کودک

کرونا و مرگ ده ها هزار کودک گرسنه

به نقل از دویچه وله، بحران کرونا و افزایش فقر ناشی از آن باعث شده که مرگ و میر کودکان به خاطر گرسنگی به ماهانه ۱۰ هزار نفر برسد. سازمان ملل متحد خواستار اقدام عملی شده است. افغانستان نیز با افزایش چشمگیر در وضعیت خوبی قرار ندارد.

گزارش سازمان ملل متحد که در مجله طبی "لانست" نشر شده، نوشته که بحران کرونا باعث کاهش منابع غذایی و افزایش قیمت ها در سراسر جهان شده است. در این شرایط ماهانه بیش از ۵۵۰ هزار کودک با کمبود مواد غذایی روبرو شده و به بیماری سوءتغذیه مبتلا شوند.

فقط در جریان یک سال، شمار این کودکان ۶/۷ میلیون بالاتر رفته است. شمار این کودکان سال گذشته میلادی در سراسر جهان ۴۷ میلیون نفر بوده است. سوء تغذی باعث آسیب های جدی جسمی و روحی برای کودکان گردیده و فاجعه را از نسلی به نسلی دیگر منتقل می کند.

محدودیت های گوناگون باعث شده که خانواده ها نتوانند کودکان دچار سوء تغذیه را به شفاخانه منتقل کنند؛ دقیقا زمانی که بیشتر از هر وقت دیگری به کمک غذایی نیاز دارند. سال گذشته شمار کودکانی که به خاطر سوتغذی بیشتری به این بخش منتقل گردیده بودند، ده برابر شده بود. به نقل از سازمان "داکتران بدون مرز" چنین وضعیتی نه تنها در افغانستان، بلکه در چندین کشور فقیر دیگر نیز در جهان صدق می کند.

میلیون ها کودک نیازمند در افغانستان

به نقل از دویچه وله، سازمان امداد و نجات کودکان در افغانستان نسبت به وضع کودکان هشدار داده و گفته است که بیش از ۸ میلیون طفل به دلیل بحران کرونا به کمک های بشردوستانه نیاز دارند. دست کم ۱۴ میلیون انسان در این کشور نیازمند کمک های عاجل اند.

سازمان امداد و نجات کودکان "سیف دِ چیلدرن" در افغانستان در گزارشی تازه نسبت به وضع موجود کودکان در این کشور هشدار داده و گفته است که همه گیری ویروس کرونا اوضاع را وخیم تر ساخته است. میلان دنچ، مدیر این سازمان در افغانستان روز جمعه هشدار داد: «بسیار حیاتی است که کمک های بشردوستانه و کالاهای تجاری بتوانند به افغانستان وارد گردند و به مناطقی فرستاده شوند که نیاز جدی به آن ها می رود».

بحران کرونا باعث شده که مرزهای جهانی مسدود شوند، روند تجارت کند گردد و حتی واردات مواد خوراکی و دارو در مواردی به افغانستان متوقف گردند. قیمت مواد اولیه مورد نیاز زندگی در این کشور به طور چشمگیری افزایش یافته است.

بر اساس آمار ارائه شده از سوی اداره هماهنگی کمک های بشردوستانه سازمان ملل متحد "اوچا"، بیش از ۱۴ میلیون انسان در افغانستان به کمک های عاجل بشردوستانه نیازمند می باشند. به گفته این سازمان بحران کرونا و رشد بیکاری، نیازمندی این انسان ها را نسبت به گذشته بیشتر ساخته است.

شکوفایی آیندگان

این روزها که کرونا کودکان و نوجوانان را از تحصیل و مکتب هم محروم کرده است، وقت آن است که ببینیم و تامل کنیم که آیا فرزندان خویش را دیده ایم؟ فرزندان کمتر از 15 سال وطن که صدای شادی و خنده، غصه ها و تنهایی آنها در برابر فریاد خوفناک جنگ گم شده است. در روزهایی که صدا به صدا نمی رسد، این کتاب ها و مجله ها هستند که باید دست فرزندان میهن را بهم بدهند و رفاقت نسل نوپای افغانستان را رقم بزنند تا جوانان بعدی در صلح و امنیت به بلوغ برسند. ادبیات کودک و نوجوان همان کلید گم شده صلح در افغانستان است.

خبرنگار مقشوش با محمد سرور رجایی، فعال فرهنگی و عضو خانه ادبیات افغانستان مصاحبه دیگری کرده است. در این مصاحبه درباره ادبیات کودک و نوجوان، فرهنگ، تربیت، جنگ ویرانساز، خانه ادبیات کودک افغانستان و مجله باغ گفتگو کرده ایم.

_ استاد رجایی، کودک در افغانستان از گذشته چه شرایطی داشته و چرا به ادبیات کودک و نوجوان افغانستان بسیار کمتر پرداخته شده است؟

اگر ادبیات کودک و نوجوان به طور درست و حرفه ای پیش برود، زیر ساخت فرهنگ و ادب سال های بعدی را شکل خواهد داد و فرد را برای سالهای نوجوانی و جوانی به عنوان عنصری فعال آماده می سازد.

وقتی به آثار و داشته های فرهنگی در عرصه ی ادبیات کودک و نوجوان افغانستان در گذشته ها نگاه کنیم، آثاری به اندازه تعداد انگشتان یک دست در زمینه ادبیات کودک و نوجوان مثل مجموعه شعر و داستان هم نداریم که مناسب ذائقه ی کودک و نوجوان افغانستان باشد.

در گذشته ها حتی زمان داوود خان به یاد دارم که مجله انیس کودکان در کابل، تنها مجله چاپی برای کودکان بود. کمی بعد که افغانستان دچار جنگ و آشوب شد، کاری جدی در ادبیات کودک و نوجوان نداشتیم، مگر چند شعر و داستانی که در کتاب های صنفی مدارس به چاپ رسیده بود. سالهای جنگ تحمیلی، فاجعه به بار آورد و کودکان فراموش شدند. ادبیات کودک و نوجوان هم فراموش شد. متاسفانه به نظر می رسد که در افغانستان برای کودک و نوجوان ارزشی قائل نیستند، چه برسد به ادبیات کودک و نوجوان.

در سال 1361 در کابل به یاد دارم که مجله های خوش فرم و خوش چاپی از کشور تاجیکستان چاپ شده و به کابل آمده بود. این مجلات از نظر فرهنگی و اخلاقی با جامعه اسلامی ما سازگار نبود و مشخص ب د که اتحاد جماهیر شوروی می خواستند از سالهای اول حضور در افغانستان با تبلیغات فرهنگی بتوانند ذائقه، اخلاق و ذهن کودکان و نوجوانان افغانستان را تغییر بدهند. این مجله ها نه تنها در کتابفروشی ها، بلکه در سر چهارراه ها در بساط ها به فروش می رسید.

در دهه اخیر با حضور و کمک های جهانی شاهد تولید آثاری بوده ایم. دانشگاه کابل مجموعه هایی را چاپ کرده اند. گروه انتشارات گهواره با مترجم، نویسنده و گرافیست فعالیت می کنند. از مواردی که به دستم رسیده و مطالعه کرده ام، متاسفانه برای ذهن، ذائقه کودک افغان و فرهنگ بومی ما مناسب ندیدم. با این همه هزینه و کمک جامعه جهانی به افغانستان، ای کاش نگاه حرفه ای به ادبیات کودک و نوجوان به وجود می آمد.

خیلی ها در این سالها آمدند، به نام زن و کودک بازاریابی کردند اما به دنبال سود خود بودند. این دو قشر مظلوم واقع شده و با سوء فعالیت ها نه تنها از اینان دفاع نشده، بلکه به خاطر تبلیغات نامناسب به مظلومیت اینان افزوده اند.

ادبیات کودک و نوجوان کدام منفعت مناسب اقتصادی ندارد و خیلی از فرهنگیان ما به آن نمی پردازند. کار برای ادبیات کودک و نوجوان افغانستان سنگین و هزینه بر است، چرا که به کارگیری یک تصویر و رسام مناسب با متن داستان و شعر در مجله هزینه خیلی بالایی دارد و این سرمایه گذاری را خیلی ها انجام نمی دهند. این آثاری که در افغانستان و... برای کودک و نوجوان منتشر می شود، برای کودک و نوجوان نیست بلکه به جای کودک و نوجوان است.

_آیا ادبیات کودک و نوجوان در دنیای مهاجرت، توانسته در افغانستان هم تاثیرگذاری داشته باشد؟

در تهران خانه ادبیات کودک با مدیریت مهندس نادر موسوی فعالیت دارد که در این سالها کارهای ایشان را از نزدیک شاهد بوده ام. آقای نادری با تمام تنگ دستی ها در دنیای مهاجرت کارهای ارزشمندی را در زمینه تربیت و آموزش کودکان افغانستان داشته اند و امسال هم نامزد جشنواره جهانی آسترید لیندگرن شدند. خوشحال می شوم که ایشان برنده شوند تا حداقل نام کودکان افغانستان به واسطه یک کار نیک در جهان دیده شود.

اینکه من مجله باغ را منتشر کرده ام، حسرت کودکی خودم در کابل بوده که مناسب سالهای کودکی خود به ادبیات کودک و نوجوانی دسترسی نداشتم. حداقل با چاپ یک مجله مناسب، می توانیم خدمت کوچکی به کودکان مهاجر افغان داشته باشیم. مجله باغ عالی نبوده اما یک رفاقت در بین بچه ها چه در افغانستان و چه در ایران به وجود آورده است. از 50 کشور دنیا مخاطب داشته و واکنش های مختلفی رو به رو شدیم. ممجله به شهر گردیز در پکتیا که اقوام پشتون در آنجا ساکن هستند، دایکندی و بدخشان هم رسیده است. موفقیت همکارانم در مجموعه باغ را باید فرهنگیان دیگری که مجله را رصد کرده، بیان کنند. امید دارم از این اتفاقات بیشتر بیافتند و مسئولان فرهنگی ما برای ادبیات کودک و نوجوان فعالیت کنند.

به عنوان مسئول مجله باغ تمام تلاشم این بوده که واژه های کاربردی در افغانستان را به کار ببریم و هیچ کلمه ای مثل کلاس در مجله باغ نخواهید دید. برای کودکان افغانستان کار کرده ایم و خواستیم کودکان افغان مهاجر را با زبان و فرهنگ، سنت ها و مناطق تاریخی افغانستان آشنا بسازیم و در بین کودکان افغان که در جاهای دیگر هستند، ارتباط برقرار کنیم. از شماره های 20 به بعد، مطالبی از کودکان و نوجوانان افغانستان از داخل کشور به ما می رسید که به نام خودشان منتشر کرده ایم.

ما خواستیم با راه اندازی مجله باغ، معلق بودن کودکان مهاجر افغان را تمام کنیم و به اینها بفهمانیم که شما به کشوری با زبان، فرهنگ و مسائل انسانی مشخص تعلق دارید و افغانستان را بشناسید. می خواستیم در مجلات افغانستان شناسی و هویت شناسی با ارزشهای اسلامی را نشان دهیم.

ما نگاه قومی نداشتیم.

_ آیا مجله باغ ارتباطی با نهادهایی که برای کودک و نوجوان فعالیت دارد مثل کانون پرورشی فکری ایران داشته است؟

در این سالها توجه کردیم که در فضای نوشتاری و گفتاری مجله باغ، از تجربه های موفق در عرصه ادبیات کودک و نوجوان ایران، استفاده کنیم. داشته های ادبی بسیار خوبی کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان ایران دارد. تلاش کردیم از آنها و کارهایشان الگو برداری کنیم.

اگر در جایی کدام حرفی به وجود آمده، خواستیم پلی برای راهنمایی باز کنیم اما هیچ گاه نتواسنتیم ارتباط و همکاری داشته باشم چرا که هیچ گاه این را نخواستیم. ما شرط پذیر نبودیم و اگر بودیم، از پارسال می توانستیم مجله باغ را منتشر کنیم. من از آخرین شماره مجله باغ که در حوت 1397 منتشر شد، هنوز بدهکار هستم. به هیچ جایی رو نیانداختم تا پول بگیرم و حرف آنها را بزنم.

امید دارم که روزی برسد تا مجله را از شماره 68 به چاپ برسانم. ما نمی خواهیم که استقلال مجله ی باغ را که بر اساس فرهنگ، سنت های اسلامی و بومی افغانستان هست، از دست بدهیم.

_کارنامه سازمان های جهانی در حمایت از کودکان و نوجوانان چقدر موفق بوده است؟

من در افغانستان نیستم تا حمایت های جامعه جهانی در افغانستان را بررسی کنم اما همین که از راه دور می شنویم. اگر حمایتی هم بوده، کدام ارزشی برای حمایت از کودکان و نوجوانان نداشته و ناظر کار هم از این موضوع بی خبر هست یا خود را به بی خبری می زند. باید مدیریت شود و کتاب هایی منتشر بشود که به فراخور و مناسب سن کودکان و نوجوانان باشد.

در ایران بارها با مسئولان یونسکو برخورد کردم، در ابتدا استقبال کردند. وقتی مراجعه کردیم و گفتیم اگر مجله بی نظیر است بیاید و حمایت کنید، در جواب ما گفتند که نمی توانیم حمایت مستقیم کنیم مگر از فلان نهاد ایرانی نامه بیاورید. برداشت من این است که یک نهاد جهانی به نام یونسکو نمی تواند و نمی خواهد برای فرهنگ کودک و نوجوان افغانستان حمایت ناچیز داشته باشد. در جلسات گفته ام که با این حمایت ها می توانید به جامعه افغانستان و مهاجر کمک کنید.

ما در مجله باغ، شعر کودک مناسب افغانستان منتشر می کردیم، ما بسیاری از بازی های بچه ها در افغانستان را بازنویسی کردیم. قطعا اگر حمایت می کردند اتفاق بهتری می افتید. معتقدم بخشی از مسئولان جهانی یونسکو دوست ندارند کاری مطابق ذائقه و فرهنگ مردم افغانستان برای کودکان و نوجوانان به چاپ برسانند. این آثاری که در افغانستان چاپ می کنند، مناسب کودکان و نوجوانان افغانستان نیست.

احمد سهیل احمدی 2020/6/4

سازمان ملل: بیش از ۳۵ میلیون کودک در حال فرار اند

به نقل از دویچه وله، سازمان کمک به مهاجران سازمان ملل متحد به مناسبت روز جهانی کودکان گفت که بیش از ۷۰،۸ میلیون آواره در سراسر جهان کمتر از ۱۸ سال عمر دارند.

پیتر روحن اشتروت باور، مدیرعامل این سازمان به روز جمعه با معرفی این گزارش در شهر بن آلمان گفت: «شمار بسیار کمی از این کودکان و نوجوانان به آموزش دسترسی دارند. در حالی که ۹۰ در صد همه کودکان در سرتاسر جهان در سنین دوره ابتدایی به مکتب می روند، این رقم در میان کودکان مهاجر فقط ۶۳ درصد است.»

سازمان کمک به مهاجران سازمان ملل متحد به عنوان شریک ملی کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان هراس دارد که بحران کرونا وضعیت را بازهم وخیم تر سازد. روحن اشتروتباور می افزاید: «کودکان مهاجر اغلب به اندازه کافی از سیستم‌های آموزشی دور مانده اند. پیامد های بحران کرونا نیز وضعیت را تشدید می کند. به اقدام گسترده در این مورد نیاز است، زیرا آموزش به معنای امکانات رشد برای آینده است و کودکان مهاجر در سرتاسر جهان به آن نیاز دارند.»

گرسنگی برای فُقرا خطرناکتر از کرونا است

به نقل از دویچه وله، سازمان های امدادی هشدار می دهند که بحران کرونا در کشور های رو به انکشاف به شدت متأثر می سازد. به خصوص کودکان با خطر بزرگ گرسنگی مواجه هستند. ماتیاس موگه دبیر کل سازمان جهانی کمک برای گرسنگان می گوید: «ما باید روی این حساب کنیم که شمار گرسنگان به بیش از یک میلیارد نفر افزایش خواهد یافت.»

او افزود که در اثر پیامدهای بحران در دراز مدت، به مراتب به وسایل بیشتری برای مبارزه علیه گرسنگی، فقر و کمبودی امکانات آموزشی نیاز است. به قول وی در صورتی که مثلاً کارگران روزمزد و کارگران مهاجر به دلیل محدودیتهای وضع شده در ارتباط با کرونا دیگر نتوانند کار کنند، امکانات درآمد ضعیف ترین قشر جامعه به صورت ناگهانی از بین می رود.

سازمان ملل: ۶۶ میلیون کودک را فقر تهدید می کند

خانم بریته کوتر، سخنگوی ریاست سازمان (زمین انسان ها) توضیح داد که در جریان بحران کرونا، این خطر وجود دارد که قبل از همه کودکان در دراز مدت قربانی شوند. او شکایت کرد که حفاظت و حمایت در فعالیتها و همکاری های انکشافی کمتر مورد توجه قرار می گیرد، به این ترتیب فقط ۱۱ در صد از کمکها در امور آموزش در اختیار قرار داده می شوند، در حالی که حمایت های آموزشی فقر کودکان را کاهش می دهد.

براساس تحقیقات سازمان ملل متحد، ممکن است بحران کرونا ۶۶ میلیون کودک کودک دیگر را با فقر بیش از حد تهدید کند. از جانب دیگر افزایش شدید خشونت علیه کودکان زیر سن، این مشکل را بیشتر می کند. سازمان (آرمان جهان) به صورت نمونه از بنگله دیش نام برده است، در کشوری که والدین کودکان شان را از آغاز بحران به این سو، اغلب لت و کوب می کنند.

شگفتن رسانه و بازی کودک

بازی و خنده های کودکان مرحمی بر خستگی والدینی است که این روزها با اخبار کرونا و بیکاری زمین گیر شده اند. در رویاها دختران با عروسک ها مادرانه بازی می کنند، پسرها هم در توپ بازی درس رفاقت را می آموزند اما جنگ و ناامنی، پای بازی را از کودکان افغان گرفته است و این رسانه ها هستند که می توانند برای کودکان سرگرمی مهیا کرده و ایشان را تربیت کنند. اما رسانه ها کودکان را فراموش کرده و در میان برنامه های رنگارنگ از نشاط کودکانه خبری نیست.

خبرنگار مقشوش با حماسه جهانبین مصاحبه کرده است. خانم جهانبین دانشجوی خبرنگاری، پژوهشگر و نویسنده هستند که فعالیت هایی مثل نویسندگی در نشریه انگیزه، گویندگی و مدیریت تولید در رادیو داشته اند. در این مصاحبه به کودک و رسانه در افغانستان، برنامه های نمایشی تخصصی، کرونا و تربیت اطفال در محیط خانواده پرداخته ایم.

_ خانم جهانبین، به نظر شما کودک در افغانستان از گذشته چه شرایطی داشته و چرا به کودک در رسانه ها به طور محدود پرداخته شده است؟

در زمان هایی که در افغانستان امنیت بوده و مردم آرامش داشته اند، جایگاه کودک و ادبیات کودک بهتر بوده است. در گذشته نشریه های سراج الاطفال و انیس کودک فعالیت می کردند و در آرشیو تلویزیون و رادیوی ملی افغانستان هم برنامه هایی برای کودک وجود دارد. متاسفانه بعد از یورش اشغالگران، به خاک و خون کشیدن ملت و به خصوص کودکان و جنگ های تحمیلی، ادبیات کودک بیشترین آسیب را متحمل شده است. حتی در مکاتب شیوه تدریس عاری از تعصب بوده اما امروزه از قصه جنگ تا دیدگاه های ضد مساوات به بچه ها آموزش می دهند. اینکه چرا در رسانه های افغانستان به طفل توجه نمی شود، به این خاطر است که در خانه ها هم به کودک توجه نمی کنند. رسانه ها در یک سیستم سرمایه داری برنامه هایی را پخش می کنند که مخاطب دارد. رسانه ها حتی به مواردی که جامعه به آن نیاز دارد هم نمی پردازند، چرا که دنبال برنامه های تفننی هستند تا مخاطب را جذب کنند. افراد متخصص هم کوشش می کنند تا برنامه برای کودکان تولید شود، اما امکانات و توجه کم مانع فعالیت های آنها می شود.

_چرا رسانه ها در افغانستان برنامه هایی برای کودکان تولید نمی کنند؟

خانواده ها توجه ای به این موضوع ندارند و اگر رسانه ها هم برای اطفال، کودکان و نوجوانان برنامه هایی تولید کنند، بازهم کودکان به تلویزیون و رادیو دسترسی ندارد. از سوی دیگر کودک توان مالی ندارد و بزرگسالان باید برای آنها مجلات و کتاب ها بخرند، اما فقر مانع این می شود. رسانه ها اگر بخواهند که مخاطب کودک داشته باشند، باید اول فرهنگ تربیت خانوادگی برای بزرگسالان مهیا کنند تا بزرگسالان حقوق کودک را بدانند و اجازه بدهند که اطفال برنامه های سازنده ی رادیو و تلویزیون را دنبال کنند.

_ آیا رسانه های مختص به کودکان و نوجوانان در افغانستان داریم؟

هر رسانه می تواند با اطفال و نوجوانان رابطه ی خوبی داشته باشد. ما شاهد این هستیم که رادیوها برنامه های زیادی برای کودکان و نوجوانان تولید می کنند. اما رادیوی مخصوصی برای اطفال نداریم. چندی قبل تلویزیونی وجود داشت که کارتون و برنامه های کودکانه پخش می کرد، اما به خاطر مدیریت ضعیف و مشکلات مالی تعطیل شد.

_ رسانه ها کدام کاری می توانند انجام دهند تا مخاطبان شان کودکان و نوجوانان باشند؟

رسانه ها باید فرهنگ سازی و برنامه هایی تولید کنند که قابل پذیرش خانواده ها باشد. برنامه ها باید مطابق فرهنگ باشد، سنت ها و ارزش هایی مثل احترام به بزرگتران در این برنامه ها پخش کنند. در این صورت خانواده ها مشتاق می شوند که کودکان شان پای برنامه ها بنشیند.

_چرا ما به نشریات و تولیدات بومی برای کودک نیاز داریم؟

واقعیت این است، با کشورهای همسایه ایی که هم زبان و هم دین هستیم، اما از نظر فرهنگی و لهجه تفاوت هایی داریم. برای اینکه ادبیات کودک جذاب و تاثیرگذار باشد، باید روان و آسان مطالب را به کودک منتقل کند. ما نیاز داریم که نویسندگان و فعالان رسانه ای برای کودکان افغان کوشش کنند.

_کارنامه سازمان های کمکی به اطفال مثل یونسیف در افغانستان چقدر موفق بودند؟

کمک نهادهای خارجی در کل خالی از فایده نبوده و همیشه ارزشمند است. حتی همین برنامه هایی که در رسانه ها منتشر می شود، اگر کمک و تمویل یونسیف نباشد کلا این فعالیت ها متوقف می شود. به خصوص در ولایات دورافتاده اقدامات نهادها مثل چاپ کتابچه های آموزشی و کمک لوازم اولیه که به محصلان داده می شود، خیلی موثر است. در افغانستان اطفال از جنگ آسیب دیده اند و حتی مجبور هستند به خاطر خانواده کارهای شاقه ای انجام دهند و بعضی شان بی خانمان هستند.

_ آینده فعالیت این نهادهای کمک رسان جهانی را چطور می بینید؟ فعالان و متخصصان عرصه ی کودکان و نوجوانان کدام کاری می توانند انجام دهند تا نهادهای جهانی افغانستان را فراموش نکنند؟

متاسفانه گزارش سازمان های جهانی هم نشان می دهد که از کمک رسانی به افغانستان ناامید شدند. در حالی که کمک ها بیشتر شده اما به طریق دقیق و موثر از آن استفاده نشده و اکثرا به جیب اشخاص می رود. بنابراین فکر نکنم در آینده، به ادامه ی فعالیت این نهادها بتوانیم زیاد امیدوار باشیم. ما امتحان را خوب نداده ایم و نتواسنتم موفق شویم.

جوانان و فعالان که خود طعم جنگ و کمبود فرهنگی را چشیده اند. اگر بخواهند دلسوزانه برای اطفال و نوجوانان فعالیت کنند، می توانند از طریق شبکه های اجتماعی حتی با کارهای کمی فعالیت را آغاز کنند. در این صورت توجه نهادهای کمک رسان را جلب کرده و نهادهای جهانی به آنها کمک خواهند کرد تا به اهداف خویش برسند.

_ کرونا و خانه نشینی اجباری، چه تاثیری بر روان کودکان دارد؟ نقش رسانه ها در تربیت کودکان در شرایط قرنطینه چه اهمیتی دارد؟

با شیوع کرونا، جنجال، دعوا و خشونت بین بزرگان خانواده افزایش یافته، و این بیشترین آسیبی بر روان کودکان می گذارد.

در اکثر مناطق افغانستان مردم مشکل برق ندارند و رسانه ها هم نمی توانند فعالیت های مهمی در این شرایط بحرانی داشته باشند. با تعطیلی مکاتب، پسر بچه ها در کوچه ها بازی می کنند. دختران در کنار مادران خود به آشپزی و.. مصروف هستند و از مادران خانه داری را یاد می گیرند. وزارت معارف از تلویزیون به محصلان آموزش می دهند اما مشکلاتی مثل برق هنوز پا برجاست.

وقتی که ما برق نداریم، کودکان و نوجوانان هم به رسانه ها کدام دسترسی نمی توانند داشته باشند. از همه بهتر این است که مثل گذشته ها، بزرگان فامیل اطفال را دور خود جمع کنند و قصه هایی از کودکی خود، افسانه های شفاهی، شاهنامه و کتب قدیمی بخوانند و تعلیم شان بدهند تا کودکان از آموزش و پرورش سنتی برخوردار شوند.

فرهنگ های خارجی که در افغانستان وارد شده و دخیل جامعه شده است، هنوز هم نتوانسته جای فرهنگ های سنتی و اصیل افغان را بگیرد. بنابراین اگر افراد خانواده و جامعه برای تعلیم دادن فرهنگ افغان برای کودکان و نوجوانان توجه کنند، این فقر فرهنگی که داریم از بین خواهد رفت.

احمد سهیل احمدی 2020/5/7

حدود ۱۹ میلیون کودک در داخل کشورهای شان آواره هستند

به نقل از یونیسف، آمار کودکانی که در داخل کشورشان آواره گردیده اند، از هر زمان دیگری بیشتر شده است. براساس گزارش تازه اداره سازمان ملل متحد برای حمایت از کودکان (یونیسف) حدود ۱۹ میلیون کودک در داخل کشورهای شان مجبور به ترک خانه گردیده و مهاجر شده اند.

به نقل از خبرگزاری کاتولیک، تنها در این سال شمار کودکان آواره ۱۲ میلیون تن بیشتر شده است. ۳،۸ میلیون تن از آنان به خاطر خشونت و جنگ و ۸،۲ میلیون تن دیگر نیز به دلیل فجایع طبیعی مثل سیلاب و طوفان ها در داخل کشورشان آواره گردیده اند.

اداره سازمان ملل متحد برای حفاظت از اطفال این گزارش سالانه اش را "گم شده در خانه" نامیده و از تمام حکومت ها و سازمان های امدادرسان جهان خواستار "نوآروی های استراتیژیک" برای رسیدگی به این قربانیان و تامین حقوق اولیه انسانی شان گردیده است.

هنریتا فور، مدیر اجرایی یونیسف به جامعه جهانی هشدار داد: «زمانی که بحران های جدیدی مثل ویروس کرونا به میان می آیند، این کودکان آسیب پذیرتر می گردند». وی خواسته که حکومت ها و کمک دهندگان مشترکاً برای فراهم آوری خدمات صحی، آموزشی و حفاظتی از این کودکان کار کنند. آن ها معمولا در کمپ هایی زندگی می کنند که به شدت پُر هستند و رعایت فاصله اجتماعی برای جلوگیری از ابتلا به بیماری های ویروسی همه گیر مثل کرونا ممکن نیست.

افغانستان؛ بیش از 7 میلیون کودک با خطر گرسنگی روبه‌رو هستند

به نقل از العربیه، سازمان حمایت از کودکان در گزارش تازه‌اش جمعه 1 مه 2020 اعلام کرد که پس از وضع محدودیت‌ها بخاطر ویروس کرونا در افغانستان، بیش از هفت میلیون کودک با کمبود غذایی روبه رو هستند.

سازمان جهانی حمایت از کودکان در این گزارش اعلام کرد، یک سوم جمعیت افغانستان از جمله 7.3 میلیون کودک در افغانستان با کمبود مواد غذایی در جریان ماه‌های آوریل و مه سال جاری روبه‌رو هستند. براساس این گزارش، در این میان قیمت مواد اولیه غذایی در دوران قرنطینه افزایش یافته و برای خانواده‌ها تأمین غذایی مشکل شده است. تنها در یک ماه گذشته نرخ آرد و روغن در شهرهای بزرگ افغانستان 23درصد افزایش یافته است.

پیش از بحرانی جهانی ویروس کرونا شمار کودکان نیازمند کمک‌های بشردوستانه به بیش از پنج میلیون می‌رسید. تیموتی بیشپ، رییس دفتر حمایت کودکان در افغانستان، در این باره گفت:‌ «ما سخت نگران استیم که این بیماری همه گیر منجر به طوفان کامل گرسنگی، بیماری و مرگ در افغانستان خواهد شد مگر اینکه دنیا همین اکنون اقدام کند.»

شکوفایی سردرگم

اطفال مشتاق این هستند که دنیای شگرف پیرامون خود را کشف کنند. اما شرایطی که جنگ و ناامنی را در افغانستان ما شاهد آن هستیم، باعث شده که فرهنگ و سنت هایی که جامعه قبل از جنگ کودکان را تعلیم و پرورش می داد، هم فراموش شده است. اطفال در افغانستان کودکی نمی کنند و محدودیت ها فرصت شکوفایی و رشد آنها را می گیرد. والدین که به خاطر جنگ فرصت رسیدن به آمال و آرزوهای خود را نداشتند چه رسد به اطفال. امروزه برای طفل شان فرصت ها و شرایط مناسب را طلب می کنند. اما مکاتب دولتی و وزارت معارف توانایی پرورش صحیح کودکان را ندارد.

خبرنگار مقشوش با خانم الهام سادات موسوی مصاحبه کرده است. خانم موسوی نویسنده و ویراستار ادبیات کودکان و نوجوانان هستند و سردبیر نشریه شاپرک ها بوده اند. در این مصاحبه به ادبیات کودک، مکاتب و فعالیت های مکاتب خصوصی، نیاز به تشکیل مراکز فرهنگی برای اطفال و تاثیر کرونا بر روان کودکان پرداخته ایم.

_ خانم موسوی، کودک در افغانستان از گذشته چه شرایطی داشته و چرا به ادبیات کودک افغانستان بسیار کمتر پرداخته شده است؟

از گذشته های دور با قصه های فولکور، لالایی، ضرب و المثل و افسانه هایی که در شب نشینی ها بزرگترها برای اطفال بیان می کردند، در نتیجه ادبیات کودک در افغانستان داشته ایم. به دلیل فراز و نشیب های سیاسی و امنیتی ضعیف تر شده است. اما امروزه درحالی که سالها از جنگ های متعدد اجباری و اشغال کشور از طرف بیگانگان می گذرد، آن طور که باید و شاید به ادبیات کودک و اطفال در افغانستان پرداخته نشده است. هر چند کودکان به خصوص دختران توانستند به مکتب برگردند و اتفاق های خوبی را هم شاهد بوده و هستیم. فعالانی هستند که پیشنهاد هایی به دولت می دهند اما اشتیاقی برای کار جدی برای اطفال در ارگ دیده نمی شود، حتی سنگ اندازی هایی هم اتفاق می افتد.

در گذشته های دور وضعیت ادبیات کودک به مراتب بهتر بوده است. در دوران سلطنت حبیب الله خان، در افغانستان نشریه ی سراج الطفال به عنوان نخستین مجله تخصصی ادبیات کودک چاپ و منتشر شده بود. نویسندگان ادبیات کودک فرصت ها و شرایط بهتری داشتند. اتفاقا در نسخه هایی که باقی مانده است، ما حتی نوشته هایی را می بینیم که اطفال نویسنده ی آن بوده اند.

با فراز و نشیب های سیاسی این نشریه هم تعطیل شد. تا دهه بیست خورشیدی ما نشریه ی تخصصی برای اطفال نداشته ایم. در این زمان انیس کودک هم منتشر شد که اتفاق ویژه ای بود. بعد از این نشریه تا اواخر دهه 50 به طور ناپیوسته آثار و مقاله هایی منتشر شده بود. اما در دهه 60 خورشیدی که به قول استاد پرتو نادری، پژوهشگر و فعال ادبیات کودک که در قید حیات هستند، این دهه پر ثمرترین دوره برای ادبیات کودک محسوب می شود. حتی در انجمن نویسندگان افغانستان هم بخشی به عنوان ادبیات کودک فعال بوده است. اعضای انجمن در فعالیت هایی ارزشمندی از جمله، داستان های فولکور و افسانه های شفاهی را ضبط کرده و به نوشتار تبدیل و ثبت می کردند. اما جنگ های داخلی این چنین فعالیت هایی را متوقف کرد.

_چرا ما به مجلات و کتاب های کودک بومی نیاز داریم؟ آیا قاچاق کتاب از کشورهای دیگر نیاز فرهنگی کودکان را رفع نمی کند؟

مفاهیم مورد نیاز برای رشد فکری و روحی کودک و نوجوان را از طریق ادبیات کودک منتقل می کنیم. ادبیات کودک نقش موثری در تعلیم و پرورش نسل ها دارد. از هر چه بیشتر روی ادبیات کودک هزینه شود، عملا کودکان فهم بهتری خواهند داشت. ما می بایست ارزش ها و سنت های جامعه ی افغانستان را از طریق ادبیات منتشر کنیم، تا کودک با جامعه خود ارتباط بهتری برقرار کند.

قاچاق کتاب عامل اصلی ضرر رساندن ادبیات کودک در افغانستان است، مشکل دیگر نبود تامین مالی برای پشیبرد فرهنگ کودک است. در این شرایط راه برای ورود محصولات خارجی هموار می شود که باعث این شده که از ویراستار تا تصویرگر افغان فعالیت های جدی نداشته باشند. از اهل ادب تا مسئولان همه از این واقعیت خبردار هستند اما کاری نمی کنند.

به خاطر اینکه کودک بتواند کشور و هویت خودش را بشناسد، نیاز به کتاب های بومی در زمینه هایی فولکور مثل لالایی داریم. اگر کتاب از کشورهای هم زبان هم قاچاق شود، بازهم برای طفل فایده و کارآمدی ندارد، چرا که از زبان مادری تا لهجه و فرهنگ مختص به جغرافیای افغانستان در این آثار خبری نیست.

_چرا ما در افغانستان به نهاد هایی مثل کانون پرورشی ایران نیاز داریم؟ کدام برنامه برای کودکان را نمی شود در مکاتب اجرا کرد؟

نیاز کودکان در امروز، نیاز دیروز نیست. با توجه به سرعت پیشرفت و شتابی که کودکان در مسیر خود دارند از یک سو، شبکه های مجازی، از سوی دیگر شرایط فرق کرده است. آگاهی خانواده ها هم بیشتر شده و خانواده ها هم دنبال این هستند تا آرزوها و موفقیت های از دست رفته را در کودکان خود ببینند. اما برنامه هایی که از مکاتب تا فرهنگسراها انجام می شود از رشد کودک عقب افتاده است. کمبود بودجه، نداشتن شناخت دقیق و اینکه برنامه هایی که برای آنها تعیین می شود از دنیای کودکان عقب تر است.

در کشورهای پیشرفته در کنار مکتب برای اطفال کلاس ها و آموزشگاه هایی وجود دارد تا استعداد خود در زمینه هایی مثل موسیقی تا ورزش را شکوفا کنند اما در افغانستان ما این شرایط را نداریم.

در افغانستان تنها اجتماعی که کودک با کتاب ها و اشخاص آگاه سر و کار دارد، فقط مکتب هست. اما مکاتب با کمبود بودجه و نبود نیروی انسانی توانایی این فعالیت ها را ندارند. ما نیاز به یک تعداد مراکز فرهنگی داریم تا در کنار خانواده و مکتب تکمیل کننده ی مثلث تعلیم و پرورش باشد.

به قول مسئولان وزارت معارف در هرات، با آغاز به کار مکاتب خصوصی مثل موسسه تعلیمی توحید، ما شاهد فعالیت کلاس هایی مثل رباتیک بوده ایم. مسابقاتی نظیر قصه گویی و نقاشی برگزار شده است و کتابخانه های ارزشمندتر و نیروی انسانی بهتری دارند، پس باری سنگینی را از روی دوش دولت برداشته است.

_ جنگ و ناامنی با کودکان افغان چه کرده است و صلح طالبان چه تاثیری در دراز مدت بر کودکان افغان دارد؟

اطفالی که در دوران جنگ و ناامنی بزرگ شده، دوران کودکی آنها ضایع شده است. خیلی از کودکان به خصوص دختران از تحصیل محروم ماندند. مکاتب از بین رفتند. افرادی که توانایی و علم پرورش اطفال را داشتند، خانه نشین شده و یا اجبارا مهاجرت کردند. زیرساخت های فرهنگی و حیاتی به خصوص ادبیات کودک از بین رفت.

صلح در جامعه ای به دست می آید که هر شخص در آن جامعه احتیاج به صلح را بداند، از منافع شخصی خویش بگذرد و منافع عامه را مدنظر بگیرد. صلح و آرامش با توافق دو گروه و افراد ناراضی محقق نمی شود بلکه باید از بُطن خانواده و افراد در جامعه گسترش یابد. تا صلح فردی نشود، راهی به سمت جامعه ندارد.

آیا با آمدن صلح، ماهیت و برنامه های دولت برای اطفال فرقی می کند؟ بعد از صلح مکاتب بیشتر دایر و فرصت تحصیلات برای دختران بیشتر می شود؟

ارگ با کلمه صلح سعی دارد روی سُستی ها و ناکامی های خویش پرده پوشی کرده و از آن سوء استفاده می کند. در این شرایط هم می شود کارهای بهتری برای کودکان انجام داد.

_کرونا و خانه شینی اجباری، چه تاثیری بر روان کودکان دارد؟

بعد از مدت ها فرزندان ما مثل پرنده ها توانستند از قفس جهالت و محدودیت ها خارج شوند. به خصوص دختران، از قیود و محدودیت ها رها شدند.اما با ضربه ی کرونا، بالهای آنها از پریدن فرو ماند. هر چند قرنطینه اقدامی خوبی برای جلوگیری از انتشار بیشتر کرونا است.

از چندی قبل، اقدامی تاثیرگذاری در هرات و به خصوص کابل انجام شده بود. زیر نظر بنیاد چهارمغز کتابخانه های سیار بین خیابان ها تردد می کردند که 300 کتاب مختص کودک و ادبیات کودک در دسترس اطفل بود. اما به خاطر شیوع کرونا متوقف شد.

خانه نشینی اطفال، ممنوعیت و ضربه بدی برای فعالیت سازمان های حامی کودکان داشته است. کودکان به خصوص دختران بیش از پیش آسیب می بینند. متاسفانه از هر زاویه دقت کنیم، کرونا بیشترین آسیب روحی و روانی برای کودکان داشته و دارد.

احمد سهیل احمدی 2020/4/30

کرونا و گرسنگی اطفال افغان

به نقل از العربیه، یونیسف: نزدیک به 700 هزار کودک افغان به سوء تغذی شدید دچار شده اند و به درمان فوری نیاز دارند.

در این اعلامیه آمده، ابوبکر کامپو نماينده يونيسف در افغانستان گفت، تخمیناً 690 هزار کودک زیر سن پنج سال در افغانستان به سوء تغذیه شدید دچار اند و شدیداً به درمان نیاز دارند. براساس این اعلامیه، اتحادیه اروپا مبلغ 2.7 میلیون یورو به منظور حمایت از کودکان متأثر شده از شرایط اضطراری به یونیسف کمک می‌کند که این اولین کمک برای افغانستان در این زمینه است.

لويجی پاندولفی مسؤل کمک های بشری اتحاديه اروپا برای افغانستان گفته است: «با بسته شدن مکاتب از چهاردهم مارچ 2020 ،بيش از 9.5 میليون کودک در مکاتب دولتی و 500 هزار کودک در مکاتب تعليمات محلی قادر به ادامه تعليم مطابق به برنامه زمانی عادی نخواهند بود».

پاندولفی ادامه داد: «با ادامه يافتن پروتوکل ها برای جلوگيری از شيوع بيماری، خانواده ها وسايل امرار معاش خود را از دست داده و مشکلات سوء تغذی افزايش می يابد. کودکان از اين وضعيت بيشتر متضرر شده و بدين سبب ضرورت به اين وجه کمکی وجود دارد».

به قلم خبرنگار مقشوش، این روزها که مهم ترین نگرانی و تشویش در بحث آموزش افغانستان به معاش معلمان مکاتب خصوصی، تاخیر و مشکلات آموزش های عالی مثل دانشگاه مربوط می شود و کسی در افغانستان برنامه جدی برای آموزش و تعلیم کودکان دانش آموز ندارد. نا امنی و جاده های نا امن و صعب العبور از دیرباز مانعی جدی برای تحصیل کودکان در افغانستان است اما امسال نه تنها بحران کرونا فرصت تحصیل از تمام کودکان افغان سلب کرده است بلکه راه حل و توجه ای به بحث سرگرمی و تعلیم کودکان نمی شود.

شکنجه کرونا بر خانواده های افغان

چشم ها بسته است و کسی آزار و آسیب طفل را در جامعه نمی بیند. کرونا که زندگی را مشکل کرده است و خانواده های افغان که بعد از 40 سال جنگ نحیف و تک سرپرست هستند غمی جز نان ندارند اما کسی جیغ اطفال را در محیط بسته که آزار می بینند را نمی شنود. گاهی عکسی از کودکانی که در انتحاری و مهاجرت هلاک شده اند به تیتر اول رسانه ها می رسد اما کسی لبخند کودکان را در هیچ یک از رسانه ها ندیده است.

خبرنگار مقشوش با دکتر بتول سید حیدری مصاحبه کرده است. در این مصاحبه به وضعیت کرونا بر کودکان افغانستان، آزار و خشونت های فامیلی گفتگو کرده ایم.

_کودک در افغانستان چه جایگاهی دارد و چرا به ادبیات کودک بسیار کمتر پرداخته شده است؟

در افغانستان جز موادری که به بزرگسالان مربوط می شود مثل تجاوز به کودکان که به خاطر اختلال پدوفیلی در بزرگسالان است و کودک_همسری که دختران کم سن را شوهر می دهند، جز این موارد هیچ نهاد، ارگان و فعالان مدنی به کودکان در افغانستان توجه نمی کنند. هیچ سازمانی پلان و تلاشی برای رشد روانی و جسمی اطفال و اینکه چطور حال امروز و فردا آنها خوب بشود، کاری نکرده و نمی کند.

نوع زندگی و بافت جامعه افغانی، مهاجرت، جنگ و ناامنی باعث کشته شدن مردان می شود و اکثر خانواده ها تک سرپرستی حیات را ادامه می دهند، عملا دغدغه اصلی خانواده نان است. کودکان ما حتی در دنیای مهاجرت و افغانستان هرگز کودکی نکردند حتی زمانی که سن کمی دارند، لغات و مصائبی که مربوط به بزرگسالان است درگیر بودند. حتی وقتی در خانه ای دعوا می شود کسی کودک را دور نمی کند و مسائل شفاف به کودکان یاد داده می شود. در افغانستان طفل کودکی نمی کند و ما با کودک_بزرگسال در جامعه درگیر هستیم پس چطور توقع داریم که این آدم وقتی بزرگ شود و در جایگاه نویسنده برای کودکان بنویسد؟

تمام نویسندگان ما درباره کودکان می نویسند و نه برای کودکان. وقتی فردی کودک قوی نداشته باشد حتی در دوران مهاجرت هم اینقدر مشکلات کار و اقامت دارد، چه بخواهیم چه نخواهیم نویسنده تخصصی و کودک نویس نداریم. وقتی به تجربیات کشورهای همسایه مثل کانون پرورشی فکری که در ایران هست نگاه کنیم، بعد این همه سابقه و فعالیت برای کودک هنوز منتقدین می گویند برای کودکان کاری نکردند.

در این سالها، تیم مجله باغ به سرپرستی آقای محمد سرور رجایی تلاش می کنند برای کودک بنویسد هر چند بخش کودک و نوجوان مجزایی ندارد. در چند سال اخیر کتاب تاریخ تحلیلی کودکان افغانستان چاپ شده است که نزدیک به 15 سال کار پژوهشی انجام دادند و سرفصل هایی مثل ادبیات کودک در افغانستان، مفهوم کودک و ادبیــــــات کودک، چگونگـی آموزش، تربیت و ادبیـات‌کودک افغانستـان و... دارد.

_ کرونا و خانه شینی اجباری چه تاثیری بر روان کودکان دارد؟

کودکانی که در کشورهای دیگر زندگی می کنند، در این دوران کرونا وضعیتی به مراتب بهتری دارند. آموزش و سرگرمی کودکان از طریق رسانه ها و بحث تدریس آنلاین به خوبی انجام می شود.

مشکل بزرگ در افغانستان کمبود و نبود برق است پس چطور می توانیم با رسانه ای مثل تلویزیون آگاهی رسانی کرد وقتی برق نیست؟ چطور به والدین تبلیغ کنیم تا رفتار کنند حتی خود بزرگسال بتواند خانه نشینی را تحمل کند؟ حتی آموزش آنلاین هم برای دانشگاه است اصلا کسی به مکتب و کودکستان فکر نمی کند. مهم ترین نگرانی برای مکاتب خصوصی بحث معاش معلم هاست.

چیزی که فراموش شده روحیات کودک افغانی است که به بازی و کار در فضای باز نیاز دارد کودک این شرایط را نمی تواند تحمل کند چون از قبل سرگرمی برای او تعبیه نشده است پس در خانه اجبارا می ماند، در این شرایط آمار خشنونت و آزار اطفال به اندازه زنان افزایش میابد.

والدین رفتار با کودک را آموزش ندیده اند. وقتی طفل در خانه سروصدا کند، با زبان با او صحبت نمی شود فقط با دست و چوب او را به آرامش فرا می خوانند. خیلی از کودکان برای فرار از ناامنی به مکتب می رفتند اما حالا که همه در خانه اجبارا ساکن می مانند احتمال دارد که خشنونت جنسی و تجاوز از طرف فامیل دور به اطفال بیشتر گردد. هیچ نهادی در این روزها در این موارد فعالیتی ندارد و خبری از اورژانس اجتماعی برای اطفال و زنان نیست. طفلی که آزار جنسی ببیند و قربانی شود، قطعا در بزرگسالی آزارگر جنسی می شود.

__ کارنامه سازمان های جهانی مثل یونسکو در حمایت از کودک در افغانستان چقدر موفق بوده اند؟ چه امیدی برای آینده فعالیت این نهادها هست؟

یونسکو و صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل در زمینه بالا بردن سطح سواد و آموزش همگانی خیلی کار کرده اند تا اطفال رشد کنند. موفق بوده اند چرا که میزان پذریرش خانواده های افغان برای اینکه اطفال سواد یاد بگیرند بیشتر شده است.

طی آمار وقتی چهارصد مکتب در افغانستان به خاطر ناامنی بسته شدند و 3 میلیون کودک از تحصیل محروم شدند. در آن زمان رییس یونسکو گفت، هیچ کس مانع رفتن دانش آموزان به مکتب نشود و افغان ها به جای تفنگ، قلم را شمشیر خود قرار دهند و تحول به وجود بیاورند. آن زمان غلام فاروق وردک وزیر معارف گفت حتی اگر مکاتب را آتش بزنند و مسدود سازند، ما به خانه شاگردان می رویم تا آموزش بدهیم. بعد از این، اتفاق های مثبتی برای آموزش افتاد اما تا به حال در زمینه سلامات روانی و شادی کودک کاری جدی نشده است.

آینده فعالیت سازمان ها به این مربوط می شود که چقدر مسئولان وزارت معارف، کمیسیون حقوق بشر و حتی خارجه بتوانند با سازمان های جهانی مثل یونسکو تعامل داشته تا افغانستان در سطح توجه جهانی بماند تا کمک های نقدی ادامه داشته باشد.

برای ادامه شرایط مهم ترین اصل، شفاف سازی و راستگویی که در افغانستان است وجود ندارد. کمک های زیاد و متنوعی از طرف کشورهای غربی آمده اما درصد کمی برای تغییر اوضاع کودکان در حوزه های مثل فرهنگی و تحصیلی صرف شده است تا شرایط تغییر کند اما بیشتر این کمک ها در بخش دیگری چپاول و دزدی شده است. هنوز کتاب های مدارس مثل ابتدایی خیلی بی کیفیت است و محتوای سنگینی آموزش داده می شود که ربطی به سن کودک ندارد. وزارت معارف به صورت سمبلیک کتاب های مدارس را چاپ می کند و خبری از فعالیت برای بهبود وضعیت نسل فردای افغانستان نیست.

_چرا صدای کودک در رسانه های افغانستان خاموش است؟

رسانه برنامه ای برای کودکان ندارند چون منفعت مالی ندارد. مدیریت رسانه ها برای آینده و فردا هیچ اهیمت نمی دهند. رسانه ها سطحی نگاه می کنند و تخصصی نیستند. عملا رسالت خبری خودشان را ندارند.

در بحث کرونا در تمام جهان خبرنگاران علمی در رسانه ها به اطلاع رسانی می پردازند و جدیدترین اخبار علمی را منتشر می کنند. در افغاستان جز سیاست هیچ موردی کار نمی شود حتی خبرنگار شبه علمی هم نداریم. وقتی کسی درجایگاه و رشته خودش فعالیت ندارد ما رسانه قوی را شاهد نیستیم پس دغدغه کودک هم ندارد. اینکه رسانه ما به بلوغ نرسیده و تمام کارها سمبولیک است نشان می دهد که یک سیکل معیوب را شاهد هستیم. ثمره بی توجهی به کودکان را در جامعه می بینم که نسلی افسرده و بیکار بزرگ شده است.

احمد سهیل احمدی 2020/4/13

لبخند کودک فراموش شده!

کودک غایب جامعه افغانستان است. از اطفال بی سرپرست تا طفلی که به مکتب می رود هیچکس او را نمی بیند. گاهی عکسی از کودکانی که در انتحاری و مهاجرت هلاک شده اند به تیتر اول رسانه ها می رسد اما کسی لبخند کودکان را دیده؟

ادبیات افغانستان بعد از 40 سال به کجا رسیده و استادهای ادبیات امروز کجا هستند؟ چرا محافل ادبی در کابل ریزش شدیدی داشته و کتاب های افغانستان در کابل حتی طرفدار ندارد؟ فردای صلح طالبان چه تاثیری بر نشر نوپای افغانستان می گذارد؟

خبرنگار مقشوش با علی جلالی تمرانی مصاحبه کرده است. جلالی روزگاری در ایران مهاجر بوده اما امروز در کابل عضو انجمن ادبی آرخه است و انتشارات بچکیچا برای کودکان تاسیس کرده است. کودکی که کتاب نخواند فردا انتحاری می کند.

_ آقای جلالی تمرانی با توجه به تغییرات فرهنگ جامعه و نسل تازه طالبان. آینده ی آزادی و انتشارات را بعد از صلح و آتشی ملی چگونه می بینید؟

در مناطق تحت حکومت طالبان محدودیت برای تحصیل دختران، ممنوعیت رادیو و تلویزیون وجود دارد اما مردم از نظر فرهنگی ناراضی نیستند. این در حالی است که در کابل در کنار آزادی که قرار دارد حتی جوانان اسلامگرا هم نه تنها مشکلی با اینترنت و فضای آزاد ندارند بلکه در کنار اعتقادات خود موافق این آزادی ها هم هستند و حتی طالبان هم امروزه از اینترنت برای اظهار نظر استفاده می کنند. بعید است در آینده برای فضای مجازی و آزادی ها ممنوعیتی اعمال شود چرا که بخش اعظم مردم افغانستان جوان هستند و نسل جدید هم به آسانی تن به تغییر نمی دهد پس تعامل میان طالبان و نسل جدید غیر قابل رد است.

شرایط آینده به مذاکرات بین افغانی هم مربوط می شود اما طالبان امروزه به قدرت رسانه در آگاهی رسانی و اطلاع رسانی بر مردم آگاه هستند و به نظر می رسد محدودیت هایی اعمال کنند. امیدوار هستم که طالبان به دنبال تغییر وضع نباشند چرا که در دهه هفتاد مردم بعد از سالها جنگ و فضای خفقان دوران کمونیست ها از آزادی و فرهنگ خاطره ای نداشتند و به آن شرایط تن دادند.

کتاب فروشی امروزه ما مخاطب عام ندارد و آینده کتاب به این مروبط است که محدودیت و ممنوعیت برای دانشگاه و قشر تحصیل کرده اعمال نشود. که اگر آسیب ببینند با توجه به اینکه اکثریت کتاب فروشی های افغانستان به بحث مالی می پردازند تا وظیفه فرهنگی، به آنها ضربه بدی می خورد و فعالیت آنها متوقف خواهد شد. ناشران مستقل هم اگر سانسوری نباشد ادامه خواهند داد.

_ کودک در افغانستان در گذشته چه شرایطی داشته و چرا به ادبیات کودک ( ادبیات داستانی و شعر) افغانستان بسیار کمتر پرداخته شده؟

با طرز فکری که از گذشته در افغانستان رایج است جامعه توقع دارد که کودک مقلد و تابع باشد حتی در ادبیات گذشته در آثاری مثل گلستان و بوستان سعدی هم با خطابه و پندنامه به طفل اشاره شده است.

ادبیات کودک ما در دوران کمونیست ها و مجاهدان هم بُعد سیاسی داشته است و در آثار آن زمان اگر نامی از کودک می آمد بازهم برای اعتلای جهاد، شهادت و کارگری مربوط بود. امروزه به نظرم باید به وزارت اطلاعات و فرهنگ و به خصوص معارف پرداخته شود هر چند در این بیست سال برای پرورش کودکان کار نشده است و ما نهادی برای کودکان نداریم حتی برنامه ای برای کودک در رسانه ها به طور مستمر و جدی پخش نمی شود.

جنگ و سیاست در 40 سال اخیر بر ادبیات سایه انداخته و عملا کودکان چه در جامعه و چه در نشر افغانستان دیده نشدند. هر چند انتشاراتی مثل گهواره در چند سال اخیر به ادبیات کودک می پردازند. در این سالها که به افغانستان برگشتم به دنبال تاسیس مراکز برای کودکان مانند کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان ایران بوده ام اما به خاطر نبود حامی نتوانستیم کاری کنیم. جامعه افغانستان اقبال بیشتری به کتاب های بومی در حوزه کودکان دارد و تصمیم گرفتیم در گام اول، انشتارات بچکیچا را تاسیس کردم و تا به حال چند کتابی برای ادبیات کودک منتشر کردیم.

_ چرا نویسندگان به ادبیات کودک نمی پردازند؟

ادبیات کودک مخاطبی ندارد و در این سالها که حرکتی آرام برای ادبیات کودک شروع شده هم مدیون کودکستان ها و مکتب ها هستیم. دولت حامی نیست. کودکان نمی توانند درباره کتابی اظهار نظر کنند و رسانه ای هم به کودکان نمی پردازد پس بازار ضعیف ادبیات کودک برای نویسندگان جذاب نیست و عملا ما کتاب قوی در ادبیات کودک نداریم.

_ امروز که ناشر هستید و عضو انجمن آرخه (جلسات هفتگی داستان ) هستید چقدر امیدوار به آینده ادبیات افغانستان هستید؟

ضعف بزرگ ادبیات افغانستان این است که بازاری نه تنها خارج از مرزها بلکه خارج از کابل هم ندارد. مشکل بعدی پست رفت و رکودی است که ما شاهد آن هستیم و با مقایسه ای که سال 93 با 98 داشته باشیم می بینم که قبل از ناامنی و انتحاری در لیسه استقلال (مرکز فرهنگی فرانسه) شور و اشتیاق حتی جمعیت محافل چند ده برابر امروز بود. وضعیف به جایی رسیده که به خاطر عذاب وجدان و ترس نمی خواهیم محفلی بیش از 30 نفر برگزار کنیم.

ادبیات در این سالها رشد کیفی داشته به خصوص در کیفیت کاغذ و چاپ اما سقوط آزادی در کمی جلسات داشته ایم. حالا عقبه و استادهای بنام کابل مثل استاد خسرو مانی به فرانسه و عباس آرمان به ایران رفته اند و مهاجرت این نسل از اهل ادب باعث شده، امروز فقط نسل ادبی فعالی داریم که هنوز به بلوغ نرسیده اند و اعتبار اجتماعی هم ندارند.

عامل غایب دیروز که امروز تاثیر ارزشمندی بر ادبیات افغانستان گذاشته تکنولوژی است. فیسبوک ابزاری است که ما را امیدوار به آینده ادبیات می کند چرا که افرادی که به هر دلیلی نتوانند کتابی چاپ کنند قطعا در فیسبوک حضور دارند و قلم می زنند.

_ادبیات مهاجرت افغانستان چقدر به عنوان ژانر مستقل در ادبیات افغانستان تعریف شده و موفق بوده است؟

ادبیات افغانستان مدیون ادبیات مهاجرت است. چهره های امروز ادبیات ما کسانی هستند که روزگاری در خانه ادبیات افغانستان و دُر دری فعالیت ادبی را شروع کردند. ادبیات مهاجرت ژانر مستقلی است. افرادی مثل محمد حسین محمدی از چهره های ادبیات در مصاحبه ها گفته اند در خارج از افغانستان معروف و موفق تر محسوب می شوند.

امروزه بعضی از بزرگان ادبیات، از آثار گذشته خود ناراضی هستند و اعلام می کنند که آثار قبلی که بعضا برچسب حکومتی سیاسی بر آن زده می شود را فراموش کنید و به امروز ما بپردازید.

_ کارنامه سازمان های جهانی مثل یونسکو در نشر هنر، ادبیات و حمایت از ادبیات افغانستان چقدر موفق بوده اند؟ چه امیدی برای آینده فعالیت این نهادها هست؟

متاسفانه کار ارزشی نکردند. رمان یا مجموعه ای چاپ نکردند که بگویم بر تاریخ ادبیات تاثیر گذاشته و موج نویی را به وجود آورده باشند. برنامه و کارهای مقطعی که در زمان انتخابات در افغانستان نمایندگان و وکل انجام برگزار می کنند، موفق تر از کارنامه نهادهایی مثل یونسکو در افغانستان است.

هر چند نهاد هایی مثل لیسه استقلال و آقاخان کارهای مقطعی انجام دادند اما هیچ گاه برنامه مشخصی نبوده و ناموفق بودند. حتی اگر جشنواره ای برگزار کردند سطحی بوده و هیچ گاه اقداماتی مثل کتابخانه و دانشکده ادبیات نداشتند. نهادهای خارجی در دوران طلایی کرزی هم با آن همه خرج موفق نبودند، امیدی برای تاثیر آنها بر آینده نیست هر چند که حالا به آرامی افغانستان را ترک می کنند.

_شما با کشورهای فارسی زبان کدام رابطه فرهنگی هنری دارید؟ چه فرصت هایی برای ادبیات و نشر افغانستان با همکاری با کشورهای فارسی زبان هست؟

به دنبال شرکت در نمایشگاه کتاب تهران بودیم که فکر می کنم امسال برگزار نشود. بحث فعالیت با کشورهای دیگر مشکلات سیاسی و در عین حال تاجیکستان رسم الخط متفاوتی دارد. ما با کشورهایی همجوار دیگر ارتباط زبانی و فرهنگی کم داریم.

کتاب های افغانستان در ایران بازار ندارد اما با پیشینه زبانی به دنبال همکاری با ناشران و نهادهای ایرانی هستم. سالها در ایران مهاجر بودم و مشتاق هستم با نهاد هایی مثل کانون پرورشی ایران همکاری داشته باشم چرا که نهادی مشابه در افغانستان نداریم که به آن رجوع کنیم و راهنمایی بگیریم حتی ناشران کودک افغانستان بعد 6 سال فعالیت هنوز سرگردان هستند.

احمد سهیل احمدی 2020/4/4