درد دل کمپ

این داستان، داستان توست!

بعد خواندن این داستان، دو دکمه پایین آن را فشار بده تا کدام اقدام عملی انجام بدهی!

وقتی خودم نتوانستم درس بخوانم پس تلاش نمایم تا بچه های کمپ درس بخوانند

پناهندگان در یونان و جوانه امید

این روزها اخبار و شایعات متفاوت پناهندگان را در کمپ های یونان نگران نموده و آنها نمی دانند که چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود. مسئولان یک روز اعلام می نمایند که پناهندگان را به ترکیه دیپروت می کنند و در روز بعد می گویند که نباید دیپورت به افغانستان متوقف گردد هر چند امروز این مورد نیز تکذیب گردید و کشورهای مختلفی در اروپا اخراج پناهندگان به افغانستان را به مدت شش ماه متوقف نمودند. زندگی در بی سرنوشتی سخت است اما تصور نمایید که وقتی پناهنده با هزار امید و آرزو به یونان می آید اما با آتش سوزی کمپ ساموس بی سرپناه می گردد و ماه ها در بلاتکلیفی به سر می برد تا دوباره درخواست پناهندگی او را بررسی نمایند و یا حتی کارت کمک مالی اش را فعال کنند. زندگی در کمپ های پناهندگان انگیزه پولادین می خواهد.

خبرنگار مقشوش همراه خانم لطیفه میرزایی مصاحبه کرده است. خانه میرزایی معلم مدرسه جوانه سبز در کمپ ریتسونا بودند و در این مصاحبه خواسته ایم به قصه پر فراز و نشیب پناهندگی ایشان از کمپ ساموس تا کرونا و تدریس در مدرسه جوانه سبز بپردازیم.

مقشوش: از آنجایی که کشورهای اروپایی مدعی حقوق بشر هستند و در ماه های اخیر شمار زیادی از شهروندان خویش را تحت پوشش واکسین قرار داده اند، آیا واقعا به داخل کمپ های پناهندگان نیز توجه ای شده است؟ وضعیت کرونا و محدودیت های قرنطینه در کمپ ریتسونا چطور است؟

در کمپ ریتسونا رسیدگی کافی در مورد کرونا انجام نمی شود. از وقتی که واکسیناسیون را آغاز کرده اند نیز تنها به افرادی که بیمه داشته اند، واکسن تزریق نمودند اما فعلا برای باقی افراد واکسنی وجود ندارد. در حال حاضر بخش قابل توجهی از مردم واکسن نزده اند.

هر چند مردم استقبال خوبی از واکسیناسیون داشتند اما مسئولان مربوطه بعد از ثبت نام اعلام نمودند که فقط به کسانی که بیمه هنوز دارند، واکسن را تزریق می کنیم و افرادی که بیمه آنها قطع شده نیز می بایست مدتی در انتظار باشند.

تا به حال تست های مثبت مصاب به کرونا در کمپ زیاد داشته ایم و حتی اسم کمپ نیز در این مورد در رسانه ها معروف شد. آن زمان رفته رفته شمار مبتلایان بیشتر گشت و قرنطینه را نیز آغاز کردند. از همه پناهندگان تست گرفتند و مبتلایان را در خانه قرنطینه نمودند. بیماران بین دو هفته تا یک ماه قرنطینه بودند تا اینکه بهبود یافتند. در حال حاضر نیز شمار مصاب بسیار کم هست.

در زمان قرنطینه بیماران اجازه خروج از خانه را نداشتند در نتیجه مسئولان کمپ جعبه مواد غذایی و صحی را در اختیار آنها قرار می دادند. هر چند رسیدگی به مشکلات مردم در این زمان ضعیف بود اما مسئولان ریتسونا از جهت هایی مثل کمک به افرادی که در قرنطینه هستند، خوب عمل کرده اند. قبلا به ما ماسک می دادند اما مدتی هست که ماسک توزیع نمی گردد و ما هم دیگر ماسک نمی زنیم.

مقشوش: تصوری که ما از آتش سوزی یک کمپ پناهندگان داریم با واقعیت آتش سوزی کمپ ساموس که با آن رو به رو شدی چه تفاوت هایی دارد؟

به یاد دارم که آن شب دعوا شدیدی اتفاق افتاد و سپس طرفین همدیگر را سنگ باران نمودند. در چنین وضعیت بهم ریخته ای بوی آتش سوزی به مشام ما رسید و رفته رفته تمام خیمه ها آتش گرفت. تمام مدارک، پول، خوراکی ، لباس و... پناهندگان در آتش سوخت. از همان ابتدای حادثه پولیس نتوانست وضع را آرام کند. با آغاز آتش سوزی پناهندگان چوب برداشتند تا از خود دفاع نمایند اما وقتی آتش در کل کمپ گسترش یافت همه از کمپ فرار کردیم.

چند ساعت بعد خیمه ها را خاموش نمودند. مسئولان سازمان ملل در بیرون از کمپ به ما خیمه و مواد خوراکی دادند. همان جا ما را نگه داشتند تا به کارهای ما رسیدگی کنند. عملا چند شب در آنجا بلاتکلیف بودیم.

مقشوش: پس از آتش سوزی ساموس پناهندگان را به کجا انتقال دادند و آیا خدمات مناسب به شما عرضه شد؟

روز چهارم به ما اعلام نمودند که وسایل تان را جمع نمایید و سپس ما را به آتن منتقل کردند. در هوتلی پناهندگان را اسکان دادند که در آنجا کمترین خدماتی وجود نداشت. آنها فقط سه وعده غذا برای ما می دادند اما کمک مالی همه را قطع نمودند و نمی توانستیم خرج روزمره مان را در بیاوریم.

هتل وسط جنگل و کنار دریا بود. به هر خانواده ای یک کلبه دادند که سرویس بهداشتی نیز داشت. ما هفت ماه در هوتل بودیم. از آنجایی که تمام مدارک ما در آتش سوزی سوخته بود در نتیجه اصلا به درخواست پناهندگی ما رسیدگی نکردند و عملا بی سرنوشت بودیم.

پس از هفت ماه ما را به کمپ ریتسونا منتقل نمودند هر چند چهار ماه طول کشید تا کارت بانکی ما را فعال نمایند چرا که می گفتند تا زمانی که سه برگه نگیرید، کارت بانکی را فعال نمی کنیم. در آن مدت هیچ مدرکی نداشتیم. هر روز پیش وکیل، مدیر کمپ، مسئول سازمان ملل و... می رفتیم حتی در کمپ راهپیمایی اعتراضی برپا نمودیم که چرا به کارهای ما رسیدگی نمی کنند. بعد از اعتراضات رسیدگی را شروع کردند. هنوز هم بی سرنوشت هستیم. یک بار اعلام نمودند که از شما مصاحبه پناهندگی نمی گیریم و بار دیگر تکذیب می کنند. جدیدا نیز گفته اند که از شما مصاحبه می گیریم که چرا از ترکیه به اینجا آمده اید و اگر رد شوید، به ترکیه دیپورت خواهید شد و در صورتی قبولی مصاحبه درخواست پناهندگی یونان را از شما می گیریم.

مقشوش: چه انگیزه ای سبب شد که معلم مدرسه جوانه سبز شد و از این وظیفه خود راضی هستی؟

پیش از مهاجرت به اروپا در کشور همسایه مهاجر بودیم و اجازه نداشتم تا به مدرسه بروم. فقط دو سالی توانستم در مدرسه خصوصی درس بخوانم اما به خاطر مشکلات مالی دیگر نتوانستم تحصیل را ادامه بدهم.

وقتی در کمپ مدرسه جوانه سبز دایر شد و اعلام کردند که داوطلب می خواهند پس تصمیم گرفتم تا شرکت نمایم چرا که با خودم گفتم وقتی خودم نتوانستم درس بخوانم پس تلاش نمایم تا بچه های کمپ درس بخوانند و در حد توانم به آنها آموزش بدهم.

همیشه تلاش می کنم که طوری به بچه ها تدریس نمایم که انگیزه بگیرند تا درس بخوانند. هیچ وقت نخواستم سخت بگیرم و یا آنها را تنبیه نمایم تا به زور درس بخوانند. همیشه با روی خوش تدریس می کنم.

برای جشن ترم مدرسه جوانه سبز نیز گروه سرودی برپا نمودیم و تلاش کردیم تا افرادی را انتخاب نماییم که ذوق و اشتیاق دارند. ما ترانه قصه من و تو را انتخاب کردیم چون بر مکتب سید الشهدا حمله دهشت افگنانه اتفاق افتاده بود و خواستیم مردم بفهمند که ما نیز داغدار هستیم.

مقشوش: به عنوان یک دختر نوجوان پناهنده چه خواسته ها و توصیه ای از طرف خودت و هم سن و سال هایت از رهبران اروپا داری؟

به آنها می گویم که برای اهداف شان بجنگند و در هیچ شرایطی انگیزه خویش را از دست ندهند. هیچ وقت از تحصیل دست نکشند تا به اهداف خویش برسند.


احمد سهیل احمدی 11.8.21


کدام آدم عاقلی می پذیرد که مقصر آن حادثه فقط سه پناهنده زیر سن بوده است؟

سانسور و تصویر واقعی پناهندگان

تصاویر، ویدئوها، اخبار و... هیچ گاه نمی تواند واقعیت ها را به طور عینی بازگو نماید. اگر با یک پناهنده بی پناه در کمپ ها به خصوص در لسبوس صحبت کنید، می بینید که دنیا در مقابل چشم های خسته او جای تلخ تریست. وقتی در کمپ کرونا می آید ما در فیسبوک تاسف می خوریم و نهایت قطره اشکی می ریزم اما می توانیم تصور کنیم که مصاب در کمپی که خبری از دوا و تدوای در آن نیست، چقدر کشنده است؟ باید تلاش کنیم تا دنیای پناهندگان را از دید پناهجویان ببینیم.

خبرنگار مقشوش همراه حشمت رجایی مصاحبه کرده است. آقای رجایی پناهنده، فعال امور مدنی و خبرنگار می باشند که در این سالها در وقایع مختلف از جمله آتش سوزی موریا یک قدم جلوتر از دیگران وقایع را گزارش نموده اند چرا که خود درد پناهندگی را چشیده و می داند که واقعیت را باید در کجا جست.

مقشوش: آیا نشر وقایع کمپ پناهندگان کدام تاثیری در بهبود یا تغییر وضعیت پناهندگان می گذارد؟

پناهندگان که از جنگ و خشونت گریخته اند و به اینجا پناه آورده اند عملا این خطر را به جان نمی خرند که بخواهند واقعیت ها را بازگو نمایند. آنها حاضرند وضعیت را تحمل کنند اما صدای اعتراض را بلند نخواهند کرد چرا که می ترسند مبادا پولیس کمپ برای ایشان دردسر ایجاد نماید. حتی اگر چند نفر از پناهجویان از وضعیت خویش گزارش تهیه نماید باز هم بی تاثیر نیست.

به یاد دارم که پیش از آتش سوزی موریا ویروس کرونا در کمپ شیوع یافته بود. پناهندگان اعتراض گسترده ای داشتند و دولت نمی توانست آنها را آرام نماید پس به بهانه کرونا آنها را قرنطینه می نمود. پناهندگان نیز صدای خویش را بلند کردند و باعث ترس دولت شد.

وقتی آتش سوزی اتفاق افتاد و پناهندگان در خیابان ها بی سرپناه شدند، واقعا هیچ ترسی نداشتند و به صورت گروهی اعتراض می کردند. اتفاقا تاثیر خوبی نیز گذاشت. در نتیجه اعتراضات کشورهای اروپایی چشم هایشان را باز نمودند و متوجه واقعیت گشتند. در آن زمان خانم ها واقعا با شهامت اعتراض کردند و بیشتر تظاهرات را آنها برگزار می نمودند.

پس از آتش سوزی شخصا به کمپ ویران شده رفتم و لایو زنده برای مهاجرنیوز گرفتم. وضعیت را گزارش نمودم و بین مردم آواره رفتم. وقتی از مردم می پرسیدم که چرا آتش سوزی اتفاق افتاد و تقصیر چه کسی بود، همه اعتقاد داشتند که شب آتش سوزی گروه های افراطی ناشناس یونانی با موتور سیکلت پترول می آوردند. همچنین پولیس ضد شورش یونان نیز با شلیک گاز اشک آور به سوی خیمه ها باعث گسترش آتش سوزی گردید. در نتیجه مقصر آتش سوزی پناهندگان قطعا نبودند و عامل آن از خارج از کمپ آمده بود.

در کمپ موریا بیش از بیست و پنج هزار پناهنده زندگی می کرد همچنین اتحادیه اروپا بارها هشدار داده بود که این کمپ مثل یک بمب ساعتی هر لحظه ممکن هست که منفجر گردد. دولت نیز منتظر بود تا در فرصتی کمپ از بین برود و در آن را ببندد. این فاجعه به نفع دولت و مردم محلی بود چرا که پول زیادی به سمت جزیره سرازیر شد. لسبوس توجه رسانه ها و اتحادیه اروپا را به خود جلب نمود. بخش قابل توجه ای از پناهندگان در همان دو ماه اول به خارج از جزیره انتقال داده شدند. همچنین بیش از دو هزار نفر به آلمان منتقل گردیدند و هنوز هم این پروسه ادامه دارد.

مقشوش: به نظر شما آیا خود پناهندگان می توانند بایکوت رسانه ها را بشکنند و واقعیت های داخل کمپ را در فضای مجازی منتشر نمایند؟

برای آنکه بایکوت رسانه ها در مسئله پناهندگان به خصوص در کمپ ها بشکند، خود پناهندگان هستند که می بایست نقش کلیدی داشته باشند. پناهندگان با مشکلات زیادی رو به رو هستند از جمله ترس چرا که از دریافت جواب منفی از کشور میزبان می ترسند، همچنین فیلم برداری در داخل کمپ سخت است چرا که مسئولان کمپ قوانین سفت و سختی اعمال می نمایند. در نتیجه کمتر کسی جرئت می کند تا در مسیر شکست بایکوت رسانه ها واقعیت های زندگی در کمپ را به اشتراک بگذارد.

اگر بیشتر پناهندگان ترس را کنار بگذارند و با شهامت واقعیت های وضعیت را در شبکه های اجتماعی بازگو نمایند، در چنین شرایطی وضعیت بهبود خواهد نمود. هیچ گاه ظلم ها و بد رفتاری مسئولان کمپ بازگو نشده و نمی شود. ناگفته نماند بعضی ها از طریق آدرس های ناشناس تصاویر کمپ را به دست صفحات خبری می رسانند با این حال یک مشکل بزرگ پناهندگان رفتار سلیقه ای مسئولان کمپ با آنهاست.

مقشوش: چرا استقبال مردم یونان از پناهندگان به خصوص پناهندگان قبول شده بسیار منفی است و دلیل نفرت آنها به نظرتان چیست؟

تبلیغات منفی زیادی علیه پناهندگان در رسانه های دولتی یونان منتشر می شود. امروزه حزب راستگرا بر سر قدرت هست که بسیار مخالف پناهندگان می باشد اتفاقا با شعار اخراج پناهجویان به ترکیه بر سر کار آمده اند و عملا امروز این وعده را می خواهند عملی نمایند. ادعا می کنند که ترکیه کشور امن سوم می باشد. جالب است بدانید که حتی در اولین سوال مصاحبه پناهندگی از پناهندگان می پرسند که چرا از ترکیه به یونان آمدید؟

رسانه ها با انتشار مداوم اخبار منفی تاثیر بسزایی در رفتار مردم یونان با پناهندگان داشته اند چرا که مردم عامه هیچ گاه وضعیت داخل کمپ ها را نمی بینند و به دولت خویش اعتماد دارند پس اخبار را می پذیرند.

در این سالها پناهندگان مسلمان به یونان آمده اند اما مردم محلی نمی خواهند با اسلام و مسلمانان هم پذیری داشته باشند و حضور آنها را مشکلی برای فرهنگ خویش می دادند. در قضیه آتش سوزی کمپ موریا کدام آدم عاقلی می پذیرد که مقصر آن حادثه فقط سه پناهنده زیر سن بوده است؟ این سه پناهنده توسط دوربین های خبری رسانه ها شناسایی شدند همچنین دو تن از آنها را اعراب ها و آفریقایی ها را به دام انداختند تا با این کار افغانان را مقصر جلوه دهند در حالی که افغانان کاری نکرده بودند.

مقشوش: به عنوان یک فعال امور پناهندگان چه خاطرات تلخ یا شیرینی در این مدت که به همنوعان خویش کمک می کنید، داشته اید؟

من تجربیات تلخ زیادی دارم می توانم از برخورد مسئولان کمپ تا تجربه تهیه گزارش از داخل کمپ ها اشاره نمایم. وقتی مستند جهنم موریا را می ساختم به یاد دارم در قبرستانی که در ابتدای کمپ بود، خانم جوانی با چاقو کشته گردید و من تشریح جنازه او را پوشش خبری دادم. وقتی اطفال او را دیدم به گریه افتادم چرا که طفل دو ساله و سه ساله از آن خانم به جا مانده بود که خاکسپاری مادرشان را می دیدند. در آن قبرستان پناهندگان کم سن و سال زیادی به خواب رفته اند. از کودک معروف سوری که دنیای پناهندگی را تکان داد تا آن کودک افغان که زنده زنده در آتش سوخت و گزارش آن اتفاق را هم نوشته ام.

احمد سهیل احمدی 31.7.21


نوجوانان بی پناه

فردای بهتر برای فرزندان عملا انگیزه اصلی هزاران هزار فامیل پناهنده افغان هست که به خاطر آن حاضر می شوند تا سختی ها، ناملایمات و حتی مرگ را به جان بخرند تا به جای بهتری برسند و فرزندان آنها زندگی بهتری داشته باشند اما راه مهاجرت به خصوص دریا صدها فامیل را تا به حال عزادار کرده و بیشتر از جنگ از ما قربانی گرفته است.

تا به حال ما خواسته ایم تا از کودکان و نوجوان بپرسیم که آنها به چه می اندیشند؟ تا حالا والدین پناهنده به این فکر کرده اند که فرزندان ایشان به چه فکر می کنند؟ دنیای پناهندگان از منظر بزرگسالان جای سیاهی است ولی کودکان و نوجوانان نگاه روشن تر دارند و بیشتر از ما آرامش خود را حفظ می کنند.

خبرنگار مقشوش همراه ثریا حیدری مصاحبه کرده است. خانم حیدری دانش آموز موفق مدرسه جوانه سبز در کمپ ریتسونا هستند که در این مصاحبه خواسته ایم وضعیت کمپ، پناهندگی و امید به آینده را از منظر یک نوجوان فهمیده بررسی کنیم.

مقشوش: به چه هنرهایی علاقه داری؟ و چه کسی در این سالها مشوق و رهنمای شما در فامیل بود؟

من به آواز و خوانندگی علاقه دارم و در این مدت بیشتر مادرم و خانواده مادرم مرا تشویق نموده اند. در کنار هنر من دوست دارم تا دکتر یا معلم شوم. دوست دارم تا به کسانی که نیاز به مداوا و کمک دارند، کمک نمایم و به عنوان یک دکتر به جاهای مختلفی بروم تا انسان های بیمار را معالجه کنم. حتی به این فکر می کنم که روزی به عنوان داکتر بدون مرز به کمپ های پناهندگان بیایم و به همنوعان خودم کمک کنم.

تا به حال با داکتران بدون مرز که در کمپ حضور دارند، صحبت کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که آنها نیز مثل من دوست داشته اند تا روزی داکتر شوند و از وضعیت امروز خویش راضی هستند. وقتی به داکتر کمپ گفتم که من دوست دارم در آینده دکتر قلب شوم، تحسین کرد و گفت که فکر خیلی خوبی است و قطعا روزی موفق خواهی شد.

وقتی قرار شد که برای جشن مدرسه گروه سرود داشته باشیم، صحبت کردیم و من هم انتخاب گردیدم. مدتی با آقای ابراهیمی تمرین کردم، ایشان از صدایم تعریف نمودند و اعتقاد داشتند که در آینده می توانم یک خواننده معروف شوم. این تمجید ها انگیزه مرا خیلی بیشتر کرد. من خیلی دوست دارم که کلاسیک بخوانم هر چند با سازهای افغانی آشنایی دارم ولی هنوز یاد ندارم که بنوازم.

مقشوش: مدرسه جوانه سبز با رویاهایی که درباره مدرسه در ذهن داشتی، چه تفاوت هایی دارد و آیا مدرسه را دوست داری؟

من همیشه مدرسه جوانه سبز را دوست داشته ام و نسبت به مدرسه ای که در گذشته و قبل از مهاجرت می رفتم به نظرم مکان بهتری است و خاطرات خوش تری هم از اینجا دارم. هر چند در اینجا خبری از امکانات کافی نیست و مدرسه ساختمان مناسبی نیز ندارد. با این حال مدیرها و معلم های مدرسه جوانه سبز خیلی زحمت کشیده اند تا همین تجهیزات فعلی را فراهم نمایند. واقعا از آنها تشکر می کنم که برای بچه های کمپ خیلی زحمت کشیده اند.

وقتی مدرسه جوانه سبز را با مدرسه ای که قبلا به آنجا می رفتم مقایسه می کنم به این نتیجه می رسم که معلم های اینجا مهربان تر و دلسوز تر می باشند حتی بیشتر زحمت می کشند. همه دانش آموزان از مدرسه جوانه سبز خوشحال هستند.

اگر قرار باشد پیامی به مسئولان مدرسه جوانه سبز بدهم، اول از همه معلمان و مدیران به خصوص آقای غلامی خیلی تشکر می کنم چرا که زحمات بسیاری برای مدرسه کشیده اند. معلمان در این دو ترم واقعا ما را درک کرده اند حتی اگر شلوع کاری و سروصدا داشته ایم باز هم به روی خود نیاورده اند و تا توانی که داشته اند به ما درس داده اند.

مقشوش: آیا دوست داری به کودکان پناهنده آموزش بدهی و می خواهی معلم باشی؟ اولین درسی که می خواهی به کودکان پناهنده بدهی، چه خواهد بود؟

بلی، اتفاقا خدا کند که روزی بتوانم به بچه ها درس بدهم. هم دوست دارم به بچه ها آموزش بدهم و بیشتر از آن تدریس برای کودکان پناهنده را می پسندم. وقتی قرار باشد به عنوان معلم به کلاس بچه های پناهنده بروم، اول به آنها انگیزه می دهم و خاطرات مدرسه جوانه سبز را هم به آنها تعریف خواهم کرد تا به آنها یادآوری نمایم که از کجا به کجا رسیده ام پس آنها هم می توانند. به عنوان اولین درس می خواهم تاریخ وطنم را به آنها آموزش دهم.


مقشوش: تو به عنوان یک دانش آموز پناهنده که درس می خوانی چه خواسته ها و توصیه ای از طرف خودت و هم سن و سال هایت از رهبران اروپا داری؟

در ابتدا از آنها تشکر می کنم که ما را پذیرفته اند و به ما پناه داده اند. وضعیت ما خوب هست ولی به تازگی اتفاق های بدی افتاده و همه چیز بهم ریخته است. پیامی به همه پناهندگان آمده که کارت کمک مالی تا یک ماه بعد قطع می شود و تا اطلاع ثانوی خبر خواهند داد.

مقشوش: اگر یک دختر هم سن وسالت از تو درباره کمپ ریتسونا بپرسد، چه تصویری از کمپ و مدرسه جوانه سبز به او نشان می دهی؟

من حتما از مدرسه به آنها تعریف خواهم کرد. اول اینکه ما مدیر خوبی داشتیم چرا که آقای غلامی زحمت کشیدند تا این مدرسه به وجود آید سپس همه با هم همکاری کردند تا این مدرسه برپا شود و بچه ها بتوانند با مدرسه و سواد آشنا گردند.

به آنها خواهم گفت که پناهندگان در کمپ آدم های زحمت کشی بودند. در کمپ استعدادهای زیادی وجود دارد. با این حال به نظرم کمپ جای خوبی برای بچه ها هست چرا که در کمپ آدم های باسواد و فهمیده خیلی وجود دارد تا ما از آنها تجربه بیاموزیم.

احمد سهیل احمدی 26.7.21


آن لحظه بغضم گرفت که چرا به بچه های پناهنده توجه نمی شود و هیچ کلاسی برای آنها وجود ندارد؟

خاطرات سبز و مدرسه پناهجویان

کسی به یاد بچه های پناهنده در اروپا هست؟ اروپایی که ادعای حمایت از حقوق اطفال را دارد و به رسانه ها و عوام نشان می دهد که مهربان تر از مادر هست آیا نمی بیند که هزاران هزار کودک پناهنده در کمپ های پناهندگان به خصوص در یونان سالهاست رنگ مدرسه را هم ندیده اند و از کمترین حقوق اولیه خویش محروم گشته اند؟ وقتی پناهندگان با دست های خالی می ایستند تا خدمتی به همدیگر هم بکنند در بایکوت خبری رسانه های بین المللی دیده نمی شوند. مدرسه جوانه سبز در کمپ ریتسونا ثابت می کند که پناهندگان افغان می خواهند فردای بهتری برای فرزندان خویش داشته باشند. اگر جنگ و ناامنی در افغانستان فرصت تحصیل را گرفته آنها در کمپ در کانکس و زیر درختان به بچه های خویش درس می دهند تا آنها بی سواد نمانند.

خبرنگار مقشوش همراه آقای ح.غ مصاحبه دیگری کرده است. آقای غ پناهنده فرهیخته و پر تلاشی هستند که در کمپ ریتسونا با همراهی دیگر پناهندگان مدرسه خودگرانی به نام جوانه سبز دایر نمودند. در بخش دوم مصاحبه به چرایی، انگیزه و مصائب ایجاد مدرسه در کمپ پرداخته ایم و اینکه پناهندگان افغان، مسئولان کمپ و دیگر ملیت ها چه استقبالی از این ایده بکر داشته اند.

مقشوش: چرا تصمیم گرفتید که در کمپ ریتسونا مدرسه ای دایر نمایید و آیا پناهندگان از آن استقبال کردند؟

وقتی وارد کمپ شدیم. عملا هیچ برنامه ای برای زندگی مردم به خصوص بچه ها وجود نداشت. ناگفته نماند که چند کلاس برای افراد بالای هیجده سال بود. من و خانمم تصمیم گرفتیم که در همین کانکس هایی که زندگی می کنیم و یا زیر سایه درخت ها چند کلاس برای بچه ها دایر نماییم تا چند کلمه به آنها آموزش دهیم چرا که این سن از زندگی بچه ها اوج توانایی یادگیری و طلایی ترین فرصت ممکن برای ایشان می باشد.

با آغاز به کار نزدیک صد دانش آموزان به ما در یک ماه اول مراجعه نمودند. در نتیجه باعث شد تا ما انگیزه بیشتری داشته باشیم و کار را وسعت دهیم. فراخوان دادیم و طی یک روز یازده نفر اعلام همکاری نمودند. این استقبال مرا واداشت تا به پیش رئیس کمپ بروم. از رئیس درخواست نمایم که جناب در این کمپ مدرسه ای وجود ندارد و ما می خواهیم به بچه ها آموزش دهیم.

رئیس کمپ بیش از حد تصورم خوشحال شد و از فعالیت ما استقبال نمود و گفت که من بار اول هست که از پناهندگان می شنوم که می خواهند فعالیت تحصیلی انجام دهند. من هم از اشتیاق او خوشحال شدم و او تاکید کرد که امیدوارم این فعالیت ادامه یابد.

از زمانی که ما با یازده معلم آغاز به کار کردیم، پس از دو هفته تعداد دانش آموزان از صد نفر به دویست و هفتاد نفر رسید. چند وقت بعد تعداد معلمان ما به بیست و سه نفر افزایش یافت همچنین دانش آموزان از مهدکودک تا بزرگسالان به بیش از پانصد و پنجاه نفر رسید. این به معنای استقبال مردم است.

فضای مرده کمپ به فضای زندگی تبدیل گشت. مسئولان خوشحال بودند که آمار بزه کاری، نانظمی ها، خراب کاری بچه ها و رذایل اخلاقی بسیار کاهش یافته است. بچه های کمپ که تا ساعت دوازده ظهر خواب بودند، راس ساعت هشت صبح به مدرسه می آمدند. کلاس ها از هشت صبح آغاز می گشت و گاهی تا یک شب هم ادامه می یافت. به طور متوسط شانزده ساعت در روز کلاس آموزشی داشتیم.

در ادامه این استقبال از فعالیت ما گروه های آموزشی دیگری هم در کمپ به وجود آمد. سایر کمپ های پناهندگان نیز از ایده مدرسه جوانه سبز سرمشق گرفتند و موجی از کلاس های آموزشی در کمپ ها آغاز گشت.

مقشوش: در راه تاسیس مدرسه با چه موانع و مشکلاتی برخورد کردید و آیا مسئولان کمپ و فعالان مدنی امور پناهجویان از این مدرسه حمایت کردند؟

مانع و مشکل از لحاظ قانونی بود. از آنجایی که می بایست تمام معلمان از قبل به عنوان معلم آموزش می دیدند. این در حالی بود که تمام معلمان ما داوطلب به حساب می آمدند. این معلمان از سر دلسوزی وظیفه خود می دانستند که به بچه ها تا نهایت توان خویش تدریس نمایند.

مهم ترین مشکل ما نبود امکانات و فضای آموزشی بود. با مساعدت مسئولان یک زمین به ما اهدا نمودند تا در آنجا یک فضای فرهنگی بسازیم و به بچه ها درس دهیم. از آنجایی که فضا کم آوردیم، مسئولان یک سری کانکس هم به ما دادند تا بخشی از کلاس ها را در آنجا برگزار نماییم.

مسئولان کمپ توانایی کمک در بحث کتاب، دفتر و به طور کل نوشت افزار را نداشتند. هر چند تعدادی تخته سفید و ماژیک به ما اهدا نمودند. پناهندگان برای خود دفتر و دیگر لوازم را تهیه می کنند. معلم ها نیز کتاب ها را از طریق پی دی اف در گوشی خویش تدریس می کردند. اگر جایی نیاز به صوت یا فیلم داشتند به وسیله گوشی خویش به بچه ها نشان می دادند. به طور کل کمک آنچنانی به مدرسه نشد. هر چند اخیرا از طرف موسسه هایی تعدادی دفتر و... به مدرسه اهدا گشته است.

از آنجایی که زبان مادری بسیار اهمیت دارد در نتیجه در مدرسه درس فارسی، ریاضی و انگلیسی آموزش می دادیم همچنین درس نقاشی و مهارت های اخلاقی نیز داشتیم. در درس مهارت ها از طریق داستان، کاردستی و... بچه یاد می گیرند که با ادب گردند. زنگ ورزش نیز داشتیم. اخیرا درس خطاطی و کامپیوتر را هم آموزش می دهیم. به زودی آموزش های آشپزی نیز اضافه خواهد شد.

هر چند استقبال خوبی از سمت پناهندگان دیگر ملیت ها هم بود اما از آنجایی که فضا محدود است و برای بچه های افغان نیز جا به اندازه نداریم پس نمی توانستیم آنها را بپذیریم.

دیگر میلیت ها از ایده ما استقبال نمودند و به به مدیر گفتند که چرا افغانان در اینجا مدرسه دارند اما ما نباید داشته باشیم. مدیر نیز در جواب گفته بود که خود آنها همت کرده اند پس اگر شما نیز همت کنید به شما هم امکانات می دهیم. تا پیش از فعالیت ما دیگر ملیت ها هم چنین فضای آموزشی نداشتند و در این مدت آنها هم گروه هایی را ایجاد نموده اند اما هیچ یک از آن مجموعه ها اصلا و ابدا در حد مدرسه ما نیست. حتی به جرئت می توانم بگویم که در یونان هیچ مجموعه ای به بزرگی و انسجام مدرسه جوانه سبز یافت نمی کنید. امروز ما سی معلم داریم.

به نظرم تعهدی که معلمان ما به نسل جدید و فرزندان خویش دارند همچنین علاقه مندی آنها کمک کرده تا همگی همدل شوند و با یکدیگر همکاری نمایند. معلم های مدرسه جوانه سبز نه به خاطر پول، مقام و شهرت کار نمی کنند. واقعیت بزرگی کار معلمان مدرسه جوانه سبز را از این نکته می توانم یاد نمایم که بیش از یک سال از آغاز به کار ما می گذرد اما آن طور باید و شاید کسی صدای ما را نشنیده است و گمنام هستیم.

مقشوش: از آغاز به کار مدرسه تا آنجا که مدرسه را به همکارانتان تحویل دادید و رهسپار آلمان شدید، کدام تجارب و خاطرات به یاد ماندنی خوش و تلخ را که داشته اید به ما یادآوری نمایید؟

از روزهای ابتدایی که مدرسه را دایر نمودیم تا الان همه روزها آن شیرین بوده است. اما چند خاطره قشنگ تر را می توانم بازگو کنم. کلاس بچه ها کلاس اول ابتدایی را بعداز ظهر گذاشته بودیم چرا که فکر می کردیم اینها کودک هستند پس صبح زود آنها را بیدار نکنیم. چندین بار این خاطره تکرار شد. به یاد دارم که ساعت ده صبح دیدم که بچه های کوچک پشت در مدرسه ایستاده اند. به آنها گفتم که چرا از الان اینجا ایستاده اید، کلاس شما پنج بعد از ظهر دایر می شود. گفتند که دوست داریم به کلاس بیایم. بچه ها رفتند و دوباره ساعت یازده بازگشتند. رفتند و این بار ساعت دوازده آمدند. بارها تا ساعت پنج رفتند و برگشتند. وقتی از آنها می پرسیم که چرا می آیید، می گویند که ما مدرسه را دوست داریم. آن لحظه بغضم گرفت که چرا به بچه های پناهنده توجه نمی شود و هیچ کلاسی برای آنها وجود ندارد؟

بچه های زیادی می شناختم که چند سال در کمپ های پناهندگان و حتی در خاک اصلی یونان بوده اند اما رنگ مدرسه را هم ندیده اند. حتی یاد دارم که روزهای تعطیل هم به مدرسه می آمدند و اعتراض می کردند که چرا معلم ما را صدا نمی کنید تا به ما درس بدهد.

از خاطرات تلخ می توانم به این اشاره کنم. اول اینکه شخصا از کمپ مجبور شدم که خارج شوم و برایم خیلی سخت بود. هر چند امروز به صورت مجازی با معلمان و بچه ها در ارتباط هستم ولی تجربه لذت بخش ارتباط رودر رو با بچه ها را ندارم.

دوم در هوای بسیار گرم مدرسه دایر بود. سر ظهر هوا آنقدر گرم می شد که برای نشستن در مدرسه به کولر یا پنکه نیاز داشتیم. در آنجا هیچ وسیله سرمایشی نداشتیم. چندین بار به مسئولان و موسسه ها مراجعه و خواهش کردیم که به ما چند پنکه بدهید. سرانجام پنکه ها به دست ما رسید ولی زمانی که هوا رو به سردی بود. متاسفانه به موقع نتوانستیم به داد بچه ها برسیم چرا که آنها در کلاس خیس از عرق می شدند.

متاسفانه فضای کوچکی داشتیم. بچه های مهد کودک مانده بودند آن هم در صورتی که صد کودک برای مهد داشتیم. از آنجایی که از هشت صبح تا دوازده شب زمانی برای کلاس نداشتیم پس بچه های مهدکودک را در فضای باز آموزش می دادیم اما به خاطر اینکه کمبود معلم داشتیم، هفته ای یک ساعت برای آنها برنامه در نظر گرفتیم. این بچه های کوچک در شش روز هفته وقتی من، خانمم و دیگر معلم ها را می دیدند، می پرسیدند که استاد کلاس ما کی؟ وقتی اشتیاق بچه ها را برای کلاس می دیدم که روز موعود با لباس های مرتب به کلاس می آمدند، من حسرت این را می خوردم که چرا ما جا نداریم تا بچه ها مجبور شوند زیر درخت ها در فضا و هوای نامناسب بنشینند تا برای آنها کلاس برگزار نماییم.

احمد سهیل احمدی 3.7.21


این مهاجران و پناهندگان می باشند که در این شرایط تبعیض ها و سختی ها را می چشند.

بی پناهان و خاموشی رسانه ها

روز پناهنده روز درد است. رسانه های بین المللی که ادعای انعکاس واقعیت ها را دارند، حاضر نیستند تا یک روز حتی در کنار پناهندگان بی پناه بایستند و دردهای آنها را بازگو نمایند. پناهندگان اگر صدای خویش را بلند کنند، پلیس ها با گاز اشک آور و خشونت آنها را مجبور می سازد تا زندگی حقیرانه را تحمل کنند که در آن بویی از انسانیت به مشام نمی رسد. در امروز جهان می توانید به خاطر انقراض حیوانات در اقیانوس های دورتر از دسترس سروصدا کنید و در شبکه های مجازی نیز غوغا ایجاد نمایید اما وای به حال شما اگر بگویید که در کمپ ها چه می گذرد چرا که از نظر جهان پناهندگان انسان نیستند به خصوص اگر از افغانستان باشند.

بیستم ماه جون روز جهانی پناهنده است. ما در رسانه آزاد مقشوش تصمیم گرفته ایم تا این هفته را به مناسبت صدها هزار هموطن فراموش شده تجلیل نماییم اما هیچ گاه فراموش نمی کنیم و دست از تلاش برنمی داریم تا تمام سختی ها، مشکلات و محدودیت هایی که پناهندگان افغان در سراسر جهان با آن روبه رو هستند را پوشش دهیم. ای کاش روزی بحران پناهندگی مردم ما از ریشه خشک شود!

خبرنگار مقشوش همراه آقای امید حسینی مصاحبه کرده است. آقای حسینی پناهنده افغان در کمپ موقت کاراتپه هستند.

مقشوش: به نظر شما چقدر تصاویر و اخباری که از مسیر مهاجرت در رسانه ها منتشر می گردد، واقعیت پنهان مهاجرت و پناهندگی را انعکاس می دهد؟

نزدیک به سه سال هست که مهاجرت را آغاز کرده ام. خیلی از وقایع و راه هایی که در این مدت با آنها روبه رو شده ام، در آنجا دوربین و فعال رسانه ای وجود ندارد که آن را پوشش دهد چرا که مهاجران سخت ترین مسیرها را طی می کنند. وقتی مهاجر سوار بر قایق از دریا می گذرد، در آنجا هیچ دوربینی نیست تا از مسیر عکس بگیرد. وضعیت زندگی هر روز بدتر می شود. در رسانه ها فقط خیمه های کمپ کاراتپه منعکس می گردد اما نمی گویند که در هر خیمه دو خانواده در فضای کوچک زندگی می کنند.

مسئله مهم دیگر این است. از آنجایی که کرونا شایع هست، این مهاجران و پناهندگان می باشند که در این شرایط تبعیض ها و سختی ها را می چشند. هیچ کس با این مشکلات روبه رو نبوده و نیست. مثلا وقتی درخواست پناهنده ای رد می شود، در آن موقعیت دوربین و خبرنگاری وجود ندارد تا عمق سختی را ثبت نماید و ببینند.

همچنین شرایط زندگی در کمپ کاراتپه روز به روز بدتر می شود. نه تنها خبر و امیدی از بهبود شرایط به نفع مهاجرین نیست بلکه وضعیت بسیار بدتر گردیده است. با این حال امید دارم که مردم بتوانند کاری کنند تا همین وضعیت سخت فعلی حفظ گردد.

هر چند یک دلیل محکم دیگر ترس است. همین الان که با شما مصاحبه می کنم، خیلی ها در کمپ ساکن هستند که حاضر نیستند تا با کسی مصاحبه نمایند. می ترسند که فردا جایی آنها را به خاطر مصاحبه بازخواست نمایند. افرادی بوده اند که به خاطر مصاحبه آزار و اذیت شدند.

این موضوع ترس خیلی به جا نیست. به یاد دارم که بارها خودم و دیگر پناهندگان به خاطر اینکه از موقعیتی عکس گرفته ایم، مورد بازخواست شدیم. چند وقت پیش در کمپ مشکل غذا داشتیم. مردم چند بار اعتراض نمودند و عده ای از غذای نامطلوب عکس گرفتند. خیلی سریع پلیس حمله کرد و موبایل را از افراد حاضر گرفت حتی از کسانی که از آن غذاها عکسی نگرفته بودند. پلیس آنها را به پاسگاه مرکزی شهر منتقل نمود و از آنها تعهد نامه گرفت که حق هیچ گونه فیلم و عکس برداری ندارید. هر چند موبایل ها را پس دادند اما محتویات آن را که مطالب شخصی بود به طور کامل حذف نمودند. حتی عکس های مربوط به اسناد رسمی پناهندگان محبوس را از بین بردند.

مقشوش: از آنجایی که کشورهای اروپایی مدعی حقوق بشر هستند و در ماه های اخیر شمار زیادی از شهروندان خویش را تحت پوشش واکسین قرار داده اند، آیا واقعا به داخل کمپ های پناهندگان نیز توجه ای شده است؟

در کمپ کاراتپه محیط مناسب برای قرنطینه بیماران مشکوک به کرونا وجود ندارد. می بایست در اتاقک سه در چهار متر نهایت یک تا دو نفر قرنطینه شوند ولی در یک خیمه کوچک حداقل از بیست نفر نگه داری می کنند. این روش قرنطینه واقعا مشکل دارد.

مسئولان کمپ هیچ وقت ماسک و مواد بهداشتی میان پناهندگان توزیع نمی کنند. گاهی نهاد رضاکار آلمانی ماسک میان پناهندگان تقسیم می کند. این نهاد نیز مجبور هست تا به دولت یونان پول پرداخت کند و دولت اجازه دهد تا آنها در کمپ به کمک پناهندگان بشتابند.

باید بگویم که خبر آغاز واکسیناسیون درست هست. بیش از یک هفته واکسن به پناهندگان می زنند اما واکسن درجه یک نیست. متخصصان موفقیت واکسن جانسون را پایین تر از باقی واکسن ها پیش بینی نموده اند. در نتیجه خیلی از مردم ممانعت می کنند که واکسن دریافت نمایند. فقط عده محدودی که مایل باشند، می توانند به محل واکسیناسیون بروند و دریافت کنند. پروسه واکسیناسیون پناهندگان مثل جهان نیست.

مقشوش: از روز جهانی پناهنده 2020 تاکنون قوانین و شرایط سخت تری در مقابل مهاجران و پناهندگان اتخاذ گردیده است از جمله ممنوعیت پذیرش پناهنده افغان در یونان از ترکیه ، شما به عنوان یک پناهنده به مردم عامه ای که پشت دیوارهای کمپ ها زندگی می کنند، چه پیامی دارید؟

از زمانی که خبر ممنوعیت اعلام گردید، قایق جدیدی از پناهندگان وارد جزیره نشده است.

کمپ موریا که چند ده هزار پناهنده در آن ساکن بودند، آتش گرفت و پلیس یونان چهار افغان را به اتهام آتش سوزی عمدی دستگیر کرد. محکمه هر یک از اینان را به ده سال حبس محکوم نمود درحالی که هیچ وکیل و فرصتی برای اعتراض نداشتند. به قول پناهندگان پلیس یونان گاز اشک آور شلیک کرد و باعث آتش سوزی گسترده گردید. در حالی که می توانستند پناهندگان آفریقایی، سوری و... را نیز به جرم آتش سوزی دستگیر نمایند اما فقط افغانان را دستگیر کردند.

پس از آتش سوزی و اسکان در کمپ موقت شرایط پناهندگان بدتر شده است. اگر مردم جهان بشنوند و بدانند که ما در چه وضعیتی به سر می بریم، هیچ وقت حاضر نمی شوند که تمام زندگی شان را کف دست بگذارند و فامیل خویش را به دست قاچاقبران کثیف دهند.

من از مردم افغانستان خواهشی دارم. درست است که وضعیت امنیتی و اقتصادی در افغانستان و کشورهای همسایه آن خیلی بد هست ولی بدانید که اینجا خبری از حقوق بشر نیست و به این مسیر نیایند.

مقشوش: از آنجایی که رسانه ها اعلام نموده اند که درخواست تمام پناهندگان کمپ کاراتپه مورد بررسی قرار گرفته است، آیا این خبر واقعیت دارد یا خیر؟

این خبر واقعیت دارد. پس از آتش سوزی موریا و انتقال به کمپ جدید، تمام درخواست های پناهندگی بررسی گردید اما آن طور که باید بررسی صورت می گرفت، انجام نشد چرا که در این کمپ پناهندگانی با اسناد قوی وجود دارند اما مورد تهدید قرار گرفتند و ردی خوردند. کمپ موریا دوازده هزار نفر جمعیت داشت. عده ای از پناهندگان را به آلمان فرستادند و جمعی را به خاک اصلی منتقل نمودند همچنین بخشی از افرادی که درخواست آنها قبول گردید از کمپ اجبارا خارج شدند. در کمپ کنونی حدود پنج هزار نفر مانده اند. بیش از دو هزار نفر از پناهندگان در پرونده شان ردی خورده است و احتمال زیادی به ترکیه منتقل می شوند. وقتی افراد بار دوم ردی می خورند، کمک های مالی ایشان قطع می شود. از وقتی هوا گرم شده، پناهندگان در خیمه ها حیواناتی مثل مار را هم مشاهده کرده اند که خیلی هولناک هست. در این کمپ از بهداشت و نظافت خبری نیست.

احمد سهیل احمدی 19.6.21


پناهندگی، تجربه فراموش نشدنی

پناهندگان دردهای بسیاری را تجربه می کنند اما هیچ یک به اندازه درد فراموشی نیست. جنگ، خشونت، خشکسالی و به تازگی کرونا هزاران هزار نفر از مردم افغانستان را بی جا و مکان کرده است. عده بیشماری به سمت کشورهای همسایه و به خصوص اروپا رفته اند. متاسفانه فامیل ها و نزدیکان پناهندگان فکر می کنند که آنها در نهایت آسایش و سرخوشی در کنار ساحل مدیترانه به سر می برند. هیچ کس نمی فهمد که در اصل پناهندگان در باتلاق مدیترانه غرق می شوند حتی اگر در کمپ باشند. این درد بزرگی است که جهان از روند ضعیف و کند واکسیناسیون می نالد اما فراموش کرده که پناهندگان در صف اول شیوع ایستاده اند.

بیستم ماه جون روز جهانی پناهنده است. ما در رسانه آزاد مقشوش تصمیم گرفته ایم تا این هفته را به مناسبت صدها هزار هموطن فراموش شده تجلیل نماییم اما هیچ گاه فراموش نمی کنیم و دست از تلاش برنمی داریم تا تمام سختی ها، مشکلات و محدودیت هایی که پناهندگان افغان در سراسر جهان با آن روبه رو هستند را پوشش دهیم. ای کاش روزی بحران پناهندگی مردم ما از ریشه خشک شود!

خبرنگار مقشوش همراه خانم ندا ترابی مصاحبه کرده است. خانم ترابی پناهنده افغان در کمپ ریتسونا هستند که به عنوان فعال مدنی، عکاس و هنرمند فعالیت های ارزشمندی را انجام می دهند.

مقشوش: به نظر شما چقدر تصاویر و اخباری که از مسیر مهاجرت در رسانه ها منتشر می گردد، واقعیت پنهان مهاجرت و پناهندگی را انعکاس می دهد؟

رسانه ها حداکثر بیست تا سی فیصد واقعیت را انعکاس می دهند. قسمت بزرگی از واقعیت پنهان می ماند چرا که سیاستمداران برای رسانه ها محدودیت اعمال می کنند. به هر حال هیچ دولتی نمی خواهد که جلوه بدی از آن در رسانه ها نمایش داده شود در نتیچه هیچ وقت واقعیت دنیای پناهندگی را هیچ کس ندیده است. ممکن رسانه ها گاهی حوادث را به طور کلی بازگو نمایند و یا حتی از چند اتفاق فقط یک مورد را پوشش دهند.

تا به حال پناهندگان بسیاری تلاش نموده اند تا واقعیت ها را از طریق فضای مجازی به مردم عامه نشان دهند. مثلا در کمپ ریتسونا ما کوشش داشته و داریم تا نگذاریم اخبار مختلف مثل مصاب به کرونا از دید جهان پنهان بماند. از پلیس تا دولت و به طور کل اهالی سیاست جلوی پناهندگان همیشه ایستاده اند.

وقتی رسانه ها بخش کوچکی از حوادث و اخبار دنیای پناهندگان را پوشش می دهند به همان خاطر است که پیشتر گفتم چرا که رسانه ها براساس محدودیت هایی که به آنها اعلام شده می توانند واقعیت ها را نشر بدهند

قبول ندارم که موضوع پوشش دنیای پناهندگان برای رسانه ها جذابیت ندارد چرا که با خبرنگاران مختلف گفتگو کرده ام و آنها اذعان نمودند که به خاطر محدودیت ها نمی توانیم بیش از این اخبار را منتشر کنیم.

هر چند عده ای در فضای مجازی مثل فیسبوک با اکانت های شخصی تلاش می کنند تا وقایع را آزادانه پوشش بدهند ولی دلیل اینکه موفق نمی شوند تا صدای خود را به گوش تمام مردم جهان برسانند این است که همیشه صدای مهاجرین و پناهندگان ضعیف بوده و هست.

گاهی بعضی عکس ها مثل پسرک سوری که جسدش در ساحل پیدا شده بود و تصاویر آتش سوزی کمپ موریا باعث شد که جهان تکان بخورد و روی مردم نیز تاثیر گذاشته بود. اگر مردم بخواهند اقدامی انجام بدهند ممکن که روی سیاست دولت ها هم تاثیر بگذارد ولی دولت نقش اصلی را دارد حتی وقتی مردم اعتراضات گسترده در این باره انجام بدهند باز هم دولت تصمیم نهایی را می گیرد.

متاسفانه گروه ها و جریانات ضد پناهندگی یعنی فاشیست ها در بیشتر مواقع اعتراضات و سروصدای بلندتری نسبت به فعالان امور پناهندگان و مدنی دارند. به این دلیل که فعالان مدنی سمت پناهندگان هستند و پناهندگان نیز خواسته هایی دارند که دولت ها نمی توانند برآورده نمایند. یک واقعیت این است که فعالان مدنی ضعیف عمل نمی کنند بلکه تلاش آنها را ضعیف انعکاس و نشان می دهند. وقتی دولت ها نمی خواهند که به این خواسته ها و اعتراضات عمل کنند دیگر فایده ای ندارد و هر چقدر هم تلاش کنند عملا بی فایده است.

همه پناهندگان در یونان اعتقاد دارند که دولت یونان هیچ احترام و اعتقادی به حقوق بشر ندارد. دولت از آنجایی که برای نگه داری هر یک از پناهندگان از سازمان ملل پول دریافت می کند پس ما را در کمپ ها اسکان می دهد.

مقشوش: از آنجایی که کشورهای اروپایی مدعی حقوق بشر هستند و در ماه های اخیر شمار زیادی از شهروندان خویش را تحت پوشش واکسین قرار داده اند، آیا واقعا به داخل کمپ های پناهندگان نیز توجه ای شده است؟

در کمپ ریتسونا که من ساکن هستم، ثبت نام برای واکسیناسیون آغاز شده است اما با توجه به شایعاتی که درباره عوارض واکسن کرونا به وجود آمده و همچنین مردم اطلاعات کافی ندارند در نتیجه نگران هستند. تا به حال فقط ثبت نام اتفاق افتاده اما واکسیناسیون عملی نشده است.

مدل واکسیناسیون در کمپ ها مثل باقی دنیا نمی باشد چرا که خبری از واکسیناسیون طبق رده سنی نیست. یعنی نگفته اند که در مرحله اول فقط پناهندگان مسن و پیر را واکسن می زنند بلکه گفته اند همه پناهندگان بالای هیجده سال فعلا بیایند و نام نویسی نمایند.

به نظرم مسئولان اصلی می دانند که پناهندگان معترض هستند اما از آنجایی که هنوز عملی نکرده اند در نتیجه توجه آنچنانی به این مسئله نمی کنند.

بعد از ماه ها یعنی دو هفته قبل امکانات بهداشتی در میان پناهندگان توزیع نمودند. با این حال متاسفانه هیچ محلی برای قرنطینه بیماران کرونایی وجود ندارد. وقتی یک خانواده مصاب به کرونا می شود باید در کنار همسایه خویش که در یک جا هستند زندگی کند. این نبود فاصله گذاری خیلی خطرناک هست چرا که ممکن در خانواده همسایه فرد بیمار، پیر و حتی حامله وجود داشته باشد. هر دو خانواده از سرویس بهداشتی، آشپزخانه و اتاق پذیرایی مشترک استفاده می کنند.

در کمپ ما هر هفته یا دو هفته یکبار کارتون های مواد غذایی برای افرادی که کارت اعتباری برای دریافت پول ندارند، توزیع می گردد. این بسته های غذایی شامل حبوبات و... به طور خام می باشند. در این دو هفته مسئول کمپ بسته غذایی را به دست خانواده های بیمار می رساند. اما در این مدت خانواده ها به امکانات دیگر نیز احتیاج دارند در نتیجه مجبور هستند در همان شرایط از قرنطینه خارج شوند تا نیاز خویش را برطرف نمایند.

مقشوش: از روز جهانی پناهنده 2020 تاکنون قوانین و شرایط سخت تری در مقابل مهاجران و پناهندگان اتخاذ گردیده است از جمله ممنوعیت پذیرش پناهنده افغان در یونان از ترکیه ، شما به عنوان یک پناهنده به مردم عامه ای که پشت دیوارهای کمپ ها زندگی می کنند، چه پیامی دارید؟

با توجه به اینکه قوانین در اروپا دائما در حال تغییر هست در نتیجه آگاهانه تصمیم بگیرند. از خطرات احتمالی مسیر تا دیگر مشکلات را در نظر بگیرند. امید به رسیدگی دولت های ترکیه و یونان نداشته باشند.

مقشوش: با توجه به اینکه شما یک هنرمند عکاس هستید، آیا شما تا به حال کدام اراده ای داشته اید تا بخواهید رنج مهاجرت و پناهندگی را به تصویر بکشید؟

من فعالیت هایم را از موریا شروع کردم. در آنجا عضو گروه عکاسی شدم. بعد از آنکه به آتن و کمپ ریتسونا آمدم، پروژه صدای پناهندگان (voice of refugee) را شروع کردیم. همچنین برای آنکه صدای انتقاد پناهندگان شنیده شود، تظاهرات هایی را به صورت خودجوش برگزار نمودیم. در کنار آن با خبرگزاری ها و خبرنگاران مختلف همکاری نمودم.

احمد سهیل احمدی 17.6.21

انسان نیز هستید و اگر یک وعده غذا نخورید ضعف می کنید، من یک هفته هست که هیچ چیزی نخورده ام!

مشکلات ما بیشتر از آن است که در رسانه ها و مسئولان نهادهای پناهنده پذیر گزارش می دهند.

گرداب اندونزیا و سرگردانی پناهندگان

قصه پناهندگان در اندونزی با بلاتکلیفی، تنهایی و سردرگمی گره خورده است اما درد اصلی آنها این نیست که پرونده اسکان مجدد آنها در سفارت خانه کشورهای پناهنده پذیر بی نتیجه مانده بلکه مشکل مهم آنها این است که رسانه ها و سازمان ملل با سکوت و بایکوت آنها سعی دارند که چهارده هزار انسان فراموش شوند. انسان هایی که از کشورهای مختلف از جمله افغانستان در مسیر مهاجرت در اندونزیا گیر مانده اند و تا به امروز بارها صدای خویش را بلند کرده تا سازمان ملل آنها را به حیث پناهنده بپذیرد و کشورهای پناهنده پذیر نیز آنها را قبول نمایند اما تا به حال از این خبری نیست.

خبرنگار مقشوش همراه آقای مهدی علیزاده مصاحبه کرده است. آقای علیزاده پناهنده و فعال امور پناهندگان در اندونزیا هستند. پناهندگان تصمیم گرفته اند تا برای حل مشکل بلاتکلیفی آنها در اندونزیا طوماری جمع آوری کرده و به سفارت خانه های پناهنده پذیر نیز بفرستند. آنها امید دارند که با همراهی رسانه ها و فعالین گره مشکلات شان حل گردد. در این مصاحبه به وضعیت آنها در این سالها، پروسه پناهندگی و جمع آوری امضا برای طومار گفتگو کرده ایم.

مقشوش: پناهندگان نزدیک به ده سال در اندونزیا جا مانده، وضعیت زندگی شما در این سالها چگونه بوده است؟

من یک پناهنده از افغانستان هستم که نزدیک به هشت سال در کشور اندونزیا به سر می برم و یکی از نمایندگان جامعه فارسی زبانان در کمیسر عالی سازمان ملل نیز می باشم. در اندونزی حدوده چهارده هزار پناهنده از بیش از چهل کشور ساکن هستند که نزدیک به 55 فیصد آنها را پناهندگان افغانستان تشکیل می دهند، در کنار آنها همچنین پناهندگان سومالیا، میانمار، سودان و دیگر کشورها نیز در رده های بعدی هستند با این حال آمار معتبر و دقیقی وجود ندارد چرا که گاهی پناهندگان به کشور سومی منتقل می شوند و یا اینکه به کشور مبدا خویش برمی گردند.

در جامعه پناهندگان اندونزیا 28 فیصد را پناهجویان زیر سن تشکیل می دهند. کودکان و نوجوانان از ابتدایی ترین حق انسانی یعنی تحصیل محروم هستند و پناهجویان نمی توانند به دانشگاه بروند. از چهارده هزار پناهنده حدود 10 هزار نفر از سوی کمیسر عالی سازمان ملل در امور پناهندگان به عنوان پناهنده پذیرفته شده اند و از آنها مصاحبه نیز گرفته اند. متاسفانه بیش از سه هزار نفر که حدود دو تا پنج سال نیز در اندونزی ساکن هستند اما تا به حال مصاحبه پناهندگی از آنها گرفته نشده و بلاتکلیف به سر می برند. این در حالی است که UNHCR توانایی اخذ مصاحبه از اینان را دارد اما هیچ گونه اقدامی نمی کند. درد اصلی پناهندگان نیز همین است. تا زمانی که از سوی سازمان ملل به حیث پناهنده قبول نگردند، پرونده پناهندگی آنها در هیچ سفارت خانه ای برای اسکان مجدد مورد قبول قرار نمی گیرد که این جفا، ظلم و بی عدالتی در حق پناهندگان هست.

پنج هزار نفر از پناهندگان زیر چتر نیمه حمایتی IOM به سر می برند. باقی جامعه آزادانه در کشور زندگی می کنند اما هیچ گونه کمکی از سوی هیچ سازمانی دریافت نمی کنند. اکثر پناهندگان از نگاه اقتصادی در وضعیت بدی به سر می برند. در نتیجه چنین وضعیت تلخی آمار خودکشی نیز افزایش می یابد آن هم در حالی که آمار خودکشی در اندونزیا نسبت به هند، مالزی و ترکیه خیلی متفاوت است. مشکلات ما بیشتر از آن است که در رسانه ها و مسئولان نهادهای پناهنده پذیر گزارش می دهند.

مقشوش: حکومت اندونزیا در این سالها چه اقداماتی برای کمک به پناهندگان انجام نموده است؟

به عنوان یک پناهنده رنج کشیده که از هشت سال اقامتم در اندونزیا، حدود پنج سال آن را در کمپ سر بسته بوده ام با این حال از حکومت اندونزی به خاطر مهمان نوازی، تامین امنیت و حمایت از پناهندگان راضی هستم اما در جلسات رسمی که برای پروسه های مختلف برگزار می شود و در آنجا حضور دارم، از شواهد و قرائن نشان می دهد که نهاد های مربوطه اندونزیا همکاری لازم را نکرده است.

مقشوش: در این سالهای مدید که پناهندگان در اندونزیا جا مانده اند، چه اقداماتی برای خروج از وضعیت فعلی انجام داده اند؟

از آنجایی که دولت اندونزی قرارداد 1951 را با سازمان ملل امضا نکرده و به طور رسمی از پناهندگان به عنوان کشور ترانزیت حمایت نمی کنند، متاسفانه به خاطر چنین محدودیت های قانونی دست و پای پناهندگان نیز تقریبا بسته است. اگر بخواهیم تظاهرات، دادخواهی و کدام اقدامی انجام دهیم در مرحله اول از سوی نهادهای مسئول اجازه به ما نمی دهند. اگر اجازه ای هم بدهند، شروط زیادی بر سر راه ما می گذارند.

سیزده کمپ بسته در اندونزیا وجود دارد که از پناهندگان در آنجا شبیه به زندانی نگهداری می شوند. جامعه ما چه در داخل و خارج از کمپ دست به یک سری اقدامات از جمله اعتراضات و اعتصاب انجام داده اند اما آنچنان که باید و شاید نتیجه نداده است. از 2017 تا شیوع کرونا یک سری تظاهرات در برابر دفتر کمیسر سازمان ملل در امور پناهندگان و محل نگه داری برگزار کرده اند که گاهی تظاهرات تا ماه ها نیز به طول انجامیده است.

مقشوش: رسانه ها و فعالان امور پناهندگان از حرکت فعلی شما که جمع آوری امضا برای طومار است، چه حمایتی کرده اند؟

برای پناهندگان سوال برانگیز است که رسانه های بین المللی و آزاد همچنین رسانه های اندونزیا نسبت به شرایط و اعترضات پناهندگان سکوت کرده اند. رسانه هایی که وضعیت ما را به طور محدود بازتاب کرده اند نیز دست به سانسور زده و خواسته های اصلی ما را منتشر نکرده اند. این سوال ماست که چرا رسانه ها دربرابر خواسته های ما سکوت می کنند. اینکه رسانه های جهانی مثل بی بی سی و الجزیره در حالی که دفتر در اندونزی دارند اما وضعیت ما را بایکوت می کنند نشان می دهد که دسیسه ای پشت پرده وجود دارد که نمی خواهند ما از اندونزیا خارج شویم و به کشور سومی منتقل گردیم. از رسانه های آزاد خواهش می کنیم که ما را فراموش نکنند و با ما همکاری نمایند تا صدای ما به گوش مسئولان برسد.

یک سال هست که موضوع طومار از سوی انجمن پناهندگان مطرح گردید و ذهنیت سازی شد. از سه هفته قبل یک نامه به کمک فرهیختگان، فعالان و نمایندگان تهیه گردید و نهادهای مربوطه از جمله دیده بان حقوق بشر، کمیسر سازمان ملل در امور پناهندگان، دادگاه بین المللی و سفارت خانه کشورهای پناهنده پذیر مثل کانادا، ایالات متحده آمریکا، انگلیس، نیوزلند و استرالیا ایمیل کردیم. ما از چند نهاد پاسخ دریافت کردیم اما پاسخ روشن نداده اند.

در ادامه این پروسه همان نامه را به صورت طومار چاپ کردیم. بروی طومار اسم، شماره تماس و امضای همه آنها را جمع آوری کرده ایم. تمام پناهندگان از هر کشور و زبانی با شوق و علاقه زیاد از این طومار استقبال کردند. تا به امروز بیش از دوهزار امضا از پناهندگان بالغ جمع نموده ایم. انتظار داریم تمام پناهندگان از این پروسه حمایت کنند و با کمک رسانه ها بازتاب گردد.

احمد سهیل احمدی 7.4.21

نقش پناهنده در رسانه ها

سال 1399 سالی دشوار برای پناهندگان و مهاجران افغان بوده است. سالی که با شیوع کرونا جهان درگیر بحران همه شمول گردید. حوادث تلخ سال با تجمع ده ها هزار مهاجر در مرز ترکیه و یونان آغاز گردید و وقایع تلخی مثل قرنطینه کمپ ها، بد رفتاری بیش از پیش پلیس های مرزی با پناهندگان، نبود امکانات صحی و درمانی کافی برای مقابله با کرونا در کمپ ها، قحطی مواد غذایی برای مهاجران در پاکستان، آتش سوزی کمپ های ساموس و موریا از جمله وقایع تلخ سال بود.

امروز فرصت آن هست که از بخشی از پناهندگانی که در سال اول فعالیت مقشوش با آنها مصاحبه کرده بودیم درباره اینکه آیا رسانه ها واقعیت های زندگی آنها را منتشر می نمایند همچنین رسانه آزاد مقشوش چه کارنامه ای در این راه داشته با آنها صحبت کرده ایم.

غلام رضا دهقان

می توانم با یقین بگویم که بله درست است چون کسی که تازه وارد کشور دیگری می‌شود برقراری ارتباط با اقوام مختلف بسیار برای او دشوار است ‌و این نیاز به رابطی دارد ک بتواند درددل و صدایش را به گوش همه برساند. در نهایت باز هم میگویم رسانه بهترین انتخابی است که می‌توان از آن بهره گرفت.

عاطفه اکبری

به نظرم درصدعملکرد رسانه ها در بازتاب وضعیت پناهندگان شاید ۶۰ درصد باشد چون خود من در این بحران زندگی میکنم و عمق فاجعه را از نزدیک میبینم با این حال شاید اتفاقاتی رخ بدهد که حتی کسی با خبر نشود یا ممکن از بعضی اتفاقات با خبر شوند اما به عمد آن را نشر نکرده اند.

به نظرم مقشوش در انتشار وضعیت پناهجویان زیاد موفق نبوده است. مشکلات ما پناهندگان تنها مربوط به دریا و چادر های کمپ نیست که اکثر رسانه ها آن را نشان می دهند. مردم در این کمپ نیاز دارند که بیشتر از اینها صدایشان به گوش دولتها برسد نه فقط عکس خیمه هایشان منتشر گردد.

زینب نورزهی

رسانه ها به نوبه ی خود سعی میکنند گاهی داستان زندگی پناهندگان را به جهانیان نشان دهند و بگویند مهاجران در چه وضعیتی اسف باری هستند.

درباره مقشوش نیز به نظرم در انتشار صدای مهاجران بسیار موفق بوده است. همیشه واقعیت ها را سعی کرده به جهانیان نشان دهد.

روینا نجرابی

درست است که رسانه ها وضعیت پناهندگان را پوشش می دهند با این حال فقط رسانه های معتبر اخبار و وقایع مربوط به پناهجویان منعکس می نمایند.

درباره مقشوش باید بگویم که یک رسانه تازه کار و تخصصی هستند که کارنامه خوبی دارند. این رسانه همیشه خواسته از وضعیت مهاجران و پناهندگان ازجمله وضعیت مالی، زندگی و مشکلات آنها در ترکیه، یونان و... پوشش دهد. به نظرم این وضعیت را به خوبی به تصویر کشیده اند و کمک های رسانه ای نیز انجام داده اند و به طور کل در این عرصه موفق بوده اند.

احمد سهیل احمدی 15.3.21

رسانه ها در موضوع انعکاس آتش سوزی موریا واقعا موفق بودند.

واقعیت های غیر انسانی لسبوس

برای مردم جهان 2015 همین چند روز گذشته بود و سال 2020 نیز با تمام مشکلات شیوع کرونا خاتمه یافت. اما حوادثی که در ماه های اخیر اتفاق افتاده است از جمله آتش سوزی موریا برای پناهندگانی که در کمپ موقت لسبوس یا همان کاراتپه در خیمه های تابستانی به سر می برند، هر یک دقیقه اش به اندازه یک سال رنج کشیده اند. مگر زندگی در در خیمه های نازک آن هم در زمستان سرد کار راحتی است؟ پناهندگان با چشیدن مزه خوش گرما مجبورند زمین را شخم بزنند تا مگر در خاک لسبوس تکه چوبی بیابند و در کنار دود و خاکستر زنده بمانند.

خبرنگار مقشوش همراه آقای رضا بارکزی مصاحبه کرده است. آقای بارکزی که در سال 2015 به آلمان از طریق سیل مهاجرت رفته بودند، وقایق تلخ و طاقت فرسای این سالها برای پناهندگان را از نزدیک دیده اند و امروزه در کمپ لسبوس ساکن هستند.

مقشوش: مهاجرت را از چه سالی شروع کردید و چه شد که به لسبوس آمدید؟

مهاجرت را از 2015 شروع کرده ام و نزدیک به چهار سال در آلمان بودم و یک سال می شود که در لسبوس هستم. زمانی که به آلمان درخواست پناهندگی دادم، خانواده ام در ایران بودند. به ایران رفتم تا آنها را به وسیله پیوند خانوادگی به آلمان بیاورم اما چون هنوز اقامت معتبری نداشتم نتوانستم اقدام کنم. از راه قاچاق به ترکیه آمدیم اما آنجا هم نتوانستیم کاری کنیم و یک سال می شود که به یونان آمده ایم.

طبق قانون پناهندگی در آلمان اجازه نداریم بیش از شش ماه خارج از آلمان باشیم. متاسفانه در این مدت اقامتم باطل شد ولی از طریق پسر یازده ساله ام که در آلمان هست، توانستیم پیوند خانوادگی را انجام بدهیم و اقامت آلمان را دوباره به دست آوردم. وکیل به ما گفته است که دو پروگرام دارید. اگر دولت آلمان قبول کند که خودتان تیکت ها را بخرید، کمتر از دو ماه می توانید به آلمان برویمد وگرنه این پروسه را اگر خود آلمان بخواهد انجام بدهد، حدود پنج ماه طول می کشد که به آلمان منتقل شوید.

مقشوش: چه حوادث و دلایلی سبب شد که پروسه پناهندگی در سال 2021 نسبت به 2015 سخت شود؟

دقیق نمی توان جواب داد که چه اتفاق هایی سبب شد تا دولت های اروپایی مرزهای خود را ببندند و مقابل سیل مهاجرت را بگیرند. با این حال نکته مهم این است که سیل مهاجرتی که از سوریه آغاز شده بود و جمعیت انبوهی به اروپا آمدند، باعث گردید که کشورهای اروپایی در آن زمان عملا شوکه شوند. در آن زمان این دولت آلمان بود که پافشاری می کرد تا مرزها باز بمانند اما مخالفت ها به خصوص در اروپا باعث گردید تا مرزها بسته شوند. از نگاه اروپا سیل مهاجرت 2015 یک حادثه بود و چنین مخالفت هایی باعث گردید تا حادثه مذکور دوباره در سال 2020 و 2021 تکرار نگردد.

مقشوش: آیا اروپا در سال 2015 موفق شد که سیل مهاجرتی را سامان بدهد؟ با توجه به شرایط منطقه چرا این سیل دوباره اتفاق نمی افتد؟

سال 2015 یک تجربه خوبی برای اروپا بود تا آنها خود را محک بزنند و بفهمند که آمادگی چنین حادثه ای را دارند و یا خیر. با این حال اروپایی ها در این آزمون موفق شدند. در حال حاضر اروپا آمادگی کافی برای پذیرایی از سیل مهاجرتی دیگری را دارد ولی شیوع جهانی کرونا باعث گردیده تا مسئله مهاجرت زمین گیر شود. تا زمانی که کرونا یک مشکل جهانی باشد، امکان ندارد که سیل 2015 تکرار گردد.

مقشوش: از مقابله گارد ساحلی اروپا موسوم به فرونتکس تا وضعیت پناهندگان در یونان و دیگر کشورهایی اروپایی نشان می دهد که قصه مهاجرت به اروپا مثل استرالیا خاتمه یافته است؟

نمی توانیم بگویم که مهاجرت به اروپا خاتمه یافته است. اگر اخبار مربوط به پناهندگان را دنبال کنید می بینید که وکلای پارلمان آلمان فرانتکس را تحت فشار قرار داده اند که چرا چنین برخوردی با مهاجرین می کند. امتحانی که یونان در موضوع پناهندگان به اروپا پس داد، نتیجه آن بسیار ضعیف بود و مشخص کرد که یونان نمی تواند از پناهندگان مراقبت، محافظت و پروسه پناهندگی را به نحو احسنت انجام دهد.

در حال حاضر ایتالیا پناهندگان بیشتری را می پذیرد و مسیر مهاجرت به سمت ایتالیا منحرف شده است اما نمی توان با قاطعیت گفت که این روند ادامه داشته باشد با این حال شرایط در ایتالیا نسبت به یونان بهتر است. متاسفانه مسیر جدید پرخطرتر است. در حال حاضر جز مهاجرین سوری، افغان و عراقی می بینید که آفریقایی ها نیز با ویزا به ترکیه می آیند و از آنجا به سمت ایتالیا با کشتی می روند. این مسیر ترانزیتی بسیار پر خطر است.

مقشوش: از آتش سوزی موریا تا وضعیت کمپ موقت لسبوس ، به نظر شما رسانه ها به خصوص رسانه های آلمانی در انتشار و انعکاس واقعیت های زندگی پناهندگان موفق بوده اند؟

سانسور صدا همیشه هست و خاموشی واقعیت ها مسئله عجیبی نیست. این سوال که بپرسیم آیا حوادثی که در موریا اتفاق می افتاد به دست رسانه ها به خصوص در آلمان رسیده یا نه ، جواب قطعا منفی است. از انتشار واقعیت ها به بیرون از کمپ جلوگیری صورت می گردد. رسانه های آلمان خیلی تلاش می کنند تا وضعیت پناهندگان در یونان را به تصویر بکشند اما دولت یونان فشار زیادی وارد می کنند تا اتفاق نیافتد. در حال حاضر هم پناهندگانی که واقعیت های کمپ لسبوس ( کاراتپه ) را برملا می سازند، دولت یونان آنها را تحت فشار قرار می دهد.

رسانه ها در موضوع انعکاس آتش سوزی موریا واقعا موفق بودند. واقعا می بینید که اقدامات رسانه ها ارزشمند و تاثیرگذار بوده اما مشکل این هست که کرونا همه را محدود کرده است. دولت آلمان طبق اعلان قبلی نتوانست تعداد پناهندگانی را که درنظر داشت را انتقال بدهد. با این حال فعالیت رسانه ها به خصوص پس از آتش سوزی موریا برای پناهندگان فایده داشته و تاثیر مثبتی گذاشته است. در اینجا پناهندگانی را سراغ داشتم که دو یا سه سال در این جزیره بودند اما درخواست آنها بررسی نمی شد و بی سرنوشت زندگی می کردند. به خصوص مجردها بدون تکلیف و آینده مشخص در اینجا به سر می بردند. اما خبر خوش این هست که به درخواست اکثر پناهندگان رسیدگی شده است و مردم در کمپ به رغم تمام مشکلات خوشحال هستند چرا که اقامت یونان را به دست آورده اند. با این حال آتش سوزی مذکور برای عده ای بد مشکل ساز شد و به زندان منتقل شدند.

مقشوش: با وضعیت فعلی که پناهندگان در کمپ موقت لسبوس ( کاراتپه) دارند، آیا وضعیت نسبت به موریا تغییری کرده است؟

قبلا کمپ موریا را جهنم می نامیدند اما این اصطلاح کاملا اشتباه بود. در اصل موریا یک زندان انفرادی بود که پناهندگان در آنجا هیچ حقی نداشتند و پروسه پناهندگی آنها به مشکل می خورد. در واقعیت این کمپ لسبوس جهنم واقعی است. در اینجا محدودیت های سنگینی وضع شده و پناهندگان مثل موریا در خیمه های تابستانی ساکن هستند. مردم از کمبود برق رنج می برند و مجبورند برای پخت غذا زمین را بکنند تا تکه چوبی پیدا نمایند و آتش روشن کنند. اصلا در این کمپ آب گرم وجود ندارد. برای مادرانی که نوزاد دارند چون آب گرم و برق وجود ندارد، نمی توانند شیر خشک به نوزاد بدهند. محدودیت خروج از کمپ داریم که فقط دو ساعت در هفته می توانیم برای خرید مایحتاج از کمپ خارج شویم.

برای هر زون در کمپ یک صف غذا وجود دارد. سرویس بهداشتی کم است و اصلا در این کمپ نمی توانیم فاصله گذاری برای کرونا را مهیا سازیم.

در برج قبل اعلام کردند که کسانی که قبولی اجتماعی را کسب کرده اند، باید کمپ لسبوس را ترک کرده و با هزینه خودشان به آتن بروند. مثل چند ماه گذشته پناهندگان مجبورند که به تنهایی سرپناه برای خود در آتن پیدا کنند. متاسفانه سازمان هایی که به پناهندگان کمک می کردند، بسته شده اند و بعضی از خانواده ها نزدیک به پنج ماه کمک نقدی دریافت نکرده اند و در شرایط بسیار بدی زندگی می کنند.

احمد سهیل احمدی 15.2.21

لسبوس، زندان پناهندگان

گاهی مصیبت به حدی جانسوز و دردناک هست که کلمه برای توصیف آن کم می آوریم. کمپ موریا در جزیره لسبوس که به جهنم معروف بود مثال خوبی است. خود جهنم نیز در برابر شرایط بحرانی پناهندگان شرم داشت. از نبود امکانات اولیه مثل آب و برق گرفته تا زورگیری، تعرض و تجاوز باعث شده بود که موریا قبرستان روح های آزار دیده مبدل شود و بلاخره آه مظلومان موریا را ویران کرد. موریا رفته اما کمپ لسبوس به جهنم ترسناک تری تبدیل شده است. کمپی که در خاک آن سرب وجود دارد. بارش باران و برف باعث می شود تا درون خیمه ها آب جاری گردید. اگر موریا نتوانست پناهندگان را در خود دفن کند، بعید نیست که کمپ لسبوس یا همان کاراتپه در این امر موفق شود آن هم وقتی که جهان پناهندگان را فراموش کرده است.

خبرنگار مقشوش همراه آقای مرتضی رضایی از کمپ لسبوس تلفنی مصاحبه کرده است. این مصاحبه به خاطر کمبود برق، وزش شدید باد و دیگر مشکلاتی که پناهندگان در کمپ لسبوس دارند به سختی ضبظ و آماده شد. در این گفتگو به واقعیت های کمپ فعلی و کمپ ویران شده موریا پرداخته ایم.

مقشوش: واقعیت های کمپ موقت لسبوس چیست و آیا وضعیت نسبت به موریا بهتر شده است؟

در کمپ موقت مجردها را از خانواده ها جدا کردند. در بخش مجردها در روزهای اول به یاد دارم که به برق دسترسی کمی داشتیم. بعد از چند روز با تانکر آب برای کمپ آوردند. وضع سرویس بهداشتی به شدت افتضاح بود و عملا حمام وجود نداشت. با این حال بعد از مدتی امکاناتی از نظیر سرویس بهداشتی کمی بیشتر برای ما مهیا گردید. با این حال دسترسی به برق هنوز یک مشکل هست. اینکه بیش از نیم ساعت دیرتر توانستم با شما مصاحبه کنم نیز به این خاطر بود که به برق دسترسی نداشتم.

به نظرم از تمام پناهندگان مصاحبه گرفته شده است. مگر افرادی که به تازگی آمده باشند. برای ما پناهندگان کارت پناهندگی معروف به سه برگه توزیع می شود اما دفتر پناهندگی سازمان ملل هنوز در کمپ باز نشده در نتیجه برگه خیلی از پناهندگان سوخته و یا خراب شده است. وقتی اعتراض می کنیم به ما می گویند که باید صبر کنید تا دفتر سازمان ملل باز شود.

مقشوش: موریا به جهنم معروف بود، چه واقعیت های پنهانی در موریا وجود داشت که زندگی را برای پناهندگان سخت می کرد؟ واقعا بزرگترین مشکل شما به عنوان پناهنده در کمپ چه بود؟

از هر نظری جهنمی بدتر از موریا نبود. درست است که در بخش هلندی ها ساکن بودم اما تراکم بیش از حد باعث شده بود تا دو طرف هر جاده ای خیمه برپا گردد و دسترسی به سرویس بهداشتی و غذا راحت نباشد. احترام به قانون و امنیت در کمپ وجود نداشت که عملا زورگیری اتفاق عادی در کمپ بوده و حالا در کمپ جدید هم هست. پولیس یونان هیچ توجه ای نمی کرد.

مشکل آب و برق به خصوص در زمستان جدی تر بود چرا که خانواده ها از نعمت آب محروم بودند و برای آب صف های طولانی تشکیل می شد. تراکم جمعیت به حدی بود که در هر خانواده ای یک نفر دو ساعت را در صف غذا می ایستاد و دیگری همین مدت را در صف آب می ماند. از هشت صبح که صبحانه را پخش می کردند تا ساعت یازده صف های طولانی ادامه داشت و به خیلی ها هم صبحانه نمی رسید.

بزرگترین مشکل برای پناهنده ها بیشک چیز دیگری است. وقتی فردی اجبارا پناهنده می شود بلاخره می تواند مشکل آب، برق و غذا را تحمل کند اما می خواهیم که درخواست های پناهندگی ما را بررسی کنند. چه من و دیگر پناهندگان که در مسیر پناهندگی خطرات مرگبار را به جان خریده ایم، وقتی به اینجا رسیدیم عملا واقعیت هایی دیگری را دیدیم که باورکردنی نبوده و نیست.

به نظرم حتی جنگ های قومیتی هم به خاطر شرایط موجود در کمپ اتفاق می افتد. سازمان پزشکان بدون مرز هزاران بار هشدار داده که اوضاع در کمپ بحرانی هست چرا که پناهندگان فشارهای زیادی را تحمل می کنند.

مقشوش: رسیدگی به درخواست های پناهندگی در موریا به چه شکلی انجام می شد؟

روز اول که وارد کمپ شدم، مشخصات کلی مرا پرسیدند و ثبت کردند. بعد از شش ماه که نوبت من شده بود تا مصاحبه پناهندگی داشته باشم اما سیاست عوض شد و تصمیم گرفتند تا از پناهندگانی که بعد از سال 2020 وارد کمپ شده بودند، مصاحبه بگیرند عملا مصاحبه پناهندگانی مثل من به عقب افتاد. بلاخره برج یازده میلادی در کمپ موقت مصاحبه را انجام دادم و منتظر جواب درخواست پناهندگی هستم اما معلوم نیست چه زمانی اعلام کنند.

مقشوش: با شیوع کرونا وضعیت پناهندگان چه تغییری کرد؟ وضعیت آموزش و دیگر امکانات اجتماعی در کمپ موریا چقدر تغییر نمود؟

تحول خاصی اتفاق نیافتد. هرچند ماسک های یک بار مصرف و بی کیفیت در میان پناهندگان هر چند وقت یکبار توزیع می شود. ماسک هایی که در موریا توزیع می گردد عملا دست ساز بود اما در کمپ لسبوس که وارد شده ایم کیفیت ماسک ها کمی بهتر هست. با شیوع کرونا امکانات خاص بهداشتی و صحی برای ما فراهم نشد بلکه فقط کمپ قرنطیه گردید و ما محدود تر شدیم.

قبل از شیوع کرونا بحث آموزشی وجود نداشت. اتفاقا خودم در کلاس های آموزش زبان یونان ثبت نام کردم و هنوز در صف انتظار هستم. بعضی از فعالیت های اجتماعی و ورزشی مثل فوتبال در کمپ وجود داشت اما بعد از قرنطینه دیگر ادامه نیافت.

مقشوش: کمپ موریا در آتش سوخت، چه در آن شرایط چه وضعیتی داشتید؟ چه شد که به کمپ موقت لسبوس منتقل شدید؟

با گسترش آتش سوزی فقط فرصت داشتیم تا وسایل را جمع نموده و به بیرون از کمپ فرار کنیم. در آن مدت روی زمین می خوابیدیم. شرایط بسیار سخت بود. امکاناتی مثل سرویس بهداشتی اصلا وجود نداشت تنها امکانی که برای ما مهیا بود، یک شیر آب بود که برای آبیاری فضای سبز وجود داشت. در آن مدت برای شست و شو، نظافت و آشامیدن از آن استفاده کردیم. در روزهای اول با پولی که داشتیم غذا تهیه می کردیم اما در روزهای بعد سازمان های خیریه بسته های غذا در بین ما توزیع می کردند.

ما از دیگر پناهندگان دورتر بودیم و نزدیک کمپ ویران شده موریا بودیم. یک روز صبح زود به یاد دارم که پولیس با ماشین به سمت ما آمد و ما را مجبور ساخت تا وسایل خود را جمع کنیم و به کمپ موقت لسبوس برویم.

احمد سهیل احمدی 3.2.21

مصاحبه کننده نمی توانست عکس خودش را بدهد

بوسنی یخبندان پناهندگان

سال 2021 با بیم و امیدهای بسیار آغاز شده است اما وضعیت پناهجویان در کمپ های بوسنی مثل لیپا و سارایوو به حدی بحرانی و وخیم شده که دیگر کشورهای اروپایی مثل آلمان به بوسنی اعتراض کرده اند. اعتراض هایی که انگار در حد شعار باقی می ماند و خبری از رسیدگی به هزاران پناهنده بی پناه در بوسنی نیست. کمپ لیپا ویران شده و وضعیت دیگر کمپ های بوسنی بهتر از آنجا نیست.

خبرنگار مقشوش با شهرزاده غفوری مصاحبه کرده است. آقای غفوری در کمپ سارایوو در بوسنی اقامت دارند و به سختی توانستند با خبرنگار مقشوش گفتگو کنند. در این مصاحبه درباره وضعیت کمپ های بوسنی، وضعیت کمپ موریا، مصائب مهاجرت و امید به آینده گفتگو کرده ایم.

مقشوش: از چه زمانی به یونان رسیدید؟ چه واقعیت هایی در کمپ موریا مشاهده کردید و چرا تصمیم گرفتید که از یونان خارج شوید؟

برج نه سال گذشته میلادی به جزیره لسبوس رسیدم و حدود هفت ماه در کمپ موریا بودم. وضعیت موریا نسبت به بوسنی خیلی بدتر بود. در موریا حتی خیمه ها هم کوچک بودند و به خاطر شلوغی کمپ مجبور بودم که در جنگل خیمه را برپا کنم. پناهندگان به آب شرب دسترسی راحتی نداشتند چرا که خیلی وقت ها لوله کشی خراب بود. باید مسافت زیادی را تا لوله آب پیاده می رفتم اما در زمستان آب لوله ها بسیار سرد بود. خبری از حمام و دستشویی مناسب نبود. زمستان را در چنین کمپی به سر بردم که حتی امنیت هم نبود. پلیس یونان هیچ دخالتی برای سرکوب نزاع ها و اختلافات نداشت و عقب می ایستادند تا خود پناهجویان اختلاف را رفع کنند. وضعیت موریا عملا جهنم بود و دولت یونان درخواست های پناهندگی را رد می کرد. دیگر چاره ای نداشتم جز این که پول هنگفتی به قاچاقبر بدهم تا اسناد هویتی مشابه برایم آماده کند و مرا شبانه از طریق کشتی به آتن ببرد.

یک ماهی در آتن بودم. از آنجا هم راه افتادیم و به سمت اروپای غربی آمدیم. اما فعلا در بوسنی مانده ام. همه پناهنده ها وقتی از کشور خویش خارج می شوند، عملا جان خود را بر کف دست می گذارند تا به اروپا بیایند. پناهنده نمی تواند بلاتکلیفی و وضعیت بد کمپ را تحمل کند و بماند آن هم وقتی که هیچ آینده روشنی برایش در یونان نیست.

مقشوش: قاچاقبر چطور شما را به بوسنی آورد و چرا در بوسنی ماندید؟

قاچاقبر ما را سوار قطار کرد. قبل از آنکه به ایستگاه پلیس برسیم ما را از قطار پیاده کرد و مجبور ساخت تا مسافت طولانی را پیاده روی کنیم تا به مقدونیه رسیدیم. فقط بیست دقیقه با ماشین جلو آمدیم و بعد از آن دوباره پیاده روی کردیم. بعد چند ساعت پیاده روی یک شب در شهری ماندیم. بعد از آن قاچاقبر ما را تا بوسنی آورد. تا امروز نزدیک به چهار ماه در کمپ سارایوو بوسنی هستم. از وقتی که زمستان آمده و وضعیت به خاطر کرونا بدتر شده، عملا راه ها بسته است. امید دارم که در سال نو وضعیت بهتر شود تا بتوانم جلوتر بروم. از دیگر پناهندگان شنیده ام که پلیس کرواسی وقتی پناهنده را می گیرد، چند نفری چنان کتک می زنند که پناهنده بیچاره تا یک هفته از جایش نمی تواند بلند شود.

مقشوش: آیا در بوسنی درخواست پناهندگی داده اید؟

نه خیر در اینجا موقت هستم. در بوسنی برای ما کارت صادر کرده اند و با آن کارت به ما غذا می دهند. اتفاقا وضعیت پناهندگی در بوسنی بدتر از یونان هست. بعد از شش ماه تا یک سال بلاتکلیفی بیشتر درخواست ها را رد می کنند. قبلا شنیده ام که وضعیت بهتر بوده است. اما مسئولان فعلی بدتر رفتار می کنند.

مقشوش: آیا امید ها و آرزوهایی که پیش از مهاجرت داشته اید، اتفاق افتاده است؟

وقتی مهاجرت را شروع کردم اصلا نمی دانستم که وضعیت تا این قدر وخیم و خراب هست. مشکلات اینجا را فقط پناهندگان درک می کنند. اگر از اینجا بخواهیم به ایتالیا برویم باید کم کم دوازده روز در کوهستان با یک کوله پیاده روی کنیم تازه اگر زنده بمانیم و پلیس مرزی هم جلوی ما را نگیرد.

مقشوش: چه امکاناتی در کمپ سارایوو دارید و واقعیت های زندگی در کمپ چیست؟

وقتی پناهنده ای رفیقی در این کمپ داشته باشد کمی وضعش بهتر هست اما پناهنده تنها و غریب مجبور هست که زمستان را در خیمه های تابستانی سپری کند. وقتی باران می آید، کف خیمه پُر از آب می شود. عملا بخواهی در خیمه بایستی پایت در گِل و لای و کثافت گیر می کند.

از میان پناهندگان کمپ کارگر می پذیرند و به پناهنده های کارگر کارت هم صادر می کنند تا بروند و در قریه و راه آهن را تمییز کنند. اما داخل کمپ زودتر از یکی دو هفته یک بار تمییز نمی کنند و مجبور هستیم که بپذیریم.

مقشوش: آیا لباس، ماسک و دیگر لوازم اولیه را در این روزها که کرونا شیوع یافته است برای شما پناهندگان می دهند؟

فقط یک دفعه به پناهنده کمک می کنند و در سیستم هم ثبت می کند که دفعه دیگری وجود ندارد. روز اولی که رسیدم به من یک جفت کفش، لباس و پالتویی داد که پشم هایش به پوست می چسبد. قبلا ماسک هم می دادند اما آخرین بار یک ماه قبل ماسک بین پناهجویان پخش کردند. از لوله آبی که اینجا قرار دارد، هم می نوشیم، حمام می کنیم و می شوییم. خبری از آب گرم هم نیست. دعا کنید که از اینجا برویم.

احمد سهیل احمدی 23.1.21

به تاثیرگذاری بالای رسانه ها اعتقاد دارم.

فریاد های سوختگان موریا

موریا کمپی بود که برای چندین هزار پناهنده تاسیس شده بود اما بیش از 23 هزار پناهنده در آنجا نفس می کشیدند آن هم در حالی که کرونا استرس و بلاتکلیفی آنها را بیشتر کرده بود. جهنم موریا با آتش بغض پناهندگان سوخت چرا که در آن کمپ نه امیدی داشتند، نه آینده و نه امنیت. امروز در ویرانه موریا بیشک آرزوها و رویاهای خاکستر شده پناهجویان را می توان یافت که با هزار و یک امید به یونان آمدند ولی اروپا به آنها پشت کرده بود. دیر شده بود، دیر.

خبرنگار مقشوش همراه خانم پروانه امیری مصاحبه دیگری کرده است. خانم امیری نویسنده، خبرنگار و فعال امور پناهندگان در کمپ ریتسونا اقامت دارند با این حال چند ماه همراه فامیل در کمپ موریا اقامت شدند. در روزهایی که موریا فراتر از تراکم جمعیت داشت و خانواده امیری نیز در بخش شمالی کمپ در جنگل خیمه برپا کرده بودند. اما سوالی که مطرح هست آیا واقعا رسانه ها واقعیت کمپ موریا را پیش از ویرانی صادقانه پوشش داده بودند؟ چرا خانم امیری تصمیم گرفتند که از واقعیت های موریا بنویسند؟ و همراهی با خبرنگاران و رسانه ها چه عواقب برای ایشان نداشته است؟

در مصاحبه دوم با خانم امیری درباره انگیزه ها و دلایل نویسندگی، آزادی بیان رسانه ها در انتشار واقعیت های موریا، محدودیت های رسانه ها، حوادث و مصائب اقامت در بخش شمالی کمپ و پروژه موج امید برای آینده گفتگو کرده ایم.

مقشوش: از زمانی که وارد کمپ موریا شدید، چه انگیزه ها و دلایلی سبب شد تا نویسندگی و خبرنگاری را آغاز نمایید؟

وقتی شاهد اوضاع موریا بودم و می دیدم که همگان دربرابر بی عدالتی و وضعیت غیر انسانی سکوت کرده اند و از اینکه حق ایشان پایمال می شود اما هیچ اعتراضی نداشتند این مسئله برایم غیرقابل باور و غیرقابل تحمل بود. در آن شرایط نمی توانستم مشکلات را فراموش کنم و تحمل فشار روحی مرا رنج می داد پس نویسندگی را شروع کردم. در ابتدا نوشته هایم شخصی بود. پیشتر از مهاجرت نیز نویسندگی را دنبال می کردم اما علاقه نداشتم که دیگران نوشته هایم را بخوانند و نقد کنند. همین حالت را در موریا نیز ادامه دادم.

فستیوالی در موریا برگزار شد و افرادی از کشورهای دیگر اروپایی مثل آلمان به آنجا آمده بودند و فرصت یافتم تا با آنها آشنا شوم. کمی بعد که ارتباط من با آنها محکم شد، توانستم با خبرنگاران نیز آشنا شوم. یکی از دلایل محکم من برای ارتباط با خبرنگاران برای این بود تا ببینم که آنها چطور واقعیت ها را بازگو و بیان می کنند؛ چه موضوعاتی برای آنها اهمیت دارد، در کل آنها چه واقعیت هایی را می توانند از طریق رسانه ها منتشر کنند و از همه مهم تر این بود که چه مشکلاتی از چشم آنها پهان می ماند و لازم است تا من آنها را به وسیله نوشته هایم بیان کنم. این آغاز نویسندگی و خبرنگاری من در موریا بود.

مقشوش: آیا به نظر شما رسانه ها واقعیت های کمپ موریا و دیگر کمپ های پناهندگان را صادقانه بازگو می کنند؟

به طور کل رسانه ها این کار را انجام می دهند اما در این مدت متوجه شدم که آنها محدودیت ها و چوکاتی نیز دارند. به خصوص رسانه هایی که در یونان فعالیت می کنند محدودیت های آنها در نوشتن درباره پناهندگان بسیار بیشتر است. رسانه ها در کشورهای دیگر به طور عریان تری می توانند بیان کنند. با این حال رسانه ها از تمام قابلیتی که دارند تا فشار و تاثیرگذاری داشته باشند استفاده نمی کنند.

مقشوش: از آتش سوزی های محدود تا دیگر حوادث وخیم که در موریا اتفاق افتاده بود، آیا به نظر شما رسانه ها وظیفه اصلی خود را که همان بازگویی واقعیت هاست، در این حوادث مذکور انجام دادند؟

رسانه های خارجی فصاحت و شهامت بیشتری دارند. وقتی آنها درباره آتش سوزی های موریا می نوشتند اتفاقا با دید حقوق بشری به این مسئله نگاه می کنند. به یاد دارم که بعضی از رسانه ها با جدیت این شایعه را دنبال می کردند و درباره اش از من نیز می پرسیدند که شما قبول دارید این آتش سوزی کار افغانان بوده؟ به نظر شما چرا افغان ها این کار را کردند؟ آنها گاهی پا را فراتر می گذاشتند و ادعا می کردند که فلان قومی این کار را انجام داده است. آنها تلاش کردند تا ملیت ها را تحریک کنند. به یاد دارم که چندین رسانه عربی در امور پناهندگان در سایت خویش اعلام کردند که مسبب فاجعه آتش سوزی پناهندگان افغان بوده اند.

اغتشاش و دعوا میان پناهندگان خواست اصلی دولت هست که نشان دهند پناهندگان نمی توانند خود را بپذیرند و با همدیگر زندگی کنند در نتیجه آنها نمی توانند با مردم محلی نیز کنار بیایند. عملا تصمیم گرفتم که اگر مصاحبه ای داشته باشم بهتر که با رسانه های خارج از یونان داشته باشم.

مقشوش: در کمپ موریا اتفاقات تلخ و مهم هر روز به وقوع می پیوست، در سه ماهی که شما در آنجا ساکن بودید چه حوادث و اتفاقات فراموش نشدنی به وقوع پیوست که شما ناظر آن بودید؟

سه حادثه تلخ و فراموش نشدنی برایم به وقوع پیوست. جنگ بین اقوام افغانستان که فوق العاده وحشت انگیز و ترسناک بود. چنین صحنه هایی را در افغانستان نیز شاهد آن نبودم. دومی آتش سوزی در لوِل یک و دو کمپ بود که اتفاق افتاد که بسیار سخت بود. مورد سوم نیز طوفان های سهمگین وزید. در آن زمان ما در خیمه های تابستانی زندگی می کردیم وقتی که طوفان شدیدی می وزید، نگران بودیم که نکند طوفان تمام زندگی ما را با خود ببرد در حالی که ما در داخل جنگل زندگی می کردیم.

مقشوش: زندگی در خیمه های بخش شمالی کمپ موریا در جنگل چه مصائب و مشکلاتی داشت؟

مهم ترین مشکل بی شک دوری خیمه های بخش شمالی کمپ از سرویس بهداشتی بود که ما مجبور بودیم بیش از ده دقیقه پیاده روی کنیم تا به آنجا برسیم. در نتیجه شب ها پناهندگانی که در بخش شمالی و در جنگل زندگی می کردند خیلی اذیت بودند که به سرویس بهداشتی بیایند. صف غذا نیز پانزده دقیقه با ما فاصله داشت. این مسیر برای دختران بسیار رنج آور و اذیت کننده بود چرا که دیگران با کلمات و حرکات اشاره ناپسند و وقیحانه آنها را آزار می دادند.

مقشوش: آیا رسانه ها واقعیت زندگی هزاران پناهنده در بخش شمالی کمپ را بازگو کرده اند؟

اتفاقا تلاش می کردم تا رسانه هایی که با آنها همکاری داشتم را به سمت جنگل ببرم تا واقعیت زندگی مهاجران در جنگل را به آنها نشان دهم. آنها نیز تلاش می کردند بیشتر از سمت جنگل گزارش، عکس برداری و خبر تهیه کنند و با فامیل های آسیب پذیر که در آنجا ساکن بودند نیز مصاحبه می کردند. خودم نیز تلاش می کردم تا وضعیت پناهندگانی که آسیب پذیر بودند و در اعضای خانواده ایشان نیز پناهنده هایی با معلولیت جسمی و ذهنی نیز وجود داشت را از طریق رسانه ها بازگو کنم چرا به تاثیرگذاری بالای رسانه ها اعتقاد دارم.

مقشوش: آیا فعالیت رسانه ها در کمپ موریا آزادانه بود؟ همکاری شما با آنها خطری برایتان نداشت؟

رسانه ها آزاد نبودند تا از داخل کمپ عکس برداری کنند. با این حال موریا کمپ بزرگی بود و دو ورودی داشت. یکی وروی اصلی بود که نگهبان نیز کشیک می داد و بررسی می کرد که خبرنگار از طرف کدام سایت و رسانه آمده است. نگهبان اسناد آنها را قبض می کرد و برای ایشان محدودیت به وجود می آورد. همیشه خبرنگاران را از ورودی شمالی وارد کمپ می کردم چرا که نگهبانی در آنجا از آنها پرسان نمی کرد. می خواستم تا واقعیت های کمپ را به آنها نشان بدهم در نتیجه به عنوان راهنمای آنها فعالیت می کردم اما تلاش داشتم تا خبرنگاران را از محل هایی که پلیس یونان، نگهبانان و کارمندان سازمان های یونانی ایستاده بودند، دور نگه دارم و نمی خواستم که ماموران مرا با آنها ببینند چرا بازخواست می کردند و شنیده بودم که مترجمان خبرنگاران را تحت سوال قرار می دادند. نمی خواستم که دردسری برای خود و فامیلم ایجاد نمایم.

مقشوش: آیا پروژه " موج امید برای آینده " تاثیری بر زندگی شما و دیگر پناهجویان در موریا داشته است و چه شد که با پروژه امید آشنا شدید؟

نویسندگی و ارتباط با خبرنگاران پیش از آشنایی ام با پروژه موج امید بود. وقتی با خبرنگاران همکاری می کردم به صورت اتفاقی با پروژه نیز آشنا شدم. متوجه شدم که هدف و نیت این پروژه است که فرصت فعالیت های هنری، درسی و مبتکرانه را برای پناهندگان ایجاد و فراهم سازد، خواستم تا در این فعالیت ها نقشی داشته باشم. یکی از مهم ترین ثمرات این پروژه برای پناهندگان نیز تحصیل هست چرا که در موریا چنین فرصتی نبود. در کمپ موریا پیشتر از موج امید کمترین توجه ای به چنین ایده ای صورت گرفته بود. بعد از موفقیت موج امید دیگر سازمان ها هم چنین فعالیتی را خوشبختانه آغاز کردند.

احمد سهیل احمدی 9.1.21

یک واقعیت انکار ناپذیر این هست که در کمپ ریتسونا فقط از پناهندگان نگه داری می شود.

فریاد های کمپ ریتسونا

شیوع گسترده کرونا در سال 2020 بی شک زندگی بسیاری را تحت تاثیر قرار داد اما در این مدت از رسانه ها تا مردم عامه وضعیت هشتاد میلیون بی پناه را فراموش کردند. کرونا بیماری تلخی است اما وقتی پناهنده ای که در کمپ محبوس هست مبتلا شود نه تنها امکانات صحی و درمانی برای او فراهم نیست بلکه اگر صدایش را بلند کند مسئولان کمپ او را تهدید می کنند و می گویند که این طور اعمال پروسه پناهندگی ات را به خطر خواهد انداخت. این خاطره در ذهن تمام پناهندگان از بنگله دیش تا کمپ ریتسونا در یونان نقش بسته است.

خبرنگار مقشوش همراه خانم پروانه امیری مصاحبه کرده است. خانم امیری نویسنده، خبرنگار و فعال امور پناهندگان در کمپ ریتسونا اقامت دارند. از وقتی که همراه فامیل وارد کمپ موریا شدند تا به امروز که در کمپ ریتسونا ساکن هستند کمتر رسانه و خبرگزاری می توان یافت که با ایشان گفتگو و همکاری نداشته است. اما سوالی که مطرح هست آیا واقعا رسانه ها واقعیت کمپ ها در یونان از جمله ریتسونا را پوشش می دهند؟ آیا انتشار واقعیت ها و تلخی ها عواقب برای ایشان نداشته است؟

در مصاحبه اول با خانم امیری درباره تفاوت موریا با ریتسونا، مشکلات و سختی های پناهندگان در کمپ آسیب پذیران، تجربه و انگیزه تدریس به پناهندگان، فعالیت های رضاکارانه، خبر ابتلای 22 پناهنده در ریتسونا به کرونا، مشکلات خبرنگاری و تهدیدها گفتگو کرده ایم.

مقشوش: از روزی که به کمپ ریتسونا منتقل شدید، آیا این کمپ برای آسیب دیدگان مناسب است و رفاه لازم برای پناهجویان از قبیل فرصت تحصیل و رسیدگی صحی وجود دارد؟

به طور کلی اوضاع ریتسونا نسبت به موریا از نظر فیزیکی متفاوت است چرا که پناهندگان در خانه های پیش ساخت ساکن هستند و دسترسی به نیازهای اولیه مثل آب، برق و... مهیا هست. با این حال در مواردی تفاوتی میان ریتسونا با موریا وجود ندارد. یکی از مهم ترین مشکلات این هست که کمپ دور از شهر ساخته شده و پناهندگان با مردم عامه فاصله دارند که مانع بزرگی در ادغام پناهجویان در جامعه میزبان هست. ما به تحصیل دسترسی نداریم که یکی از مهم ترین دغدغه های ما به شمار می آید اتفاقا یکی از مهم ترین مبارزات من هم مربوط به حق تحصیل برای پناهندگان است.

سومین مشکل بزرگ این است که مردم در کمپ در مدت زیادی بلاتکلیف به سر می برند. عملا مشخص نبودن آینده و پروسه پناهندگی باعث می شود که پناهندگان دچار مشکلات شدید روحی و روانی شوند. به چشم دیده ام که پناهندگان آسیب پذیری که به اینجا آمده اند و بعد از مدتی رنج دچار آسیب پذیری درجه دو و سه شده اند.

یک واقعیت انکار ناپذیر این هست که در کمپ ریتسونا فقط از پناهندگان نگه داری می شود. عملا وضعیت اینجا مثل آسایشگاهی است که پناهندگان می توانند نفس بکشند و زنده بمانند بدون آنکه تغییری در وضعیت و پروسه آنها اتفاق بیافتد. خبری از فعالیت و انگیزه در زندگی پناهندگان وجود ندارد. هیچ توجه ای به نیازهای انسانی پناهندگان نمی شود.

بعد از آنکه پناهنده آی دی یونان را کسب کند عملا کمک ماهیانه و دسترسی به مزایای اجتماعی برایش قطع می شود. تمام این مواردی که بیان کردم فشار زیادی بر پناهجویان وارد می کند. به نظرم ریتسونا دنیای کوچک روح های زخمی است. آدم هایی در اینجا ساکن هستند که دردهای سختی را تحمل می کنند اما کسی کوچکترین توجه ای به آنها نمی کند.

از وقتی که مصاحبه های جدیدی با مردم داشته ام بیشتر متوجه شدم که چه قدر وضعیت فعلی برای آنها رنج آور است. در حالی که فعال امور پناهندگان هستم و تلاش دارم تا واقعیت ها را شفاف تر و کامل تر درک و بازگو کنم اما می فهمم که خیلی از واقعیت ها از چشم من دور می ماند. در نتیجه مردمی که خارج از ریتسونا زندگی می کنند هیچ اطلاعی از واقعیت زندگی در کمپ ندارند. متاسفانه از زمانی نام ریتسونا در رسانه ها و مطبوعات مورد بحث و گزارش قرار گرفت که خبر ابتلای 22 پناهنده به کرونا آشکار شد. همان زمان بود که رسانه ها و مردم عامه متوجه شدند که سه هزار پناهنده در چه شرایطی به سر می برند چرا که قبل از آن خبر همه چیز پنهان بود و کسی نمی دانست.

مقشوش: چه انگیزه ای سبب شد که به اطفال، نوجوانان و... تدریس کنید و چه تجاربی را به دست آورده اید؟

وقتی که متوجه شدم که در حال حاضر نمی توانم تحصیل را در این کمپ شروع کنم. چه در این یک سال و چهار ماهی که در یونان هستم و حتی یک سال قبل از آن که در ترکیه حضور داشتم، نتوانستم تحصیل کنم پس به این نتیجه رسیدم که اگر خودم نمی توانم به کسب عمل بپردازم بهتر است که دانش فعلی ام را با بقیه شریک سازم تا آنها هم تغییر کنند. درست است که اطفال باید حق تحصیل را داشته باشند با این حال تمرکز و مبارزه اصلی ام برای این حق بود که دولت باید به اطفال درس بدهد و تلاش کردم تا به بزرگتر ها به خصوص والدین و جوانان بالای هیجده سال تدریس کنم تا وقتی که وارد جامعه شدند به زبان تسلط داشته باشند. پناهنده تا زمانی که نتواند با بقیه ارتباط زبانی برقرار کند نمی تواند چشم انداز مثبتی برای خود فراهم سازد.

تصمیم گرفتم که تدریس و گردانندگی صنوف را آغاز کنم. در کنار آن تصمیم داشتم تا به مردم نزدیک تر شوم و اعتماد آنها را به خودم به دست آورم. تدریس بهترین راه برای ایجاد ارتباط است تا به جامعه هدف نزدیک تر شویم. خوشبختانه از وقتی که پناهندگان عمق نیت مرا درک کردند به راحتی می توانم با آنها ارتباط برقرار کنم تا آنها داستان ها و تجربیات خویش را با من به اشتراک بگذارند. با این ارتباط بسیار خوشحال هستم. وقتی می بینم که پناهندگان در حالی فشار و مشکلات بسیاری دارند اما می آیند تا درس بخوانند سبب می شود تا انرژی و قوت بیشتری داشته باشم و ظرفیت مرا نیز بالا می برد.

مقشوش: اولین کمپ پناهجویان که در آن اعلام شد 22 پناهنده به کرونا مصاب شده اند کمپ ریتسونا بود. شما چه نقشی در انتقال این خبر به رسانه ها داشتید و آیا اطلاع رسانی شما تاثیری در رسیدگی مسئولان کمپ داشت؟

قبل از آن که کرونا شیوع یابد، فعالیت ها و اطلاع رسانی ام را از طریق نویسندگی دنبال می کردم. بعد از شیوع کرونا بود که به عنوان فعال امور بشری پناهندگان شناخته شدم. وقتی دیدم که خبرنگاران اجازه ورود به کمپ ریتسونا را ندارند اما اوضاع در اینجا بحرانی شده است ولی کسی نظرداشت و توجه کافی نمی کند، تصمیم گرفتم تا گزارش ها را در رسانه ها و خبرگزاری ها منعکس کنم.

وقتی که اخبار را بازگو کردم توجه دیگران هم بیشتر شد. اتفاقا در این مدت هر روز بیشتر از دیروز رسانه های مختلف به من درخواست می دهند تا با من مصاحبه داشته باشند. از تلویزیون ملی یونان تا دیگر رسانه ها می خواستند از واقعیت اوضاع بدانند. یکی از پر استرس ترین مصاحبه هایم همراه با تلویزیون ملی یونان بود. کوشش داشتم تا موضوعات مهم را بیان کنم چرا که به صورت وسیع و عمومی منتشر می شد. به یاد دارم که روز بعد مسئولان کمپ نیز این مصاحبه را دیده بودند و به پدرم هم تذکر دادند. آنها آگاه شدند که مخاطبین و آگاهان نسبت به اوضاع کمپ ریتسونا بیشتر شده است. نمی خواستم که خبر ریتسونا فراموش شود و از یاد ها برود. می خواستم تا مسئولان درون کمپ بیشتر تحت تاثیر و فشار قرار بگیرند تا سریعتر اقدام لازم را انجام دهند و رسیدگی بیشتری داشته باشند.

مقشوش: در این مدت که شما به عنوان فعال امور پناهجویان واقعیت ها و مشکلات را در رسانه ها از جمله تلویزیون یونان بیان کردید، با چه واکنش ها و تهدید هایی روبه رو شدید؟ چرا تهدید ها را جدی نگرفتید؟

مسئولان وقتی دیدند که خبر بیش از پیش دیده می شود و من در سمینارها و مصاحبه های مختلفی اشتراک می کردم باعث شد که حساس شوند. آنها متوجه شدند که وقتی فردی از درون کمپ اعلام می کند که ما دسترسی به دوا و تیم کامل صحی نداریم پس همه از آنها می پرسند که نقش و وظیفه شما به عنوان مسئول در آن کمپ چیست؟

خبر داشتم که در کمپ های دیگر چه وضعی برقرار هست با این حال توجه و اقدامات بهتری در کمپ ریتسونا انجام شد در حالی که در همان زمان در کمپ دیگری هم ابتلای کرونا اعلام گردیده بود اما کمک رسانی و توجه کمتری به پناهندگان آن کمپ بود.

به یاد دارم که به مدت ده روز فعالیت کادر صحی کمپ ریتسونا متوقف شد و ما اعتراضات زیادی کردیم که چرا تیم پزشکی باید فعالیت را متوقف کند آن هم وقتی که ما بیماران حاد کرونایی داریم.

در این مدت سازمان های مختلفی آمده و اعلام همکاری برای فراهم سازی وسایل صحی کرده اند. اینان همه نتایج مثبت فعالیت در رسانه ها بوده است. با این حال اقداماتی که داشته ام شخصا نتیجه مثبتی نداشته چرا که دو بار تحت سوال قرار گرفتم. در یک بار مسئولان کمپ مستقیم و صریح به من گفتند که ما خوب نمی بینیم نتیجه فعالیت هایت را که انجام می دهی. من در جواب گفتم که باور ندارم که باید واقعیت ها پنهان بماند.

برای انعکاس واقعیت هر کاری از دستم بربیاید انجام می دهم چرا که همیشه مسئولان کمپ مرا به عنوان صدای بحران می شناختند و می دانستند که نمی خواهم که عقب نشینی کنم. تصمیم گرفتند به جای آنکه بر من فشار وارد کنند، محدودیت در حضور خبرنگاران در کمپ فراهم سازند و تصویر بهتری از مدیریت خود برای رسانه ها بازگو می کنند تا نشان دهند که به اوضاع تسلط دارند.

از ابتدا مفاد حقوق خبرنگاران را خوانده بودم و می دانستم که تا چه حدی پیش بروم عملا برایم خطرساز نشود. تلاش کردم تا از نقاط قوت اطرافم استفاده کنم اما احتیاط هم کردم با این حال توقف نکردم. در نتیجه اوضاع را در کنترل دارم تا به درخواست پناهندگی خودم و فامیل آسیبی نرسد با این حال سکوت هم نکنم.

فعالیت هایم فقط مربوط به همکاری با رسانه ها نبود بلکه تظاهرات هم به راه می اندازم. یکی از عاملین برگزاری تظاهرات محسوب می شدم چرا که با نمایندگان پناهندگان در کمپ بودند رابطه نزدیکی داشتم. به لطف همین رابطه نزدیک توانستم آنها را آگاه سازم که اوضاع نامناسب است.

احمد سهیل احمدی 2/1/21

تابلوی مهاجرت

کسی صدای مهاجران افغان در ترکیه، پاکستان و... را نمی شود اما دردها و بلاتکلیفی آنها زمین را به لرزه درمی آورد. از یک سو هر نهادی یک نظر دارد و از سوی دیگر سازمان ملل هم آنها را فراموش کرده است. انگار مهاجران در پاکستان فراموش شده اند، در شهرهای ترکیه به آرامی خفه می شوند و در یونان هم کرونا آنها را در کمپ بیش از پیش زندانی کرده است. در این سیاهی فقط هنر است که آرامش را در روزهای کرونایی به آدم هدیه می دهد. نقاشی های یک مهاجر گاهی همان دردهایی هست که با قلم نقاشی و مثل ریشه های قلب بر روی پرده می کشد تا غصه ها و دردهای نهانی را به جهانیان بنماید و به خودش آرامش درونی حاصل نماید. نقاش مهاجر می کوشد که قلب فاجعه را برای مخاطب نشان دهد.

خبرنگار مقشوش با آقای عبدالله رحمانی نقاش و پناهنده افغان در یونان تلفنی مصاحبه کرده است. آقای رحمانی که نقاشی را در روزهایی که در پاکستان مهاجر بوده اند، آغاز کرده اند و نمایشگاه هایی هم در هلمند افغانستان برگزار کرده بودند. در این مصاحبه درباره وضعیت مهاجران در ترکیه مثل بیمه، کملیک و کار، کمپ سوخته موریا، وضعیت پناهندگان بعد از قبولی در یونان، نقاشی و هنر در میان مهاجران در پاکستان و هنر مهاجرت گفتگو کرده ایم.

_آقای رحمانی، آیا واقعا شرایط در ترکیه مصیبت بار است که مهاجران راه پر خطر دریا را انتخاب می کنند و مرگ را به جان می خرند تا به یونان برسند؟

کملیک داشتم اما فقط می توانستم در شهرهای دوردست زندگی کنم. در آنجا مشکل زبان داشتم و کار هم نبود. ما مهاجران مجبور بودیم به استانبول بیاییم تا غیرقانونی کار و زندگی کنیم. در استانبول به راحتی کملیک هم نمی دهند مگر چهار سال منتظر بمانیم.

آینده مهاجران در ترکیه مشخص نیست. اگر مهاجر هر ماه به اداره مهاجرت برود و امضا بدهد، آن وقت شاید بعد چند سال به او کملیک بدهند اما کدام امکاناتی کملیک نداشت. با این حال بهتر از این بود که مهاجر غیرقانونی باشیم. چون غیرقانونی بودم نمی توانستم به نقاشی هم بپردازم. وضعیت مهاجران در ترکیه سخت تر از یونان است چرا که در ترکیه خبری از سازمان های مدنی و حامی نیست. امروزه تعداد مهاجران افغان در ترکیه زیاد شده است و حتی آنها را دیپورت و اخراج هم می کنند.

_ وقتی خبر آتش سوزی کمپ موریا را شنیدید، چه حسی نسبت به ویرانی جهنم موریا داشتید؟

زمانی که ما در موریا بودیم یک بار دیگر هم آتش سوزی شد و متاسفانه خانمی با کودکش در آتش سوختند. اما آتش سوزی این بار خیلی وحشتناک بود که باعث آوارگی 13 هزار پناهجو شد. موریا به جهنم معروف بوده است. با این حال آن جهنم برای پناهجویان امید و سرپناهی بود. با تمام خاطرات تلخی که از آنجا دارم، هیچ خوشحال نشدم.

_دولت یونان برای پناهندگانی که قبولی گرفته اند کدام آینده ای را فراهم می کند و پناهندگان بعد از قبولی چه کار باید کنند؟

هیچ امیدی به آینده ندارم. اینجا یونان و سرنوشت پناهندگان نامشخص است. در حالی که قبولی گرفته ام اما نمی توانم کار بیابم و وضعیت خوبی ندارم. بعد از قبولی پولی که به خاطر پناهندگی به ما می دادند را هم قطع کرده اند. درباره آینده ما دولت یونان باید تصمیمی بگیرد.

-آیا امیدی که دیروز داشتید برای این مهاجرت چقدر به واقعیت یافته و اتفاق افتاده می‌بینید؟

فکر می کردیم که پناهندگان در فضای محافظت شده نگه داری می شوند و پروسه پناهندگی هم به سرعت انجام می شود. اما پروسه پناهندگی ام به درازا کشید. از آغاز مهاجرت تا اقامت در ترکیه و موریا حوادث تلخ و بسیار دردآوری را از نزدیک دیده ام. طبیعتا پشیمان شده ام که چرا اینقدر مشکلات و راه سخت را به جان خریدم، آن هم وقتی که زندگی معمولی برای ما فراهم نیست. اینجا صفات خوب کوچکی دارد اما مشکلات بزرگ تر است. هزاران پناهنده آواره هستند و بلاتکلیف می مانند تا پناهندگی بگیرند و بدون قبولی حق کار ندارند.

اگر پناهندگان خانه هم پیدا کنند باید با هزینه شخصی خویش اجاره آن را بپردازند. یافتن خانه هم اصلا کار راحتی نیست. تنها شغلی که به راحتی یافت می شود، دهقانی است. برای زراعت هم باید زبان یونان یاد داشته باشیم.

_هنر در بین مهاجران افغانی که در پاکستان هستند چقدر رواج و اشتیاق وجود دارد؟

برای اینکه هنر را به صورت جدی ادامه بدهیم، شرایط در پاکستان کمی بهتر از افغانستان است. اگر مهاجر قانونی باشید، می توانید به لاهور بروید و در دانشگاه هنر آنجا درس بخوانید. مهاجران افغانی داریم که در پاکستان هنر را به صورت جدی آموخته اند و امروزه به درجه استادی رسیده اند. مسابقات نقاشی مهمی هم برگزار می شود و مهاجران هم گاهی موفق می شوند. در پاکستان تا حدی آزادی داشتیم. مهاجران افغان در پاکستان زیاد هستند.

_در زمانی که در پاکستان بودید چقدر به هنر نقاشی اشتیاق داشتید و چه آثاری کشیدید؟

زمانی که در پاکستان مهاجر بودم، نقاشی را زیر نظر استاد افغانی آموختم. در مسابقه زیر 18 ساله ها هم شرکت کردم. در سال 2013 نقاشی من جزو بهترین شد و در سال 2015 هم در آن مسابقه بین المللی اول شدم و تابلوی من در آمریکا هم دیده شد. جوایزی مثل کتاب و مدال هم برایم دادند. در چند نمایشگاه کوچک هم در پاکستان با آثارم شرکت کردم.

در پاکستان در کلاس استاد افغانی شرکت می کردم. در آنجا هم کلاس نقاشی بود و هم نمایشگاه آثار نقاشی بچه ها دایر بود. آن استاد در محله افغان ها فقط به مهاجران نقاشی را آموزش می داد.

_ چه شد که در افغانستان گالری نقاشی برگزار کردید؟

در سال 2014 در ولایت هلمند با همکاری وکیل شورای ولایتی نمایشگاه برگزار کردم. آن وکیل ما را حمایت کرد تا کلاس نقاشی برگزار کنم و به بچه ها آموزش دهم. در سینمای ولایت هلمند نیزنمایشگاه نقاشی برگزار کردم و اتفاقا خیلی از آن تشویق کردند. نمایشگاه دیگری هم در هلمند با موضوع حقوق بشر برگزار کردیم. در مورد نمایشگاه مصاحبه هایی با تلویزیون ملی هم داشتم. سه سال در هلمند کلاس برگزار کردم ولی به خاطر ناامنی و مشکلاتی که داشتم به پاکستان بازگشتم.

_وقتی در پاکستان بودید در چه سبک هایی کار می کردید و چه استقبالی از آثارتان می شد؟

در هلمند پرتره و طبعیت را می کشیدم اما آثارم از نظر هنری در پاکستان بهتر بود. مردم در پاکستان استقبال و آشنایی بهتری با هنر نقاشی نسبت به مردم هلمند داشتند. زمانی که در هلمند بودم، همزمان با انتخابات ریاست جمهوری بود و نقاشی های سیاسی هم کشیده بودم. اتفاقا مردم از آن نقاشی های سیاسی استقبال هم کردند. در پاکستان اما بیشتر به دنبال یادگیری بودم. در پاکستان تابلوهایی درباره مهاجرین هم کشیدم.

_ امروزه که در اروپا هستید چقدر به نقاشی می پردازید و وضعیت هنر را در اروپا چطور می بینید؟

طبیعتا نقاشی حال مرا بهتر می کند. هر تابلوی نقاشی پُر از حرف های ناگفته ایست که هر آدمی که آن را ببیند، احساس پشت تابلو را درک می کند. تابلوهای زیادی در مورد مسیر پناهندگی به اروپا کشیده ام. مثل دریای اژه که پناهجویان از آن عبور می کنند. حس و حال پناهندگانی که به سلامت گذشته اند را بارها به تصویر کشیده ام.

سبک من رئالیست و واقع گراییست. از زمانی که مهاجرت را شروع کردم تا به حال سوژه اصلی ام همین مصائب مسیر مهاجرت است. در بعضی تابلوهایم سعی می کنم که از آزادی و حقوق بشر هم بکشم که همان آرزوهاییست که بیشتر مردم از آن می ترسند که صحبت کنند.

اروپا برای هنرمندان جای بهتری محسوب می شود. می توانیم با خارجی ها ارتباط برقرار کنیم و آنها به هنر بیشتر احترام می گذارند. خیلی از خارجی ها از پناهجویانی که استعداد هنری مثل نقاشی دارند استقبال می کنند. حتی از آنها در پروژه امید حمایت مالی می کنند و امکانات اولیه را برایش فراهم می کنند. متاسفانه در افغانستان این چنین نیست.

احمد سهیل احمدی 27/9/20

کمپ سوخته گان

اگر در اینترنت درباره وضعیت آوارگان کمپ موریا جست و جو کنیم بی شک صدها عکس و فیلم هایی یافت می شود اما هیچ یک واقعیت سختی که پناهندگان بعد از سوختن موریا روبرو شده اند را بازگو نمی کند. برای مخاطب مبهم است چرا که او به چشم و از نزدیک ندیده است. پناهندگانی که در کمپ موریا زندانی بودند اما هیچ وقت فکر نمی کردند که بعد از موریا این چنین فاجعه ای در برابر آنها باشد. دیگر رویای آزادی از لسبوس را هم فراموش کرده اند.

هزاران پناهجوی آواره و بلاتکلیف که راهی برای رفتن و جایی برای ماندن ندارند. پناهندگان کمپ موریا تا دیروز با خبرها و شایعات کرونا آنها را می ترسانید و امروز تنهایی باعث شده که جان به لب شده اند. بعد از این بلاتکلیفی در کمپ موقت بیش از پیش آزار می بینند.

خبرنگار مقشوش با بنفشه حیدری از آوارگان کمپ موریا تلفنی مصاحبه دیگری کرده است. خانم حیدری پس از چند روز بلاتکلیفی در جاده حالا به کمپ موقت منتقل شده اند. در این مصاحبه درباره کرونا در کمپ موریا، اعتراضات پناهندگان به قرنطینه، آتش سوزی موریا، آوارگی پناهجویان در کنار جاده، کمپ جدید لسبوس، اعتراضات و خواسته های پناهجویان گفتگو کرده ایم.

_خانم حیدری، کرونا بیماری همه گیر جهانی در یونان نیز شایع بوده و هست. چقدر این شایعات که کرونا در کمپ موریا وجود داشت، درست بود؟ آیا مسئولان کمپ موریا کدام توجه و اقدامی قبل از آتش سوزی کردند؟

فکر نمی کنم چیزی به اسم کرونا در جزیره آمده باشد. یک سری ها سرما می خورند و بعد چند وقت خوب می شوند. من خودم بعد از اینکه سرما خورده بودم به پیش دکتر رفتم. از من تست کرونا گرفتند، جواب مثبت نبود و حال من هم خیلی زود خوب شد. بعد از چند روز آمدند و ما را بردند تا قرنطینه کنند. ما را در اتاق کوچکی بسته محبوس کردند. در اتاق یازده نفر یعنی سه تا خانواده وجود داشت. اما هیچ کدام علائم کرونا را نداشتیم.

_ چرا پناهندگان نسبت به قرنطینه پناهندگان دیگر اعتراض داشتند و بعد از اعتراضات چه شد؟

اطراف اتاق چادرهای پناهندگان بود و اگر واقعا ویروس کرونایی در آن اتاق وجود داشت، قطعا باقی پناهندگان را هم مبتلا می کرد. محیط آنجا برای قرنطینه مناسب نبود.

مردم اعتراض کردند که مسئولان بی دلیل و بی خودی مردم را قرنطینه کرده اند، آن هم وقتی که از آنها تست کرونا گرفته اید و تست شان مثبت نبوده است. این چنین اقدامی باعث ترس و وحشت میان بقیه پناهجویان می شود.

بعد از اعتراض مردم ما از قرنطینه بیرون آمدیم و به کانکس برگشتیم. یک ساعت بعد از اعترضات آتش سوزی شروع شد.

_ در آتش سوزی چهارشنبه شب در کمپ موریا چه اتفاقاتی افتاد؟

آتش از ورودی کمپ شعله ور شد. هر چند در ابتدا آتش ضعیفی بود و فکر نمی کردیم که به سمت ما برسد. ناگهان آتش از چهار طرف یعنی جنگل، طرف کمپ بسته و... شعله ور شد. ماشین آتش نشانی هم نیامدند و همه پناهجویان ترسیده بودند. ما هم تصمیم گرفتیم که محض احتیاط وسایل را جمع کنیم و به جای دیگری در کمپ برویم.

به سمت جنگل رفتیم. از آنجا دیدیم که آتش بالا و بالاتر آمد و کسی هم از آن جلوگیری نکرد. تمام کمپ سوخت. آتش به بخش کوچکی از جنگل هم رسید اما به سمتی که ما فرار کرده بودیم، آتش نرسید.

پناهنجویان در جاده و جنگل آواره شدند. پناهجویان دیگری هم در جنگل بودند اما اکثرا در جاده مستقر شدند.

_ فردای آتش سوزی شما چه کردید و کدام کمک هایی از سمت دولت و نهادهای خیریه برای پناهندگان داده شد؟

فردا هم دوباره آتش سوزی شروع شد و احتمالا تقصیر فاشسیت ها بود. در نتیجه ما به سمت جاده فرار کردیم. در جاده هم چون نگران بودیم که آتش نزدیک تر نشود، شبانه به طرف کمپ کاراتپه فرار کردیم و در خیابان نزدیک کمپ مستقر شدیم. در آن شب یک سری را هم پلیس اجازه نداد که از جاده ورودی موریا خارج شوند.

پلیس ها جاده کمپ کاراتپه را بسته بود تا پناهندگان به شهر نروند. همچنین سمت ورودی کمپ کاراتپه هم پلیس ها مستقر بودند. در آن مدت که در آنجا بودیم، سازمان ملل برای ما آب و غذا هم می آورد اما برای توزیع آن صف های طولانی تشکیل می شد. سازمان ملل یک سری وسایل بهداشتی و پتو هم برای پناهندگان آورده بود.

_ پناهجویان از روز اول کدام اعتراضاتی کردند؟ چه واکنشی پلیس یونان به تظاهرات داشت؟

مردم می گفتند که ما کمپ نمی خواهیم، ما را آزاد کنید و بگذارید از این جزیره برویم. حتی آب و غذا نمی خواهیم و فقط بگذارید برویم. روز اول مسالمت آمیز شعار دادیم و اتفاقی نیافتد اما در روز بعد پلیس گاز اشک آور شلیک کرد تا مردم را متفرق کند. متاسفانه خیلی از کودکان هم سوختند.

در اعتراضات خانم ها هم پلیس با خانمی درگیر شد و او را به سمت خیمه اش پرت کرد. از نزدیک دیده ام که افرادی که به حرف پلیس گوش نداده و اعتراض را ادامه دادند، پلیس آنها را دستگیر کرد و به طور کلی برخورد خشنی با مردم داشته و دارند.

افرادی هم که سه برگه گرفته اند مثل ما خوشحال می شویم که اجازه دهند تا از جزیره خارج شویم اما فعلا به هیچ کس اجازه خروج نمی دهند. همه پناهندگان بلاتکلیف هستند و خبری از بررسی پروسه های پناهندگی نیست. مردم منتظر هستند که دولت تصمیمی برای آنها بگیرد.

_وضعیت در کمپ جدید که ارتش احداث کرده، چگونه است؟ دولت یونان چه پلانی برای اسکان پناهندگان آواره موریا دارد؟

این کمپ موقت را ارتش یونان برپا کرده است. اینجا کمپی نظامی هست و قوانین سختی در آن اجرا می شود. اینجا اصلا مناسب زندگی پناهندگان نیست و اتفاقا آب و برق هم وجود ندارد. چادرها را هم روی زمین خاکی برپا کرده اند.

شنیده ام که اطراف موریا کمپی جدید می سازند تا مردم را به آنجا منتقل کنند.

احمد سهیل احمدی 23/9/20

جهنم پناهندگان

کرونا زندگی در جهان را تحت تاثیر گذاشته اما کسی صدای آوارگان کمپ موریا را نمی شنود که نه تنها امیدی به خدمات و حمایت دولت یونان ندارند بلکه وقتی با صدای بلند بگویند ما هم انسان هستیم و می خواهیم که آزاد باشیم. با گاز اشک آور و زور جواب آنها را می دهند. هزاران پناهجوی آواره و بلاتکلیف که راهی برای رفتن و جایی برای ماندن ندارند. پناهندگان کمپ موریا تا دیروز با خبرها و شایعات کرونا آنها را ترس برمی داشت و امروز تنهایی باعث شده که جانشان به لبشان رسیده است.

خبرنگار مقشوش تلفنی با امیر کریمی از پناهندگان آواره موریا مصاحبه کرده است. امیر کریمی از ماه ها بلاتکلیفی در کمپ موریا حالا چیزی جز یک کوله پشتی ندارد و در کنار خیابان مثل هزاران هزار پناهجوی دیگر سرگردان هست. در این مصاحبه درباره آتش سوزی کمپ موریا، عاملان آتش سوزی، آوارگی پناهجویان در کنار جاده، کمپ جدید لسبوس، اعتراضات و خواسته های پناهجویان گفتگو کرده ایم.

_ آقای کریمی، در آتش سوزی چهارشنبه شب در کمپ موریا چه اتفاقاتی افتاد؟ آیا این آتش سوزی اتفاقی بود؟

با آغاز آتش سوزی، پناهندگان زیادی به دم کمپ رفتند و فکر نمی کردند که آتش سوزی شدت بگیرد و کمپ کاملا بسوزد. ناگهان آتش از پشت کمپ وارد محوطه شد و کانکس ها به سرعت آتش گرفتند، همچنین دفترهای سازمان ملل و... همه سوختند. پلیس گازاشک آور شلیک کرد تا پناهندگان اجبارا از کمپ خارج شوند و همه خارج شدند. خیمه ما در جنگل بود. مجبور شدیم که خیمه را ترک کنیم و تنها یک کوله پشتی برداشتیم. در آن آتش سوزی خیمه ها سوختند.

این آتش سوزی صد در صد هماهنگ شده بود و اتفاقی نبود. به احتمال پنجاه فیصد کار پناهندگان داخل کمپ بوده و پنجاه فیصد هم شاید کار فاشیست های جزیره بوده است. قطعا آتش سوزی معمولی نبود. از قبل پلان داشته اند که کمپ موریا در آتش بسوزد.

_ پناهندگان بعد از آتش سوزی شب را تا صبح در چه وضعیتی سپری کردند؟

شب اول هیچ امکاناتی نداشتیم چرا که هیچ کس از حادثه خبر نداشت و پناهندگان روی زمین خوابیدند. اگر کسی پتویی با خودش آورده بود، با همان پتو کنار جاده اقامت گزیدند ولی اگر کسی چیزی همراه خودش نداشت قطعا روی زمین خوابیده بود. خودم شخصا روی کارتون کنار فروشگاهی بدون پتویی در هوای سرد خوابیدم.

_ فردای آتش سوزی کدام کمک هایی از سمت دولت و نهادهای خیریه برای پناهندگان داده شد؟

فردا صبح یک سازمان حقوق بشری برای بچه ها غذا پخش کرد و شب هم پتو و خیمه برای پناهجویان آوردند. جمعیت اینجا زیاد است و به همه عادلانه نمی رسد. با کمک سازمان های خیریه حداقل پتو به مردم رسید. اما دولت یونان هیچ کمکی به مردم نمی کند. حتی فروشگاه هایی که در جاده باز هم بودند، به دستور دولت یونان بسته شدند. ما در این جاده محبوس شده ایم و پلیس دو طرف جاده را بسته است.

_ پناهجویان از روز اول کدام اعتراضاتی کرده اند؟

مردم در صبح روز اول تظاهرات کردند. از بچه های کوچک تا بزرگ ها همه در تظاهرات شرکت کردند و یک صدا شعار آزادی، آزادی سر دادند. همه پناهجویان از هر کشور و قومی تظاهرات مسالمت آمیز و با شکوهی برگزار کردند. خبرنگارانی که از کشورهای مختلف اینجا بودند، تظاهرات را به خوبی پوشش دادند و صدای ما را به همه جا رساندند.

خبرنگاران از روز اول از اینجا گزارش و مصاحبه تهیه می کنند و پلیس ممنوعیتی ایجاد نکرده است. اکثر خبرنگاران بین المللی هستند.

_ در تظاهرات روزهای بعدی چه واکنشی پلیس یونان به تظاهرات داشت؟

مردم تظاهرات کردند و پلیس خشونت نشان نداد چرا که مردم به سمت آنها هجوم نبردند. اما یکی دو روز پیش در تظاهرات شلوغ شد و صدای مردم نیز بلند بود. پلیس با گاز اشک آور مردم را متفرق کرد. در میان تظاهرکنندگان کودکان هم بودند و به شدت آسیب دیدند. پلیس خانمی را هم با خشونت هل داد و دستش شکست. امروز هم خانم ها تظاهرات کردند.

_ دولت یونان چه پلانی برای اسکان پناهندگان آواره موریا دارد؟ مردم چه واکنشی نشان داده اند؟

دولت کمپ جدید احداث کرده که عین زندان هست. آن کمپ را ارتش مدیریت می کند و حتی شنیده ام که گوشی پناهندگان را هم گرفته اند. در ورود به کمپ بند کفش پناهجویان را هم می گیرند تا نتوانند کمپ را آتش بزنند. غذا و امکاناتی نظیر برق و آب آشامیدنی مناسب در آنجا کم است.

مردم اعتراض می کنند که ما زندان را نمی خواهیم. مردم دست به دست هم داده اند تا اینجا بمانند و شاید کشورهای دیگر به کمک ما بیایند. وگرنه هیچ کس راضی نیست که به کمپ برود. بعضی از آشنایان که به آن کمپ رفته اند، به خصوص جوانان توانستند از آنجا فرار کنند. پشت آن کمپ ساحل هست و آنها در دریا شنا کردند و توانستند فرار کنند.

_ آیا ممکن که دولت یونان پناهندگان را به اجبار به کمپ جدید منتقل کند؟

بله امکان دارد که دولت یونان ما را به اجبار به آن کمپ بفرستد. چرا که چند بار نمایندگان دولت یونان به میان پناهندگان آمده و هشدار داده اند که شما چه بخواهید و چه نخواهید باید به آن کمپ بروید. چه به رضایت و چه به اجبار در کمپ منتقل خواهید شد. مردم فعلا منتظر هستند تا ببینند چه خواهد شد. با این حال اگر چنین اتفاقی بیافتد ممکن که درگیری بین مردم و پلیس رخ بدهد.

_ در این چند روز کدام خدماتی به پناهجویان می شود؟

سازمان ملل هر روز یک دفعه غذا برای ما پناهندگان پخش می کند. صف های طولانی شکل می گیرد و متاسفانه غذا مناسبی هم نمی دهند اما مردم مجبور هستند که آن غذا را بخورند. چرا که مغازه ها به دستور دولت بسته شده اند تا یک وقتی شورش نشود.

دولت یونان از کمک های بشردوستانه جلوگیری می کند. کنار خیابان چه آنهایی که خیمه دارند و بقیه آواره هستیم. دولت فعالیت پزشکان بدون مرز را هم محدود می کند. برادر خودم مشکل قلبی دارد. وقتی به پیش دکتر او را بردیم، به ما گفت که دولت یونان جلوی ماشین حمل داروی آنها را گرفته است.

احمد سهیل احمدی 15/9/20

جهنم ویکتوریا بدتر از موریا

اخبار کرونا در رسانه ها معطوف به این است که فلان سلبریتی و آدم مشهوری کرونا گرفته و در کاخ مجلل اش قرنطینه شده است. اما واقعیت کرونا دورتر از چشم رسانه ها در کمپ هایی اتفاق می افتد که ده ها هزار پناهجو در آنجا محبوس هستند. در کمپ هایی مثل موریا نه خبری از فاصله گذاری اجتماعی است و نه خبر از دوا و درمان.

دولت یونان هزاران پناهجو را در این روزهایی کرونا از کمپ خارج کرده است. پناهجویانی که دیروز در کمپ هر نفسی می کشیدند ترس داشتند که کرونا زندگی تلخ آنها را خاموش سازد اما امروز بی هیچ سرنوشتی در پارک ویکتوریا در آتن گیر افتاده اند. هیچ خبرنگاری حق گرفتن گزارش از پارک را ندارد. در این میان کم نیستند زنان و دختران بی سرپرست، خانواده هایی که نوزاد شیرخوارشان ناله می کند اما مادر ندارند و صدها آسیب پذیر دیگر که در ویکتوریا محبوس هستند.

خبرنگار مقشوش تلفنی با ازمری غفوری مصاحبه کرده است. آقای غفوری بعد از 12 بار شکست بلاخره بار سیزدهم به لسبوس رسیدند و حالا بعد از یک سال زندگی در کمپ به آتن رفته اند و در پارک ویکتوریا ساکن هستند. در این مصاحبه درباره وضعیت مهاجران در ترکیه، تداوی مهاجران غیرقانونی در بیمارستان های ترکیه، آسام، کودکان کار مهاجر در ترکیه، وضعیت درمانی موریا، قرنطینه، پناهندگی در یونان و وضعیت پناهجویان در پارک ویکتوریا گفتگو کرده ایم.

_ آقای غفوری، آیا واقعا شرایط در ترکیه مصیبت بار است که مهاجران راه پر خطر دریا را انتخاب می کنند و مرگ را به جان می خرند تا به یونان برسند؟

کودکان مهاجر بسیاری نمی توانند درس بخوانند چرا که خانواده آنها توان مالی ندارد و مدرک هم ندارند. در ترکیه امکانی وجود ندارد که بچه را به مدرسه شخصی بفرستیم مگر اینکه پدر کودک ثروتمند باشد. در ترکیه به چشم دیده ام که فرزندان مهاجرانی که پول ندارند، کارتون و ضایعات جمع می کنند و دست به چه کارهای کثیفی می زنند.

هزینه ها در ترکیه بالاست و خیلی ها نمی توانند کرایه خانه، قبض برق و ... را پرداخت کنند. شخصا خودم در حالی که جوان هستم اما نمی توانستم از پس هزینه ها بر بیایم. حق کودک است که درس بخواند اما در ترکیه کار می کند. وقتی این شرایط را دیدم، فهمیدم که در ترکیه نمی توانم بمانم و افغانستان خیلی بهتر از ترکیه است. برای مهاجران غیرقانونی ترکیه اصلا کشوری مناسبی نیست. حتی کملیک هم به درد آنها نمی خورد و الان بیمه برای افرادی که سن و سال دارند هم قطع شده است. اگر کملیک هم داشته باشید اجازه کار در داخل شهر را ندارید. وقتی کوشش کردم که کملیک بگیریم، مترجمی که در دفتر مهاجرت بود و وظیفه داشت که جواب ها را به افسر بگوید، خودش جواب پناهندگان را می داد. مترجم تاکید می کرد که من بیشتر می دانم، بروید و فلان وقت بیاید. مترجمان خیلی مهاجران را اذیت می کنند.

_ واقعیت زندگی مهاجران در ترکیه چیست؟ شما با کدام مشکلاتی در آنجا دست و پنجه نرم کردید؟

از 1397 که وارد ترکیه شدم، در آن زمان وضعیت مهاجرانی که کملیک داشتند کمی بهتر بود، اما تعداد بیشتری از مهاجران غیرقانونی هستند. آنهایی که کملیک ندارند وضعیت بسیار بدی دارند. به خصوص خانم هایی که باردار باشند و عملا هیچ مدرکی نداشته باشند، بیمارستان آنها را نمی پذیرد و شخصا برایم خودم اتفاق افتاد که شب وضع حمل همسرم حتی ده تا بیمارستان را در شهر رفتم اما هیچ بیمارستانی قبول نکرد که همسرم را بپذیرد چرا که می گفتند شما که کملیک ندارید حتی حق ندارید که وارد بیمارستان بشوید.

بر روی در ورودی بیمارستان ها نوشته است که مهاجر غیرقانونی و بدون کملیک حق ورود ندارد و یادم هست که نگهبان بیمارستانی با لگد ما را به بیرون انداخت. در آن شب تا ده تا بیمارستان را رفتم تا بلاخره بیمارستانی پذیرفت که با پاسپورتی که داشتیم همسرم را قبول کند. مشکلات در ترکیه فقط به بیمارستان مربوط نمی شود.

12 بار خطر را به جان خریدیم و تلاش کردیم که به یونان برسیم اما نتوانستیم که موفق شویم. گارد ساحلی ترکیه و یونان راه ما را سد کرد و به ترکیه اجبارا فرستاده شدیم. بعد از این دوازده بار که وقت زایمان خانم هم رسید. سنوگرافی که قبل از مهاجرت گرفته بودم و تاریخی که قید کرده بود را به یاد داشتم. سه روز قبل از این تاریخ به دفتر آسام رفتم. برای کمک مالی پیگیری کردم. گفتند که شما چندین بار برگشتید و دیپورتی محسوب می شوید. ما نمی توانیم به شما کمک زیادی کنیم. در دفتر خانم مترجم ایرانی بود و به من قول داد که سعی و تلاشش را می کند تا آنها موافقت کنند که برای هزینه بیمارستان به من کمک کنند. شب همان روز حالم خانمم خراب شد. بلاخره در بیمارستانی خانمم زایمان کرد. وقتی که پسرم به دنیا آمد، به من برگه ای دادند که برو در بیمارستان اطفال آزمایش ها را بگیر. از نظر مالی دفتر آسام کمک کرد. در آزمایش گفتند که قلب پسرت سوراخ است و بعد شش ماه باید آزمایش دوباره بگیرید. چهار ماهی در ترکیه ماندم تا بچه بتواند که خودش را در بغل نگه دارد و کمی بزرگتر شود. باری دیگر تلاش کردیم و به لسبوس آمدیم.

_آیا در این یک سالی که در یونان هستید، یونانی ها کدام توجه ای به وضعیت پسرتان کردند؟ سلامت پسرتان چه طور است؟

در جزیره خیلی تلاش کردم. بارها به دفتر امور مهاجرت سازمان ملل (UNHCR) رفتم. حتی به بیمارستانی که در جزیره بود هم هم رفتم و برگه های بیمارستان ترکیه را نشان دادم که گفته بود بعد شش ماه باید از بچه چکاپ گرفته شود اما اینها توجه نکردند. نه تنها از بچه ام را چکاپ نکردند بلکه حتی در یک سالی که در جزیره بودم، یک کانکس به من ندادند و در خیمه بودم.

سازمان ملل به پناهجویانی کمک و آنها را با هواپیما منتقل می کند که خودشان می گویند که ما هیچ مشکلی نداریم. بیماری پسرم هیچ تاثیری بر پروسه ی پناهندگی ما نگذاشت. پسرم در این یک سال چندین بار خیلی مریض بود. گاهی تا چهار ساعت هم تب داشت. حتی گاهی شب ها آب نداشتیم و مادرش بیشتر اذیت می شد. چند بار نصف شب که حالش بد شد و چون کلینیک داخل کمپ هم تعطیل بود به بیمارستان بیرون از کمپ رفتیم. آنجا فقط کمی دارو و شربت تب می دادند و گفتند که برایش آب بدهید.

_ کرونا بیماری همه گیر جهانی در یونان نیز شایع بوده و هست. مسئولان کمپ موریا کدام توجه و کمکی در دوران شیوع کرونا کرده اند؟

بعد از کرونا و اعلام قرنطینه وضعیت ما خیلی بدتر شد و حتی اجازه نداشتم که پسرم را به بیمارستان ببرم. در این زمان قرنطینه، تا زمانی که خانمی وضع حمل نداشته باشد و بیماری بیهوش نشود، اجازه نمی دهند که پناهجو به بیمارستان برود. تنها صف غذا در کمپ هم بسیار طولانیست چرا که تمام 23 هزار پناهجو در آنجا می ایستاند. در همین وضعیت کرونا هم ما در صف های شلوغ، پشت سرهم بدون ماسک و کدام توجه ای به نکات بهداشتی می ایستیم. فقط بعد از کرونا کمی غذایی که به ما می دادند بهتر شده است.

در مدت قرنطینه هم وقتی مهاجران به جزیره می رسیدند. به مدت 16 تا 20 روز در کنار جاده ای یا در جنگلی آنها را قرنطینه می کنند. در جایی بدون سرپناه که آب و امکانات بهداشتی ندارد، مهاجران را محبوس می کردند و فقط هر روز برای آنها غذا می آوردند. بعد از این مدت اگر تب نداشتند آنها را به کمپ موریا می آوردند. در این مدت مهاجر افغانی جدید خیلی کمتر به جزیره می رسند چرا که قایق مهاجران افغان را به زور به عقب می فرستند.

_دولت یونان برای پناهندگانی که قبولی گرفته اند کدام آینده ای را فراهم می کند و پناهندگان بعد از قبولی چه کار باید کنند؟

این روزها که دولت یونان بر روی سه برگه پناهجویان مهر می زند و بدون هیچ آینده ای از کمپ آنها را خارج می کند. در روزهای اول به صد نفر تیکت کشتی می فروختند اما حالا روزی سی نفر بیشتر به آتن نمی توانند بیایند. بیشتر کسانی که دولت یونان به آنها قبولی می دهد و از کمپ آنها را بیرون می اندازد، زنان و دختران بی سرپرست هستند. امروز در ویکتوریا با خانواده ای آشنا شدم که چند بچه کوچک داشتند. مادر خانواده از دنیا رفته بود و پدر بلاتکلیف با این بچه های شیرخوار در پارک ویکتوریا نشسته است. در مسیر مهاجرت مادرانی که از دنیا می روند یا به خاطر راه قاچاق هست و یا اینکه زمان زایمان کدام توجه ای به آنها نشده بود.

در آتن هم که می رسیم به ما می گویند که باید بروید خانه برای خود بگیرید. شاید از هر صد خانواده، ده خانواده ی پولدار باشند ولی باقی خانواده ها پولی ندارند. خانواده هایی زیادی از صبح تا شب یا در خیابان ها و یا در پارک ویکتوریا در به در هستند تا خانه ای پیدا کنند. خانه به راحتی به پناهندگان نمی دهند. اگر خانه پیدا کنی و آن وقت باید به دفتر مهاجرت اعلام کنی. کم کم یک ماه طول می کشد تا مدارکی بدهند و دفتر هزینه شش ماه کرایه خانه را پرداخت کند. تازه پول آب و برق خانه را آنها پرداخت نمی کنند. در این شش ماه باید درس بخوانی تا زبان یونانی یاد بگیری. هیچ کمکی از سمت دولت یونان و سازمان ملل به ما پناهندگان نمی شود.

در پارک ویکتوریا هیچ خبرنگاری حق ندارد که مصاحبه ای بگیرد. خبرنگاران با دوربین مخفی به دست از این طرف پارک تا آن طرف پارک می دوند و فیلم می گیرند چرا که پلیس یونان شدیدا گیر می دهد. سربازان پلیس هر پنج دقیقه در پارک می چرخند و اجازه نمی دهند که کسی عکس برداری کند.

احمد سهیل احمدی 31/8/20

امید خفه شده

اگر در اینترنت درباره پناهنده و مهاجرت جست و جو کنیم بی شک هزاران هزار گیگابایت عکس و فیلم یافت می شود اما هیچ یک واقعیت سختی راه پناهندگی را بازگو نمی کند و برای مخاطب مبهم است چرا که به چشم و از نزدیک ندیده است. پناهندگان برای آینده بهتر از مرزها، جاده های بی انتها و دریاهای طوفانی می گذرند اما در کمپ های یونان مثل موریا زندانی می شوند تا فقط با رویای آزادی زندگی کنند.

دردهای پناهجویان بسیار دردناک است اما آنها حتی به اینترنت قوی دسترسی ندارند تا صدای خویش را به جهانیان برسانند. در این روزهایی که کرونا جهان را خفه کرده است، اگر کانکس ها آتش بگیرد و یا پناهجویان در دریا غرق هم شوند، باز هم ما صدای آنها را نمی شنویم. میلیون ها انسان در اروپا در خانه به دور از کرونا محبوس هستند اما دولت یونان ده ها هزار پناهجو را از کمپ هایی که به جهنم معروف هستند، به بیرون می اندازند تا در پارک های آتن به دور از فاصله اجتماعی سلامت آنها به خطر بیافتد.

خبرنگار مقشوش با بنفشه حیدری از کمپ موریا تلفنی مصاحبه کرده است. در این مصاحبه درباره وضعیت زنان و اقشار آسیب پذیر، صحت عامه، و کرونا در کمپ موریا، آینده پناهجویان بعد از قبولی، نقاشی، پروژه امید گفتگو کرده ایم.

_ خانم حیدری، کرونا بیماری همه گیر جهانی در یونان نیز شایع بوده و هست. مسئولان کمپ موریا کدام توجه و کمکی در دوران شیوع کرونا کرده اند؟

کمک خاصی جز اینکه کمپ موریا را قرنطینه کرده اند و اجازه نمی دهند که پناهجویان از کمپ خارج شوند و یا توریست ها از خارج به داخل کمپ بیایند. یک سری بنر درباره ویروس کرونا در کمپ نصب کرده اند تا درباره ی کرونا به مردم هشدار بدهند. برعکس دولت، سازمان های خیریه به طور هفتگی صابون و ماسک برای پناهجویان می آورند. در این مدت کل اداره های مربوط به پناهندگی تعطیل گردیده و کارهای مربوط به پروسه پناهندگی متوقف شده است.

در کمپ مردم کرونا را جدی گرفته اند. پناهجویان نگرانی و تشویش بسیاری دارند از اینکه ویروس کرونا وارد کمپ بشود چه عواقب بدی خواهد داشت. با توجه به وضعیت اسفبار بهداشت، صف های دستشویی و غذاخوری طولانی و خیلی شلوغ است. در حمام و سرویس بهداشتی، مواد شوینده حتی در دسترس نیست. یک سری کمک هایی سازمان های حامی پناهندگان داشته اند از جمله اینکه صف های دیگری هم برای غذا ایجاد کردند تا شلوغی و ازدحام کمتر شود.

_وضعیت صحت و درمان در کمپ چطور است؟

در حالی که جمعیت کمپ بسیار بیشتر از حد مجاز است ولی فقط یک درمانگاه بزرگسالان و کودکان با همراهی پزشکان بدون مرز برقرار است که برای 24 هزار پناجو کافی نیست. درمانگاه هم تقریبا دارویی برای تداوی به پناهجویان تجویز نمی کند. فقط در شرایط بسیار حاد و بحرانی برگه به دست پناهجو می دهند تا به بیمارستان خارج از کمپ بتواند بروند. از نظر درمانگاه زنان حامله یا آسیب پذیری که وضعیت بحرانی دارند، اجازه می یابند که به بیمارستان بروند و یا از درمانگاه دارو بگیرند. دکتران به اکثریت بیماران پناهجو توصیه می کنند که آب بیشتر بنوشید.

_ مسئولان کمپ موریا برای اقشار آسیب پذیر کدام کمکی می کنند؟

تنها کاری برای اقشار آسیب پذیر انجام می دهند این است که آنها را به خارج کمپ منتقل می کنند. آنها را به کمپ های بهتر، سرزمین اصلی، یا در هتل و جای دیگری اسکان می دهند. زنان و دختران بی سرپرست، خانواده هایی که عضو معلول دارند و یا اینکه پناهجو مریضی خیلی حاد قلبی، روحی و روانی داشته باشند تا آنها را از موریا خارج کنند.

بخشی به نام سکشن سی برای دختران و پسران کمتر از 17 سال و زنان بی سرپرست در کمپ موریا قرار دارد که آنها را در آنجا اسکان می دهند. این بخش از باقی خیمه ها فاصله دارد و کانکس های بزرگتری وجود دارد.

بیشتر پناهجویان در کمپ موریا شرایط یکسانی دارند اما پناهجویانی که در جنگل خیمه برپا کرده اند نسبت به بقیه شرایط بدتری دارند. پناهجویان جدید دیگر نمی توانند در داخل کمپ خیمه برپا کنند چرا که دیگر جایی نمانده است و به خاطر تراکم جمعیت مجبور می شوند در جنگل ساکن شوند.

پناهجویان در جنگل خیمه و خانه های چوبی می سازند. آنها از آب آشامیدنی، سرویس بهداشتی و غذاخوری دور هستند. برای اینکه به داخل کمپ بیایند باید مسیر طولانی را پیاده رونی کنند که در روزهای بارانی بسیار سخت است.

در این یک سالی که در کمپ موریا هستم واقعا کمپ خیلی شلوغ شده است. جاده هایی که مسیر رفت و آمد بود اما الان در سمت راست و چپ مسیر خیمه برپا هست و فقط مسیرهای باریکی مانده است. در این یک سال عملا داخل کمپ پُر شده است. یک سال قبل بیرون از کمپ در جنگل هیچ خیمه ای نبود. متاسفانه در این مدت تراکم بیشتر شده اما تعداد سرویس بهداشتی و... تغییری نکرده است.

_دولت یونان برای پناهندگانی که قبولی گرفته اند کدام آینده ای را فراهم می کند و پناهندگان بعد از قبولی چه کار باید کنند؟

هیچ کس دوست ندارد در یونان بماند اما به خاطر اینکه مرز های جلوتر بسته است و اینکه ما وارد خاک یونان شده ایم، مجبور هستیم به دولت یونان درخواست پناهندگی بدهیم. دولت یونان هم در صورتی که صلاح ببیند، پناهندگی را قبول می کند.

دولت یونان هیچ برنامه ای برای آینده پناهندگان ندارد و تنها کاری که بعد از اعلام قبولی انجام می دهند این است که مهر آیدی بر روی سه برگه های پناهندگی می زنند. در شرایط خیلی خاص هم آیدی کارت پناهندگی و پاسپورت اعطا می کنند. دولت یونان کمک مالی به پناهجویان را بعد از قبولی قطع می کند و در این شرایط کرونا پناهجویان باید از کمپ خارج بشوند و تمام هزینه ها بر گردن آنهاست. اما سازمان های حامی پناهندگان کمک هایی از جمله مبلغی برای اجاره خانه و حمایت مالی به مدت شش ماه انجام می دهند. در کنار این کلاس های آموزش زبان و مهارت های زندگی در اجتماع یونان را برای قبول شدگان برگزار می کنند.

قبل از قرنطینه کمک مالی دولت به مدت شش ماه بعد از مهر آیدی هم ادامه داشت و بعد از این مدت پناهجو باید کمپ را ترک می کرد. بعد از قرنطینه اوضاع سخت تر شده است. در جزیره لسبوس بعد از گرفتن مهر آیدی، قرارداد کاری یا خانه را به اداره پناهندگی جزیره نشان می دهیم تا آنها برای اخذ پاسپورت و آیدی کارت اقدام کنند. بعد از قرنطینه کارهای آیدی کارت و پاسپورت در کمپ انجام نمی دهند.

طبق قوانین یونان پروسه پناهندگی برای هر عضو بالای سن خانواده جدا محسوب می شود. در این شرایط برادرم دو بار مصاحبه او رد شده است. برای او سه گزینه وجود دارد: برگه ترک خاک یونان بگیرد و از یونان برود، پروسه پناهندگی را راجستر کند و از ابتدا نام نویسی کند تا پروسه را شروع کند و یا وکیل خصوصی یونانی بگیرد تا پرونده اش بررسی شود.

من و مادرم در این مورد صحبت کردیم که یکی اعضای خانواده ما مشکلی دارد، فعلا قبول کرده اند که در کمپ بمانیم اما کمک های مالی دولت قطع شده است اما برادرم هم بعد از ردی دوم دیگر کمکی نمی گیرد.

_ چقدر نقاشی کمک می کند تا روح پناهنده آرام شود و چه حرف های ناگفته ای را در تابلوی نقاشی بیان می کنید؟

هنر خیلی کمکم کرده است تا زندگی بهتری داشته باشم. قبل از عضویت در پروژه امید به افسردگی مبتلا شده بودم و بعد از عضویت به آینده بیشتر خوشبین هستم.

از کودکی به نقاشی علاقه داشته ام و در حال حاضر بیشتر نقاشی هایی که کشیدم درباره کودکان جنگ هست. کودکانی که در افغانستان کشته شده اند و یا به خاطر جنگ، ناامنی و فقر فرهنگی آسیب دیده اند. از تابلوهای نقاشی من استقبال زیادی شده و توریست های زیادی درباره دلیل ترسیم جنگ از من سوال کردند.

کودکانی که ترسیم کرده ام اکثر چهره ی خندانی دارند. به خاطر این است که کودکان معصوم و پاک هستند در نهایت مشکلات هم می خندند و بی پروا به زندگی می نگرند.

چشم ها در نقاشی ها برایم اهمیت دارند، چرا که در نگاه اول آنها را می بینیم و با آنان ارتباط برقرار می کنیم و می توانیم شادی، غم و... را از چشم های فرد مقابل بخوانیم. چشم هایی که کشیدم، استقامت و رنج دیدگی را نشان می دهند. در نقاشی های سیاه قلم خواستم غم و احساس رنج دیدگی را بیشتر نشان بدهم.

احمد سهیل احمدی 13/8/2020

فرار از انتحار تا دوزخ کمپ

اگر در اینترنت درباره پناهنده و مهاجرت جست و جو کنیم بی شک هزاران هزار گیگابایت عکس و فیلم یافت می شود اما هیچ یک واقعیت سختی راه پناهندگی را بازگو نمی کند و برای مخاطب مبهم است چرا که به چشم و از نزدیک ندیده است. پناهندگان برای آینده بهتر از مرزها، جاده های بی انتها و دریاهای طوفانی می گذرند اما در کمپ های یونان زندانی می شوند تا فقط با رویای آزادی زندگی کنند.

در آمریکا جورج فلوید را کشتند و جهان به پا خاست. هر روز در دریاها و کمپ ها، پناهندگان کشته می شوند اما نه کسی می شوند و نه دولتی بیانیه صادر می کند. پناهجویان از چنگال جنگ و ناامنی که جهان غرب با صادرات اسلحه در خاورمیانه مهیا کرده، فرار کرده اند و در جهنم هایی مثل موریا اسیر شده اند چون کسی به جان پناهندگان اعتنا نمی کند و حیات اینان برای آنها اهمیت ندارد.

خبرنگار مقشوش با فضیل امیری پناهنده افغان در یونان تلفنی مصاحبه کرده است. در این مصاحبه درباره ترکیه، کملیک، مسیر مهاجرت به یونان، دیپورت مهاجران در دریا، اعتراضات پناهجویان در کمپ، اعتیاد و ناهنجاری در کمپ، بلاتکلیفی و کرونا گفتگو کرده ایم.

_ آقای امیری، آیا واقعا شرایط در ترکیه مصیبت بار است که مهاجران راه پر خطر دریا را انتخاب می کنند و مرگ را به جان می خرند تا به یونان برسند؟

کسانی که تصمیم می گیرند تا در ترکیه زندگی کنند، بعد از مدتی با ناامیدی مواجه شده و خسته می شوند. شرایط ترکیه برای مهاجر خوب نیست. اگر مهاجر بخواهد تحصیل و کار کند، برایش سهل و ممکن نیست. اگربیست سال هم بمانیم و زندگی کنیم، هیچ پیشرفتی نخواهیم کرد و با درآمدی که به دست می آوریم حتی نمی توانیم صاحب چیزی بشویم. دولت به جز کملیک ( کارت اقامت) اسناد رسمی دیگری مثل اقامت یک ساله، پاسپورت و... به مهاجران نمی دهد.

راه های دریایی و خشکی واقعا سخت است و تمام راه ها را به چشم دیده ام. آخرین دفعه که از دریا گذشتم و به یونان رسیدم، به یاد دارم که در زمستان بود و شرایط دریا مناسب نبود. ده روز در جنگل مخفی ماندیم. سرما، باران طافت فرسا و حشرات خطرناک را تحمل کردیم.

قاچاقبران قایق تیوپی که برای ده نفر ساخته شده پنجاه مهاجر را سوار آن می کنند و می گویند، رسیدید که رسیدید، نرسیدید هم یا غرق می شوید و یا پلیس یونان و ترکیه شما را نجات می دهند.

_ اینکه نیروی دریایی یونان مقابل قایق پناهجویان را می گیرد و اجازه نمی دهد که از دریا بگذرند، مقصر کیست؟

ما غیرقانونی می خواهیم از مرز بگذریم و پلیس یونان حق دارد که مانع ما شود. وقتی نیروی دریایی یونان جلوی ما را گرفت، از ما پرسید که چرا از این راه آمدید و چه مشکلاتی داشتید؟ مشکلات را بیان کردیم و بدون بد رفتاری ما را به سمت ترکیه دیپورت کرد. هر چند طبق قانونی که داشتند موبایل، اسناد و مدارک ما را گرفتند. پلیس یونان نسبت به ترکیه خشن تر است. پلیس ترکیه دلش برای مهاجران بیشتر می سوزد.

شاید خیلی از کسانی که این مطلب را می خوانند، نتوانند این شرایط را درک کنند و پیش خود بگویند که مهاجران خود مقصر هستند و مگر دولت یونان از آنها دعوت کرده بود که بیایند. خواهش می کنم به حیث یک انسان وضعیت افغانستان، سوریه و... را درک کنید، واقعا اکثرا مجبور بوده اند که بیایند.

مهاجر خودش تصمیم می گیرد که از راه مرگ بیاید تا خستگی و ذلت را بپذیرد. اما مقصر اصلی ناامنی، جنگ، دزدی و... هست که در افغانستان وجود دارد، در چنین شرایطی جوانان تحصیل کرده هم نمی توانند شغلی بیابند. به چشم دیده ام جوان تحصیل کرده ای که کنار جاده بستنی ( آیسکیریم) می فروشد. داکترها و مهندسان بسیاری دیدم که معتاد شده و زیر پل جان می دهند. وضعیت فعلی مهاجران، معتادان و... به خاطر جنگ و ناامنی است که در افغانستان، سوریه، فلسطین، عراق و... وجود دارد. این عوامل است که مهاجرت گسترده ایجاد کرده است.

_ پناهندگان در کمپ های یونان تا به حال کدام حرکات اعتراضی و پیشنهادی به مسئولان داشته اند؟ مسئولان کمپ چه واکنشی نشان دادند؟

کسانی که در کمپ زندگی می کنند اگر به اختیار خودشان باشد، یک دقیقه هم نمی خواهند که در کمپ بمانند. رنج های روحی و مشکلات بسیاری مثل بلاتکلیفی و... در اینجا بیداد می کند در نتیجه نمی توانیم حتی زندگی عادی داشته باشیم.

پناهندگان بارها دست به اعتراض زده اند و به پیش مسئولین کمپ رفته و شکایت کرده اند. مسئولان در جواب اعترضات فقط دو جمله می گویند؛ ما اینجا مامور هستیم و قانون را اجرا می کنیم. اگر از آنها بپرسیم که چرا جواب درخواست پناهندگی اینقدر طول می کشد، ماموران این جواب را تکرار می کنند که باید صبر کنید.

در کمپ های یونان پناهندگان بسیاری هستند که بیش از یک سال منتظر هستند تا با آنها مصاحبه پناهندگی شود. بعد از این همه مدت که مشکلات و ناامیدی را تحمل می کنیم و عملا به حدی خسته می شویم که نه امیدی به زندگی داریم و نه به آینده خوشبین خواهیم ماند. گاهی بین خود می گوییم که دولت یونان دیوانه تحویل اتحادیه اروپا می دهد. اینجا فشار فراتر از تصور است. به چشم دیده ام که پناهندگان زیرسن در کمپ معتاد شده و سیگار می کشند. ورزشکارانی بوده اند که حالا بعد یک سال معتاد شدند. آمار آزار جنسی علیه دخترانی که بی سرپرست هستند و حتی سرپرست هم دارند، بالاست.

اینجا مهاجران از نظر روحی آسیب می بینند. آدم در افغانستان با انتحاری و جنگ فقط یک بار می میرد اما اینجا هر روز می میمیریم. این یک واقعیت که ملت یونان هم می فهمند. بارها اعتراض کرده اند و دلسوزانه گفته اند که نمی خواهیم شهرما به خانه ارواح زجر دیده مهاجران تبدیل شود و آه هزاران پناهنده زندانی، دامن ما را بگیرد.

_ تراکم بیش از حد کمپ هایی مثل موریا تا چقدر مقصر آن مسئولان یونانی هستند و چقدر به سیل غیرقابل کنترل پناهندگی مربوط می شود؟

ازدحام پناهنجویان در کمپ های یونان دلایل مختلفی دارد. دولت یونان هم مقصر هست و پناهندگان هم مقصر هستند. اینکه آمار مهاجران در هر سال بالا می رود، عجیب نیست چرا که جنگ و ناامنی در منطقه بیداد می کند. دولت یونان به قول مقامات آلمان در مدیریت و کنترل پناهندگان ضعیف عملکرده است.

دولت یونان توجه به سزایی به پناهندگان نمی کند. با این همه کمک و بودجه ای که اتحادیه اروپا برای نگهداری پناهندگان به یونان واریز می کند بازهم وضعیت غذا، بهداشت، سرپناه و... در کمپ ها افتضاح است. در کمپ ها فضایی برای تحصیل و ورزش مهیا نشده است. فقط دورتادور کمپ سیم خاردار هست و پناهندگان مثل زندانی نگه داری می شوند.

_آیا پناهندگانی که در کمپ ها ساکن هستند کدام تلاشی کرده اند تا اخبار و واقعیت کمپ را در شبکه های مجازی منتشر کنند؟

جرئت می خواهد که پناهنده صدای هم نوعان اش باشد و از وضعیت کمپ عکس و فیلم گرفته تا برای رسانه ها بفرستد. خیلی ها این جرئت را ندارند و از این می ترسند که برای درخواست پناهندگی شان خطرناک باشد. مثلا در کمپ موریا هیچ خبرنگاری حق تصویربرداری از درون کمپ را ندارد و پلیس یونان ممانعت می کند. مسئولان کمپ نمی خواهند که وضعیت اینچا منتشر شود. در کمپ بسته ای که من ساکن هستم، مسئولان کمپ از ابتدا دوربین گوشی ها را شکستند.

_ کرونا بیماری همه گیر در اروپا نیز شایعه بوده و هست. مسئولان یونانی کدام کمک و توجه ای در این شرایط برای پناهندگانی که در کمپ ها ساکن هستند، داشته اند؟

ماسک و دستکش کمترین لوازمی است که برای پیشگیری از کرونا نیاز است، مقامات کمپ همین خدمات را هم مهیا نکرده اند. محیطی که ما در آن زندگی می کنیم، در چهار طرف آن کثافت ریخته است و عملا ترس ما را از کرونا بسیار بیشتر می کند. در اینجا هر قدر که از خود حفاظت کنیم، اگر یک نفر در کمپ به کرونا مصاب شود، همه را می گیرد. اینجا نه فاصله ای وجود دارد و نه کسی ماسک می زند. شاید خیلی ها اطلاع درستی نداشته باشند و بعضی ها به اینترنت هم دسترسی نداشته تا بفهمند که کرونا در جهان شایع شده است.

از وقتی که کرونا آمده، کمپ ها قرنطینه عمومی شده اند. ما نمی توانیم به ساحل برویم یا کدام فعالیتی داشته باشیم. در کمپ زندانی هستیم و مشکلات روحی مثل استرس، ناامیدی و... به سراغ ما می آید و همه پناهندگان از نگاه روحی ضعیف تر شده اند و بر سر مسائل اندک بر سر هم می ریزند.

احمد سهیل احمدی 24/7/2020

نقّاشان سرگردان

کسی صدای مهاجران در ترکیه را نمی شود اما دردها و بلاتکلیفی آنها زمین را به لرزه درمی آورد. از یک سو هر نهادی یک نظر دارد و از سوی دیگر سازمان ملل هم با شرط داشتن کملیک (کارت اقامت) آن وقت درخواست پناهندگی را می پذیرد. یا ترکیه کملیک نمی دهد یا مهاجرانی که سالها کملیک دارند هم سازمان ملل به داد آنها نمی رسد. پناهندگان در شهرهای ترکیه به آرامی خفه می شوند و در یونان هم کرونا آنها را در کمپ بیشتر زندانی کرده است. در این سیاهی فقط هنر است که آرامش را در روزهای کرونایی به آدم هدیه می دهد. نقاشی های یک مهاجر گاهی همان دردهایی هست که با قلم نقاشی و مثل ریشه های قلب بر روی پرده می کشد تا غصه ها و دردهای نهانی را به جهانیان بنماید و به خودش آرامش درونی حاصل نماید.

خبرنگار مقشوش با خانم زینب نورزهی نقاش و پناهنده افغان در یونان تلفنی مصاحبه کرده است. در این مصاحبه درباره وضعیت مهاجران در ترکیه مثل بیمه، کملیک و کار، کمپ موریا، وضعیت پناهندگان در یونان، نقاشی و هنر مهاجرت گفتگو کرده ایم.

_خانم نورزهی، چقدر بین اخباری که از وضعیت مهاجران در ترکیه منتشر می شود تا واقعیت زندگی مهاجران در این کشور تفاوت وجود دارد؟

قبل از اینکه به ترکیه برویم، مهاجرانی که در آنجا بودند، برای ما تعریف کردند که ترکیه کشوری خیلی عالی برای مهاجران است. اجازه کار، کملیک و حتی بیمه به مهاجران می دهد و زندگی در آن کشور راحت است. اما ما نزدیک به دو سال در ترکیه بودیم. نه تنها کملیک و اجازه کار نداشتیم حتی در بازار سیاه هم گاهی کار نبود.

برای اینکه کارت اقامت بدهند، یک بار شرط گذاشتند که باید زبان ترکی یاد داشته باشید، وقتی به زبان هم تسلط یافتیم، بازهم اجازه کار و کملیک ندادند. شوهرم از صبح زود دنبال کار می گشت، اگر کاری هم بود، چند برابر کارگر ترک باید کار می کرد اما نصف حقوق کارگر رسمی می گرفت.

در ترکیه باردار هم شدم. تا پنج ماهگی در آنجا بودم. چند ماه از صبح زود با شرایط سختی که داشتم به اداره مهاجرت می رفتم اما بازهم کملیک ندادند. چون کارت اقامت نداشتم، حتی بیمارستان هم اعلام کرده بود که باید پاسپورت و ویزا داشته باشید و یا کارت اقامت داشته تا معاینه شوید. به پلیس هم بارها مراجعه کردم اما گفتند که به ما مربوط نیست، فقط می توانی هر هفته بیایی امضا بدهید، اگر تا یکی دو سال خلاف و اشتباهی مرتکب نشوید، آن وقت شاید به شما کملیک داده شود. اداره مهاجرت هم گفت که اینها بهانه است، چون شلوغ شده اذیت می کنند و ممکن بعد دو سال حتی شما را دیپورت کنند.

شرایط ترکیه به حدی سخت بود که اگر در ترکیه مانده بودیم، با هزینه های بالا و دیگر مشکلات حتی شاید نمی توانستم برای بچه ام لباس بخرم. با توجه به مشکلات و خطرات جانی دیگر نتوانستیم در ترکیه بمانیم. خطر مرگ را به جان خریدیم تا به یونان برسیم.

_از زمانی که به ترکیه رسیدید تا امروز که هشت ماه می شود که از ترکیه رفته اید، کدام وعده‌هایی دولت ترکیه در آن مدت به شما مهاجران داده بود؟ کدام آن عملی شد؟

ترکیه برای کسانی که پولدار هستند جای زیبایی است اما برای کسانی که می خواهند مهاجرت کنند و از صفر شروع کنند، جای خوبی نیست چون به زبان ترکی نمی توانی صحبت کنی، اجازه کار هم نداری و به تو به چشم یک انسان نگاه نمی کنند.

ترکیه همیشه می گفت صبر کنید تا آخر ماه تا شاید کملیک بدهیم اما هیچ خبری نبود و دوباره وعده ماه دیگر را هم می دادند. حتی وقتی ما از مرز گذشتیم و وارد خاک ترکیه شدیم، پلیس آمد و گفت می خواهید به شما برگه ای بدهیم تا قانونی به هر شهری که می خواهید سفر کنید. شما با این برگه ها در هر شهری می توانید درخواست کارت اقامت دهید تا به شما بدهند و زیر نظر سازمان ملل درخواست شما ثبت شود. ما برگه ها را گرفتیم. این نامه را اداره مهاجرت و پلیس هرگز قبول نکردند. حتی به دفتر سازمان ملل هم رفتیم تا خواهش کنیم که درخواست پناهندگی ما را ثبت کنند اما گفتند تا زمانی که پلیس به شما کلمیک ندهد، نمی توانیم پرونده پناهندگی شما را قبول کنیم.

_آیا مسئولان کمپ ها و اداره مهاجرت یونان توجه ای به زنان و دختران در کمپ ها دارند؟ وضعیت اقشار آسیب پذیر در کمپ چطور است؟

در سال 2019 که ما وارد کمپ موریا شدیم، در آن مدت هیچ توجه و کمکی به ما نشد. تا دو ماه هر روز صبح به دفتر ( UN ) و.. در کمپ موریا رفتم و درخواست کمک کردم. اما هیچ کمکی نکردند. تنها خیمه ای دادند و گفتند بروید هر جایی خالی بود، خیمه برپا کنید. همان رفتاری که با خانواده های معمولی داشتند با من و خانواده ی من هم داشتند.

هر چند زنان بی سرپرست و ... به کمپ هلندی ها که خیمه های تمیز، گرم و نرم دارد منتقل می شوند. اما من که زن حامله بودم، شرایط سختی داشتم و کسی به من توجهی نکرد. آن هم در حالی که ما در زمستان رسیده بودیم اما به آب آشامیدنی، درمانگاه، دستشویی و... دسترسی راحتی نداشتم.

_ چه شد که از کمپ موریا خارج شدید؟

رو به روی کمپ کارتپه در جزیره لسبوس، پروژه ای به نام امید اجرا می شود. پناهندگان ثبت نام می کردند تا نوبت آنها بشود. در این بخش اتاق بزرگی قرار داشت که برای تمام اعضای خانواده لباس معین فراهم بود تا انتخاب کنند، همچنین سالن بزرگ ورزشی و کلاس های هنری هم محیا بود. در آنجا آقایی بود که پروژه را مدیریت می کرد. گفت که می توانی بیایی و در کلاس نقاشی شرکت کنی.

در این مجموعه از کشورهای مختلف می آمدند، حمایت ها و خدمات خیریه انجام می دادند. خانم وکیلی مرا دید و شرایط خودم را برایش توضیح دادم. از من کاپی تمام مدارک را درخواست کرد. در دفتر مترجم فارسی زبان هم بود، خانم وکیل گفت با سازمان ملل صحبت خواهم کرد اما قولی به شما نمی دهم. ده روز بعد وقتی که باران شدیدی می بارید، ساعت 12 زنگ زدند که ساعت 13:30 دنبال شما می آیند تا از کمپ بروید. آن روز از جهنم موریا خلاص شدم.

_ در زمانی که شیوع کرونا در یونان جدی بود، آیا به پناهندگانی که در کمپ یا بیرون از کمپ هستند، کدام کمکی شد؟

زمان شیوع بیماری ما در کمپ نبودیم اما دوستان ما که در آنجا بودند، هیچ کمکی به آنها نشده بود جز اینکه ورودی کمپ را بستند. در بیرون از کمپ که ما هستیم، سازمان ملل فقط به هر خانواده ای 5 یورو برای خرید لوازم بهداشتی مثل ماسک و... کمک کرد.

ما مهاجرین کرونا را خیلی جدی گرفته ایم، چون متوجه هستیم اگر ما کرونا بگیرم، کسی ما را نجات نمی دهد چون نه بیمارستانی ما را می پذیرد و نه کسی کمک می کند. مردم محلی هم خیلی رعایت می کنند و دولت هم قوانین سخت گیرانه تنظیم کرده است. در هر هفته فقط یک بار به شوهرم اعلام می شد که برای خرید مایتحاج اجازه دارد از خانه خارج بشود، به شرطی که با ماسک و دستکش برود.

_به عنوان یک هنرمند، هنر چقدر می تواند از دردها و مشقات مهاجرت بکاهد و روح آدم را آرام کند؟

هنر تنها چیزی است که به آن امید داشته و دارم. حتی در زمانی که حامله بودم با اشتیاق در آن شرایط سخت از جنگل پایین می آمدم و به آن کلاس نقاشی می رفتم تا برای چند ساعت تمام دردها، مشکلات کمپ، باران ها و بدبختی را فراموش کنم. با عشق قلم را به دست می گرفتم و می کشیدم . وقتی کلاس تمام می شد و مجبور بودم که به خیمه برگردم، انگار از دنیایی به دنیای دیگری می رفتم. دلم نمی خواست برگردم و دوست داشتم بمانم تا بازهم نقاشی بکشم.

نقاشی هنوز هم به من آرامش می دهد. از گذشته به نقاشی علاقه داشته ام، از زمانی که نقاشی را به طور جدی شروع کرده ام، برایم آرامش می آورد و باعث می شود که مشکلات را موقتا فراموش کنم. امید و روشنانی در زندگی و به خصوص در مسیر نقاشی می بینم. تلاش می کنم که احساسات خود را بکشم حتی در زمانی که در کلاس نقاشی کمپ شرکت می کردم.

هنر چقدر کمک می کند تا پناهنده در جامعه میزبان ادغام شود و با مردم محلی ارتباط برقرار کند؟

آدمی با دوختن و بافتن آرام می شود، یکی هم با ورزش آرامش می یابد. هنر نقاشی که به آن علاقه دارم و مرا به خود جذب می کند. حقیقتا تا به حال با مردم عامه یونان ارتباط برقرار نکردم و هر زمانی که خواستم به آنها نزدیک شوم، حس کردم نگاه نژادپرستانه ای به من دارند. هیچ حمایت و مهربانی برای فعالیت های هنری خودم از طرف آنها ندیدم. اگر یونانی ها به ما چیزی بگویند، نمی توانیم به آنها جواب بدهیم چون کشور آنهاست. دادگاه، قانون و همه چیز به نفع آنهاست و حتی حقی برای ما مهاجران به عنوان یک انسان وجود ندارد.

افراد محترمی هم دیده ام که محترمانه مرا تشویق می کنند. آنها دلسوزی و یا ترحم نمی کنند بلکه به من این حس را می دهند که انسان هستم و لباقت زندگی بهتری دارم و باید داشه باشم. انسان های خوب نشان دادند که چون خود آنها لایق همه چیز هستند، من هم لایق بهترین ها هستم.

احمد سهیل احمدی 7.2.2020

دیوانگی بی سرنوشت ها

در روز جهانی پناهنده وقت آن است، یک بار هم که شده درد دل پناهجویان را بشنویم. پناهندگانی که مرگ را در برابر خود دیده اند و از ترس ناامنی و بدون مقصد روشن مهاجرت کرده اند. کرونا زندگی در جهان را تحت تاثیر گذاشته اما کسی صدای مهاجرینی را نمی شنود که نه تنها امیدی به خدمات صحی و درمانی ندارند بلکه وقتی با صدای بلند بگویند که ما هم انسان هستیم، با باتوم و گلوله پلاستیکی جواب آنها را می دهند و رسانه ها هم آنها را نادیده می گیرند. هزاران مهاجر بلاتکلیف که راهی برای رفتن ندارند، خبرها و شایعات مثل اخراج و کرونا در کمپ آنها را آزار روانی را می دهد اما کسی به این توجه ای نمی نماید. همه می دانند چند میلیون پناهنده در ترکیه، یونان و... به خاطر بی سرنوشت بودن دچار مشکلات روانی و جسمانی شده اند.

خبرنگار مقشوش تلفنی با خانم روینا نجرابی مصاحبه کرده است. خانم نجرابی عضو تیم ملی تکواندو افغانستان بوده اند و در کمپ پناهندگان در یونان به سر می برند. به مناسبت روز پناهنده با ایشان درباره فعالیت دختران در جامعه امروز افغانستان، دلایل مهاجرت جوانان افغان، واقعیت های زندگی مهاجران در ترکیه، مقایسه وضعیت پناهندگان در ترکیه و یونان، کرونا و کمپ های یونان، قوانین جدید پناهندگی در 2020 گفتگو کرده ایم.

_ خانم نجرابی، چقدر جامعه افغانستان بعد از سالها هزینه و تبلیغ، پذیرای فعالیت دختران و زنان است؟

نسبت به ده سال قبل در بعضی از شهرها که امنیت کمی بهتر است، فعالیت های زنان مثل تحصیل، کار و حضور در جامعه بیشتر شده است. در هر صورت افغانستان یک جامعه مذهبی است و هر شهری آداب و رسوم مختص به خود را دارد، در نتیجه زنان آن طور باید و شاید نمی توانند به خواسته های خود برسند.

از 36 ولایت افغانستان زنان فقط در دو یا سه ولایت فرصت تحصیلات عالی و کار کردن را دارند و در باقی ولایات اگر فعالیت کنند، خطرات جانی آن ها را تهدید می کند و علاوه بر جامعه، خود فامیل و آشنایان آنان اجازه نمی دهند که در اجتماع فعال باشند.

_ آیا مهاجرت نسل جوان به خصوص دختران به وضعیت فرهنگی افغانستان نیز مربوط می شود؟

نسل امروزی چه دختران و چه پسران بیشتر دوست دارند که در اجتماع حضوری عملی و فعال داشته باشند اما افغانستان کشوری است که نه تنها مشکلات فرهنگی و مذهبی در آن دیده می شود، بلکه مشکل اساسی امنیت است. ناامنی اجازه نمی دهد چه پسرها و چه دخترها رشد و پیشرفت کنند، در نتیجه اجبارا دست به مهاجرت می زنند تا به کشوری بروند که امنیت باشد. جوانان به این امید مهاجرت می کنند که در کشور جدید آرامش و امنیت داشته تا بتوانند به اهدافی که دارند برسند و یا حداقل زندگی عادی و محترمانه ای داشته باشند.

_از زمانی که به ترکیه رسیدید تا امروز که پنج ماه می شود که از ترکیه رفته اید، کدام وعده‌هایی دولت ترکیه در آن مدت به شما مهاجران داده بود؟ آیا بعضی از آن وعده ها عملی شد؟

شخصا وقتی به قصد مهاجرت به ترکیه آمدم، این ایده را داشتم که در ترکیه زندگی آرامی خواهم داشت، می توانم تحصیل و ورزش را ادامه دهم و از من حمایت می شود. اما واقعیت اینگونه نیست. در ترکیه هیچ گونه حمایت و پشتیبانی از مهاجران چه از لحاظ مادی، خانه، کار و... نمی شود. مهاجران در وضعیت بدی به سر می برند. شاید در رسانه ها تبلیغ کنند که ما به مهاجران فلان کمکی کردیم اما اینها فقط شعار است و بس.

سازمان ملل باید بیشتر توجه کند. سازمان ملل دنبال این است که در شبکه اجتماعی، کمک هایی کوچکی که کرده را بزرگنمایی کند. در واقعیت مهاجرانی که در ترکیه هستند، پروسه پناهندگی آنها بیش از 10 سال ناتمام و بی سرنوشت مانده است. بی سرنوشت بودن درد بدی هست. خیلی از مهاجران در ترکیه اجازه کار و تحصیل ندارند. یک مهاجر در ترکیه اگر کار هم بکند، نصف معاش را می گیرد ولی مجبور است که کار چهار نفر را انجام دهد. مهاجران بیمه هم ندارد.

__چقدر بین اخباری که از وضعیت مهاجران در ترکیه منتشر می شود تا واقعیت زندگی مهاجران در این کشور تفاوت وجود دارد؟ واقعیت های عینی زندگی یک مهاجر در ترکیه چطور است؟

در یونان مهاجران در کمپ ها زندگی می کنند می توانند با چند کلیپ و عکس وضعیت خود را به همه نشان بدهند اما در ترکیه این چنین نیست و مهاجران در کمپ نیستند. مهاجران در ترکیه به صورت نرمال در جامعه زندگی می کنند و مشکلات کاری، هویتی و بی سرنوشتی آنها در شبکه های اجتماعی گفته نمی شود. مهاجران مثل خود ترک ها زندگی می کنند و مثل یونان در یک محوطه قید نیستند.

اصلا سازمان ملل و دولت ترکیه به کسانی که به ترکیه مهاجرت می کنند، هیچ ارزشی قائل نیستند، چون مهاجران با قصد مهاجرت به دیگر کشورها مثل آلمان، کانادا و... به ترکیه می آیند رسما به آنان توجه نمی شود هر چند افرادی تا سالها در ترکیه می مانند. درخواست های آنها بررسی نمی شود. حتی درخواست های قبولی هم خرید و فروش می شود. فساد و بی سرنوشتی بی داد می کند.

ورزشکار تیم ملی افغانستان بوده ام. در ترکیه فکر می کردم بتوانم از طریق این کشور، ورزش قهرمانی خودم را ادامه بدهم و بتوانم به موفقیت هایی برسم اما اصلا این طور نبود. در ترکیه فقط می توانستم ورزش کنم ولی حق نداشتم در مسابقات اشتراک کنم چون مهاجر بودم. آدم وقتی به عنوان ورزشکار، مدل و.. بخواهد فعالیت کند و زحمت بکشد، این موانع را در سر راه خود می بیند و بی انگیزه می شود و اجباراُ آن را رها می کند.

_کرونا بیماری همه گیر در اروپا نیز شایعه بوده و هست. به پناهندگانی که در کمپ های بسته ساکن بودند، کدام کمک و توجه‌ای به آنها شده است؟

زندگی در محوطه بسته بر روان آدم تاثیر بدی می گذارد. در یونان در کانکس زندگی می کنم. در کمپ بسته، در یک محوطه کوچک فقط می توانستیم قدم بزنیم و فعالیتی نمی توانستیم داشته باشیم. اتحادیه اروپا طبق قوانین جدید، مهاجرینی که از سال 2020 وارد یونان می شوند به کمپ های بسته می فرستند. در این زمان درخواست آنها را بررسی می کنند که مدت آن کوتاه تر است. اگر قبولی نیاید، پناهنده اخراج خواهد شد.

تنها کمکی که در دوران اوج شیوع کرونا کردند، این بود که موضوع را جدی گرفتند. اجازه رفت و آمد به بیرون از کمپ های باز را از پناهندگان گرفتند. از نظر بهداشتی هیچ توجه نشده و نمی شود. گاهی ما هفته ها مایع شست و شوی دست ها در دستشویی نداشتیم. در زمینه بهداشت و طبابت هیچ کمکی نمی کنند. هر چند ما در کمپ و جزیره ای که هستیم، جمعیت کم تر است، در نتیجه شاهد نظمی بهتر نسبت به کمپ موریا هستیم.

_به مناسبت روز جهانی پناهنده، به عنوان یک پناهنده چه صحبتی دارید و آینده را برای هم نوع تان چطور می بینید؟

اصلا اطلاعی نداشتم که روز پناهنده است. ما که مهاجرت کرده ایم، مشکلات بیشماری داریم از همه تلخ تر این است که به عنوان مهاجر تحقیر می شویم. ای کاش مثل روز مادر از روز پناهنده هم تجلیل می شد که برای روحیه ی یک پناهنده بسیار مفید است. تا در این روز بتوانیم از حالات بد روحی که داریم و مشکلات را کمی فراموش کنیم. هیچ توجه ای به ما نمی شود. به عنوان پناهنده دعا می کنیم که مهاجران به یک زندگی با عزت و امنیت برسند.

_ از زمانی که با قاچاقبر صحبت کردید تا امروز که در کمپ هستید و ماه‌ها در کمپ بسته اجباراً بودید، بعد از این همه سختی‌ها، بالاتر از سیاهی رنگی هست؟

یک مهاجر روز اول مهاجرت، خطر بزرگی را به جان می خرند و از همه بدتر خطر گذشتن از دریاست، چرا که با جان خود بازی می کند و مرگ را به چشم سر می بیند. توقع دارد بعد این همه خطرها و سیاهی، روشنایی در انتظارش باشد. وقتی به یونان رسیدم، پنج ماه مرا زندانی کردند که تاثیرات منفی و بدی بر من گذاشت. بعد از 5 ماه که رهایی یافتم، هنوز با مشکلات دست و پنجه نرم می کنم. امید دارم به اهداف و خواسته هایی که به خاطر آن افغانستان را ترک کرده ام، به آن برسم و به سمت موفقیت پیش بروم.

احمد سهیل احمدی 2020/6/26

مهاجر خسته و رقص زباله

رسانه ها چهره ی جذابی از کشورها به تصویر می کشند که با واقعیت فاصله زیادی دارد. چون رسانه ها اخبار خوب را از احول مهاجرین در کشورهایی مثل یونان و ترکیه انتخاب می کنند تا به ما برسد، اما واقعیت چیز دیگریست. مهاجرانی که به بهانه ی کرونا در کمپ عثمانیه محبوس شدند، اما از کمترین امکانات بهداشتی و غذایی که حق هر انسان است محروم بودند، ولی به کسی خبر آن نرسید. کرونا به تیتر اول رسانه ها تبدیل شده است. از حدود 20 هزار انسانِ همنوع که در خشونت محض و امکانات بسی کم تلف می شدند، بدون امید از مرز فرار کردند و به شهرهای ترکیه سرازیر شدند، اما 6 هزار نفر که اکثرشان زنان، اطفال و بزرگسالان باقی مانده بودند، به طور اجباری به کمپ عثمانیه منتقل گردیدند و در آنجا قرنطینه شدند.

علی نظری مهاجر افغانی که هنوز خاطرات تلخ مرز یونان و کمپ عثمانیه او را عذاب روحی می دهد، خبرنگار مقشوش مصاحبه تلفنی دیگری با او کرده است.

_ آقای نظری، بعد اینکه شما را از نقطه مرزی اجبارا جمع کردند چه وعده هایی به شما دادند و چه اتفاقی افتاد؟

چون گروه آخر بودیم ساعت 8 سوار اتوبوس شدیم و همان زمان، پلیسی بالا آمد و محترمانه توضیح داد که ما شما را به کمپ و مسافرخانه طبق قرار می بریم، چرا شما به حرف ما گوش نمی دهید؟ به خاطر سلامت خودتان باید برگردید چرا که شیوع کرونا از یک طرف و وضعیت مرز از سوی دیگر سلامت شما را تهدید می کند. پلیس وعده های چشمگیری داد، اما بعد از آن رفتاری با ما کردند که شایسته انسان نیست.

بدون هیچ اطلاعی از مقصد به راه افتادیم. بعد از چند ساعت بلاتکلیفی وقتی از پلیس پرسیدیم که چرا به مقصد نرسیدیم و مگر قراراست کجا برویم، جوابی نداد. حتی اگر صدا را بلند می کردیم، با خشونت رفتار می کرد. می ترسیدیم نکند ما را دیپورت کنند.

در اتوبوس پریز برق بود. وقتی موبایل ها شارژ شد، در نقشه دیدیم که به نزدیکی مرز سوریه رسیدیم. بعد از 22 ساعت سفر که حتی برای دستشویی و غذا هم نگه نداشتند، ما را به کمپ عثمانیه بردند. در حالی که قول داده بودند که به ادرینه بفرستند.

_قرنطینه مهاجران در ترکیه به چه صورت بود و چرا بیش از مدت معین طول کشید؟

وقتی به کمپ عثمانیه رسیدیم، موبایل و لوازم فلزی را از ما گرفتند. در محوطه چند بلوک بود که ورودی هر بلوک سربازی برای انتظامات بود. کانکس هایی که به هر خانواده دادند، نه تنها دوش حمام و شیر آب در کانکس خراب بود بلکه کانکس ها خیلی کثیف بودند و تپه های زباله در محوطه ریخته بود. آنها ما را به بهانه کرونا به این کمپ آوردند اما در سرمای عثمانیه و روزهای بارانی، نه تنها در و پنجره کانکس ها خراب بود بلکه وسایل گرمایشی هم در دسترس نبود. در هر بلوک 4 توالت بسیار کثیف قرار داشت.

سربازهای انتظامات به سوال ما که قرار است تا کی اینجا بمانیم، جوابی نمی دادند. بعد یک هفته جنجال و اعتراض به هر کانکس یک بخاری دادند اما در طوفان هایی که هر روز می آمد، کافی نبود و ترس داشتیم که کانکس را باد ببرد. ما حتی درخواست کردیم که حداقل مواد شوینده ی بهداشتی بدهند تا کانکس را تمییز کنیم و تپه های زباله را جمع کنیم، اما آنها فقظ مواد شوینده تاریخ انقضا گذشته را بین بلوک ها تقسیم کردند.

در بعد ده روز اعتراض و درگیری، همه مهاجران را جمع کردند و مدیر کمپ توضیح داد که 14 روز مهمان هستید و بعد این مدت اگر مدرک پناهندگی دارید به شهرهای مبدا برگردید و اگر مدرکی ندارید می توانید قاچاقی در آن شهرها زندگی کنید. وگر نه خواستید ما شما را به مرز برمی گردانیم.

چند مهاجر اعتراض کردند که ما هر چه داشتیم را از دست دادیم. خانه و شغلی دیگر نداریم چرا که طبق قول و وعده ی رئیس جمهور ترکیه، ما را به مرز بردند. مدیر حرف عجیبی زد که شما خودتان به مرز رفتید چرا که رئیس جمهور حرفی نزده بود. ما فقط مرزهای ترکیه را باز کرده بودیم.

مهاجران برخاستند و اعتراض کردند که همه ی رسانه ها شاهد هستند که رئیس جمهور ترکیه این چنین وعده ای داده است. مدیر حرف دیگری نزد و رفت.

در مرز یونان وعده دادند که ما را به مسافرخانه و خانه های دانشجویی ادرینه منتقل می کنند اما این کمپ حتی سرویس بهداشتی مناسب نداشت و در هفته دوم چند حمام در بلوک ها قرار دادند که تنها دوش آب سرد داشت. خیلی از مهاجران بعد 30 روز به حمام رفتند.

در روزهای آخر وقتی از سربازهای انتظامات می پرسیدم که کی قرار است از این کمپ برویم و چه برنامه ای برای ما دارند، سربازها اکثرا جوابی نمی دادند و یا می گفتند که ما هم خبر نداریم و صبر کنید.

_ مهاجران را چطور به شهرها منتقل کردند و آیا به وعده ها عمل شد؟

اول مهاجران عرب را جمع کردند و گفتند که شما را به ازمیر منتقل می کنیم تا از طریق راه آبی بروید. سومالی ها را از کمپ بردند و بعد ظهر آن روز ایرانی ها را جمع کردند. لوازم و موبایل را تحویل دادند و اثر انگشت از آنها گرفتند. در شب به آنها برگه دیپورتی دادند که به این معنی بود میزان بازداشتی به اتمام رسیده است. ایرانی ها را به چنه قله منتقل کردند. برگه دیپورتی به این معنا بود که ما جرمی انجام داده ایم و حالا به اداره مهاجرتی منتقل می شویم. اما ما را به بهانه ی کرونا به اینجا آورده بودند.

بعد از سه روز مهاجران افغان را صدا زدند و چند ساعت سرپا نگه داشتند. بعد گفتند به کانکس ها برگردید. روز بعد دوباره ما را جمع کردند و گفتند که شهر به شهر مرتب شوید. اگر هم خواستید به مرز بروید. سپس گفتند بروید لوازم خودتان را تحویل بگیرید و وسایل تان را از کانکس ها بردارید. از ساعت 4 بعد از ظهر تا 10 شب ما را در سوله سرپا نگه داشتند. به ما هم برگه دیپورتی دادند و اعتراض کردیم. ماموران گفتند که این برگه یک دستور است تا به اداره مهاجرت شهر خود نشان بدهید. معترض بودیم که وعده ی دیگری به ما دادید اما گفتند برنامه عوض شده، با خشونت بر سر ما داد زدند که اگر ناراحت هستید به جایی که آمدید برگردید.

ساعت 11 شب ما را سوار اتوبوس کردند. تا صبح ساعت 8 نه غذایی به ما دادند و نه حتی اجازه داشتیم به سرویس برویم. بعد ساعتی دعوا و التماس کنار پمپ بنزینی نگه داشت که رستوران و دستشویی آن هم بسته بود. بسته صبحانه ای تقسیم کردند که یک تخم مرغ جوشانده، زیتون و خیار در آن بود اما نان هم نداشت. خیلی از بزرگترها نتوانستند بخورند. سربازها بعد از چند دقیقه با بدرفتاری و اهانت ما را سوار اتوبوس کردند.

ساعت 10 صبح به اداره مهاجرت استان افیون قره حصار رسیدیم و ما را به پلیس تحویل دادند. مسئولان اداره مدارک پناهندگی را جمع کردند و گفتند سر پا بایستید. گفتیم حداقل اجازه بدهید که به دستشویی برویم اما مخالفت کردند و گفتند که به شما خدمت رسانی شده و مشکلی ندارید. مترجم افغانی که در اداره بود هم نه تنها از ما دفاع نمی کرد بلکه به ما حمله کرد که توقع ناروایی دارید. بعد نیم ساعت، مسئول مدارک را به طرف ما پرت کرد و گفت هر کس به خانه خودش برود. چند خانواده اعتراض کردند که ما دیگر نه خانه داریم و نه پولی. پلیس با بدرفتاری گفت مشکلی نیست و با پای خودتان به مرز رفتید و حالا برگردید به خانه تان، اصلا فکر کنید روز اولی که به ترکیه آمدید و خانه ی فامیلی بروید. پس از آن با خشونت ما را از آنجا بیرون کردند.

_دولت ترکیه قرطینه در سطح کشور اعلام کرده است، برای مهاجران کدام امکاناتی گذاشته اند؟ آیا کمکی می شود؟

مشکلی که ما داریم این است که در ترکیه، هر کارمند و پلیسی به نظر شخصی خودش رفتار می کند و از قانون تبعیت نمی کند. برعکس مهاجران عرب و ایرانی ها که وضعیت دیگری دارند، مهاجران افغان اجازه کار ندارند و کمکی از سمت دولت به آنها نمی شود.

دولت اعلام کرد که کسانی که مدرک دارند در سایتی ثبت نام کنند تا ماسک اهدا شود و بین کسانی که من می شناسم، فقط به یک نفر ماسک رسید. به جز سازمان های حقوق بشر و مردمی، تا به حال کمکی به مهاجران نشده است. حتی خانه ای به مهاجران هم داده نشد و مهاجرانی هنوز در خیابان بی خانمان هستند.

احمد سهیل احمدی 2020/4/25

رقص مهاجران برهنه در مرز یونان

اخبار و سینما چهره ی جذابی از کشورها می سازند که با واقعیت فاصله زیادی دارد. از گلوله های پلاستیکی تا خشونت جسمی در مدت 28 روز، مهاجرانی که در مرز یونان_ترکیه بودند چشیدند اما کسی خبردار نشد. کرونا به تیتر اول رسانه ها تبدیل شده بود اما 25 هزار انسانِ همنوع که در خشونت محض و امکانات بسی کم تلف شدند، سوژه جذابی نبود. رسانه ها نه از تعداد کشته های مرز یونان و نه از بدرفتاری حتی با کودکان مظلوم که می شد، مطلبی منتشر نکردند. مثل اینکه مهاجران با پای خود به نقطه مرزی رفته بودند.

خبرنگار مقشوش با علی نظری مصاحبه کرده است. او مهاجر افغانی که 28 روز در مرز یونان با کمترین امکانات و بی غذایی را تحمل کرده بود و بعد از گذراندن 18 روز قرنطینه اجباری در کمپ، حالا به جای اولی که در ترکیه ساکن بود برگشته اما نه تنها همه چیز را از دست داده است، بلکه خاطرات تلخ، بیماری روحی و جسمی هنوز او را عذاب می دهد.

قای نظری چرا مهاجران از ترکیه به سمت مرز یونان فرستاده شدند؟ در مدتی که در مرز بودید کدام حمایتی از شما به عنوان یک مهاجر شد؟

28 فوریه 2020 با دستور رییس جمهور ترکیه، اردوغان به مرز یونان بردند. از ابتدا هیچ امکاناتی نظیر آب آشامیدنی و حتی سرویس بهداشتی هم نبود. ما 28 روز در نقطه مرزی و پشت به مرز یونان بودیم. در نقطه مرزی فقط سازمان ملل مقداری آب و غذا بین مهاجران تقسیم می کرد که به خیلی ها نمی رسید، اما هر روز که گذشت توجه به مهاجرین کمتر و امکانات بدتر شد.

ما هیچ حمایتی از سمت پلیس و گارد ترکیه نداشتیم. گاهی گارد ترکیه مهاجران را تحریک می کرد و لوازمی مثل قیچی به مهاجران می داد تا سیم های خاردار یونانی ها را قیچی کنیم. در این شرایط گارد یونان اجبارا واکنش نشان می داد و حتی گاز اشک آور و گلوله پلاستیکی هم شلیک می کرد. افرادی که سیم خاردار را قیچی می کردند، یونانی ها آنها را شدیداً را کتک می زدند. من به چشم خود دیدم که کودکی در زمان شلیک گاز اشک آور، زیر دست و پا کشته شد. بعضی از زنان حامله سقط جنین کردند.

نمی دانم چه سیاسیتی بود که مهاجران را به مرز فرستادند که نتیجه هم نداشت. مهاجران از سمت هر دو کشور تحقیر شدند و کتک خوردند. در آن بیست و هشت روز، ما همه چیز را از دست دادیم.

_رسانه ها کدام فعالیتی برای پوشش اتفاقات کردند؟ آیا رسانه ها واقعیت وضع را پوشش خبری دادند؟

گلایه دارم از رسانه های افغانستان، چرا وضع مهاجرین افغان را در تمام دنیا پوشش نمی دهند؟ هر تلویزیونی از هر جای دنیا روی موضوع مهجرین به نفع خود کار می کند حتی من در روزهای نخست خبرنگارانی از آرژانتین و انگلیس هم دیدم.

پس چند روز اطراف محل مهاجرین را با سیم خاردار بستند تا هیچ خبرنگاری نتواند محل را پوشش بدهد. پس از آن دو خبرنگاری از سمت اداره مهاجرت ترکیه آمدند که فقط از خدمات رسانی جزیی ترکیه عکس و فیلم تهیه کنند. در سوی دیگر با کودکان زیر سن و افرادی مصاحبه می کردند که بشود آنها را مطیع کرد تا حرف هایی به مثل حمایت و تشکر از دولت ترکیه تکرار کنند.

خیلی از صحنه ها و حوادثی که باید پوشش داده می شد در هیچ رسانه ای منتشر نشد. تا زمانی که به برق دسترسی داشتیم، عکس و فیلم از وضعیت را در رسانه های مردمی منتشر کردیم اما از آمار کشته های آنجا رسانه ای نگفته است، از آسیب، کتک و آزاری که بر مهاجرین وارد شده بود، از تلویزیون ها تا رسانه های مردمی مطلبی واقعی منتشر نکردند.

_چرا دولت ترکیه امکانات برای مهاجرین را محدود کرد؟

در روزهای اول یک عده با لباس های شخصی میان مهاجران آمدند و خود را از طرف پلیس ترکیه معرفی می کردند. گفتند که این مرز باز نمی شود پس بیایید ما از راه دیگر رایگان شما را به یونان می فرستیم. عده ای که فریب آنان را خوردند و با آنها رفتند. وقتی از دریا به خاک یونان رسیدند، گارد یونان آنها را دستگیر می کرد و از زن تا مرد را شکنجه و آزار می داد حتی به بهانه بازرسی آنها را عریان کرده و به میان مهاجران پس می فرستادند.

وقتی پناهجویان متوجه و آگاه شدند، با پلیس ترکیه برخورد کردند چرا که حمایت از جان مهاجران برعهده ترکیه است، پس چرا به این لباس شخصی ها اجازه می دهند که بین مهاجران بیایند و فریب بدهند؟ پلیس ترکیه نه تنها مقابله نکرد بلکه وقتی دید مهاجران از لباس شخصی ها و بدرفتاری ترکیه عکس و فیلم تهیه کردند، هم دو تابلوی برقی که در نقطه صفر مرزی بود را قطع کرد و همچنین دور تا دور مهاجران سیم خاردار بست تا کسی از محدوده خارج نشود. ما بعد این مدت حتی نمی توانستیم به شهر نزدیک مرز برویم تا مایحتاج خود را تهیه کنیم.

بعد از مذاکرات سیاسی، امکانات را محدود کردند و فشار آوردند تا مهاجران برگردند. چند روز بعد اتوبوس هایی هم آوردند تا ما را به شهر استانبول منتقل کنند.

_ کدام مشکلی برای ضبط فیلم و ارسال به فیسبوک و اینستاگرام داشتید؟

ما چون در خاک ترکیه بودیم، از بدرفتاری یونانی ها می توانستیم فیلم بگیریم و از پشت سیم خاردار گارد یونان حق نداشتند بیایند و واکنش نشان بدهند اما آنهایی که به مرز یونان از راه دریا رسیدند، گارد مرزی همه چیز آنها را گرفته بود حتی لباس هایشان.

ما اگر از سربازهای ترکیه و برخورد خشن آنها، از صف های شلوغی که ترکیه اندک خدماتی که می داد عکس می گرفتیم، پلیس ترکیه با شکنجه و زور فیلم و عکس را پاک می کرد.

_چه آسیب هایی در 28 روز به مهاجران رسید؟

مهاجران برای اندک غذایی از ساعت 4 صبح به صف می ایستادند، تا ساعت 11 که نوبت می رسید. به ما چند بسته بیسکویت کوچک، آبمیوه، پنجاه گرم نان و مربا با آرم سازمان ملل می دادند. افرادی حتی سر صف غذا ضعف و غش می کردند. وقتی آنها را به خیمه تداوی منتقل می کردیم. خبری از دکتر نبود و پرستاران ترکی، طوری رفتار می کردند که مثل اینکه اینها کرونا داشتند.

روزهای سرد و بارانی بود اما محل اسکانی برای مهاجران نبود. ما مجبورا از پلاستیک های زباله برای خود خیمه می ساختیم. به خاطر سرما، دود و گاز اشک آوری که در محیط بود مهاجران را اکثرا بیمار کرد.

_چطور مهاجران را گارد ترکیه از مرز جمع کرد؟ چه وعده هایی بعد از دورشدن از مرز به شما دادند؟

روز اول سازمان ملل اعلام کرده بود که 13 هزار مهاجر در نقطه صفر مرزی حضور دارند اما ترکیه 25 هزار نفر را شمرده بود. روز آخر که به زور ما را جمع کردند، به قول رسانه های ترکیه، 5800 مهاجر را به کمپ مهاجرین انتقال داده شد.

بعدازظهر روز 27 که آنجا بودیم. اعلام کردند که به دلیل شیوع کرونا ما مهاجران را به مهمان خانه ها و خانه های دانشجویی ادرینه منتقل می کنیم. وقتی بحران کرونا ختم شد شما را برمی گردانیم و می خواستند هیچ چیز اضافه ای با خود برنداریم.

به خاطر تجربیاتی که مهاجران از بد رفتاری نیروهای ترکیه داشتند، عده ای ماندند.

نصف شب تعداد زیادی سرباز ترکیه یورش آوردند و خیمه ها را تخیله کردند و آتش زدند. در فاصله 300 متری نقطه صفر مرزی، 5 هزار مهاجر را جمع کردند، بعضی زنان و اطفال زیر پا زخمی شدند. فردی را دیدیم که سرباز تُرک موی سرش را کشید و با فحش، سرش را به سیم خاردار کوبید. حتی مهاجران را از پیش می کشیدند و به عقب می بردند.

ما را حدود چند صد متر در خاک ترکیه جلو بردند. از ساعت 5 تا 8 صبح گروه گروه را جمع کردند. حای عده ای که سر شب با اختیار سوار شده بودند، هنوز هم منتظر بودند.

احمد سهیل احمدی 2020/4/19

بخش اول مصاحبه

کرونا و خفقان مهاجران!

کرونا زندگی در جهان را تحت تاثیر گذاشته اما کسی صدای مهاجرینی را می شنود که نه تنها امیدی به خدمات صحی و درمانی ندارند بلکه وقتی با صدای بلند بگویند ما هم انسان هستیم. با باتوم و گلوله پلاستیکی جواب آنها را می دهند. هزاران مهاجر بلاتکلیف که راهی برای رفتن ندارند، خبرها و شایعات کرونا در کمپ آنها را آزار را می دهد را کسی نمی بیند.

خبرنگار مقشوش با حسین امیری، مهاجری در کمپ موریا تلفنی مصاحبه کرده است. در کمپی که حتی مدرسه و تفریحی برای کودکان نیست و آنها در میان تپه های آشغال بازی می کنند و نگرانی های بزرگتر از کرونا آنها را آزار می دهد. از شیوع کرونا در کمپ تا آتش سوزی کانکس ها در این مصاحبه می پردازیم.

-آقای امیری با شیوع کرونا در یونان، شرایط کمپ چه تغییراتی کرده و مردم چگونه رفتار می کنند؟

مردم پیشگیری از کرونا را جدی گرفتند و به شست و شوی دست ها دقت می کنند اما ما مشکل آب داریم. برای شست و شو، پختن غذا و نوشیدن آب باید در ساعت مشخصی در صف بایستیم تا با بشکه و بطری آب را ذخیره کنیم.

کمپ قرنطینه شده و اجازه خروج از کمپ را نداریم. اگر بخواهیم بیرون برویم باید با نامه و مهر دکتر پیش پولیس کمپ برویم تا مشکلات فراوان بتوانیم بیرون برویم اما دیروز خواستیم برای آشنایی در کمپ کارتپه نسخه دکتر را بفرستیم اما اجازه ندادند و آخر مجبور شدیم عکس آن را بفرستیم. درمان و صحی، امکانات محدود و صف ها طولانی تر شده است. دکتر هم تداوی و ویزیت را سرپایی انجام می دهد چرا که می خواهند مردم را در صف نگه ندارند.

شایعات کرونا هست اما اگر واقعا کسی مریض شود باید با پای خودش برود و حتی در صف بایستد. به یاد دارم که خانمی وضع حمل داشت و به دکتر گفته بودند. اما دکتر به حرف مهاجران اعتماد نکرده بود و گفته خودش باید بیاید.

_ در هفت ماهی که در کمپ هستید شرایط چه تغییراتی کرده و مسئولان چه اقداماتی کردند؟

بعد آتش سوزی دومی که اتفاق افتاد و چند کانکس سوخت خبرنگران و گزارشگران در کمپ حضور یافتند. شرایط تغییرات جزیی کرد. کیفیت غذا بهبود یافته. در این مدت چادرهای بالای کمپ را جمع آوری کرده اند. چادرهای نو و بزرگتری که کف برای آن قرار دارد تا گِلی و خیس نشود را برپا کردند. در برق رسانی را دقت بیشتری می کنند.

بعد شیوع کرونا، ساختمان های رفاهی و اداری برای مهاجران تعطیل شده حتی ساختمان UN و بیمه خارج از کمپ تعطیل شد. با تعطیلی این موارد اگربرای مدرک مهاجری مشکلی پیش بیاید و یا زمان مصاحبه او رد شود. بخش پولیس می تواند او را تا زمان پایان قرنطینه زندانی کند.

_از آتش سوزی عکس و فیلم هایی در رسانه ها منتشر شد. مهاجران بعد آتش سوزی چه کردند و مسئولان آیا توجه ای داشتند؟

در هفت ماهی که در کمپ هستیم، از آتش سوزی 8 کانکس تا آتش سوزی اخیر که 2 کانکس سوخت، را به یاد داریم. مهاجران برای اینکه صدای آنها شنیده شود، درد و مشکلات را بگویند راهپیمایی مصالحت آمیز برپا کردند حتی اعتراضاتی که در کارتپه هم بود اما جز وعده و بعید مسئولان کمکی نکردند. آنها در واکنش به راهپیمایی مصالحت آمیز با باتوم، نارنجک صوتی و گلوله پلاستیکی به استقبال مهاجران آمدند.

-برای مقابله با کرونا، مسئولان چه کمک و کار جدی کردند؟

مدیریت و کمک رسانی با قبل کرونا فرقی نکرده است اما مجموعه های بشر دوستانه در قسمت شهربازی کارگاه تولید ماسک احداث کردند که مهاجران پشت چرخ کار می کنند. جز آگاهی رسانی جزیی که با استفاده از بلندگو کردند و مواردی مثل اهدای صابون کاری نکردند.

اگر کسی تیکت برای خروج داشته باشد، از او تست کرونا می گیرند و اگر مثبت بود تیکت باطل، او را قرنطینه می کنند و از خانواده اش تست می گیرند. اگر تست منفی بود، مهاجر به هتل یا خوابگاهی در آنتن منتقل می شود.

_از وقتی که ترکیه مرز را برای گذشتن مهاجران باز کرد شرایط چه تغییراتی کرده؟

بعد اتفاق ترکیه، مهاجرانی که نوبت مصاحبه داشتند مصاحبه آنها عقب افتاد اما افرادی که از 2020 وارد کمپ شدند، پروسه آنها را خیلی سریع بررسی کردند و اگر مصاحبه رد شده بود حتی دیپورت و اخراج کردند. مهاجری را در کمپ می شناسم که بیش از یک سال اینجاست و هنوز وقت مصاحبه نداشته است.

_از زمانی که با قاچاقبر صحبت کردید تا امروز که در کمپ موریا هستید و ماه‌ها در کمپ اجباراً بودید و کرونا هم شیوع پیدا کرده است بعد از این همه سختی‌ها، بالاتر از سیاهی رنگی هست؟

آدم به امید زنده است اما وقتی با آشنایان که در گذشته این راه را رفتند صحبت می کنیم می بینم شرایط سخت و ناامید کننده شده است. خاطراتی که مهاجران دیگر از مسیر و پروسه مهاجرتی برای ما تعریف کردند با واقعیت صد و هشتاد درجه تفاوت داشت. رد شدن از مرز و به خصوص دریای ترکیه را فراموش نکردیم.

امید دارم روزی برسد که مهاجری بلاتکلیف نماند و به مقصد برسد . کسی ما را درک نمی کند که از کشوری آمدیم که حق و حقوقی حتی امنیت نداشتیم و جایی ساکن هستیم که مناسب نیست. هر چند رفتار خوب مردم یونان را فراموش نمی کنم که بعضی ها بودند که کمک های انسانی در کمپ کردند اما بعد کرونا کمکی نشده است.

احمد سهیل احمدی 2020/4/8

اینجا کرونا نمی آید!

کرونا آمد، شاید برای خیلی از مردم جهان که در قرنطینه هستند نگرانی جز وقت تلفی ندارد اما از نگرانی میلیون ها انسان هم نوع که نگران تکه نان هستند و یک سرپناهی خبر ندارند. مهاجران بسیاری پشت مرز یونان به جای کرونا نگران آینده هستند که با گاز اشک آور و گلوله به استقبال آنها آمده و هزاران مهاجری که در کمپ محبوس مانده اند. در کمپ کرونا نمی آید چرا که صف های طولانی غذا و مطب دکتر، سرویس بهداشتی کثیف و شلوغ، تپه های زباله از قبل آمدند.

خبرنگار مقشوش با آقای علی اکبر حسین زاده در کمپ موریا از جزیره لسبوس مصاحبه کرده است. در کمپ موریا حتی اینترنت مناسب برای مصاحبه نبود و این مصاحبه بعد از سه روز تاخیر انجام شد. در این مصاحبه درباره کرونا، بیماری نامهربانی که هنوز به کمپ موریا در یونان نرسیده است صحبت کرده ایم.

مقشوش: آقای حسین زاده آیا از روزهای شیوع کرونا زندگی در کمپ چه تغییراتی کرده است؟

اجازه اینکه به پیش دکتر برویم کمتر به ما می دهند. پیشتر هر روز اجازه داشتیم حالا یک روز در میان. دکتر و داروخانه هم رسیدگی به ما نمی کنند و دارو و دوا هم کمتر به ما می دهند حتی دکتر به بیماران کمی عسل همراه آب می دهد و فقط توصیه می کند استراحت کنید.

همشهریان و هم زبانان در کمپ کرونا را جدی نگرفتند و بعضی به شوخی می گویند کرونا به مهاجران اثر ندارد.

مقشوش: آیا مسئولان کمپ بعد از شیوع کرونا چه اقداماتی کردند؟

قول و وعده ای به ما ندادند حتی به رسانه ها دیگر اجازه مصاحبه و گزارش از کمپ هم نمی دهند چرا که کمپ را قرنطینه شده و ما هم اجازه اینکه به شهر برویم نداریم. پوسترهایی در کمپ نصب شده و توصیه هایی برای شست و شو دستها و نکات بهداشتی و صحی مقابله با کرونا دارد. از بلندگو هم چند روزی می شود که درباره کرونا گزارش می دهد.

از دیروز هم صابون برای هر کسی کمک کردند. به ما توصیه می کنند که از چادر خارج نشویم. امکانات کم است و بچه ها که تنها دلخوشی آنها بازی با هم نوعان در میان کمپ و لابلای آشغال هاست ترسیده اند و عصبی شدند. کودکم که خسته شده است حس میکند زندانی است. فعلا بیماری خاصی در کمپ منتشر نشده اما امید داریم بیماری به کمپ فقط نرسد.

مقشوش: پیش از کرونا و پس از کرونا چه اقداماتی درباره مهاجرین انجام داده اند؟

مرزهای اتحادیه اروپا بسته است و کمپ های مهاجران هم قرطینه شده است. ما شش ماه است که اینجا ساکن هستیم و 2 ماه دیگر مصاحبه داریم. تنها امیدمان این است که کرونا زودتر برود و گرنه پروسه ما را 6 ماه و حتی یک سال به عقب می اندازند.

دعا می کنم صدای ما مهاجران از کمپ به جهان برسد و حتی صدای مهاجران پشت مرزها را بشنوید. کسی به این کمپ نمی آید حتی برای تمییزکاری و جمع آوری آشغال ها هم مجبورا سه روز یکبار می آیند آن هم وقتی که راهی برای رفت و آمد دیگر نمی ماند و تپه های آشغال راه را بسته باشد.

احمد سهیل احمدی 2020/3/29

سین هشتم، صبر

نوروز را با سفره ی هفت سین به یاد می آوریم و دورهمی که با دوستان و فامیل در لحظه تحویل سال داریم به آدم انرژی و نشاط می دهد برای یک سال پر نشاط که در پیش است اما خیلی ها هستند که نوروز را با پیام های تبریک مجازی به سر می کنند. نوروز می آید و به خیلی از مهاجرانی که در کمپ هستند در یادشان می ماند که بلاتکلیفی و تنهایی از یک سو و امید در سوی دیگر برای یک سال منتظر آنها است.

آدمی وقتی پا به جوانی می گذارد خاطرات کودکی شاید به فراموشی بسپارد اما برای جوانی که در کمپ به انتظار آینده اجباراً صبر می کند و خاطرات را بارها مرور می کند. خبرنگار مقشوش با غلامرضا دهقان که در کمپی در آتن ساکن است تلفنی مصاحبه کرده است. او مهاجری 21 ساله از افغانستان است که ماه ها را در کمپ های یونان سپری می کند و ماه های مانده تا زمان مصاحبه اش را می شمارد در ادامه مصاحبه با او را می خوانیم.

مقشوش: آقای دهقان آیا پشت ابرهای تیره و بلاتکلیفی، روشنایی هست؟

چند ماهی در کمپ موریا جزیره لسبوس بودم و حالا که به کمپ آتن رسیدم طبق نامه ای که به دستم دادند باید تا 2023 بلاتکلیف باشم تا وقت پروسه پناهندگی و مصاحبه رسد که معلوم نیست قبول شوم یا نه. اگر با قاچاقبر پولی که می طلبد را ندارم و ماهیانه ای که از طرف un (سازمان بین المللی) به من تعلق میگیرد بسیار کم است خرج خودم نمی شود. در این شرایط هیچگونه امکانی وجود ندارد نه کلاسی حتی نمی توانم کار کنم تا خرجی برای خانواده بفرستم و اگر واقعه سال ۲۰۱۵ رخ بدهد ک مرزها بازشود خوب است وگرنه فقط باید تحمل کنم.

مقشوش: آیا امیدی که دیروز داشتید برای این مهاجرت چقدر به واقعیت یافته و اتفاق افتاده می‌بینید؟ آینده را چطور می‌بینید؟

امید داشتم که به اروپا برسم و بتوانم زندگی کنم. اجازه داشته باشم که درس بخوانم اما شرایط دیگری به چشم دیدم. شرایط مرز یونان بسیار بد بود. حسرت تحصیل را می خورم. از اینکه آمدم پشیمان نیستم چون در ایران محدودیت های سختی برای تحصیل داشتم و از کودکی در نجاری کار می کردم تا کمک خرجی برای خانواده باشم. گاهی اوقات به مدرسه نمی توانستم بروم.

مقشوش: شب تولدت و نوروز هم زمان است، اگر به گذشته برگردی اولین کاری سر سفره هفت سین می کنی چیست ؟

اولین کاری که میکنم دست پدرومادر عزیزم را می بوسم، برای همه مسلمانان دعای عاقبت به خیری می کنم و ای کاش هیچ آدمی طعم مهاجرت نچشد و برای کشورم دعا می کنم که از جنگ خلاص شود آرزو دارم روزی صلح بیاید تا برگردم و برای پیشرفت افغانستان کوشش کنم.

مقشوش: کرونا ویروس این بیماری همه گیر به اروپا رسیده است، اتحادیه اروپا مرزها بسته است و دولت یونان هم منع ورود و خروج به کمپ اعمال کرده، آیا به مهاجران و غیر مهاجران یکسان رفتار می شود، نظرت در مورد شرایط پیش آمده چیست؟

از امروز چندین مرتبه فقط بلندگوی کمپ درباره شست و شوی دستها آموزش می دهد با این حال محدودیت برای اینکه به مطب دکتر و بیمارستانی خارج از کمپ برویم اعمال کردند. از وقتی خبر کرونا آمده و شرایط مرز ترکیه بهم ریخته. مردم یونان در شهر رفتار بدتری با مهاجران دارند.

احمد سهیل احمدی 2020/3/21

امید بالاتر از سیاهی

وقتی سختی و مشقت دربرابر آدم‌ها قد علم کند. بعضی چند دقیقه را تحمل می‌کنند و عده‌ای چند ماه اما تحمل 14 ماه سختی در کشور غریب و بلاتکیفی کار هر کسی نیست. اما این قصه‌ی آشنای 65 میلیون مهاجر در جهان است که تمام درد‌ها و رنج‌های آنها از هر رنگ و قومی خلاصه می‌شود در معلق بودن.

هزاران هزار مهاجر افغان از سال‌های نه چندان دور در مسیر مهاجرت به اروپا از ترکیه می‌گذرند و تعداد زیادی از مهاجران به دلایلی مثل دریای طوفانی، مرزهای اروپا بسته در ترکیه یا یونان اجبارا ساکن می‌مانند.

خبرنگار مقشوش تلفنی از داخل کمپ با عبدالقادر رضایی مصاحبه کرده است آقای رضایی که اهل ولایت هرات افغانستان است با خانواده از طریق ایران به سمت اروپا مهاجرت کردند و چروک‌های پیشانی و ریش‌های سفید گشته‌اش جلوه می‌کند.

-بالاتر از سیاهی رنگی هست؟

قاچاقبر با وعده اینکه چند هفته‌ای به خاک ایتالیا می‌رسیم با او هماهنگ کردیم و چون مدرکی در ایران نداشتیم با ماشین شخصی به ارومیه رفتیم تا قاچاقبر از بی‌راه و میان کوه‌های صعب‌العبور با خانواده که فرزندانی معلول هم داریم از مرز ایران ما را رد کند. قاچاقبر یک سال با بهانه‌های دریای طوفانی، راه‌بلد را پلیس ساحلی دستگیر کرده و مرزها بسته‌است ما را در شهرهای مختلف ترکیه مثل ازمیر و استانبول بلاتکلیف نگه‌داشت در آن مدت روزی جز یک کتری چای و نان خشک هیچ کمکی به ما نمی‌کرد برعکس قول وقرارهایی که داشتیم حتی مدتی بعد اینکه پول به او روان کردیم ناپدید شد.

بعد یک سال با کشتی بادی ما را به دریای طوفانی روان کرد. حتی قول داده بود که جلیقه فراهم کند اما 2 نصف شب که ساحل رسیدم از جلیقه خبری نبود وقتی به راه‌بلد اعتراض کردیم ما را با مشت و لگد سوار کشتی بادی کرد. موج‌های بلند، کندن فرمان کشتی و گشت ساحلی یونان از سری مشکلات آن شب بود که در نهایت گارد ساحلی ما را تحویل ترکیه داد.

در دومین مرتبه که به دریا زدیم، پلیس ما را به جزیره لسبوس یونان منتقل کرد و از قبل آگاهی داشتیم که بدترین کمپ مهاجران، موریا، در آن جزیره است. کمپی چند هزار نفری که وقتی ما به آنجا منتقل شدیم، در آن بیش از ظرفیت پناهجو ساکن بود و حالا 21 هزار نفر در آنجا زنده هستند.

-آیا امید و آرزوهایی که دیروز داشتید چقدر به واقعیت یافته؛ اتفاق افتاده و آینده را چطور می‌بینید؟

روزی که تصمیم به مهاجرت گرفتیم تصوراتی که از مسیر و کمپ داشتیم با واقعیتی که در این 14 ماه اتفاق افتاد هیچ شباهتی نداشت و در این ماه‌ها گاهی از زندگی هم ناامید شدیم و آرزو می‌کردیم سالم بمانیم. حالا که در یونان هستیم تمام امید و سرنوشت ما بستگی به سیاست‌های اتحادیه اروپا دارد در موضوع مرزها. اینکه مرزها باز می‌شود یا باید هوایی برویم و حتی ممکن دیپورت شویم،‌ نمی‌دانیم و امید به خدا داریم که از یونان بگذریم و به کشور بهتری برسیم تا فرزندان را تداوی کنیم و مشکلات این روزها مثل کرونا انشالله زنده بمانیم.

-تلخ و شیرینی‌های زندگی در کمپ

شب اولی که به کمپ موریا رسیدیم ما را به کانکس بزرگی فرستادند در آنجا چندین خانواده زندگی می کردند و با پتو تخت‌ها را از هم جدا کردیم.شرایط بدی در کمپ بود طوری که دخترم متشنج شد و فردای آن مسئولان ما را به موریا منتقل دادند. کمپ آسیب‌دیده‌گان

روزهای فراموش نشدنی مثل زمان کریسمس که دلقک و گروه‌های نمایش به کمپ آمدند و دوستانی متفاوتی در این مدت یافتیم و بعد از کلاس‌ها فرصت می‌شود در جنگل چند ساعتی در آرامش استراحت کنیم.

-به نظر شما آیا طبق قانون بین‌المللی مهاجرت با مهاجران، حداقل کمک و رفع مشکلات شده است؟

وعده‌های غذایی که می‌دهند جز صبحانه که زیر نظر هلند است واقعا به حدی آزار دهنده است که گاهی مسموم می‌شویم. در اول زمستان کانکسی چند متر دورتر از ما نیمه شب کپسول گاز ( پیک‌نیک) منفجر شد و از فردای آن کپسول‌ها را جمع‌آوری کردند و با درخواست ما اجازه دادند در شب‌های زمستان 3 ساعت برق داشته باشیم.

کانکس در تابستان عرق می‌کند و در زمان باران آب زیر فرش‌ها جمع می‌شود اگر تخت نداشته باشیم جایی برای خواب نخواهد بود. مسئولان حتی در کمپ عمومی هم روزانه به کانکس‌ها سر می‌زنند و به مشکلات توجه می‌کنند. لباس مناسب هر چند هفته می‌دهند اما حمام سرد است و دستشویی‌ها هم کثیف هستند.

احمد سهیل احمدی