که اگر خط او را بینم فریفته شوم و او را رها کنم. پس برحسب فرمان عوانان دژخیم ادات نگارش او را گرفته از بالاخانه دلگشا فرود کردند و در بیغوله‌ای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و بعد از شش روز در شب شنبه سلخ (۳۰) صفرش خپه (خفه) کردند و جسدش را در جوار در جوار بقعه شاهزاده عبدالعظیم رضی الله عنه به خاک سپردند. (لسان الملک- ناسخ التواریخ)

«... محمدشاه با حاجی میرزا آقاسی ایروانی و حاجی زین‌العابدین شیروانی و میرزا نصرالله اردبیلی و میرزا مسلم خوئی و میرزانظر علی حکیم‌باشی که از بدو جوانی مورد اعتمادش بودند در خلوت گفت‌گو و مشورت می‌کرد و گاهی از سوء اعمال و افعال وزیرش به آنها شکایت می‌نمود و آنها نیز سخنانی مقرون به‌صواب و صلاح وقت معروض می‌داشتند.» ( رضا قلی خان هدایت - روضة الصفا ناصری)

«... محمدشاه برای رها شدن از قید و بندهای اسارت آمیز وزیرش با کمک محمدحسین خان ایشیک آقاسی باشی، رئیس تشریفات دربار از مدتی پیش نقشه دستگیری و برکناری قائم مقام را طرح و بررسی کرده بود... هنگامی که زمینه آماده شد و تمام وسایل برای فرود آوردن آخرین ضربت فراهم گردید، محمدشاه توسط دبیر اول سفارت روسیه، بارون نظر کنت سیمونیچ را استفسار کرد و پرسید چگونه از قیمومت ننگین قائم مقام رهایی یابد؟ وزیر مختار روسیه از آنچه در دربار می‌گذشت به خوبی اطلاع داشت و می‌دانست که منظور از این سوال این است که به نیت باطنی دولت روس پی ببرند، زیرا در تهران شایع شده بود که گویا روسیه از قائم مقام حمایت می‌کند. «اینگونه اکاذیب را یا خود قائم مقام یا شاید دشمنان او، به قصد اینکه خشم و نفرت شاه را هرچه بیشتر بر وی برانگیزند، انتشار می‌دادند.».

وزیر مختار روس پس از مشورت با امیرنظام که در آن موقع فوق‌العاده طرف اعتماد شاه بود، نظر خود را به صورت کتبی اعلام کرد و نوشت: «قائم مقام همچنان در مقام صدارت باقی بماند، ولی از میان کسانی که قائم مقام آنها را خطرناک دانسته و به میل خود از کار برکنار کرده است، وزیران دیگری به معاونت او انتخاب و بدین قرار قدرت و اختیارات او محدود گردد.». (کنت سیمونیچ، وزیر مختار روسیه- خاطرات وزیر مختار)

از میرزا ابوالقاسم (قائم مقام فراهانی) نوشته های ارزشمندی مانند: «منشآت»، «دیوان»، «جلایرنامه»، «الجهادیه»... دیباچه ‌یی بر «جهادیه صغری» و «جهادیه کبری» (نوشته ی پدرش)، «عروضیه» و «شمایل خاقان» برجای مانده اند.

از این میان گنجینه ی نوشته های او [منشات] بیش از دیگر نوشته هایش نامور و ماندگار شد. این نامه نخستین بار در سال 1280 ماهشیدی بدستیاری، شاهزاده فرهاد میرزا (معتمدالدوله) که از مردان روشنفکر و پیشرو آن زمان بود در تهران بچاپ رسید.

[منشات] از دو دیدگاه دارای ارزشِ است، نُخُست از دیدگاه ادبی که نشان دهنده ی هنایش ژرف سعدی بر شیوه نوشتار قائم مقام فراهانی است، و دوم گزارش بی کم و کاست از بسیاری رُخدادهای روزگار او.

یحیی آرین‌پور در [از صبا تا نیما] می‌نویسد:

«... قائم مقام به مقدار زیادی از عبارات متکلف و متصنع و مضامین پیچیده و تشبیهات بارِد و نابجا کاسته و تا اندازه‌ای انشای خود را - مخصوصا در مراسلات خصوصی- به سادگی و گفتار طبیعی نزدیک ساخته است. نثر او، برخلاف آثار اسلاف وی که پر از جمله‌ها و عبارت‌های طویل و قرینه‌سازی‌های مکرر و سجع‌های خسته کننده است، از جمله‌های کوتاه ترکیب شده و قرینه‌ها به ندرت تکرار می‌شود».


دکتر سیروس شمیسا نیز در «سبک ‌شناسی نثر» می نویسد:

«... منشات قائم مقام بسته به این که در چه موضوعی و به چه کسی نوشته است مشکل و آسان است. گاهی تلمیحات و اشارات و اشعار عربی و ضرب‌المثل‌های عربی دارد و گاهی ساده است و از اشعار فارسی بیشتر استفاده می‌کند».

فرازی از منشات


باد آمد و بوی عنبر آورد

بادام شکوفه بر سر آورد

« نامه نامی که نافه مشک ‌تر و نسخه خط دلبر بود، در بهترین وقتی و خوش‌ترین وجهی رسید و ساحت خاطر را رشک باغ بهشت و موسم اردیبهشت ساخت. مهجور مشتاق را حالتی غریب پدید آمد که جان در گلشن عشرت داشت و دل در آتش حسرت. گاه از دیدن خط مکتوب منتعش، و گاه از ندیدن روی مطلوب مشتعل...»

برای آگاهی بیشتر از کارنامه این بزرگمرد ایرانی، و انگیزه ی کشته شدن او بفرمان شاه قاجار [در پی ساخت و پاخت دولت بهره کش انگلیس و آخوند های بزرگ عمامه] نگاه کنید به: میرزا ابوالقاسم قائم مقام صدر اعظمی که از انگلیسی ها رشوه نگرفت تا سرانجام او را کشتند. (بیست و چهارم مهر ماه، در گزارش جشن های دوهزار و پانسد ساله)