نیمه سیاسی

ارزش های حقوق بشری، قانون اساسی، حقوق زنان و اقلیت ها برای ما اهمیت دارد

دفاع از دموکراسی فرضی

جامعه مدنی افغانستان برای آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در این دو دهه قربانی داده است. روشن فکران و فرهیختگان اگر چه از فساد و تبعیض خسته شده اند اما نمی خواهند داشته ها و ارزش های دموکراتیک را از دست بدهند. دیروز فعالان مدنی هشدار می دادند که سرکوب جنبش ها و اعتراضات به حق باعث می گردد تا روزی فساد همه چیز را از بین ببرد. امروز نیز فعالان نسبت به خاموشی و خفقان احتمالی اعتراض می کنند. اما سوالی وجود دارد، برای چه کسانی و چه نظامی باید اعتراض نمود؟

خبرنگار مقشوش همراه استاد عبدالله احمدی مصاحبه کرده است. آقای احمدی رئیس انتخابی نهادهای جامع مدنی افغانستان می باشند که در این سالها فعالیت ها و دادخواهی های ارزشمندی برای دفاع از حقوق مردم افغانستان انجام داده اند. امروز فرصت آن است که به این بپردازیم که جامعه مدنی برای مردم چه خدماتی داشته، چرا عدالت اجتماعی و سرتاسری اتفاق نیافتد و دلیل اشتراک کمتر از یک میلیون نفر در انتخابات گذشته چه بود؟

مقشوش: از آنجایی که موضوع جنگ و صلح در حال حاضر در کشمش است، نهادهای جامع مدنی افغانستان چه اقداماتی برای پایان خشونت و برقراری صلح در کشور می تواند انجام دهد؟

جامعه مدنی همان طور که از نامش پیداست در راستای ارزش های مدنی خدمت می کند و مخالف جنگ می باشد. جامعه مدنی برای صلح تلاش می کند. مشخصا در این زمان که موضوع صلح میان دولت و طالبان پیش از همیشه اهمیت یافته، جامعه مدنی نیز نقش خود را بازی می کند که همانا تشویق دو طرف به کاهش خشونت و ختم جنگ می باشد. همچنین در میدان های جنگ و میزهای مذاکرات بین الافغانی نیز به عنوان ناظر حضور دارد تا در جریان منازعات حقوق شهروندی رعایت شود، جنایت جنگی اتفاق نیافتد و قانون جنگ رعایت گردد تا به غیر نظامیان آسیب نرسد.

جامعه مدنی خواسته های مردم و نهادهای مدنی را با اعضای هیئت مذاکرات بین الافغانی مطرح کرده و می کند. از طریق کنفرانس ها، اعلامیه ها و میزگردها صدای خویش را بلند کرده تا طرفین خواسته ها و نگرانی های مردم را بشنوند. ما نهادهای مدنی نگران این هستیم که دستاوردهای دموکراتیک در گفتگوهای صلح معامله گردد. ارزش های حقوق بشری، قانون اساسی، حقوق زنان و اقلیت ها برای ما اهمیت دارد.

چه در کنفرانس مطبوعاتی و چه در نشست ها این اصل را با هیئت گفتگو کننده افغانستان مطرح نموده ایم که باید در متن توافق نامه صلح ارزش های دموکراتیک، آزادی ها، احترام به حقوق زنان و اقلیت ها به عنوان مفاد اتخاذ گردد تا طرفین صلح به کنواسیون های حقوق بشر و... احترام گذارند و تضمین بین المللی نیز وجود داشته باشد. ما طرفدار صلح هستیم اما صلح مبتنی بر عدالت اجتماعی و پایدار می خواهیم.

مقشوش: چرا در این سالها عدالت اجتماعی در افغانستان اتفاق نیافتد و جنایت کاران محاکمه نشدند؟

تا زمانی که ما دادخواهی کردیم، محکومان نیز محاکمه می گشتند اما به خاطر اینکه سیستم فاسد بود و فساد در سیستم قضایی وجود داشت در نتیجه تا آن طور که نیاز بود عدالت اجتماعی اتفاق نیافتد. متاسفانه مسئله فساد در حکومت مشکل بزرگ ما در این راه بوده است.

مقشوش: چه زمانی آمار واقعی تلفات و قربانیان جنگ در این دو دهه اخیر منتشر می گردد؟

همین امروز آمار سربازهای اردوی ملی و جنگجویان طالبان که کشته شده اند در ادارات مربوطه وجود دارد. اما درباره غیرنظامیان که از منظر قوانین بین المللی کشتار عمدی آنها غیرقانونی است و قابل پیگری حقوقی می باشد. در این مورد بعضی نهادهای جامعه مدنی سعی نموده اند تا آمار را به دست آورند اما ممکن هست که بعضی ارقام از قلم مانده باشد.

مطمئن باشید که هیچ گاه واقعیت پنهان نخواهد ماند همان طور که پس از دوره احزاب کمونیستی، مجاهدین و طالبان نیز آمار و واقعیت جنایت جنگی معلوم گردید. امروز مثل سابق نیست چرا که خفقان مانند دوره کمونیستی وجود ندارد. در مورد دهمزنگ، انفجار مکتب سید الشهدا، چهارراه زنبق و... اگر بخواهند آمار را تغییر دهند نمی توانند واقعیت را آن چنان کتمان نمایند. با این حال در مناطقی که خبری از نهادهای مدنی نبوده و فقط حکومت در مقابل طالبان درحال جنگ می باشد ممکن هست که آمار در آینده تغییر نماید.

به طور کلی در دوران تکنولوژی نمی توانند واقعیت را کتمان نمایند. چالش اصلی تحقق عدالت و محاکمه سران جنایت کننده هست چرا که تاکنون اتفاق نیافتده است. به این خاطر که افراد جنایت کار و قاتل اینها دوباره بر راس قدرت آمده و نماینده مردم گشتند. همین افراد قانون عفو عمومی را تصویب نمودند و خویش را عفو کردند. قانون عفو که در پارلمان قبلی تصویب گردید اظهار داشت که جنایت های جنگی پیش از دوران حاضر قابل پیگرد نیست و باید بخشیده گردد.

مقشوش: پس از بیست سال توجه جامعه جهانی به مدنیت و حمایت از دموکراسی فرضی در افغانستان، آیا نسل جوان و مردم عامه دموکراسی را پذیرفته اند؟

ما نمی توانیم جواب قاطع به این سوال بدهیم ولی تاثیرات اقدامات نهاد های مدنی و فضای دموکراتیک در افغانستان را انکار ناپذیر است. به وضوح می توانیم در شهر، در قریه و هر جای کشور ببینیم که دموکراسی روشنایی بخشیده اما در مقابل آن جهل، تندروی و افراط گری نیز فعال بوده است چرا که بعضی ها از آن حمایت می کنند.

در یک سو جوانان همین کشور به طالب و داعش می پیوندند و در سوی مقابل نیز جوانان کشور لیسانس و ماستری می گیرند و متخصص می شوند. یک طرف جاده را خراب می کند و طرف دیگر شفاخانه، سرک و... احداث می نماید. یک طرف مکتب ها و کلینیک ها خراب می کنند ولی طرف دیگر میلیون ها دختر و پسر به مکتب می روند. هر چند مشکلاتی از جمله فساد، مکتب های خیالی و... بوده است اگر منصفانه نگاه کنیم نتایج دموکراسی را می بینیم.

مقشوش: وقتی کمتر از یک میلیون نفر در آخرین انتخابات رای دادند، آیا نشان نمی دهد که مردم از دموکراسی و نظام دل زده شده اند؟

مردم در انتخابات های گذشته با شوق و اشتیاق شرکت نمودند. حتی در گذشته داشته ایم که افراد با انگشت های قطع شده رفتند و رای دادند. متاسفانه فساد گسترده در درون حکومت چهره دموکراسی را برای مردم بد جلوه نموده و هنوز هم مشکلات هست.

فساد از رئیس جمهور تا وزرا و دیگر ساختارهای نظام تا کل مملکت مثل سرطان گسترش یافته و باعث گردیده تا مردم به کمیسیون مستقل انتخابات بی باور گردند و در حالی که انتخابات را قبول داشتند اما به خاطر تقلب از آن دور شدند. دولت خواست تا همه چیز را تحت کنترل بگیرد و رئیس جمهور کمیسیون های مستقل را دولتی ساخت. مردم به حاکمان و افرادی که در راس هستند بی اعتماد گشتند اما از دموکراسی ناراضی نیستند. مردم نگران بودند که رای آنها مورد بررسی نمی گردد و حضور آنها در ساختار ها بی معنی است.

احمد سهیل احمدی 28.7.21

اگر اراده در طرفین وجود داشته باشد، صلح شدنی است.

ابهامات در صلح واقعی

گفتگوهای بین الافغانی هر روز به عقب می افتد و جنگ بیشتر جلو می آید. صلح در طوفان خشونت مبهم و دور از دسترس به نظر می رسد. هر چند رئیس جمهور آمریکا حاضر نمی شود از ثمرات بیست سال حضور در افغانستان صحبت کند اما دیر یا زود کشورهای همسایه و فرامنطقه ای روی یک موضوع به اجماع خواهند رسید. رسانه ها واقعیت میدان های جنگ را متفاوت جلوه می کنند اما خسارت ها را چند برابر نشان می دهند. در چنین شرایطی مردم بی جا شده افغانستان بیش از پیش معتقد هستند که بالاتر از سیاهی رنگی هست. رنگی به تاریکی افغانستان عزیز ما.

خبرنگار مقشوش همراه پرفسور ترابی مصاحبه دیگری کرده است. پرفسور ترابی عضو هیئت رهبری مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان و رئیس کمیسیون صحت هستند و در این روزهایی که امیدی به صلح و گفتگو نیست با ایشان از منظر دیگری به مذاکرات، حکومت موقت و آینده وضعیت موجود پرداخته ایم.

مقشوش: در چند سال گذشته که موضوع صلح و مذاکرات بین الافغانی به میان آمده است، مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان چه اقدامات عملی برای پیشبرد صلح در افغانستان داشته اند؟

خدمت شما عرض کنم که مجمع در این رابطه حتی در کنفرانس بین المللی 2019 اسپانیا نیز صدای صلح را بلند کرد. در جلسات آنلاین ماهوار مجمع نیز هر دفعه بیش از چهل شخصیت علمی و سیاسی اشتراک می کنند در آنجا هم صدای صلح خواهی بلند است و سخنرانان به راه های برقراری و تحقق صلح می پردازند.

این کنفرانس ها هدف استراژیک مجمع را نشان می دهد که ما برای صلح و ختم جنگ هیچ گاه دست از کار نمی کشیم و فعالیت را ادامه خواهیم داد.

در آخرین کنفرانس ماهوار ما سخنرانان از افغانستان و آسیا تا اروپا و کانادا صحبت کردند. پس از پایان جلسه نیز ده ها کامنت و پیام برای تقدیر و تشکر از کنفرانس به دست ما رسید و از فردای کنفرانس هم افراد مختلفی برای جلسه بعدی درخواست نوبت کرده اند.

مقشوش: آیا مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان کدام راه حل و پیشنهادی برای بحران فعلی دارد که برای کنفرانس پیش رو نیز بفرستد؟

اعضا و دوستان مجمع خواهان صلح واقعی هستند چرا که همیشه در جلسات صحبت از این می شود که برای ختم جنگ، پایان خونریزی و خشونت در کشور یگانه راه مذاکره و گفتگوست. هیچ گاه جنگ راه حل بحران وطن نیست. این نظر بنده، هیئت اجرایی و تمام اعضای مجمع می باشد.

ما در کنفرانس ماه مارچ که خانم حبیبه سرابی مشاور ارشد شورای عالی صلح افغانستان مهمان مجمع بود، ایشان سخنرانی نمودند و نظریات مجمع را با ایشان درمیان گذاشتیم. از آنجایی مسئله مذاکره یک مسئله دیپلماتیک و سیاسی است در نتیجه مجمع تمرکز بیشتری در این باره نمی کند. در کنفرانس مسئله کشورهای همسایه مثل پاکستان همچنین روسیه و آمریکا در میان است. امیدوار هستیم در گفتگو میان این کشورها بر روی یک راه حل برای افغانستان توافق گردد.

کنفرانس پیش رو تاریخ قطعی ندارد و تا به حال بارها به عقب افتاده است چرا که طالبان طرح و دیدگاه دیگری دارند. با این حال اگر این کنفرانس فرض کنیم که برگزار گردد، طرح ها و پلان های مختلفی از سوی احزاب، سیاسیون و به خصوص وزارت امور صلح افغانستان آماده شده است. شورای عالی صلح به ریاست داکتر عبدالله یک طرح واحد از طرف افغانستان را در کنفرانس پیش رو قرائت خواهند نمود. این کار دقیق و درستی است که دولت با یک طرح واحد اشتراک کند و آن وقت باید دید که طالبان چه طرحی دارند.

به نظر ما اگر اراده در طرفین وجود داشته باشد، صلح شدنی است. اراده به این معناست که طرفین در بعضی موارد از خود گذری نشان دهند و بخواهند از شروط و خواسته های خویش عقب نشینی کنند. در چنین شرایطی صلح ممکن خواهد شد.

مقشوش: از نظر مجمع طرح حکومت موقت مطرح می گردد؟ چه طرف هایی از این طرح حمایت می کنند؟

درست است که پیش از این سه مرتبه حکومت موقت داشته ایم ولی مشکل افغانستان در آن دفعات حل نگردید. حکومت موقت باید راه و چاره قطع جنگ را مشخص کند. این مشکل در کنفرانس بن نیز وجود داشت چرا که طالبان دعوت نشده بودند. هر چند در کنفرانس پیش رو طالبان دعوت خواهند شد و به نظرم بخشی از مردم و سیاسیون موافق حکومت موقت هستند. امکان دارد طرح مذکور مورد توافق طرفین قرار گیرد اگر اراده ای وجود داشته باشد. طبق طرح وزیر امور خارجه آمریکا در حکومت موقت پیش رو می بایست پنجاه فیصد پست ها در اختیار دولت و مابقی در اختیار طالبان باشد.

مقشوش: گفتگوهای صلح در افغانستان از منظر مجمع می بایست بین الافغانی باشد یا منطقه ای؟

از نظر مجمع صلح یک پروسه دو طرفه است. برای مجمع اهمیت دارد که نظر مردم افغانستان را هم بشنوند پس نیاز است که اجماع داخلی و منطقه ای وجود داشته باشد. کشورهای همسایه و فرامنطقه ای در هر صورت در مسئله جنگ و صلح افغانستان دخیل هستند. در چنین شرایطی صلح به نتیجه می رسد که آنها بپذیرند و صلح واقعی به تضمین جهانی از سوی سازمان ملل هم نیازمند است.

احمد سهیل احمدی 5.7.21

صلح کلید اساسی برای پیشرفت در جامعه ماست.

خیالات صلح و چانه زنی نخبگان

نشست های چند جانبه، کنفرانس ها و سخنرانی های پرشور درباره صلح و آینده سیاسی افغانستان هر روز بیشتر از دیروز برگزار می گردد اما هنوز کنفرانس بزرگ ملی برگزار نگردیده است. سوالی که هنوز به آن پاسخ داده نشده، این است که آیا واقعا قرار هست در افغانستان صلح واقعی بیاید، این اختلافات و جنگ های جناحی حل گردد و میدان های خشونت خاموش شود؟ صلح واقعی در میزهای مذاکرات اتفاق نمی افتد بلکه در جاده ها و بازارهای افغانستان باید محقق شود جاهایی که همه بپذیریم که زیر یک آسمان زندگی می کنیم و هیچ کس جز ملت افغانستان نگران آینده این کشور نخواهند بود. از نظر خارجی ها چه دولتمردان و چه رسانه هایشان انتحاری ها، ناامنی ها و فجایع بشری در افغانستان اهمیت خاصی ندارد و در نهایت در قبال چنین اخباری تاسف می خورند.

خبرنگار مقشوش همراه دکتر فرید متقی مصاحبه دیگری کرده است. دکتر متقی استاد دانشگاه در کابل و عضو مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان می باشند. ایشان در سالهای اخیر پژوهش های علمی و میدانی بسیاری درباره موضوعات سیاسی و مدنی در افغانستان داشته اند و به تازگی همراه مجمع کنفرانس هایی را نیز برگزار نموده اند. موضع مجمع دانمشندان و متخصصان افغانستان درباره صلح، راه حل بحران فعلی از منظر مجمع و نیاز ما به گفتگوهای ملی یا بین المللی هست از ایشان پرسیده ایم.

مقشوش: در چند سال گذشته که موضوع صلح و مذاکرات بین الافغانی به میان آمده است، مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان چه اقدامات عملی برای پیشبرد صلح در افغانستان داشته اند؟

همان طور که می دانید مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان در سال 2013 ایجاد شد که یکی از مهم ترین دلایل تاسیس آن این بود که بتواند در پیشرفت، انکشاف، تامین امنیت و آوردن صلح به افغانستان با گردآوری جمعی از نخبگان کشور سهم خود را در این مسیر ایفا نماید.

صلح هدف مهم مجمع بوده و هست. می خواستیم در پروسه صلح همکاری داشته باشیم و با همراهی نخبگان افغانستان در داخل و خارج از کشور بتوانیم یک ایدئولوژی موفق برای تحقق صلح را برقرار نماییم. از روز ایجاد مجمع تلاش های گسترده ای برای صلح واقعی انجام داده ایم.

از زمانی که گفتگوهای صلح میان آمریکا و طالبان برگزار گردید، مجمع با نشر اعلامیه ای از این قدم استقبال نمود و تاکید کرد که هر اقدامی که به تامین صلح و امنیت در افغانستان کمک نماید و بتواند ما را به صلح نزدیک بسازد، مجمع از آن پشتیبانی و حمایت می کند.

از آن زمان تاکنون ما جلسات متعددی داشتیم. در سلسله این تلاش ها نمایندگان مجمع سفرهایی به افغانستان نمودند و همراه نخبگان سیاسی، فرهنگی و آکادمیک دیدار کردند. موضوع اصلی هر یک از این دیدارها صلح بوده است. چرا که مجمع به این باور هست که صلح می تواند به طور کل کشور را به سوی ترقی و تعالی راهنمایی کند و در رشد اقتصادی و ثبات سیستم تعلیم و تربیت نقش بزرگی ایفا نماید. در نتیجه صلح کلید اساسی برای پیشرفت در جامعه ماست.

در این اواخر نیز مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان سلسله نشست های مجازی به صورت ماهوار را برگزار می کند. در نشست های ماهوار شخصیت های نخبه داخلی و خارجی از جمله اعضای شورای مصالحه ملی، وزارت دولت در امور صلح و... دعوت می کنیم تا پیشنهادها و نظریات خویش را در این باره به آنها ارائه می نماییم و نظرات ایشان را نیز می شنویم.

مقشوش: آیا مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان کدام راه حل و پیشنهادی برای بحران فعلی دارد که برای کنفرانس پیش رو نیز بفرستد؟

مجمع به عنوان یک اصل اعتقاد دارد که سرنوشت افغانان باید به دست خود ایشان تعیین گردد. در هر حرکتی که صورت می گیرد، سهم مردم یک امر اساسی و ضروری است. هر اداره و نظامی که قرار هست در افغانستان روی کار بیاید باید مشروعیت خویش را از رای مردم بگیرد. ما در مجمع شدیدا روی مسئله انتخابات و سهم مردم پافشاری می کنیم. از تمام جناح هایی که در مذاکرات شرکت می کنند، این امر را خواسته ایم.

مجمع پس از کنفرانس مسکو نیز در اعلامیه که منتشر نمود بر این امر تاکید کرد که سیستم اداری در افغانستان باید مردم سالار باشد و به حقوق اساسی مردم به خصوص زنان تضمین و تامین گردد. از کنفرانس پیش رو نیز این تقاضا را داریم. ما برای پروسه صلح نیز طرحی را برای تمام جناح ها پیشنهاد می نماییم که در آن تاکید اساسی ما روی آتش بس، مسئله سهم و شنیدن صدای مردم هست. ما از دولت افغانستان و بازیگران تاثیرگذار منطقه ای و بین المللی تقاضا می نماییم که باید به خواسته های مردم افغانستان ارج گذاری نهند و آینده کشور را نیز در دست مردم بدهند تا مردم بازیگران اساسی باشند.

ما در این طرح اشاره کرده ایم که دستاوردهای دو دهه اخیر حفظ شود، نیروهای امنیتی تقویت و حفظ گردند، نظام مردم سالار و بحث حقوق زن مطرح باشد. در طرح ما مسئله حقوق بشر، تقویت نهادهای مدنی و انتخابات تاکید نمودیم. این طرح را به نخبگان، سفارت کشورهای منطقه و دولت خواهیم فرستاد.

مقشوش: به نظر شما نخبگان و بازیگران منطقه ای به طرح مجمع اعتقادی خواهند داشت؟

ما به این باور هستیم که از آنجایی که خواست مجمع عملا جوهر درخواست مردم نیز می باشد، در نتیجه مطمئن هستیم که نه تنها مورد استقبال قرار خواهد گرفت بلکه مورد نظر نیز قرار می گیرد.

مقشوش: با توجه به برگزاری کنفرانس پیش رو، آیا گفتگوها بین الافغانی باشد یا جهانی؟

مجمع بر این باور هست که مسئله افغانستان در اصل مسئله ای منطقه ای و جهانی می باشد چرا که سالها کشورهای مختلفی در کشور تلاش هایی را انجام داده اند یا در راستای تامین صلح خدمت نموده و یا متاسفانه در مسیر مشکلاتی را ایجاد کرده اند. در نتیجه اجماع ملی، منطقه ای و به خصوص بین المللی بسیار اهمیت دارد چرا که افغانستان نیازمند کمک های مالی هست و نباید فراموش کرد.

کشورهای مختلف برای کمک به پروسه صلح می بایست در کنفرانس حضور داشته باشند اما باید افغانان سرنوشت خویش را خود تامین کنند و کشورهای مختلف به عنوان بازیگر افغانان را کمک کنند.

به باور من کنفرانس پیش رو یک اقدام نیک هست و می تواند به افغانان برای برقراری صلح کمک کند اما واقعیت این است که متاسفانه آن اجماعی که نیاز بود تا شکل بگیرد اتفاق نیافتاده است. هر چند تلاش هایی مثل کنفرانس مسکو و دوحه می تواند منجر به آوردن یک اجماع گردد چرا که گفتگو برای شنیدن نظرات یکدیگر یک امر ضروری می باشد. کنفرانس پیش رو می تواند تا حدی این پروسه را تقویت نماید. شاید ما شاهد برگزاری چندین کنفرانس دیگر نیز باشیم.

احمد سهیل احمدی 12.6.21

هیچ دولتی برای ما نظام نمی تواند بسازد.

دیوانگان قدرت و بازندگان صلح

مردم در انتظار صلح خشونت ها و وحشت را تحمل می کنند اما وقتی به رهبران قومی و حکومت نگاه می کنیم، می بینیم که آنها کم ترین عجله و اشتیاقی برای آشتی ملی و اجماع سراسری ندارند. وقتی رهبران در پشت دیوارهای بلند سنگی زندگی می کنند، قطعا جنگ داخلی برای آنها کابوس خوفناک نمی باشد. کنفرانس استانبول هفته ها و ماه ها به تاخیر افتاده و در این مدت خشونت ها به بالاترین سطح خویش رسیده اند اما خبری از اجماع نیست. در کوچه و بازار مردم از همدیگر می پرسند که چرا خبر خوشی به گوش نمی رسد؟

خبرنگار مقشوش همراه استاد حمزه واعظی مصاحبه دیگری کرده است. استاد واعظی پژوهشگر، دانشمند و سیاستمدار می باشند. در بخش دوم مصاحبه درباره کنفرانس استانبول و سرنوشت دولت موقت، چرایی ناکامی در برگزاری کنفرانس، خروج آمریکا، بحران نخبگان و سرنوشت افغانستان گفتگو کرده ایم.

مقشوش: به نظر شما در پایان نشست استانبول چه کسانی را کاندید ریاست حکومت موقت می دانید؟

اصلا نشست استانبول بنیاد و برگزاری آن مورد سوال قرار دارد که آیا طالبان در این نشست شرکت خواهند کرد یا خیر؟ اگر طالبان به این نشست نیایند عملا دولت افغانستان به تنهایی نمی تواند در این نشست اشتراک کند و با خود مذاکره نماید چرا که طالبان به عنوان یک طرف اصلی مناظرات ممکن در میز مذاکره ننشیند و مذاکرات را تحریم نمایند. سخنگوی طالبان پیشتر گفته بود که ما زمانی به میز مذاکرات می آییم که تمام نیروهای خارجی از افغانستان خارج شوند. در نتیجه به نظرم فعلا مذاکره ای در کار نخواهد بود.

اگر فرض کنیم که مذاکرات شروع گردد، مهم ترین مشکل توافق بر سر ساختار است. ما هنوز در طرف سیاسیون و دولت افغانستان بر یک اجماع نرسیده اند که قرار است بر سر چه نوع ساختاری به توافق برسند. تکلیف طالبان مشخص هست چرا که گفته اند ما نظام اسلامی می خواهیم. ما دیدگاه و مدل نظام اسلامی طالبان را بیست سال پیش تجربه کرده ایم. وقتی طرف دولت به اجماع نرسیده و طالبان نیز به نظام اسلامی بر اساس فقه حنفی تاکید می کنند، در نتیجه ما هنوز اندر خم یک کوچه هستیم و بحران های جدی پیش رو داریم.

در مورد ایجاد اداره موقت نیز مشکلات تخنیکی، سیاسی و عملی وجود دارد. اینکه این نظام بر اساس چه ساختاری باید شکل بگیرد، چگونه بر تطبیق آن باید نظارت شود و ساختار مشارکت در آن نظام براساس چه معیاری باشد یعنی طالبان، دولت، جامعه مدنی و زنان چه درصدی از قدرت را در اختیار خواهند داشت. این موارد جزو مهم ترین پیچیدگی ها و مشکلاتی هست که ما در این راه با آن مواجه هستیم.

به نظرم درباره مسئله حکومت موقت راه حلی مناسبی وجود ندارد چرا که بحث های اصلی قانون اساسی، نظام آینده، مشارکت و... به شمار می آیند، در نتیجه موضوع کاندید ریاست حکومت موقت اصلا اهمیت ندارد چرا که مسئله فرعی است.

موضوع انتخاب کاندید حکومت موقت نتیجه بحث ها خواهد بود اما اگر طرفین روی پیش فرض ها به توافق نرسند هیچ گاه به مسئله حکومت موقت نیز نمی رسند. این موضوع دولت موقت یک فرصتی هست تا طرفین بیشتر روی اختلافات تمرکز نمایند و آن را حل کنند.

مقشوش: به نظر شما ممکن هست که رهبر حکومت موقت از طرف طالبان انتخاب شود و باقی طرفین او را بپذیرند؟

رهبر دولت موقت یک امر سمبلیک و مفهومی است. مهم بحث روی بنیادها و بسترهای اساسی می باشد. همه اختلافات مستلزم پیش زمینه هاست. اگر طالبان نظام موجود را بپذیرد به نظرم هیچ مشکلی وجود ندارد که یک نفر از سمت طالبان به حیث رئیس حکومت موقت انتخاب گردد. شرط آن هم پذیرش ارزش ها و دستاوردهایی است که جامعه مدنی و مردم افغانستان به آن اعتقاد دارند. مهم نیست که رئیس اداره گذار یک فرد ناشناخته ای باشد و یا حتی آقای کرزی منسوب گردد.

مقشوش: طرفین اصلی جنگ که طالبان و آمریکا می باشند، آیا آنها در تنظیم حکومت آینده افغانستان به احزاب داخلی و دولت فعلی افغانستان سهم خواهند داد یا خیر؟ اگر بدهند چه حد و حدودی خواهد داشت؟

اگر قرار باشد که ما معیار را براساس اراده و تصمیم طالبان در نظر بگیرم. در آن صورت قضیه حل است چرا که همه باید تسلیم گردند و دیگر اهمیت ندارد که احزاب در حکومت چقدر سهم خواهند گرفت. اگر ساختار، قانون اساسی، نوع نظام و... براساس مکانیزم دموکراتیک مورد خواست مردم افغانستان نباشد، دیگر اهمیت ندارد که چند کرسی وزارت را به کدام حزب و جریانی بدهند چرا که مشکلی را عوض نمی کند.

به نظرم آمریکایی ها هیچ گونه حساسیتی روی نظام آینده افغانستان ندارند. همان طور که پیشتر جو بایدن رئیس جمهور آمریکا گفت که هدف ما در افغانستان دو مسئله بود. از بین بردن بن لادن و دیگری نابودی پایگاه های القاعده بوده است. ما به هر دو هدف خویش رسیدیم. ما به دنبال مسائلی مثل وحدت میان مردم افغانستان، ایجاد ساختار حکومت آینده و چنین مواردی نیستیم چرا که مربوط به مردم افغانستان هست و برای ما اهمیتی ندارد.

واقعا همین حرف درست است و آقای بایدن ده سال پیش هم گفته بود که افغانستان برای ما اهمیت ندارد. در یک جلسه خصوصی با آقای کرزی با عصبانیت روی میز کوبیده و گفته بود که پاکستان پنجاه برابر با ارزش تر از افغانستان برای ماست. آقای بایدن در همان زمان در مصاحبه دیگری اعلام کرده بود که افغانستان هیچ گاه متحد نمی گردد پس تجزیه شود، خیلی بهتر است.

هر چند طبق توافق نامه قرار بود که طالبان خشونت ها را کاهش دهند، آتش بس اعلام نماید و ارتباط خویش را با القاعده قطع کنند اما هیچ یک از اینان صورت نگرفت با این حال آمریکا از افغانستان خارج می گردد. تا زمانی که ما از بحران نخبگان عبور نکنیم، هیچ دولتی برای ما نظام نمی تواند بسازد.

مقشوش: فرض کنیم که طالبان طبق ادعا پیشین خویش تا یازده سپتامبر که نیروهای خارجی از افغانستان خارج می گردند، با دولت مذاکره نکنند و عملا توافقی به وجود نیاید، در این صورت چه آینده ای را پیش بینی می کنید؟

ساده ترین جواب که از حالا نیز می توانیم پیش بینی کنیم این است که ما به یک چرخه جنگ شدید داخلی برمی گردیم. این پیش بینی نیاز به عقل سیاسی و تحلیل استراژیک ندارد. همین حالا نیز گروه های مختلف در افغانستان مسلح می گردند. این عمل به خاطر ترسی هست که از طالبان دارند از آنجایی که احتمال می دهند که دولت افغانستان توان مقابله با طالبان را ندارد. بنابرین بازگشت به دهه نود میلادی عجیب نیست و ما دچار جنگ های قومی، مذهبی و سیاسی می شویم. از آنجایی که ما با بحران نخبگان روبه رو هستیم، ظاهرا رهبران بدشان نمی آید که جنگ برگردد. منازعات و مبارزاتی که در دولت اتفاق می افتد به خاطر این است که بخشی از این رهبران ادامه جنگ را به نفع خویش می دانند.

احمد سهیل احمدی 7.6.21

بعید است که فرد ناشناخته ای را انتخاب کنند مگر مثل کنفرانس بن که به بن بست رسیده بود

سردرگمی مذاکرات و خفقان مطبوعات

مردم افغانستان دردها و ظلم های بسیاری را در این سالها تجربه کرده اند اما هیچ گاه مثل امروز به خاطر آینده نامشخص و پروسه نامعلوم صلح آسیب و درد نکشیده بودند. تا ماه ها قبل بحث اصلی این بود که آیا پروسه صلح ملی خواهد بود و یا نتیجه سیاست های خارجی ها می باشد ولی امروزه سوال سخت تری را مردم از همدیگر می پرسند که آیا کنفرانس و مذاکراتی بلاخره اتفاق خواهد افتاد؟ هر چند رسانه ها از پاسخ به این سوال ناتوان هستند.

خبرنگار مقشوش همراه استاد محمد اکرم گیزابی مصاحبه دیگری کرده است. استاد گیزابی روزنامه‌نگار، فعال سیاسی، نویسنده و رئیس کنونی شورای جهانی هزاره نیز هستند. در این روزها که موضوع کنفرانس صلح پیش رو، سرنوشت و وضعیت رسانه ها و مطبوعات نامعلوم هست و نام هایی مختلفی برای تصاحب کرسی ریاست موقت برده می شود. ما به این موضوعات از نگاه دیگری بررسی و گفتگو کرده ایم.

مقشوش: با توجه به شرایطی که رسانه ها در مذاکرات دوحه داشتند، به نظر شما رسانه های افغانستان می توانند آزادانه اخبار روزانه کنفرانس پیش رو را پوشش بدهند یا مثل دوحه اخبار مخفی خواهد بود؟

پاسخ به این موضوع بسته به شرایط است. اگر ترک ها در کنفرانس استانبول اجازه بدهند تا رسانه های افغانستان به اخبار دسترسی داشته باشند، دیگر مسئله ای برای رسانه ها وجود نخواهد داشت تا بتوانند واقعیت ها و موضوعات را به مردم گزارش دهند. به این نکته باید اشاره کنم که در قطر مسئله ویزه مشکل مهمی بود چرا که به راحتی به مردم ویزه نمی دهند اما در کنفرانس احتمالی استانبول شاید این ضعف جبران شود و ترکیه اجازه دهد تا خبرنگاران افغان به آنجا بروند. وقتی پای خبرنگاران به دوحه بازشود در آن صورت برای انتشار اخبار مشکلی نیست.

مقشوش: اگر بخواهیم کنفرانس بن اول را با کنفرانس پیش رو مقایسه کنیم، آن زمان رسانه های افغانستان تقریبا وجود نداشت، آیا امروزه وضعیت برای آگاهی مردم بهتر شده؟

بلی فکر می کنم که این بار وضعیت بهتر از سال 2001 باشد. در آن زمان تقریبا رسانه ها در افغانستان وجود خارجی نداشتند و مردم نیز دسترسی به رسانه آزاد نداشتند. امروز رسانه ها نسبت به بیست سال قبل پیشرفت خوبی کرده و ما خبرنگاران خوبی داریم و فکر می کنیم که وضع نسبت به 2001 بهتر است.

مقشوش: با توجه به بحث تعدیل قانون اساسی افغانستان، به نظر شما قوانین مطبوعات و رسانه های آزاد تحت تاثیر قرار خواهد گرفت یا خیر؟

مسلما، بحث مطبوعات شاید یکی از مهم ترین موضوعاتی باشد که در تعدیل انتخابات مورد بحث قرار می گیرد. البته در اینجا یک مسئله و سوال مهم وجود دارد که خود جناح های صحبت کننده و شرکت کننده در مذاکرات چقدر به مسئله مطبوعات آزاد و آزادی مطبوعات اعتقاد دارند؟ از آنجایی که قرار است که پنجاه فیصد اشتراک کنندگان از طرف طالبان باشند، قطعا نیم دیگر اعضا از سوی دولت دستچین خواهند شد.

به نظرم بخشی از این دسته نیز اعتقاد زیادی به مطبوعات آزاد ندارند. هرچند سرنوشت قانون اساسی در مذاکرات پیش رو مطرح نخواهد شد اما در آینده طالبان با نفوذی که بر مجلس تعدیل قانون اساسی خواهند داشت، قطعا با نهایت قدرت خویش تلاش می کنند تا صدای مطبوعات آزاد را خفه سازند.

مقشوش: شما چه سرنوشتی برای خبرنگاران و فعالین خبری افغان در آینده می بینید؟

متاسفانه در این مورد بسیار بدبین هستم. در حال حاضر که طالبان در حکومت افغانستان نیستند اما خبرنگاران افغان با احتیاط در مسائل مختلف برخورد می کنند. در یکی دو سال اخیر مطبوعات بسیار خود داری و خودسانسوری به خرج داده اند. چرا که خبرنگاران مورد تهدید و ترور قرار داشته اند. ترورهای هدفمند خبرنگاران را مجبور ساخت تا از کشور بگریزند. وقتی طالبان در کابل و دیگر ولایات کشور مسلط شوند، یقینا مطبوعات را اگر کاملا خاموش نسازند قطعا خفه می کنند.

مقشوش: آیا واقعا دولت آقای غنی حامی خبرنگاران هست و یا اینکه مایلند تا در شرایط فعلی خفقان نسبی فراهم سازند و راحت تر چانه زنی کنند؟

بلی که در این شکی نیست. بعضی از خبرنگاران به دست جناح هایی که در دولت هستند، تخریب و ترور گردیده اند. در این ترورها تنها طالبان مقصر نیستند بلکه دیگران نیز تقصیر دارند اما به گفته مردم عامه سرنخ گم است. هر چند به این معنا نیست که مردم حدس و گمان هایی مبنی بر نقش ارگ در این مسائل نداشته باشند.

بعضی از خبرنگاران مشهور به دست افراد مشکوکی ترور شده اند آن هم در حالی که طالبان و داعش نقشی در آن نداشته اند. با این حال نمی توانیم حکم قطعی صادر نماییم که تمام خبرنگاران را داعش و طالب از بین می برند. قطعا نه! جناح های بسیاری خواهان این هستند که فسادها و اختلاس های عظیم که در کشور اتفاق می افتد را از چشم مردم و رسانه ها دور نگه دارند.

مثلا چندی قبل جمعی از اختلاس ها تحت عنوان کد 92 افشا گردید که این افشا ضربه و هزینه سختی بر دولت افغانستان داشت. اگر بتوانند از افشای چنین فسادهایی جلو گیری نمایند، قطعا انجام خواهند داد.

مقشوش: دولت اشرف غنی از زمان مذاکرات دوحه تا به حال پافشاری های زیادی داشته است، آیا چنین پافشاری هایی نتیجه می دهد؟

در مواردی مثل انتخابات زودهنگام شاهد پافشاری دولت بوده ایم اما مضوعات بسیاری وجود دارد که خارج از قدرت دولت اشرف غنی احمد زی است. در خود حکومت جناح هایی وجود دارد که موافق نیستند تا نظام به شکل فعلی ادامه پیدا کند. در واقع حکومت به اداره سه نفره تبدیل شده است.

بسیاری از تصمیم گیری های حکومت در دست سه نفر هست اما مردم افغانستان و دیگر سیاسیون نمی خواهند که تصمیمات را سه نفری بگیرند که از خارج به کشور آمده اند. درست است که اصالت افغانی دارند اما اینان بیشتر عمر خویش را خارج از کشور گذرانده اند و از اوضاع داخلی افغانستان مثل موضع گیری ها، ارتباط اقوام و نظرات مردم عامه اطلاع کاملی ندارند. هر چند پیش داوری ها و نظراتی دارند که متاسفانه قومیت گراست. در نتیجه اینان نمی توانند بر همه مسائل افغانستان از جمله کنفرانس استانبول فایق آیند.

مقشوش: به نظر شما در پایان نشست استانبول چه کسانی را کاندید ریاست حکومت موقت می دانید؟

صحبت درباره این مسئله مشکل است چرا که از یک سو طالبان و از سوی دیگر حکومت نیز کاندیدایی از طرف خود دارد. همچنین پای آمریکا هم به میان است. مثلا زلمی خلیلزاد به حیث نماینده تام الختیار آمریکا چه کسی یا کسانی را پیشنهاد خواهد نمود. متاسفانه امروزه بعضی افراد را آمریکا به حکومت دستور می دهد تا به کنفرانس پیش رو دعوت شوند. در نتیجه مشکل هست که به این سوال پاسخ دهیم.

در گذشته بعضی نام هایی برده می شد که شاید در حکومت موقت سهم داشته باشند. دو جناح متفاوت دربرابر هم قرار می گیرند و اصلا معلوم نیست که حکومت آینده امارت خواهد بود یا جمهوریت؟ اگر امارت در مذاکرات قدرت بگیرد قطعا گزینه باب میل طالبان انتخاب خواهد شد اما اگر شانس جمهوریت قوی تر باشد در آن صورت گزینه ای انتخاب خواهد شد که مورد توافق دو طرف خواهد بود. بعید است که فرد ناشناخته ای را انتخاب کنند مگر مثل کنفرانس بن که به بن بست رسیده بود، در نتیجه فرد ناشناخته ای به نام حامد کرزی را از کوهستان های افغانستان پیدا و انتخاب نمودند.

احمد سهیل احمدی 2.6.21

در افغانستان نظامی که بتواند بر تکثرگرایی و شهروند محوری تاکید و تطبیق داشته باشد، آن نظام مناسب و پاسخگو برای افغانستان هست

رهبران منفعت نگر و کشمش های قومی

امروز در هر رسانه و تلویزیونی صحبت از کنفرانس استانبول است. آن قدر که آنان به سرنوشت رهبران سیاسی فعلی در نظام بعدی اشاره می نمایند، کمترین توجه ای به آینده ملت افغانستان ندارند. در مصاحبه ها در نهایت به این نکته اشاره می کنند که در ماه های آینده جنگ داخلی اتفاق می افتد اما هیچ وقت نمی گویند که چرا افغانستان به اینجا رسیده است؟ چه عواملی دست به دست هم داده تا هویت ملی نداشته باشیم و برای مصیبت ها و رنج های همدیگر سوگواری نمی کنیم؟ امروز کشور در لبه تیزی قرار دارد. یک سوی لبه همبستگی قرار دارد و سوی دیگر تکرار اشتباهات گذشته می باشد.

خبرنگار مقشوش همراه استاد حمزه واعظی مصاحبه کرده است. استاد واعظی پژوهشگر، دانشمند و سیاستمدار می باشند. در بخش اول مصاحبه درباره کنفرانس استانبول و وضعیت اشتراک کنندگان آن، عاملان بحران قومیتی، بحران نخبگان، ساختار موفق برای افغانستان و فدرالیسم گفتگو کرده ایم.

مقشوش: کنفرانس صلحی که به زودی برگزار خواهد شد، از نظر اشتراک کنندگان در این کنفرانس به نظر شما آنها تیم کاملی هستند و قدرت تصمیم گیری را دارند؟

متاسفانه چه در تاریخ معاصر و چه در دو دهه اخیر که افغانستان مورد توجه و حمایت جامعه جهانی می باشد، مشکل مهم افغانستان بحران نخبگان بوده و هست. ما در کشور رهبران سیاسی و نخبگانی که بتوانند بحران را مدیریت نمایند همچنین بتوانند یک توافق و وفاق ملی را فراهم سازند تا در نتیجه یک کشور مقتدر و متحد پایه گذاری گردد، عملا چنین رهبرانی را نداشته ایم.

مثلا وقتی انتخابات ریاست جمهوری پیشین برگزار شد، عملا بحران قومی اتفاق افتاد. اختلافات و شکاف عمیق قومی که در ساختار نظام ایجاد شده، تنش ها و چند دستگی هایی که میان رهبران و نخبگان ایجاد شده عملا نشان می دهد که ما دچار یک بحران عمیق ساختاری هستیم. یعنی نخبگان نتوانستند یک روحیه ملی را ایجاد نمایند، با زبان مشترک دولت سازی و ملت سازی را انجام دهند و برای ایجاد نهادهای ساختاری اساسی قدم بردارند. ما امروز بیشتر از آنکه با قدرت طالبان مواجه باشیم در اصل با ضعف ساختاری در عرصه رهبری سیاسی روبه رو هستیم.

در نتیجه در کنفرانس پیش رو نیز هنوز نتوانسته ایم روی یک طرح واحد به توافق برسیم. ما اکنون با دو طرح مواجه ایم. یک طرح را اپوزوسیون و مخالفین دولت ارائه نموده و طرح دیگر را نیز به نام جهموریت که دولت آقای غنی آن را اعلام کرده است.

این شکاف عظیمی می باشد. آقای غنی با طرح نظام سیاسی به میز مذاکرات می رود اما مخالفین ایشان با طرح نظام غیر متمرکز شرکت خواهند کرد. به طور کل طرح هایی که اعلام می گردد نشان دهنده عمق اختلاف و پراکنندگی و ضعفی است که در طرف مقابل طالبان یعنی نظام سیاسی فعلی وجود دارد.

به نظر من این پراکندگی و نبود هماهنگی همچنین برای ساختار آینده افغانستان عملا هیچ انسجامی وجود دارد که مهم ترین ضعف ما در برابر مقابله با طالبان همین است.

مقشوش: از آنجایی که آمریکا بعد از بیست سال اشغال قرار است تا از افغانستان خارج شود، آیا آینده افغانستان برای آنها اهمیتی دارد؟

آمریکا و نیروهای ناتو قرار است بدون هیچ قید و شرطی از افغانستان خارج شوند یعنی هیچ تضمینی از طالبان نگرفته اند و برای آنها اهمیت ندارد که قرار است طالبان چه شروطی برای مذاکرات دوحه یا استانبول داشته باشند و اصلا در آینده طالبان چگونه رفتار خواهند کرد. بلکه فقط برای آمریکا خروج از افغانستان و امنیت نیروهای شان در این مسیر اهمیت دارد.

آمریکا با توافق نامه ای که با طالبان در دوحه امضا نمود باعث گردید تا اینان مشروعیت سیاسی به دست آورند اما برای آمریکایی ها آینده افغانستان از منظر سیاسی و امنیتی اهمیت ندارد. در نتیجه طالبان اکنون خود را در موضع برتر می دانند و برنده فعلی بحران خود را تلقی می کنند.

مقشوش: شما به اختلافات قومی اشاره نمودید، به نظر شما روندی که باعث گردیده تا افغانستان دچار چنین مشکلاتی گردید، به خاطر اعمال مردم و رهبران سیاسی بوده و یا حوادث مختلف عامل گردیده است؟

این بحث پیچیده جامعه شناسی است. ما در افغانستان متاسفانه دچار مشکلات زیادی هستیم. یکی از مهم ترین معضلات فرهنگی و اجتماعی ما شکاف های قومیست. این شکاف ها باعث می گردد تا حس مشترک که به هویت ملی معروف است به دست نیاید. در عرصه قدرت سیاسی ما با معضل جدی یعنی تقسیم قدرت براساس قومیت مواجه هستیم که نشئت گرفته از شکاف های قومی می باشد.

این معضل باعث گردیده تا گروهی خود را صاحب اصلی قدرت بدانند و به تعبیری برادر بزرگتر تلقی نمایند اما گروه دیگر خواهان مشارکت برابر و موثر در نظام باشند. این معضل باعث چالش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی گردیده و بستر مناسبی برای بحران ملی را نیز فراهم نموده است.

ما در افغانستان با جامعه ای کم سواد، فقیر و با ساختارهای شدیدا سنتی مواجه هستیم. این ساختارهای سنتی و مناسبات ضعیف اقتصادی، شهر نشینی کمتر و کمبود راه های ارتباطی همچنین شرایط برای شناخت مناسب در میان اقوام مختلف وجود ندارد پس باعث گردیده تا شکاف های شناختی، معرفتی و پیش داوری های ذهنی شهروندان درباره یکدیگر وجود داشته باشد.

متاسفانه رهبران قومی که منفعت خویش را در ادامه و گسترش این شکاف ها می بینند، در نتیجه تلاش می کنند تا ذهنیت عامه را به سوی این اختلافات رهبری نمایند.

این فراینده باعث شده تا شکل گیری هویت ملی و مشترک اتفاق نیافتاد تا ما را در رسیدن به حاکمیت قانون و شهروند محور کمک نمایند. متاسفانه رهبران قومی که ما در افغانستان با آنها مواجه هستیم، محصول جنگ می باشند نه اینکه در شرایط نرمال بر اساس شایستگی، تفکر، اندیشه سیاسی و ضرورت ملی به عنوان رهبر در سطح جامعه مطرح شوند.

این رهبران محصول شورش و بحران می باشند که هنوز هم ادامه دارد. از طرفی نخبگان و روشن فکرانی که ما داریم نیز از ساختارهای قومی تاثیر گرفته اند و بازتاب دهنده همان روح قومی در حاکمیت سیاسی می باشند. ما با رهبران قومی، سنتی و منفعت نگری مواجه هستیم که افق سیاسی کشور را در گرو منافع شخصی و قومی خویش می بینند.

مقشوش: به نظر شما حکومت آینده افغانستان چه سیستم اداری خواهد داشت و آیا آن حکومت فدرالی خواهد بود یا تمرکز گرا؟

به نظر من با توجه مطالعات و شناخت تجربه ای که از افغانستان داریم، درست است که نوع نظام ها برای بهسازی و ایجاد روح جمعی، توسعه سیاسی و اقتصادی بسیار مهم است و اهمیت دارد که چه نوع نظامی را انتخاب نماییم. اما به نظرم مهم ترین مانع بحران نخبگان هست.

در افغانستان اگر شایسته ترین نوع نظام را بخواهیم ایجاد نماییم عملا به افرادی نیاز داریم تا آن را عملی و اجرا سازند. یعنی رهبران فرهمند و ملی گرا نیاز هست. تا زمانی که نخبگان ما به این مرحله از تعهد، درک، شناخت، تفکر و مسئولیت پذیری نرسیده باشند نمی توانیم توقع داشته باشیم که ساختاری موفق شود.

ما به ساختاری نیاز داریم که در مرحله اول تکثرگرا، دوم بتواند عدالت اجتماعی را در کشور تطبیق دهد آن هم در شرایطی که تبعیض موج می زند. سوم توده ها و مردم افغانستان را به عنوان محور اصلی سیاست خود در نظر بگیرد بدون آنکه تصمیم بگیرد که اینان متعلق به کدام قوم، مذهب، زبان و تفکر سیاسی هستند.

تا زمانی که به ما به حاکمیت شهروند محور نرسیم پس بحث ایجاد یک ساختار سیاسی به نتیجه نمی رسد. اگر برای تطبیق و اجرای هر ساختاری در افغانستان همین رهبران فعلی عامل آن باشند، قطعا موفق نخواهد شد و وضعیف تغییر نخواهد کرد. از سال 2001 که آمریکایی ها آمدند ما با یک نظام سیاسی دموکراتیک و قانون اساسی ارزشمند مواجه بودیم که باعث شد تا نهادهای سیاسی و مدنی به وجود آید. اما ما دچار بحران نخبگان بودیم در نتیجه نه تنها بحران حل نگردید بلکه شدیدتر و فربه تر شد. قوم پرستی، انحصارگرایی، فساد، اختلاف و هزاران اشکال دیگر را همین رهبران در نظام فعلی ایجاد کردند.

در افغانستان نظامی که بتواند بر تکثرگرایی و شهروند محوری تاکید و تطبیق داشته باشد، آن نظام مناسب و پاسخگو برای افغانستان هست. قطعا فدرالیسم نیز یکی از بهترین گزینه های مفید برای کشور می باشد. شرایط ژئوپولیتیک، ژئو استراژیک، ترکیب قومی، جمعیت، منابع اقتصادی، پراکنندگی آن و مهم تر از همه تطبیق گران این نظام فدرالی اگر همین رهبران باشند، در آخر ما شاهد حکومت ملوک الطوایفی در افغانستان خواهیم بود و شکست می خوریم.

احمد سهیل احمدی 29.5.21

متاسفانه رهبران سیاسی در افغانستان همیشه باعث و بانی ایجاد تنش در میان جوانان بوده اند.

نقش جوانان در صلح و همبستگی

نشست های چند جانبه، کنفرانس ها و سخنرانی های پرشور درباره صلح و آینده سیاسی افغانستان هر روز بیشتر از دیروز برگزار می گردد اما سوالی که هنوز به آن پاسخ داده نشده، این است که آیا واقعا ما می توانیم همدیگر را بپذیریم و به دور از دشمنی با هم زندگی نماییم؟ صلح واقعی در میزهای مذاکرات اتفاق نمی افتد بلکه در جاده ها و بازارهای افغانستان باید محقق شود جاهایی که همه بپذیریم که زیر یک آسمان زندگی می کنیم و هیچ کس جز ملت افغانستان نگران آینده این کشور نخواهند بود. از نظر خارجی ها چه دولتمردان و چه رسانه هایشان انتحاری ها، ناامنی ها و فجایع بشری در افغانستان اهمیت خاصی ندارد و در نهایت در قبال چنین اخباری تاسف می خورند.

خبرنگار مقشوش همراه آقای قسیم واحدی مصاحبه دیگری کرده است. آقای واحدی فعال امور سیاسی و محقق می باشند که در این سالها فعالیت های مدنی از طریق کنفرانس ها و نشست های متعددی برای صلح و همبستگی میان جوانان افغانستان انجام داده اند. در این مصاحبه به نقش جوانان در صلح، تفاوت نسل امروز با گذشتگان، کنفرانس استانبول، راه حل بحران افغانستان در دست نخبگان، حل اختلافات قومی و کارنامه رسانه ها در اطلاع رسانی مذاکرات فعلی گفتگو کرده ایم.

مقشوش: شما با جوانان و نسل نو مردم افغانستان ارتباطات دارید، آیا موضوع صلح و همبستگی در میان اقشار مختلف نسل نو حل گردیده است و نگاه متفاوتی به آینده افغانستان نوین دارند؟

موضوع صلح بحث بزرگیست که به همبستگی تام نیاز دارد. وقتی صلح محقق می گردد که جوانان نگاه درستی به موضوع همپذیری و همبستگی داشته باشند. متاسفانه رهبران سیاسی در افغانستان همیشه باعث و بانی ایجاد تنش در میان جوانان بوده اند. مِن حیث یک جوان به افغانستان نوین باورمند هستم که تنها دلیل این خوشبینی ام به خاطر نسل جوان فعلی است. نسل جوان چه دختران و چه پسران در دهه های اخیر دستاوردهای بزرگی داشته اند. این اصل برای من همیشه امیدوار کننده است که فکر می کنم اگر این مسائل مدنظر گرفته و به جوانان آموزش داده شود تا همدیگر پذیری را بپذیرند در نتیجه ما می توانیم شاهد یک افغانستان نوین باشیم.

مقشوش: این روزها موضوع صلح و کنفرانس استانبول داغ است، به نظر شما نخبگان سیاسی می توانند مشکلات افغانستان را حل نمایند و یا کلید حل معضلات افغانستان در جیب خارجی ها است؟

موضوع صلح و کنفرانس هایی که تا به حال برگزار گردیده همچنین کنفرانس استانبول که قرار هست برگزار گردد، در یک بعد فکری پیچیده ای قرار دارد. جامعه جهانی به شمول کشورهای مختلف خارجی مثل آمریکا، روسیه، پاکستان و دیگر کشورها مشخصا تاثیرات مستقیمی روی موضوع صلح در افغانستان دارند. تصمیم اخیر رئیس جمهور آمریکا مبنی بر خروج نیروهای ارتش آمریکا از افغانستان تا یازدهم سپتامبر یک زنگ خطر برای بازگشت جنگ های داخلی در افغانستان را به صدا در آورده است. امروز اکثریت جوانان و به خصوص خانم ها، گروه های مختلف، رسانه و.. نگران این امر هستند که آمریکا چطور می تواند نیروهایش را از افغانستان تا یازدهم سپتامبر خارج نماید در حالی که پیشتر از آن اعلام نکرده بود.

متاسفانه ما در وضعیت حساسی به سر می بریم. جامعه جهانی و به خصوص کشورهای منطقه تاثیر مستقیمی روی آینده افغانستان دارند. تصمیم اخیر آمریکا قطعی است اما ما نگران حفظ دستاوردهای فعلی هستیم و می ترسیم که جنگ ها داخلی به افغانستان بازگردد. چنین وضعیتی باعث شده که مردم به آینده مشکوک باشند.

هر چند در شرایط فعلی به قدرت نخبگان سیاسی بی باور نیستم به شرطی که همدیگر پذیر باشند و تمرکز اصلی خویش را روی منافع ملی قرار دهند. در نتیجه آنها می توانند تصمیم های خوبی را برای آینده افغانستان بگیرند.

مقشوش: از توافق دوحه تاکنون میزگردهای مختلفی در موضوع صلح برگزار گردیده است، به نظر شما در این میزگردها اشتراک کنندگان توانسته اند ارتباط و همبستگی بین اقوام مختلف افغانستان بیاورند؟

اگر ما بخواهیم و بتوانیم موضوع صلح را در افغانستان محقق سازیم اولین قدم این است که در میان اقوام باید همبستگی ایجاد نماییم. تا زمانی که ما متحد نشویم، تمرکز اصلی روی ملی گرایی نباشد و بحث های باطل قوم گرایی را زیر پا قرار ندهیم، هیچ گاه به صلح دائمی در افغانستان دست نمی یابیم. امروز درست است که تبعیض وجود دارد اما دامن زدن به مسائل قومی و لطمه به حقوق اقوام در افغانستان از موضوع طالبان بسیار وحشتناک تر و بدتر است.

اگر ما به دنبال صلح دائمی و سراسری هستیم اولین شرط آن این هست که بتوانیم روی طرح واحد از طرف دولت توافق داشته باشیم تا در مذاکرات در برابر طالبان قوی تر ظاهر گردیم. طرح واحدی که شامل تساوی میان اقوام، توجه به حقوق جوانان و حفظ دستاوردهای زنان باشد این موضوعات بسیار با ارزش و پر اهمیت هستند. پس از این موضوعات بحث آزادی بیان و رسانه های آزاد نیز مهم است. برخوردی که تا به حال رهبران سیاسی داشته اند اصلا امیدوار کننده نیست. فکر می کنم در ادامه مسیر فعلی دستاوردها قربانی می گردد و آزادی ها سلب خواهد شد. به حیث یک جوان باورمند به صلح هستم به شرطی که رهبران سیاسی با همراهی دولت روی یک طرح واحد توافق نمایند. در نتیجه چنین اتفاقی امید دارم که دولت افغانستان در برابر طالبان قوی ظاهر گردد و از موضوعات فوق دفاع نماید.

مقشوش: آیا رسانه های داخلی و خارجی افغانستان در بحث مذاکرات بین الافغانی و پروسه صلح کارنامه موفقی داشته اند و آن طور که وظیفه دارند اطلاع رسانی نموده اند؟

موضوع اطلاع رسانی مهم است. رسانه ها نقش برازنده ای از مذاکرات دوحه تا کنون در اطلاع رسانی داشته و دارند. اما نشست های پشت پرده نیز برگزار گردیده که رسانه ها اجازه حضور و انعکاس آن را ندارند و نمی توانستند از آن نشست گزارش تهیه نمایند. این اتفاق یک زنگ خطر است. هر دولت و حرکتی در افغانستان اگر نقش رسانه ها و آزادی بیان را در نظر نگیرد برای مردم افغانستان محبوب نخواهد بود.

توصیه می نمایم تا تمام نشست ها در شرایط روشن برگزار گردد تا رسانه ها بتوانند آن را آزادانه پوشش دهند. در نتیجه مردم خواهند توانست کاملا از وقایع آگاه گردند و از حوادث اطلاع یابند. این کمترین حق یک شهروند است.

احمد سهیل احمدی 5.5.21

عجیب است که آمریکا به بهانه حقوق بشر، مبارزه با تروریسم و دفاع از حقوق زنان به افغانستان لشکرکشی نمود اما حتی یک زن را به این مذاکره دعوت نکرده بود.

نقش زن از بُن تا استانبول

هفت ثور، هشت ثور و کنفرانس بُن اول رویدادهایی هستند که سرنوشت افغانستان را رقم زدند. به زودی کنفرانس استانبول نیز برقرار می شود اما سوالی که مطرح هست آیا واقعا رویدادهای پیشین توانستند از جامعه افغانستان و به خصوص زنان نمایندگی کنند؟ مصیبت بزرگ تاریخ معاصر کشور این است که در هر رویدادی جمعی را خواسته اند که حذف کنند، گاهی کمونیست ها، گاهی مجاهدین و روزگاری طالبان را در تصمیم گیری حذف نموده اما هیچ گاه نگفته ایم که در این چهار دهه در تصمیم گیری ها هیچ وقت به زنان میدان نداده اند. نیمی از نفوس افغانستان بدون شک بازنده اصلی چهار دهه گذشته بوده و نمی دانند چه آینده ای برای آنها در کنفرانس استانبول رقم خواهد خورد.

خبرنگار مقشوش همراه خانم شفیقه رزمنده مصاحبه دیگری کرده است. خانم رزمنده فعال امور سیاسی و از دعوت شدگان به کنفرانس بُن اول هستند که با ممانعت مجاهدین نتوانستند در آنجا اشتراک نمایند. در این مصاحبه به تجربه هایی ایشان در کنفرانس اول بُن، دلایل شکست آن، نقش زنان و تکرار کنفرانس در حال حاضر گفتگو کرده ایم.

مقشوش: چرا در کنفرانس بُن اول به اشخاص مختلف و به خصوص زنان اجازه حضور ندادند؟

کنفرانس سیاسی بُن قبل از برگزاری مهندسی شده بود. خلیلزاد بر طبق رسالتی که برای او معین شد می دانست که قرار چه کسی را به حیث رئیس موقت بپذیرند و چه افرادی را به آن کنفرانس دعوت نمایند. عدم حضور زنان مسئله مهمی بود که در آن همان زمان نیز با صدای بلند آن را مطرح ساختیم و پیام ما به گوش اعضای کنفرانس نیز رسید. عجیب است که آمریکا به بهانه حقوق بشر، مبارزه با تروریسم و دفاع از حقوق زنان به افغانستان لشکرکشی نمود اما حتی یک زن را به این مذاکره دعوت نکرده بود.

ما تا پشت دروازه های کنفرانس بُن رسیدیم و پیشنهدات ما از جمله ایجاد وزارت امور زنان، تعیین و اختصاص پست معاونیت ریاست جمهوری برای زنان و سهم دهی و مشارکت زنان با یک سهمیه معین در همه امور را می توانم یاد نمایم. ما کوشش های بسیاری داشتیم تا از طریق وزارت خارجه آلمان وارد کنفرانس شویم متاسفانه به خاطر اینکه بنده جزو چهره های شناخته شده بودم در نتیجه نمایندگان مجاهدین موافقت نکردند و بسیار عجولانه خانم فاطمه گیلانی و شیرین افضل را دعوت نمودند هر چند این اتفاق را نیز جزو دستاوردهای زنان می دانیم. در حالی که هیئت مذاکرات از پیش تعیین و به بّن آمده بودند اما خبری از زنان نبود و این دو خانم را شب پیش از مذاکرات خواستند تا به آلمان بیایند.

اتفاقا پیشنهادات را با آقای ابراهیمی با نماینده سازمان ملل در امور افغانستان و وزارت خارجه آلمان در میان گذاشتیم و بارها در زمان کنفرانس با آنها نیز گفتگو نمودیم و برای زنان افغانستان دادخواهی کردیم.

مقشوش: آیا موافق هستید که نیاز بود تا طالبان و دیگر گروه های مخالف نیز در کنفرانس بّن اول اشتراک می کردند؟

به طور قطع موافق هستم. کنفرانس بُن اول باید آغاز مسیر آشتی ملی می بود و برای آنکه به آشتی ملی دست یابیم تمام نیروهای تاثیرگذار سیاسی در افغانستان باید دعوت می شدند تا در ایجاد یک صلح محکم کمک کرده و برای جلوگیری از بازگشت جنگ یک ضرورت جدی بود. باید چنین مواردی رعایت می گشت اما کنفرانس از پیش مهندسی شده بود و امروز که سالها از آن رویداد گذشته به آسانی می توانیم آن کنفرانس را قضاوت نماییم.

مقشوش: آیا کنفرانس بُن اول را در سال 2001 موفق می دانستید؟

آمریکا می خواست در هر صورت حضور خویش را در افغانستان تثبیت دهد و به آن مشروعیت بخشد. فکر نمی کنم که کنفرانس بُن با هدف حضور نظامی آمریکا در افغانستان یک راه حل بوده باشد. این واقعیت قطعی است که این کنفرانس شکست خورده عامل آغاز دور جدیدی از جنگ های خانمان سوز در این دو دهه اخیر افغانستان می باشد.

این کنفرانس موفق نبود چون عامل برقراری صلح نشد. صلحی که در نتیجه کنفرانس به دست آمد، یک صلح متزلزل بود. این صلح را اجتماعی نمی توانیم تعبیر نماییم بلکه یک صلح سیاسی میان جمعی از مجاهدین و لیبرال ها بود.

مقشوش:آیا تکرار کنفرانس بُن در حال حاضر برای افغانستان موفقیت آمیز خواهد بود؟

ما در می 2019 در محفلی که در هلند برگزار گردیده بود قطعنامه صادر کردیم و از دولت آلمان تقاضا کردیم که میزبانی دور بعدی مذاکرات صلح افغانستان را برعهده بگیرد و دولت آلمان همراه اروپا پس از قطعنامه ما بیش از پیش در موضوع صلح افغانستان فعال گردیدند. اعتقاد دارم که اگر کشور سومی مثل آلمان میزبان مذاکرات باشد نتیجه بهتری رقم خواهد خورد چرا که عملکرد آن تاثیر منفی زیادی در افغانستان نداشته است. همچنین موافق بوده و هستم که اگر مذاکرات در خاک افغانستان زیر نظر سازمان ملل نیز برگزار گردد موفق خواهد بود.

مقشوش: از مصاحبه ها تا نظراتی که هیئت مذاکره کننده طالبان تا به حال داشته اند، کدام تغییر در شعارهای طالبان به وجود آمده است؟

در مورد موضع گیری طالبان زیاد نگران هستم چرا که در تعبیر پیشین آنها درمورد اسلام تغییری نکرده و هنوز هم بر آن پافشاری دارند. آنها می گویند که مطابق شریعت به زنان حق خواهند داد اما ما زنان از کسی حق نمی خواهیم بلکه ارزش ذاتی خویش را باید داشته باشیم. نه طالب و نه هیچ کس دیگری حق ندارد بر سر ما منت بگذارد. این ارزش واقعی را خدا، دین اسلام و... به ما داده و ما فقط بر تطبیق آن پافشاری می نماییم.

احمد سهیل احمدی 26.4.21

زن افغان در پیچ و خم مذاکرات

از میدان های جنگ تا نشست های سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان در این روزها حول کلمه کنفرانس استانبول می چرخد و مردم معتقد هستند که آینده کشور به نتیجه کنفرانس ترکیه مربوط است. زنان به عنوان نیمی از نفوس کشور بیش از دیگران این روزها نگران هستند. زنان افغان قربانیان اصلی جنگ و فقر می باشند و آنها بیم دارند که چنین کنفرانسی دستاوردها و خواسته های حداقلی آنها را نابود سازد.

خبرنگار مقشوش همراه خانم سانگه صدیقی مصاحبه دیگری کرده است. خانم صدیقی فعال امور زن و عضو اتحاد زنان مبارز افغانستان هستند و در کنفرانس زنان افغان که با موضوع صلح در دبی برگزار گردیده بود نیز اشتراک کردند. در این مصاحبه از برداشت ایشان در مواجه با شخصیت های مهم پروسه صلح مثل زلمی خلیلزاد، اهمیت موضوع زنان برای دولت اشرف غنی، ثمره و نتیجه کنفرانس ها و گفتگوهای سیاسیون برای مردم عامه و ختم جنگ با خروج نیروهای خارجی از افغانستان گفتگو کرده ایم.

مقشوش: سفری که به دبی داشتید و با شخصیت های مهمی از جمله زلمی خلیلزاد و... ملاقات هایی داشته اید، شما از این مذاکرات و پروسه فعلی صلح چه برداشتی دارید؟

وضعیتی که ما در نوامبر 2020 در دیدارها و مذاکرات شاهد آن بودیم، با وضعیت فعلی که جریان دارد بسیار متفاوت است. ما در مذاکرات دبی با ناتو، اتحادیه اروپا، ملل متحد و بعضی از وزرای افغانستان صحبت داشتیم. سیاست جهان در قبال پروسه صلح افغانستان بسیار متفاوت تر نسبت به حالا بود. با روی کار آمدن دولت بایدن تغییراتی در پروسه صلح افغانستان اعمال گشته است. در مذاکرات دبی به این نتیجه رسیدیم که اتحادیه اروپا به عنوان متحد افغانستان موضوع حقوق زن، آزادی بیان و دستاوردهای دو دهه اخیر برای آنها اهمیت دارد.

از آنجایی که موضوعات فوق برای دولت ترامپ اهمیتی نداشت در نتیجه ما این احساس خطر را داشتیم. با این حال در شرایط فعلی ما امیدوار هستیم که دولت بایدن به موضوعاتی مثل حقوق بشر، آزادی بیان و دستاوردهای دو دهه اخیر اهمیت می دهد و به آینده بیشتر خوشبین هستیم.

مقشوش: آیا واقعا موضوع زنان برای دولت اشرف غنی اهمیت دارد و دستاوردهای زنان از جمله پالیسی های مذاکره کنندگان بوده است؟

در پالیسی های که دولت افغانستان به هیئت مذاکره کننده دوحه اعلام کرده بود، موضوع زنان اصلا موضوع بی اهمیتی نبوده است چرا که سه زن در مذاکرات دوحه شرکت می کردند با این حال این تعداد کافی نیست. زنانی که در مذاکرات پیشین دوحه شرکت کردند، این توانایی را داشتند تا از حقوق زنان افغان نمایندگی نمایند ولی مشکل اساسی این است که در افغانستان دید مردانه به قضایا وجود دارد. نگرانی زنان این است که نهایت مردان در بین خویش می نشینند و قدرت را تقسیم خواهند کرد. به همین دلیل نیاز است که زنان افغانستان در کنار جامعه جهانی و فعالان مدنی این وضعیت را کنترل نمایند و دائما به دولت افغانستان هشدار دهند که سرنوشت زنان را فراموش نکنند.

مقشوش: آیا از نگاه حقوقی احزابی که در افغانستان هستند می توانند در حکومت آینده شرکت نمایند؟

سیستم دولتی در افغانستان در دوران جمهوری دموکراتیک خلق به بحث احزاب کدام اهمیتی نمی داد و فقط حزب خلق در قدرت بود وگرنه پیش و پس از آن عملا شرکت در حکومت براساس سیستم حزبی نبوده است. به همین دلیل در حال حاضر بیش از صد حزب در افغانستان ثبت رسمی هستند اما کمتر صدایی از آنها می شنویم. بیشتر احزاب رسمی افغانستان نه بر پایه ایدئولوژی بلکه بر پایه قومیت شکل گرفته اند و چنین احزابی فعال هستند. اگر قرار باشد مذاکرات صلح به موفقیت برسد چند حزبی که براساس قومیت و پالیسی های پیشین فعالیت داشته اند، چند کرسی در حکومت بعدی نیز خواهند داشت. شانس زیادی برای فعالیت احزاب برخلاف وضعیت فعلی در آینده کشور نمی بینم.

مقشوش: کنفرانس هایی که از طرف فعالان مدنی و حقوق دان های افغان در خارج از کشور دایر می گردد، به نظر شما چه نفعی برای جریانات افغانستان داشته است؟

تنها کاری که یک فعال حقوق بشر و مدنی می تواند انجام دهد فقط اعتراض است. فعالان مدنی نمی توانند فشار دیگری وارد نمایند. ما توانسته ایم تا حد زیادی توجه جامعه جهانی را به موضوع افغانستان سوق بدهیم. می توانم به کنفرانس دبی اشاره نمایم. چند ماه بعد از کنفرانس دبی به یاد دارم که در کنفرانس ژنو نیز به موضوعاتی بازتاب گردید که فعالین امور زن و به خصوص نهاد های مدنی به گوش جهانیان رسانده بودند و از دولت افغانستان تعهد گرفته شد که به موضوعات مدنی توجه نمایند وگرنه کمک ها را به افغانستان قطع می کنند.

مقشوش: با توجه به کنفرانس های آنلاین و حضوری که در این مدت داشته اید، آیا نخبگان و سیاستمداران افغان به نظر شما به معضل سیاسی افغانستان پی برده اند یا خیر؟

معضل سیاسی فعلی افغانستان فقط به دست چند رهبر سیاسی کشور حل نمی گردد. افغانستان درگیر جنگ نیابتی می باشد و مشکل فعلی خارج از اراده و توانایی سیاستمدارن و مردم کشور است. نمی توانیم به این اشاره کنیم که کدام اشتباه سیاسیون باعث وضعیت فعلی شده چرا که معضل افغانستان از طریق جوامع بین الملل حل خواهد گردید. این فرآینده از دست سیاستمداران ما نیز خارج است. فعالین و نخبگان باید با دولت های خارجی بیشتر به تماس شوند و آنها را قائع بسازنند تا به معضل افغانستان از منظر دیگری نگاه کنند.

به نظرم سیاستمداران افغانستان در شرایط فعلی تمام تلاش آنها این است که قدرت و جایگاه سیاسی خویش را حفظ کنند. افغانستان در چند دهه اخیر نتوانسته یک رهبر ملی تربیت کند. رهبری که توانایی حل معضلات به طور درست و با دلسوزی داشته باشد. سیاستمداران فعلی ما از هر قوم و سمتی که هستند در کنفرانس ها و مذاکراتی که برگزار می گردد تلاش می کنند تا جایگاه خویش را حفظ کنند و بر روی این اصل چانه زنی می کنند.

مقشوش: به نظر شما بعد از خروج نیروهای خارج از افغانستان، آیا کشورهای ذینفع افغانستان را به حال خود خواهند گذاشت که راه ترقی و انکشاف را پیش گیرد؟

در جنگ افغانستان بسیاری از کشورها نفع دارند. دو کشور همسایه ما از ادامه جنگ افغانستان نفع می برند. پاکستان سعی دارد که بحران کشمیر را از طریق توجه به بحران افغانستان حل نماید. به این دلیل تمام فعالیت های استخباراتی خویش را صرف افغانستان می کند. از آنجایی که هند نیز با افغانستان همکاری بیشماری دارد، اجبارا در نتیجه ادامه جنگ افغانستان از موضوع کشمیر دور می شود. همچنین پاکستان از طریق جنگ کنترل افغانستان را به دست می گیرد. چین در زمان فعلی یک حریف سرسخت برای آمریکا است. در نتیجه وقتی در کشوری آمریکا حضور داشته باشد، چین نیز واکنش نشان می دهد. آمریکا می خواهد در افغانستان پایگاه نظامی داشته باشد تا روسیه و شرق را تحت فشار قرار دهد. اگر آمریکا به دنبال زیاده خواهی در افغانستان باشد دیگر کشورها هم اجازه نمی دهند که آمریکا موفق گردد.

نیروهای خارجی به زودی از افغانستان خارج نمی شوند. ادامه حضور نیروهای خارجی به نفع تمام طرفین می باشد. جنگ با خروج نیروهای غربی خاتمه نمی یابد و به این موضوع خوشبین نیستم.

احمد سهیل احمدی 10.4.21

بهم ریختگی جمهوریت

افغانستان در تاریخ معاصر درگیر جنگ ها و نظام های مختلفی بوده است. امروز هر انسانی آگاهی می تواند تاریخ نظام های شاهی، ریاست مطلقه و کمونیستی را تحلیل نماید اما آیندگان این دو دهه اخیر را قضاوت خواهند کرد. بیست سال در تاریخ بی شک عمر کوتاهی هست اما در این همین مدت با سیلی از کمک های خارجی و حمایت ها حکومت افغانستان می توانست زندگی مردم را متحول نماید. آیا از باشندگان کابل تا مردمی که در قریه های دورافتاده ساکن هستند از زندگی در افغانستان راضی می باشند؟ آیا بیست سال تمرین و خطا برای جمهوریت کافی بوده و مردم باید به آینده نظام فعلی امیدوار باشند؟

خبرنگار مقشوش همراه دکتر فرید متقی مصاحبه کرده است. دکتر متقی استاد دانشگاه در کابل و رئیس کمیته تحقیقات و مطالعات مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان می باشند. ایشان در سالهای اخیر پژوهش های علمی و میدانی بسیاری درباره موضوعات سیاسی و مدنی در افغانستان داشته اند و به تازگی کتاب نیز در این باره منتشر کرده اند. در این گفتگو به وضعیت رسانه های افغانستان، رسانه آزاد، عملکرد احزاب، کارنامه روشن فکرانی که از غرب برگشته اند، جمهوریت و کارنامه نظام فعلی گفتگو کرده ایم.


مقشوش: آیا رسانه های دسته جمعی که در داخل و خارج از افغانستان هستند، وقایع روزمره که در افغانستان اتفاق می افتد را به طور آزاد منعکس می نمایند؟

در دسته بندی رسانه های افغانستان به دو بخش تقسیم می شود، رسانه های داخلی و رسانه هایی که در بیرون از افغانستان نشرات دارند و در داخل نیز قابل دسترس هستند. باور دارم که حضور رسانه ها در افغانستان یکی از مولفه های دموکراسی می باشد. رسانه ها در دو دهه اخیر رشد عالی و تحول قابل قبولی داشته اند.

رسانه های داخلی در بیشتر مواقع از مردم نمایندگی می کنند و صدای آنها را بازتاب می دهند. آنها وقایع مختلف اعم از سیاسی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی را انعکاس می نمایند. رسانه های خارجی شناخت دقیقی از وضعیت افغانستان ندارند و موارد را به شکل درست نمایش نمی دهند. این چنین رسانه هایی بیشتر به موضوعات جنگ و صلح در افغانستان می پردازند. فعالیت رسانه های خارجی روی عملکرد خارجی ها و سازمان هایی بین المللی که در افغانستان حضور دارند تاثیر گذار هستند.

مقشوش: به نظر شما در این سالها رسانه ها در افغانستان مردم از موضوعات مهم و ارزشمند آگاه کرده اند و یا بیشتر به موضوعات حاشیه ای پرداخته اند تا مخاطب را جذب نمایند؟

وقتی بحث رسانه های آزاد و خصوصی در میان هست بی شک آنها به جذب مخاطب و سرمایه برای دوام خویش نیز می اندیشند چرا که آنها به حمایت مالی نیاز دارند. با این حال به نظرم رسانه ها تا حد زیادی توانسته اند در آگاهی رسانی به مردم موفق شوند. تا سالهای نه چندان دور از وقایعی که در ولسوالی های دور افتاده اتفاق می افتاد، مردم دیگر ولایات از آن آگاهی نداشتند اما امروزه کم اهمیت ترین اخبار نیز به لطف همین رسانه ها منعکس می شود تا دولت، جامعه و دیگران را برای حل آن مشکل بسیج نماید.

به نظرم رسانه ها در افغانستان موفق بوده اند. با این حال اقداماتی که آنها در این سالها داشته اند بیشتر شبیه تمرین می باشد و اگر ضعفی بوده در کشورهایی مثل افغانستان که درگیر جنگ هستند، اتفاق عجیبی نیست. آینده رسانه های افغانستان امیدوار کننده می باشد.

مقشوش: آیا احزاب و ارگان هایی که در داخل افغانستان فعالیت دارند، به نظر شما می توانند نقش بارزی در حکومت آینده بازی کنند؟

در افغانستان متاسفانه در دهه های اخیر شاهد احزابی که به معنای واقعی کلمه فعالیت کرده باشند، نبوده ایم. احزاب مصروف درگیرها و جنگ های داخلی بودند. آنها بیشتر به کارهای نظامی پرداخته اند تا آنکه به فعالیت های سیاسی بپردازند.

اگر بخواهیم احزاب را تقسیم کنیم، مهم ترین بخش آنها احزابی می باشند که در تاریخ معاصر بیشتر فعالیت نظامی داشته و بر محوریت قوم تشکیل شدند. در نتیجه این احزاب برای یک قوم یا منطقه مشخص فقط کار می کنند و ملی نمی باشند. وقتی بخواهیم با توجه به سوال شما به احزاب نگاه کنیم، می بینیم که اگر احزاب در حکومت آینده افغانستان حضور داشته باشند، قطعا نقش ملی ندارند و مثل امروز نقش محدود قومی و منطقه ای ایفا می نمایند. این اتفاق در آینده نیز محال نخواهد بود و تا مدت طولانی ادامه خواهد یافت.

مقشوش: با توجه به اینکه بیشتر نخبگان و فعالین سیاسی از سال 2000 از غرب به افغانستان برگشتند با این چرا نتوانستند دموکراسی واقعی را در کشور پیاده نمایند؟ چرا نگاه قومیت بعد از دو دهه تبلیغات دموکراسی هنوز هم ارجحیت دارد؟

دو بحث خیلی مهم در این روند بوده است. تعدادی از روشن فکرانی که در دولت کار می کنند و از غرب به افغانستان رفته اند، اینها قطعا یا سابقه حزبی داشته و یا به کدام حزبی وابسته بوده اند. این باعث شد که نتوانند روی محوریت خاصی جمع شوند. شیوه سیاست در دو دهه اخیر نیز فرصت این همراهی را مهیا نگردید.

اکثریت سیاستمداران فعلی ما از حمایت غرب برخوردار هستند و در نتیجه خاطره آنها را آرام می سازد. اینان اگر قرار باشد یک مدت کوتاهی در عالم سیاست افغانستان نقش بازی کنند، در فعالیت ها و کارهای خویش از روابط غیر حزبی با افراد استفاده می نمایند. حمایت غرب باعث می گردد که اینان نیازی به فعالیت حزبی واقعی نداشته باشند.

مسئله دیگر اینکه در چهار دهه اخیر بافت اجتماعی باعث سبب شده تا مردم با حزبی که به قوم آنها مربوط نیست، ارتباطی نداشته باشند و مردم بیشتر منافع خویش را در همکاری با حزبی که مربوط به همان قوم هست می دانند. در نتیجه روشن فکرانی که از غرب برگشته اند نیز این مسئله را احساس کرده اند و فهمیدند که فضا برای ساخت حزب ملی مهیا نیست. منازعات، جنگ ها و بافت اجتماعی باعث شده که احزاب نگاه قومی داشته باشند و خبری از ملیت نباشد.

مقشوش: آیا واقعا در افغانستان جمهوریت مردمی دایر هست؟ اگر هست چرا رو به شکست می باشد؟

مشکلاتی طبعا وجود دارد. اگر قرار باشد مقایسه ای میان رژیم هایی که در دهه های اخیر بر سر کار بوده اند، داشته باشیم می بینیم که جمهوریت فعلی اصلا قابل مقایسه با گذشتگان نیست. یک ساختار ملی و نیروهای امنیتی واحدی داریم که با گذشت زمان عملا تقویت می شوند. این جمهوریت در سیاست خارجی افغانستان تا حدی زیادی تمثیل اراده مردم افغانستان بوده است. با این حال جمهوریت شکننده هست چرا که ما درگیر جنگ با مخالفین نظام هستیم. مردم افغانستان درگیر یک امتحان بزرگی هستند چرا که وقتی یک نظام جدید را پایه گذاری می کنیم بی شک ضعف هایی و مشکلاتی نیز هم دارد. تا آنجایی که مردم آگاهانه از جمهوریت دفاع نمایند. مطمئن هستم که جمهوریت حامی مردم هست.

مقشوش: به نظر شما آیندگان وقتی دو دهه اخیر را بررسی نمیاند، آیا از این دوران به خوبی یاد می کنند و یا این جمهوریت را اتفاق سمبلیک می نامنند که فایده ای برای ملت افغانستان نداشته است؟

متاسفانه در این دو دهه اخیر ما تجارب تلخی نیز داشته ایم. مشکل فساد اداری در افغانستان وجود داشته و تا امروز نیز ادامه دارد. آن طور که نیاز بود تا یک دولت مرکزی تشکیل و تقویت شود، اما اتفاق نیافتد. در نتیجه پروسه تا حد زیادی از حمایت داخلی و بیرونی برخوردار نبود. به خصوص کشورهای منطقه حمایت نکرده اند. متاسفانه در این دو دهه فرصت های بسیاری را از دست داده ایم. این فرصت ها را نمی توان جبران کرد. اگر بتوانیم ملیت را تقویت کرده و اصول حکومت داری را نیز مستحکم بسازیم، در نتیجه بعد از دو یا سه دهه آیندگان از این دو دهه اخیر به خوبی یاد نخواهند کرد.

افغانستان شدیدا به کشورهای کمک کننده بیرونی نیازمند هست و از سوی دیگر شدیدا درگیر جنگ می باشد. متاسفانه فساد اداری مردم و جمهوریت را آزار می دهد. تلاش هایی مثل انتخابات در آینده نتایج خوبی خواهد داشت.

احمد سهیل احمدی 3.3.21

سیاست داخلی ما به دست خارجی هاست و مردم عامه از واقعیت ها دور نگه داشته می شوند.

ترور ملت در حبس

وضعیت امروز مردم افغانستان را هیچ ملتی درک نمی کند. مردمی که نه امیدی به میز مذاکرات دارند و از سوی دیگر جنگ و ناامنی امان آنها را بریده است. فساد و ترور آنها را به ستوه آورده اما از واقعیت ها و اخبار میز مذاکرات هیچ اطلاعی ندارند و در دنیای اطلاعات نمی دانند که فردا قرار هست که روز شکست مذاکرات باشد و یا روز امضای توافق نامه خواهد بود. در میان صدها رسانه که بعضا ادعای رسانه آزاد را به دوش می کشند اما ملت از سرنوشت خویش و آینده بی خبر هستند.

خبرنگار مقشوش همراه آقای نبی قوسی مصاحبه کرده است. آقای قوسی سالهاست که از خبرنگاران دلسوز و فعال افغانستان هستند و تا به حال گفتگوهایی با بیشتر رهبران و روسای جمهور افغانستان داشته اند و مذاکرات دوحه را نیز از نزدیک دنبال کرده اند. در این مصاحبه درباره وضعیت دوحه، دلیل مذاکرات پنهانی، سرنوشت مذاکرات، حکومت موقت و ترورهای هدفمند گفتگو کرده ایم.

مقشوش: به نظر شما حکومت موقت در افغانستان امکان پذیر هست؟

اینکه حکومت موقت دوباره اتفاق بیافتد یا نیافتد جواب این سوال به این مربوط هست که آیا خود افغانان در این امر اجازه دارند که تصمیم بگیرند یا نه؟ متاسفانه و بدبختانه بیست ساله که افغانستان به دست خارجی ها افتاده و مشکلات بسیاری به وجود آمده است. تنها دلیلی که حکومت موقت را می پسندم این هست که افغانستان از وضعیت ملوک الطوایف نجات یابد. این سیاستمدارانی که ادعا می کنند که حکومت موقت برای افغانستان خوب نیست و باید اداره فعلی حفظ شود، اصلا مگر خوبی در تداوم این وضعیت فعلی وجود دارد؟

یک طرف به جمهوریت اعتقاد ندارند و طرف دیگر امارت اسلامی را نمی خواهند. در نتیجه این اختلافات اگر حل نشود، جنگ های داخلی چهل ساله دیگر نیز ادامه خواهد یافت و میلیون ها افغان دیگر کشته خواهند شد.

حکومت موقت خوب هست اما بدون آن آقایانی که از دولت موقت قبلی سوء استفاده کردند. اینکه مردم از حکومت موقت می ترسند نیز به خاطر همان تجربه ناپسند قبلی است. وقتی مشکلات حل خواهد شد که افغانان روشن فکر و ملی گرا بیایند وگرنه با سیاسیون وطن فروش هیچ مشکلی حل نخواهد شد.

مقشوش: چرا مذاکرات صلح از روز اول که بین آمریکا و طالبان آغاز شد تا به امروز که دور دوم مذاکرات بین الافغانی که جریان دارد، به طور پنهانی انجام می شود؟ و از پوشش رسانه ای خبری نیست؟

پوشش رسانه ای و مطبوعاتی مذاکرات تا به حال بسیار ضعیف بوده است. با این حال برای پیشرفت روند مذاکرات یک اجماع جهانی و منطقه ای شکل گرفته است ولی آمریکایی ها تسلط کافی بر مذاکرات بین الافغانی دارند و هر تصمیمی که بگیرند را در مذاکرات دیکته می کنند. ممکن هست که خود آمریکایی ها دستور داده باشند که وقایع از دید رسانه ها پنهان بماند. این احتمال را می دهم که آمریکایی ها از قصد مذاکرات بین الافغانی را طول می دهند و نمی خواستند که به سرعت توافق نامه دوحه را امضا کنند در نتیجه خلیلزاد بارها با طالبان نشست داشت.

در این مدت موضوعاتی مثل انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و دیگر اختلافات داخلی آنها ممکن که باعث شد تا تصمیم بگیرند وقایع را از دید مردم پنهان بماند تا زمانی که اختلاف های داخلی در آمریکا ختم شود. اما این بدبختی خود ما افغانان هست که بدون دستور خارجی ها نمی توانیم کاری انجام بدهیم.

اگر مردم بخواهند که از واقعیت ها و تصمیم هایی که در دوحه گرفته شده آگاه گردند، می توانند به رسانه های مختلف بین المللی رجوع کنند که اخبار دوحه را پوشش می دهند. بعضی مواقع شایعات و اخباری از مذاکرات به گوش می رسد که سریعا تکذیب می شود. مثلا چندی قبل شایعه تشکیل حکومت موقت قوت گرفته بود اما وقتی که مردم افغانستان واکنش منفی نشان دادند، سریعا سرپرست سفارت آمریکا این حرف را پس گرفت و گفت که ما به دنبال این هدف نیستیم.

سیاست داخلی ما به دست خارجی هاست و مردم عامه از واقعیت ها دور نگه داشته می شوند.

مقشوش: آیا بعد از چند دهه جنگ و مشکلات در افغانستان، راه حل بحران کشور حضور نسل جوان در قدرت هست؟ در چه شرایط جوانان می تواند در قدرت حضور داشته باشند؟

بلی باید نسل جوان به سر کار بیایند و کشور را از چنگ سیستم مافیایی نجات دهند. خارجی ها که به اینجا آمدند و قدرت رهبران را تقویت کردند. هر چند آنها هیچ وقت نمی خواهند که قدرت را به دست مردم عامه بدهند و می خواهند که قدرت را موروثی کنند.

این درد جوانان را دولت واقعی و ملی افغانستان می تواند حل کند. این جمهوریت و چنین حکومت هایی فقط شعار می دهند و برای تسلط برای قدرت مشکلات را به وجود می آورند تا جوانان را در بحران سرگردان کنند.

مقشوش: به نظر شما چه نوع حکومتی برای مردم افغانستان مناسب هست؟

ما به یک حکومت ملی و واقعی نیازمندیم که تمام اقشار افغانستان در آن سهم داشته باشند. سیاسیون پاکی که دست آنها به خون مردم آغشته نباشد. آنها فقط می توانند مشکلات داخلی را حل کرده و اختلافات را با همسایه های نزدیک و دور رفع نماید. دولت قوی که با جهان رابطه خوبی داشته و حکومت خودکفایی باشد. دولتی که افغانان را از تجزیه و نفاق دور نگه دارد و رسانه ها را سرکوب نکند.

مقشوش: با توجه به اینکه شما از اخبار دوحه اطلاع دارید، به نظر شما امکان هست که این مذاکرات پیشرفت کند و به نتایج مثبتی برسد؟

خودم به دوحه رفته ام و شرایط را از نزدیک دیدم ولی اینکه حدس بزنیم که مذاکرات پیشرفت کند واقعا سخت هست. از ابتدای آغاز مذاکرات بین الافغانی تا کنون دو طرف صحبت های ضد و نقیضی داشته اند. دولت جمهوری اسلامی و حرکت طالبان پیشنهاد های یکدیگر را نمی پذیرند و از مواضع خویش عقب نشینی نمی کنند. در نتیجه احتمال می دهم که ناکام شود.

وقتی دو قدرت بین خود برای آجندای معمولی توقف می کنند و هنوز به موضوعات اساسی نزدیک نشده اند در نتیجه احتمال ختم مذاکرات را می دهم. خارجی ها کنترل بسیاری بر میز مذاکرات دارند و فشار هم وارد می کنند.

مقشوش: در حالی که کشمش بین رسانه ها و گروه های مختلف در افغانستان جریان دارد و در این چند ماه اخیر چند خبرنگار به قتل رسیدند، به نظر شما آینده خبرنگاران در افغانستان چطور خواهد بود؟

مشکلات بسیاری از جمله حمل اسلحه غیرقانونی، نبود امنیت، ناتوانی پولیس و امنیت ملی در دفاع از تمام اتباع افغانستان و دخالت خارجی ها سبب شده که هیچ یک از اتباع افغانستان در امنیت نباشند. ترور ژورنالیست ها را هیچ طرفی به عهده نمی گیرد. دولت مقتدری هم نداریم و هر کسی می تواند هر جرمی را که بخواهد انجام بدهد. این ترورهای هدفمند ادامه خواهد داشت مگر دولت ملی به سر کار بیاید.

احمد سهیل احمدی 1.2.21

درست است که امروزه زنان فعالیت های گسترده ای دارند اما اولین فعالیت ها و موفقیت ها در دوران حزب دموکراتیک خلق بود.

آرمان های شکست خورده

تجددگرایی و جنبش های مدنی در این چهار دهه اخیر بخش مهمی از تاریخ افغانستان را تشکیل داده است. در بدنه حکومت جمهوری دموکراتیک خلق و جمهوری اسلامی افغانستان روشن فکران نقش بسزایی دارند اما سوال این هست که این متخصصان واقعا کاری برای مردم افغانستان انجام داده اند؟ آیا آرمان گرایی و تفکرات متفاوت تجددگرایان در حزب دموکراتیک خلق فایده ای برای مردم داشت؟ آیا زنان حزب کاری برای زنان افغانستان انجام دادند و یا اینکه در تمام چهار دهه اخیر وضعیت زنان بحرانی و بسته بوده و هست. امروزه که سیلی از کمک های خارجی در افغانستان برای حمایت زن مصرف شد، چه ثمره ای داشت؟ آیا راه حل مشکلات زنان جدا از راه حل مشکلات جامعه هست؟ وقتی در جامعه فقر گسترده وجود دارد چطور توقع داشته باشیم که وضعیت زنان بهتر شود؟

خبرنگار مقشوش همراه خانم دکتر شفیقه رزمنده مصاحبه دیگری کرده است. خانم دکتر رزمنده معاون شورای سراسری زنان در دوران دکتر نجیب الله بودند و فعال امور زنان نیز می باشند. در این مصاحبه درباره واقعیت وضعیت زنان در دوران جمهوری دموکراتیک خلق و جمهوری اسلامی فعلی، دلایل ناکامی وضعیت فعلی، دستاوردهای سازمان زنان در دوران خلق، مقایسه وضعیت زنان در دوران روسای جمهوری خلق و فعالیت فعلی اعضای سازمان زنان بعد از هشت ثور گفتگو کرده ایم.

مقشوش: آیا آزادی های دوران جمهوری دموکراتیک افغانستان برای زنان موفقیت آمیز بود یا آزادی های دو دهه اخیر؟

می توانیم مقایسه کنیم اما دستاوردهای مهمی که زنان در دوران جمهوری دموکراتیک خلق کسب کردند در حالی بود که کمک های شوروی در حد و اندازه کمک های فعلی اصلا نبود. در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق کادر های مسلکی پرورش یافتند که پیشتر اصلا این تعداد سابقه نداشته است. اکثر آنها از خانواده های کارگر و دهقان بودند.

زنان در تحصیل و تربیت، صحت عامه و حوزه بانکداری سهم قابل توجه ای داشتند. در مورد سواد آموزی نیز جنبش بزرگی در بین زنان ایجاد شده بود.اتفاقا خودم مسئولیت بخش سواد آموزی را برعهده داشتم و به یاد دارم که جایزه یونسکو را به خاطر موفقیت ها در امر سوادآموزی کسب کردیم. ایجاد کودکستان، کاریابی برای زنان، خدمت صحی و اجتماعی قابل دسترس از جمله دستاوردهای آن دوران بود.

آن دستاوردها و موفقیت ها فرهنگ خوبی را در اجتماع به وجود آورد. چرا که جامعه فعالیت زنان را پذیرفته بود. از پارلمان تا سازمان ها و میدان های جنگ زنان اشتراک داشتند و گروه های داوطلبانه زنان برای دفاع به وجود آمده بود. دقیقا این نخستین بار بود که زنان در نهاد های امنیتی، نظامی و پلیس حضور یافتند. ما اولین ژنرال زن را در دوران دکتر نجیب الله داشتیم. مرحوم ژنرال سهیلا صدیق که به تازگی فوت کرده اند. یکی از دلایل موفق بودن آن زمان به نظر من این است که دولت نقش محوری در مدیریت پروسه حل مسئله زنان داشت چرا که موضوع زنان جزو پالیسی های حزب دموکراتیک خلق افغانستان به شمار می رفت.

درست است که امروزه زنان فعالیت های گسترده ای دارند اما اولین فعالیت ها و موفقیت ها در دوران حزب دموکراتیک خلق بود. با این حال اشکال کار بسیار متفاوت است. ما در آن دوران به حیث یک جنبش فعالیت می کردیم اما امروزه شکل کار به صورت پروژه های موقت محدود شده است.

مشکل دیگر نیز این هست که بیشتر مسائل مادی شده و خبری از آرمان گرایی نیست. جامعه فعلی چند دهه بعد از دوران ما قرار دارد و می بایست وضعیت بهتر از این باشد ولی متاسفانه نیست. در آن دوران حرکت زنان بیشتر حرکت تابو شکن محسوب می شد. زمینه امروز مناسب تر هست چرا که زنان دوران اختناق طالبان و جنگ های تنظیمی مجاهدین را چشیده اند اما انسجام ساختاری برای فعالیت زنان وجود ندارد و کارها پراکنده انجام می شود.

نتایج موفقیت های فعلی قابل لمس نیست. زنان فعلی واقعا توانمندی ارزشمندی دارند و به طور گسترده در جامعه فعالیت می کنند. مثلا خشونت علیه زنان که قانون منع خشونت تدوین شده ولی در پارلمان افغانستان محبوس هست و عملا شلاق می خورد. وضعیت زنان و به طور کلی وضعیت مردم افغانستان با تمام کمک های خارجی و ادعاهایی که می شود تحول منفی کرده است. فقر مطلق و سراسری که امروز در افغانستان برقرار هست تا به حال سابقه نداشته است. وقتی فقر شدید در جامعه باشد زنان بیش از همه آسیب می بینند. خشونت ها، تن فروشی ها، سقوط اخلاقی، از هم پاشیدن خانواده ها و دیگر مشکلات ناشی از فقر هست. طبق آمار یکی از سازمان های جهانی 83 فیصد مردم افغانستان زیر خط فقر هستند.

مقشوش: آیا زنان حزب دموکراتیک خلق بعد از هشت ثور نیز اقدامات و فعالیت های روشن فکری و تجددگرایی را ادامه داده اند؟

هم بله و هم خیر. چرا که بعد از سقوط دولت و شکست حزب در هرجای دنیا دیدم که تک تک اعضای حزب خود عین یک سازمان فعالیت می کنند و مبالغه هم نمی کنم. هر عضو به عنوان عنصر آگاه در جامعه خویش فعالیت می کند چه آنهایی که به خارج از کشور رفته اند و چه آنهایی که در کشور مانده اند عملا فعالیت های تجددگرایی را شخصا ادامه می دهند. به یاد دارم که به صورت اتفاقی نمایشگاهی را در آلمان دیدم که درباره افغانستان بود. در آن نمایشگاه تصاویر، ویدیو ها و اسناد مختلفی گردآوری شده بود. تصور کردم که فلان سازمانی از افغانستان آمده و اینجا را گشایش کرده اما وقتی جلو رفتم دیدم که یک عضو سازمان زنان افغانستان گرداننده این نمایشگاه هست.

مقشوش: به نظر شما وضعیت زنان در کدام یک از دوران های جمهوری دموکراتیک افغانستان بهتر بود؟ در دوران ببرک کارمل، دکتر نجیب یا تره کی؟

بلافاصله بعد از شش جدی خانم دکتر آناهیتا راتب زاد به عنوان وزیر انتخاب شدند. سازمان زنان نیز بعد از شش جدی سازمان بزرگ و پر اهمیتی بود. این سازمان تلاش می کرد تا مشکلات زنان را رفع کند و برای آینده پلان گذاری کند. عملا این سازمان در اندازه یک وزارت خانه بود چرا که ده ها هزار زن در این سازمان فعالیت می کردند. در سازمان ما امتیازهای مالی و... زیادی نداشتیم اما دلیل فعالیت در این سازمان برای ما مسئله آرمانی بود. سازمان زنان در دوران جناب ببرک کارمل نقش قابل توجه در انسجام زنان همچنین جلب مشارکت و شرایط مشارکت آنان در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی و... داشت.

در دوران دکتر نجیب نیز سه زن به عنوان وزیر انتخاب شدند. همچنین در این دوران بود که سازمان زنان به شورای سراسری زنان تبدیل شد و صدها هزار زن در صفوف مختلف آن فعالیت می کردند. در کنار آن یک نیروی بزرگ مدنی برای فشار بالای جامعه و فرهنگ سازی نیز بود که خود زنان برای تعیین سرنوشت خویش سهم می گرفتند. قانون مهمی برای بهود وضعیت زنان تصویب شد. در همه وزارت خانه و سازمان ها سهمیه تعیین می گشت تا زنان را استخدام کنند. همچنین بخشی از محصلین دانشگاه ها را دختران تشکیل می دادند. این وضعیت در دوران ببرک کارمل آغاز شد و در دوران دکتر نجیب الله به اوج خود رسید هر چند این دو دوره را نمی توانیم از هم جدا کنیم. چرا که تداوم یک پالیسی بود و فعالیت ها ادامه و تکمیل گشت.

احمد سهیل احمدی 17.1.21

در مقایسه با بسیاری از کشورها و گذشته افغانستان می توان نتیجه گرفت که ما آزادی بیان داریم.

حمله بر نقد و افشاگری

ترور، راکت پراکنی و حملات دهشت افگنانه این روزها سرخط اخبار و رسانه ها شده است. اخبار منفی و تلخ قلب هر انسانی را به درد می آورد. در میان تلخی ها سوالی در ذهن مردم شکل می گیرد، آیا ادعای آزادی بیان برای مردم فایده ای دارد؟ وقتی خبرنگاران را ترور می کنند واقعا اصل آزادی رسانه معنا دارد؟ چرا وقتی فعالین رسانه و مدنی را به قتل می رسانند، بازهم جامعه جهانی واکنشی نشان نمی دهد؟ آیا اصلا جان انسان در افغانستان اهمیت دارد یا همه قبول کرده اند که افغانستان_قتلگاه_نسل_جوان هست؟

خبرنگار مقشوش همراه استاد محمد اکرم گیزابی مصاحبه دیگری کرده است. استاد گیزابی روزنامه‌نگار، فعال سیاسی، نویسنده و رئیس کنونی شورای جهانی هزاره نیز هستند. در مصاحبه درباره موفقیت جوانان در افشای واقعیت، واکنش حکومت و رهبران به انتقاد نسل جوان، وضعیت امروز زنان در رسانه ها، مرگ مشکوک خبرنگاران و صلح واقعی برای مردم افغانستان گفتگو کرده ایم.

مقشوش: به نظر شما آیا نسل جوان در افشای واقعیت و انتقاد موفق بوده اند؟ رهبران و بزرگان چه مخالفت هایی با آنها می کنند؟

تا جایی توانسته اند. شما وقتی بعضی از مصاحبه های تلویزیونی را نگاه می کنید، می بینید که بسیار عریان، صریح و قاطعانه سوال می کنند و عملا سیاستمداران و زورمندان را تحت فشار قرار می دهند. در هر جامعه ای که مطبوعات آزاد باشند چنین فضای نقدی مهیا می شود و خبرنگاران باید اجازه داشته باشند تا از هر رهبری سوال کنند.

خوشبختانه بعضی مواقع که تلویزیون افغانستان را می بینم، پروگرام های آنان به اندازه ای جدی مقامات را تحت فشار و تنگنا قرار می دهند که به قول معروف راه خود را گم می کنند. امیدوار هستم که این روند در آینده نیز ادامه یابد. چرا که زورمندان و مخالفین نمی خواهند که کسی جنایات و فجایع آنها را افشا کند. خودم نیز سالها در لیست سیاه مجاهدین و طالبان بودم چرا که من دنبال افشاری حقایق بودم و می خواستم تا واقعیت ها را به مخاطب نشان بدهم. همیشه دنبال این بودم تا حقوق اقلیت ها، جوانان و به خصوص زنان را مطرح کنم چرا که بعضی از رهبران افغانستان از گذشته تا به امروز که در قید حیات هستند، مخالف حقوق و نقش زن در جامعه می باشند.

به یاد دارم که با یکی از رهبران مصاحبه داشتم اما نامش را نمی گویم. در مصاحبه از او پرسیدم که شما با شرکت زنان در انتخابات مخالف هستید یا نه؟ آن رهبر جواب داد که هر چه کمیسیون انتخابات اعلام کند. دوباره پرسیدم که شخصا شما چه نظری دارید؟ او همان جواب قبلی را تکرار کرد. این بار گفتم که شما به عنوان رهبر جهادی موافق هستید و با پرخاشگری گفت که مگر حرف من را نمی فهمی؟ کمیسیون انتخابات خودش نظر می دهد. این جواب درحالی است که کمیسیون انتخابات آزاد نبوده و نیست.

وقتی در کشوری دیکتاتوری حکم فرما شود و تمام نظام سیاسی و اداری در خدمت دیکتاتور قرار بگیرد مسلما آنها قلم و رسانه را خاموش می کنند و متوقف می سازند. امیدوار هستم که در آینده افغانستان اگر صلحی به میان بیاید، مطبوعات و آزادی بیان و اطلاعات خفه نشود و از بین نرود.

مقشوش: چرا حامیان حقوق بشر و آزادی بیان در این سالها نتوانسته اند کاری انجام دهند تا از دست کشیدن مجموع خبرنگاران به خصوص زنان از حرفه خبرنگاری جلوگیری کنند؟

آنها نتوانسته اند به خاطر اینکه در بسیاری از مسائل داخل افغانستان نیستند. با تمام مشکلاتی که وجود دارد ما امروز شاهد شرکت بیشتر و بیشتر زنان و جوانان در مطبوعات هستیم. واقعا ژورنالیست های ارزشمند و تاثیرگذار داریم. امیدوار هستیم که چنین شرایطی ادامه پیدا کند. البته مقداری شرایط فرق می کند. با این حال بعصی مسائل که برای ما اهمیت دارد برای رسانه های بین المللی آن چنان اهمیت زیادی ندارد. با این حال مشکلاتی در افغانستان برای زنان وجود دارد. محدودیت های اجتماعی در جامعه مردسالار افغانستان باعث می شود تا کار کردن برای زنان دشوار شود. وقتی خبرنگاران زن پا به صحنه می گذارند و می خواهند وقایع را منعکس کنند با این حال متاسفانه مردم واکنش منفی نشان می دهند. تا جایی که من ناظر صحنه هستم و می بینم که اوضاع آنچنان ناامیدکننده نیست.

مقشوش: با توجه به ترور مشکوک خبرنگاران و روشن فکران در افغانستان، آیا واقعا آزادی بیان داریم؟

در مقایسه با بسیاری از کشورها و گذشته افغانستان می توان نتیجه گرفت که ما آزادی بیان داریم. مثلا در دوران طالبان اصلا چنین فضایی وجود نداشت. در دوران مجاهدین هم آنچنان که باید و شاید فضا مهیا نبود. در دوران کمونیست ها هم خارج از نظریات و موضوع گیری ها در حزب خلق آزادی مطبوعات وجود نداشت. فکر می کنم در این بیست ساله ما آزادی بیان داریم و به سبب همین هم بیشمار روزنامه، مجله و تلویزیون های شخصی وجود دارد و کسی جلوی آنها را نمی گیرد. آنها آزادانه انگشت اتهام به سمت حکومت می گیرند و خوشبختانه تا به حال نتوانسته اند صدای انتقاد را خاموش کنند.

مقشوش: در حوادث اخیر از جمله مذاکرات صلح در دوحه و منازعات بر سر قدرت در افغانستان، آیا به نظر شما مردم به صلح واقعی خواهند رسید؟

گفتن این مسئله دشوار هست. اول اینکه حکومت افغانستان از این مذاکرات می خواهد تا تسلطش بر قدرت ادامه یابد. طالبان نیز می خواهند تا قدرت را به دست بگیرند. طالب اصلا حضور اشرف غنی احمد زی را در قدرت قبول نمی کند. در نتیجه خواست طرفین این نیست که مردم افغانستان به آرامش برسند. حداقل دو جناح ارگ و طالبان جنگ بر سر قدرت دارند و مذاکرات نیز به خاطر آمدن صلح دائمی در افغانستان نیست. همین روزها نیز ما شاهد حادثه های تلخ تروریستی در کابل هستیم و تلفات سختی داشته است. از کابل تا دیگر ولایات حوادث تروریستی اتفاق می افتاد. من خودم امیدی به طالبان ندارم چرا که اعتقاد دارم اگر جامعه جهانی طالبان را تحت فشار نگذارند، آنها هیچ تغییری نکرده اند. آنها نمی گویند که چه اسلامی را می خواهند تا در افغانستان اجرا کنند.

ما باید صدای رسانه های آزاد و رسا را به گوش جهانیان برسانیم و اگر خود مردم افغانستان این مسائل را مطرح نکنند، نباید ما توقع داشته باشیم که بیرونی ها به ما کمک کنند. وقتی ما در حمایت از مطبوعات، آزادی بیان و... صدا بلند کنیم آن وقت می توانیم منتظر همراهی دیگران نیز باشیم.

احمد سهیل احمدی 11.1.21

عملا شش جدی زندگی شخصیت های ملی، مذهبی، سیاسی و قومی را نجات داد

شش جدی، خیانت یا بازی؟

چهل و یکمین سالروز شش جدی نیز گذشت. اگر در افغانستان صلح واقعی برقرار نشود بازهم تاثیر شش جدی از یادها نخواهد رفت. وقتی از شش جدی صحبت می کنیم مخاطبان و جامعه افغانستان از هزار و یک حادثه تلخ یادآوری می کنند که بسیار تلخ تر و تاریک تر بوده ولی این باعث نمی شود که بگوییم شش جدی تاریخ جدیدی برای ما نوشت. روزی که با عفو عمومی آغاز شد اما امید به آینده را در دلهای مردم نکاشت.

خبرنگار مقشوش با عبدالرازق طلوع مصاحبه کرده است. آقای طلوع از اعضای حزب دموکراتیک خلق جناح پرچم بودند که در 1358 تا 1367 در سطح ولایت بغلان و شهر کابل مسئولیت داشته اند. در این گفتگو درباره تاثیرات شش جدی بر تاریخ ما، مصالحه خلق و پرچم، نقش پرچمی ها در تهاجم شوروی و حفیظ الله امین گفتگو کرده ایم.

مقشوش: شش جدی چه تاثیراتی بر تاریخ افغانستان داشت؟

حادثه شش جدی در شرایط فوق العاده اتفاق افتاد. سطح آزادی بیان و فعالیت آزاد سیاسی قبل از آن روز به حد تنزل یافته بود که هرگونه اعتراض و نقد سبب می گردید تا فرد محکوم به حبس و کشته شود. قیام ها و اعتراضات را با گلوله خاموش می ساختند.

هزاران هزار تن از شخصیت های سیاسی، نخبگان ، روحانیون، بزرگان قومی، روشن فکران، مالکین و زمین داران، پیشاوران از هر قوم و مذهبی در زندان پلچرخی و دیگر زندان های ولایات محبوس بودند. البته این ناشی از سیاست حکومت حفیظ الله امین بود. هیچ گروه و طبقه ای از جامعه افغانستان را نمی توانستید بیابید که از استبداد و ظلم امین محفوظ بوده و خسارات مالی و جانی بزرگ را نچشیده باشد.

مردم پیش از شش جدی اعتماد خویش نسبت به دولت را از دست داده بودند و کشور به سمت جنگ داخلی روان بود. بنابراین وقتی که شش جدی اتفاق افتاد، تاثیرات مثبتی نیز حاصل گردید. پس از سرنگونی حفیظ الله امین ، ببرک کارمل به حیث رئیس جمهور و رهبر حزب تعیین گردید. کارمل از ابتدا به حیث شخص پر تاثیر در حزب و جامعه معروف بود.

عفو عمومی اعلام گردید در نتیجه آن تمام زندانیان به شمول عبدالرسول سیاف رها شدند. تشنج سیاسی در حزب نیز برطرف شد. عملا شش جدی زندگی شخصیت های ملی، مذهبی، سیاسی و قومی را نجات داد چرا که جامعه به آن عزیزان واقعا نیاز داشت. در آن زمان خودم نیز پیش از شش جدی نزدیک به یک و نیم سال در زندان حفیظ الله امین به سر می بردم.

مقشوش: چرا جناح پرچم و خلق نتوانست میان خود مصالحه کند تا از اشغال افغانستان به دست شوروی جلوگیری شود؟

تلاش هایی برای مصالحه صورت گرفته بود و پرچمی ها با خلقی ها مذاکرات و صحبت هایی کردند. تره کی بلاخره به این مسئله قانع شد که با پرچمی ها متحد شود تا بتوانند غده سرطان حزب یعنی امین را حذف کنند. حفیظ الله امین همیشه مانع اتحاد و همبستگی حزب بود. امین نه تنها علیه ما پرچمی ها ظلم کرد بلکه خلقی ها را هم گرفتار کرد و کشت. در جناح خلق نیز کسانی یافت می شد که طرفدار اصول و دموکراسی بودند.

تره کی بعد از سفر به مسکو نظریاتش تغییر یافته بود و متوجه گردید که باید با پرچمی ها متحد شود. اما امین که نفوذی آمریکایی ها در حزب بود شدیدا مخالف کرد. او قدرت نظامی زیادی نیز داشت چرا که شروع قیام به رهبری او صورت گرفته بود. عملا با قتل تره کی هیچ راهی برای اتحاد و رفع اختلاف در میان حزب نمانده بود.

مقشوش: به چه سبب اتحاد جماهیر شوروی افغانستان را اشغال نمود و رئیس جمهور وقت افغانستان حفیظ الله امین را به قتل رساند؟

حفیظ الله امین در روزهای آخر حکومت، سیاستش به طرف پاکستان مایل و نزدیک شد. حتی می خواست تا خط دیورند را به رسمیت شناسد. اتحاد جماهیر شوروی با اقدامات و رفتارهای امین ترسیدند. آنها گمان کردند که ممکن همسایه جنوبی آنها به زیر بیرق بلوک غرب رود عملا نیروهای ضد شوروی و طرفدار آمریکا قدرت را به دست آوردند. آمریکا مایل بود از طریق افغانستان اقدامات تروریستی خویش را دنبال کند. از آن روزی که آمریکا وارد افغانستان شد دیگر هیچ گاه افغانستان شاهد صلح و ثبات نشد.

در حمله شوروی ما هیچ دخالتی نداشتیم چرا که بازی دو قدرت بزرگ آن زمان بود. هر چند در زمان نور محمد تره کی قرارداد نظامی امضا کرده بودند تا هر زمانی افغانستان نیاز به کمک نظامی داشته باشد، قوای شوروی به افغانستان بیاید. ممکن حمله شش جدی براساس و دستاویز همین قرارداد بوده است. با این حال در اصل باید دو طرف تصمیم می گرفتند که چه زمانی و چه تعداد نیرو وارد شود اما هیچ وقت روی این اصل صحبت نگردید.

مقشوش: از این معلوم می شود که تحررکات اتحاد جماهیر شوروی از دو جدی آغاز شده بود، جناح پرچم در این تحررکات چه نقشی داشتند؟

جناح ما در حال مبارزه بود. در داخل کشور نیز به طور مخفیانه فعالیت می کردیم. تلاش داشتیم تا حزب دوباره متحد شود اما حفیظ الله امین این تلاش ها را به شکست رساند. بعد از حضور شوروی در افغانستان اعضای دو جناح به این نتیجه رسیدند که امروز منافع امین با شوروی در تضاد هست و پالیسی امین به نفع آمریکا است. در شش جدی حزب ما دوباره متحد شد. در سرنگونی امین در کنار قوای شوروی می توان گفت که قوای افغانستان نیز سهم داشتند. وقتی ارتش سرخ به افغانستان آمد، اکثر قوای ملی نیز مایل به تحولات مثبت و از قتل تره کی نیز ناخوشنود بودند. در نتیجه واکنشی نشان ندادند و بعضا همکاری کردند.

در آن زمان در زندان بودم با این حال از دوم جدی صداهای دوام دار می شنیدیم اما نمی دانستیم که چه خبر هست. با این حال فکر می کنم که قبل از جدی نیز قطعات ارتش سرخ به بگرام آمده بودند. با این حال امین گمان می کرد که قطعات شوروی آمده اند تا به او کمک کنند. درست که در زندان بودم اما فکر می کنم که این اتفاق ناگهانی بوده باشد.

احمد سهیل احمدی 29/12/20

من نمی فهمم و باور ندارم که برای مردم ثمره ای داشته است با این حال ثمرات شش جدی به نفع پرچمی ها بود که به قدرت رسیدند.

فاجعه ی شش جدی

در این چهار دهه اخیر روزهای تلخ و فاجعه بار کم نبوده است اما هیچ کس انکار نمی کند که شش جدی تاثیر مهیب تری در سرنوشت ملتی داشته است که در مهاجرت، انتحاری و جنگ بزرگ شده اند. چهل و یک سال از شش جدی می گذرد و هنوز هیچ کس به عمق فاجعه و عوامل خیانت نپرداخته است. در این روزها که خیلی از رهبران شش جدی دیگر در قید حیات نیستند اما مخالفین و موافقین در برابر یکدیگر صف آرایی می کنند با این حال هیچ کس در افغانستان نمی تواند بگوید که اشغال وطن قابل فراموشی است. شش جدی روز تلخی بود اما روزهای بدتر و تاریک تر از این روز را نیز داشته ایم ولی به این معنا نیست که شش جدی را فراموش کنیم.

خبرنگار مقشوش همراه محمد حنیف باباخان مصاحبه دیگری کرده است. آقای باباخان مجاهد و فعال امور فرهنگی هستند. همزمان با چهل و یکمین سالروز شش جدی با ایشان درباره دلایل تجاوز شوروی به افغانستان، نقش خلقی ها و پرچمی ها در هجوم ارتش سرخ ، وضعیت مردم به خصوص در کابل در شش جدی، قیام ها، ناراضیتی ها و آگاهی نسل جوان نسبت به شش جدی گفتگو کرده ایم.

مقشوش: چه عواملی سبب شد که روس ها افغانستان را اشغال نمایند؟

اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان سالها تفکر سوسیالیستی را تبلیغ کرده بودند. عملا این تفکر به خاطر جنایات حزب خلق و به خصوص حفیظ الله امین به خطر افتاده بود. با تندروی های امین شرایط به سمتی می رفت که اعتبار نظام سویسیالیستی شوروی خراب شود. هر چند معلوم نیست که روش کار را یاد نداشت یا روش حکومتش کلا اشتباه بوده است. با این حال با جنایات امین شرایط کاملا آماده بود تا با قیام عمومی نظام از بین برود. قیام عمومی در آستانه وقوع بود پس شوروی متوجه گشت که در افغانستان باید به بهانه سرنگونی خائن وارد شود تا حزب دموکراتیک خلق از اقتدار ساقط نگردد و این همسایه جنوبی شوروی نیز به دامن بلوک غرب نیافتد. در آن سالها آمریکا در کشورهای عربی و پاکستان فعالیت را آغاز کرده بود.

در نتیجه شوروی به افغانستان تجاوز کرد تا حزب دموکراتیک خلق را نجات دهد و جناح پرچم را به قدرت برساند.

مقشوش: آیا درست است که نور محمد تره کی و حفیظ الله امین بارها از شوروی خواسته بودند تا به افغانستان لشکر کشی کند؟

بعد از 24 حوت در فیلم های مستند و کتاب دیده ام که نورمحمد تره کی از برژنیف درخواست کمک کرده بود. قیام 24 حوت و سقوط هرات باعث این شده بود که تره کی دستپاچه شود. او گمان می کرد که ممکن تمام شهرها سقوط کند و حزب خلق از بین رود. شوروی در آن زمان احتیاط کرده و درخواست را رد کرده بود.

مقشوش: آیا پرچمی ها و مخالفین امین در جناح خلق نقشی در حمله شوروی به افغانستان داشته اند؟

رهبران حزب پرچم به شمول ببرک کارمل و داکتر نجیب در خارج از افغانستان به خصوص در شوروی بودند. یک عده از کسانی که پیرو رهبری تره کی بودند و جزو باند امین محسوب نمی شدند نیز جان ایشان در افغانستان در خطر بود. احتمال زیاد دارد که این افراد کرملین را تشویق کرده باشند تا در نظام افغانستان تغییراتی بیاورد و حفیظ الله امین را به عنوان مهره آمریکا برای شوروی معرفی کرده باشند. با این حال احتمال وجود دارد که پرچمی ها شوروی را فریب داده اند تا به افغانستان بیاید و آنها را به قدرت برساند چرا که همه می دانستند مردم افغانستان تحمل خارجی ها را ندارند. حزب دموکراتیک خلق به خصوص خلقی ها قربانی زیادی از مردم گرفته بودند پس مردم از آنها تنفر داشتند.

مقشوش: شش جدی چه تاثیر کوتاه مدتی در تظاهرات داشت و آیا شش جدی عامل جهاد در افغانستان بود؟

مردم افغانستان از قبل نیز نسبت به خارجی ها واکنش نشان می دادند. به خصوص نسبت به شوروی عقده داشتند چرا که آنها بر این اعتقاد بودند که خلقی ها در شوروی آموزش دیده و عملا بلوک شرق از آنها حمایت کرده است. عملا مردم افغانستان تمام مشکلات و جنایات تا قبل از شش جدی را نیز به شوروی نسبت می دادند.

سیستم شوروی نظامی بر پایه ی خداناباوری بود این در حالی که مردم افغانستان به طور سنتی مسلمان بودند. این اتفاق مردم را ترساند که شوروی همان طور که خاک ما را اشغال کرده پس به زودی دین ما را هم از ما می گیرد. مردم از تجربیات کشورهای آسیای میانه نیز آگاه بودند که شوروی در این کشورهایی که اشغال کرده بود سیستم کمونیستی را اجرا می کرد. عملا مردم سریع واکنش نشان دادند و قیام های بعدی نیز به این نکات مربوط بوده است.

مقشوش: شش جدی چه ثمراتی و حوادثی را به ارمغان آورد؟

من نمی فهمم و باور ندارم که برای مردم ثمره ای داشته است با این حال ثمرات شش جدی به نفع پرچمی ها بود که به قدرت رسیدند. عملا ثمره این روز به نفع خلقی های پیرو تره کی و پرچمی های زندانی و تبعید شده بود. پس از شش جدی آزاد شدند و حتی در دولت گماشته شدند.

پس از شش جدی عفو عمومی اعلام شد و از آن اتفاق نیز حکومت سوء استفاده می کرد. یکی از شایعاتی که شنیدم رسول سیاف هم از کسانی بود که در عفو عمومی آزاد گردید. پرچمی تلاش کردند تا از این فرصت استفاده کنند تا تمام جنایات را بر گردن امین بیاندازند اما مردم این را نمی پذیرفتند چرا که اتحاد جماهیر شوروی عملا افغانستان را اشغال کرده بود.

به طور کل شش جدی نه تنها ثمره ای برای مردم عامه نداشت بلکه ضرر هم داشت. مردم آماده قیام عمومی بودند تا خلقی ها را سرنگون کنند اما حضور شوروی باعث شد تا این اتفاق چهارده سال به عقب بیافتد. بعد از ورود شوروی خیلی از مردم افغانستان دست به جهاد زدند اتفاقا بحث مهاجرت نیز پس از این اتفاق افتاد که مردم به کشورهای همسایه مثل پاکستان فرار کردند.

مقشوش: وقتی که خبر اشغال افغانستان و کشته شدن امین در شش جدی را شنیدید چه واکنشی نشان دادید؟

اتفاقا در آن زمان در کابل بودم. فکر می کنم که شش جدی آخر هفته بود. چه در کابل و چه در کل کشور مردم از سرنگونی و قتل امین خوشحال بودند با این حال وقتی با مردم صحبت می کردیم به یاد دارم که در شوک و گیجی به سر می بردند.

مردم نسبت به امین بسیار نفرت داشتند چرا که خیلی از مردم عامه را دولت وقت بدون هیچ مدرک و دلیلی به زندان می فرستاد حتی می کشت. در آن روز مردم نسبت به حوادث اطراف خویش شگفت زده شدند و باعث گردید که بیشتر سکوت کنند به جای آنکه اظهار نظر داشته باشند. من این تحلیل های تندروها را قبول ندارم که می گویند مردم به سرعت واکنش نشان دادند چرا که به یاد دارم در روزهای اول مردم مبهوت بودند.

با اتفاق های بعدی سبب شد که مردم قیام کنند و قیام سه حوت در کابل قیام اتفاق افتاد. آن قیام در اعتراض به حضور نیروهای شوروی بود.

مقشوش: امروز چهل و یک سال از شش جدی می گذرد. آیا آن طور که باید و شاید به این روز پرداخته شده و نسل جوان از وقایق آن روز اطلاع دارند؟

مجاهدان هیچ وقت نتوانستند به این موضوع بپردازند چرا که اتفاق های تلخ و رنگارنگ پیاپی رخ داد و عملا سبب شد تا مردم این روز را فراموش کردند.شش جدی روز ننگین در تاریخ ماست با این حال متاسفانه قربانی حوادث بعد از خویش شد. کسی نتوانست به این واقعه بپردازد چرا که حوادث بدتر از این روز به مردم آسیب زده است. عملا نسل جوان از شش جدی هیچ گونه اطلاعاتی ندارند.

احمد سهیل احمدی 27/12/20

آغاز نو و فرصت های بی نظیر برای زنان افغانستان مهیا شود.

شش جدی روز فراموش نشدنی

وقتی از مردم افغانستان درباره روزهای مهم چهل سال اخیر بپرسید، هر یک روزی را به عنوان نقطه عطف تاریخ یاد می کنند که اعتقاد دارند که از آن روز حوادث و جنگ ها آغاز گردید. اما نمی توانید کسی را از ملت افغانستان بیابید که تاریخ فراموش ناشدنی را به یاد دارد و اعتقاد نداشته باشد که شش جدی تاثیر جدی بر تاریخ ما داشته است. در اصل شش جدی فقط یادبودی از آغاز حضور ارتش سرخ در افغانستان نیست و تنها به این مربوط نمی شود که حفیظ الله به دست کماندوهای روس کشته شد. بلکه در اصل شش جدی روزی بود که شعارها و امیدهای نیک از جمله رفع اختناق و فرصت دوباره اتفاق افتاد. اعضای حزب دموکراتیک خلق و مردم عامه افغانستان که در دوران حکومت حفیظ الله امین صدای ایشان در حنجره خفه گردیده بود، آرزو می کردند که از این روز بتوانند دوباره آرامش را به دست بیاورند. آیا شش جدی روز خوش در تاریخ ماست؟ و یا اشغال وطن و تحقیر ملت ما را فراهم ساخت؟

خبرنگار مقشوش همراه خانم دکتر شفیقه رزمنده مصاحبه کرده است. خانم دکتر رزمنده معاون شورای سراسری زنان در دوران دکتر نجیب الله بودند. در اولین مصاحبه با ایشان درباره شش جدی و تاثیرات آن بر زنان افغانستان، وضعیت رهبران سازمان زنان در شش جدی از جمله دکتر آناهیتا راتب زاد، کریمه کشتمند و...، کنفرانس سراسری زنان، ارتباط سازمان زنان با کمیته زنان شوروی و خاطرات ایشان از دوران دکتر نجیب الله گفتگو کرده ایم.

مقشوش: شش جدی چه تاثیراتی بر زنان افغانستان داشت؟

ما شش جدی را مرحله نوین و تکاملی انقلاب نام گذاری کردیم. مرحله تفکر و تعقل در عین حال پس از این روز گام هایی سنجیده به نفع مردم برداشته شد. همچنین باعث شد که آغاز نو و فرصت های بی نظیر برای زنان افغانستان مهیا شود.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان به عنوان نهاد مرجع و والایی که مساوات زن و مرد را در سر لوحه ی خود تعیین کرده بود و تعهد مبارزه را نیز داشت. پس از شش جدی دکتر آناهیتا راتب زاد هم از تبعیدگاه برگشتند. سازمان زنان نیز که سالها پیش از هفت ثور به دست داکتر راتب زاد و همراهان ایشان تاسیس شده بود از فردای شش جدی عملا به حیث بسیج کننده و سازماندهی زنان افغانستان عرض اندام کرد.

خانم ثریا برنیکا رئیس سازمان بود چرا که داکتر راتب زاد در تبعیدگاه به سر می بردند. بعد از شش جدی رهبران سازمان از جمله خانم کریمه کشتمند به مبارزه و فعالیت برگشتند. در مدت خفقان این رهبران در مخفیگاه و محبس به سر می بردند. با این حال این زنان بزرگ در دوران خفقان امین نیز مبارزه مخفیانه و شجاعانه ادامه دادند.

حفیظ الله امین چه در دوران حکومت صد روزه اش و چه در دوران نور محمد تره کی نیز خفقان مهیب برای ملت افغانستان و به خصوص اعضای حزب ایجاد کرده بود. در آن دوران حدود پنج هزار از کادرهای حزب به خصوص نظامیان اعدام شدند. در گورهای دسته جمعی نه تنها مردم عامه بلکه اعضای حزب نیز دفن شدند.

از جمله ثمرات مثبت شش جدی می توان به رفع اختناق یاد کرد. همان طور که می دانید در فضای متشنج و آشوب زنان بیش از همه قربانی می شوند. عملا عفو عمومی اعلام و درهای زندان پلچرخی باز شد و همه به شمول زنان آزاد شدند. همچنین گام های بزرگ و مهمی در جهت حضور زنان در رهبری حکومت و کابینه، سواد آموزی، تعلیم و تربیت، عرضه ی خدمات صحی و اجتماعی، زمینه کاریابی، سرپرستی از خانواده های بی سرپرست، تحصیلات مسلکی و رشد فرهنگی برای زنان مهیا شد.

یک سال پس از شش جدی کنفرانس سراسری زنان برگزار شد. در این کنفرانس از همه ولایات کشور زنان برای تبادل نظر دعوت شدند که هم اندیشی کنیم که چه می خواهیم. در کنار زنان افغان، نمایندگان بیشماری از دیگر سازمان های زنان دموکراتیک از جمله از شوروی در کنفرانس اشتراک داشتند. در میان این نمایندگان زنان برجسته ای نیز از جمله والنتینا ترشکووا که نخستین زن فضانورد و رئیس وقت کمیته زنان شوروی بود همچنین از آلمان دموکراتیک، کوبا و کشورهای بسیاری در این کنفرانس شرکت کردند. تمام این فرصت ها و حمایت های حکومت بعد از شش جدی اتفاق افتاد.

مقشوش: شما از کمیته زنان شوروی یاد کرد، به نظر شما می توان سازمان زنان افغانستان را با کمیته زنان شوروی مقایسه کرد؟ سازمان زنان افغانستان چه ارتباطی با کمیته زنان شوروی داشت؟

هیچ قابل مقایسه نیست. به دلیل اینکه کمیته زنان شوروی، کمیته تشریفاتی بود اما ما نهادی سراسری و ملی بودیم که دفتر ها و نهادهایی در قریه ها و شهرهای مختلف داشتیم. اتفاقا بعدها وقتی که مشاورین از شوروی به افغانستان آمده بودند، یکی از خانم ها در آخر به من گفت که پس از تشکیل روسیه فدرالیسم آنها نیز سازمان به وجود آوردند. در شوروی بیشتر زنان در حزب اصلی بسیج بودند اما در افغانستان تمام اعضای سازمان عضویت در حزب دموکراتیک خلق افغانستان را نداشتند بلکه عضو سازمان خویش فقط بودند.

با این حال در ابتدای ایجاد و در مراحل ابتدایی انقلاب به خصوص در سالهای نخست ببرک کارمل سازمان زنان بیشتر نهاد ایدئولوژیک محسوب می شد اما در سالهای دکتر نجیب به نهاد توده ای مبدل شد. اتفاقا نام سازمان نیز شورای سرتاسری زنان نهاده گردید و دیگر محدودیت های ایدئولوژیک در کار نبود و فعالیت های ما بیشتر حرکت فمنیستی محسوب می شدند.

مقشوش: چه خاطراتی از دوران فعالیت در دوران دکتر نجیب درمورد زنان افغانستان داشته اید و آن را بازگو کنید؟

در دوران داکتر نجیب الله معاون شورای سراسری زنان بودم و عملا یکی از طراحان پالیسی در حزب به شمار می رفتم که خاطرات بسیاری را به یاد دارم. یکی بهترین خاطرات من مربوط به هشتم مارچ می شود که محفل بزرگ سراسری برای روز زن برگزار می شد. هر سال در بزرگداشت رئیس جمهوران شرکت می کردند. به یاد دارم که دکتر نجیب با اشتیاق در این محفل تجلیل زنان حضور می یافتند.

در یکی از جلسات شورای دفاع وطن به یاد دارم که داکتر نجیب الله بر سر زنان صدا بلند کردند که کجایند ملالی های دوران ما؟ تا در دفاع مسلحانه از وطن شرکت کنند. این سخنان پیش از جنگ جلال آباد بود. این جزو بهترین خاطرات من هست که پیام ایشان را برای فعالین و اعضای سازمان زنان آوردم. در نتیجه صدها زن داوطلب شدند و برای اولین بار تیپ مستقل زنان شکل گرفت. در این تیپ چه زنان حزبی و چه غیر حزبی، محصلان، کارگران، دهقانان و... جمع شدند. این اتفاق بعد از خروج روس ها از کشور بود. صدها زن در کندک مستقل لباس نظامی پوشیدند. زنان مایل بودند که تعلیمات جنگی ببینند اما بیشتر نقش آنها در پشت جبهه ها بود.

در دوران دکتر نجیب به یاد دارم که دکتر سهیلا صدیق رتبه ی جنرالی نیز کسب کردند. ایشان پیشتر نیز دارای رتبه نظامی بودند. ایشان اولین جنرال زن افغانستان بودند. هر گام خوبی که برای زنان برداشته گردید، به عنوان خاطره خوش از آن یاد می کنم.

احمد سهیل احمدی 23/12/20

در پشت پرده ترور خبرنگاران مسائلی وجود دارد پس ما نمی توانیم فقط دشمنان افغانستان را مورد انتقاد و تهمت قرار دهیم

قتلگاه آگاهی

در این چهار دهه اخیر هر شهروند افغانستان از هر قوم و ولایتی آرزوی صلح و آتش بس سراسری را داشته است با این حال هیچ نسلی به اندازه نسل امروز که در مکاتب و پوهنتون ها تحصیل می کنند نسبت به چگونگی پیشرفت و صلح در افغانستان آگاه نیست. نسل جوان به کمک تکنولوژی می تواند با اقوام و مذاهب مختلف در کشورش ارتباط برقرار کند. آنها در پوهنتون ها مرزهای قومیتی و زبانی را می شکنند تا برای افغانستان آرام تلاش کنند. متاسفانه همان قدر که نسل جوان از جنگ بیزار هست، به همان اندازه نیز دشمنان از این نسل نفرت دارند.

از دانشگاه کابل و کوثر دانش تا جلال آباد و زابل در هر گوشه ای از کشور به قتلگاه نسل جوان مبدل شده است. دشمنانی که خبرنگاران و ژورنالیست ها را به طور مشکوک به قتل می رسانند. حرمت درس و کتاب را رعایت نمی کنند و تصور می کنند که دانشگاه و مراکز علمی همان میدان جنگ هستند. در چنین فضایی این نسل جوان و آگاه هستند که در طرفین صفوف منازعات و درگیری ها به قتل می رسند. امروزه دشمنان افغانستان جوانان را نه به خاطر قومیت یا مذهب بلکه به خاطر آگاهی و شهامت به شهادت می رسانند.

خبرنگار مقشوش همراه استاد محمد اکرم گیزابی مصاحبه کرده است. استاد گیزابی روزنامه‌نگار، فعال سیاسی، نویسنده و رئیس کنونی شورای جهانی هزاره نیز هستند. همزمان با کمپین #افغانستان_قتلگاه_نسل_جوان با ایشان درباره کشتار نسل جوان، ادامه جنگ و ناکامی آمریکا در صلح، سانسور و بایکوت فجایع ضد بشری در رسانه ها و سازمان های جهانی، ترور خبرنگاران و ژورنالیست ها، یما سیاوش و آزادی بیان در افغانستان مصاحبه کرده ایم.

مقشوش: چرا #افغانستان_قتلگاه_نسل_جوان است؟

مسلما اکثر فعالین اجتماعی، مدنی و... از نسل جوان هستند که می خواهند برای افغانستان مثمر ثمر شوند. از اردوی ملی تا پولیس همه از نسل جوان هستند. اکثر کسانی که مورد حمله دشمن قرار می گیرند نیز جوانانی از سنین 18 تا 25 سال به شمار می آیند. همچنین مراکز علمی ، فرهنگی و مدنی که هدف حمله دشمنان قرار می گیرد هم مملو از جوانان می باشد که با امید به آینده بهتر و کسب علم به آنجا می روند. وقتی این مراکز هدف قرار می گیرد هم بیشترین تلفات نیز مربوط به این سنین هست. در جنبش های خیابانی مثل جنبش روشنایی اکثر کشته شدگان نیز جوانان تحصیل کرده و محصل بودند.

من دشمنان را مزدوران خارجی می نامیم چرا که از طرف خارج تمویل و آماده می شوند سپس به افغانستان منتقل می گردند. عملا اکثر کسانی که به مقابله با دشمن می ایستند هم جوانان هستند.

مقشوش: سالهاست که ادعا می شود که می خواهیم جنگ را خانمه بدهیم و صلح را برقرار کنیم، به نظر شما چرا هنوز هم میدان های جنگ تلفات می گیرد و اتفاقا جنگ شدت گرفته است؟

متاسفانه اقدامات آنچنانی صورت نگرفته بود که جنگ خاتمه پیدا کند. اعتقاد دارم که وقتی آمریکایی ها به افغانستان آمدند، برای این نبود که طالبان را از صحنه برچینند. آنها با این هدف که در افغانستان پایگاه داشته باشند و همچنین بتوانند به اهدافی که در آسیای میانه دارند از طریق افغانستان دست یابند. یک نویسنده انگلیسی در کتابش تحت عنوان دشمن غلط نوشته است که آمریکا به افغانستان رفت و طالبان همه به پاکستان پناه بردند. در اصل دشمن در پاکستان بود اما کسی به آن کشور کار نداشت.

به یاد داشته باشید که شبکه معروف حقانی نیز بعد از سقوط طالبان ایجاد شد. در پاکستان دو کمیته به نام های شورای کویته و شبکه حقانی وجود داشته و دارد. بیشترین و شدیدترین حملات را شبکه حقانی در این بیست سال در افغانستان طراحی و انجام داد. بمب گذاری در سفارت هند و حمله تروریستی در چهار راهی زنبق از جمله حملات بود. امروز هم شبکه حقانی در هیئت طالبان نیز اشتراک دارد.

مقشوش: از این معلوم می شود که طرفین منازعه خبرنگاران و روشن فکران را هدف قرار داده اند، به نظر شما سازمان های جهانی چرا در قبال این جنایت خاموش به نظر می رسند؟

متاسفانه جنگ افغانستان برای خارجی ها طولانی شده و بیشتر سعی می کنند که رسانه ها گزارش هایی را اعلام کنند که مورد نظر خود آنهاست. با این حال افغانستان تا حدودی نادیده گرفته نشده اما آن برجستگی که لازم هست را ندارد. در عین حال اخباری که از افغانستان منتشر می شود بسیار بیشتر از یمن هست. در یمن جنگ، کشتار، قحطی و گرسنگی بیداد می کند اما رسانه ها کاملا خاموش هستند.

مقشوش: در این مدت از حمله انتحاری به دانشگاه کابل تا کوثر دانش اتفاق افتاد، آیا واقعا خارجی ها واکنش مناسب و انسانی به این حوادث داشتند؟

یک مقداری بله همین طور هست. اما آنچنانی که باید و شاید واکنش نشان ندادند. به خاطر اینکه اگر اینها سروصدا می کردند ممکن بود که طالبان تحت فشار بیشتر قرار می گرفتند و عملا طالبان مجبور می شدند که عقب نشینی کنند. در مورد کوثر دانش هم اخباری به بیرون درز کرد اما واکنش جدی به آن حادثه وخیم نداشتند.

مقشوش: آیا رسانه های افغانستان در دو دهه اخیر توانسته اند که حقایقی که در افغانستان اتفاق می افتد را آزادانه بیان کنند؟

تا اندازه ای بله. من می توانم بگویم که افغانستان بهترین شرایط برای آزادی بیان را در سطح منطقه دارد. در افغانستان چه به صورت طنز و چه به صورت گفتگو دولت را مورد سرزنش و انتقاد قرار می دهند در حالی این فرصت در کشورهای همسایه وجود ندارد. در همین اواخر خبرنگاری از افغانستان جایزه شفافیت را کسب کرد. او موفق شد که یک سری از نابسامانی ها و فسادهایی که در سیستم دولتی افغانستان وجود دارد را افشا کند. در مورد همین افشاگری این رسانه و خبرنگار مورد انتقاد و فشار قرار گرفتند اما اعتراضات رد شد و هنوز هم این رسانه و خبرنگار موفق آن به کار خویش ادامه می دهند.

مقشوش: به نظر شما چرا واقعیت ها و عاملین ترور و قتل های مشکوک خبرنگاران و ژورنالیست های افغانستان از جمله ترور یما سیاوش کشف و افشا نمی شود؟

در پشت پرده ترور خبرنگاران مسائلی وجود دارد پس ما نمی توانیم فقط دشمنان افغانستان را مورد انتقاد و تهمت قرار دهیم و بگوییم که فقط طالبان و داعش در پشت پرده این ترورها و قتل های مشکوک قرار دارند. بعضی از عناصر در داخل هم می خواهند که چنین افرادی را از صحنه بردارند. مخصوصا یما سیاوش جوان و ژورنالیست موفق و آگاهی بود. مقامات کابل از بعضی از مصاحبه های او راضی نبودند در نتیجه تصمیم گرفته شد که او را از سر راه بردارند. هرچند در بعضی از کشورهای مترقی هم چنین ترورهای مشکوکی اتفاق می افتد که هیچگاه سرنخی از واقعیت به دست نمی آید.

با این حال یما سیاوش در حال حاضر در تلویزیون کار نمی کرد اما به خاطر اطلاعاتی که داشت و ترس از افشاگری آن موضوعات باعث شد که او را ترور کنند. متاسفانه در منطقه جوانان و متخصصان قربانی آگاهی و اطلاعاتی که دارند می شوند و تصمیم گرفته می شود که آنها را از صحنه حذف کنند تا مبادا افشاگری کنند.

احمد سهیل احمدی 21/12/20

طرح فدرالیست اگر قرار باشد به کسی برگردد، بی شک به شورای رهبری کنگره در اروپا مربوط هست.

افغانستان و کشتن جنبش های مدنی

هر حرکت مدنی و دموکراتیک آغازی دارد و یک فرجامی خواهد داشت. در این دو دهه در افغانستان جنبش هایی مثل روشنایی و تبسم داشته ایم که واقعیت های اصول مدنی در افغانستان برای تاریخ نشان داده است. از سوی دیگر حرکت های مدنی و سیاسی بزرگی هم در دهه نود میلادی مثل حرکت کنگره ملی افغانستان در اروپا شکل گرفت که در تلاش بود تا تمام روشن فکران را گرد هم بیاورد تا بحران افغانستان ختم به خیر شود. سوالی که مطرح هست کنگره ملی بعد از سالها چه وضعیتی در افغانستان دارد و امروز چقدر از آرمان ها و ویژگی های گذشته خویش انحراف یافته است؟ با خاتمه جنبش روشنایی و رستاخیز سوالات بی جواب بی شماری مانده است که هنوز دولت به آن جواب نداده است.

خبرنگار مقشوش با سمیع دره ای مصاحبه دیگری کرده است. آقای دره ای از فعالین مدنی هستند که در این سالها نقش بسزایی در جنبش هایی نظیر تبسم، روشنایی و رستاخیز داشته اند. در این مصاحبه درباره اینکه چرا کنگره ملی به انحراف کشید، جنبش های مدنی در اروپا، ختم جنبش روشنایی و رستاخیز، واقعیت های جنبش روشنایی، وعده های دولت در خاتمه جنبش و آینده جنبش های مدنی در افغانستان گفتگو کرده ایم.

_ آقای دره ای، چه حوادثی در کنگره ملی اتفاق افتاد که امروز دیگر کنگره ملی در جایگاه سابق نیست؟

در آن زمان کارنامه بسیار موفقی داشت وقتی بحث سلیقه و رهبری در میان نبود، تمام روشن فکران خود را در یک سطح می دانستند و با انگیزه بیشتری فعالیت می کردند. کارهای خوبی هم انجام دادیم. بعد از انتخابات دوره اول به عنوان حزب تقویت شدیم و پیشرفت کردیم اما آن تشکیلات مقطعی کارکرد و به خاطر ضعف رهبری کنگره ملی این تشکیلات از هم پاشید. کنگره ملی تنها به عنوان یک حزب در خدمت آقای لطیف پدرام که خود را رهبر حزب می داند، تبدیل شده است. صدای کنگره گهگاهی از طریق رهبر حزب و رسانه ها شنیده می شود و فعالیت مثمر و موفق دیگری در این سالها نداشته است. در گذشته در شورای رهبری بیش از 21 نفر بود اما از سال 2006 آن را ترک کردند. دیگر نتوانستیم به خاطر خودسری های رئیس حزب به فعالیت ادامه دهیم.

حرفی که هنوز هم آقای پدرام روی آن ایستادگی می کند و از آن یاد می کند، همان ایده ی حکومت فدرالی است که از طرح های حرکت به سمت کنگره ملی بود. این ایده به هیچ وجه از آن آقای پدرام نیست. طرح فدرالیست اگر قرار باشد به کسی برگردد، بی شک به شورای رهبری کنگره در اروپا مربوط هست. بخشی از روشن فکران از این واقعیت آگاه هستند اما توده مردم باور کرده اند که این طرح از آن آقای پدرام هست. این درحالی است که حرکت در اروپا آقای پدرام را به عنوان سخنگو تعیین کردند و در آن زمان حرفی را اعلام می کرد که حزب برایش می گفت و از آدرس کنگره بیان می کردند.

از سال 2006 کنگره متوقف ماند و فقط نمایش یک شخص باقی ماند و از آن سال دیگر هیچگاه تشکیلات ثابت نداشته است و در جامعه سنتی افغانستان هم نتوانسته خودش را وفق دهد و با توده مردم نتوانسته ارتباط برقرار کند. خود آقای پدارم هم در چغرافیای سیاسی افغانستان منزوی به سر می برد.

_ جنبش های مدنی در افغانستان در این دو دهه از چه اصولی پیروی کرده و چه قدر منظم بوده اند؟

فراموش نکنیم که جنبش هایی که در افغانستان شکل گرفته اند، ساختارمند و منظم نبوده اند بلکه خودجوش شکل گرفته، مردم در آن سهم گرفتند و کوشش کردند تا دِین شهرمندی خویش را به عنوان شهروند مسئول ادا کنند. به صورت مشخص زیر نظر هیج یک از احزاب نبوده اند و در نتیجه پراکندگی داشتند. اما این باعث نشد تا جنبش ها از هم پاشیده شود و اتفاقا گسترده هم بودند.

جنبش ها به صورت خودجوش وارد میدان شدند. با این حال از جنبش تبسم تا روشنایی و جنبش رستاخیز متاسفانه مورد بی مهری قرار گرفتند.

_ چقدر خاتمه جنبش رستاخیز امید بخش و موفق می دانید؟

البته جنبش بسیار موفقی بود و به صورت مدنی آغاز شد. در روز حادثه تروریستی چهارراه زنبق که بیش از سیصد نفر شهید شدند، به آنجا رفتیم و خیمه برپا کردیم. آن حادثه تروریستی هنوز هم بزرگترین حادثه محسوب می شود. ما اعتراض به رفتار غیر مسئولانه حکومت افغانستان در بحث امنیت داشتیم که عملکرد خیلی ضعیف داشته و دارد. اعتراض پایه ما بر همین ضعف بود. دو شب در خیمه بودیم. روز بعد هم بعضی فعالین مدنی و سازمان ها هم از طریق فیسبوک از مردم دعوت کردند. مردم هم در اعتراض حضور یافتند.

این حرکت آغاز بسیار خوب، پرشور و مدنی داشت از هر طرف مردم به صورت دسته جمعی آمدند و جمع های ده هزار نفری تشکیل شدند. در حالی که بعضی از دسته های سیاسی از آن سواستفاده هم کردند. یک تعداد از سیاسیون که نباید وارد این جنبش می شدند اما شدند. متاسفانه جنبش را کمی سیاسی کردند. به عنوان یک فعال مدنی موافق نبودم که افرادی مثل لطیف پدرام وارد شوند و بر جنبش موج سواری کردند.

افرادی که در ارگ حاضر بودند، تحریک شدند که شاید یک حرکت مدنی به سمت حرکت سیاسی می رود. دیدیم که به سمت چندین نفر شلیک کردند و افراد را کشتند. تعدادی از جوانان اعتراض را ادامه دادند و خیمه را تا چندین روز بعد برپا داشتند اما حکومت با زور تانک و گلوله خیمه را از بین برد و اجازه نداد که این اعتراض ادامه بیابد.

اعتراضات مدنی باید ادامه بیابد و نباید مورد مخالفت حکومت قرار بگیرد و اتفاقا باید حکومت از اعتراضات مدنی حمایت کند و امنیت آنها را تامین کند.

_ آیا جنبش روشنایی واقعا حرکتی آزاد و مدنی بود؟

حد زیادی بله. جنبش توسط یک تعداد از روشن فکرهای غرب کابل آغاز شد و اکثریت مطلق آنها حزبی نمی اندیشیدند. آنها روشن فکر بودند و مدنی می اندیشیدند. آنها این حرکت را مدنی برپا ساختند. هیچ نشانه از اینکه جنبش غیر مدنی باشد در حرکت یافت نشده و نمی شود.

هیچ مشکلی نبود اگر پایه های برق را از بامیان عبور می دادند اتفاقا هزینه های آن هم کمتر از این بود که از سالنگ قرار است عبور دهند. اگر از بامیان عبور می کرد، بسیاری از مناطق دیگر هم صاحب برق می شد.

ما با غرب کابل ارتباطی نداشتیم و از شمال محسوب می شویم اما رفتیم با آنها یک جا شدیم. در نتیجه اعتراض را وارد دانستیم. آنهایی که دید قومی و سیاسی نداشتند هم آمدند در اینجا سهم گرفتند.

یک قوم هم می تواند یک جنبش مدنی برپا کند. همین اقوام هستند که مدنیت را در یک شهر ایجاد می کند. فکر نمی کنم که قومی بودن آن مشکلی با مدنی بودن آن داشته باشد. اینکه گفته می شود که جنبش روشنایی قومی بوده، برمی گردد بر حرف های ناشیانه ارگ در همان زمان که جنبش را به صورت غیر مستقیم سرکوب کرد.

_ با خاتمه جنبش روشنایی چه سوالات بی جوابی مانده است؟

باور مردم این بود که حملات تروریستی که در روز تظاهرات صورت گرفت ،به صورت سازمان یافته از طرف شورای امنیت بوده است. اگر واقعا ریگی در کفش حکومت نبود، خیابان های ورودی به سمت ارگ را نمی بستند. اگر واقعا اینها مسئولیت پذیر می بودند باید در برابر یک حرکت مدنی و غیر مسلح این چنین مقابله نمی کردند. وقتی این رفتار را انجام دادند، پس سوال برای اکثریت مردم فراهم شد که در حالی با کانتینر راه را بسته بودند و جمعیت میلیونی در چهارراه ایستاده بودند، چرا ارگ نتوانست امنیت را بگیرند در حالی که کوچه ها بسته بود؟

این سوالات هنوز به مردم افغانستان پاسخ داده نشده است. نشانه های بعدی را در جنبش رستاخیز دیدیم که ارگ خود چند نفر را از پای در آورد و مستقیم وارد عمل شد. اگر ارگ در جنبش قبلی تقصیری نداشت در جنبش رستاخیز نیز چنین رفتار نمی کرد.

_ وعده هایی که دولت در خاتمه جنبش روشنایی داد، بعد از این سالها چقدر تحقق یافته است؟

متاسفانه تا به حال هیچ از وعده ها اجرا نشده است. ما در کابل هم مشکل برق داریم این درحالی است که در تابستان هستیم و همین لحظه هم برق قطع هست. برای اینکه غربی ها کشور افغانستان را خیلی وابسته ایجاد کرده اند. ما می توانستیم به صورت زیربنایی از این قدر منابع استفاده کنیم تا ما برای دیگران برق تولید کنیم. در این بیست سال غربی ها حاضر نشدند که احتیاجات واقعی مردم در زیرساخت ها سرمایه گذاری کنند. این هدف استعماری بوده و هست. امروز همان خواسته ها پابرجا هست.

_ با توجه به حوادث و خاتمه جنبش روشنایی و رستاخیز، در آینده وضعیت مبارزات مدنی را چطور می بینید؟

فکر نمی کنم بعد از جنبش رستاخیر هیچ جنبش دیگری بتواند قد راست کند و قامت استوار نگه دارد. تصور مردم به یقین تبدیل شد و فهمیدند که حکومت جنبش های مدنی را سرکوب می کند و به صورت مستقیم اجازه نمی دهد که کسی بسیج شود و صدای اعتراض بلند کند. با این فهمی که جامعه به دست یافته، نتوانستیم حرکت های منسجمی را شاهد باشیم. در تصورات نمی گنجید که یک حکومت حرکت مدنی را سرکوب کند. ما شاهد بودیم و دیدیم.

بعد رستاخیز حرکت جنرال دوستم در شمال افغانستان شکل گرفت اما در کابل مُرد و نتوانست قد راست کند. آن حرکت به چند فعال مدنی خلاصه شد که دادخواهی داشتند و شمار معترضین از دویست نفر بالاتر نرفت. خاتمه جنبش روشنایی و رستاخیز ضربه محکمی بر دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان زد.

احمد سهیل احمدی 26/9/20

صلح نزدیک تر از نزدیک

اخباری که از دوحه درباره مذاکرات بین الافغانی منتشر می شود، برای ملت خسته از جنگ همان قدر که خوشحال کننده و امیدبخش هست؛ همان قدر مردم افغانستان را نگران می کند و نسبت به آینده تشویش بیشتری خواهند داشت. پس از ماه ها اخبار ضد و نقیض مذاکرات در دوحه آغاز شده است، آیا ممکن هست که مذاکرات در زمان کوتاه به نتیجه برسد؟ آن در حالی که سالها جنگ در افغانستان جریان دارد؟

خبرنگار مقشوش با نصیر احمد صافی مصاحبه کرده است. اینجینیر صافی سالهاست که رئیس اتحادیه افغان ها در هالند هستند و برای ملت افغان چه در هالند و چه در افغانستان دلسوزانه خدمت می کنند. در این مصاحبه درباره مذاکرات بین الافغانی و سرنوشت آن، توافق آمریکا و طالبان، واکنش مردم نسبت به حکومت طالبان، مخالفان صلح و تنظیم حکومت آینده افغانستان گفتگو کرده ایم.

_ آیا مذاکرات صلح در دوحه کامیاب خواهد شد؟ یا خیر؟

اگر کشورهای ذی نفع در افغانستان به صورت سازنده افغانستان را کمک کنند و در پروسه صلح همکاری صادقانه داشته باشند، من به این مسئله خوشبین خواهم بود. اما اگر کشورهای دیگر به خصوص کشورهای ذی نفع در این مذاکرات به کشمکش ها و مسائل شخصی و گروهی خویش بیشتر تمرکز کنند، در آن صورت به آینده افغانستان خوشبین نخواهم بود و جنگ های نیابتی را به خاطر منافع طرفین و تامین منافع خارجی ها ادامه خواهد داشت.

_ بیش از شش ماه از توافق آمریکا و طالبان می گذرد، آیا آن توافق صلح در افغانستان را تامین کرده است؟

پروسه توافق آمریکا و طالبان موفق نبود چرا که طالبان از یک سو در میز مذاکره حضور داشتند و از سوی دیگر در شهرها دست به خشونت زدند و جنگ را ادامه دادند. معاهده صلح میان آنها با آمریکا مستحکم و قاطعانه نبود، چرا که بارها از سمت دو طرف نقض شد و در کل آمریکا و طالبان به قول خویش وفا نکردند.

_با توجه به صحبت ها و گفته های دو طرف جنگ از مذاکرات مسکو تا دوحه، آیا به صلح علاقه دارند؟

_ در اجماع منطقه ای و کسانی که در پروسه صلح شرکت دارند، آیا کسانی هستند که به دنبال سنگ اندازی در مسیر صلح باشند؟

در این جای شکی نیست که مردم از جنگ خسته شده اند. چه حکومت و چه طالبان نیز از جنگ خسته شده اند. با این حال کسانی نیز هستند که منافع شان در جنگ تامین می شود. در نتیجه نمی خواهند که در زودترین فرصت ممکن صلح در افغانستان بیاید.

مذاکراتی که در کشورهای مختلف مثل مسکو صورت گرفته بود، بیشتر نشست های سمبلیک و نمایشی بود و در آنجا واقعا منافع افغانستان و مردم در نظر گرفته نشده بود. حاضرین به منافع خود فکر می کردند. اگر واقعا حاضرین به منافع وطن فکر کنند و مردم افغانستان خود بتوانند تصمیم بگیرند، مسئله افغانستان در ظرف یک هفته حل می شد و دیگر نیاز نبود که ده ها بار نشست برگزار شود.

طبیعی است که مخالفان صلح موفقیت داشته اند. آنها به خاطر تامین منافع و بقاء در قدرت تلاش کرده اند. آنها از کرسی های دولتی، پشتوانه مالی، پاسپورت سیاسی و.. استفاده می کنند. در نتیجه بقای اینان در ادامه جنگ میسر هست. اگر فردا در افغانستان آرامی بیاید، هر یک از اینها باید در برابر ملت افغانستان حساب ده باشند. به خصوص برای جنایاتی که مرتکب شدند، محاکمه خواهند شد. در هر دو طرف جنگ کسانی هستند که نا آرامی برای آنها بهتر است.

_ اگر طالبان به حکومت افغانستان بیایند و یا حکومت مشترک شکل گیرد، آیا مردم افغانستان آنها را قبول خواهند کرد؟

مردم افغانستان هیچ رول و نقشی در اینجا ندارند. اگر مردم افغانستان نقشی داشته و مسئله تامین سرنوشت به دست خود ملت باشد، مطئن باشید که مردم افغانستان نه دولت را می خواهند و نه طالبان را.

مردم افغانستان شخص دلسوز، عادل می خواهند که بتواند منافع تمام ملت افغانستان را دلسوزانه تامین کند و یک انسانی که بچه اصیل افغانستان باشد. اما میلیون ها مردم افغانستان چه آنهایی که در داخل و چه در بیرون هستند، بی شک سرنوشت شان به دست جمعی کوچکی گروگان گرفته شده است. نقش اصلی نه به دست دولت مردان و نه به دست طالبان هست. این کشورهای خارجی هستند که تعیین می کنند که چه اتفاق هایی در کشور بیافتد. مردم افغانستان صاحب کشور خود نیستند.

_آیا حکومت فعلی افغانستان می تواند با طالبان کنار بیاید و صلح برقرار شود؟ در حالی که طالبان حکومت را به رسمیت نمی شناسند.

فکر نمی کنم، به خاطر اینکه طالبان با مفکوره بی نهایت خشن درصدد هستند تا حکومت را در افغانستان تامین کنند و از طرف دیگر نسبت به دستاوردهای کوچک مثل آزادی بیان، حق کار زنان، دانشگاه و.. درست و دقیق به ملت افغانستان اعلام نظر نکرده اند. همیشه صحبت های ایشان گنگ هست و به طور واضح نمی گویند. طالبان می گویند که در چارچوب حقوق اسلامی به زنان حق می دهیم این در حالی است که منظورشان از اسلام را به طور مشخص بیان نکرده اند. باید دقیق و مشخص بگویند که منظورشان اسلام معتدل هست یا اسلام افراطی که در حکومت قبلی خود اجرا کردند.

با چنین مفکوره و دیدگاهی که طالبان دارند، فکر نمی کنم که دولت امروزی با آنها مدغم شود و یا طالبان با آنها مدغم شوند. پیش بینی هم نمی کنیم اما منتظر آینده خواهیم ماند.

_ تنظیم حکومت آینده افغانستان در میزهای مذاکره شکل خواهد گرفت یا در میادین جنگ تصویب خواهد شد؟

فکر می کنم اگر در میدان جنگ قرار بود که برنده ای داشته باشیم باید در این چهل ساله، طرفی باید در جنگ پیروز می شد و حداقل حکومت نظامی و تفنگ سالار بر سرکار می آمد.

جنگ راه حل نیست و موفق نخواهد بود. پشت هر جنگی، جنگی دیگری خواهد بود. تنها راهی که ما را به آرامش می رساند، مذاکره و تامین صلح واقعی هست. من امیدوارم هستم که یک روزی بلاخره نسلی در افغانستان می آید که صلح را تامین خواهد کرد و تامین سرنوشت را به دست خود می گیرد. در نتیجه افغانستان در جامعه متمدن راه خود را پیدا خواهد کرد.

_آیا مذاکرات بین الافغانی در مدت زمان کوتاه به نتیجه خواهد رسید؟

چون جنگ افغانستان دامنه دار بوده و سیستم قومی و زبانی در افغانستان هم بسیار پیچیده و بحرانی هست، در نتیجه تحقق صلح و مذاکرات بین الافغانی هم پیچیده و بحرانی خواهد بود. فکر نمی کنم پیش از انتخابات آمریکا همه چیز حل شود و به قول مثلی گل بگویند و دهن شیرین کنند.

کار ساده ای نیست که در مدت کوتاهی که تا انتخابات آمریکا مانده؛ همه چیز حل شود. اما ممکن اتفاق های سمبولیک بیافتاد. شاید روی کاغذ توافق هایی شود اما به طور عملی چند سال در بر خواهد گرفت. لازم هست که آتش بس اعلام شود، حکومت عبوری و موقت بیاید تا منافع دو طرف را تامین کند. بعد از حکومت عبوری شورای ملی یا لوی جرگه تشکیل شود. سر هر موضوعی چانه زنی شود تا به نتیجه برسند.

احمد سهیل احمدی 20/9/20

از سپتامبر 2001 تا سپتامبر 2020

این روزها که هیئت مذاکره کننده دولت و طالبان در دوحه حضور دارند، مبارزان و فعالین مدنی که در دو دهه اخیر از اروپا تا کابل علیه اشغال کشور جنگیده اند و برای تامین دموکراسی قربانی داده اند، از خود می پرسند که چرا سرنوشت مبارزات مدنی به اینجا رسید؟ آیا حرکت های دگراندیش مثل حرکت کنگره ملی و... بعد از سالها فعالیت توانسته هست که ثمره دموکراسی و جمهوریت را در افغانستان ببیند؟

آغاز مذاکرات میان افغان ها از یک سو بعد از حادثه 11 سپتامبر آغاز شد و از سوی دیگر دوشنبه روزجهانی صلح هست. آیا مردم افغانستان بعد از سالها می توانند صلح را ببینند؟ آیا سال آینده مردم افغانستان هم روز جهانی صلح را باور خواهند کرد؟ این ها سوالات بی جواب ملت افغان به خصوص قشر روشن فکر هست. قشری که برای آگاهی ملت خون دلها خورده است.

خبرنگار مقشوش با سمیع دره ای مصاحبه کرده است. آقای دره ای از فعالین مدنی هستند که از سالها پیش در حرکت به سمت کنگره ملی فعالیت های مبارزاتی علیه رژیم وقت را آغاز کردند. در این مصاحبه درباره فعالیت های حرکت کنگره ملی در اروپا در زمان طالبان، همکاری حرکت با احزاب جهادی، تنظیم حکومت آینده افغانستان و ثمره مذاکرات دوحه گفتگو کرده ایم.

_ آقای دره ای، حرکت کنگره ملی کدام فعالیت های فرهنگی و مبارزاتی در دوران رژیم طالبان داشت؟

در آن زمان یک حرکت و جنبش مهم و چشمگیر در عرصه فعالیت سیاسی و اجتماعی اتفاق افتاد. حرکت به سمت کنگره ملی، چندین نشست و کنفرانس در اروپا به خوبی برگزار کرد و موفق هم بود. در آن زمان هیچ رهبری واحدی در حرکت کنگره ملی نبود تا کسی بتواند از آن سو استفاده کند. در نتیجه تمام روشنفکران جامعه در آن سهم آزادانه سهم می گرفتند. ما فقط یک سخنگو داشتیم که برنامه ها و نظریات حرکت را به رسانه ها و مردم افغانستان اعلام می کرد چرا که در آن زمان هنوز حرکت به پخته گی لازم نرسیده بود و هنوز به عنوان حرکت به پیش می رفت.

حرکت به سوی کنگره چندین نشست درباره راهکارهای خروج از وضعیت بحرانی آن زمان کشور برگزار کرد. حرکت روشن فکری ما راه هایی برای برطرف سازی آسیب ها معرفی می کرد. به خصوص انیکه کدام نوع ساختار و نظامی می تواند در افغانستان به روی کار بیاید و موفق خواهد بود.

نشست هایی در هالند، فرانسه و آلمان برگزار گردید و تلاش کردیم تا بتوانیم جوانان و روشنفکران را جمع کنیم. آهسته آهسته مبارزه های خویش را از اروپا به افغانستان آوردیم. خوشبختانه در اولین انتخابات ریاست جمهوری نیز کاندیدا داشتیم. در آن دوره کاندیدای ما که آقای لطیف پدرام بود. البته در آن زمان حرکت نسبت به احزاب جهادی تازه و ناشناخته بود. با این حال جوانان در آن دوره از حرکت استقبال کردند و ما دیدیم بعد از چهار رهبر جهادی، پنجمین رای را کاندیدای کنگره به دست آورد. چهار رهبری که میلیون ها دالر مصرف کرده بودند و بی شک جایگاه سنتی نیز در افغانستان داشتند. خودم در آن زمان کاندیدای شورای ولایتی کابل بودم.

_ آیا حرکت به سمت کنگره ملی با احزاب جهادی که در برابر طالبان مبارزه می کردند، ارتباط و همکاری داشت؟

بله ارتباط به صورت فردی هم و به صورت جمعی وجود داشت. آن زمان شورای رهبری بنا نهاده شده بود و روابط ما با احزاب مختلف را تامین می کردند. از اسماعیل خان در هرات تا استاد عطا و محقق، قهرمان ملی افغانستان احمدشاه مسعود و استاد ربانی گفتگوهایی داشتیم. آنان از این حرکت استقبال کردند اما می گفتند که متاسفانه حرف های شما روشن فکرانه و مترّقی هست و فکر نمی کنند که در افغانستان فعلی بتوانید زیاد دیده شوید و صاحب کاربرد هم بشود اما به عنوان حرکت دگراندیش ارزشمند هست و می توانید حداقل ما را کمک کنید تا بتوانیم دشمن سیاه جهالت و بیسوادی را از وطن بیرون کنیم در آن صورت بتوانیم صدای دموکراسی و دگراندیشی را در وطن پیاده سازیم. متاسفانه در زمان گذشته طالبان همه صداها را خفه کردند. در نتیجه هر حرکت و صدای دگراندیشی یک جواب محکم به طالبان محسوب می شد.

_ همکاری حرکت با احزاب و برگزاری کنفرانس ها در اروپا چه ثمره و نتیجه ای داد؟

بدون شک تمام تلاش های ما این بود که چطور بتوانیم افغانستان را از دست طالبان و کشورهای حامی طالبان رها سازیم. چطور بتوانیم فرصتی ایجاد کنیم تا مردم افغانستان نفس راحتی بکشند و صدای خود را بلند کنند. ما واقعا درصدد این بودیم که بر کشورهای اروپایی و سیاستمردان بلندمرتبه فشار وارد کنیم تا در راستای مبارزه علیه طالبان ما را کمک کنند. اتحادیه اروپا یک آدرس بسیار خوب بود. کشورهایی که احزاب سوسیالیستی داشتند از این ایده های ما استقبال کردند.

حداقل نتیجه بسیج روشنفکری ما این بود که فشارها بر کشورهای حامی طالبان بیشتر شد و به خصوص در سال 2001 احمد شاه مسعود از طرف رئیس پارلمان فرانسه دعوت شد تا به اروپا بیاید. ایشان تمام حرف های مقاومت را به سمع مردم اروپا رساندند و در این اتفاق حرکت به سوی کنگره نیز نقش داشت.

_ تنظیم حکومت آینده افغانستان در میزهای مذاکره شکل خواهد گرفت یا در میادین جنگ تصویب خواهد شد؟

هدف اصلی جنگ این است که طرف پیروز امتیاز بیشتری در میز مذاکرات داشته باشد. در یکی دو سال گذشته این اصل را کشورهای حامی طالبان و حکومت، برای آنها ضرب کرده اند و به خوبی از این اصل نیز حمایت کردند.

بدون شک جنگ بدون مذاکره به نتیجه دلخواهی نمی رسد. جنگ تنها یک ابزار هست. راه اصل مذاکره هست تا به توافق برسند. اما نباید کسی یا کسانی به مسائل شخصی و گروهی در میز مذاکره بپردازند. طالبان یک گروه هستند که دست به خشونت و کارهای غیرقانونی هم می زنند اگر قرار باشد فقط خواسته های این گروه در نظر گرفته شود، مردم قبول نخواهند کرد.

_ آیا مذاکرات صلح در دوحه کامیاب خواهد شد؟ یا خیر؟

بدون شک جای تاسف هست که حرکت های خودجوش مدنی را دیگر شاهد آن نیستیم. ما وارد یک معامله ننگین به دستور آمریکا ( ادعا دارند که بزرگترین دموکراسی و تمدن بشری هستند) شده ایم و سرنوشت یک ملت را به بازی گرفته اند.

به شخصه از پروسه صلح و معامله صلح به عنوان یک شهروند خسته هستم . کاملا می دانم که صلح در افغانستان آمدنی نیست و در جغرافیای سیاسی فعلی افغانستان هم نمی توانیم شاهد صلح باشیم. افغانستان خانه امن تروریست های بین المللی شده و به سادگی یک راه حلی برای آن پیدا نخواهد شد. فکر می کنم که هنوز هم افغانستان تقاطع و محل نزاع غرب و شرق هست در نتیجه جا دارد که جنگ ادامه بیاید. نمایش مضحک صلح ضربه مهلک بر پیکره دموکراسی و شهروندی در افغانستان خواهد بود. این به مزاق هیچ فرد و مردمی برابر نیست و وحشتناک نیز هست. ای کاش یک الگویی برای زندگی در افغانستان طراحی شود تا مردم افغانستان بتوانند زندگی کنند و آرامش داشته باشند.

احمد سهیل احمدی 19/9/20

مذاکره برای جنگ یا جنگ برای مذاکره

اگر بخواهیم آینده کشور را مجسم کنیم، منافع خارجی ها و سیاسیون حرف اول را می زند و خبری از توجه به اعترضات و ناراضیتی عامه مردم نیست. مردمی که در دو راهی آزادی یا ادامه بلاتکلیفی فعلی گیر کرده اند و هر روز در برابر چشمان خویش قربانی های جنگ را می بینند و در شبکه های مجازی به دنبال قهرمان می گردند. اما چرا وضعیت افغانستان به اینجا رسید؟ چه نگاه و پلانی از بالای هرم حکومت وجود داشت که نتیجه سالها جنگ به امضای تعهدنامه رسید؟

خبرنگار مقشوش با استاد حسن علی عدالت مصاحبه دیگری کرده است. در این مصاحبه درباره نظریات افغان های خارج از کشور به صلح، جنگ های شدید ناتو در 2009-2013، کارنامه دولت های کرزی و غنی در میدان جنگ، دلایل شکست غرب از طالبان، وضعیت اسف بار فعلی کشور و تعیین آینده افغانستان در میدان جنگ یا میز مذاکره گفتگو کرده ایم.

_افغان هایی که خارج از کشور هستند، کدام نظریاتی درباره پروسه صلح و مذاکرات بین الافغانی دارند؟

در خارج از کشور از جمله در کانادا افغان هایی که زندگی می کنند، اصلا از هر فکر و نظری راجع به مذاکرات صلح میان دولت و طالبان نظر مثبت ندارند و با شک و تردید می نگرند. درست است که تا به حال افرادی نظیر حنیف اتمر و عبدالله عبدالله صحبت از آغاز مذاکرات بین الافغانی به زودی کرده اما هر دفعه طالبان شدیدا تکذیب کرده اند. می بینید که مقام های عالی افغانستان مثل رئیس شورای عالی مصالحه و سرپرست وزارت خارجه نمی دانند که مذاکرات چه وقت شروع می شود. وقتی آنها هم ندادند؛ در نتیجه صاحب نظران خارج از کشور هم می فهمند که آغاز و چگونگی مذاکرات هیچ ربطی به سیاسیون داخلی ندارد و طرف های بیرونی هستند که پروسه صلح را تعیین می کنند.

_ جنگ های شدید ناتو و طالبان در سالهای 2009-2013 کدام اثرات و تحولاتی در سیاست و امنیت افغانستان داشته و دارد؟

قوای آمریکا و ناتو تقریبا در حدود چهل و چهار کشور در افغانستان ساکن هستند . در سالهایی که شما اشاره کردید قوای عظیمی وجود داشت اما سوال این است که چرا افغانستان با تغییرات مثبت روبه رو نشد؟ متاسفانه در ارگ ریاست جمهوری افغانستان دید قومی به طالبان وجود داشته و دارد. حامد کرزی طالبان را برادران ناراضی خطاب می کرد و با آمریکایی ها و ناتو به خاطر جنگ بارها مشکل داشت.

این حرف ها را خود آمریکایی تایید کرده اند. کرزی به وزیر دفاع وقت آمریکا در همان زمان گفته بود که مشکل من طالبان نیست و بلکه مشکل من مخالفان داخلی است. اگر آنها را ضعیف بسازیم، قطعا طالبان خود به خود در حکومت می پیوندند. علت ناکامی ناتو و آمریکا که فعلا وضعیت رقت بار و در حالت شکست قرار دارند و می خواهند فرار کنند به این خاطر که حکام افغانستان یعنی حامد کرزی و اشرف غنی راضی نبودند که طالبان شکست بخورند.

آنها در پشت پرده با طالبان و برای تقویت طالبان کار کرده اند تا بلاخره آمریکا و ناتو به شکست مواجه شدند مجبور شدند و رفتند تا با طالبان مذاکره کنند و به تعهدنامه دست یافتند. با وجود افرادی مثل کرزی و غنی آمریکایی ها تا صد سال آینده هم در افغانستان به جنگ ادامه می دادند بازهم در آخر امر شکست می خورند.

چال بازی های آنها باعث شد که در آن وقت هیچ تحول مثبتی در وضعیت افغانستان و جبهه جنگ افغانستان به وجود نیاید. امروز کار به جایی رسیده که همه محتاج طالبان شده و همه عذر و التماس دارند تا به دربار طالبان بروند و طالبان قبول نمی کنند. درست است که طالبان کمک هایی در سطح منطقه و جهان دارند اما عامل اصلی پیروزی طالبان دولت حامد کرزی و اشرف غنی هستند.


_ آیا نگاه ناسیونالیستی قومی به طالبان در افغانستان وجود دارد و این طرز دید کدام تاثیری گذاشته است؟

اصل قضیه شکل گیری و پیشرفت طالبان در افغانستان بحث ناسیونالیستی قومی هست از هر نظر که نگاه کنید. وقتی که طالبان در افغانستان شکست خوردند؛ بخشی از افراطی ها فکر کردند که از قدرت کنار زده شدند و نظر نیک بالای آمریکایی ها و ناتو نداشتند. همین سبب شد که امثال حامد کرزی و بخش بزرگی از تکنوکرات ها با طالبان پشت پرده همکاری کنند و نگذارند قوای خارجی عملیات را طوری اجرا کنند که طالبان شکست بخورند.

حکام افغانستان به طالبان به چشم نیرویی فکر می کردند که می توانند به وسیله آنها اقوام دیگر را سرکوب کنند. بلاخره آنها با هم مدغم خواهد شد و وضعیت را فعلا به همان سطح رسانده اند. سوال دقیقی است و دیدگاه ناسیونالیسی میان اکثر پشتون ها وجود داشته است.

اینکه مردم با طالبان کنار می آیند به خاطر این است که یک اداره فاسد در افغانستان سرکار آمده و اعتماد خود را از دست داده اند. افرادی که حالا در دولت قرار دارند، دزدهای ماهر هستند و مردم هیچ حس خوبی به اینان ندارند. اینان را دزد مال و جان خود می دانند و همین امر به طالبان کمک کرده که قوی تر شوند.

_ بعد از سالها جنگ ناتو و آمریکا در افغانستان واقعیت های پنهان و آشکار امروز کشور چه چیزهاییست؟

متاسفانه افغانستان در وضعیت بد قرار دارد. در حدود 70 درصد مردم افغانستان زیر خط فقر زندگی می کنند و این درحالی است که میلیون ها دالر کمک های خارجی در این سالها به کشور سرازیر شدند. شهرهای زیادی از افغانستان برق سراسری ندارند و اکثریت جوانان افغانستان بیکارهستند. ده ها هزار نفر در حال فرار از افغانستان هستند و صدها نفر در دریاها و... غرق می شوند.

مردم گرسنه هستند. وضعیت اقتصاد کشور بهم ریخته است. حکومت در وضعیت شکست سیاسی و اخلاقی قرار دارد. از نظر سیاسی تمام دولت هایی که در اطراف افغانستان هستند با طالبان رابطه برقرار کرده اند. قدرت های بزرگ هم با طالبان رابطه دارند و امروز سرخط خبرها سخنان طالبان هست. حالا فقط دولت در انحصار دیوارهای ارگ وجود دارد و طالبان تا چهار طرف کابل رسیده اند. خطرناک ترین مشکل این است که امید مردم از حکومت قطع شده است. هیچ کس حکومت افغانستان را حامی منافع ملت نمی بییند. مهاجران هم مثل افرادی چون من که در خارج هستیم به وضعیت کشور با شک و تردید نگاه می کنند. مردم چه آنهایی که در داخل و چه در خارج هستند، در وضعیت پریشانی قرار دارند.

_ به نظر شما تنظیم حکومت آینده ی افغانستان در میزهای مذاکرات شکل خواهد گرفت یا در میدان های جنگ تصویب خواهد شد؟

سوالی سختی است. اگر دیدگاه تشکیل دولت افغانستان در این سالها که تکنوکرات ها با مجاهدین و دیگران مشترک تشکیل داده اند و بین خود چوکی های حکومتی را تقسیم کرده اند، این چنین احتمال بدهیم در نتیجه ممکن است که حکومتی ترکیبی در مذاکرات به وجود بیاید. این چنین مذاکره ای برای صلح نیست. مذاکره برای تقسیم قدرت هست و این چنین مذاکره ای صلح را در تامین نخواهد کرد.

اگر مذاکرات به خاطر صلح باشد این احتمال وجود دارد که در میدان های جنگ آینده را تعیین کند. هر کسی که در میدان های جنگ قوی بود همان صلح را بالای جانب مقابل خود تحمیل می کند. آینده افغانستان به شرایط ایالات متحده آمریکا و وضعیت انتخابات آن کشور مربوط می شود که آنها چه قدر فشار بالای حکومت کابل و طالبان وارد می سازند و بتوانند تا یک ماه دیگر یک اداره جدید تشکیل دهند.

فکر می کنم این امر مشکل هست. اداره افغانستان دقیق می فهمد که این امر مشکل هست. اداره کابل می فهمد که مذاکره با طالبان به معنی ختم حکومت آنهاست. طالبان دیگر نمی خواهند که مذاکره کنند. مذاکره به خاطر این است که چه کسی در درون ارگ باشد. این را حاضران ارگ به معنای ختم خود می دانند. احتمال دارد که حکومت کابل بهانه بیاورد و مذاکرات را به تاخیر بیاندازد تا انتخابات آمریکا سپری شود و در آن صورت اگر بتواند کارشکنی کند. امکانات جنگ وجود دارد و قضیه در میدان های جنگ حل خواهد شد.

_ چرا طالبان در حالی که در برابر ناتو و آمریکا پیروز شده اند، تن به مذاکره خواهند داد؟

طالبان دست به مذاکره می زنند و مذاکره را مطابق میل خود می خواهند. مثلا آنها با آمریکایی تعهد امضا کردند که پنج هزار طالب باید آزاد شود و نام های آنها را داده بودند. در میان آنها افراد خطرناک وجود داشت. دولت به جای آن لیست 5500 طالب را آزاد کرد و 320 نفر مانده بود که آدم های خطرناک هستند. اما طالبان تاکید کردند که همان لیست را باید آزاد کنید. اینکه حنیف اتمر و عبدالله عبدالله صحبت از آغاز مذاکرات می کند به معنای این است که همان طالبان را هم رها کرده اند.

طالبان در مذاکرات می گویند که قانون اساسی را تغییر باید داد و براساس آن حکومت باید انتخاب شود. چون حکومت در وضعیت بدی قرار دارد پس طالبان در موضع برتر قرار دارند. طالبان به خاطر تسلیمی ارگ مذاکره خواهند کرد. این چنین مذاکره ای به نفع آنهاست.

احمد سهیل احمدی 6/9/20

شمشیر قومیت یا جنگ آزادی خواهان

پشت پیروزی هر ملتی، شکست های انباشته شده که ملت پیروز آنها را فراموش نکرده و از آنها درس گرفته اند. افغانستان در قرن اخیر بارها افراط و تفریط، استقلال و بردگی، امنیت و ناامنی، تجدد و عقب گرایی را تجربه کرده است اما آیا ملت افغان از حوادث درس اتحاد و همگرایی گرفته اند؟ و یا هنوز هم نسل جوان جنایات گذشتگان را مایه افتخار خویش می داند؟

وقتی از بزرگترها درباره وضعیت افغانستان قبل از جنگ ها می پرسیم؛ خاطرات شیرینی از آزادی های سیاسی، امنیت، انکشاف باورنکردنی و حتی اردوی مقتدر ملی بازگویی می کنند اما آخر هر صحبتی می گویند که آن روزها کشور آرام آرام به سمت ناآرامی سرازیر می شد.

در دهه های اخیر احزاب و تفکرات متفاوتی قدرت را به زور یا مصالحت آمیز به دست گرفتند اما هیچ یک از سیاست حذف فرهنگی اقوام دیگر دست برنداشتند. بزرگان و سرکرده ها در میان قوم خویش از ناعدالتی و سرکوب فریاد زدند وقتی قدرت به دست آنها رسید، جز ساخت کاخ های مجلل به فکر کوخ نشین ها و مظلومین نشدند. ملت افغانستان جنگ سالارها را تحسین می کند اما کسی از شهدای راه آزادی و خانواده های یکه قربانی داده اند یاد نمی کنند.

خبرنگار مقشوش با استاد حسن علی عدالت مصاحبه کرده است. آقای عدالت تا قبل از حضور طالبان در کابل، فعالیت های مدنی و سیاسی قابل تاملی در حکومت های سابق داشته اند ولی امروزه در کانادا زندگی می کنند. در این مصاحبه درباره فعالیت های سیاسی ایشان، کارنامه حکومت های پیشین، مقایسه آزادی سیاسی در دوران ظاهرشاه و دوران فعلی، حضور سمبلیک جوانان، قدرت باند بازی و مافیا، فساد مالی و اخلاقی، ناامیدی مردم و مناقشات قومی گفتگو کرده ایم.

_ استاد عدالت، در این چهار دهه گذشته، شما کدام فعالیت های سیاسی و مبارزات مدنی در مورد افغانستان داشته اید؟ توضیح بدهید.

در گذشته های دور تا زمانی که در افغانستان بودم، فعالیت های سیاسی هم داشته ام و در دورانی هم عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودم. در آن سالها در ارگان های مختلف فعالیت داشتم و در دانشگاه هم تدریس می کردم. با روی کار آمدن دولت مجاهدین، در وزارت تجارت آقای ربانی هم کار کردم و با حضور طالبان در کابل از کشور خارج شدم. از آن زمان به بعد وابستگی به هیچ یک از گروه های سیاسی و حزبی نداشته و ندارم. این روزها تنها و آزادانه فعالیت می کنم.

_ بعد از گذشت این همه سال چقدر از کارنامه خود و هم قطاران تان راضی هستید؟

مسئله افغانستان بسیار پیچیده است. وقتی که در دانشگاه درس می خواندیم یک آزادی نسبی بود و هم نسل های من شوق داشتند که به خاطر آینده بهتر در احزاب گوناگون تنظیم شوند. هر یکی از احزاب چپ و راست از محصلین و متخصصین نیرو جذب می کردند و این کارها مُد بود. هر یک از احزاب این هدف را داشتند که افغانستان در وضعیت بهتری قرار بگیرد.

در هر یک از تحولاتی که در این چهار دهه اتفاق افتاده، مردم امید داشتند که شاید وضعیت بهتر شود و کشور به سمت انکشاف برود. اما واقعیتی که هر دفعه اتفاق افتاد، راضی کننده نبود.

سالهاست که قضیه افغانستان بین المللی شده و خارجی ها مداخلاتی در کشور انجام داده اند. در نتیجه این مداخلات وطن بعد از چهل سال در وضعیت بدی قرار گرفته است. عامل فلاکت این است که نیروهای داخلی به ارزانی خود را در خدمت نیروهای خارجی و منطقه قرار می دهند و وطن را ارزان می فروشند.

هیچ نیرویی نتوانسته به صورت عمده برای مردم افغانستان و یا حداقل آرامی کشور کار کند چون که توانایی نداشته اند و خارجی ها در برابر هر نیرو، نیروی دیگر ساخته اند. احزاب و گروه های سیاسی نتوانستند تمام پروژه ها و ایده های خوبی که داشته اند را پیاده کنند.

_ به نظر شما وضعیت امروز افغانستان از منظر فعالیت های سیاسی و مدنی نسبت به دوران ظاهرشاه چه تفاوت هایی کرده است؟

از نگاه جامعه شناسی افغانستان در بدترین وضعیت قرار دارد به این معنا که هیچ وقت اینگونه وضعیت وخیمی در افغانستان وجود نداشته است. تضادهای قومی و مذهبی هر روز عمیق تر می شود. هر دو طرف جنگ زیر بیرق قوم و مذهب از مردم سوء استفاده می کنند. در نتیجه کارکردهای سیاسی امروزه رنگ باخته است. مردم کمتر به فعالیت های سیاسی، حزبی و مدنی علاقه نشان می دهند. امروز قضیه قومی از هر قضیه دیگری مهم تر است. از یک طرف طالبان تقریبا از نظر فکری یک قوم هستند و از سوی دیگر دولت هم قوم دیگر، هر دو طرف این اقوام یکدیگر را از منظر فرهنگی و فیزیکی حذف می کنند.

_ به نظر شما وضعیت امروز جوانان در افغانستان نسبت به گذشته چه تفاوت هایی کرده است؟

جوانان از نگاه فعالیت های سیاسی قبلا ارزش و فرصت بیشتری داشته اند. در اواخر زمان حکومت ظاهرشاه جوانان نیروی فعالی در جامعه بودند. آنها در سازمان های سیاسی و اجتماعی متشکل می شدند و به خاطر دگرگونی کشور مذاکره و فعالیت می کردند. بعد از سرنگونی حکومت دکتر نجیب، مجاهدان و بعد از آنان طالبان و سپس تکنو دموکرات ها بر سرکار آمدند. با این حال نقش جوانان به کلی از بین رفته است. الان نام جوانان به صورت نمایشی در عرصه های مختلف وجود دارد و در محور تحول و تغییر جایگاهی ندارند.

امروزه در افغانستان حکومت باندی و مافیایی وجود دارد. در اینجا جوان و غیر جوان مهم نیست. بلکه مهم این است که فرد تا چه حد به باندی وابسته است. اگر وفادار به باندهای قدرت باشیم دیگر مهم نیست که تحصیلات داشته یا نداشته باشیم. اگر شما به یک باند مافیایی قدرت و ثروت متصل نباشید و هر قدر هم دانش و تخصص داشته باشید هیچ کس به شما ارزشی قائل نیست. متاسفانه نقش جوانان در تغییر و تحول به اندازه صفر است.

_ چرا مردم افغانستان در قرن حاضر از تجربیات و حادثه های سیاسی درس نگرفته اند و هنوز جنگ در افغانستان با شدت جریان دارد؟

ساختار مردم افغانستان یک ساختار پیچیده، قومی و قبیله ای است. پیش از این خشونت ها هم مردم در یک سری رقابت های خاموش قرار داشتند. در تاریخ افغانستان در سالهایی که امنیت هم بوده به این دلیل که بعضی معترضان را سرکوب می کردند. سیاست مداران افغانستان در اوایل جنگ سیاست حذف مخالفان را انجام می دادند. در تاریخ سیصد ساله افغانستان آرامش و آبادی نسبی برای مردم عامه وجود داشته است.

مردم در سیاست قومی و قبیله ای همیشه وسیله هستند و بزرگان و سرکرده های قوم از احساسات اینان سوء استفاده کرده و مردم عامه سواد کافی هم نداشته اند. در افغانستان هیچ گاه رژیمی بر سر کار نبوده که برای آبادانی و توسعه، آرامی و ساختن کشور خوب کار کرده باشد. همیشه حکومت های افغانستان، حکومت های دسیسه ای بوده اند و نتوانسته برای مردم و کشور کار کنند.

_ در دو دهه اخیر زنان در افغانستان کدام دستاوردهایی داشته اند و یا خیر؟

زنان از نگاه تحصیل و فضای فعالیت تغییرات ملموسی به دست آورده اند. زنان امروز در تمام مسائل آگاهی نسبی دارند. اما متاسفانه از زنان استفاده ابزاری می کنند. زنان نمی توانند به حیث یک قدرت سرنوشت خود را تعیین کنند و به نیروهای پویا تبدیل نشده اند. زنان متاسفانه اگر پشتیبانی باندی و محافل قدرت و ثروت را نداشته نباشند، تحصیل آنها هیچ ارزشی ندارد. ارگان های دولتی افغانستان غرق در فساد مالی و اخلاقی است که ما هم در بعضی رسانه ها آن را دیده و شنیده ایم. خبرهای زیادی از وضعیت زنان در ارگان های دولتی، پارلمان، پلیس و اردوی ملی به گوش می رسد.

_ بعد از سالها جنگ و خشونت وضعیت امروز اقلیت ها در افغانستان چطور است؟

وضعیت اقلیت ها هیچ وقت خراب تر از حالا نبوده است. فعلا طالبان و ارگی ها به شدت قومیت زده هستند. در سراسر افغانستان پالسه حذف فیزیکی و فرهنگی قومیت ها دنبال می شود. اقلیت های سیک و هندوتبار تقریبا در حال ختم شدن هستند. مناقشات میان کوچی ها و هزاره ها هنوز ادامه دارد. در مناطق ترک تبارنشین جنگ شدیدی جریان دارد. تاجیک ها اگرچه در حکومت شامل هستند اما در وضعیت خوبی قرار ندارند. بر اثر مداخلات بیگانگان تضادهای قومی و سیاسی در افغانستان ریشه دار شده و هیچ وقت در افغانستان تا به این حد نبوده است.

احمد سهیل احمدی 3/9/20

رنج بی پایان افغان

وقتی صحبت از چهار دهه جنگ و ناامنی در افغانستان می شود، هر فردی تصویر متفاوت از اثرات جنگ را به یاد می آورد. یکی ویرانه های کابل، دیگری فامیل های کشته شده و فرد دیگر هم آرزوهای برباد رفته را به یاد می آورد. از هفت و هشت ثور تا امروز جوان ها و متخصصین بیشماری قربانی جنگ شدند تا آینده ی افغانستان هر روز تیره تر بشود و آرامش دورتر از دسترس گردد.

در این سالهای روشن و تاریک که جنگ از افغانستان قربانی های متعددی گرفته است، کمتر رسانه ایست که از افرادی صحبت کرده باشد که پشت میدان های جنگ برای تحصیل محصلان افغان و استقرار صلح خون دلها خورده اند تا قلم و کتاب را به دست کودکان افغانستان برسانند تا شاید نسل بعدی از افغان کشی بیزار شود.

خبرنگار مقشوش با استاد اسماعیل پاینده مصاحبه دیگری کرده است. در این مصاحبه درباره انجمن افرن ( دوستی افغانستان و فرانسه)، کمک و خدمت در دوران جنگ، لیسه استقلال، ویرانی های کابل، مبارزه مدنی با کمونیست های داخلی، صلح و مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان گفتگو کرده ایم.

_ آقای پاینده، انجمن افرن (دوستی افغانستان و فرانسه) کدام فعالیت هایی در افغانستان داشته و دارد؟ در زمان شیوع کرونا چه خدماتی برای مردم افغانستان انجام دادند؟

در دهه 80 میلادی انجمن به وجود آمد. از آن زمان فعالیت های بسیاری داشته ایم از جمله برگزاری کنفرانس ها، مراسم های موسیقی و... بوده است. کمک های مالی هم برای افغانستان جمع کرده ایم. هر چند آغاز کار مشکلات زیاد بود و سفر به افغانستان در زمان جنگ بسیار سخت بود و باید راه طاقت فرسایی را پیاده می رفتیم مثلا از کوه ها و... پیاده گذر می کردیم. ما کمک ها را به مکاتب و.. می رسانیدم تا خرج تحصیل و هزینه های اماکنی مثل مکاتب شود.

در ابتدای کار در پیشاور آقای رونق زحمات بسیاری کشیدند از جمله مکتب استقلال را زنده نگه داشتند. خداوند روح ایشان را شاد و دیگر دوستان را بیامرزد. آنها نفری روان می کردند تا پول و کمک هایی از نظر قلم و کتاب را به مکاتب دایر بدهند. بعد از 2001 فعالیت ها در سراسر افغانستان ادامه پیدا کرد. اتفاقا با سرعت و حجم زیادتری ادامه داشته و دارد.

در این دوران شیوع گسترده کرونا به خصوص که دوای آن وجود ندارد تنها موضوع ماسک ، دستگاه اکسیژن و... برای تداوی لازم که مشکل بزرگی است. انجمن با این حال به اشخاصی که شغلی ندارند کمک های خود را برای آنان می رساند. درباره ماسک، وسایل صحی و... در افغانستان وضع بهم ریخته است و بودجه های میلیونی برای تداوی کرونا در افغانستان به چور و چپاول رفته است.

_کابلی که امروز بعد از چهار دهه جنگ و ناامنی می بینید، چقدر از جنگ آسیب دیده و آیا از بنا ها و مکان های معروف کابل مثل لیسه استقلال مثل سابق مقاوم و پابرجا هستند یا تخریب شده اند؟

در 2003 به کابل بازگشتم. وقتی هواپیما بر میدان هوایی فرود آمد و داخل شهر شدم، ساختمان های کابل را بعد از مدت ها دیدم و اشک هایم روان شد. وقتی به خانه کاکا و مامایم که در کارته چهار بود رفتم، اصلا چیزی جز خرابه نمانده بود. قصر دارالمان در کابل تکه تکه شده بود. مکاتب و... در اطراف کابل بعد از سقوط نجیب، جنگ های تنظیمی و قدرت طلبی آسیب زیادی دیده بودند. هرچند بعضی از مناطق هنوز ویران نشده بود.

حالا آبادی بسیار زیاد شده و بیشتر ویرانی ها بازسازی و تقریبا تکمیل شده است. کابل آبادی زیادی دارد. نفوس و وسعت کابل بسیار زیاد شده حتی نسبت به گذشته ضرب در بیست شده است.

دریای کابل واضح که بسیار فرق کرده چرا که برای محافظت و تمیزی دریا کار نشده است. حکومت باید تصمیم می گرفت که تشتاب ها را در هر جایی مهیا کند. با خشکسالی و کم بود آب عملا دریا کثیف دیده می شود. دولت باید برای بهبود فرهنگ و آداب مردم کار کند و شهروندان را راهنمایی کند.

_ در دوران مبارزه علیه اشغال افغانستان به دست ارتش سرخ کدام اقدامات و مبارزاتی داشتید؟ بعد از گذشت این همه سال چقدر از کارنامه خود راضی هستید؟

در اولین قدم ها به نزدیک ترین کسانی که با ریاست احزاب کمونیست ارتباط داشتند، توصیه کردیم که این ره که شما می روید به ترکستان است. ما می دانستیم که آنها بسیاری از موضوعات را در نظر نگرفتند و احساسی رفتار کرده اند. درست است که میان کمونیست ها هم بودند افرادی که احساسات پاکی هم داشتند اما بار کج به منزل نمی رسد. گفتیم که شما باید این سیاست فعلی تان را تغییر دهید و مردم سالاری را به شکل صحیح اجرا کنید نه اینکه بر مردم تحمیل کنید.

فعالیت ها را ادامه دادیم. وقتی که کشور به دست شوروی اشغال شد، کنفرانس ها و برنامه های مختلفی را برگزار کردیم. نوشته ها و مقالات مختلفی منتشر کردیم. در رادیوها و تلویزیون ها گفتگو داشتیم. در شهرهای مختلف اروپایی به خصوص فرانسه کنفرانس هایی برگزار نمودیم تا توجه مردم را جلب کنیم و آنها بتوانند کمونیست ها را از واقعیت آگاه سازند.

_آیا از کارنامه اقدامات و مبارزات خویش راضی هستید؟

از گذشته ضرب المثل های پندآمیزی یاد گرفته بودیم از جمله، ره نیک مردان آزاده گیر... که چو ایستادی دست افتاده گیر.

گاهی اوقات که آدم کاری را برای هدف خاص شروع می کند. به قول نویسنده آمریکایی که می گوید وقتی شما عملی را شروع می کنید و می خواهید به هدف نائل شوید، کوچکترین شک و تردید را در مغز خود جای ندهید چرا که قدرت شما را خنثی و ضعیف می سازد. ما کوشش خود را کرده ایم تا قدمی در ایجاد کشوری آباد برداشته باشیم. هنوز مبارزه را ادامه می دهیم و با همه افراد صحبت می کنی تا همه مردم آگاهی یابند. به خصوص مسئولین آگاه شوند که مردم 40 سال رنج و عذاب دیده اند. فامیل های بسیاری کشته و آواره شدند. در هر فامیلی طفلی یا شوهر، برادر حتی مادر خویش را در این سالها از دست داده اند. ظلم و رنج ناروا بر ملت افغان بس است...

_صلح و گفتگوهای بین الافغانی در سال 2020، جامعه افغان های اروپایی چه نظراتی درباره صلح و آشتی ملی دارند؟

اول اینکه که آرزوی اصلی ما استقرار و برقراری صلح در کشور هست. در استقرای صلح عواملی موثرست و اوضاع امروز افغانستان مربوط به چند اصل مهم هست. یک عامل، ملی است که باید آن را حل کنیم. عوامل منطقه ایست که تشنج منطقه ای را باید از بین ببریم. عوامل بین المللی است که در کشورهای منطقه و خارج چه نظریاتی و صحبت هایی وجود دارد و جوامع خارجی جه نظریاتی دارند. ما باید روابط ملی، منطقه ای و... را به نیکی داشته باشیم تا صلح و آرامی در افغانستان برقرار شود.

_ چرا انجمن متخصصان و دانشمندان افغانستان تاسیس شد؟ و چه اهدافی را دنبال می کند؟

وقتی مملکت آباد می شود و به انکشاف و توسعه می رود که متخصصین، دانشمندان همراه جوانان در کشور فعالیت داشته باشند و از نظر آکادمیک برنامه ریزی کنند.

متخصصین ارزشمندی در داخل و خارج از کشور داریم که در زمینه های مختلف فعالیت دارند. برای بازسازی وطن چه صلح و آرامی برقرار باشد و چه نباشد به متخصصین نیاز است. ما یک مجمموعه از متخصصین را جمع کرده ایم تا آماده باشیم و بتوانیم مظهر خدمت را در وقت ضرورت انجام دهیم. مجمع به شکل آکادمیک در تمام موضوعات فعالیت دارد.

مجمع درباره موضوعات فرهنگی، پژوهشی، علمی و تخصصی فعالیت دارد. مجمع در اتحادیه در اروپا، افغانستان و اسپانیا به شکل رسمی ثبت است. کنفرانس هایی در سال 2014 در پاریس، 2015 در هالند، 2016 در مراکش، شهرهای مختلف اسپانیا و در سال 2016 در آلمان برگزار کردیم. دو کنفرانس در مادرید با جمعیت های بیش از 150 نفر از متخصصین حضور برگزار شد. یک تعداد زیادی از اعضای مجمع در سفری به افغانستان تشریف بردند و در شهرهای مختلف، دانشگاه ها و... کنفرانس ها و سخنرانی هایی را انجام دادند.

احمد سهیل احمدی 24/8/2020

طالبان و نقش زن در صلح

جنگ نفس مردم افغانستان به خصوص زنان را بریده است اما صلح به چه قیمتی می آید؟ وقتی صلحی واقعی و مداوم خواهیم داشت که صدای هر قوم و گروهی در آن شنیده شود به خصوص زنان. مذاکرات و گفتگوهای بین افغان ها فرصتی است تا دوباره میان ایده لوژی ها و افراد گوناگون پلی برقرار شود. زنان رنج کشیده که همه چیز را در این جنگ خانمان سوز از دست داده، امروز چیزی جز صلح با عزت همراه با حفظ ارزش های اساسی نمی خواهند. مذاکراتی مثل مذاکره مسکو، مذاکرات طالبان با آمریکا و.. برگزار شد اما زنان که نیمی از جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند، نادیده گرفته شدند. این روزها که فرصت گفتگو بیش از پیش است و به زودی مذاکرات آغاز می شود، زنان چه خواسته هایی دارند و چقدر به وعده های دولت و طالبان مبنی بر احترام و حقوق زنان اعتماد دارند؟

خبرنگار مقشوش با خانم مَرَی اکرمی، فعال حقوق زن و رئیس شبکه زنان افغانستان مصاحبه دیگری کرده است. خانم اکرمی در مذاکرات پیشین با طلبان در دوحه اشتراک داشته اند. در این مصاحبه درباره مذاکرات پیشرو و خواسته های زنان از توافق، صدای واحد در مذاکره، وضعیت زنان در مناطق تحت امر طالبان، شبکه زنان افغانستان، نسل نو طالبان گفتگو کرده ایم.

_ خانم اکرمی، کدام نفشی زنان در پروسه مذاکره با طالبان تا به حال داشته اند؟

زنان افغان تا کنون با ملاحاظاتی که هست، نقش رسمی و بارزی در پروسه صلح نداشته اند. اما با کوشش های زنان از آدرس های مختلف دادخواهی صورت گرفت و صدای خود را بلند کردند، بر اثر این فشار قرار شد که در آینده زنان در پروسه صلح حضور جدی داشته باشند.

آمریکا در مذاکرات با طالبان خواسته های خود را دارد. اگر آمریکا، دولت و طالبان بگویند که از حقوق زنان دفاع می کنند؛ زنان افغان باور ندارند بلکه می خواهند خودشان از آدرس خود صحبت کنند. همان طور که آمریکا و... می گویند که به حقوق زنان احترام گذاشته می شود، اما برای زنان افغانستان قابل قبول نیست. به شکلی که ما انتظار داشته ایم تا به حال حمایتی نبوده و حضور در مذاکرات پیشین هم به صورت سمبلیک بوده است. مثلا در مذاکرات مسکو که دو خانم شرکت داشتند اما آنچنان اجازه نداشتند که از آدرس خود سخن بگویند.

زنان تا به حال متاسفانه اجازه انتخاب نداشتند، فعلا در بین هیئت مذاکرات بین الافغانی از 20 نفر، 5 خانم اشتراک دارند و می توانیم بگوییم که این خانم ها می توانند در مذاکرات نقش داشته باشند، اما به تناسب ارقام بسیار کم رنگ هستند و انتظار داریم که نقش بارزی ایفا کنند.

_فعالان زن کدام کاری برای نقش جدی زنان در پروسه مذاکره انجام داده اند؟

زنان از شروع مسئله سروصدا داشته و ائتلافی از زنان افغانستان با آدرس ها و پییشینه های مختلف از داخل و خارج تشکیل گردید و با هم یک صدا شدند. کمپاین هایی برگزار شد تا اعلام شود که زنان به عقب برنمی گردند.

زنان افغانستان امروز نمی خواهند تنها از آدرس زنان صحبت کنند، بلکه می خواهد به حیث اتباع مسئول کشور در تمام پروسه شامل باشند. تمام جنجال ها و بدبختی های 40 سال گذشته به دولت مردان مربوط می شود که بارها به اشتباه رفته اند و نمی شود از آنها امید صلح کلی داشته باشیم. زنان افغانستان باید در مذاکرات صلح شرکت کنند.

وقتی می گوییم که از جنگ خسته هستیم، به این معنا نیست که همه چیز را از دست داده و همه چیز برای مردان باشد. تغییرات کلی در جامعه آمده و به طور نسبی شرایط تغییر کرده است. نمی توانیم فکر کنیم که صلح مثل تحفه ای از طرف آمریکا و... بیاید. در حقیقت بیاییم تعهد داشته باشیم تا گناهان گذشتگان را که ما نقصان آن را داده ایم، برای جبران این اشتباهات کار کنیم. بعد از این می توانیم از دیگران توقع داشته باشیم.

_ کلمات کلیدی زنان در مذاکرات بین الافغانی چه خواهد بود؟

۱. آتش بس سرتاسر ۲. نظام جمهوری اسلامی افغانستان ۳. حفاظت از ارزش های قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان ۴. مشارکت سیاسی زنان ۵. حقوق زنان ۶. تعلیم ۷. مشارکت فعال زنان در تمام مراحل روند صلح ۸. عدالت انتقالی

این 8 مورد را در تمام موقف نامه های زنان افغانستان به خط دُرشت نوشته شده و در سطح ملی و بین المللی نشر شده است.

_ آیا زنان در مذاکرات بین الافغانی واحد هستند؟

یکی از مشکلات عمده در 18 سال گذشته، هر کس به نام های مختلف سخن گفته بود اما در مسئله کلان تر که به حقوق زنان و افغانستان مربوط می شود، خوشبخانه همه یک صدا اتحاد و همبستگی خود را حفظ کرده اند. درست است که فعلا 5 خانم در هیئت شریک هستند اما حمایت شبکه زنان، ائتلاف زنان افغانستان برای صلح، ارگان های حقوقی و تمام زنان افغانستان را دارند. ما فقط موضوع زنان را نمی خواهیم، بلکه تمام کسانی که در هئیت مذاکره هستند باید از یک آدرس صحبت کنند. هنوز مشکلات و چالش ها هست، اما تلاش داریم که زنان در این موضوع یک صدا و واحد باشند و کوشش کنند.

از کمیسیون حقوق بشر تا دیگر نهادها بحث و کوشش داشته اند تا همگی از یک آدرس سخن بگویند. ما یک چت روم داریم که زیر چت از بزرگترها تا جوان ها و به خصوص فعالین در یک خط آمده اند. نقش زنان در پروسه صلح و حضور جدی یک امر حتمی است. همه تاکید دارند که ارزش های اساسی مثل قانون اساسی باید به طور جد حفظ شود.

_ آیا زنان افغانستان برای صلح ارزش قائل هستند؟

یک شایعه بود که وقتی زنان می گویند که ما چه مواردی را می خواهیم و اعتراضاتی دارند، به این معناست که زنان پروسه صلح را رد کرده و نمی خواهند. اما در واقعیت زنان افغانستان ارزش زیادتری برای صلح قائل هستند. زنان افغانستان در این 40 سال همه چیز خود را از دست داده و بیشترین آسیب را دیده اند. زن در این جنگ ها برادر خود، پدر و اولاد را از دست داده است. زنان افغانستان زیادتر کوشش دارند که صلح شود و صلحی می خواهند که تمام ارزش ها حفظ گردد. ما نمی خواهیم که صلح به قیمت از دست رفتن همه ارزش ها باشد. این چنین صلحی نه دوام دارد و نه برای مردم افغانستان ارزشمند است.

_نقش شبکه زنان در آینده افغانستان بعد از آشتی ملی چطور می بینید؟

شبکه زنان افغانستان 26 سال قبل ایجاد شد. این شبکه در این سالها بسیار نقش واضحی در بلند کردن صدای زن افغانستان در عرصه ها و نهاد ها گوناگون داشته است. مطمئن هستیم که بعد از پروسه صلح هم می تواند نقش بارز داشته باشد. ما دنبال این نیستم که فقط برای زنان افغانستان کار شود، بلکه چطور کار و فعالیت جدی بشود تا مشکلات به طور اساسی رفع و کار برای زن و مرد فراهم گردد. فکر نمی کنیم که تمام مسئولیت ها فقط متوجه زنان افغانستان باشد. زنان مسلم است که با تعهد کار کرده و تمام ارزش های خود را حفظ کرده اند. شبکه زنان فکر می کند که در 40 سال آینده در کجا باشند و پلان های وسیعی دارند.

_زنان در مناطق دوردست به خصوص تحت اداره طالبان چه وضعی دارند؟

دو سال پیش که پروسه صلح شروع شده بود، به بیش از 14 ولایت سفر کردم. بعضی از ولایت در سالهای گذشته فرصت و جرئت سفر نبود. ولایاتی مثل خوست و هلمند سفر کردیم. کارد به استخوان مردم افغانستان رسیده است. این دفعه صدای مردم باید شنیده شود. مردم همه چیز خود را از دست داده اند. این صحنه ها را که دیدیم که جرئت بیشتری بر ما داد تا مذاکرات خود را ادامه بدهیم. دختر جوان 25 ساله ای می دیدم که از اثرات جنگ، چهره اش به مثل زن مسن 60 ساله دیده می شد.

به خصوص درنقاط دور دسترس که جنگ بوده و صدای اینها شنیده نشده است. مردم افغانستان دیگر هیچ طاقت جنگ را ندارد. صلح می خواهند، صلح با عزت طلب می کنند. هر کس صلح را به دیده خود می خواهد. برای زنی که طفل گرسنه دارد، صلحی می خواهد تا نانی به طفل خود بتواند بدهد.

مطمئن هستم که زن و مرد افغانستان از جنگ خسته اند. ما نیاز داریم، فکر کنیم که چطور زمینه سازی شود تا با هم آشتی کنیم. باید با هم کار کرده و نمی توانیم از دنیا بخواهیم که همه چیز را به ما بدهد. اگر می خواهیم که افغانستان از این حالت رها گردد تمام نسل ها با هم تلاش کنند.

_آیا نظر نسل نو طالبان درباره حقوق زنان چیست؟

مردم افغانستان به خصوص مردان، حتی آنها که در شهر بوده و تحصیلات عالی دارند تا آنکه زیر حکومت طالبان بزرگ شده اند، دیدگاه بسته ای دارند و باید زمینه رشد و آموزش ارزش های انسانی برایش اینان فراهم شود تا به آنها بگوییم که حقوق بشر چیست. همان مردی که تحت کنترل طالب است، نیاز به زمینه سازی دارد. نمی توانیم بگوییم که امروز طالب آمده و فردا همه چیز گل و بلبل می شود. حتی بین اقشار مختلف و روشن فکران مشکلات فکری به نظر می رسد.

همان قدر که سر جنگ در افغانستان مصرف شده، باید سر احیای فرهنگ، درس و تحصیل هم هزینه شود و برای مردم زمینه فراهم گردد. من باور ندارم که افغان تغییر نمی کند، تغییر می کند اگر شرایط و فرصت محیا گردد. ما توقع نداریم که همین امروز طالبان بیایند و فردی که 18 سال در جنگ کلان شده، بیاید و بگوید که دنیا گل و گلزار است. باید ارزش ها حفظ شود و به دیگر نقاط منتقل گردد و مشترک باشد. آنها باید قبلی خویش را تغییر دهند و به جامعه افغانستان ملحق شوند. ما نیاز به احیای مجدد ارزش ها و فرهنگ های عامه داریم. آگاهی های اسلامی و انسانی دوباره احیا شود و همه بیاموزند. آن وقت افغانستان ما، افغانستان صلح و آرامش خواهد بود.

احمد سهیل احمدی 2020/6/14

تاریخ و مقاومت

تاریخ افغانستان حوادث تلخ و شیرینی بسیار داشته است اما روزهای فراموش نشدنی در برج ثور داشته ایم که سرنوشت یک ملت را تغییر داد. از رسانه ها تا جریان های سیاسی افغانستان عادت کرده اند که تاریخ را یک جانبه قضاوت کنند. ما یک روز برای کمونیست برخاستیم و روزی برای آمدن مجاهدین لحظه شماری کردیم اما برای ثبت و حفظ تاریخ هیچ اشتیاقی در افغانستان نبوده است.

خبرنگار مقشوش با محمد حنیف باباخان، مجاهد فرهنگی که در ایران مهاجر است گفتگویی کرده است. در این گفتگو درباره علت مهاجرت افغان ها به کشورهای همسایه، فعالیت های فرهنگی بعد از 8 ثور و مذاکرات بین الافغانی صحبت کرده ایم.

- آقای باباخان کدام حادثه سیاسی و جنگی، نقش بارز و پُر رنگ تری در مهاجرت و آوارگی افغان ها در چهار دهه اخیر داشته است؟

هفت ثور تاثیر عمیق تری داشت و آمار مهاجرت افغان ها بعد این روز بسیار بیشتر از هشت ثور بود؛ چرا که وقتی یک سال از حکومت کمونیست های داخلی گذشت و قیام 24 حوت شهر هرات اتفاق افتاد، خفقان و دستگیری مردم عامه بیشتر شد. این عامل آغاز هجرت مردم افغانستان به سمت کشورهای همسایه شد. عامل مهم تر تشدید جنگ های داخلی و تهاجم ارتش سرخ شوروی به افغانستان بود که مردم در برابر مهاجمان ایستادگی کردند. دولت وقت افغانستان هم نیاز به عسکر داشت پس سربازگیری شدت گرفت. جوانان هم از اردوی ملی فرار می کردند پس خانواده ها برای اینکه پسران شان به جنگ برادرکشی فرستاده نشوند، اجبارا مهاجرت کردند. عده ای هم به خاطر اینکه در مناطق حائل جنگی میان دولت و گروه های مقاومت ساکن بودند و دیگر امنیت نداشتند به کشورهای همسایه هجرت کردند.

هر چند نمی توان این ادعا را رد کرد که بعضی از مردم به خاطر ظلم یک عده مجاهد نما، اذیت می شدند و ترک دیار کردند.

پس از هشت ثور، بیشتر شاهد مهاجرت مردم از پایتخت به شهرها و مناطق دیگر بودیم چرا که جنگ های تنظیمی زندگی را مختل کرده بود اما امنیت نسبی در شهرهای دیگر افغانستان برقرار بود.

_ نقش مهاجران افغان در جهاد مجاهدین چقدر تاثیر گذار بود؟ این ارتباط چطور شکل گرفت؟

اتفاقا قوای اصلی مجاهدین همین مهاجران بودند. در پاکستان و ایران، احزاب سیاسی دفاتر فرهنگی و سیاسی تاسیس کردند و از بین مهاجرین سربازگیری کردند که این امر داوطلبانه بود. خانواده های مهاجر در کشورهای همسایه ساکن می شدند و جوانان به جبهه های مقاومت می رفتند. حتی نیروهای ورزیده هم از میان مهاجران بودند. هر چند در مناطق دوردست مجاهدین از میان مردم به پا خاستند.

_ وضعیت دفاتر سیاسی احزاب مجاهدین بعد از هشت ثور چه تغییری کرد و امروز چه شرایطی دارد؟

بعد از هشت ثور دفاتر هنوز در کشورهای همسایه باز بودند چرا که دولت متمرکزی در افغانستان شکل نگرفته بود و حکومت های همسایه اتفاقا فعالیت های این دفاتر را عاملی برای اعمال نفوذ خود می دانستند. اینکه وضعیت فعالیت این دفاتر چه تغییری کرد به این مربوط بود که آن حزب در دولت چقدر سهم گیری کرده بود پس احزابی که در دولت حضور جدی داشتند فعالیت های فرهنگی و سیاسی آنها در کشورهای همسایه کاهش چشمگیری داشت، آنها بیشتر در افغانستان فعالیت می کردند. هر چند بعد از 8 ثور و جنگ های تنظیمی آن نگاه و محبوبیتی که مجاهدین در بین مردم داشتند، خدشه دار شد.

از سال 80 به بعد با تثبیت دولت مرکزی در افغانستان، در آن زمان احزاب فعالیت جدی در کشورهای همسایه نداشتند و اتفاقا نهایت تا سال 81 دفاتر در کشورهای همسایه اجبارا تعطیل شد چرا که از نظر دولت افغانستان و دولت های همسایه ادامه ی فعالیت این دفترها غیرقانونی محسوب می شد.

_ چرا مجاهدین در ثبت تاریخ خود کوتاهی کردند؟ آیا برنامه ای برای حفظ این اسناد نداشتند؟

بعد 8 ثور وضعیتی به وجود آمد و یا با دخالت دیگران به وجود آورده شد که احزاب فرصت نداشتند به فعالیت فرهنگی بپردازند، هر چند اشتیاق و علاقه برای ثبت اسناد و حفظ تاریخ بود. اما فعالیت های اصلی احزاب به بحث جنگ های تنظیمی، سهم گیری در دولت و سربازگیری مربوط می شد. فعالین فرهنگی که در احزاب فعالیت می کردند هم نتوانستند کاری انجام بدهند هر چند که نیاز به ساعت ها فیلم مستند از حماسه ها بوده و هست.

-چرا فعالیت های فرهنگی مثل جلسات ذکر خاطرات یاران در مشهد آغاز شد؟ آیا واکنش مثبتی از طرف مهاجرین داشته است؟

بعد از سال 81 که سیستم و دولت نوینی در افغانستان پایه گذاری شد. رسانه های افغانستان و خارجی روی نقاط ضعف مجاهدین به خصوص جنگ های تنظیمی و ویرانی کابل انعکاس و زوم کردند پس باعث شد که جامعه افغانستان و به خصوص نسل نو نگاهی منفی نسبت به مجاهدین داشته باشد.

درست است که میان مجاهدان، مجاهدینی بودند که رفتار و اعمال ناروایی داشتند اما مجاهدین اصیل با دست های خالی کارهای بزرگی انجام دادند و توانستند جماهیر شوروی را شکست بدهند اما به خاطر اینکه امروز نگاه منفی به مجاهدین وجود دارد، ما تصمیم گرفتیم این جلسات را آغاز کنیم. در جلسات ذکر خاطرات تلاش کردیم تا واقعیت های جهاد و مبارزه را به جوانان بیان کنیم.

این جلسات سبب شد که جوانان اگاه بشوند که قبل از 8 ثور، حماسه های بزرگی اتفاق افتاده بود. هر چند از اهدافی که داشتیم آنقدر موفق نشدیم. اما این جلسات سبب شد که شناخت جوانان از مهاجدین بیشتر شود و دنبال این هستیم که جوانان، مجاهدین را تحت سوال قرار بدهند، آنها هم به جواب و تشریح جهاد بپردازند. متاسفانه با یک گل بهار نمی شود و نیاز به برگزاری این چنین برنامه هایی به خصوص در افغانستان هست. امروز که گذشته ی مجاهدین غبارآلود است اما یک روزی مردم افغانستان به این دلاوران افتخار خواهند کرد و تاریخ به خوبی قضاوت خواهد نمود.

_ در 8 ثور 1399 شرایط احزاب کمونیستی داخلی چه فرقی کرده؟ جریان های مارکسیستی چه فعالیتی امروزه در جامعه دارند؟

بعد سی سال مردم حق پذیر شده اند و خودم شخصا به یک پرچمی به چشم یک دشمن نگاه نمی کنم. کما اینکه پرچمی ها هم فجایع و خشونت هایی داشتند. امروزه از میان تفکرات کمونیستی حتی نمایندگانی در پارلمان افغانستان هم حضور دارند. امروز که تفکرات مارکس، پیامبر دروغین هنوز هم در میان جوانان دانشگاهی طرفدارانی دارد زیرا اینها نقدهایی به افعال گذشته ی مجاهدین و لیبرال زدگان دارند. فساد اداری و مدیریتی در میان پرچمی ها واقعا به چشم نمی آمد و اگر به آنها انتقاد شود که چرا ارتش سرخ را به افغانستان آوردند؛ آنها ما را به دروغ سبب مداخله ی ارتش آمریکا و متحدانش می دانند.

_ در مسئله ی مذاکرات بین الافغانی و بحران های امروزی، مجاهدین و احزاب کدام مسئولیت و وظیفه ای دارند؟

وظیفه و نقش مجاهدین در این مذاکرات از همه مهمتر است چرا که رسالت اصلی بعد از 7 ثور بر دوش اینان بوده است. هر چند در دوران جهاد خوش درخشیدند و نیاز است که امروز هم با نگاه درست و استفاده از فکرهای نو بتوانند افغانستان نوینی بسازند. اگر مجاهدین را از پروسه صلح کنار گذاشته شوند، حقی بزرگی ضایع می شود. مجاهدین باید مسئله مصالحه را جدی مدیریت و از موضع جهادی خود دفاع کنند. امروزه تلاش می شود که بیش از پیش میان احزاب جهادی تفرقه افکنده شود اما اگر در این زمان حساس و بحث شورای عالی مصالحه شرکت نکنند عملا به حاشیه رانده می شوند.

_شما چه فرقی بین مجاهدین و طالبان می بینید؟

سران مجاهدین بعد از 8 ثور کارنامه ارزشمندی به خصوص در کابل ندارند پس نمی توانستند نسل نو را توجیه و موافق خود کنند. درست است که مجاهدین هم شعارهای اسلامی و اعتقادات مذهبی داشتند اما بیشتر به امر جهاد و مبارزه توجه کردند، برعکس طالبان به بحث فرهنگ و ایده لوژی دقت می کنند به خصوص که اکثر نیروهای طالبان از مدارس علمیه می آیند و طلبه هستند.

_آیا طالبان امروز با حکومت طالبان قبل چه فرقی کردند؟

رهبران جوان طالبان حتما به اینکه چرا مردم افغانستان در گذشته مقابل آنها مقاومت کردند، دقت می کنند و نسبت به رفتار خود تجدید نظر خواهند کرد. هر چند امروزه طالبان می گویند که ما فرق کرده ایم اما به نظر نمی رسد اگر در میز مذاکره بین الافغانی و یا از طرف جامعه بر آنها فشاری نباشد، نرم و لطیف رفتار نمی کنند. اما معتقدیم که تفکرات نوین بین طالبان حتما منتشر گردیده چرا که شرایط امروز با حکومت قبلی طالبان فرق به سزایی کرده است.

احمد سهیل احمدی 2020/4/27