امروز افغان ها

افغانستان در سال 2021 از نگاه شاخص صلح در رده آخر و به عنوان نا امن ترین و خطرناک ترین کشور برای پناهندگان به حساب می آید.

جنگ امروز افغانستان و دیپورت پناهندگان افغان

امروز افغانستان در جنگ می سوزد اما واقعا کشورهای پناهنده پذیر از جمله اروپا این واقعیت را فهمیده اند که نباید پناهندگان افغان را اخراج نمایند و آنها را به عنوان آسیب پذیرترین به حساب بیاورند؟ پناهندگان افغان که در جهنم کمپ ها و بلاتکلیفی به سر می برند با قوانین جدید یونان بیش از پیش خویش را در خطر می بینند. آنها از یک سو با ترس اخبار افغانستان را دنبال می کنند و از سوی دیگر می ترسند که آنها را به ترکیه به عنوان کشور امن سوم اخراج نمایند. بی پناه تر از پناهندگان افغان در جهان وجود ندارد.

خبرنگار مقشوش همراه آقای رشاد جلالی مصاحبه دیگری کرده است. آقای جلالی متخصص، فعال امور پناهندگان و کارمند شورای اروپا در امور مهاجران و تبعید شدگان می باشند. در بخش دوم مصاحبه به موضوع اخراج و دیپورت پناهندگان افغانستان از منظر قانون جدید دولت یونان، تشدید جنگ ها و توافق نامه اتحادیه اروپا با دولت افغانستان پرداخته ایم.

مقشوش: با توجه به گسترش ناامنی ها و تشدید میدان های جنگ آیا ممکن هست به زودی اخراج های محدود پناهندگان به افغانستان نیز متوقف گردد؟

متاسفانه مدت هاست که افغانستان با شرایط دشوار امنیتی دست و پنجه نرم می کند. شورای اروپا درامور مهاجرین و تبعیدشدگان ما در چند سال اخیر بارها به کشورهای عضو اتحادیه اروپا تاکید و تکرار می نماید که اخراج پناهندگان به طور کل باید ممنوع گردد و دیگر هیچ کس به افغانستان به خصوص افراد آسیب پذیر فرستاده نشوند همچنین افرادی که بیرون از افغانستان متولد شده اند در هیچ صورتی نباید به کشور اخراج گردند. این خواست اصلی ما در این سالهاست. در رابطه با وخیم شدن اوضاع امنیتی در افغانستان سازمان ما با حمایت بیشتر از چهل سازمان دیگر در اروپا بیانیه مشترکی را نشر کردند و خواستار توقف فوری اخراج ها به افغانستان شدند.

با این حال در این اواخر یکی از پلان های کشورهای اتحادیه اروپا این بوده که اخراج ها را گسترش دهند و دیپورت به کشور مبدا را تسریع نمایند. افغانستان از جمله کشورهای مورد نظر آنهاست و می خواهند تعداد بیشتری از افرادی را که در حال حاضر با حق حفاظت در اروپا ساکن هستند را نیز بر مبنای اینکه مناطق یا شهر های امنی در افغانستان وجود دارد، دیپورت کنند

در اینجا چالش بزرگی وجود دارد چرا که اوضاع افغانستان در ماه ها و هفته های اخیر خیلی وخیم گردیده است. در نتیجه تمام سیاست گذاران در اتحادیه اروپا این را می دانند و به این واقعیت پی برده اند که اوضاع افغانستان خیلی شکننده و غیر قابل پیش بینی هست پس محتاطانه در موضوع اخراج ها به افغانستان برخورد می کنند.

من امیدواری دارم که کشورهای عضو اتحادیه محتاطانه تر نسبت به اخراج ها به افغانستان عمل نمایند و هیچ شخصی را در شرایط کنونی دیپورت نکنند. در این مورد سازمان ما بیش از پیش تاکید می کند که اخراج ها باید ممنوع گردد. شنیدنی ها حاکی از آن است که وزارت مهاجرین افغانستان از کشورهای اتحادیه درخواست نموده که اخراج ها را به افغانستان متوقف نمایید.

مقشوش: چرا از نظر قانونی فعالان امور پناهندگان نمی توانند از دیپورت پناهندگان افغان در اروپا به افغانستان جلوگیری نمایند؟

وقتی بخواهیم به طور عمومی به این موضوع بپردازیم بیشتر از اینکه این بحث مربوط به فعالیت فعالین امور پناهندگان باشد، عملا این بحث به سیاست های بین المللی و لابی گری سیاستمداران ارتباط دارد. تعدادی از کشورهای اتحادیه اروپا بر این عقیده هستند که پناهندگان که ملزم به حقوق محافظت نیستند باید روند اخراج آنها را بیشتر نماییم تا به کشور خود برگردند.

در چنین شرایطی تا وقتی که مقابله با اخراج پناهندگان مورد خواسته سیاستمداران همان کشور نباشد، عملا مشکل هست که بتوانیم وضعیت را تغییر بدهیم تا بخواهیم مقابله نماییم و جلوی اخراج ها را بگیریم.

مقشوش: سوالی برای ما و خوانندگان مصاحبه وجود دارد که چرا در حالی که سفارت آلمان در افغانستان به خاطر تهدیدهای امنیتی بسته می باشد اما اخراج ها به افغانستان قطع نشده است؟ آیا ممکن هست که در وضعیت بدتر از امروز هم اتفاق بیافتد؟

باید این نکته را همه ما با گوش شنوا بشنویم و با چشم بینا ببینیم که پلان های بعدی کشورها از جمله آلمان چه خواهد بود. فعلا آلمان هم تمام نیروهای خویش را از افغانستان خارج نموده و پروسه پذیرش افغانانی که با این کشور همکاری کرده اند از جمله مترجمان و... را نیز در دست اجرا گرفته اند. وکلای اتحادیه اروپا و به خصوص پارلمان آلمان سخت تلاش می کنند تا دولت فدرالی را متقاعد نمایند که تا زمانی که اوضاع امنیتی بهتر نگردیده، اخراج ها را متوقف نماید.

مقشوش: توافق نامه اتحادیه اروپا و دولت افغانستان در مسئله پناهندگان و اخراج شدگان در سال 2021 تمدید شد. آیا این توافق نامه از منظر حقوق بشر و قانون بین المللی سازمان ملل 1953 پذیرفتنی است؟ چرا فعالان امور پناهندگان مخالف تمدید این توافق نامه بودند؟

سوال بسیار خوبیست و در ابتدا می خواهم به تاریخچه توافق نامه مذکور بپردازم. توافق نامه راه مشترک به جلو بین اتحادیه اروپا و افغانستان در سال 2016 همزمان با کنفرانس بروکسل درباره موضوع افغانستان به امضا رسید. اساس این توافق نامه غیر قضایی و حقوقی می باشد یعنی عملا یک توافق نامه سیاسی است. با این حال ماده هایی از کنوانسیون ژنو و حقوق بشر سازمان ملل را در این توافق نامه گنجانده اند. هر چند در متن صریحا تاکید شده که توافق نامه غیر قضایی و حقوقی می باشد و بیشتر یک موافقت نامه سیاسی به حساب می آید.

هدف از این توافق نامه تسریع در روند اخراج پناهندگان افغان به افغانستان هست تا در روند آسان تر پناهندگان به صورت گروهی اخراج گردند. ما نگران بوده ایم چرا که این توافق نامه برخلاف توافق نامه های دیپورتی است. چنین توافق نامه هایی با کشورهای سوم صورت می گیرد همچنین پایه حقوقی دارد و شفاف نیز هست. برای تصویب آنها می بایست پارلمان اتحادیه اروپا نیز آن را بررسی کرده و در اجرای آن نظارت نماید.

متاسفانه کمیسیون اتحادیه اروپا این توافق نامه را سیاسی به وجود آورد تا بدون موقف پارلمان اروپا به شکل غیر شفاف و پیچیده با دولت افغانستان امضا نماید. آن هم در حالی که دولت افغانستان را تحت فشار گذاشتند که اگر نپذیرد، کمک های مالی را قطع خواهند کرد.

این توافق نامه به مدت دو سال اعتبار داشت و در ماه اکتبر 2018 به اتمام رسید اما طبق پلان قبلی به صورت اتوماتیک تمدید گشت. پس از پایان زمان کلی توافق نامه، امسال در ماه آپریل دوباره بر سر آن مذاکره نمودند و موافقت نامه میان اتحادیه اروپا و افغانستان تحت نام جدیدی امضا گشت. نام توافق نامه جدید اعلامیه مشترک برای همکاری های مهاجرتی می باشد.

در مورد مخالفت فعالین علیه توافق نامه باید بگویم که یکی از مهم ترین نگرانی های ما این است که این توافق نامه سیاسی می باشد.همچنین پروسه مذاکره و تصویب آن شفاف نبود چرا که پارلمان اروپا در این توافق نامه شریک نبود و اجازه نیز نداشت تا که نظر بدهد. متاسفانه دست پارلمان و حامیان پناهندگان در مورد این توافق نامه کوتاه هست چرا که نظارتی از آن صورت نمی گیرد و بسیار مبهم و غیر شفاف اجرا می گردد.

از دیگر نگرانی های ما می توانم به موضوع اخراج گروهی پناهندگان و تمرکز توافق نامه بر اخراج آسیب پذیران، خانواده ها و حتی بیماران اشاره نمایم. در حالی که افغانستان در سال 2021 از نگاه شاخص صلح در رده آخر و به عنوان نا امن ترین و خطرناک ترین کشور برای پناهندگان به حساب می آید.

سومین دلیل نگرانی ما این است که این توافق نامه به جای تمرکز بر تمام ابعاد مهاجرت از جمله مهاجرت های قانونی، اخذ ویزای کارگری برای افغانان و... صرفا فقط به موضوع اخراج و دیپورت تمرکز نموده است.

مقشوش: آیا تصمیم جدید دولت یونان مبنی بر اخراج هزاران هزار پناهنده از جمله پناهندگان افغان به کشور امن سوم یعنی ترکیه از منظر قوانین بین المللی پذیرفتنی است؟

به نظرم ادعای دولت یونان بیشتر به این موضوع برمی گردد که کشور ترکیه را به عنوان کشور امن سوم در نظر می گیرند. در نتیجه قانون اخیر یونان در تضاد با کنوانسیون ژنو می باشد چرا که اخراج پناهندگان به کشور دیگری که در آنجا زندگی افراد در خطر خواهد بود و ممکن است که از آن کشور نیز اخراج گردند اشکال دارد.

افغانان در صورتی که به ترکیه اخراج شوند، با خطر اخراج مستقیم به افغانستان رو به رو هستند. در ترکیه رسیدگی به پروسه پناهندگی و حمایت از پناهندگان افغان بسیار ضعیف می باشد. افغانان در مقایسه با سوری ها، سومالی ها و... با تهدیدهای نژاد پرستانه و مشکلات دیگر بیشتر روبه رو هستند. ما صریحا مخالف می باشیم. این قانونی تاثیر منفی بر زندگی پناهندگانی می گذارد که هم اکنون نیز در وضعیت بدی در کمپ ها به سر می برند.

احمد سهیل احمدی 9.8.21

در واقع دلیل این ترورها این است که خبرنگار صدای مردم بی پناه هست و پل ارتباطی میان دولت و مردم می باشد.

سوختن خبر و خبرنگار در شعله های جنگ

جنگ قربانی می گیرد و در چنین فضای خشونت آمیزی متاسفانه جریانات مختلف می خواهند از خبرنگاران انتقام بگیرند. خبرنگاران در این سالها صدای مردم بی پناهی بودند که از فساد، ناامنی و نزاع های سیاسی به ستوه آمده اند. مافیا و مجرمان از افشاگری خبرنگاران خسته گردیده و دست به ترور هدفمند آنها می زنند. در امروز افغانستان آزادی بیان و مصونیت خبرنگاران عملا شعار مضحک و خنده داریست. همکاران ما را یا می کشند، یا خانه نشین می نمایند و حتی امنیت ملی به جرم خبرنگاری آنها را دستگیر می کند. چرا جان خبرنگاران در افغانستان بی ارزش می باشد؟

خبرنگار مقشوش همراه مطیع الله صالحی مصاحبه کرده است. آقای صالحی خبرنگار و فعال امور مدنی در ولایت بغلان می باشد که به خاطر تشدید جنگ مجبور گشته تا رهسپار کابل شود. در بخش اول مصاحبه با آقای صالحی به موضوع دستگیری چهار خبرنگار افغان به دست امنیت ملی، روایت فرار ایشان از جنگ و کارنامه نهاد های حامی خبرنگاران پرداخته ایم.

مقشوش: دستگیری چهار خبرنگار افغان به دست امنیت ملی به بهانه مصاحبه با طالبان در سرزمین های تحت کنترل آنها چه واقعیتی را به جامعه خبری افغانستان روشن نماید؟

دستگیری و سرکوب خبرنگاران و رسانه ها در افغانستان یک اتفاق معمول است. شما در نظر بگیرید که وقتی من واقعیت های شهر و یا ولایت خویش را بازگو می نمایم، قطعا یا به ضرر دولت هست یا به ضرر گروه های مافیایی خواهد بود. حادثه ای که برای چهار خبرنگار در زون جنوبی و در ولایت کندهار اتفاق افتاد، عملا یک روایت مبهم و بزرگی را در پشت صحنه دارد. در آنجا جنایت جنگی رخ داده و صد تن از قوم اچکزی کشته گردیده اند. آنها از نزدیکان جنرال رازق شهید بودند.

این چهار خبرنگار نیز به خاطر آنکه واقعیت این جنایت جنگی را روشن سازند، رهسپار مناطق تحت کنترل حرکت طالبان شدند. در این قضیه دو مسئله بی جواب وجود دارد، اول اینکه چهار خبرنگار که همکاران همه ما محسوب می شوند، وقتی خواستند به سمت اسپین بولدک بروند، امنیت ملی به آنها اجازه داده بود یا خیر؟ مسئله دیگر این است که اگر این افراد سرخود رفته باشند نیز مورد بحث هست. در صورتی که ما بخواهیم بدون هماهنگی در مناطق مخالفین دولت یعنی حرکت طالبان وارد شویم، دو تا احتمال وجود دارد، اول اینکه به دست حرکت طالبان دستگیر گردیم و یا اینکه به خاطر شدت جنگ و عملیات های هوایی ارتش افغانستان جان ما به خطر بیافتد.

در دستگیری این افراد سوالات بی جواب زیادی وجود دارد. آیا امنیت ملی دروغ می گوید و در آنجا صد نفر کشته نشده اند؟ و یا اگر واقعا این تعداد کشته شده اند پس چرا امنیت ملی خبرنگاران را دستگیر نموده است؟

این حادثه باعث سوال جامعه خبرنگاران نیز می باشد، یعنی آیا ممکن که دولت نیز در آنجا مرتکب جنایت جنگی شده است؟ و یا طالبان صحنه سازی کرده اند و خبرنگاران مذکور را فریب داده داده اند؟ یعنی طالبان به خبرنگاران وعده داده تا بیایید و به شما نشان دهیم که این جنایت را دولت مرتکب شده و ما بی گناه هستیم.

فعلا موضوع گنگ هست. خبرنگاران افغان و به خصوص نهادهای حامی خبرنگاران در این موضوع سکوت پیشه نکرده اند. نهاد حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان نیز اعلامیه پخش کرده و خواهان پاسخ گویی امنیت ملی شده اند. کمیته مصونیت خبرنگاران افغان نیز در حال جست و جوی واقعیت های این حادثه هست.

مقشوش: از ترورهای هدفمند تا جنگ های فعلی، به نظر شما چرا خبرنگاران از مصونیت جانی برخوردار نیستند؟

عامل ترورهای هدفمند گروه های مختلفی هستند که خبرنگاران را مورد هدف قرار می دهند. یکی از آن گروه ها حرکت طالبان هستند اما چنین اتهامی را به طور شدید رد می نمایند. در واقع دلیل این ترورها این است که خبرنگار صدای مردم بی پناه هست و پل ارتباطی میان دولت و مردم می باشد. خبرنگاران مصونیت جانی ندارند چرا که واقعیت های جامعه را بازگو می نمایند.


مقشوش: چه اتفاقاتی افتاد که از بغلان رهسپار کابل شدید و الان چه می کنید؟

اتفاقی که برای بنده و دیگر خبرنگاران در ولایت بغلان افتاد، این بود که ما مصونیت جانی نداشتیم. به خاطر ترورهای هدفمند و تهدیدهای مختلف جان ما در خطر بود. اگر حرکت طالبان خبرنگاری را بکشد، هیچ گاه گردن نمی گیرد. در نتیجه کمیته مصونیت خبرنگاران به خاطر حفاظت کامل از ما تصمیم گرفت تا ما را از بغلان به کابل منتقل نمایند.

یک تعداد از دوستان ما را از طریق طیاره انتقال دادند. از آنجایی که امکانات هوایی مهیا نبود چرا که از تمام ولایات درخواست کمک وجود داشت پس تصمیم گرفتند تا باقی خبرنگاران از جمله من را از طریق زمینی به کابل بفرستند.

جاده ها هر چند ناامن بود اما با تکنیک های مختلف از جمله مریضی که کمیته مصونیت خبرنگاران پیشتر در همایشی به ما آموزش داده بود، ما توانستیم حرکت کنیم. در مسیر دو جا طالبان موتر ما را متوقف ساختند، آنها جویای این شدند که چه وظیفه ای داریم؟ آنها ما را بازرسی بدنی نیز کردند. ما نیز گفتیم که کسبه کار هستیم و به دکان در کابل می رویم.

کسی نمی تواند با طالب بدون ترس صحبت کند چرا که یک تفنگ همراه دارد. وقتی ما را پیاده کردند، نمی توانستیم به آنها بگوییم که چرا ما را پیاده می کنید و فاش نماییم که خبرنگار هستیم.

مقشوش: به نظر شما نهادها و سازمان های حامی حقوق خبرنگاران واقعا وظیفه شان در جهت حمایت از خبرنگاران افغان انجام می دهند؟ یا خدمات سمبلیک ارائه می دهند؟

خیر، دو نهاد بسیار قوی حامی خبرنگاران وجود دارد، یکی کمیته مصونیت خبرنگاران افغان می باشد و دیگری نهاد حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان است. همین دو کمیته زمینه را برای ما فراهم ساخته اند. از آنجایی که جان ما در جنگ در خطر بود پس جایی برای ما در کابل در نظر گرفته اند. همین خدماتی که داشته ایم، از نظر ما قابل قدر هست چون در این شرایط افغانستان زمینه فراهم نمودن جای امن برای خبرنگاران دشوار می باشد. در مورد دیگر نهادهایی مثل اتحادیه ملی ژورنالیست ها و... در این مدت شاهد هیچ فعالیتی از طرف آنها نبوده ایم.

احمد سهیل احمدی 4.8.21

اتحادیه اروپا و قوانین بد پناهندگی

کرونا فصل جدیدی از زندگی پناهندگان را آغاز نمود. فصلی که قوانین، رفتارها و برخوردها بعضا بی رحمانه و فارغ از حقوق بشری در اتحادیه اروپا اتفاق می افتاد. مشکل بزرگ پناهندگانی که در کشورهای مختلف مثل یونان ساکن هستند، این است که نه تنها با قوانین پیشین ناآشنا بودند بلکه امروزه نیز نمی دانند که چه قوانینی قرار هست در اتحادیه به تصویب برسد. پناهندگان افغان به خاطر مشکلات عدیده ای مثل عدم معلوومات موسخ و به موقع باعث می گردد تا حقوق اولیه خویش را ندانند و فکر می کنند که خیمه و وعده غذا تنها حقوق آنها به عنوان پناهنده است اما این طور نیست.

در این دو سال اخیر قوانین مختلفی به تصویب رسیده است و موضوعات جنجال برانگیز مثل بحث دیپورت به کشور مبدا و یا سوم طرح شده است. وقت آن گردیده تا از یک متخصص و آگاه به موضوعات پناهندگی در اتحادیه اروپا در این باره بپرسیم. درست است که از نظر ما کارنامه اتحادیه اروپا روشن نیست ولی نباید از موفقیت و تلاش فعالان و شوراهای مدنی و مهاجرتی در اینجا یاد نکنیم.

خبرنگار مقشوش همراه آقای رشاد جلالی مصاحبه کرده است. آقای جلالی متخصص، فعال امور پناهندگان و کارمند شورای اروپا در امور مهاجران و تبعید شدگان می باشند. در بخش اول مصاحبه به تاثیر کرونا بر زندگی پناهندگان، عملکرد شورای اروپا در امور مهاجران، واکسیناسیون، قوانین جدید اتحادیه اروپا در موضوع پناهندگان و پیمان جهانی پناهندگان پرداخته ایم.

مقشوش: از آغاز شیوع کرونا تا به امروز چه تاثیرات و نتایجی در زندگی پناهندگان و پناهندگی در اتحادیه اروپا داشته است؟

از آغاز شیوع کرونا تا به حال تغییرات چشم دیدی در روند پناهندگی، قوانین مربوطه و زندگی پناهندگان اتفاق افتاده است. از یک سو پناهندگان بسیار کمی در مقایسه با سالهای گذشته وارد اتحادیه اروپا گردیدند. محدودیت های کرونایی، منع سفر و... عوامل کاهش شدید شمار پناهندگان نسبت به سال 2019 بوده است.

در روزهای ابتدایی شیوع کرونا از آنجایی که بحران جدیدی بود و کشورها راه حلی برای کاهش شیوع و مصاب به این ویروس را نداشتند، در نتیجه قوانین جدیدی را تصویب نمودند. در بلجیم، هالند و... چند ماه ثبت نام و پذیرش درخواست پناهندگی منع شده بود. کشورهایی مثل یونان هرچند پیش از شیوع کرونا آماده اعمال محدودیت بودند اما به بهانه کرونا توقف پذیرش درخواست پناهندگی را اعمال نمودند. این اتفاق نقطه منفی در زندگی افرادی برجای گذاشت که دیگر نمی توانستند درخواست پناهندگی بدهند درحالی که به آن نیاز داشتند.

در حالی که گفته می شد برای جلوگیری از مصاب به کرونا می بایست دست ها را شست و فاصله گذاری اجتماعی اتفاق بیافتد تا کمتر با دیگر افراد ارتباط داشت اما به خاطر پالیسی ضعیف و بد اتحادیه اروپا بیشتر پناهندگان درکمپ ها زندگی می کنند. در این کمپ ها راهی برای فاصله گذاری اجتماعی وجود ندارد و ماسک کافی نیز توزیع نمی گردد. مواد اولیه برای رعایت بهداشت برای شست و شوی دست ها و... وجود نداشته و ندارد.

مقشوش: اتحادیه اروپا با سرعت واکسیناسیون را ادامه می دهد. به نظر شما با توجه به عملکرد فعلی اتحادیه آیا واقعا می خواهند تا پناهندگان را واکسن نمایند و یا سرعت کند فعلی به خاطر پالیسی ها می باشد؟

تا جایی که بنده اطلاع دارم، تمام کشورها بر سر یک پالیسی توافق عمل دارند. خوشبختانه در کشورهای مختلف اتحادیه می خواهند پناهندگان را نیز شامل پلان ملی واکسیناسیون قرار دهند. در یونان، بلژیک، هالند و... واکسیناسیون پناهندگان را به خصوص آنهایی که در کمپ ساکن هستند بر اساس نوبت آغاز نموده اند. اتحادیه اروپا پذیرفته است که در مقابل این بیماری هیچ کس در امان نیست و نباید هیچ کسی را رها نمود. آنها برای محافظت از اتباع خویش نیز می خواهند همه افراد را واکسن نمایند.

متاسفانه عده ای وجود دارند که اسناد مربوطه پناهندگی را ندارند که به خاطر موارد مختلفی است. از جمله اینکه آنها درخواست آنها ثبت نشده و یا رد گردیده و حتی در حال بررسی می باشد. در نتیجه واکسیناسیون این افراد مشکل بزرگ هست چرا که بعضی کشورها آنها را در پلان واکسیناسیون در نظر نگرفته اند. همچنین این افراد می ترسند که برای واکسن اقدام کنند چون ممکن دیپورت و اخراج گردند.

مقشوش: شورای اروپا در امور مهاجران و تبعید شدگان چه اقدامات عملی و قانونی برای تسهیل زندگی پناهندگان و مهاجران در دو سال اخیر انجام داده اند؟

این شورا یک صد و هفت عضو در کشورهای اروپایی دارد و هدف ما محافظت از بیجاشدگان و پیشرفت در دست یابی به حقوق ایشان در کشورهای اتحادیه می باشد. از دو سال اخیر همکاران ما همواره در تلاش بوده اند تا شرایط پناهندگان را چه در داخل اتحادیه و یا در خارج از اتحادیه اروپا بهبود بخشند.

همکاران قضایی ما با وکلایی که در حوزه مهاجرین کار می کنند در کشورهای همکاری های گسترده ای داشته اند. ما به سوالات حقوقی وکلا می پردازیم همچنین سمینارها و کلاس های آموزشی درباره قوانین پناهندگی اروپا برای وکلا برگزار نموده ایم.

لازم به ذکر است که درباره پرونده هایی که ما معتقدیم محاکم عمومی در کشور های مختلف آن را به درستی درنظر نگرفته و یا طبق قوانین می توانند نتیجه محکمه را تجدید نظر کنند، با همکاری اعضای شورا این درخواست ها را در محکمه حقوق بشر اروپا و محکمه قضایی اتحادیه اروپا برده ایم و از آن دفاع کرده ایم.

در دو سال اخیر در قوانین و پالیسی هایی که قرار هست تا در پارلمان اروپا به تصویب برسند، با وکلای پارلمان، کمیسیون اروپا و کشورهای عضو در تماس بوده ایم و سعی نمودیم تا مخالف مان را نسبت به چنین قوانینی که تخطی از حقوق مهاجرین و حقوق بشر خواهد داشت، تا اندازه ای لابه گیری کردیم و موفق بوده ایم تا تصویر مثبتی از مهاجرین نشان دهیم و در تصویب پالیسی های مثبت نقشی داشته باشیم.

مقشوش: پارلمان جدید اروپا پس از انتخابات 2019 چه قوانینی را در حوزه پناهندگان تصویب نموده اند و نسبت به پارلمان قبلی چه تفاوتی در این حوزه دارند؟

این نکته را باید تشریح نمایم که پارلمان اتحادیه اروپا مدل کاری متفاوتی با پارلمان های ملی در اتحادیه دارد. همیشه قوانین و پالیسی ها را کمیسیون اتحادیه اروپا می نویسد و برای تصویب به پارلمان اتحادیه اروپا و شورای اروپا می فرستد. این دو جداگانه قانون را می خوانند، بررسی می کنند و اگر پیشنهادهایی داشته باشند به آن اضافه می کنند. سرانجام شورا و پارلمان در صورتی که توافق کنند آن ماده تصویب می شود.

از سال 2019 تاکنون قانون جدیدی در پارلمان اروپا تصویب نشده به خاطر آنکه پارلمان درحال تصحیح و تعدیل قوانین مهاجرتی اتحادیه اروپاست. از سال 2016 که کمیسیون اروپا پیشنهاد تصحیح قوانین را به پارلمان داده، عملا در حال گفتگو بر سر آن قوانین هستند.

در پارلمان قبلی هنوز بریتانیا در اتحادیه اروپا حضور داشت و نمایندگانی از آن کشور نیز حاضر بودند. دوم اینکه پارلمان گذشته دو حزب مهم یعنی حزب مردم اروپا و سوشیال دموکرات های اروپا بیشترین کرسی ها را داشته اند. وقتی قرار بود بر سر ماده و پالیسی در پارلمان اروپا تصمیم گیری شود، این دو حزب با توافق با یکدیگر آن را تصویب می نمودند. متاسفانه در پارلمان جدید این طور نیست چرا که کرسی ها متفرق گردیده است و دو حزب مذکور چندین کرسی خویش را از دست داده اند. احزاب راست گرا متشکل از ایتالیا و فرانسه می باشند هر چند در پارلمان قبل جزو اقلیت ها به شمار می رفتند اما متاسفانه در پارلمان جدید در رده چهارم قرار دارند. حتی حزب مردم اروپا نیز نسبت به پارلمان قبلی دیدگاه های راست گرایانه تری اتخاذ می کند.

قوانین جدید که از ماه سپتامبر توسط کمیسیون اتحادیه پیشنهاد شده بر خلاف روح یا اصلیت کنوانسیون ژنو است. فضای پناهندگی را تنگ تر می کند و قوانینی هم در آن هست که تاثیرات منفی روی زندگی، حقوق و آینده پناهندگان خواهد داشت. این قوانین هنوز در حال بررسی است و ما هم به لابی گری می پردازیم تا بتوانیم مانع تصویب چنین قوانین ضد پناهندگی شویم.

مقشوش: بیش از دو سال از تصویب پیمان جهانی مهاجرت می گذرد، آیا این پیمان تاثیر به سزایی در زندگی و سرنوشت پناهندگان گذاشته است؟

در دسامبر 2018 پیمان جهانی پناهندگان توسط اعضای بیشمار مجمع سازمان ملل تصویب گردید از طرف اتحادیه اروپا فقط مجارستان آن را رد نمود. عملا این پیمان یک پیمان قانونی نیست بلکه بیشتر سیاسی می باشد و کشورها مجبور نیستند که این را عملی نمایند. برخلاف ژنو که از نظر حقوقی و قضایی نیز اهمیت داشت. اما در اینجا مشکل است که کشورها را براساس این پیمان به محاکمه ببریم و آنها را مورد بازخواست قرار دهیم.

اولین مجمع جهانی پناهندگان در ژنو در سال 2019 با حضور کشورهای مختلف دنیا من جمله کشورهای عضو اتحادیه اروپا، فعالان و... در سطح بالایی برگزار شد و درباره موضوع مهاجرت و پناهندگی بحث گردید. در این مجمع کشورهای مختلف تعهد نمودند که پلان ها، تغییرات و اقدامات مثبتی درقبال پناهندگان اتخاذ نمایند. به نظرم در این دو سال تاثیرات مثبتی در کشورهای خارج از اتحادیه اروپا به شمول کشورهای آفریقایی و ترکیه اتفاق افتاده چرا که کشورهای اتحادیه اروپا از طریق این پیمان کمک های مالی به این کشورها جهت بهبود وضعیت پناهندگی، اسکان مجدد و... داده اند. اما درباره کشورهای اتحادیه اروپا دید منفی و نگرانی دارم چرا که این کشورها خواسته اند با عملی کردن این پیمان بیشتر تمرکز وضعیت پناهندگان را روی کشورهای خارج قرار دهند. یعنی بار مسولیت را از دوش خود به کشور های سوم بگزارند. در نتیجه اتحادیه اقدامات محدودی طبق پیمان انجام داده است.

احمد سهیل احمدی 19.7.21

انجمن کلبه دوست مراسم جشن نوروز را فقط یک جشن ملی به حساب نمی آورد بلکه فرصتی برای آشنایی فرهنگی دو ملت و معرفی فرهنگ خویش در نظر گرفته است

کلبه های همبستگی

فردای افغانستان در گروی ارتباط، دوستی و همراهی تمام مردم می باشد. وقتی می توانیم صلح واقعی را ببینیم که در خانه خویش، در فامیل و در هر جایی که زندگی می کنیم با وطنداران خویش مهربانانه رفتار نماییم و همدیگر را بپذیریم. اگر خشونت و جنگ بخش قابل توجهی از مردم ما را آواره نموده، حالا نیاز است که افغانان خارج از کشور نمایش دوستی اقوام را در انجمن ها و در میان خویش نشان دهند تا رفته رفته میدان های جنگ در داخل کشور به صلح تبدیل گردد.

خبرنگار مقشوش همراه آقای رضا رضایی مصاحبه کرده است. آقای رضایی فعال اجتماعی، رئیس پیشین انجمن کلبه دوست و روابط عمومی فعلی انجمن مذکور می باشند. در این مصاحبه به نگاه رسانه های فرانسه به افغانستان و پناهندگان افغان، واکنش فرانسویان به خروج ناتو، نام گذاری جاده ای به نام احمد شاه مسعود و انجمن کلبه دوست پرداخته ایم.

مقشوش: سینما و تلویزیون فرانسه تا چه اندازه موضوعات افغانستان را پوشش می دهند و در عین حال با پناهندگان افغانستان چه برخوردی دارند؟

به نظرم سینما و تلویزیون فرانسه توجه خاصی به موضوعات افغانستان ندارد و آنها را پوشش نمی دهد. مگر آنکه اتفاق بزرگی بیافتد. مثلا چند روز قبل رادیو و تلویزیون فرانسه موضوع خروج ناتو از افغانستان را پوشش دادند با این حال توجه خاصی به جنگ و انتحاری های بزرگ در کشور ندارند چرا که ارتباط مستقیمی میان دولت فرانسه، مردم و کشور افغانستان وجود ندارد به خاطر اینکه فاصله دو کشور از همدیگر زیاد است.

امروزه از پناهندگان افغان بیشتر از گذشته یاد می شود. در پروسه پناهندگی نیز پناهندگان افغان از اولویت برخوردارند چرا که افغانستان را به عنوان یک کشور بحران زده در نظر گرفته اند. اینان می دانند که افغانستان واقعا نا امن است و خبری از امنیت نیست. در رسانه ها هم زیاد از پناهندگان افغان صحبت می کنند. در گذشته پناهندگان سوری اهمیت بیشتری داشتند.

مقشوش: رسانه های فرانسه چه واکنشی نسبت به خروج نیروهای ناتو از افغانستان دارند و این موضوع را چه گونه بازگو می کنند؟

بنا بر برداشت من از نظرات سیاستمداران فرانسوی، آنها نظر مثبتی درباره خروج ندارند و راضی نیستند. آنها در عمق ذهن شان می دادند که کار اشتباهی در افغانستان صورت گرفته، تصمیم ها و حملات اشتباهی انجام داده اند و در نتیجه امروز نیز کارنامه ایشان کاملا منفی است. با این حال هیچ گاه در ملا عام مثل تلویزیون و رادیو اعلام نمی کنند چرا که فرانسه عضو ناتو می باشد و نمی خواهند به خود انتقاد نمایند. با این حال مخالف سیاست دولت آمریکا می باشند.

مقشوش: به قول شما موضوعات روز افغانستان برای فرانسویان اهمیت خاصی ندارد، چرا افغانستان سوژه مهمی برای ایشان نیست؟

مردم فرانسه نسبت به موضوع خروج دیدگاه خاصی ندارند. از آنجایی که از نظر جغرافیایی فاصله زیادی بین دو کشور وجود دارد و حوادث افغانستان عملا زندگی روزمره فرانسویان را تحت فشار قرار نمی دهد. اگر افغانستان در نقشه به جای یکی از کشورهایی مثل تونس یا مراکش می بود که پیشتر زیر استعمار فرانسه قرار داشته است، صد در صد مردم دیدگاه روشن تر، جدی تر و مشخص تری می داشتند.

مقشوش: از روزی که یک جاده را به نام احمد شاه مسعود نام گذاری نمودند، آیا این تاثیری در وضعیت پناهندگان افغانستان و برخورد مردم عامه فرانسه با آنها کرده است یا خیر؟

برای مردم موضوع مهمی نبود. بر اساس برداشت ما این عمل بیشتر جنبه سیاسی داشته است. درست است که از منظر سیاسی اهمیت داشته اما تاثیری در دیدگاه مردم به وجود نیاورده است. تمام کوچه پس کوچه های پاریس مزین به نام شخصیت های مهم فرانسه و جهان می باشد. نمی توانم بگویم که اصلا رسانه ها این موضوع را پوشش نداده اند با این حال خودم به شخص چیزی ندیدم. این تصمیم ربطی به افغانان مقیم فرانسه نداشت. عده ای از کابل این درخواست را کرده بودند. این عمل از منظر سیاسی برنامه ریزی شده بود.

مقشوش: از قرار معلوم دولت فرانسه درمورد تاریخ معاصر افغانستان بیشتر از احمد شاه مسعود تبلیغات می نماید، چرا از قهرمانان دیگر افغانستان در فرانسه یاد نمی کنند؟

به نظرم این موضوع به گذشته بسیار دورتر برمی گردد. در زمان مقاومت افغانان در مقابل شوروی هر یک از احزاب افغانستان از سوی کشوری مورد حمایت قرار داشت. به عنوان مثال در آن زمان فقط مردم افغانستان درگیر جنگ نبودند بلکه دولت های همسایه، منطقه ای و جهانی نیز از طرفین حمایت مالی، نظامی و... می کردند. هر حزبی به یک دولتی تعهد داشت و از آن دولت کمک می گرفت. اگر دولت فرانسه از احمد شاه مسعود بیشتر یاد می کند، این امر به خاطر آشنایی و تعهد گذشته میان آنها و حزب جمعیت اسلامی می باشد.

مقشوش: انجمن کلبه دوست از زمانی که تاسیس گردیده موفق بوده تا ارتباط فرهنگی میان مردم افغانستان و فرانسه برقرار نماید؟ این انجمن تا چه اندازه در اتحاد، همبستگی و ارتباط اقوام مختلف افغان مقیم پاریس موفق بوده است؟

در این زمینه انجمن کلبه دوست خیلی موفق بوده است. در سال 2010 انجمن فعالیت هایش را آغاز نمود و از سال 2011 رسما ثبت گردید. در آن زمان در پاریس انجمن فعالی از طرف افغانان مقیم این شهر نداشتیم.آشنایی و اطلاعات اندک فرانسویان از کشور افغانستان نیز به زمان جنگ در برابر شوروی سابق برمی گشت.

فعالیت های انجمن باعث گردید تا مردم فرانسه شناخت نویی از فرهنگ، رسوم و زندگی مردم افغانستان به دست آورند. به طور کل مردم فرانسه، مردمی روشن فکر و فرهنگ دوست هستند. آنها درباره تنوع فرهنگی جست و جوگر می باشند و از فرهنگ های دور استقبال می کنند.

وقتی ما جشن هایی مثل عید نوروز و دیگر مناسبت های فرهنگی را تجلیل می کنیم، فرانسویان بسیار از آن جشن استقبال کرده اند. انجمن کلبه دوست مراسم جشن نوروز را فقط یک جشن ملی به حساب نمی آورد بلکه فرصتی برای آشنایی فرهنگی دو ملت و معرفی فرهنگ خویش در نظر گرفته است. مثلا در یک سال لباس های سنتی را در جشن نوروز به نمایش عام گذاشتیم. سال دیگر غذاهای محلی را به عموم نشان دادیم.. فرانسویان می آیند، استقبال می کنند و خوششان می آید. مردم فرانسه موسیقی ما را دوست دارند.

من فکر می کنم در ارتباط اقوام مختلف تا حد زیادی موفق بوده ایم. برنامه های مختلفی که برگزار می کنیم از جمله هنری، فرهنگی و حتی اعتراضی همیشه تمام اقوام افغانستان در آن سهم گرفته اند و سهم فعالی نیز داشته اند. یک دید بسیار مثبت ملی به وجود آمده است هر چند این ارتباط خیلی آسان نبود و سالها تلاش کردیم. در سالهای اول این اتفاق به این شکل نمی افتاد. مردم فکر می کردند که امکان ندارد اقوام مختلف باهم دیگر ارتباط داشته باشند اما رفته رفته دروازه را باز کردیم و امروز در هر برنامه انجمن تمام مردم بدون هیچ نظرداشتی شرکت می کنند.

احمد سهیل احمدی 12.7.21

متاسفانه مهاجرانی که کارت اقامت ندارند نمی تواند واکسن بزنند.

پناهندگی و سرگردانی

با قوانین جدید پناهندگی و کرونا عملا دیگر ترکیه کشور ترانزیتی برای مهاجران افغان به شمار نمی آید. در این سالها شمار مهاجران افغان در این کشور چند برابر گشته اما فرصت ها، امکانات و قوانین مربوطه اصلا بهبود نیافته است. مهاجران افغان اگر کارت اقامت نداشته باشند ممکن به افغانستان دیپورت گردند و اگر بخواهند به سمت اروپا بروند متاسفانه پلیس مرزی جلوی آنها را می گیرد. در چنین شرایطی می بایست همه ما دست به دست هم بدهیم تا با مشوره دهی و راهنمایی به داد هم نوعان خویش برسیم.

خبرنگار مقشوش همراه آقای شایان حمیدی مصاحبه کرده است. آقای حمیدی که در افغانستان کارگردان برنامه های تلویزیونی بودند، امروزه در ترکیه دانشجو هستند و به حد توان خویش به کمک مهاجران افغان می رسند. مهاجرانی که از سواد ناکافی و بی اطلاعی نسبت به قوانین رنج می برند. واکسیناسیون مهاجران، دریافت کارت اقامت، راه دریافت کمک و وضعیت امروزه تلویزیون های افغانستان در این گفتگو پرداخته ایم.

مقشوش: به نظر شما در این دو دهه برنامه های تلویزیونی افغانستان گفت و گو محور توانستند با مردم عامه ارتباط برقرار نمایند و مورد استقبال قرار گیرند؟

تمام عمر مفید فعالیت رسانه ها در افغانستان به خصوص تلویزیون ها به دو دهه اخیر مربوط می باشد. در گذشته به دلیل جنگ و ناامنی ما تنها چند رسانه حزبی داشتیم که آنها هم به موضوعات سیاسی و پروپاگاندا می پرداختند. در آن زمان تلویزیون دولتی هم فعالیت جدی نداشت. در زمان طالبان هم فقط یک رادیو به نام رادیو شریعت فعالیت می کرد و تلویزیون ملی تعطیل گشت. رادیو شریعت به تلاوت قرآن، آگاهی دهی دینی و دعوت مردم به انجام واجبات می پرداخت.

پس از اشغال کشور و آغاز به کار جمهوری اسلامی افغانستان زیر نظر آمریکا و جامعه جهانی در چنین شرایطی رسانه ها در فضای آزاد فعالیت را شروع نمودند. در مدت کوتاهی ده ها تلویزیون در کابل و دیگر شهرها پخش برنامه را شروع کردند.

به نظرم ارتباط خوبی میان مردم و برنامه های تلویزیونی گفت و گو محور در این مدت برقرار گردیده است. فعالیت رسانه ای نیازمند بستر رسانه ای در جامعه می باشد. به این معنا که جامعه تا چقدر آمادگی پذیرش برنامه های رسانه ایست همچنین در مقابل همان اندازه رسانه ها نیز پیشرفت می کنند و برنامه هایشان را گسترش خواهند داد.

به نظرم نشرات تلویزیونی در افغانستان بزرگترین سرگرمی مردم می باشند و بزرگترین منبع اطلاعات رسانی نیز به حساب می آیند. از آنجایی که زیرساخت های سرگرمی برای مردم وجود ندارد پس این تلویزیون ها مهم ترین وسیله سرگرمی هستند. برنامه های گفت و گو محور سیاسی و... جا پای خویش را در خانه مردم باز کرده اند.

برنامه های تلویزیونی در این سالها رشد چشمگیری داشته اند. در سال های 2003 و 2004 که تلویزیون ها به تازگی تاسیس گردیدند، از کارگردان تلویزیونی تا مجری و فعالین تخنیکی همگی بی تجربه بودند هر چند توقع مردم نیز کمتر از امروز به شمار می آمد. در این مدت هم سطح برنامه ها گسترش یافته و هم توقع مردم بالا رفته است.

مقشوش: در یک سال اخیر شاهد ترورهای هدفمند، خانه نشینی اجباری و استعفای فعالین رسانه ای بوده ایم، این اتفاقات چه تاثیری بر کیفیت رسانه ها گذاشته است؟

من برنامه های تلویزیونی افغانستان را دنبال می کنم. این حادثه تاثیر بسزایی نداشته است اما مسئله جدی تر از ترورهای هدفمند و خانه نشینی مجریان در اصل مسئله بودجه است. در سالهای گذشته درآمد هم از جهت اعلانات تلویزیونی و هم از جهت حمایت مالی موسسه ها کاهش یافته است. در نتیجه درآمد تلویزیون ها کمتر گشته و دیگر نمی توانند آدم های حرفه ای را استخدام نمایند چون معاش موردنظر آنها را نمی توانند تامین کنند.


مقشوش: با توجه به شیوع کرونا و واکسیناسیون در ترکیه، وضعیت فعلی مهاجران به طور عموم و به خصوص مهاجران افغان چه طور است؟

در مسئله واکسیناسیون دولت ترکیه هیچ فرقی میان شهروند ترک و مهاجر قائل نیست. دولت در ابتدای شیوع کرونا سعی داشت با اتخاذ سیاست هایی نظیر قرنطینه جلوی شیوع بیشتر این ویروس را بگیرد اما به این نتیجه در این اواخر رسیده اند که نمی توانند با تدابیر و قرنطینه جلوی شیوع گسترده را بگیرند پس واکسیناسیون را شدت بخشیدند.

در حال حاضر مهاجران بالای هیجده سال که مدرک اقامتی دارند می توانند به صورت آزادانه بروند و واکسن شوند. متاسفانه مهاجرانی که کارت اقامت ندارند نمی تواند واکسن بزنند.

مقشوش: آیا واقعا دولت ترکیه به همه مهاجران کارت اقامت می دهد؟ پس مشکل مهاجران افغان به خاطر چیست؟

کارت اقامت میان فامیل ها توزیع می گردد و هیچ وقت متوقف نشده بود اما در دو سال اخیر به سختی به مجردها کارت اقامت می دهند. به این خاطر که شمار زیادی از مهاجران مجرد به ترکیه آمده اند. اداره مهاجرت در هر شهر ترکیه صلاحیت اعلام و اجرای قانون مورد نظر خویش را دارد. این قوانین اتخاذی می بایست در چارچوت قوانین مهاجرتی کشور نیز باشند. هر چند در بعضی شهرها به سختی به خانواده ها پس از سه ماه یا حتی چند ماه کارت اقامت می دهند. با این حال در چند شهر بزرگ ورود مهاجرین افغان ممنوع است و هیچ کارت اقامتی نیز به آنها نمی دهند.

مقشوش به نظر شما سازمان های خیریه و امور پناهندگان توانسته اند به داد پناهندگان برسند؟ چرا ترکیه را سرزمین نامناسب برای مهاجران می دانند؟

امور خیریه و مسائل به مربوط به خیریه در ترکیه عملا به دو گروه موسسات خیریه و اشخاص خیّر تقسیم می گردد. موسسات یا دولتی هستند و یا وابسته و زیر چتر حمایتی دولت می باشند. تا آنجایی که من مطلع هستم، در مورد کمک به اشخاص تفاوتی میان شهروند ترک و مهاجر قائل نبوده اند. اشخاص کمک کننده نیز به صورت مستقل کمک می کنند. این اشخاص از میان چند خانواده نیازمند یک نماینده می طلبند و مبلغی یا اجناسی را به دست او می دهند تا میان فامیل ها توزیع نماید.

به نظرم دلیل اصلی کمک نکردن موسسات به پناهندگان به خاطر ناآشنایی آنها با قوانین مربوطه و بلد نبودن زبان است. وقتی ما از جامعه جنگ زده و بی سواد می آییم در نتیجه نمی دانیم که چه باید بکنیم و چطور درخواست خویش را اعلام کنیم. در چنین شرایطی بی نظمی رخ می دهد و باعث می گردد که عده ای از کمک ها محروم گردند.

احمد سهیل احمدی 10.7.21

قصه پردازی بازگشت هیولا تاثیر منفی روی روان مردم می گذارد.

شایعات رسانه ها و مقابله با فرهنگ نوروزی

افغانستان در لبه تغییر قرار دارد و سیاسیون خود را آماده دوران جدید می کنند. دورانی که مردم آرزو دارند تا با همبستگی ملی صلح واقعی برقرار شود اما کم نیستند رهبران قومی که خود را برای دور جدید جنگ های تنظیمی آماده می کنند. امروز دیروز نیست و جهان هم وقایع و اخبار افغانستان را دنبال می کند همان طور که به تازگی به موضوع نسل کشی در کشور اشاره نمودند. رسانه ها بازوی اصلی رفتارها و احساسات مخاطبین هستند چرا که دائما وقایع را از زاویه دید خاص به مردم بازگو می کنند. سوالی که پیش می آید این است که رسانه های بین المللی بعد از سالها سانسور و بایکوت ترورها و دهشت افکنگی ها، امروز چه دیدگاهی نسبت به آینده افغانستان دارند؟

خبرنگار مقشوش همراه آقای احمد ضیا فیروزپور مصاحبه دیگری کرده است. آقای فیروز پور فعال فرهنگی و سیاسی می باشند. در بخش دوم مصاحبه وضعیت افغانستان را از منظر دیگری بررسی کرده ایم. دیدگاه رسانه های بین المللی درباره موضوع خروج نیروهای ناتو از کشور، وضعیت و فعالیت روشن فکران و فعالین مدنی در غرب، نوروز جشن برخواسته از افغانستان و وضعیت آن در داخل و خارج کشور در تعامل و همکاری منطقه ای در این گفتگو صحبت کرده ایم.

مقشوش: رسانه های بین المللی و اروپایی درباره پروسه صلح در افغانستان چه نظرات و دیدگاه هایی دارند؟

افغانستان در بیست سال اخیر در سرخط خبرهای رسانه های بین المللی بوده است. توجه رسانه ها فقط به خاطر جنگ و خشونت نبوده بلکه گاهی موفقیت ها و تجربه های جذاب به یاد ماندنی نیز در رسانه ها بازتاب گردیده است. پس از آنکه دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا با ملا برادر رهبر طالبان توافق نامه صلح امضا نمود، بار دیگر افغانستان مورد توجه زیاد رسانه ها و فعالین خبری آمریکایی و اروپایی قرار گرفت. همچنین وقتی دولت بایدن با همراهی متحدان آمریکا در ناتو تصمیم گرفتند تا افغانستان را ترک نمایند و گفتگوهای صلح را نیز تقویت کنند به همین دلیل افغانستان بیش از پیش در صدر اخبار قرار گرفت هر چند با ایدئولوژی خاصی به اوضاع افغانستان می پردازند.

در اصل رسانه ها تلاش می کنند تا معلومات و اخباری را پوشش دهند که به زندگی فردی و سیاسی افراد تاثیرگذار باشد و مخاطبین نیز از آن استقبال نمایند. رسانه های بین المللی به طور مداوم به مسئله صلح پرداخته اند. آنها وقایع را به شکل خبر، گزارش، گفتگو و تحلیل بازگو نمودند.

متاسفانه اکثر دیدگاه هایی که در رسانه های غربی بیان می گردد و خودم آنها را به طور جدی دنبال می کنم این مدل دیدگاه هست که آنها نگرانی و ناامیدی زیادی نسبت به وضعیت افغانستان پس از خروج دارند. مقاله ای از اندیشمند آلمانی خواندم که گفته بود در بیست سال اخیر کاری در افغانستان انجام نشده است. دوستان آلمانی ام از من می پرسند که چه وضعیتی بعد از خروج نیروهای ناتو در افغانستان به وجود می آید؟ چه سرنوشتی برای زنان و رسانه ها پس از روی کار آمدن طالبان اتفاق خواهد افتاد؟

هر چند مواردی که رسانه ها بازگو می کنند از واقعیت دور نیست ولی کمی اغراق و بزرگ نمایی نیز می کنند. در مسئله خروج میان احزاب و سیاسیون خارجی تفاوت نظر وجود دارد. مثلا دموکرات ها و جمهوری خواهان در آمریکا متفاوت به این مسئله نگاه می کنند. به طور کل دموکرات ها خواهان خروج سریع هستند اما از آنجایی که جمهوری خواهان آغازگر جنگ بودند در نتیجه می خواهند در این جنگ به نتیجه ای نیز برسند. رسانه ها اخیرا نقش جالبی در انعکاس وضعیت افغانستان نداشته اند چرا که به بدبینی و ناامیدی را دامن می زنند و بیشتر از بازگشت هیولا یاد می کنند. قصه پردازی بازگشت هیولا تاثیر منفی روی روان مردم می گذارد.

مقشوش: فعالان مدنی و اجتماعی افغان که در اروپا هستند، برای موفقیت پروسه صلح در افغانستان و گفتگوهای بین الافغانی چه اقداماتی انجام می دهند؟

از آنجایی که در افغانستان کرونا شایع هست و در اروپا نیز این ویروس را جدی گرفته اند و این اتفاق عامل بازدارنده بوده تا دادخواهی برای صلح از سوی فعالان مدنی، اجتماعی و روشن فکران در غرب صورت نگیرد. تا آنجایی که می دانم نگرانی فعالان محدود به کنفرانس های آنلاین و مصاحبه هایی مثل مصاحبه ما خلاصه شده است و در نهایت در فضای مجازی انتقاد می کنند.

پیشتر نیز گفتم که متاسفانه همدلی و هم دستی وجود ندارد. گروهی در اینجا برای بقای دولت آقای غنی لابی می کنند. گروه دیگری نیز جهت حمایت از مجاهدین تلاش می نمایند. حتی افرادی جهت بازگشت طالبان نیز کار می کنند. ما نمی توانیم تمام این افراد را زیر یک بیرق قرار بدهیم. به نظرم معقول ترین روش این است که برای حفظ دستاوردهای امروز در غرب دادخواهی کنیم و برای تداوم نظام باید فکر کنیم ولی ادامه این نظام مورد توجه هیچ کس نیست و باید تمرکز گرایی را بشکنیم.

بخشی از معترضین زنان هستند که در گروه های منسجم انتقادات زنانه دارند. آنها قطعنامه صادر می کنند و شکایت هایی به صورت آنلاین جمع می کنند. متاسفانه دولت های میزبان کمتر از این موضوعات حمایت می کنند و روشن فکران در افغانستان هیچ گاه به صورت واحد حرکت نکردند تا توجه جامعه جهانی را به خود جذب نمایند چرا که توده ها در اختیار اینها نیست و از مردم نیز دور هستند.

به طور کل چنین اقداماتی در آمریکا بیشتر و در اروپا نیز وجود دارد. متاسفانه روشن فکران مهاجر در کشورهای همسایه مثل پاکستان به خاطر فقر و بیکاری کمتر توانسته اند کاری انجام دهند. به نظرم روشن فکران افغان به طور کل در یک سکوت به سر می برند که سکوت بسیار خطرناکی است. بازیگران اصلی مناقشه در افغانستان با مردم ارتباط دارند و روشن فکران ما بازیگران اساسی نیستند. چرا که جنگ در افغانستان جریان دارد و در طرفین منازعات اسلحه حرف اول را می زند در نتیجه خبری از دادخواهی مدنی نیست.

مقشوش: نوروز جشن بین المللی است که در اکثر کشورهای آسیایی برگزار می گردد، آیا ما در افغانستان توانسته ایم از طریق چنین جشنواره فرهنگی متشرک با این کشورها تبادل فرهنگی در زمینه های مختلف داشته باشیم؟

بنده دیدگاه های خودم را در این باره در مقالات مختلف نوشته ام. نوروز یک بستر فرهنگی، تاریخی و اجتماعی بزرگی هست که در دل تاریخ، فرهنگ و تمدن ما ریشه دارد. این میراث هنوز هم زنده هست. همچنین دشمنان و دوستان نوروز نیز روز به روز بیشتر می شوند. جشن بزرگ آریایی ها و ظهور دوباره طبعیت برای شادابی و نشاط زندگی ما تاثیر گذار هست.

این جشن در سرزمین های مختلف با شباهت ها و تفاوت هایی تجلیل می شود. از آسیانه میانه و افغانستان تا تا قفقاز و بالکان حتی در خاورمیانه و کردها نیز این جشن را برگزار می کنند. در نتیجه یک جشن بزرگ بین المللی به حساب می آید و یونسکو نیز این جشن را یک میراث فرهنگی بشر می شناسد. این جشن مصادف است با روز اول سال خورشیدی، آغاز بهار و تغییرات نیک پس از یک زمستان سخت و تاریک می باشد.

به طور منطقی نباید یک انسان آگاه با این جشن دشمنی کند مگر انسان بخیل، کژ فهم و سیاه اندیش باشد. از آنجایی که نوروز برای همه ارزشمند است پس می تواند یک ابزار خوب برای دیپلماسی و همگرایی کشورها باشد. متاسفانه در افغانستان روایت جشن نوروز ما متاثر از سیاست قومی و فکری رهبران بوده که نمی گذارند تا نوروز به حیث یک جشن بزرگ ملی تجلیل گردد.

در نوروز 1399 وقتی آقای غنی رئیس جمهور افغانستان به مزارشریف مرکز و زادگاه جشن نوروز رفت و در آنجا سخنرانی نمود، حتی یک بار هم از واژه نوروز یاد نکرد و شما خود قضاوت نمایید که رئیس جمهور کشوری که میراث دار نوروز هست و این جشن از آن سرزمین برخواسته، انکشاف یافته و در جهان منتشر گشته است چطور حافظه تاریخی اش اجازه نمی دهد تا یک بار هم از واژه نوروز استفاده کند؟ در نتیجه چطور می توانیم به همگرایی و همبستگی فکر کنیم؟

هر چند نوروز وضعیت خوبی در افغانستان ندارد ولی شمار نوروز دوستان رو به افزایش هست. این پتانسیل در ذات نوروز قرار دارد تا در دیپلماسی منطقه ای ما و ارتباطات فرهنگی میان کشورها کمک کند. از رقص سماع تا شعر خوانی، سفرهای فرهنگی، مشاعره و به طور کل از طریق نوروز می توانیم گفتمان های خوب فرهنگی و تاریخی را برگزار نماییم. در تاجیکستان و ایران این اتفاق صورت می گیرد و امیدواریم در افغانستان نیز به این ارزش توجه کنند.

متاسفانه همان طور که در افغانستان سیاستمداران تلاش می کنند تا نوروز را خفه کنند، همچنین برخی روحانیون نیز در منبر به این جشن حمله می کنند. مشکل بزرگ دیگر ما کشورهای همسایه هستند که خود را تنها میراث دار نوروز می دانند و فکر می کنند که تنها نوروز از آن آنهاست و به انحصار گرفته اند. مگر نمی دانند که خاستگاه نوروز در بلخ باستان هست.

احمد سهیل احمدی 14.6.21

ما از بزرگان توقع داریم تا صلح، امنیت، برابری و عدالت را در کشور برقرار سازند

جوانان ناامید افغانستان

در افغانستان جنگ و خشونت بی داد می کند اما در گوشه و کنار و در هر ولایتی می توانیم جوانان و رضاکارانی را ببینیم که در چنین شرایط خوفناکی کوشش می کنند تا به وطنداران خدمت نمایند. درست است که امروزه نیاز به صلح و امنیت برای مردم افغانستان مهم تر از اکسیژن هست چرا که در ناامنی نمی توانیم زنده بمانیم ولی در چنین وضعیتی زندگی به سختی اما به زیبایی در کشور جریان دارد. ترورها فعالین خبری و شاگردها را هدف قرار می دهند اما هنوز شوق به پیشرفت در میان ما نمرده است و دیر یا زود دشمنان نیز درک خواهند کرد.

خبرنگار مقشوش همراه شیرآقا محمدی مصاحبه دیگری کرده است. آقای محمدی فعال مدنی و فرهنگی از ولایت هرات می باشند که عضو مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان نیز هستند. آقای محمدی فعال رسانه و اجتماعی هستند که تاکنون سمینارها و ورکشاپ های جذابی در موضوعات مختلف برگزار کرده اند. در این مصاحبه درباره خواسته های جوانان از مسئولین، بورسیه های تحصیلی و تبعیض، سمینارهای آموزشی، آزادی بیان و صلح از منظر مردم عامه گفتگو کرده ایم.

مقشوش: از آنجایی که شما با جوانان در میثاق ملی و شورای جوانان ارتباطات دارید، آنها از مسئولین در سال 1400 چه می خواهند و چه امیدهایی نسبت به آینده دارند؟

جوانانی که در حوزه های مختلف در کنار ما حضور دارند، مهم ترین خواسته آنها از مسئولین در سال 1400 این است که رهبران باید در میز مذاکره بنشینند و صلح را تحقق سازند. مسئولین از خواسته ها و منافع شخصی خویش بگذرند و منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح دهند. مهم ترین آرزوی مردم کشور صلح است و به آن امید دارند. اجازه بدهند تا مردم و به خصوص جوانان به صحنه بیایند. ما از بزرگان توقع داریم تا صلح، امنیت، برابری و عدالت را در کشور برقرار سازند. در آن صورت همه جوانان به وطن بازمی گردند تا این کشور را پیشرفته تر و آبادتر از همسایه ها و دیگر کشورهای منطقه بسازند.

در اکثر مواقع مسئولین فقط خواسته های جوانان را شنیده و وعده هایی نیز داده اند اما متاسفانه چنین وعده هایی سرخرمن بوده و هیچ گاه اتفاق نیافتاده است. جوانان خواسته های بسیاری دارند که خواسته اصلی آنها صلح می باشد. جوانان نیازمند برنامه های آموزشی و بورسیه های تحصیلی هستند و می خواهند تا بتوانند تا سطح دکترا در وطن خویش تحصیل نمایند. متاسفانه در حال حاضر نهایت تا سطح ماستری در بعضی ولایات می توانیم تحصیل را ادامه دهیم.

تحصیل و آموزش خواسته مهم جوانان هست ولی وقتی بحث ناامنی به میان می آید، در نتیجه جوانان حاضرند تا دیگر خواسته هایشان را کنار بگذارند تا صلح بیاید. ما معتقدیم که وقتی صلح واقعی به دست بیاید در نتیجه پایه های تحصیل، فرهنگ و... نیز خود به خود ایجاد و استوار می شود. شرط همه چیز صلح است تا در آرامش و امنیت در کنار خانواده زندگی کنیم.

هر چند مسئولین وعده به جوانان می دهند اما در موارد مختلف تبعیض و ناعدالتی وجود دارد. مثلا کشورهای مختلف بورسیه های تحصیلی بسیاری به افغانستان می دهند اما مسئولین این بورسیه ها را در میان احزاب تقسیم می کنند و حتی گاهی آن را می فروشند. یک جوان با استعداد به چنین بورسیه هایی نمی رسد چرا که این بورسیه ها به فرزندان اشراف داده می شود. هر چند وضعیت برای جوانان مستعد دشوار بوده اما بدون شک آنها به مبارزه ادامه خواهند داد.

مقشوش: شما سمینارهایی در فن بیان و سخنرانی در هرات برگزار نموده اید، آیا مردم و به خصوص نسل جوان از آن استقبال نموده و چه پیشنهادهایی به شما ارائه کرده اند؟

ما سمینارها و برنامه های مختلف را برای تمام اقشار مردم در هرات برگزار نموده ایم. مردم استقبال نیک کرده اند چرا که مشتاق چنین فضاهای آموزشی هستند. هر چند متاسفانه مشکلات مالی باعث می شود تا کمتر چنین برنامه هایی برگزار گردد. با این حال اکثر حضار پیشنهاد می کردند که این برنامه ها تداوم و گسترش یابد تا ظرفیت علمی جامعه نیز رشد کند.

سمینارهایی که ما در هرات برگزار کرده ایم، اولین مورد به حساب نمی آید. پیشتر نیز سازمان های مختلفی سمینارهایی را برگزار نموده اند. ناگفته نماند که سمینارهای ما برای تمام اقشار جامعه رایگان بوده است. ما در حوزه های رهبری، فن بیان، مدیریت، ریاضی و دیگر موضوعات متفاوت از جمله ادبیات و زبان فارسی دری، پشتو و انگلیسی نیز برگزار نموده ایم. این سمینارها و صنوف آموزشی را با موفقیت به سطح عالی رسانده ایم. ما توانستیم در هرات سمیناری به عنوان هوش مصنوعی برگزار کنیم که برای اولین بار بود و در آنجا تست هوش اجتماعی نیز برگزار نمودیم.

متاسفانه به دلیل تحولات سیاسی نه تنها برنامه های ما بلکه برنامه اکثر سازمان ها متوقف شده است. ناامنی ها و تحولات احتمالی سیاسی باعث شده تا سمینارها و ورکشاپ ها به حالت رکود درآیند.

مقشوش: شما درباره صلح و همبستگی کدام سمیناری برگزار نموده اید؟ و اشتراک کنندگان چه نظرات و دیدگاه هایی درباره صلح داشته اند؟

در سالهای اخیر تمرکز ما روی موضوع صلح بوده چرا که پیشتر نیز تاکید نمودم که نیاز اصلی ما صلح واقعی می باشد. ما همان اندازه که به اکسیژن نیاز داریم تا تنفس کنیم، به همان اندازه نیز به صلح و آرامش نیازمندیم. ما گفتگوها و جلسات مختلف پیرامون صلح داشته ایم حتی نظرات اشتراک کنندگان را نیز می گیریم. اکثر خواسته ها و نظریات مردم این بوده که ما صلح با عزت می خواهیم. صلحی که افغانان در آن نقش داشته باشند نه اینکه صلح تحمیلی که در کنفرانس بن و... به خورد ملت دادند و نتایج آن پایه مردمی نداشت. هر گونه صلحی که از طرف خارجی ها به مردم تحمیل گردد، شکننده و ناکام خواهد بود. اگر در کنفرانس استانبول مثل بن به خواسته های مردم توجه نشود، این نیز ناکام خواهد شد.

مقشوش: امروز در سال 1400 بحث آزادی بیان در ولایت هرات نسبت به سالهای گذشته چقدر بهبود یافته و چقدر افراطی گردیده است؟

بحث آزادی بیان در اوایل دهه 2000 در افغانستان و به خصوص هرات رشد نمود. رسانه ها در افغانستان پیشرفت کردند و سازمان های خارجی به تقویت کادرهای علمی ما پرداختند. متاسفانه در دو سه سال اخیر آزادی بیان در افغانستان مطلقا به معضلی تبدیل شده است چرا که اکثر رسانه ها و خبرنگاران زیر فشار و تهدید هستند همچنین قتل های هفدمند نیز اکثرا مروبط به فعالین رسانه ای بوده است.

وقتی یک خبرنگار دلسوز درد مردم را بیان می کند اما هدفمندانه او را ترور می کنند، به همین روال باعث می شود که ما ناامید شویم. در این سال اخیر اکثر فعالین خبری خانه نشین کرده اند. هر چند هرات نسبت به دیگر ولایت های افغانستان امن تر است و فعالیت های رسانه ای نیز گسترده تر بوده با این حال نسبت به دیگر ولایت ها فشار و تهدید کمتری وجود دارد.

احمد سهیل احمدی 31.5.21

سوء استفاده از زیبای های فرهنگی

خشونت خشونت به بار می آورد و تبعیض های قومیتی نیز نفرت را شعله ور می سازد. در دنیایی که از خاور دور تا خاور نزدیک با همدیگر همکاری و گفتگو می کنند آیا کار سختی است که ما در افغانستان اختلافات خویش را در خانه حل نماییم؟ دیوار بی اعتمادی و دشمنی در میان مردم افغانستان به حدی بلند گشته است که اگر مردم تظاهرات کنند و به زبان محترمانه بخواهند که امنیت سریعا در کشور مهیا گردد، متاسفانه رهبران سریعا این تظاهرات را به مسائل پوچ قومی ربط می دهند و با قاطعیت آن را سرکوب می کنند که خدای نکرده وحدت اقوام آسیب نبیند. وحدت اقوام در افغانستان به معنای سکوت اقوام هست و عملا خبری از برابری و عدالت نیست!

21 می روز جهانی تنوع فرهنگی، گفتگو و توسعه است. ما در مقشوش تصمیم گرفتیم تا این هفته را به مناسبت چنین روزی تجلیل نماییم اما خواسته ها و واقعیت های بحث تفاوت های فرهنگی به کوتاهی مصاحبه های ما نیست. در مصاحبه آخر هفته تنوع فرهنگی امید داریم که سال آینده شرایط برای همدلی اقوام یک درجه بهتر شده باشد.

خبرنگار مقشوش به مناسب هفته تنوع فرهنگی همراه آقای عبدالشاکر کوهسار مصاحبه کرده است. آقای کوهسار فعال مدنی و پناهندگان هستند که در آلمان زندگی می کنند اما هیچ گاه خدمت به همنوعان خویش را فراموش نکرده اند.

مقشوش: تفاوت فرهنگی مردم افغانستان کدام کمک و فایده برای توسعه افغانستان داشته است؟

هر چند وجود فرهنگ های مختلف در افغانستان خوبی های خود را دارد اما متاسفانه در شرایط کنونی از این تفاوت های فرهنگی یک سو استفاده سیاسی، فرهنگی و بعضا اجتماعی صورت می گیرد. به خصوص بزرگان قوم و قبیله کوشش کرده اند تا مردم را به سمت و سویی بکشانند. این را باید گفت که در مقابل تفاوت های فرهنگی ما در افغانستان شاهد تعیض های قومی و فرهنگی هستیم. در نتیجه باعث شده تا تفاوت های فرهنگی فایده مثبت زیادی نداشته و بیشتر برای دشمنی ها و اختلافات از آن استفاده شده است.

مقشوش: آیا واقعا جنگ باعث اختلافات گسترده گردیده است و یا اینکه اختلافات آنقدر عمیق هست که راهی برای همبستگی نگذاشته است؟

به یقین وقتی جنگ و مشکلات اقتصادی دامن افغانستان را گرفته است، باعث می گردد تا قومی که فرهنگ و زبان متفاوتی دارد عملا به طور تبعیضانه از صحنه حذف شود و طرفی که زور داشته یک سلسله نابرابری و ناعدالتی را اعمال کرده است. ما شاهد نابرابری حقوق اولیه برای همه شهروندان افغانستان هستیم.

مقشوش: تنوع فرهنگی مردم افغانستان کدام کمکی برای برقراری صلح داشته است یا خیر؟

مسئله صلح به نظرم درگیر خواسته های سیاسی کشورهای دیگر هست چرا که افغانستان نقطه استراژیک برای کشورهای غربی مثل آمریکا محسوب می شود. آنها از این نقطه استراژیک برای سرکوب و مقابله با حریف هایی که در آسیا داشته اند، استفاده می کنند. عملا افغانستان میدانی برای رقابت کشورهای ابرقدرت گردیده است.

درست است که اقوام افغانستان می توانند تاثیر گذار باشند اما وقتی که بتوانند همبستگی و برادری خویش را حفظ نمایند. در نتیجه در آن صورت تصمیم توده مردم در امر صلح می تواند اهمیت داشته باشد. اما در حال حاضر کشورهای ذینفع در افغانستان و رهبران سیاسی از این تفاوت ها سو استفاده می کنند و ارزش های اقوام مختلف که در یک خانه به نام افغانستان زندگی می کنند را نادیده می گیرند.

تا به امروز به خواسته های مردم احترام نگذاشته اند وگرنه صلح امریست که به آسانی محقق می شود. اما جنگ و شرایط تلخ فعلی در اصل یک جنگ تحمیلی بالای مردم افغانستان هست. رقبا می کوشند تا خشونت در کشور همیشه در اوج باشد و آنها قدرت خویش را در منطقه به رخ بکشند.

هر چند سالهاست که پروسه صلح در افغانستان در جریان بوده و دولت ها همیشه تلاش داشته اند تا قربانی و کشته های مردم از اقوام مختلف را نادیده بگیرند و نشان دهند که برادر با برادر جنگ ندارد پس می توانیم به صلح نایل شویم. در نتیجه رفتار ضعیفانه دولت در برابر مخالفین باعث شده تا هم پروسه شکست بخورد و هم دشمنان قوی تر گردند.

از سال گذشته ما شاهد حملات وحشیانه از سمت دشمن بوده ایم که حتی یک حیوان هم آن را انجام نمی دهد. این خشونت ها سبب ناراحتی، مهاجرت و بی سرنوشتی مردم افغانستان می شود و در نتیجه فقر اقتصادی و فرهنگی را به ارمغان آورده است. ما در پروسه فعلی صلح صداقت را نمی بینیم.

مقشوش: افغان های خارج از کشور در توسعه فکری و فرهنگی افغانستان کدام نقشی می توانند بازی کنند؟

در حال حاضر فعالان مدنی، سیاسی و اجتماعی به خصوص خانم ها زیر تهدیدها و جبر قرار گرفته اند و به سختی می توانند فعالیت های خویش را انجام دهند چرا که شرایط مساعد نیست. افغانانی که در خارج از کشور به سر می برند عملا می توانند کارهای خوبی بسیاری برای مردم افغانستان انجام دهند. ما شاهد برگزاری و اجرای برنامه های فرهنگی و اجتماعی بسیاری از سوی آنها هستیم. این فعالیت ها را به فال نیک می گیریم.

اکثر فرهنگیان ما در کشور مصون نیستند و نمی توانند آزادانه دردهای خویش را بیان کنند. هر چند زندگی در مهاجرت همه خواسته های انسان را فراهم نمی کند اما با این حال آزادی بیان برقرار هست و آن ارزشهایی که فعالین فرهنگی ما به خاطر ناامنی و محدودیت های مدنی نمی توانند داشته باشند، حداقل در اروپا برای فعالین مهیا است.

در افغانستان جشن نوروز که از هزاران سال پیش در این کشور تجلیل می گردیده است اما اکنون در خیلی از شهرها ما شاهد هستیم که افرادی هستند که به فعالین فرهنگی ما اجازه نمی دهند تا آن را تجلیل کنند. به بهانه های دینی و ناامنی مخالفت می کنند. جز نوروز صدها مسئله فرهنگی دیگری هست که به خاطر مشکلات عملا شرایط مهیا نیست تا رشد و معرفی گردند.

مقشوش: رسانه ها و فعالان خبری به نظر شما در یک سال اخیر که موضوعات صلح و جنگ ادامه دارد، توانسته اند که فرهنگ همبستگی و صلح میان اقوام مختلف افغانستان را منتشر سازند؟

به یقین که رسانه ها باید سخنگو و زبان خواسته های مردم باشند. قطعا فعالیت خبرنگاران و فعالین رسانه ای چه در افغانستان و چه در خارج قابل قدر است. آنها زیر فشارهای امنیتی و تهدیدها تلاش می کنند تا فعالیت نمایند. ما در سال اخیر شاهد چندین مورد ترورهای تروریستی هدفمند بودیم که ژورنالیست های آگاه ما را قربانی کرده اند.

با این حال در مسائل فرهنگی رسانه های افغانستان مقصر هستند که این موضوع مربوط به وزارت فرهنگ و اطلاعات می باشد تا آنها را کنترل نمایند. رسانه ها وظیفه دارند تا برای رشد فرهنگ افغانستان تلاش کنند. متاسفانه وزارت در این سالها نظر و دیدگاه مناسبی نداشته است. ما شاهد پخش سریال هایی در تلویزیون های افغانستان بوده ایم که باعث رشد اختلافات در میان خانواده ها و حتی بین زن و شوهر شده اند. وقتی فرهنگ های بیگانه تبلیغ می گردد آن هم در شرایطی که اکثر مردم ما سواد کافی اجتماعی و فرهنگی ندارند پس تاثیر منفی بیشتری برجای می گذارد.

احمد سهیل احمدی 26.5.21

تفاوت فرهنگی برای افغانستان می تواند نتیجه مثبت را به بار بیاورد اما هیچ گاه اینگونه نشده است.

ما و تنوع فرهنگی در افغانستان

وقتی از تنوع فرهنگی در افغانستان یاد می کنیم، ما را به یاد لباس های زیبا، غذاهای خوشمزه و سنت های منحصر به فردی می اندازد که در هر ولایت و منطقه ای در وطن متفاوت است اما همه زیر یک آسمان ایستاده ایم و از ادامه جنگ و وحشت متنفریم. شاید دشمنان بیاندیشند که تفاوت های ظاهری و فرهنگی ما اعم از زبان و مذهب باعث اختلاف در میان ما خواهد شد تا بر تنور جنگ بیافزایند اما نمی دانند که هیچ گاه برادر کشی را از چشم وطنداران خویش نمی بینیم و مطمئن هستیم که اگر دشمنان قسم خورده ما چاقوی وحشت و جنگ را از گلوی این کشور بردارند، همه ما بی صبرانه یکدیگر را بغل می کنیم و خبر برقراری صلح واقعی را به همدیگر بشارت می دهیم حتی اگر فرد مقابل ما، همسایه ما و رفیق ما از قوم و مذهب دیگری باشد.

21 می روز جهانی تنوع فرهنگی، گفتگو و توسعه است. ما در مقشوش تصمیم گرفته ایم تا ضمن تجلیل این روز ارزشمند در این هفته به این بپردازیم که تفاوت های فرهنگی در افغانستان چه طور به خاتمه جنگ خانمان سوز کمک می کند و آیا واقعا مردم از تنوع فرهنگی در این کشور لذت می برند؟

خبرنگار مقشوش به مناسب هفته تنوع فرهنگی همراه آقای احمد ضیا فیروزپور مصاحبه کرده است. اقای فیروز پور فعال فرهنگی و سیاسی می باشند.

مقشوش: تفاوت فرهنگی مردم افغانستان کدام کمک و فایده برای توسعه افغانستان داشته است؟

توسعه در هر جامعه ای به عوامل مختلفی بستگی دارد، از جمله عوامل سیاسی، اقتصادی و از همه مهم تر عوامل فرهنگی است. تنوع و تفاوت های فرهنگی در یک جامعه انسانی برای رشد، توسعه، شکوفایی اقتصادی و انکشاف نقش اصلی را بازی می کند. مثلا در جامعه هایی که از جنگ، نفاق و بحران سر بلند نموده، عملا مردم آن جامعه قبول کرده اند که تفاوت فرهنگی، نژادی و دیدگاه های فکری نه تنها یک معضل و مشکل نیست بلکه می تواند به یک قوت نیز تبدیل گردد.

در مورد افغانستان نیز که یک کشور متشکل از اقوام، جغرافیا و افکار مختلف می باشد. در این کشور پشتون، تاجیک، هزاره، ترکمن، ازبک و سایر اقوام با همدیگر به طور مشترک صدها سال زندگی می کنند. این تفاوت فرهنگی در میان عامه مردم، اصناف و داخل خانه ها نقش خوبی برای توسعه و انکشاف فرهنگی بازی کرده و مردم عامه کمتر خریدار تئوری های نژادپرستانه ای بوده اند که متاسفانه از سوی نخبگان و رهبران سیاسی در جامعه تزریق گردیده است. بدبختانه رهبران و حاکمان سیصد ساله اخیر کشور کمترین باور و اعتقاد نسبت به قبول تفاوت فرهنگی و احترام به آن داشته اند. این نیز ناشی از نوعی تعصب و برتری جویی بوده است. هیچگاه اجازه نداده اند که از طریق تفاوت های فرهنگی افغانستان به سمت انکشاف گام بردارد.

رهبران نگذاشته اند که قدرت به شکل انتخابی و به طور محلی و مردمی شکل بگیرد. بلکه قدرت بیشتر از طریق اعمال زور و فشار منتقل گردیده است. متاسفانه چنین اعمال باعث گردیده که زیبایی ها و جذابیت های فرهنگی در افغانستان تضعیف گردند و روایت فرهنگی را نیز یک دست و قومی نموده اند. متاسفانه الگوهای فرهنگی در کشور که از آن به عنوان الگوهای ملی نیز تعریف می گردد، چنین الگوهایی باعث وحدت اقوام نگردیده است. در حالی که به نظر می رسد تفاوت فرهنگی برای افغانستان می تواند نتیجه مثبت را به بار بیاورد اما هیچ گاه اینگونه نشده است.

نوروز یک مثال خوب فرهنگی است که در آسیای میانه به عنوان یک میراث فرهنگی بزرگ یاد می گردد. متاسفانه سیاستمداران ما به خاطر تعصبات قومی که داشته اند، کمترین توجه و سرمایه گذاری روی این میراث فرهنگی کرده اند که باعث گردیده تا مرز های نامرئی فرهنگی در میان مردم شکل گیرد. با این حال تاکید می کنم که شهروندان افغانستان قربانی چنین تفکراتی بوده ولی خود را میراث دار این فرهنگ می دانند.

ای کاش ما نیز در افغانستان می توانستیم از این تفاوت های فرهنگی به عنوان نقطه قوت استفاده کنیم و از تجربه کشورهایی مثل ایالات متحده آمریکا که اجازه می دهند تا یک سیاستمدار از میان اقلیت رئیس جمهور گردد،، الگوبرداری می کردیم تا شاهد ریاست جمهوری یک ازبک، ایماق، سیک و یا دیگر اقلیت ها می بودیم.

مقشوش: تنوع فرهنگی مردم افغانستان کدام کمکی برای برقراری صلح داشته است یا خیر؟

به نظر من به عنوان یک شهروند افغانستان از این تفاوت ها استفاده کمتری شده است. تفاوت های فرهنگی می تواند یک ظرفیت و بستری برای استفاده از گوناگونی فرهنگی باشد. افغانستان مثل یک قالین رنگارنگ می ماند که تکه تکه شده و از هم پاشیده است. اما در اصل یک قالین بسیار چشم نوازی می باشد که از تفاوت های فرهنگی آن برای جنگ بیشتر سو استفاده شده است.

متاسفانه وقتی جریانات و حوادث را کنار هم می گذاریم، به این نتیجه می رسیم که نه تنها جنگ فعلی به خود ما مربوط نیست بلکه برقراری صلح نیز در اختیار ما نمی باشد. امروز نیز زمزمه صلح را به خاطر نیازمندی سیاست خارجی ایالات متحده، تغییر دیدگاه پاکستان و علاقه مندی کشورهای همسایه ما آن را می شنویم. در اینجا نیز سهم مردم ما و فرصت تصمیم گیری دولت کمتر می باشد.

از زمان کودتای داودخان که نظام شاهی در افغانستان از بین رفت تا دیگر کودتاها و جنگ های داخلی همیشه هر یک عامل بیرونی وجود داشته است. چرا که مسئله جغرافیای ما یک فاکتور تاثیرگذاری عوامل بیرونی بوده و فاکتور دیگر نیز مشترکات فرهنگی اقوام در افغانستان با هر یک از کشورهای همسایه که باعث شده تا زمینه مناسب فراهم گردید و آن کشور از اختلافات کوچک ما سو استفاده و بهربرداری نمایند.

یک مسئله مهم بحث پروسه ملت-دولت است. در افغانستان هیچ گاه نتونسته ایم این اصل براساس ماهیتی که دارد به یک راهی برای گفتمان تبدیل شود. در حالی که افغانستان از اقوام و افکار مختلفی تشکیل شده اما براساس تعریفی که امروز از دولت در جهان می شود، ما در داخل کشور به یک ملت واحد با ارزش های مشترک تبدیل نشده ایم. باید عقده های تاریخی در میز گفتگو حل شود نه اینکه این عقده ها در میدان های جنگ تسویه گردد. اختلافات تاریخی و برترجویی های قومی را باید مردم در میان خود حل کنند و با هم کنار بیابند.

در دو دهه اخیر هر چند مردم افغانستان قربانی داده اند و آواره و مهاجر گشته اند اما با این حال به آگاهی نسبی نیز رسیده اند. مهم این است که ما به عقب برنگردیم. ما در یک برهه حساس تاریخی قرار داریم. در این دوره هم مردم، هم نخبگان و رهبران احزاب و هم دوستان بین المللی ما باید درست تصمیم بگیرند. باید بگذارند تا مردم افغانستان به یک الگو برای جهانیان تبدیل شوند و گذر این کشور از این مرحله حساس به یک راه حل برای دیگر کشورهای بحران زده تبدیل گردد.

مقشوش: افغان های خارج از کشور در توسعه فکری و فرهنگی افغانستان کدام نقشی می توانند بازی کنند؟

فعالان در گذشته نیز نقش مثبتی و منفی در خارج از کشور بازی کرده بودند. کنفرانس بن اول این زمینه را مساعد نمود تا تعداد زیادی از افغانان آموزش دیده، به عنوان متخصصین و رهبران مسلکی به افغانستان برگردند. از همان زمان تا کنون در پست ها و منصب های گوناگون به شمول وزیر، وکیل و حتی رئیس جمهور فعالیت می کنند. آقای غنی از جمله تحصیل کنندگان و روشن فکرانی بود که از غرب به افغانستان برگشت و کشور را رهبری می کند. در نتیجه بیشتر از این چه توقعی از افغانان خارج از کشور می توانیم داشته باشیم.

هر چند وزرا، مشاورین و نزدیکان دولت آقای کرزی و غنی از غرب برگشته اند اما متاسفانه اینان حداقل به اندازه رهبران سنتی ما نیز تاثیرگذار و موفق نبوده اند. اکثر این رهبران فقط به دنبال این بوده اند تا حساب های بانکی خویش را پر پول کنند چرا که تشنه قدرت و ثروت می باشند. از امکاناتی که جامعه جهانی برای افغانستان مهیا نمود، این رهبران سو استفاده و سرقت کردند.

با این حال هر یک از نسل های فعال مدنی و سیاسی که بعد از کودتا داوودخان تا به امروز در غرب صدا بلند کرده اند تا حدی موفق و تاثیرگذار نیز بوده اند. تاسف این است که هیچ گاه به شکل یک کانون واحد و هدفمند نتوانسته حرکت کنند. دلیل این نیز به خاطر جنگ های قومیتی هست که در افغانستان جریان دارد و باعث شده تا فعالان در خارج نیز مرزهای فعالیت خویش را از هم جدا نمایند.

احمد سهیل احمدی 22.5.21

چنین حرکت های فرهنگی برای توسعه افغانستان مفید واقع می گردد، می تواند دیدگاه مثبت جهانیان را نسبت به کشور ما جذب کند

وحدت افغانستان با تنوع فرهنگ ها

وقتی از تنوع فرهنگی در افغانستان یاد می کنیم، ما را به یاد لباس های زیبا، غذاهای خوشمزه و سنت های منحصر به فردی می اندازد که در هر ولایت و منطقه ای در وطن متفاوت است اما همه زیر یک آسمان ایستاده ایم و از ادامه جنگ و وحشت متنفریم. شاید دشمنان بیاندیشند که تفاوت های ظاهری و فرهنگی ما اعم از زبان و مذهب باعث اختلاف در میان ما خواهد شد تا بر تنور جنگ بیافزایند اما نمی دانند که هیچ گاه برادر کشی را از چشم وطنداران خویش نمی بینیم و مطمئن هستیم که اگر دشمنان قسم خورده ما چاقوی وحشت و جنگ را از گلوی این کشور بردارند، همه ما بی صبرانه یکدیگر را بغل می کنیم و خبر برقراری صلح واقعی را به همدیگر بشارت می دهیم حتی اگر فرد مقابل ما، همسایه ما و رفیق ما از قوم و مذهب دیگری باشد.

21 می روز جهانی تنوع فرهنگی، گفتگو و توسعه است. ما در مقشوش تصمیم گرفته ایم تا ضمن تجلیل این روز ارزشمند در این هفته به این بپردازیم که تفاوت های فرهنگی در افغانستان چه طور به خاتمه جنگ خانمان سوز کمک می کند و آیا واقعا مردم از تنوع فرهنگی در این کشور لذت می برند؟

خبرنگار مقشوش به مناسب هفته تنوع فرهنگی همراه آقای شیرآقا محمدی مصاحبه کرده است. اقای محمدی فعال مدنی و فرهنگی از ولایت هرات می باشند که عضو مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان نیز هستند.

مقشوش: تفاوت فرهنگی مردم افغانستان کدام کمک و فایده برای توسعه افغانستان داشته است؟

در ابتدا لازم می دانم که تعریفی از فرهنگ داشته باشم. مجموعه قوانین، آداب، رسومات، اخلاقیات و عقایدی که در یک جامعه وجود داشته باشد، آن را فرهنگ می نامیم.

همان طور که می دانید افغانستان در مسیر شاهراه ابریشم قرار دارد در نتیجه باعث تفاوت های فرهنگی در این کشور گردیده است. از آنجایی که کشورهای مختلف از طریق افغانستان در مسیر ابریشم گذر می کرده اند، تاثیرات فرهنگی نیز برجای گذاشته اند و باعث شده تا تنوع فرهنگی را در وطن شاهد باشیم. چنین تفاوت های فرهنگی برای توسعه و انکشاف افغانستان تاثیرات مثبتی داشته است.

در طول سال مراسم ها و جشنواره های فرهنگی مثل نوروز باعث می گردد تا مردم افغانستان در کنار هم جمع گردند، وقتی با همدلی یک برنامه فرهنگی را آغاز می کنند، در نتیجه می توانیم بگوییم که چنین حرکت های فرهنگی برای توسعه افغانستان مفید واقع می گردد، می تواند دیدگاه مثبت جهانیان را نسبت به کشور ما جذب کند و عاملی برای تغییر وضع مردم افغانستان و منطقه گردد.

مقشوش: تفاوت های فرهنگی واقعا چه پدیده هایی هستند، در حالی که میان مردم افغانستان فرق وجود دارد اما همه زیر بیرق آن را تجلیل می کنند؟

تنوع های فرهنگی متعددی داریم، مثلا در افغانستان بازی های محلی بسیاری وجود دارد که چنین بازی های جذابی را دیگر کشورهای منطقه شاید نداشته باشند. گاهی فصلی یک بار و گاهی هفته ای یک بار مردم بازی های محلی را برگزار می کنند تا باشندگان از محله ها و جاهای مختلف دور هم جمع می شوند و فرهنگ خویش را تجلیل نمایند.

چنین اتفاقی باعث می گردد تا حس همدیگر پذیری در میان مردم تقویت شود. مثلا بازی بز کشی را می توانیم یاد کنیم که یکی از بازی های سنتی محبوب در افغانستان هست که تبدیل به یک فرهنگ شده است. بازی در فصل هایی که هوا معتدل می باشد، برگزار می گردد. در هر میدان بز کشی تا سه هزار نفر گرد هم می آیند و عملا فرهنگ خویش را تجلیل می کنند آن هم در حالی که ما در چهل سال اخیر با جنگ و وحشت مواجه ایم اما مردم فرهنگ خویش را زنده نگه می دارند.

مقشوش: وقتی از خارج به افغانستان نگاه می کنیم، مردم این کشور تفاوت های ظاهری و بعضا زبانی با یکدیگر دارند، با چنین تفاوت هایی آیا باشندگان در شهرها و قریه های مختلف مردم دیگر مناطق را خوش دارند و می پذیرند؟

بلی، اتفاقا وقتی به ولایت های مختلف مثل ننگرهار، کابل و... می روم، می بینیم که مردم همدیگر را خوش دارند. در ولایات جنوبی مندیل به همراه دارند و در ولایات شمالی نیز کلاه پکول به سر می کنند. وقتی اینان همدیگر را می بینند، همدیگر را گرم بغل می کنند و یکدیگر را دوست دارند. این اتفاق عادیست که مردم از ولایات شمالی به ولایات جنوبی برای تفریح سفر کنند و برعکس نیز شاهد آن هستیم چرا که تفاوت های فرهنگی خود را دوست دارند.

متاسفانه مشکل از آنجاست که یک عده سیاستمدار برای منافع شخصی خویش بحث های اشتباه و تفرقه انگیز را مطرح می کنند. ما باید واقعیت را از دید مردم ببینیم که آنها خواهان چه هستند؟

مردم عام نه تنها همدیگر را دوست دارند بلکه لهجه ها و زبان های مختلف را تحسین می نمایند. مثلا مردم در ولایت های دیگر از لهجه هراتی به نیکی یاد می کنند. باشندگان هرات نیز لهجه کابلی را خیلی دوست دارند. مردم در کابل از لهجه قندهاری لذت می برند و چنین ارتباطی میان همه ولایات افغانستان وجود دارد در نتیجه به تفاوت آداب، رسوم و... همدیگر احترام می گذارند.

مقشوش: تنوع فرهنگی مردم افغانستان کدام کمکی برای برقراری صلح داشته است یا خیر؟

متاسفانه دشمنان افغانستان از تفاوت های فرهنگی به عنوان ابزار و آلت جنگ در وطن استفاده کرده اند. نه ادامه جنگ فعلی به خود ما مربوط است و نه برقراری صلح از آن خود ماست. کشورهای منطقه از تشدید جنگ سود می برند و از تفاوت های فرهنگی برای تشدید و ادامه جنگ استفاده می کنند.

مردم بعد از سالهای طولانی به این شعور رسیده اند که حداقل وظیفه داریم تا پلان های استخبارات خارجی را خنثی نماییم و تا حد ممکن از آن دوری کنیم. شاید نسل های قبل فریب خورده باشند اما آزموده را آزمودن خطاست. دیگر نسل جوان فریب بازی کشورهای مختلف را نمی خورند و با دل و جان وطنداران خویش را دوست دارند. خوشبختانه روزانه مردم به شعور سیاسی بهتری می رسند.

نسل جوان برای برقراری صلح و همبستگی میان مردم افغانستان چه نقشی ایفا نموده اند و آیا این نسل نسبت به نسل های گذشته فرقی درباره صلح دارد یا خیر ؟

نسلی که بعد از دوران طالبان رشد کرده اند حتی دوران تحصیل و شاگردی خویش را در جنگ گذرانده و به خوبی می دانند که جنگ از آن کیست، صلح به کی تعلق دارد و چرا در کشور ما جنگ ادامه می یابد.

این نسل روزانه برای تحقق و کسب حقوق خود مبارزات گسترده ای را انجام می دهد. در سالیان اخیر بیشتر قربانیان جنگ در افغانستان مربوط به جوانان می باشد چرا که جوانان می خواهند در هر برنامه ای سهم فعالی داشته باشند. جوانان ملبس به علم و دانش هستند و به همین خاطر شاید به حدی که توقع دارند به اهداف خویش در برقراری صلح دست نیافته اند اما نسبت به نسل های پیشین بهتر توانسته موضوع پروسه صلح را به پیش ببرند.

مقشوش: رسانه ها و فعالان خبری به نظر شما در یک سال اخیر که موضوعات صلح و جنگ ادامه دارد، توانسته اند که فرهنگ همبستگی و صلح میان اقوام مختلف افغانستان را منتشر سازند؟

متاسفانه افغانستان یک کشور مصرف کننده و فقیر می باشد. به نظرم بیشتر فعالان خبری و رسانه ها سخنگو خارجی ها هستند. هر چند درد واقعی ملت را یک تعداد معدودی از رسانه ها در افغانستان آن را انعکاس می دهند.

اکثر فعالان رسانه ای ایده و هدف دیگران را اجرا می کنند. به قول ضرب المثلی معروف ما که می گوید: هر کس که نان داد، فرمان دهد. در نتیجه هر نهاد یا فردی به این رسانه ها کمک کند، برنامه و دیدگاه های همان سازمان را به پیش می برند. ما نسبت به کارنامه و رفتارهای رسانه خویش گله داریم. هر چند نباید این را فراموش کرد که رسانه های افغانستان منابع کافی برای ادامه فعالیت خویش ندارند.

احمد سهیل احمدی 19.5.21

متاسفانه فکر می کنم که بعد از صلح موجی از مهاجرت نیروهای متفکر ما صورت خواهد گرفت.

کشمکش تحصیل زنان

این روزها که پروسه صلح در افغانستان به لحظات حساسی رسیده است چرا که فاصله کمی بین جنگ داخلی با صلح سراسری وجود دارد. اقشار مختلف مردم منتظر آتش بس سراسری هستند اما هیچ قشری به اندازه قشر دانشجو و محصل ما این جوانب را واقع بینانه بررسی نمی کند تا ببیند که چه آینده ای در انتظار ایشان خواهد بود. حملات تروریستی مثل دانشگاه کابل و کوثر دانش باعث گردید که سوالاتی در میان مردم عامه مطرح گردد، چرا ما برای دانش و دانشگاه، آزادی و چنین موضوعاتی باید قربانی بدهیم؟ اما سوال اصلی این است که واقعا در این دو دهه موضوعات مهمی مثل تحصیل عمومی و ممتاز برای تمام مردم چه در کابل و چه در ولسوالی های دورافتاده فراهم گردیده؟ حملات تروریستی درست است که وحشت آفرین بوده اما فساد و تبعیض در بورسیه های تحصیلی دست کمی هم از جنایت بشری نداشته است.

خبرنگار مقشوش همراه امان ضیائی مصاحبه کرده است. ماستر ضیائی دانش پژوه و عضو مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان می باشند. استاد ضیائی رئیس سابق دانشگاه بغلان، استاد دانشگاه کابل و رئیس شورای فرهنگی دانشگاه کابل نیز بوده اند. در این مصاحبه همراه ایشان به موضوعاتی از قبیل آینده تحصیلات عالی به خصوص برای زنان، واقعیت ها و کارنامه های تحصیلات عامه و وضعیت بورسیه های تحصیلی در چهار دهه اخیر گفتگو کرده ایم.

مقشوش: با توجه به حوادثی که در آینده افغانستان اتفاق خواهد افتاد از جمله برگزاری کنفرانس استانبول، آمدن حکومت موقت و تعدیل قانون اساسی به نظر شما در آینده چه تغییراتی در قانون تحصیلات عالی از جمله تحصیل دختران به وجود خواهد آمد؟

با اعلامیه که رئیس جمهور آمریکا اعلام کرده عملا پروسه مذاکرات دچار چالش خواهد شد و فکر نمی کنم که مذاکرات صلح نتیجه دهد. همچنین گفته می شود که طالبان هیچ گاه از یک آدرس مشخص و واحد سخن نگفته اند. دسته های مختلف طالبان تا پیش از این در مسیر مورد نظر آمریکایی ها کار می کردند و از مذاکرات دوحه به بعد عملا وضعیت تغییر کرد. آمریکا وقتی با طالبان مستقیم مذاکره نمود، عامل این شد که طالبان را به حیث یک ابر قدرت به جهانیان معرفی کند. طالبان دیگر هرگز سر تسلیم خم نخواهند کرد و از مواضع خویش عقب نشینی نمی کنند. دونالد ترامپ برای پیروزی در انتخابات هر شرط طالبان را پذیرفت و امروز که جو بایدن رئیس جمهور آمریکا شده است، دیگر نمی تواند از مواضع پیشین عقب نشینی نماید و باید آن را تکمیل کند.

معتقد هستم که دوران پیش از 2001 باز نمی گردد اما اتفاق هایی خواهد افتاد. به نظرم رهبران جهادی و سیاسیون فعلی اصلا به دنبال منافع مردم نیستند بلکه برای آنها منافع شخصی اهمیت دارد. در نتیجه برای رضایت طالبان ممکن است که عقب نشینی بزرگی در زمینه تحصیل دختران انجام گیرد. باور دارم که تحصیلات عالی برای دختران با آغاز حکومت طالبان دچار چالش های سختی می گردد. احتمالا در دانشگاه صنف دختران و پسران را جدا می سازند. طالبان محدودیت هایی برای قشر روشن فکر و فعالان مدنی ایجاد می کنند چرا که اعتقادی به این موضوعات ندارند. متاسفانه فکر می کنم که بعد از صلح موجی از مهاجرت نیروهای متفکر ما صورت خواهد گرفت.

مقشوش: به نظر شما در این دو دهه اخیر که ادعا می شود فرصت برای تحصیل دختران مهیا گردیده، آیا واقعا چنین ادعایی درست است و واقعا میلیون ها دختر از تحصیلات عالی محروم نبوده اند؟

واقعا زنان که نیمی از نفوس افغانستان هستند توانسته اند تحصیلات عالی را ادامه دهند. خوشبختانه جمع کثیری از زنان توانسته با نمره عالی فارغ شوند و در ادارات دولتی همچنین پروژه های بین المللی کار می کنند. اما سهم گیری زنان در دولت عملا سنبولیک و نمایشی بوده است. حتی زنانی که در پارلمان وکیل هستند نیز نقش واقعی در جامعه ما ندارند.

در جامعه سنتی ما استبداد و تبعیض علیه زنان وجود دارد. آن طور باید و شاید که حق زنان افغانستان هست تا به آزادی و ترقی برسند، موفق نشده اند. این یک فاجعه است. متاسفانه غربی ها نیز که به بهانه توانمند سازی بانوان افغانستان پروژه ها را در کشور اجرا می نمایند در این پروژه ها میلیون ها دالر اختلاس می شود.

هر چند که جمعیت زنان فارغ التحصیل در افغانستان کم نیست اما نتوانسته به اندازه شایستگی خویش موفق شوند.

مقشوش: به نظر شما در دورانی که افغانستان زیر اشغال ارتش سرخ قرار داشت و در حال حاضر نیز کشور تحت اشغال ناتو قرار دارد، چه تفاوت و چه شباهت هایی بین دانشگاه و دانشجو در این دو دوره می بینید؟

در دوران جمهوری دموکراتیک خلق که تحت حمایت شوروی نیز بود، دولت بورسیه های تحصیلی بسیاری به دانش آموزان عضو حزب دموکراتیک خلق داد تا به کشورهای سوسیالیستی بروند. در آن بورسیه ها تبعیضی وجود نداشت در نتیجه به فرزندان رعیت و خان به یک اندازه اهدا می گردید. اکثر محصلان ما بعد از تحصیل به افغانستان بازگشتند.

متاسفانه در دوران حضور غرب در افغانستان بورسیه های تحصیلی فقط سهم فرزندان ثروتمندان و مافیای قدرت می باشد. در این دو دهه فرزندان چنین قدرتمندانی توانسته اند به خارج بروند و تحصیلات را ادامه دهند. اما فرزندان کسانی که توان مالی نداشته باشند راهی تحصیلات عالی برای آنها وجود ندارد.

احمد سهیل احمدی 3.5.21

اگر جهشی نداشت قطعا زنجیره انتقال بین انسان ها و پاندمی نیز اتفاق نمی افتاد.

از کرونا تا کوید 21

بیش از یک سال از شیوع کرونا می گذرد. این بیماری که فقیر و غنی را نمی شناسد نه تنها به تنفس بیمار آسیب وارد می کند بلکه مشکلات دیگری نیز به وجود می آورد. یک سال پیش در چنین روزی کسی فکر نمی کرد که کرونا ویروس یا همان کوید 19 می تواند اثرات مرگبار مالی و جانی بسیار شدید تر از آنفولانزای مرغی و خوکی حتی مارس و مرس داشته باشد. کرونا سبک زندگی و اجتماعی بشر را تغییر داده است و این روزها امید به واکسیناسیون سراسری باعث شده تا بشر به آینده امید بیشتری داشته باشد. امروز همه متوجه هستند که شیوع کرونا چه عواقبی داشت و سال بعد ممکن هست متوجه گردیم که واکسن چه تاثیرات ( مثبتی) داشته است.

خبرنگار مقشوش همراه پرفسور دکتر سید رفیع الله حلیم مصاحبه کرده است. پرفسور حلیم عضو مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان همچنین و متخصص پرازیتولوژی هستند. ایشان استاد پوهنتون کابل و ننگرهار نیز هستند. حالا که یک سال از شیوع کرونا گذشته وقت آن است که به آن بپردازیم که چرا بیماری های ویروسی منتقل می گردند، امراض حیوانی چه ویژگی هایی دارند، انتی فروند و انتی بادی چیست؟ چرا آنفولانزای مرغی و خوکی شیوع یافتند و تفاوت آنها با کرونا چیست، چه شد که مارس و مرس شیوع یافتند و کرونا چه ویژگی هایی دارد. در باره این موارد گفتگو کرده ایم.

مقشوش: آیا به نظر شما انتقال عامل مرضی از حیوان به انسان و بعدا از انسان به حیوان امکان دارد ؟

بر طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی بیماری هایی که بین حیوان و انسان انتقال می یابند را زئونوز یا بیماری های قابل انتقال می نامند که تقریبا هشتصد بیماری مشترک بین انسان و حیوان مشخص گردیده است.

ویروس کرونا یک زئونوز هست که از عامل حیوانی به انسان منتقل شده است. اولین بار در چین شیوع یافت که از خفاش به پستانداری به نام پانگولین از طریق مدفوع و تنفس خفاش در جنگل منتقل شده بود.

بعضی از ویروس ها از جمله سارس و مرس از حیوان به انسان منتقل می گردند. همچنین بیماری سالک وقتی که پشه ای انسان را بگزد باعث می شود تا عامل شیوع بیماری را در انسان و حیوان منتشر کند. آنفولانزای خوکی در ابتدا فقط در بین خوک ها شیوع می یافت. بعد از آنکه دوباره جهش یافت باعث شد تا از انسان به انسان نیز منتقل یابد. اگر جهشی نداشت قطعا زنجیره انتقال بین انسان ها و پاندمی نیز اتفاق نمی افتاد.

مقشوش: لطفا توضیح دهید که انتی بادی و انترفیرون چه ویژگی هایی دارند؟

برای پاسخ به این سوال ابتدا باید انتی ژن را بشناسیم. انتی ژن ها یک نوع پروتئین هستند. انتی ژن نوعی ذرات خارجی هست که در وارد بدن انسان می شود و سیستم بدن را تحریک می کند عملا انتی بادی را به وجود می آورند. انتی بادی ها از سلول های بدن در مقابله و مجادله با امراضی مثل انتی ژن ها تشکیل می شود. انتی ژن ممکن که ویروس، باکتری و... باشد. انتی بادی سلامت بدن را تامین می کند و پنج نوع دارد.

انتر فیرون نیز مهم است و بیشتر فعالیت آن مربوط به مقابله با ویروس هاست. انتر فیرون ها مقاومت بدن را بهبود می بخشند که سایتو کاینها از این خانواده هستند. در 1957 انتی فروند کشف شد. اینان با سرطان، اچ آی وی ( HIV) و دیگر ویروس ها مقابله می کنند. هفت نوع از انتی فروند های پستانداران به انسان ها مربوط می شود. درست است که انتر فیرون برای مقابله با یک نوع ویروس تشریح می گردد اما در کوتاه مدت برای مقابله با دیگر امراض ویروسی نیز تاثیر دارد. اعتقاد دارم با توجه به اینکه بدن مردم افغانستان با دیگر ویروس ها مقابله می کند باعث می گردد تا در کوتاه مدت در برابر کرونا ویروس نیز مقاومت کنند با این حال می توان گفت که تا یک سال بعد از ابتلا به کرونا بدن معافیت دارد.

مقشوش: چه شد که آنفولانزای مرغی و خوکی شیوع یافت و چه شباهت ها و تفاوت هایی با کرونا ویروس دارند؟

آنفولانزای مرغی در سال 1997 در هنگ کنگ شیوع یافت که تقریبا تا سال 2006 بیش دویست میلیون طیور تلف شدند و باعث مرگ صدها انسان نیز گردید. آنفولانزای مرغی بسیار خطرناک بود. اگر انسان از مرغ آنفولانزا را بگیرد احتمال کشندگی نزدیک به هفتاد فیصد دارد که بسیار خطرناک تر از ابتلا طیور به همان آنفولانزا هست. پرندگان وحشی نسبت به پرندگان اهلی و خانگی بیشتر ویروس را انتقال می دادند. وقتی انسان به آنفولانزا مبتلا گشت عملا بیماری جهش یافت تا سبب گردید که به بدن انسان دیگر نیز منتقل شود.

آنفولانزای خوکی تا 2009 عملا ساختار ژنتیکی و مدل شیوع آن متفاوت بود چرا اگر انسان به آنفولانزا مبتلا می گشت، امکان انتقال بین انسان وجود نداشت. از سال 2009 به بعد آنفولانزای خوکی_ مرغی و انسانی یک جا شدند و جهش ژنتیکی رخ داد. در نتیجه بعد از این جهش در تمام جهان شیوع یافت و به همه گیری تبدیل شد. با این حال در حال حاضر آنفولانزای خوکی از بین رفته است.

کرونا ویروس از نگاه ژنتیکی و ساختاری با آنفولانزای مرغی و خوکی بسیار فرق دارد.

مقشوش: آیا ویروس کرونا ۲۰۱۲ و ۲۰۰۳ که به نام سارس و مرس یاد می شوند چه ویژگی هایی داشتند و چه تفاوت هایی با کوید 19 دارند؟

کوید 19 از جمله خانواده کرونا ویروس هاست. تا به حال هفت نوع از کرونا در انسان یافت شده است و چهار مورد از این هفت نوع نیز تنها انسان را می گیرد. سارس، مرس و کوید 19 نیز زئونوز هستند.

کرونا ویروس جدید از اولین بار در ووهان مشاهده شد. سارس شش فیصد تلفات داشت. مرس نیز 36 فیصد تلفات داشته و کرونا نیز الی پنج فیصد تلفات دارد. بیماری مارس در سال 2002 از کشور چین شیوع یافت و تا سال 2003 بیش از هشت هزار نفر را در هفده کشور مبتلا ساخت. عامل انتقال نیز خفاش بود. مرس در سال 2012 در عربستان شیوع یافت که سندرم تنفسی کشنده خاورمیانه نامیده شد. مرس در دوران حج شیوع یافت و به 27 کشور منتقل گشت. مرس از خفاش و شتر به انسان منتقل شد. تا 2014 بیش از هشتصد نفر را کشت.

احمد سهیل احمدی 4/1/21

وقتی در سرک هموطنی را می بینی که با بوت های پاره و لباس های چرکین بی سرپناه هست، قطعا خوشایند و خاطره خوبی نیست. چرا که من هم به عنوان یک افغان درد آنها را درک می کنم.

وقتی در سرک هموطنی را می بینی که با بوت های پاره و لباس های چرکین بی سرپناه هست، قطعا خوشایند و خاطره خوبی نیست. چرا که من هم به عنوان یک افغان درد آنها را درک می کنم.

لرزیدن و خندیدن

وقتی به یک پناهجوی بی سرپناه که زمستان او را سخت آزار می دهد کمک کنی، ممکن هست که با وضعیت بلاتکلیف و نامرتبی که دارد نتواند از تو تشکر کند اما یک روز ثمره لبخند بی پناهان را در زندگی خویش خواهی دید. پناهجویان با هزار و یک امید به فرانسه می آیند و در پشت سر راهی برای برگشت ندارند چرا که جز جنگ و خشونت چیزی دیده نمی شود. در این چنین شرایطی بلاتکلیفی و بی سرپناهی در فرانسه قلب آنها را می لرزاند. آنها معنای زمستان سرد را با استخوان های خویش می چشند. قرنطین و حوادثی مثل 24 نوامبر که پلیس فرانسه خیمه های پناهجویان را جمع کرد قطعا هر انسان آگاهی که وضعیت بی پناهان را می بیند، قلبش را به درد می آورد.

خبرنگار مقشوش همراه آقای عبیدالله عالم بابکرخیل مصاحبه دیگری کرده است. آقای بابکرخیل بیانگذار و رئیس شورای پناهندگان فرانسه هستند. در این مصاحبه درباره یورش پلیس فرانسه به کمپ غیرقانونی پناهجویان و جمع آوری آنها، حادثه 17 و 24 نوامبر، قوانین جدید پناهندگی انگستان و کانال مانش، فعالیت ها و خاطرات خدمت به پناهجویان، انگیزه ایشان از فعالیت رضاکارنه و شورای پناهندگان فرانسه گفتگو کرده ایم.

مقشوش: از قرار معلوم گاه و بیگاه پلیس فرانسه در نقاط مختلف این کشور خیمه ها و پناهگاه های پناهجویان را به آتش می کشد، آیا مردم، فعالان امور اجتماعی و مدنی همچنین رسانه های داخلی و جهانی به این فجایع ضدبشری چه واکنش نشان داده و می دهند؟

این حادثه گاه و بیگاه نیست بلکه پلانی هست که شهرداری آن را آغاز می کند. شهرداری اطلاع می یابد که در محلی شماری پناهجو خیمه برپا کرده اند و اقامت دارند. شهرداری به اطلاع ولسوال می رساند و آنها تصمیم می گیرند که پناهجویان را به سرپناهی منتقل کنند. چه در گذشته و چه حالا که کرونا شیوع یافته است در بیشتر مواقع پناهجویان را به جمنازیوم انتقال می دهند که از نظر بنده به عنوان یک فعال امور پناهجویان تفاوتی میان اقامت در سرک و جمنازیوم وجود ندارد و ناخوشایند است با این حال شاور و امکانات اولیه بهتری در جمنازیوم مهیا هست.

17 و 24 نوامبر آخرین دفعاتی بود که چنین اتفاقی رخ داد و نباید این اتفاق می افتد. پلیس خشونت داشت. مشکل اساسی این بود در کنار پناهجویان شماری از پناهندگانی که پذیرفته شده بودند اما سرپناهی نداشتند نیز در محل حاضر بودند تا آنها را هم به سرپناه ببرند. در نتیجه شمار حاضران بسیار بیشتر از شماری بود که پلیس در نظر گرفته بود.

متاسفانه در کنار پناهندگان و پناهجویان شماری از مردم عامه از جمله وطنداران ما که نیازی به سرپناه و کدام کمکی نداشتند هم برای اینکه گزارش و فیلم تهیه کنند در محل حضور داشتند. عملا جمعیت زیاد بود و حتی در جریان عملیات پلیس تعدادی از پناهجویان خیمه های خود را آتش زدند و مقابله با عملیات پلیس کردند. ناکامی بر گردن هر دو طرف حاضر در صحنه مربوط می شود. پلیس فرانسه آمادگی و امکانات کافی برای انتقال نزدیک به سه هزار نفر را نداشت. اتفاقا افرادی که سرپناه نداشتند بر جای ماندند. ما شاهد بودیم که پلیس مستقیما خیمه ها را آتش نزد بلکه بعد از تخلیه محل خیمه ها را از بین بردند.

مقشوش: قوانین و اقدامات جدید دولت انگلستان در قبال پناهجویان چه تاثیراتی بر پروسه پناهندگی در فرانسه گذاشته است؟

پروسه پناهندگی در هر کشور به شکل جداگانه است. تغییر پروسه دولت انگلستان تاثیری روی پروسه پناهندگی دولت فرانسه وارد نکرده و نخواهد کرد. با این حال تعداد پناهجویان بیشتر از گذشته است. هیچ وقت کشور فرانسه هدف پناهجویان نبود و علاقه نداشتند در اینجا ساکن شوند بلکه از طریق فرانسه به انگلستان مهاجرت می کردند.

از وقتی که پروسه پناهندگی در انگلستان سخت تر شده اجبارا پناهجویان در فرانسه درخواست پناهندگی می دهند. در شهر ساحلی کاله فرانسه که پیشتر پناهجویان از این شهر اقدام به مهاجرت به انگلستان می کردند در حال حاضر قراردادهایی میان دو کشور امضا شده است. دولت انگلستان کوشش کرده به دولت فرانسه امکانات مالی بپردازد تا دولت فرانسه نیز در صحنه حاضر باشد و با عبور غیرقانونی پناهجویان مقابله کند. با این حال که دولت انگلستان پول گزافی خرج می کند اما هنوز هم پناهجویانی هستند که زندگی خویش را به خطر می اندازند تا از کانال مانش بگذرند. متاسفانه عده ای در هدف خویش کامیاب نمی شوند و جان خویش را از دست می دهند.

مقشوش: در این سالها که فعال امور پناهندگان بوده اید، کدام خاطره ظریف و به یادماندنی را به طور کوتاه می توانید برای مخاطبان تعریف کنید؟

سوال دلچسبی است اما پاسخ به این سوال مشکل هست چرا که هر روز با هدف کمک به پناهجویان از خانه بیرون می آیم و هر یک از فعالیت های ما تبدیل به خاطره می شود. گاهی خاطرات خوبی به یاد می مانند اما بیشتر حوادث تلخ هست. وقتی در سرک هموطنی را می بینی که با بوت های پاره و لباس های چرکین بی سرپناه هست، قطعا خوشایند و خاطره خوبی نیست. چرا که من هم به عنوان یک افغان درد آنها را درک می کنم.

خاطره ای که با این سوال به ذهنم آمد که مربوط به اوایل سال 2019 بود. در آن روز که ما بسته های خوراکی و صحی را در میان پناهجویان تقسیم می کردیم. به یاد دارم که پناهجویی که در سرما می لرزید با همان حال بدی که داشت به ما فعالین گفت که ای برادر ای کاش یک بوت برای ما می آوردید. همان لحظه من در موتر نشسته بودیم و به بوت هایم نگاه کردم. بوت های نویی نبود اما تصمیم گرفتم که آن جفت بوت را به آن پناهنده اهدا کنم. وقتی بوت ها را گرفت چشم هایش برق زد اما از شدت سرما به سختی توانست تشکر کند. آن روز گذشت و این اتفاق را فراموش کرده بودم.

یک سال بعد با دوستی در کافه نشسته و گرم صحبت بودیم. جوانی با لباس شیک و مرتبی به پیش ما آمد و یک جعبه بوت را به من هدیه داد. با تعجب از او پرسیدم که این هدیه برای چیست و او جواب داد که من همان پناهجویی هستم که در گذشته شما بوت هایتان را به من هدیه دادید و هیچ وقت از ذهنم این لطف شما فراموش نشد. سرانجام در پروسه پناهندگی قبول شدم و با کمک های مالی دولت فرانسه توانستم این جفت بوت را برایتان بخرم تا بتوانم کمی از لطف شما قدردانی کنم. آن روز که کمک می کردم فکر نکرده بودم این کمک من به یک انسان چنین احساسی را بدهد که بعد از یک سال برایم کفش جدیدتری بخرد. این خاطره برای من ماندگار بوده و هست.

همیشه وقتی با همکارانم به ساحه می رویم به آنها یک توصیه دارم که انسان ها با شرایط موجودی که دارند قضاوت نکنید. اگر خانه ها و امکاناتی که داریم را از ما بگیرند قطعا مثل آنها خواهیم شد. شرایط در گذر هست. همیشه تلاش کنید برای یک پناهجو خاطره خوشی رقم بزنید.

مقشوش: از چه زمانی شما به فرانسه مهاجرت نموده اید و چه انگیزه ای واقع شد تا فعال امور پناهندگان و مهاجرین شوید؟

هدف اصلی از مهاجرت به فرانسه تحصیلات عالی و کار بود. رشته تحصیلی ام حقوق بشر و ارتباط بین المللی بود و از یک پوهنتون های معتبر فرانسه لیسانس، ماستری و دکترای خویش را به دست آورده بودم در نتیجه حقوق بشر تخصص رشته تحصیلی ام بود. روزگاری که به دانشگاه می رفتم هر روز از محل اقامت پناهندگان بی سرپناه می گذشتم و این انگیزه را داشتم که باید من خدمتی اول برای این کشور و دوم برای هموطنان و پناهجویانی که اینجا هستند انجام دهم. ما تعدادی دانشجو بودیم که در کنار تحصیل فعالیت های رضاکارانه را هم شروع کردیم. روزانه بعد از پوهنتون به محل پروسه پناهندگی می رفتیم و اسناد و پروسه پناهجویان را برایشان پر می کردیم.

فرصت های بهتری یافتم تا در سطح اروپا و به خصوص اتحادیه اروپا در کنفرانس ها و جلسات اشتراک کنم همچنان فرصت فعاليت و همكاري مستقيم با اتحادية اروپا براي ما دست داد كه در نتیجه توانستیم فراتر از امکانات اولیه ام به پناهجویان کمک کنیم. متاسفانه در آن زمان در فرانسه سازمان های زیادی جهت كمك براي پناهجویان و به ويژه مهاجرين افغان نبود که به پناهجویان خدمت کنند. بعد از فارغ التحصیلی نتورک دانشجویان را گسترش دادیم تا توانستیم شورای پناهجویان فرانسه را ایجاد کنیم. این شورا را در دولت فرانسه رجستر کردیم و در سازمان ملل نیز عضويت پيدا كرديم تا بتوانیم صدای پناهجویان را از فرانسه به سطع اروپا بلندتر سازیم

احمد سهیل احمدی 9/12/20

بی پناهان پاریس

کرونا، قرنطینه، بلاتکلیفی و سرمای زمستان را بی شک بی پناهی درک می کند که شب را زیر پل به سر می برد. پناهجویان افغانی که با هزار و یک امید از جهنم فرار کرده اند و به فرانسه آمده اند؛ اگر کرونا و سرمای زمستان آنها را نکشد قطعا بلاتکلیفی پروسه پناهندگی و ناامیدی زندگی را برایشان سخت می کند. در این روزهایی که کرونا میان آدم ها فاصله انداخته است، کمک های بشردوستانه هرچند کم لبخند را بر لب غریبان می آورد.

خبرنگار مقشوش همراه آقای عبیدالله عالم بابکرخیل مصاحبه کرده است. آقای بابکرخیل فعال امور پناهندگان و عضو شورای پناهندگان فرانسه نیز هستند. در این مصاحبه درباره دیپورت و اخراج پناهندگان افغان، فعالیت های شورای پناهندگان فرانسه، قرنطینه و وضعیت پناهجویان، معایب و مزایای قانون فعلی پناهندگی فرانسه و بی خانمانی پناهجویان گفتگو کرده ایم.

_ از قرار معلوم حکومت فرانسه در سپتامبر 2019 قانونی را به تصویب رساند تا تمام پناهندگان افغان را از فرانسه اخراج نموده و به افغانستان استرداد نماید، به نظر شما از روزی که این قانون تصویب شده تا به حال چه تعداد پناهجوی افغان به افغانستان فرستاده شده اند؟

دقیقا در روزی که این آجندا در پارلمان فرانسه روی آن رای گیری می شد، به صورت مسالمت آمیز تظاهرات کردیم. روبروی ورودی پارلمان ایستادیم تا همه وکلا که به داخل می روند و درباره این موضوع نظر می دهند، ما را ببینند.

اصل این قانون مربوط به استرداد افغانان به افغانستان نیست. اصل قضیه بر این بود که بیشتر وکلا بر این باور بودند که فرانسه در امر بازسازی افغانستان پول پرداخت می کند و از حامیان اصلی دولت مستقر محسوب می شود در نتیجه نیاز نیست که ما افغانستان را به عنوان کشور ناامن بشناسیم.

در این قانون به موضوعاتی به شمول امنیت افغانستان، وضعیت استرداد پناهندگان و... توجه شده که تنها موضوع اخراج نبود. فرانسه جزو آخرین کشورهایی هست که افغانستان را به عنوان یک کشور امن می شناسد. از طرف آلمان، سویدن و... فشار بالای فرانسه بود تا این اصل را بپذیرد.

در جریان جلسه که برگزار شد و تصویب گردید که افغانستان به عنوان کشور امن محسوب می شود همچنین در چندین شهر بزرگ خبری از جنگ و درگیری نیست پس مردم به آنجا می توانند منتقل شوند. در نتیجه پناهجویانی که درخواست پناهندگی آنها رد شده همچنین پناهندگانی که در کشورهای دیگر درخواست پناهندگی آنها رد شده و به فرانسه می آیند را می توانیم به افغانستان برگردانیم.

در این یک سال تعداد دیپورتی ها از فرانسه نسبت به آلمان و دیگر کشورها کمتر بوده است. بیشتر کسانی که به افغانستان دیپورت می شوند، داوطلبانه بوده چرا که در کشور دیگر درخواست پناهندگی آنها رد شده، وقتی به فرانسه آمده اند زیر قانون دوبلین قرار گرفتند مجبورند به کشور مبدا برگردند. همچنین کسانی که در فرانسه خلاف یا جرمی مرتکب شده اند دیپورت شدند. تعداد دیپورتی های اجباری بسیار کم است. به تمام پناهندگان فرصت و زمینه درخواست پناهندگی مجدد بدهند.

_ شورای پناهندگان فرانسه چه اقداماتی برای مقابله با اخراج پناهجویان افغان داشته است؟

ما کارهای زیادی برای مقابله با اخراج پناهجویان انجام داده ایم و فقط مربوط به پناهندگان افغان نمی شود. ارگان هایی که در پروسه دیپورت نقشی دارند و مربوط هستند با ما همکاری کرده اند تا پروسه دیپورت به طول انجامد. همچنین کوشش کرده ایم تا برای وکلایی که در امر پروسه پناهندگی کار می کنند بتوانیم شواهد و اسناد کافی فراهم کنیم. چرا که تظاهرات مسالمت آمیز و خشونت آمیز نتیجه نمی دهد. در نتیجه افرادی که در پروسه تصمیم می گیرند با آگاهی از وضعیت افغانستان و سرنوشت افرادی که پیشتر اخراج شده اند، بتوانند تصمیم بشردوستانه تری بگیرند. تا امروز در دفعات زیادی موفق بوده ایم و از دستاوردهای خویش راضی هستیم.

_آیا از زمان شیوع گسترده کرونا پروسه دیپورت پناهجویان ادامه یافته است؟

از وقتی که در فرانسه قرنطین اعلام شده، تمام سرحدات بسته گردیده و همه دیپورتی ها باطل شد. نه تنها اخراجی های مربوط به خارج از مرزهای اروپا بلکه در میان خود کشورهای اروپایی هم سفرها منتفی شده است.

_ با توجه به قوانین فعلی پناهندگی در فرانسه ، حقوق پناهندگان در این کشور تا به چه حد رعایت می شود؟

حقوق پناهندگان براساس قوانین بین المللی مهاجرت واضح است که هر پناهنده باید به امکانات اولیه از قبیل مسکن، امکانات صحی، غذا و آب آشامیدنی دسترسی داشته باشد. فرانسه این زمینه ها را مساعد کرده است. در فرانسه مهم ترین مشکلی وجود دارد و فقط مربوط به پناهندگان هم نیست بلکه به شهروندان فرانسوی هم مربوط است؛ محل اقامت هست. امروز بزرگترین مشکل پناهندگان محل اقامت است. در فرانسه پروسه پناهندگی را به صورت سیستماتیک مانند آلمان نداریم. این مشکل از گذشته بوده و متاسفانه به صورت اساسی رفع نگردیده است.

با این حال فرصت های خوب هم در فرانسه وجود دارد. از جمله اینکه وقتی پناهنده ای در اینجا درخواست پناهندگی می دهد. مهم نیست که درخواست او مربوط به قانون دوبلین باشد یا نباشد و چه زمانی با او مصاحبه می شود. مهم این است که بعد از سه ماه اقامت در فرانسه می توانند بیمه صد در صد را کسب کنند. در فرانسه خوشبختانه سازمان های امدادی مثل داکتران بدون سرحد، صلیب سرخ و... هست که کلینیک های سیار دارند در نتیجه قبل اینکه پناهنده بیمه صد فیصدی به دست آورد می توانند به آن کلنیک ها برود.

نکته خوب دیگر این است که در فرانسه اگر پناهنده هیچ اسناد رسمی هم نداشته باشد می تواند به پیش پلیس مراجعه و شکایت کند. متاسفانه وقتی مشکل مسکن وجود دارد، باعث می شود که پناهندگان گاهی مجبور شوند در جای نامناسبی مثل زیر پل شب را سپری کنند.

_ در این شرایط زمستانی و سرد که اکثر نقاط فرانسه تحت اثر کرونا در قرنطین به سر می برند، وضعیت پناهندگان چطور است؟

متاسفانه در مورد پناهندگانی که وارد فرانسه شده و محل اقامت مناسبی ندارند، تصویر خوبی در رسانه ها منتشر نمی شود. پناهجویان مجبور می شوند زیر برج های مترو، در پارک و.. با هیچ گونه امکاناتی زندگی می کنند. در این قسمت از طرف دولت اقدامات ناچیز بوده اما از سمت سازمان های حقوق بشری که برای مهاجرین فعالیت دارند مواد خوراکی، ماسک و دیگر اقلام صحی را در میان پناهندگان توزیع می کنند. از جمله سازمان ما شنبه شب ها به صورت محدود بسته های غذا و بهداشتی را در میان پناهندگان پخش می کنیم.

متاسفانه در این شرایط که کرونا شیوع یافته در میان پناهندگان فاصله اجتماعی رعایت نمی شود. در جایی می بینیم که در یک خیمه پنج پناهجو با هم زندگی می کنند و خیلی از پناهجویان دسترسی به ماسک ندارند. ماسک جزو ابتدایی ترین نیازها برای مقابله با شیوع بیشتر کرونا است. در این بحران تا حدی دولت فرانسه مقصر هست و تا حدی خود پناهجویان هم علاقه ای ندارند تا نکات صحی را رعایت کنند. درست است که سازمان ها تلاش دارند که ماسک برای پناهجویان فراهم کنند اما دوام دار نیست. متاسفانه توجه جدی از طرف دولت فرانسه و ارگان مربوطه به این قسمت نبوده است.

احمد سهیل احمدی 28/11/20

مدنیت زیر پای جنگ

وقتی ملت افغانستان نتوانند در آرامش با یکدیگر بحث و صحبت کنند، در نتیجه هیچ توافق نامه ای و کنفرانس جهانی مثل بُن و دوحه آتش بس سراسری را به دنبال نخواهد داشت. اختلافات حزبی و قومی در این چهل سال تنور جنگ و برادرکُشی را داغ کرده است اما آیا واقعا تا به حال خواسته ایم که اختلاف های میان اقوام و احزاب را در میز گفتگو حل کنیم؟ و یا اینکه برای حل اختلاف به اسلحه و زور متوسل شویم؟

از آغاز مذاکرات میان ایالات متحده آمریکا با طالبان تا به امروز که مذاکرات بین الافغانی در سکوت محض جریان دارد، این فضا را ایجاد کرده است تا اتحادیه ها و انجمن ها چه در داخل و یا خارج از افغانستان کنفرانس های مدنی را برگزار کنند تا درس همبستگی بدون فشار دولت های خارجی تمرین کنند.

خبرنگار مقشوش همراه استاد ولی شاپور مصاحبه دیگری کرده است. آقای شاپور رئیس اتحادیه انجمن های افغان ها در هلند هستند و در 14 نوامبر کنفرانس جايگاه جامعه مدني و حاكميت قانون در ساختار سياسي آينده اي افغانستان برگزار کرده اند. با توجه به این کنفرانس درباره جامعه مدنی، راه حل برون رفت از مشکلات، نتیجه کنفرانس و نقش رسانه ها در مذاکرات بین الافغانی با ایشان گفتگو کرده ایم.

_ به نظر شما کنفرانس جايگاه جامعه مدني و حاكميت قانون در ساختار سياسي آينده اي افغانستان که به صورت آنلاین برگزار کرده بودید، اعضای که در این کنفرانس شرکت کردند درباره صلح چه نظراتی داشتند؟

کنفرانس به تاریخ 14 نوامبر به صورت آنلاین از طریق زوم سازماندهی و برگزار شد. در کنفراس چهار نفر از افغانستان ما را همراهی کردند از جمله آقای معترف رئیس حزب گُذار در کنفرانس اشتراک کردند و دیدگاه خویش را درباره جامعه مدنی در افغانستان بیان کردند.

مهم ترین تشویش این است که نماینده ای سمت جامعه مدنی افغانستان در مذاکرات حضور ندارد. همچنین طرف های حاضر در کنفرانس سر موضوعاتی مثل قانون اساسی، حقوق زنان و دیگر قوانین مدنی در آینده افغانستان صحبت کردند. اعضای کنفرانس از جامعه جهانی و کشورهایی که این پروسه را حمایت می کنند، درخواست کردند که با نفوذی که بر سر طرف های درگیر دارند، بر طرفین پروسه فشار آورند تا اصول مدنی مثل آزادی و برابری که در این دو دهه به دست آمده است، از دست نرود و حفظ گردد.


_آیا در پایان این کنفرانس چه جمع بندی و چه نتایج مفیدی به دست آوردید؟

حاضرین به یک تصمیم نهایی رسیدند که افغانستان به یک گفتمان باز و سیاسی نیاز دارد. جامعه نوپای مدنی نیاز به رشد دارد. تداوم چنین برنامه ها را از رسانه ها، جامعه فرهنگی، احزاب و سازمان های سیاسی که برای بهبود افغانستان کار می کنند، تقاضا کردند تا در افغانستان یک فضای روشن و سیاسی راه بیافتد در نتیجه مردم افغانستان همفکری و آزاداندیشی را در یک فضای برابر تجربه کنند.

_ کنفرانس مذکور چه بازخوردهایی در میان رسانه ها و فعالین داشته است؟

به نظرم کنفرانس یک بازتاب قوی در رسانه ها داشته است. نتیجه این کنفرانس در صدها پست در فیسبوک بازتاب یافت، همچنین در رادیو ها و رسانه های مستقل نیز از آن به خوبی یاد کردند. با این حال حرکت های مدنی در وطن دستاوردش دیده نمی شود ولی بعدها تاثیر خود را خواهد گذاشت. سازمان هایی که در اتحادیه اروپا فعالیت می کنند تلاش دارند تا ثبات و پیشرفت در افغانستان بیاید و از کنفرانس به نیکی یاد کردند.

_آیا این کنفرانس همه شمول بود و از تمام جریانات و طرفین آزادانه در آن اشتراک داشتند؟ به نظر شما کنفرانس های آنلاین تاثیر و ارزش کنفرانس های حضوری را دارد؟

این یک کنفرانس ملی بود چرا که از تمام اقوام، سلیقه ها و احزاب حضور داشتند. در این کنفرانس عمومی تمام دیدگاه ها بیان شد. در کنفرانس های حضوری مدیریت و کنترل راحت تری دارد و گفته ها در فضای عمومی بیان می شود. در نتیجه حاضرین به راحتی تبادل فکر می کنند. اما خوبی کنفرانس های مجازی در این است که افراد از هر گوشه جهان در آن شرکت می کنند به طور نمونه از انگلستان، مسکو، بلجیم، فرانسه ، آمریکا و طیفی گسترده از نیروهای وطن دوست در این کنفرانس حضور داشتند. در هر صورت این کنفرانس شیوه نویی هست و می توانیم کنفرانس های آنلاین دیگری هم برای موضوعات مدنی برگزار شود.

این کنفرانس نخستین تجربه ما در برگزاری یک کنفرانس مجازی بود تا همه ی دوستانی که تشریف آورده بودند از این سازماندهی تحسین کردند و از نهادهای مختلف حضور داشتند. این کنفرانس را یک کنفرانس موفق نامیدند. این نشست زمینه را فراهم ساخت تا ما چنین قدم هایی را در آینده نیز داشته باشیم.

_ به نظر شما در مذاکرات فعلی که در دوحه جریان دارد، رسانه ها چه نقشی دارند؟

در بخشی از کنفرانس آقای قدیر میرزایی ژورنالیست معروف افغانستان سخنرانی کرد. از تاریخچه و رشد آزادی بیان صحبت کردند. همچنین اعلام کرد که رسانه ها به گزارش های دسته اول درباره مذاکرات دسترسی ندارند و اخبار محدود و سنجیده شده به دست آنها می دهند. هرچند ایشان یادآوری کردند که مذاکرات حساس هست و نیاز نیست که هر خبری از دوحه به بیرون درز کند چرا که طرفین مخاصمت فکری با هم دارند.

_آیا جامعه مدنی برای برقراری صلح و امنیت در افغانستان آماده هست تا از بعضی مواضع خویش تجدید نظر کند؟

جامعه مدنی افغانستان نوپا هست و کمتر از بیست سال می شود که شکل گرفته است. در جامعه بسته و سنتی افغانستان به چنین تفکرات باز و نویی نیاز دارد تا به سمت انکشاف برگردد. اگر قرار باشد که از این موارد بگذریم تا در آینده از آن صحبت شود به این معناست که تمام دستاوردهای بیست ساله را از دست خواهیم داد. ما فعالین و اعضای جامعه مدنی افغان در اروپا اعتقاد داریم که باید اجازه بدهند تا جامعه مدنی افغانستان به کار خود ادامه دهد و نفس آن را قطع نکنند. به نظرم گذشت از اصول مدنی ما به معنای تکرار خاطرات تلخی هست که مردم افغانستان آن را تجربه کرده اند.

احمد سهیل احمدی 22/11/20

خدمتگزاران دل پاک

پاداش را گاهی در لبخند خوشی که بر لب وطندار در کشور غریب می نشیند. وقتی از مشکلات فرهنگی و اجتماعی هموطن هایت در هلند آگاه شوی و بدانی که پروسه پناهندگی در این سالها چقدر دشوار و سخت شده است، آنگاه که خدمت برای هم نوعان خود کاری بکنی بی شک حس خوشی برای آدم به ارمغان می آورد. قطعا وقتی از راه دور برای آوارگان کرونا دستی دراز کنی، قلبت آرام خواهد شد.

خبرنگار مقشوش با نصیر احمد صافی مصاحبه دیگری کرده است. اینجینیر صافی سالهاست که رئیس اتحادیه افغان ها در هالند هستند و برای ملت افغان چه در هالند و چه در افغانستان دلسوزانه خدمت می کنند. در این مصاحبه درباره فعالیت های مدنی و خدمات ایشان، کارنامه و فعالیت های مذهبی فرهنگی اتحادیه افغان ها، مقایسه وضعیت پروسه پناهندگی از بیست سال قبل تا کنون و خدمات اتحادیه برای آسیب پذیران در زمان شیوع کرونا گفتگو کرده ایم.

_ آقای صافی، مقالات و خدماتی که شما تا به حال در اتحادیه افغان ها داشته اید، کدام یک جالب تر و موثرتر بوده است؟

یکی از مهم ترین مقالاتم راجع به آریا کهن بود که 5 سال پیش در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مادرید در کنفرانسی که راجع به آباد سازی افغانستان بود در آنجا خواندم. من از طرف جوانان هلند در آنجا اشتراک کردم و عنوان مقاله من این بود: آریانای کهن زخمی و افگار

پس از آنکه مقاله را قرائت کردم، متوجه شدم که مهمان هایی که از کابل یا دیگر شهرهای اروپایی به آنجا آمده بودند، مرا در آغوش گرفتند و اشک می ریختند. آنها مرا به حیث یک جوان تشویق کردند به خاطر چنین مقاله احساساتی که نوشته بودم. یک قسمت از مقاله راجع به این بود که آریانا کهن یک زمانی بسیار سربلند و تمدن عظیمی را دارا بوده اما آرام آرام بستر جنگ گسترده می شود. امروزه نزدیک به 6 میلیون از فرزندان کشور به کشورهای دیگر پناه برده اند. در آخر هم نوشته بودم که اگر همه با هم یک جا شویم و منسجم باشیم قطعا آریانا کهن دوباره روی پای خود خواهد ایستد و از این حالت بحرانی دور خواهد شد. آنگاه عظمت خود را به دست خواهد آورد... .

در اتحادیه مهم ترین کار و خوشی من این بود که یک مرکز بزرگ فرهنگی به کمک افغان های شهر ما خریداری کردیم. افغان های ما در این بیست و چند سال سرگردان بودند و جنازه افغان ها روی دوش ترک ها و عرب ها بود. توانستیم این مرکز را خریداری کنیم تا هم به مسائل عبادت و هم به مسائل کلتوری و فرهنگی بپردازیم.

_با توجه به مشکلات پناهندگی و اقامت خودتان، چه انگیزه ای سبب شد که فعال امور مدنی شوید و در اتحادیه افغان‌ها فعالیت کنید؟

من اصلا خودم در فامیلی که متولد شده ام که پدرکلانم قاضی محمد سرورخان نام داشت که افسران زمانی امانیه بودند و پدر هم افسر نظامی بود و هر دوی اینها اهل ادب و شعر هم بودند. در صنف چهار که بودم معلم خواست تا یک مقاله راجع به وطن بنویسیم. من با همان استعدادی که داشتم، قلم برداشتم و خودم نوشتم وقتی مقاله را در مدرسه خواندم، معلم اشتباه تصور کرد که گویا فرد دیگری برای من نوشته است و مرا تنبیه کرد. اما بعد از آن معلم از کار خود خجالت زده شد و مرا تشویق هم کرد. از همان زمان کوشش می کنم که به کمک قلم خویش برای هموطنان خدمت کنم و هنوز هم این کار را ادامه می دهم. نوشتن و خدمت کاری میراثی در خاندان ما بوده و هست. پدرم همیشه می گفت که کوشش کنید تا به مردم و وطن خویش خدمت کنید.

_ آیا از کارنامه فعالیت های خویش در اتحادیه افغان ها راضی هستید؟

اگر بگوییم که راضی نیستم شاید اضافه گویی کرده ام. راضی هستم اما کار کردن در اتحادیه و تشکل های صنفی کار ساده ای نیست چرا که افغان هایی که اینجا زندگی می کنند از زبان ها، فرهنگ ها، اقوام و شهرهای مختلف افغانستان گرد هم آمده اند. طبیعی است بعضی وقت ها دوری و تلخی هم داشته ایم اما روی هم رفته مردمان خوبی در میان ما بوده که با مشورت و همکاری آنها در پیش بُرد اهداف و تعالی اتحادیه قدم های نیک و مثبتی برداشته ایم.

_ با مقایسه وضعیت امروز پروسه پناهندگی با سالها قبل که شما اقدام کرده بودید، وضعیت چه قدر تغییر، بهبود و یا دشوارتر شده است؟

وضعیت پروسه پناهندگی نسبت به بیست، پانزده و ده سال پیش بی نهایت وخیم و اسفناک شده است. در گذشته تراکم پناهندگان در اروپا اینقدر زیاد نبود. پروسه پناهندگی مشکلاتی داشت اما اروپا فکر می کرد که افغان ها مشکل و معضل دارند و آنها از کشوری می آیند که داخل جنگ هست و از سوی دیگر حاکمیت طالبان هم بود. در آن وقت بیشتر به پناهندگان توجه می شد.

از وقتی نیروهای ناتو وارد افغانستان شدند، اعلام کردند که نیروهای ما هست، وطن از خود شماست بروید و مشکل خود را حل بسازید. از آن زمان به بعد وضعیت پناهندگان بسیار وخیم شده است. پناهندگانی داریم که سالها در کمپ ها به سر می برند و بی سرنوشت هستند. صدها فامیل را می شناسم که پروسه پناهندگی شان بسته شده و در وضعیت اسفناک به سر می برند.

در گذشته اگر یک پناهجو افغان می آمد و ثابت می کرد که افغان هست، تعیین سرنوشت می شد. اما امروزه در حالی که اسناد معتبر هم دارند ولی باید ثابت کنند که در افغانستان مشکل دارند. به این معنا که مشکل مذهبی، سیاسی و یا قومی بسیار ضروری دارند و باید این ادعا را ثابت کنند. در گذشته اروپایی ها در افغانستان نفوس نداشتند. اما الان این گونه نیست و دقیقا از هر قریه و قشلاقی اطلاعات کامل دارند. در نتیجه پروسه های پناهندگی روز به روز بدتر می شود.

_ بعد از جنگ های شدید 2013 ناتو با طالبان که باعث خروج ده ها هزار سرباز ناتو از افغانستان شد، چه تغییری در وضعیت پروسه پناهندگی افغان ها به وجود آمده است؟

اروپا درگیر مشکلات عمیق اقتصادی و تراکم شدید پناهندگان هست که نه تنها از افغانستان بلکه از کشورهای دیگر عربی هم به اینجا می آیند. فعلا اصلا به این فکر نمی کنند که نیروهای ناتو از افغانستان تقریبا خارج شده و جنگ شدت یافته است. فقط متوجه خود هستند که امکان دارد همراه با سیل پناهندگان به اروپا هزاران جنگجو داعشی هم وارد اروپا شود. به خاطر امنیت خود هم در هراس هستند. با این حال یک میلیون پناهنده هم در این ده سال پذیرفتند.

__ با شیوع گسترده کرونا در اروپا، اتحادیه افغان های هالند کدام خدمات و کمک هایی برای مردم افغانستان داشته است؟

دقیقا وقتی که کرونا در افغانستان و خود اروپا شیوع یافت، خیلی زود یک صفحه همراه تلویزیون طلوع برپا کردیم و در آنجا اطلاعیه دادیم که در اروپا اگر مسئله کرونا باشد، همان دولت موظف است که کسی که بیکار می شود را معاش بدهد. اما در افغانستان بسیاری از کارگرهای روزمزد بیکار شده اند. دولت نمی تواند کمکی به آنها کند و اگر کمکی هم باشد حیف و میل خواهد شد. ما هم دفعتا از طریق صفحه هفت هزار یورو با کمک افغان ها در اینجا جمع آوری کردیم و در سه مرحله به وطنداران خود توزیع کردیم. در قدم اول به فامیل شهدای پولیس، قدم بعد به فامیل افرادی که وظیفه پاک کاری در کابل بر عهده دارند و در قدم آخر به سی فامیل بیوه زن در کابل کمک هایی از نظیر آرد، برنج، روغن و... توزیع کردیم.

آخرین کمک ما چند روز قبل برای سیل زدگان پروان بود که تعدادی از فامیل های آسیب دیده را کمک کردیم. به خصوص یک سرباز اردوی ملی که تمام فامیل و خانه خویش را از دست داده بود و جز لباس نظامی هیچ چیز برایش نمانده بود. برایش کمک کردیم تا حداقل عسکر اردوی ملی بتواند سرپا شود و یک گوشه از لوازم خانه خود را خریداری کند.

_اتحادیه کدام فعالیت های فرهنگی در هالند داشته است؟

از ابتدای تشکیل اتحادیه کارهای بسیار زیاد فرهنگی انجام دادیم. اولین بار نوروز را در هلند معرفی کردیم. ما روزهای عید را هم تجلیل می کنیم. برنامه های فرهنگی و کلتوری برای اطفال، نوجوانان برگزار کرده ایم. به خصوص برای جوانانی که تحصیل خود را در هلند خلاص کرده اند برنامه های فرهنگی، کلتوری و ادبی برگزار می کنیم و برای تشویق آنها پروگرام هایی تا به حال داشته ایم. اولین بار پروگرامی درباره منع خشونت علیه زنان را در کنفرانس خانه و خانواده برگزار کردیم. اتحادیه همچنین برای خانواده هایی که بین دو کلتور مانده اند، پروگرام هایی داشته است.

اولین بار ماه مبارک رمضان را معرفی کردیم. هر ساله ما همراه بیش از صد نفر در دفتر رئیس پلیس شهر با هم افطار می کنیم. هالندی ها هم به احترام ما یک جا افطار می کنند. برای پناهندگانی که قبولی هم گرفته اند، پروگرام ها و برنامه هایی برگزار کردیم تا با فرهنگ، قوانین و اجتماع هلند آنها آشنا شوند و در پروسه پناهندگی هم کمک هایی به آنها کرده ایم.

احمد سهیل احمدی 29/9/20

بهشت قلب آسیا

بهشت توصیف کوچکی است که توریزم ها در سالهای 1960 از افغانستان داشتند و شوق تنفس در محیط زیست بکر افغانستان قند را در دهان آنها آب می کرد که از ممالک مختلفی مثل فرانسه بارها برای گردش و تفریح به افغانستان می آمدند. از آن افغانستان جز نامی و از زیبایی های بهشتی جز خرابه ای امروز نمانده است.

لباس های سنتی و رنگارنگ افغان، غذا های چرپ و خوشمزه، دریاهای خروشان و هزاران منظره ی دیگری در خاطره توریزم هایی که افغانستان آرام را دیده بودند هنوز مانده است اما شاید باور کنند که زیبایی ها در جنگ و خشونت لگد مال شده اما باور نخواهند کرد که مهربانی و مهمان نوازی مردم افغانستان ذره ای کم شده باشد.

خبرنگار مقشوش با استاد اسماعیل پاینده مصاحبه کرده است. آقای پاینده که در زمینه محیط زیست و توریزم تحصیلات و فعالیت های ارزشمندی در فرانسه داشته اند. در این مصاحبه درباره وضعیت توریزم و گردشگری در افغانستان سابق، ژوزف کسل نویسنده و توریزم فرانسوی، وضعیت ترانسپورت و هتل ها از گذشته تا امروز، محیط زیست، پارک ملی نورستان و آینده صعنت توریزم و محیط زیست پس از صلح گفتگو کرده ایم.


_ آقای پاینده، گردشگری و توریزم در سالهای قبل از ناآرامی ها چه وضعیتی داشت و افغانستان چه جایگاهی در توریزم بین المللی داشت؟

در سالهای قبل از جنگ ها، تعداد زیادی توریزم از کشورهای مختلف به افغانستان می آمدند و سفر به افغانستان را خوش داشتند. در دهه 60 میلادی به یاد دارم که از توریزم های فرانسوی که به افغانستان می آمدند، حداقل 40 فیصد آنها بازهم برای تفریح برمی گشتند چرا که مهربانی و لطف مردم افغانستان را از نزدیک دیده بودند و عاشق زیبایی های طبیعت افغانستان بودند.

در این چهل سال جنگ دیگر توریزم مثل سابق به افغانستان نیامده چرا که امکان پذیر نبوده است. در اوایل 2000 علاقه مندی هایی از طرف شرکت های توریزم بین المللی علاقه مندی برای برگزاری تور در افغانستان وجود داشت و پیشنهادهایی درباره ساخت هتل، وسایل ترانسپورت و... دادند. از سال 2006 به بعد که تشنج ها آغاز شد و مسئله ناامنی در مناطق مختلف مردم را به خصوص توریزم ها را از افغانستان را ترساند.

در دهه های قبل از جنگ چند دسته توریزم در کشور داشتیم. عده ای با هواپیما می آمدند و اتاق در هتل های سازمان توریزم ملی افغانستان از قبل رزرو کرده بودند. موتر های جیپ و... برای آنها فراهم بود و همراه راهنما و مترجم به مزار شریف، قندهار، بامیان، هرات تا کنر و تورخم می رفتند.

دسته ی دیگر با موتر شخصی حتی گاهی همراه فامیل به افغانستان می آمدند. دسته ی آخر هم کسانی بیشتر جوان هایی بودند که با اتوبوس به افغانستان می آمدند. حتی ساعت یک نصف شب در امنیت کامل و با آرامش خاطر می توانستند با ماشین های سنگین مثل لاری، اتوبوس و... خود را به کابل رسانند. هر جا که می رفتند از آنها پذیرایی گرم می شد و صاحب خانه ها از آنها پول نمی گرفتند. به یاد دارم چهار توریزم به در خانه ما آمدند و از ما اجازه گرفتن که در باغ خانه ما خیمه بزنند. با مهربانی ما تا دو هفته ماندند و از شاور و تشناب و... مشترک هم استفاده می کردند حتی غذاهای لذیذ هم به آنها می دادیم. پذیرایی و مهربانی عمومی در کل افغانستان بود و عده ی زیادی بارها به افغانستان می آمدند.

وسایل ترانسپورت و.. هنوز به طور کامل رشد نکرده بود اما همسایه های ما مثل پاکستان و ترکمنستان اصلا در حد افغانستان نبودند. عده ای از مردم افغانستان خانه های خود یا حتی ماشین های شخصی را برای توریزم ها کرایه می دادند.

افغانستان در جهان بسیار مشهور بود. ژوزف کسل که نویسنده معروف فرانسوی بود سفری به افغانستان داشت و کتابی به نام سوارکاران نوشته بود که فیلمی از روی کتاب او ساخته شد و علاقه مردم را به افغانستان بیشتر کرده بود.

دولت برای صنعت توریزم، اداره ملی توریزم افغانستان را تاسیس کرده بود. از یک سو موتر و ترانسپورت را فراهم می کردند و از سوی دیگر هتل در شهرهای افغانستان می ساختند. در شهرهای دوردست هم که هتل نبود توریزم ها حتی ثروتمندان مشتاقانه به خانه مردم می رفتند و شب خود را در آنجا سپری می کردند و در سفره ی مردم محلی غذا می خوردند. صنعت توریزم به آهستگی به سمت پیشرفت پیش می رفت.

_گردشگری و توریزم در دو دهه اخیر در افغانستان چقدر رشد کرده و چه آینده ای برای صنعت گردشگری بعد از صلح می بینید؟

برای رشد توریزم به چند امر نیاز است. اول امنیت، آرامش و نبود جنگ است، دوم وسایلی که توریزم نیاز دارد مثل سرپناه، هتل، ترانسپورت و... باید فراهم باشد.

در 2003 که بعد از مدت ها به افغانستان سفر کردم، به من پیشنهاد مدیریت توریزم ملی افغانستان شد. از آنها پرسیدم که تا چه اندازه امنیت توریزم ها را برعهده می گیرند، سوال دیگر این بود که چقدر توانایی در ساخت هتل ها، جاده ها و فراهم سازی وسایل ترانسپورت مثل هواپیما و... دارند؟

برای این امر یک سفر ده روزه با موتر جیپ، مترجم و... انجام دادیم و برآورد هزینه روزانه 800 دلار شد. این در حالی بود که با 5000 دلار در آن زمان اگر به کشورهای دیگر سفر می کردیم، هتل 5 ستاره و امکانات بیشتری فراهم بود.

در 2003 هواپیما و دیگر امکانات کم بود و حتی قوانین آسمان باز و... حل نشده بود. در آن سالها هنوز سفرهای گروهی به افغانستان اتفاق نیافتاده بود و هزینه سفر تک نفری گران بود و برای توریزم ها نمی ارزید.

_ اگر جنگ و ناامنی در کشور نباشد، صنعت توریزم در کوتاه مدت چقدر رشد می کند؟

در دهه 2000 رفته رفته در کنار رشد صنعت توریزم در افغانستان تنش ها و ناامنی ها آغاز شد، هر چند در ابتدا مسافرانی اندک به افغانستان آمدند اما دیگر ادامه نیافت. امید است که خداوند صلح و آرامی را در افغانستان مهیا سازد، شرایط توریزم بهتر می شود. بعد از صلح و کرونا یقین دارم که تعداد بسیار زیادی از ممالک مختلف به طرف افغانستان سفر خواهند کرد به خصوص نسل جوان افغانستان که مهاجر به دنیا آمده اند و می آیند تا وطن خود را از نزدیک ببینند.

_از اعلام اینکه ولایت نورستان، پارک ملی افغانستان تا قطع درختان و شکار بی رحمانه حیوانات در کشور، چقدر محیط زیست در افغانستان اهمیت دارد؟ آیا مردم و دولت کوششی برای حفظ زیست بوم افغانستان دارند؟

امروزه موضوع محیط زیست در تمام دنیا اهمیت یافته است و افغانستان هم از این قضیه مستثنی نیست. برای اینکه بخواهیم محیط زیست را حفظ و انکشاف بدهیم، شرایط خاصی مثل صنعت توریزم می طلبد و ضروریست. اولین نیاز استقرای صلح و امنیت است.

سر قضیه دو مجسمه بودا خارج از بحث های سیاسی، جهان باید از خود واکنش نشان می داد که این راهی که شما می روید به ترکستان است. این آثار بین المللی است و چرا از بین می برید اما جهان سکوت کرد.

در موضوع پارک ملی نورستان و... تا وقتی صلح نباشد هر موضوعی و اتفاقی صورت می گیرد. از 1978 تا به امروز حداقل دو میلیون نفر کشته شده و تا 5 میلیون نفر مهاجر شده اند. شعر معروف و جهانی بنی آدم سعدی در سازمان ملل نیز دیده می شود اما در افغانستان می بینیم که چقدر محیط زیست، مردم و کشور در چه حال است و از ناآرامی رنج می کشند. آیا امروز شرایطی هست که قوانین بین المللی محیط زیست را در مناطقی مثل نورستان اجرا و مردم را راضی کنیم؟ امروز کل معادن و... به تاراج می رود چه به رسد به محیط زیست.

در گذشته قبل از کودتا داوود خان وضعیت آرام بود اما مملکت آرام آرام به سمت ناامنی می رفت. کل کشور به دنبال برطرف سازی موضوعات کلان تر بودند و از سوی دیگر در جهان آن سالها اصلا موضوع محیط زیست اهمیت نداشت. در ابتدا آقای مصطفی ظاهر از فامیل پادشاه مسئولیت اداره محیط زیست را بر عهده گرفتند. کوشش خود را کردند ولی مشکلات بسیار زیاد بود.

وقتی در سال 1970 استادی اولین صحبت ها درباره حفظ محیط زیست در جهان کرد، او را دیوانه نامیدند. همین امروز موضوع محیط زیست آن طور که باید و شاید در جهان به آن اهمیت نمی دهند چه برسد به افغانستان. در ابتدا نیاز است مشکلات دیگر حل شود تا به محیط زیست برسیم.

احمد سهیل احمدی 15/8/2020

افغان های سرگردان استرالیا

از اول قرن 21 آفت سرمایه داری دنیا را به صورت تمام فرا گرفته و مردم را به جان همدیگر انداخته است. این نه تنها به کشورها منتهی می شود بلکه به افراد هم سرایت جدی کرده است. انسان ها مثل اسب تازی در مقابل یکدیگر می تازند تا از همدیگر جلو رفته و سرمایه بیشتری بیاندوزند. این عامل آن شده که انسان ها را از هم دور کرده و فامیل ها را از هم بپاشاند. انسانیت و مروتی که ما انسان ها در قرن گذشته شاهد آن بودیم، از آن چیزی به جا نمانده است. این یکی از آفت هایی هست که جهان غرب و دنیای سرمایه داری بر بشریت عرضه کرده است.

مردمی که از کشورهای سنتی مثل افغانستان و... به کشورهای غربی مهاجرت کرده اند به این آفت مبتلا شده اند. این سبب شده که درجه ادبی و فرهنگی افغان ها به طور عموم پایین بیاید چون همه در میدان تاخت و تاز سرمایه داری به جان هم افتاده و علم اندوزی و تحصیل به طور عموم به فراموشی سپرده شده است.

امروزه لباس های فاخر و سنتی افغانی در استرالیا بیشتر رواج دارد تا کتاب و علم. شاید در خیابان های شهرهای استرالیا لباس های رنگارنگ سنتی افغانی را ببینیم اما اثری از کدام مرکز فرهنگی و یا مسجد افغانی در شهر ملبورن که یکی از بزرگترین شهرهای استرالیاست، مشاهده نخواهیم کرد.

خبرنگار مقشوش با دکتر دانیال برهانی لومانی مصاحبه دیگری کرده است. در این مصاحبه درباره بهروز بوچانی و کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان، وضع افغان ها در استرالیا و موضوع صلح در افغانستان گفتگو کرده ایم.

_ آقای برهانی، کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان از بهروز بوچانی، چقدر مردم استرالیا از آن استقبال کردند و آیا بعد از انتشار جهانی این کتاب، کدام تاثیری و تغییری بر وضعیت مهاجران در جزایر استرالیا به وجود آمد؟

کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان، قطعا یک شاهکار ادبی است هرچند آقای بهروز بوچانی تاکید دارد که کتاب را در ژانر سیاسی و اعتراضی نوشته است. با این حال به نظرم از هر لحاظ شاهکار محسوب می شود چرا که کتاب را براساس تجربیات خویش در آن هشت سالی که در کمپ بسته بوده اند، نوشته اند. آن کمپ ها زندان برای مهاجران به حساب می آید.

این کتاب سروصدای بسیار عظیمی را در دنیا به راه انداخت و جوایز نفیسی مثل جایزه ویکتوریا، برترین کتاب سال 2018 و... کسب کرد و به ده ها زبان ترجمه شده است. بوچانی به واسطه این کتاب بعد هشت سال توانست به نیوزلند ( New Zealand) درخواست پناهندگی دهد و از کمپ مانوس خارج شود. هنوز نتیجه درخواست مشخص نشده است اما هفته گذشته که با او صحبت کردم و از او خواستم وقتی ویزای پناهندگی اش را گرفت، به استرالیا بیاید تا خاری در چشم دولت باشد. هر چند خود بهروز از استرالیا دلزده شده است اما اساس و بنیاد این کتاب جنگیدن برای حقوق پناهندگان است. جنگ با اسلحه ی هنر نسبت به هر جنگی مقدس محسوب می شود و از هر سلاحی تاثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.

کتاب بوچانی تاثیرات شگرفی بر استرالیا گذاشته است. یکی از اعضای پارلمان که پزشک نیز هست لایحه ای را با حمایت احزاب کارگر و سبز در پارلمان به تصویب رساند. در این لایحه ذکر شده است که اگر پناهنده ای مریض بوده و نیاز به درمان داشته باشد، تحت شرایط و محدودیت ها با مراقبت وارد خاک استرالیا گردد تا از خدمات درمانی استفاده کند. هنوز خیلی از افراد در زندان مهاجران هستند اما آثار ادبی بی شک تاثیر خود را بسیار زیبا خواهند گذاشت.

_حکومت استرالیا برای افغان هایی که در حال حاضر در آن کشور مقیم هستند، چه اقدامات و فرصت هایی برای اینان فراهم کرده است تا فرهنگ سنتی خویش را حفظ کنند؟

استرالیا براساس اصول دموکراتیک و آزادی های فرهنگی و مذهبی بنا شده است. کشوری کاملا چند فرهنگی که بیش از دویست فرهنگ و مذهب به طور دوستانه و آزادانه در آن زندگی می کنند. همه این اجازه را دارند که دین و فرهنگ خویش را آزادانه به نمایش بگذارند و به آن طریق زندگی کنند.

هر ساله در هفته تنوع فرهنگی مراسم های عظیمی برگزار می شود. افغان ها نیز مثل سایر فرهنگ ها کاروان های فرهنگی به راه می اندازند و در جشن باشکوه تنوع فرهنگی شرکت می کنند. مردم ما مراسم های مذهبی خود مثل محرم و نوروز را بدون هیج مشکلی و اتفاقا با حمایت دولت برگزار می کنند.

معتقد هستم در این باره انگشت انتقاد باید به سمت افغان ها باشد. ما سفیران فرهنگ خویش هستیم تا به نحو احسنت آن را در جامعه به عرصه نمایش بگذاریم و اگر نتوانیم قطعا شکست و ننگ بزرگیست. خیلی از مردم با پوشش محلی و لباس های سنتی در شهرها رفت و آمد می کنند در حالی که شهرها فضای رسمی به حساب می آید. این پوشش در فضای رسمی نماد تمدن نیست. آدم باید عرف جامعه را رعایت کند و لباس رسمی را بپوشد. هیچ کس سوال از ما نمی کند اما باید مسائل اجتماعی را رعایت کنیم تا فرهنگ ما غنی تر دیده شود. اگر این لباس ها را در مراسم ها و جشن های سنتی بپوشیم بسیار به جا و زیباست.

_آیا افغان های مقیم استرالیا که از مدت مدید در آن کشور مقیم هستند، فعالیت های اجتماعی و فرهنگی جدی داشته اند، کدام خدماتی برای پناهندگان و مهاجرین کرده اند؟

متاسفانه خیر. افغان ها در این زمینه بسیار ضعیف عملکرد داشته اند. فضای استرالیا برای مردم ما به کشوری کارگر پرور تبدیل شده به جای آنکه علم پرور و متخصص پرور محسوب شود. این خود دلایل متعددی دارد. به طور کلی برخلاف دیگر کشورها درآمد کارگری و مشاغل ساختمانی در استرالیا بسیار بالاتر است و این خود انگیزه تحصیل را در مقاطع بالاتر را از جوانان گرفته است. حتی به شخصا شاهد بودم بعضی جوانان بعد از فراغت از تحصیل _حتی رشته هایی مثل مهندسی_ به کارگری روی آورده و یا دکانداری کرده اند. جوان می بیند که هم سن و سال هایش که کار کرده اند، چقدر در زندگی پیشرفت داشته اند در نتیجه از درس پیشیمان می شود.

آفت رقابت های منفی مثل ثروت افزایی در میان مردم ما در استرالیا بسیار جدی و رواج دارد. مردم پیشرفت را در تجمل گرایی می بینند و رقابت منفی با همدیگر دارند. مردم عقده وار هفت روز هفته را کار می کنند و از خانواده و تربیت اولاد خود فارغ می مانند. در ظاهر زندگی تجمل گرایی و لوکس دارند اما در واقعیت از زندگی لذتی نمی برند. این آفت سرمایه داری تبدیل به یک فرهنگ شده است. هر کس از اروپا و... به زندگی در استرالیا نگاه می کند، فکر می کند که افغان ها در اینجا چقدر پیشرفت کرده اند اما در واقعیت از جامعه ی افغان های اروپا، کانادا و... از لحاظ فرهنگی بسیار عقب تر هستند.

در این شرایط تحصیل کردن کار بسیار سختی است و محصلین نه تنها تشویق نمی شوند بلکه به حاشیه رانده شده و مورد تمسخر قرار می گیرند. این سبک زندگی و فرهنگ که در بین مقیمین استرالیا به وجود آمده است برای افغان های مقیم استرالیا آثار بدی به جا گذاشته است. مردم افغان در موارد بسیاری رشد خوبی داشته اند اما در بحث های فرهنگی و اجتماعی ضعیف بوده اند به عنوان مثال در ملبورن (Melbourne) که چهل هزار افغان زندگی می کنند اما با عوامل موجه و غیرموجه هنوز نتوانسته اند یک مسجد، غسّال خانه و یا مرکز فرهنگی بنا کنند که از نیازهای ابتدایی به شمار می آید.

_ افغان های مقیم استرالیا در مورد صلح به طور عموم چه نظری دارند و چه اقداماتی کرده اند؟

به طور کل مردم به شدت سرخورده، ناامید و وحشت زده شده اند. این بازی تلخی که در افغانستان جریان دارد، در یک سو فرد بسیار خونخوار و کودک صفتی مثل ترامپ قرار دارد و در سوی دیگر گروهی از خائنینی که مثل عروسک خیمه شب بازی وطن را می فروشند.

در مسائل بین الملل و اجتماعی افغان های استرالیا کارها و پروژه های ارزشمندی داشته اند و عده ای دکترای خود را روی مسئله پروسه صلح گذاشته اند از جمله آقای نعمت الله ابراهیمی استاد دانشگاه دیکین استرالیا ( Deakin ) که مقالاتی در این مورد نوشته اند. در استرالیا سمینارها و کنفرانس هایی برگزار شده که بیشتر برای تبادل نظر و همدردی با همدیگر است.

احمد سهیل احمدی 19/7/2020

امید غرق شده

اگر کرونا آنها را نکشد، بی شک بلاتکلیفی و خفقان رسانه ها آنها را از پای درمی آورد. این سرنوشت شوم هزاران پناهنده ای است که از سال 2013 به بعد، با تحمل مشقت و سختی های مهاجرت از اقیانوس خشن هند که کشتی های مهاجران را می بلعد، هنوز هم به خاک استرالیا نرسیده اند و در جهنم مانوس بی صدا می میمرند و اگر خودسوزی کنند شاید کسی از آنها یاد کند. جرم پناهجویان در استرالیا این است که با کشتی و از روی ناچاری به این کشور رفته اند.

خبرنگار مقشوش با دکتر دانیال برهانی لومانی مصاحبه کرده است. دکتر برهانی در ملبورن استرالیا مقیم هستند و در کنار طبابت، فعالیت های حقوق بشری و انسانی نیز دارند. در این مصاحبه درباره وضعیت کمپ ها و پروسه پناهندگی در دولت حزب کارگر استرالیا، سیل مهاجرت 2012، محدودیت ها و فشار دولت فعلی بر پناهجویان سابق و وضعیت امروز پذیرش پناهنده در استرالیا گفتگو کرده ایم.

_ آقای برهانی، سال 2012 وضعیت پناهندگان در کمپ های استرالیا به چه صورت بود که سیلی از مهاجران به خصوص افغان ها به سمت این کشور گسیل شده بودند؟

پروسه پناهندگی من تا آخر سال 2012 که در کمپ بودم، ادامه داشت. دولت وقت دست حزب کارگر بود. اوضاع مهاجرین به نحو احسنت پیش می رفت و مهاجرین در وضع ایده آلی به سر می بردند. پناهچویان کمترین زمان را در کمپ ها سپری می کردند و دولت با هزینه خویش وکیل برای آنها تعیین می کرد. درخواست آنها برای پناهندگی به سرعت بررسی می شد و اکثر قریب به اتفاق هم پذیرفته می شدند.

خوشبختانه دولت حزب کارگر درک بسیار خوبی و مساعدی از اوضاع پناهندگان داشت و به خصوص پناهندگانی که از افغانستان آمده بودند. آنهایی که ذمه ی اقلیت های قومی و مذهبی بودند که به صورت اتوماتیک پذیرفته می شدند.

مدت زمانی را که در کمپ مستقر بودیم، بیشتر به وضعیت خود پناهجو مربوط بود اما به طور متوسط بین سه تا شش ماه در جزایر به سر می بردیم. پناهجویان در آنجا به امکانات صحی و... دسترسی داشتند. مطابق مذهب و فرهنگی که از آنجا آمده بودند؛ آشپزهایی که در کمپ بودند برای آنها غذا تهیه می کردند. مواد غذایی به نحو احسنت و کافی در اختیار مهاجران قرار می گرفت. کمپ بزرگسالان، خانواده، زیر سن و... جدا از هم بود و با توجه به شرایط هر گروه سنی، امکاناتی برای آنها فراهم بود از جمله کتابخانه، نمازخانه، زمین فوتبال و... فراهم بود.

_در زمان دولت حزب کارگر، درخواست پناهجویان در چه پروسه ای قبول می شد؟

وضعیت در دوره حزب کارگر خوب بود. با توجه به برداشت و توجه ای که خودم داشتم، برای رسیدگی به درخواست هر پناهجو دو پرونده وجود داشت. یکی پرونده امنیتی بود که به طور نامحسوس فرد را زیر نظر می گرفتند، تحقیقات را انجام داده و اطمینان حاصل می کردند که پناهنده برای امنیت ملی و مردم استرالیا تهدیدی به وجود نخواهد آورد. تا زمانی که اطمینان حاصل نمی شد، هیچ پناهنده ای حق خروج از کمپ را نداشت.

یک پرونده دیگر مهاجرتی بود که فقط وزارت مهاجرت آن را بررسی می کرد. این پرونده مربوط به مسائلی بود که مهاجر در مصاحبه های خویش بیان کرده بود. ولو اینکه در خیلی از امور دولت می دانست که پناهجو چه چیزهایی را دروغ گفته و چه چیزهایی را راست بیان کرده است. همین که اطمینان به دست می آوردند که فرد مهاجر است، خطری برای جامعه ندارد و حرف هایش قابل درک است، پرونده را قبول کرده و مانعی برای او ایجاد نمی کردند.

_ سیل مهاجرتی که در سال 2012 جریان داشت چه تاثیری بر دولت وقت استرالیا گذاشت و شرایط چقدر تغییر کرد؟

عملا با آن شرایط موجود، استرالیا مقصد جذابی برای مهاجرین شده بود. مدت ها بود که سیل عظیمی از پناهجویان به استرالیا گسیل بودند. به خصوص در اواخر سال 2012 سیل پناهندگی اوج گرفت و هر روز رسانه ها خبر غرق شدن چندین قایق و کشته شدن مهاجران را منتشر می کردند. این وضعیت فشار عظیمی روی حزب کارگر گذاشت.

دولت مجبور شد به خاطر فشاری که هم از سمت مردم و هم احزاب مخالف بر او گذاشته بودند، سیاست ها را تغییر دهد. در اواخر سال 2012 تلاش داشت که مهاجرت را محدود و راه کشتی ها را ببندد اما این چالش بزرگی بود. این چالش ها در داخل حزب کارگر منجر به چند کودتای سیاسی شد و در نهایت موفق هم نشدند.

دولت حزب مخالف با ائتلافی با احزاب راستگرا و ملی گرا تشکیل شد و دولت را تشکلیل دادند. زمانی که اینان دولت را به دست گرفتند، وضعیت برای پناهجویان کلا تغییر کرد. زمان دولت حزب کارگر وزارت امنیت ملی، مهاجرت و... جدا از هم بودند اما دولت جدید چند سازمان و وزارت را با هم ادغام کرد و وزارت داخله را تشکیل داد. در اوایل سال 2013 که وزارت مذکور شکل گرفت، مسئولیت این وزارت را به دست شخصی بسیار متعصب به نام پیتر داتون دادند که از همان ابتدا شمشیر را از رو بست و بر پناجویان رسما اعلام جنگ کرد.

وزیر داخله تمام پناهجویانی که با کشتی آمده بودند را پناهجویان تقلبی نامید. تبلیغات رسانه وسیعی به نام "برگردید از هرجایی که آمدید" به راه انداخت. اوضاع خفقانی برای پناهجویان شکل گرفت و هنوز هم ادامه دارد. از آن زمان به بعد هر کشتی که آمد، برگشت داده شد و کمپ ها را بستند. کسانی هم که در کمپ ها مانده بودند، پرونده آنها را بررسی نکردند و ویزا هم به آنان ندادند. پناهجویان را به جزایر اطراف استرالیا که بسیار کوچک هستند، تبعید کردند.

هیچ امکاناتی برای پناهجویان وجود ندارد. دولت دو راه برای آنها باقی گذاشته است، یا داوطلبانه به کشورهای خود بازگردند و یا به کشورهایی مثل کامبوج بروند. هیچ یک از این راه ها عملی نیست. نه تنها خود استرالیا پرونده پناهجویان را بررسی نمی کند، بلکه چندین دفعه دولت نیوزلند داوطالبانه اعلام کرد که آماده است بخشی از پناهجویان را بپذیرد اما دولت استرالیا به بهانه ی اینکه این پناهجویان بعد از مدتی که در نیوزلند باشند به خاک استرالیا برمی گردند، در نتیجه به نیوزلند هم اجازه نداد که آنها را قبول کند.

وضعیت نابسمان هشت سال است که ادامه دارد. در این مدت پناهجویان مشکلات زیادی از جمله روحی و جسمی داشته اند. از بیماری تا خودکشی و خودسوزی جان پناهجویان را می گیرد. خصومت تا جایی هست که اگر پناهجویی دچار مشکلات جسمانی و بیماری هم شود، اجازه ورود به خاک استرالیا را ندارد و در همان جا از دنیا می رود.

_ آیا دولت استرالیا از سال 2013 به بعد پناهجویی نپذیرفته است؟

فشار بسیار رسانه ها و سازمان های بین المللی بر دولت بود. پناهجویان واقعی که با کشتی آمده اند وضعیت آنها در کمپ از زندان هم بدتر است. زمانی که دولت با فشار سازمان های حقوق بشری مواجه شد، پیتر داتون به طور هدفمند به کشورهایی مثل آفریقای جنوبی سفر کرد و به صورت انتخابی مزرعه داران سفید پوست را هوایی به استرالیا آورد و ویزای پناهندگی به آنها داد. پذیرش پناهجویان نسبت به گذشته بیشتر هم شده اما به صورت هدفمند سفید پوست ها را هوایی می آورند.

دولت بحث های نژادی و ... در پیش گرفته و با این اقدامات اجازه اعتراض سازمان های بین المللی را گرفته است. دولت اعلام می کند که وظیفه ای برای پذیرش پناهندگان نداریم اما با پذیرش تعداد زیاد پناهجو لطف هم می کنیم. دولت پرونده مهاجرین واقعی از اندونزی تا سوریه و ترکیه را بررسی نمی کند تا با ویزا از راه هوایی به استرالیا آنها را بیاورد. وزارت داخله از کشورهای مختلف متخصصان را با وعده های بسیار می پذیرد که برای استرالیا هم فایده دارد اما به دور انسانیت و حقوق بشر است.

_ بعد از سال 2012 که از کمپ جزیره کریسمس خارج شدید، وضعیت پناهجویانی که دولت حزب کارگر به آنها ویزا داده بود، چگونه است؟

دولت فعلی حتی کسانی که در دولت قبل هم پذیرفته شده اند را تحت فشار گذاشته است. تقریبا بودجه زیادی را صرف کرده و کاراگاه های بسیاری را جذب کردند. از صفحات مجازی تا دیگر فعالیت پناهجویانی که ویزای پناهندگی در دولت قبل به دست آورده اند را زیر نظر گرفته و اگر ویزای دائم گرفته باشند، دولت آنها را دچار مشکل می کند. وقتی فرد درخواست سیتیزن ( شهروندی) بدهد، طبق قانون باید ظرف سه سال بررسی شود اما برای کسانی که با قایق آمده اند، وزارت درخواست آنها را معلق کرده است. افرادی را می شناسم که پنج تا ده سال است که منتظر هستند.

وزارت داخله پرونده خیلی از پناهندگان را دوباره بررسی می کند. با کوچک ترین بهانه مردم را دچار مشکل می کنند. به بهانه هایی مثل نامشخص بودن تاریخ تولد، نام بدل و... ویزای هزاران نفر را باطل کردند و به آنها اجازه ندادند که تا سه سال درخواست دیگری بدهند مگر در دادگاه تجدید نظر موفق شوند.

وقتی ویزای دائم باطل می شود، باید ویزای موقت برای ادامه فعالیت افراد داده شود اما این حق را هم از اینان گرفته اند. وقتی فرد ویزای خود را از طریق دادگاه پس می گیرد و یا متوجه فریب دولت می شود، دولت مکارانه منتظر می ماند تا از کشور خارج شوند_ به خصوص به کشورهایی مثل افغانستان بروند_ در غیاب شان ویزای آنها را باطل می کند. در این صورت نمی توانند برگردند و انگار نیامده بودند. این کار نه به خاطر اینکه از خاک استرالیا خارج می شویم، بلکه به بهانه هایی مثل اینکه نام خود را دروغ گفته اند، ویزا را باطل می کند.

احمد سهیل احمدی 17/7/2020

از پناهندگی تا نمایندگی

هیچ زمانی دردها و مصیبت های پناهندگان را رسانه ها و نمایندگان پارلمان اروپا درک نمی کنند و نه از سختی های مهاجران در زمستان های سرد و یخ باران، غرق شدن قایق های بیش از ظرفیت و سالهای متعددی که پناهندگان در شرایط غیر انسانی کمپ ها انتظار قبول شدن را کشیده اند، خبر ندارند. فقط کسانی برای رساندن صدای مهاجران به جوامع خواب رفته تلاش می کنند که خود نیز درد استخوان سوز مهاجرت را کشیده اند و امروزه در مجامع مختلف اروپا به عنوان فعال پناهندگان برای پناهندگان خدمت می کنند.

در مهاجرت از یک سو گذشتن از هویت خویش است، در سوی دیگر قدم به سوی آینده نامشخص که لحظات تلخ فراموش نشدنی مثل عبور از دریا، گیر افتادن در کمپ و... در برابر پناهنده است. انسان های کمی هستند که جرئت داشته باشند تا این شرایط را به یاد بیاورند اما هستند افرادی که بی چشم داشت حتی در این روزهای کرونایی به یاد بی پناهان هستند تا با خدمت به آنها از دور و نزدیک، لبخند را به کودکان پناهنده هدیه دهند.

خبرنگار مقشوش با بشیر اسکندری فعال مدنی و حقوق پناهندگان مصاحبه کرده است. آقای اسکندری رئیس سازمان جهانی جامعه مدنی در اروپا و عضو حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا نیز هستند. در این مصاحبه درباره صلح افغانستان و فعالیت نهادهایی مثل مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان و سازمان جامعه جهانی مدنی در اروپا برای برقراری صلح واقعی، اتحادیه اروپا، فعالیت برای پناهندگان و کرونا گفتگو کرده ایم.

_آقای اسکندری، جامعه افغان ها در اروپا به خصوص اسپانیا در مورد صلح افغانستان در 2020 چه نظری دارند؟

نه تنها جامعه افغان ها در اسپانیا و اروپا بلکه تمام افغان های داخل و خارج از افغانستان خواهان صلح واقعی و پایدار هستند. صلحی که خشونت را بیافزاید، نمی خواهند بلکه صلحی را می خواهند که حقوق همه اقوام، مذاهب و اقلیت ها در هر منطقه و ولایتی حفظ شود؛ محدودیت بر زنان تحمیل نشود؛ حکومت افغانستان به حکومت تک قومی تبدیل نشود و معیارهای دموکراسی زیر پا قرار نگیرند؛ اینها خواسته تمام ملت افغانستان است.

_ فعالان و انجمن های افغان که در اروپا دایر هستند، کدام اقداماتی برای صلح انجام داده اند؟

ما با بعضی از انجمن ها و مجامع مثل مجمع متخصصان و دانشمندان افغانستان که دفتر اصلی آن در مادرید قرار دارد، همکار هستیم. با دیگر فعالین و اتحادیه ها نیز ارتباط داریم و رایزنی های زیادی صورت گرفته است. به خصوص در بحث سهم گیری زنان در آینده، اینکه حقوق زنان و اقوام ضایع نشود؛ حکومت افغانستان در آینده به صورت حکومت تک قومی اداره نگردد و... گفتگو های زیادی داریم. امیدوار هستیم با دولت آینده افغانستان و کسانی که مسئله صلح را تامین می کنند و اشخاصی که تصمیم گیری کلان را برعهده دارند، بتوانیم همکاری کنیم چرا که آنها هم نیازمند جامعه متخصص افغان در اروپا برای انکشاف کشور هستند.

غیر از فعالین حقوق مهاجر، شخصیت ها و دانشمندان بزرگی داریم که در زمینه هایی از جمله علوم سیاسی تحصیل کرده اند که در آینده افغانستان نقش مهمی بازی خواهند کرد.

_خدمات، مصاحبه ها و مقالاتی که شما پیشتر در رسانه ها و اتحادیه های متعدد انجام دادید، به نظر شما کدام یک را جالب تر و موثرتر بوده است؟

من به عنوان فعال مدنی و پناهنده، فعالیت های زیادی در رسانه ها و اتحادیه ها داشتم. یکی از آنها پیام تصویری بود که به مناسبت انتخابات پارلمانی 2019 به عنوان ( به اروپایی رای بدهید که از حقوق بشر و آزادی های مدنی حفاظت کند) بود و از پناهندگان اتحادیه اروپا خواستم که در احزاب چپ و میانه عضویت بگیرند و در رای گیری های سرنوشت ساز شرکت کنند. این یکی از مصاحبه های مهم بود که منتشر شد. ویدیو به زبان اسپانیای بود و به فارسی و انگلیسی هم ترجمه گردید.

بنده در اسپانیا به حیث یکی از نمایندگان مرکز شهر بارسلون و عضو حزب سوسیالیست در کنگره فدراسیون شرکت کردم و در یکم فبروی 2020 پیشنهاد این را دادم که مشارکت و حق رای به پناهندگانِ قانونی داده شود تا در انتخابات رای بدهند. به شهرداری ها و ولسوالی های محلی پیشنهاد آن را دادم و تصویب کردیم. هر چند این پیشنهاد از قبل مطرح بود. دولت قبلی اسپانیا راستگرا بود که رابطه ی خوبی با مهاجرین و مسلمانان نداشت. این پیشنهاد در گذشته به تصویب نرسیده بود. در خیلی از کشورها پناهندگان این حق را دارند که این خیلی به نفع طبقه پناهنده است.

خیلی از هم وطنان ما هنوز در جامعه میزبان به خاطر تفاوت های زبانی و فرهنگی جا نیافتاده اند و برای ادغام به زمان طولانی، حداقل ده سال نیاز دارند. ما همیشه تاکید کرده ایم به آنانی که اقامت دارند که فقط به این راضی نباشند که شغلی دارند در کنار کارهای روزمره خود، دو سه ساعت درس هم بخوانند. اینکه در مشاغل دولتی و موسسات بزرگ کار کنند، منوط به این است که تحصیل کرده، به زبان تسلط داشته و دیپلم مربوطه را اخذ کرده باشند. نسل بعدی شرایط دیگری دارند چون تربیت می شوند، خواه ناخواه در جامعه میزبان ادغام می شوند. اگر احزاب راست گرا قدرت بگیرند، نسل اول بیشتر در خطر هستند و ممکن اخراج شوند.

_با توجه به مشکلات مهاجرت و اقامت خودتان، چه انگیزه ای سبب شد که فعال مهاجرین شوید؟

واقعا اگر یک شخص بخواهد کمک کند، می تواند به صدها نفر خدمت رسانی کند. من فعالیت را از ابتدا وقتی در ایران بودم، آغاز کردم. در شیراز کلاس های سواد آموزی رایگان برگزار کردیم و در کنار آن کلاس هایی مثل زبان انگلیسی نیز برگزار شد که کمی شهریه می گرفتیم. در آن زمان نزدیک به 300 نفر در مدارس ما سواد آموختند.

در یونان نیز فعالیت هایی داشتیم از جمله این که به خانواده های مهاجر کمک کردیم. اعتراضات، کمپاین ها و پیشنهادهایی به پارلمان اتحادیه اروپا و دولت یونان دادیم. به خصوص کمکی که در کمپی در یونان داشتیم. خانواده هایی که آنجا بودند با کمترین امکانات زندگی می کردند. در زمستان سرد روی زمین نمناک می خوابیدند. خیلی از زنان در همان جا اولاد آنها به دنیا می آمد. ما از آن کمپ گزارشی گرفتیم و به اتحادیه اروپا و فعالین ارائه کردیم. باعث شد تا چندین هزار نفری که آنجا بودند به آنها اسکان داده شود. در اولین مرحله به خانم ها و زیر سن ها حداقل جایی داده شد تا راحت زندگی کنند.

در این زمینه هر کسی که قدم برمی دارد، تشویق می کنم چرا که فعالیت برای پناهندگان از نظر حقوق بشر و انسانیت ارزش دارد. نباید بنشینیم که کسی برای ما کاری بکند. هر کسی که حس انسانی دارد، باید در این زمینه فعالیت کند. هیچ کس برای ما کاری انجام نمی دهد جز خود ما.

_با توجه به شیوع گسترده کرونا در اروپا، کارنامه سازمان های جهانی و حامی در حمایت از پناهندگان و مهاجران را چطور می بینید؟

سازمان جامعه جهانی مدنی در اروپا با حزب کارگران سوسیالیست یعنی حزب حاکم اسپانیا، شهردار بارسلونا و مسئولان بهداشت راجع به وضعیت زندگی مردم و پناهجویان در دوران کرونا جلسات متعددی داشته ایم. توزیع غذا به خانواده های کم بضاعت و مهاجر، انجام دادن کارهای داوطلبانه در اداره هایی که به نیروی انسانی نیاز داشتند، همچنین آماده کردن و دوختن ماسک به مراکز بهداشتی و دولتی از جمله فعالیت های ما بود.

وقتی که ویروس کرونا هجوم آورد، یکباره هزاران نفر مریض شد و دولت دست به دامن ملت شد تا به تواند حداقل ماسک تولید کند. تولید میلیون ها ماسک از عهده هیچ کارخانه ای برنمیاید. همکاری زیادی کردیم و برای مراکز بهداشتی ماسک تولید و اهدا کردیم.

مسئله دیگر، درخواست کردیم به دولت اسپانیا که پناهندگانی که در این دوران فوت کرده اند، مکانی را برای دفن آنها اختصاص دهند. دولت هزینه ی خرید قبر و مراسم دفن و کفن را کم کند و یا با توجه به وضعیت پناهندگان از آنها هزینه دریافت کند.

ورکشاپ درباره افراد بی سرنوشت و بی مدرک با (Europe network and steeles) برگزار کردیم. ما همیشه ورکشاپ را به صورت کنفرانس برگزار می کردیم و برنامه ریزی داشته بودیم که درباره افراد بی سرنوشت و بی مدرک، خانواده هایی که اولاد آنها متولد شده اند اما هنوز مدرک نگرفته اند و به والدین هم مدرک نداده و در خطر دیپورتی قرار دارند، کنفرانس بزرگی برگزار کنیم. از این شرایط جلوگیری گردد و حداقل برای افرادی که چندین سال در اتحادیه اروپا بوده اند، مدرکی داده شود. اما به خاطر کرونا ورکشاپ ها با نهادها و ارگان های اروپایی را به صورت آنلاین برگزار کرده ایم.

دیگر اعضای سازمان ما مثل آقای میرزایی در یونان که در دوران قرنطینه خدمات ارزشمندی را برای پناهندگان انجام دادند. سازمان ما متشکل از انجمن ها و افراد فعال در اتحادیه اروپا هستند. هر یک از اعضا در محلی که زندگی می کنند با پناهندگان در ارتباط بوده و با حکومت محلی و دولت هم رایزنی کرده اند.

احمد سهیل احمدی 7/7/2020

درد بی درمان مهاجرت

مهاجرت به قدمت تاریخ است چون امروزه مردمان خاورمیانه به سمت اروپا پناه می برند اما مرزها بسته است و جهنم کمپ ها در این روزهایی که کرونا شایع است، دربرابر آنهاست. روز پناهنده 2020 نیز تلخ است. از مرز ترکیه تا کمپ های یونان و کانال انگلیس در اروپا تا اقصا نقاط زمین، در یک سال گذشته کشورها مشت آهنین به طرف بی پناهان نشانه گرفتند. یک هفته از روز پناهنده گذشته است که امسال با شیوع کرونا بیش از پیش روز فراموش شده ای است که حتی یادآوری این روز، پناهندگان را هم خوشحال نمی کند. فعالان مهاجر در سالی که گذشت بیش از آنکه نگران جان و سلامتی خود باشند، نگران پناهندگانی هستند که در این روزهای کرونایی نه راه پس دارند و نه راه پیش. پناهندگان در سالی که گذشت بیش از پیش تحقیر شدند و حتی نئونازی ها هم آنها را کرونا نامیدند.

خبرنگار مقشوش با سید فایض وصال مصاحبه دیگری کرده است. آقای وصال فعال مدنی و حقوق پناهندگان است. در این مصاحبه درباره روز جهانی پناهنده، قوانین و مقررات جدید پناهندگی، بیجاشدگان داخلی، مقایسه وضعیت پناهندگان با سالهای 2015 و دلایل مهاجرت گفتگو کرده ایم.

_آقای فایض، با تصویب قوانین جدید پناهندگی و مهاجرتی در اتحادیه اروپا، چه تاثیری بر جامعه پناهندگان و پناهجویان در آینده خواهد گذاشت ؟

از بحران مهاجرتی 2015 به این سو، هر سال قوانین سخت گیرانه تر، محدود کننده تر، همه گیر و شاید تخصصی تر تصویب و اجرا شده و می شود. در 2014 فقط یکی از احزاب حاکم دولت آلمان درباره پروسه پناهندگی تصمیم می گرفت. اما در این سالها از احزاب راستگرا تا سبزها و... درباره پناهندگان تصمیم می گیرند. امروزه در آلمان به این نتیجه رسیده اند که بحران مهاجرت در سال 2015 و 2016 آلمان ها را بیدار ساخته و تا قبل از این اعتراف می کنند که در خواب بودیم. مردم عامه هم تحلیل گر و متفکر شده اند و مسئولیت خود را در برابر کشور خویش احساس کرده اند.

در قوانین جدید که در حال حاضر در پارلمان اروپا بررسی می شود، بیان شده که درخواست پناهندگی باید زودتر بررسی شود تا آینده پناهجو هر چه مشخص شود. هر چند در سیستم اداری کشورهای اروپایی کوتاه ترین زمان 2 سال خواهد بود اما این زمان هم برای پناهنده امیدوار کننده است.

_چرا در سال 2020، کنوانسیون 1951 به طور عملی اجرا نمی شود؟ آیا ما به کنوانسیون جدیدی در سطح جهانی ضرورت داریم و یا آن را باید اصلاح کرد؟

کنوانسیون های ژنو مثل 1951 مربوط به وضعیت پناهندگان است. سازمان ملل متحد سعی کرد که به خاطر جنایت جنگی، نقص حقوق بشر و پناهندگان در سال مذکور تصویب و در تمام کشورها اجرا کند. برای من از ابتدا این سوال بود که چرا کنوانسیون 1951، سه سال طول کشید تا در سال 1954 به اجرا درآمد. هر چند در این کنوانسیون بیشتر سر پناهندگی در اروپا و بعد از جنگ جهانی دوم تاکید و در نظر گرفته شده است.

اگر از بخش زیادی از مردم آلمان درباره پیشینه و گذشته اجداد آنها سوال کنید، از نسل دوم یا سوم به اتباع کشورهای دیگر مثل اتریش، اسپانیا و... می رسند. آلمانی اصیل که پنج جد پشت از او هم آلمانی باشد، خیلی کم است. این کنوانسیون بیشتر به این افراد مربوط می شود.

تنها نکته ای که در کنوانسیون برای جهان درنظر گرفته بودند، این است که محدوده کنوانسیون فراتر از حوزه اروپا گسترش داده اند و زمانی برای این تعهدنامه تعیین نکردند. در این صورت به شکل قانون اساسی محسوب نمی شود، در نتیجه کنوانسیون تغییر نخواهد کرد. قوانین را می توان تعدیل کرد اما این قوانین به هیچ نوعی نمی توان تغییر داد. در حال حاضر فقط می توانیم تغییرات اندکی برای بهبود این قوانین ایجاد کرد، اما ریشه و اصل نباید تغییر کند.

به طور نمونه دنمارک از اولین کشورهایی هست که این معاهده را پذیرفت اما امروز جزو از سخت گیرترین کشورها در بحث پذیرش پناهندگان است.

_با توجه به مشکلات مهاجرت و اقامت خودتان، چه انگیزه ای سبب شد که فعال مهاجرین شوید؟

مثل میلیون ها جوان افغان دیگر تصور می کردم که بعد از ختم تحصیل، می توانم زندگی معمولی داشته باشم اما به خاطر شرایط مجبور به مهاجرت شدم.

به یاد دارم که چند سال قبل که تازه دانشگاه را تمام کرده بودم، همراه دوستان به تفریح گاه در اطراف شهر هرات رفتیم. در کنار جاده همه ساله بیش از 10 هزار بیجاشده داخلی به خاطر جنگ، ناامنی و خشکسالی از ولایات دیگر به هرات آمده و در این دشت ساکن شده بودند. درمیان بیجاشدگان رفتم و برای تجسس و کنجکاوی از آنها پرسیدم تا بفهمم وضعیت زندگی آنها چطور است. وقتی خواستم در بین خیمه ها دور بزنم، عدد زیادی اطراف ماشین جمع شدند و تصور می کردند که شاید برای کمک آمده باشیم. مجبور شدیم بگوییم که آمده ایم تا شما را ارزیابی کنیم و زمانی دیگر بیاییم تا کمک تان کنیم. در همان روز در تفریح گاه به این فکر می کردیم که چطور می توانیم به این بیجاشدگان کمک کنیم.

فردای آن روز با مدیر موسسه ای غیر حکومتی ( NGO) که در آن وظیفه داشتم، صحبت کردم که آیا راهی است تا از سازمان های بین المللی برای بیجا شدگان کمک گرفت؟ بعد از ظهر همان روز در مسجد محل اعلام کردم که بیایید به اینان خیرخواهانه کمک کنیم. آن روز یک وانت از کمک ها جمع کردم. این انگیزه و این فعالیت باعث شد که دو سال بعد مِن حیث مسئول اداره مهاجرت و عودت کنندگان در ولایت هرات انتخاب شوم.

وقتی به اروپا آمدم، علاقه من به فعالیت برای مهاجران به خاطر گذشته و شرایط خودم بود. من بدون قصد و دلیلی فعالیت کرده ام و هیچ وقت فکر نکردم که این فعالیت ها ثمره ای برای خودم و یا فامیلم داشته باشد. شاید کار زیادی نتوانم انجام بدهم اما همین که درد مهاجرین را به گوش مسئول برسانم، وجدانم راضی است. هر هفته حداقل یک بار در جلسه با نهادهای فعال و حامی حقوق مهاجرین و.. موضوع و وضعیت پناهندگان را برایشان مطرح می کنم تا به گوش دولت هم برسد. افرادی که به اروپا می رسند مثلا در جزایر یونان به سر می برند، می دانم که با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند. با تجربیاتی که دارم به آنها کمک می کنم تا راحت تر پذیرفته شوند و شرایط شان بهبود یابد. به پناهنده می گویم که تنها نیستی؛ اگر زمانی به کسی نیاز داشته باشی به عنوان یک هم زبان، هم وطن و حتی بشود گفت به عنوان هم درد که درد مهاجرت را چشیده در کنارت خواهم بود.

_با مقایسه وضعیت امروز پروسه پناهندگی با سالها قبل که شما اقدام کرده بودید، وضعیت چه قدر تغییر، بهبود و یا دشوارتر شده است؟

اگر وضعیت پروسه پناهندگی در سالهای 2013_17 را با امروز مقایسه کنیم، شرایط بسیار تغییر کرده، از طرفی بهبود و از طرفی دشوارتر شده است. چند مورد تغییر کرده است. امروزه وقتی پناهجو به کشور مقصد خود می رسد، چون دیگر آن بحران از بین رفته، جمعیت پناهندگان زیاد نیست و پناهنده به صورت تنها وارد می شود. پروسه مهاجرت مثل مصاحبه و... زودتر سپری می شود و پناهنده زودتر از آینده وضعیت خود آگاه می شود.

امروزه دیگر مرزهای کشورهای مهاجرپذیر مثل قبل باز نیست و پناهندگان به راحتی و سریع به مقصد خود نمی رسند. کشورهای مهاجرپذیر می گویند که پذیرش ما تکمیل گشته و کمتر می پذیرند.

وضعیت پروسه پناهندگی از این نظر بهتر شده که فرصت برای آموزش و یادگیری زبان برای پناهنده بهتر شده است. وقتی ما مهاجرت کرده بودیم بیش از 1 سال طول کشید تا شانس این را داشته باشیم که به کلاس آموزش زبان برویم. آن زمان به دلایل زیاد مثل اینکه مهاجر افغان بودم تا زمانی که پروسه ام قبول نشده بود، از حق آموزش زبان محروم بودم. امروزه این محدودیت ها برداشته شده و به صورت اتوماتیک به پناهنده زبان آموزش می دهند.

باورم این است که وضعیت برای پروسه پناهندگی هیچ وقت بهبود نمی یابد. همیشه پروسه پناهندگی خواهد بود اما تنها چیزی که بهتر شده، این است که امروزه پناهنده اگر بیشتر تلاش کند، می تواند سریعتر در جامعه ای که هست پذیرفته و ادغام شود.

_طبق آمارهای جهانی در سال ۲۰۰۰ بیش از ۲۲ میلیون مهاجر و پناهنده در جهان بوده اند و امسال به 81 میلیون رسیده است، چه عواملی باعث افزایش جمعیت پناهندگان شده است؟

مهاجرت همیشه به علت این نیست که کشور مهاجر پذیر به خاطر نیروی کار و بحث اقتصادی مهاجر می پذیرد، گاهی وقت ها به خاطر این است که کشورهای پیشرفته درهای خود را باز می کنند تا تکثر گرایی در تولید مثل، فرهنگ ها و اقتصاد داشته باشند. کشورهایی هم هستند که از نظر نفوس کاری به درجه انقراض رسیده اند در نتیجه به این بهانه پناهنده می پذیرند. این سیاست بیشتر کسانی را جذب می کند که در کشور خود با بحران رو به رو هستند. بحران مهاجرت زمانی تشدید یافت که جنگ های سوریه و لیبا شدت گرفته بود.

یک شعار بسیار خوبی را در آلمان دیده ام که می گوید، اگر شما از مهاجرت رنج می برید، برای کشور شما و مردم شما خوشایند نیست، مهاجرت را نسازید. مهاجرت را متوقف کنید. این کشورهای پیشرفته جهان هستند که مهاجرت را می سازند.

احمد سهیل احمدی 2020/6/28

لبخند گم شده بی پناهان

پاداش گاهی آن لبخند خوشی است که بر لب کسی می نشیند. وقتی از مشکلات امروز محرومان از افغانستان تا اروپا با خبر باشی و کاری برای هم نوعان خود بکنی، حس خوشی برای آدم به ارمغان می آورد که حتی خدا را پشت لبخند کودکان پناهنده حتی می بینی. در این روز جهانی پناهنده هیچکس به فکر آنها نیست اما اگر کسی قدمی کوچکی برای خدمت به آنها برداشته باشد، لبخند بر لبان آنها می نشیند.

خبرنگار مقشوش با بشیر اسکندری فعال مدنی و حقوق پناهندگان مصاحبه کرده است. آقای اسکندری رئیس سازمان جهانی جامعه مدنی در اروپا و عضو حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا نیز هستند. در این مصاحبه درباره تصویب قوانین جدید پناهندگی در اروپا، فعالیت فعالان پناهندگان، سیل مهاجرت 2015 و بلاتکلیفی پناهندگان، سازمان جهانی جامعه مدنی در اروپا، روز جهانی پناهنده و عوامل افزایش پناهندگان گفتگو کرده ایم.

_ آقای اسکندری، با تصویب قوانین جدید پناهندگی و مهاجرتی در اتحادیه اروپا، چه تاثیری بر جامعه پناهندگان و پناهجویان در آینده خواهد گذاشت؟

هنوز قوانین در پارلمان اتحادیه اروپا تصویب نشده است ولی وزرای کشورهای اتحادیه اروپا در لوکزانبورگ تصمیم گرفتند که سه ماه طول بازداشت برای پناهندگانی که قضایای آنها رد شده صادر کنند تا پناهندگان نتوانند به کشورهای دیگر فرار کنند و یا ناپدید شوند. اگر هیچ راه حلی نباشد، به کشور امن ثالث منتقل می شوند. با تصویب قوانین جدید پروسه ی پناهندگی محدودتر و سخت گیرانه تر می شود. هر چند احزاب چپ و سوسیال دموکرات مخالف هستند و روزی که این قوانین تصویب شود را روز سیاه برای دموکراسی می دانند.

__چه اقداماتی فعالان و نهادهای حامی پناهندگان باید انجام بدهند تا تجربیات تلخ سال 2000 تکرار نشود؟

بهترین گزینه در دست فعالین حقوق بشر این است که فعالیت هایشان را هم صدا با دیگر فعالین و سازمان های حقوق بشری بلند کنند. پیشنهاد ما همین بود که وقتی احزاب چپ مثل سوسیال دموکرات ها و حتی احزاب میانه رو کاملا مخالف تصویب این چنین قوانینی هستند، ما تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که مهاجرین را تشویق کنیم تا عضو احزاب شوند و با رای دادن به اینان قدرت این احزاب را در دولت بیشتر کنند تا چنین قوانینی تصویب نشود.

شما می دانید که حزب چپ یا سوسیالیست در اسپانیا حاکم هست و به نفع مهاجرین است. اما احزاب راست گرا مخالفت پناهندگان و حتی اسلام هستند و متاسفانه در اروپا کم کم رشد می کنند. از زمانی که کرونا شیوع یافته، هنوز قوانین جدیدی تصویب نشده است.

_سیل مهاجرینی که از سال ۲۰۱۵ به اروپا وارد شدند، امید ها و تصورات متعددی داشتند . چقدر به واقعیت تبدیل شده است؟

این امیدها به شرایط فرد پناهجو و درخواستی که می خواهد ارائه دهد، شرایط کشوری که می خواهد برود و از همه مهم تر به قوانین آن کشور درباره پناهندگی وضع شده، بستگی دارد. خیلی خانواده ها و جوان ها آمدند و پناهندگی گرفتند، امروز به خواسته های خود نیز رسیدند اما عده ای هستند که بدون مدرک و سرنوشت در کشورهای اروپا به سر می برند. متاسفانه خودم شاهد از هم پاشیدن خانواده ها در مسیر مهاجرت بوده ام.

_چه دلایل و عواملی باعث شده که عده ای هنوز بلاتکلیف باشند؟

به نظر شخص بنده بیشترین پناهنده بعد سوری ها، افغان ها هستند و نسبت به سایرین کشورها نیز بیشتر پذیرفته شده اند. دلیل عمده رد شدن و بلاتکلیفی آنها ناآگاهی بوده است. یک سری اطلاعات را از رفیق و آشنا شنیده و قصه های ساختگی را بیان کرده اند. متاسفانه شرایط افغانستان به حدی خراب است که نیاز نیست پناهنده خیالبافی کند و از شرایطی صحبت کند که اطلاعی از آن ندارد. برای هر پناهنده افغان تذکره لازم است. به نظرم تذکره نصف پروسه درخواست است. نیازی به خیالبافی نیست. فقط لازم است که منطقه خود را توضیح بدهند، چرا که هیچ کجای افغانستان امنیت و آرام نیست پس اگر واقعیت را توضیح دهند، پروسه قبول می شود.

_با مقایسه وضعیت امروز پروسه پناهندگی با سالها قبل که شما اقدام کرده بودید، وضعیت چه قدر تغییر، بهبود و یا دشوارتر شده است؟

تا دنیا باقی هست، همین مسائل مهاجرت باقی است. یا از شرق به غرب یا از غرب به شرق مهاجرت بوده و خواهد بود.

نسبت به سالهای اول شرایط سخت تر شده است. در دورانی که کرونا شایع است، دولت ها مرزهایشان را محکم کرده اند و افراد را چک می کنند که از نظر مریضی و... مشکلی نداشته باشند. به هر صورت مشکلات نسبت به قبل زیادتر شده است.

فعالان حقوق بشر در هر زمان فعالیت خود را انجام می دهند و هیچ گاه انسانیت نمی میرد. اما در عین حال بعضی کشورها معیارهای خود را دارند. شاید آنها نتوانند از عهده ی این همه متقاضی برآیند. وقتی پناهنده به کشوری می آید، سالها طول می کشد تا آن فرد زبان بیاموزد و در آن کشور ادغام شود. کشور مذکور مجبور است که برای زبان آموزی و تحصیل، خانه، غذا و... برای پناهنده محیا کند که هزینه زیادی در برمی گیرد. کشورهای اروپایی مثل کشورهای جهان سوم نیستند که مهاجران را رها کنند تا مهاجران بروند برای خود کار پیدا کنند. دولت ها همه این موارد را در نظر گرفته اند.

_در روز پناهنده ۲۰۲۰، سازمان جهانی جامعه مدنی در اروپا کدام ارتباط و همراهی میان فعالان مدنی ایجاد کرده است؟

از ابتدای کار خیلی از دوستان ما در اتحادیه اروپا خوش بین بودند. از سالها قبل که مشکلات پناهندگان در اتحادیه اروپا بسیار بیشتر شده بود و ما در کنفرانس های مدنی حضور داشتیم اما همراهی وطنداران افغان خود را نداشتیم و این کمبود را حس می کردیم. این آرزو را داشتیم که همه فعالین در یک شبکه واحد بتوانیم صدایی را در اتحادیه اروپا بلند کنیم. این تفکر در ذهن ما بود.

با ارتباط و مشورت با دیگر انجمن ها خیلی ها استقبال کردند. خواستیم سازمانی احداث کنیم که مثل یک چتر در بین پناهندگان و دیگر متخصصان افغان باشد، تا خواسته ها و نیازهای مهاجرین را بیان کنیم و در سرنوشت پناهندگان در اتحادیه اروپا و تصمیم گیری های کلان بتوانیم شرکت کنیم. از آغاز تا به حال خیلی از دوستان با ما همکاری کردند و می کنند. روز به روز به دوستان ما اضافه می شود.

این فعالین فقط افغان ها نیستند بلکه فعالین حقوق بشر و پناهنده در اتحادیه اروپا نیز هستند. وکلایی از پارلمان هم همکاری می کنند. چون مخطاب ما جامعه اروپایی هست پس غیر از افغان ها، عرب ها و آفریقایی را هم جذب می کنیم تا صدایی متحد و اساسی برای پناهندگان شویم.

اگر نقص حقوق بشر در کشورهایی که ما از آن فرار کرده ایم، اتفاق می افتد و ما کوشش می کنیم تا در تصحیح آن اقدام کنیم. اعتراضات خود را تا سطح پارلمان اروپا خواهیم کشاند تا ملت های ما در کشورهای خود بتوانند بهتر زندگی کنند، حقوق بشر و دموکراسی هم جاودانه شود.

_طبق آمارهای جهانی در سال ۲۰۰۰ بیش از ۲۲ میلیون مهاجر و پناهنده در جهان بوده اند و امسال به بیش از 80 میلیون رسیده است، چه عواملی باعث افزایش جمعیت پناهندگان شده است؟

متاسفانه جنگ دوام دار، خشکسالی، گسترده شدن فقر و وخامت اوضاع حقوق بشری در افغانستان عامل شده تا مردم از افغانستان مهاجرت کنند. در آخرین گزارش های جهانی گفته شده که بیش از 10 هزار غیرنظامی در هر سال کشته می شوند. حدود 470490 نفر در 2019 آواره شدند. یک نقشه تعاملی نشان می دهد از نوامبر 2018 تا 2019 بیش از صد حمله در ولایات مختلف صورت گرفته است. مشکلات فقر، جنگ و ناامنی در سوریه و عراق را هم در نظر بگیریم. سازمان ملل و سازمان های اروپایی درگیر این موارد هستند و متاسفانه روز به روز به جمعیت مهاجرین افزوده می شود.

بعضی کشورها هستند از راه های دور می آیند و قدرت نمایی می کنند، مثل آمریکا که می آید. در افغانستان و عراق در جنگها دست دارد و بعد جنگ به کشور خود برمی گردد. اما یک افغان، سوری، فلسطینی و عراقی نمی تواند به آمریکا برود. پس مجبور می شوند به کشورهای همسایه و اروپا بروند. خیلی از قدرت ها این بحران را خلق می کنند و مردم مجبور شوند که کشور خود را ترک کرده و مهاجر شوند.

احمد سهیل احمدی 2020/6/25

مدهوشان درد بی پناهی

وقتی به درد دل مهاجران و پناهندگان در کشورهای مختلف گوش بدهیم، این احساس در میان آنها قوت دارد که دولت افغانستان هیچ گاه مثل مادری مهربان از آنها حمایت نکرده است. خیلی از اینان مهاجرزاده هستند و دوباره پناهنده می شوند. در روز جهانی پناهنده فرصت آن است که بررسی کنیم چقدر وزارت مهاجرین و عودت کنندگان افغانستان برای پناهندگان افغان در اقصا نقاط جهان کار می کند. امروز فرصت آن است که یادآوری کنیم که پناهندگان، فراموش شدگان هستند. جنگ ها و ناامنی دو دهه اخیر فصل تازه ای از مهاجرت را رقم زده است و کشورهای غربی هم مسئولیت رفتار خود را نمی پذیرند.

خبرنگار مقشوش با علیرضا موحدی رئیس تحقیق و معلومات وزارت مهاجرین مصاحبه کرده است. در این مصاحبه درباره کرونا، بیجاشدگان داخلی، کنوانسیون 1951، رسانه های افغانستان و مهاجرت، شرایط مهاجران و پناهندگان افغان در هند، مالزیا، استرالیا، اروپا و... گفتگو کرده ایم.

_ آقای موحدی، ریاست تحقیق و معلومات کدام شناختی از وضعیت مهاجران در دوران شیوع کرونا دارد و کدام برنامه و پلانی تدوین کرده است؟

ما در وزارت معلوماتی داریم که چه تعداد مهاجر و حتی چه تعداد بیمار در کشورهای دیگر داریم. برای عودت کنندگان هم برنامه هایی داریم که وقتی به افغانستان برمی گردند، آنها را به ولایات اصلی خود برمی گردانیم و امکانات اولیه را برای ایشان فراهم می کنیم.

کرونا مسئله ای جهانی است که پیش بینی نشده بود. ما با سیل بسیار زیادی از عودت کنندگان مواجه بودیم که از مرزهای زمینی به افغانستان برگشتند. در روزهای اول تا 15 هزار نفر شاهد بودیم که در یک روز وارد شدند. افغانستان امکانات زیربنایی و زیرساختی کمی دارد، مشکل است که بتوان این چنین جمعیتی را مدیریت و کنترل کرد.

در ابتدا برای پیشگیری در مرزها مراکز صحی را برپا کردیم و از ابتدا افرادی که بازمی گشتند را از نظر صحی چک می کردیم. اما در روزهای بعد از آن توانستیم مراکز صحی را در مرز با همکاری وزارت صحت و ترانسپورت افغانستان محیا کنیم تا افرادی که می آیند را از نظر صحی چک کنیم.

ما کمک های بهداشتی را از طریق وزارت صحت عامه در نقاط صفر مرزی فراهم کردیم. شفاخانه هایی در ولایات مرزی اختصاص گردیده تا اگر عودت کنندگان بیماری داشته باشند به صورت رایگان در افغانستان درمان بشوند. اما مشکلات و کمبودهایی در این قسمت بوده. متاسفانه تعدادی از عودت کنندگان به شهرهای مرزی رفته بودند و در نتیجه بیماری کرونا در ولایات مرزی مثل هرات و نیمروز شیوع بیشتری یافت.

_چه اقداماتی دولت افغانستان برای بیجاشدگان در این زمان شیوع کرونا انجام داده است؟

در مجموع دولت افغانستان تصمیم هایی گرفته است. اولین قدم ها، برای جلوگیری از شیوع کرونا کمیته هایی در سطح ولایت ایجاد شد. وظیفه این کمیته ها این است که برای افراد نیازمند در سطح شهرها و ولایات کمک رسانی کنند. بیجاشدگان داخلی از این امر مستثنی نبودند. دولت کمک هایی نظیرغذا برای بیجاشدگان محیا کرده است.

زندگی در خیمه ها مسئله جدیدی نیست و مشکلات زیادی در این مورد وجود دارد. دولت ها سالهاست که دنبال حل این مشکلات هستند. بخشی به دولت، بخشی به سازمان های بین المللی و خود بیجاشدگان هم مربوط می شود و موضوعی ساده ای نیست. یک تحقیق درباره وضعیت خشونت زنان بیجاشده داشتیم. بعد از تکمیل پرسش نامه ها متوجه شدیم، بخشی از خشونت ها علیه زنان بیجاشده بر فرهنگی که در میان بیجاشدگان حاکم است بستگی دارد. تنها دولت مقصر نیست. نهادهای بسیاری باید کار کنند تا این مشکلات برطرف گردد.

_ امسال چرا روز جهانی پناهنده مبارک نیست؟

این سوال برایم جالب بود. هیچ سالی برای پناهنده سال خوبی نبوده و نیست. مشکلات زیادی وجود دارد و به طور کلی می توان گفت که پناهنده ها فراموش شده اند. کمتر به حقوق و وضعیت آنها پرداخته شده است. امروز روزی است تا که مشکلات و فراموشی پناهندگان را یادآوری کنیم.

نهادهای مثل unhcr، سازمان جهانی مهاجرت و... داریم که در این حوزه کار می کنند. فعالیت ها و مددرسانی این سازمان ها موقت است و کارهای پُرهزینه برای بخش کوچکی از جامعه پناهنده انجام می دهند. این چنین پروژه ها را به صورت وسیع تبلیغ می کنند. سازمان ها نمی توانند مشکل پناهندگی را در سطح جهان و یا حداقل برای پناهجویان افغانستان حل کنند.

نهادهای فعال در امور پناهندگان بیشتر بر اساس پالیسی های کشورهای میزبان و مهاجرپذیر اقدام می کنند. می بینند که پالیسی کشورها برای مهاجرین چه است تا آن را اجرا کنند اما در واقع باید بی طرف باشند و به مسائل مهاجران بر اساس قوانین جهانی بپردازند.

کشورهایی نظیر آمریکا و نیروهای ناتو که به بهانه مبارزه با تروریست به افغانستان آمدند تا تروریسم را از بین ببرند. از وقتی که به افغانستان آمدند، باعث مهاجرت و فرار جمعیت بسیاری شدند. این کشورها مسئولیت اقدامات خود را هم قبول نکردند و باید هزینه هایی برای زندگی مردم می پرداختند. وقتی کسی به این کشورها می رود و اینها با قوانین سخت درمقابل مهاجران می ایستاند.

_چرا در سال 2020، کنوانسیون 1951 به طور عملی اجرا نمی شود؟ آیا ما به کنوانسیون جدیدی در سطح جهانی ضرورت داریم و یا آن را باید اصلاح کرد؟

در کنوانسیون 1951 برای کسی که می خواهد درخواست پناهندگی کند، شرطی گذاشته که فرد به دلیل ترس موجه از آزار و به دلایل مذهبی، قومی، زبانی و.. می تواند به کشور دیگر برود و درخواست پناهندگی بدهد. اما آن قوانین برای شرایط بعد جنگ جهانی دوم بوده و ما امروز با شرایط بسیار متفاوت رو به رو هستیم. امروز وضعیت بسیار بدتری در افغانستان وجود دارد و کنوانسیون، دیگر برای پاسخگویی وضعیت و شرایط پناهندگان کافی نیست و باید تغییرات زیادی در آن به وجود بیاید. چون مشکلات امروز پناهندگان دیگر آن مشکلات دیروز نیست.

_رسانه های افغانستان کدام کارنامه ای درباره پناهندگان دارند و چقدر آگاهی رسانی کرده اند؟

مهاجران ما از بعضی مسائل آگاه نیستند و رسانه ها به آن نمی پردازند. رسانه های افغانستان خیلی کم فیلم و برنامه درباره مسئله مهاجرت پخش کرده اند. ما در سال 2014 دیدیم که یک یک برنامه مستند از تلویزیون طلوع پخش شد. رسانه های افغانستان کاملا خصوصی هستند و هیچ علاقه ای به این موضوعات ندارند و در قبال اقشار جامعه خود هیچ مسئولیتی قائل نیستند. در مسائلی مثل صلح هم به پول فکر می کنند و اگر فلان مقدار پولی ندهیم، فیلم را منتشر نمی کنند.

__وزارت مهاجرین و به خصوص بخش تحقیق و معلومات چه اقدامات و کارهای عملی در سال گذشته انجام داده اند؟

ما در مالزیا 5000 درخواست مهاجرتی داریم. ما رسما به سازمان ملل متحد نامه فرستاده ایم که به اینان رسیدگی نشده است. اینطور نیست که فکر کنیم که وزارت مهاجرین می تواند کاری بکند اما نکرده است. نمی توانیم در کشورهایی مثل مالزیا توقع داشته باشیم که بتوانیم خلاف قوانین داخلی آنها کار کنیم. در کشورهایی مثل مالزی، اندونزی، هند و بنگه لدیش مهاجران سرگردان هستند. اما متاسفانه آنقدر جدی گرفته نمی شوند.

در آمریکا از وقتی که رئیس جمهور جدید بر سر کار آمد، تمام پروسه های مهاجرتی و پناهندگی افغان ها لغو و معلق شد چرا که ترامپ سیاست های ضد مهاجرتی دارد.

در قسمت هند مشکلاتی وجود دارد بخشی برمی گردد به خود افرادی که درخواست پروسه پناهندگی می دهند. بارها این انتقاد را مقامات هندی داشته اند که افغان هایی که درخواست پروسه پناهندگی کرده اند، بعد از مدتی که نوبت به آنها رسیده، متوجه شده ایم که از هند خارج شده اند. بعضا به افغانستان بازگشته و یا به کشور دیگری رفته اند. در گذشته برای پروسه پناهندگی، بعد از 6 ماه به آنها جواب داده می شد اما حالا کسانی تا 2 سال هم منتظر هستند. بوده اند عده ای که بعد مدتی به خاطر اینکه آب و هوا خراب شده و کمبود کار در هند نمانده اند و حالا دولت هند پروسه را سخت تر کرده است.

در استرالیا وقتی دولت جدید روی کار آمد، پالیسی های مهاجرتی سخت تر و طولانی تر شد. دولت قبلی تصمیمات و رفتار نرم تری داشت. در این باره با دولت جدید بارها صحبت شده اما علاقه ای به همکاری ندارد.

درباره کشورهای اروپایی و در کل با اتحادیه اروپا گفتگوها کرده ایم و تفاهم نامه هایی که قرار بود امضا شود را دوباره بررسی کرده ایم. در سالهای ابتدایی سیل مهاجرت، اتحادیه اروپا به دنبال خروج 600 هزار مهاجر از این منطقه بود. با صحبت ها و رایزنی هایی که کردیم، این عدد بسیار کاهش یافت. در سال 2017 فقط 583 نفر به افغانستان دیپورت شدند. در مقابله با پروسه اخراج ما شکایات و اقدامات گسترده ای کرده ایم.مثلا بحث هایی را مطرح کردیم که نباید بین فامیل ها فاصله بیاندازید، باید فرد سه بار محاکمه شود و بعد اخراج گردد، نباید فرد مریض را اخراج کنید. گاهی از این موارد فراتر هم رفته ایم و گفتیم که بسیاری از این افراد به دلایل اقتصادی مهاجرت کردند، پس بیایید به اینان کمک هایی انجام بدهید.

احمد سهیل احمدی 2020/6/21

بن بست و گفتگو

صلح آرزوی والایی مردم افغانستان است که بعد از سالها تلاش هنوز برای ملت افغانستان رقم نخورده است. انرژی و نشاطی که مردم افغانستان در 20 سال گذاشته با آن از صبح زود بیدار می شدند تا افغانستان دیگری بسازند اما بعد از دو دهه، از این آرزوها مُشتی خاکستر ناامیدی برجای مانده است. 21 می فرصتی بود تا ببینیم که چقدر اختلافات و نزاع های فرهنگی در بین ما ریشه کرده است. هنوز در پس بدبینی ها نوای نحیف خوشبینی شنیده می شود. در این روزهای قرنطینه که چرخ اقتصاد را از حرکت انداخته است، می توان فکر کرد که چرا ملل دیگر در سایه صلح زندگی می کنند؟

خبرنگار مقشوش با سید ضیا قاسمی شاعر، نویسنده و عضو خانه ادبیات افغانستان مصاحبه کرده است. در این مصاحبه درباره تنوع فرهنگی، اختلافات قومی، تقسیم قدرت، عدالت اجتماعی، آرزوی صلح و چالش های نسل جوان، ادبیات مهاجرت برای توسعه افغانستان و کرونا گفتگو کرده ایم.

_ آقای قاسمی تفاوت های فرهنگی مردم افغانستان کدام کمک و فایده ای برای توسعه افغانستان داشته و دارد؟

طبیعتا تنوع فرهنگی در هر جامعه ای می تواند باعث پیشرفت و ارتقا آن شود. در خیلی از کشورهایی که دارای تنوع زبانی، فرهنگی و قومی هستند، اینها نقطه ی قوت حساب می شود. تنوع فرهنگی باعث می شود که اقوام و فرهنگ های مختلف از هم یاد بگیرند و رقابت سالم با هم داشته باشند. این باعث پیشرفت همگانی و توسعه آن کشور می شود. متاسفانه در افغانستان برعکس آن بوده است. تنوع فرهنگی باعث رقابت های ناسالم شده که نتیجه ی آن، برتری جویی و نزاع های قومی شده است.

اینکه اقوام از هم دور شده، به جای اینکه بهم نزدیک شوند. یکدیگر را سرکوب کرده، به جای اینکه از هم یاد بگیرند. همدیگر را نفی کرده، عملا مانعی بر پیشرفت همدیگر و افغانستان شدند. نزاع های فرهنگی به خاطر دخالت خارجیان و اشغال افغانستان که اقوام را بر سر یکدیگر انداخته اند تا از آن استفاده کنند و این به تحررکات قومی و قبیله ای منجر شده که اقوام همدیگر را تحریم کنند. این مشکلات سالهاست که وجود داشته و دارد، به زودی این مشکلات رفع نخواهد شد. به طور طبیعی تنوع فرهنگی باید فایده داشته باشد اما در افغانستان این چنین نیست.

_ نسل جوان کدام واکنشی درباره تنوع فرهنگی دارد؟ چرا این اختلافات در میان نسل جدید همچنان پابرجاست؟

تا زمانی که مشکل تقسیم عادلانه ی قدرت و ثروت بین اقوام و فرهنگ های مختلف حل نشود، مشکلات تعامل فرهنگی حل نخواهد شد. جوانان این بی عدالتی ها را می بینند، خود به خود راه تعامل بسته می شود و مشکلات می ماند.

امیدواری در بین نسل جوان هست. چهره های آگاهی وجود دارند که ارزش هم زیستی مسالمت آمیز و همراهی اقوام را می فهمند. اهمیت فرهنگ های اقلیت را درک کرده و برای اتحاد تلاش هم می کنند. متاسفانه پله ی اختلافات سنگین تر است. اختلافات را نمی شود مخفی کرد. نمی توان به خاطر مصلحت گفت که این چنین مشکلاتی وجود ندارد بلکه باید دنبال راه چاره ی آن بود.

در بین نسل جوان تلاش هایی برای گفتگو و توسعه افغانستان می شود اما مشکل حرکت های انفرادی است. در هر قوم و منطقه ای افرادی هستند که به تنوع فرهنگی ارزش قائل هستند، اگر با هم تلاش کنند و همفکری داشته باشند به مراتب کارآمدی بهتری خواهند داشت و الگویی مناسب برای اتحاد در برابر دیگران فراهم می شود.

_ آیا بررسی رفتار مردم در شبکه های مجازی نشان می دهد که اتحاد و همراهی میان اقوام بیشتر شده است؟

فضای مجازی یک نمونه از فضای واقعی است که هنوز نشانی از تغییر در گفتمان دیده نمی شود. شما می توانید امتحان کنید، از یک قوم خاص پستی بگذارید و واکنش های منفی را خواهید دید. فضا هنوز هیجانی است.

_ توسعه ی فرهنگی و گفتگو را بعد از صلح چطور می بینید؟

طبیعتا در فضای صلح فرصت گفتگو بیشتر فراهم می شود. در فضایی که تنش فیزیکی و نظامی نباشد، حوصله وسیع تر و فرصت تفکر بیشتر فراهم خواهد شد. برای توسعه و انکشاف، صلح ضروری است اما به تنهایی کافی نیست.

به صلح امیدوار نیستم. بعد از سقوط طالبان، ما یک دوره متفاوت تاریخی را تجربه کردیم. تمام جهان عزم کرده بودند تا افغانستان را به نام دموکراسی و آزادی اشغال نمایند و مردم ما را به خاک و خون بکشند. بودجه هایی زیادی هم هزینه شد. کشورهایی زیادی در قالب نیروهای دفاعی و بازسازی حضور پیدا کردند. از همه مهم تر یک عزمی در میان مردم افغانستان بود.

با هر کسی از هر قومی صحبت می کردیم، می گفتند که دیگر افغانستان آرام می شود و یک کشور مترقی خواهد شد. حتی لطیفه ای رایج بود که افغانستان جاپان بعدی آسیاست. مردم افغانستان با مقاومت و قربانی های متعدد، به جهانیان بار دیگر نشان دادند که مستعمره ی کسی نخواهند بود. سیاستمداران و بزرگان قومی، انرژی عظیم مردم را با اشتباهات خویش از بین بردند. امید به ناامیدی و خوشبینی به بدبینی تبدیل شده است.

الان ما چه داریم؟ یک جامعه فلاکت زده که از جنگ خسته شده است. جامعه جهانی که با هزار امید و آرزو آمده بودند که مردم افغانستان را به اسارت بکشند، اما از تشنگی مردم افغانستان برای آزادی بی خبر بودند، حالا با شکست تمام برمی گردند. مردمی که دیگر انگیزه ندارند. مهاجرانی که آماده بودند تا به افغانستان برگردند و اتفاقا عده زیادی برگشتند. خودم به افغانستان برگشتم اما پنج سال بیشتر دوام نیاوردم.

بدرفتاری حکومت ها بی اعتمادی مردم ناراحتی قومی را تجدید کرده، فضا به قدری ملتهب هست که مثل یک انبار باروت ممکن دوباره برافروخته شود.

_ نقش فرهنگیان ملت افغانستان در امر صلح چگونه است؟

فرهنگیان می بایست در آثار خویش تعصبات را نهی کرده و انسانیت و برابری را ترویج کنند. نه تنها از ارزش های انسانی بنویسند، بلکه در رفتار خویش نیز نشان دهند که اقوام با یکدیگر همپذیری و اتحاد دارند. نمی شود که من فرهنگی روی کاغذ شعارهای زیبا بنویسم اما در عمل، فقط هنر فردی از قوم خودم را ترویج بدهم و بقیه را نادیده بگیرم.

_ افغان های خارج از کشور در توسعه ی فکری و فرهنگی افغانستان چه نقشی بازی می کنند؟

می توانند کارهای ارزشمند و سازنده زیادی داشته باشند. اکثریت مهاجران در کشورهایی زندگی می کنند که فضای امن دارد. در این جوامع تبعیض و تعصب کم وجود ندارد. افغان ها باید مطالعه و بررسی کنند که چرا جامعه ی میزبان این چنین پیشرفت کرده و صلح، همپذیری و آرامش دارد. چه کارهایی انجام داده و می دهند. اینها بشناسد و بررسی کنند. تجربیات موفق را یاد گرفته و در افغانستان ترویج بدهند.

فرهنگیان مهاجر در زمینه های اجتماعی و فرهنگی می توانند تجربیات جامعه میزبان خود در مواردی مثل صلح، همپذیری و... را با ادبیات و نوشته های خود به افغانستان انتقال بدهند.

_ ادبیات مهاجرت کدام خدمت و اثری بر توسعه فرهنگی افغانستان دارد؟

ادبیات مهاجرت از یک سو جهانیان را از اوضاع افغانستان آگاه کرده و زیبایی ها و مشکلات را به جهان نشان می دهد. وقتی عتیق رحیمی رمان سنگ صبور را می نویسند، عده ای از جهانیان را از مشکلات افغانستان آگاه می سازد. این چنین آثاری باعث آشنایی دیگران با ادبیات و جامعه افغانستان می شود. از سوی دیگر تجربیات فرهنگی، ساختار و مکاتب ادبی روز را در افغانستان منتقل می کند. ادبیات مهاجرت مثل پلی بین ادبیات جهان و افغانستان تعامل دو طرفه ایجاد می کند.

_ در زمان شیوع کرونا و قرنطینه فرهنگیان افغان کدام خدمت رسانی و آگاهی دهی برای مردم محروم و آسیب پذیر افغانستان کرده اند؟

فرهنگیان بعضی از اطلاعات و آگاهی که در زمان شیوع کرونا لازم است را با نوشته ها و هنرهای خویش به مردم اطلاع داده و به رعایت فاصله گذاری اجتماعی، قرنطینه، محافظت از خود و به کارگیری مواد ضدعفونی تشویق کرده اند.

اطلاع رسانی و آگاهی دهی در مورد نکات تخصصی وظیفه هنرمندان نیست. این وظیفه کادر پزشکی و درمانی افغانستان است که از نکات مهم در زمینه کرونا به مردم اطلاع دهند و هنرمندان این موارد را در فضای مجازی به طرفداران و همراهان خویش تبلیغ کنند.

احمد سهیل احمدی 2020/5/29

بازی صلح و رقص دیوانگان

وقتی از تنوع فرهنگی در افغانستان یاد می کنیم، به یاد غذاهای خوشمزه و لذیذ مثل بولانی و قابلی ازبکی می افتیم و لبخند بر صورت می نشیند. افغانستان کشوری با هزار رنگ و هزار جاذبه که بستری از تفاوت های فرهنگی است. در این روزهایی که کرونا انسانیت را از حرکت انداخته است، مردم در شهرها و ولایات مختلف دست به دست هم می دهند و به داد هم می رسند.

از فرهنگیان تا بزرگان در این سالها از صلح گفته و نوشته اند. حتی کرونا هم آرزوی صلح مردم را خاموش نکرده و در این روزهای قرنطینه هم از صلح سخن می گویند. اما دولت با اشتباهات و دروغ های پُر بال و پر بر نهال نوپای دموکراسی، توسعه و انکشاف در افغانستان ضربه زده و اعتماد را در کشور شکسته است.

خبرنگار مقشوش با محمدسرور رجایی نویسنده، فعال فرهنگی و عضو خانه ادبیات افغانستان مصاحبه کرده است. در این مصاحبه درباره توسعه و انکشاف، تفاوت های فرهنگی، تهاجم و جنگ های تحمیلی، عملکرد دولت در توسعه و صلح واقعی گفتگو کرده ایم.

_تفاوت فرهنگی مردم افغانستان کدام کمک و فایده برای توسعه افغانستان داشته است؟

اگر ما بر تنوع فرهنگی اقوام مختلف افغانستان توجه کنیم و به آنها ارزش قائل شویم، می‌بینیم که کمک‌های بسیاری در توسعه اجتماعی شهرها و ولایات کشور دارد. اگر به نمونه یکی از برنامه‌های هنری و سنت‌های فرهنگ بومی هر منطقه را برجسته سازی نماییم و آن را در شهرها و ولایات دیگر معرفی کنیم، حتی می‌توان آن را به جهان نشان داد. این ارزش گزاری و برجسته‌سازی می‌تواند به توسعه افغانستان کمک نماید.

در این سال‌ها که ما دچار جنگ هستیم نتوانستیم ارزش‌های فرهنگی و اقتصادی خود را معرفی کنیم. متاسفانه ارز‌ش‌ها و زیبایی‌های اجتماعی و فرهنگی ما معرفی نشده و در سایه‌ی جنگ‌ها پنهان مانده است. مثلا بولانی غذای معروف محلی ما که تمام اقوام افغانستان می‌پزند، قابلی ازبکی که در بین همۀ اقوام کشور در داخل و خارج از افغانستان شناخته شده است، یک ارزش است. مثلا بازی‌های معروف کودکانه بومی و روستای افغانستان اگر برجسته و معرفی شود، یک ارزش است. این ارزش‌ها با پشتوانۀ فرهنگی عظیمی که مردم ما دارند اگر به دنیا برسد، یقینا به توسعه افغانستان کمک میکند.

در کنار این همه تنوع فرهنگی، اگر به طبیعت زیبا و صنعت گردشگری‌ و زیرساخت‌های فرهنگی هر منطقه توجه شود و به دست مخاطبان برسد، قطعا ما را کمک خواهد کرد تا در بخش اقتصادی، فرهنگی و ارتباط اقوام مختلف فرصت‌های شغلی ایجاد کنیم و به نتیجه دلخواه برسیم.

_تفاوت های فرهنگی مردم افغانستان کدام کمکی برای خاتمه جنگ دارد؟

متاسفانه در این سال‌ها از جامعه افغانستان هرچه منتشر شده است، جنگ و تبعات جنگ بوده است. اگر ما فرهنگ و سنت‌های اجتماعی خود را تقویت کنیم و به جای کلمه‌های انتحار و انفجار از کلمه پر امید صلح و زندگی و آثار تاریخی مثل مجسمه‌های بامیان، تخت رستم سمنگان و مسجد جامع هرات صحبت کنیم، واقعیت‌های افغانستان را به شکل اصلی به جهانیان رسانده‌ایم.

اگر مجبور شدیم از جنگ بگوییم، باید از اتفاق‎‌ها و ارزش‌های تاریخی آن حرف بزنیم. از جنگی یاد کنیم که برای مردم ما احساس غرور می‌دهد، نفرت پراکنی نکنیم. در این چهار دهه ی اخیر که افغانستان تحت اشغال کشورهای قدرتمند جهان قرار گرفته و جنگ بر ملت ما تحمیل شده است. نکته‌های برجسته‌ای هم در جنگ دارد.

ملت مجاهد افغانستان در طول تاریخ به جهانیان نشان داده است که با جهاد و مبارزه از کشور خویش در هر شرایطی دفاع خواهد کرد و پیروزی را به دست خواهد آورد. از اسکندرمقدونی و چنگیز گرفته تا انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی و و اینک هم نیروهای ناتو به افغانستان با هدف اشغال حمله کردن، جنگ‌های نا برابر را راه انداختند و به مرور کشور ما را به سوی سیاه روزی و بدبختی کشانیدند. اگر مقاومت مردم افغانستان در برابر شوروی نبود، امروز قطعا نقشه سیاسی جهان شکل دیگری داشت. این قسمت جنگ از برجستگی‌ها و افتخارات مردم ماست که متاسفانه هر که آمد، جنگ را محکوم کرد. درست است که جنگ در ذات خود ویرانی و بدبختی دارد، اما باید به نکته های مثبت آن که ملت ما افتخار آفریدند، نیز افتخار کنیم.

در این سالها رسانه ها به خصوص رسانه‌های غربی بر وضعیت جنگ و گذشته افغانستان زوم کرده و عملا بخش‌هایی را که نشان دهندۀ سرافرازی های مردم ماست، حذف کرده‌اند. باید نسل جوان و آینده ما بدانند که افغانستان با دست خالی انگلیس را شکست داد، روس‌ها را از کشور به بیرون انداخت. یقینا کشورهای عضو ناتو هم در افغانستان نخواهند ماند.

در کجای تاریخ سراغ دارید که لشکری به کشوری دیگر هجوم ببرد، اما در جریان جنگ تعدادی از سربازان آن لشکر از لشکر خویش روی برگرداند و در صف مدافعان در برابر نیروهای خودی بجنگد؟

در افغانستان این اتفاق بسیار افتاده است. سربازان روسی بسیاری داریم که در کنار مجاهدان افغان برای آزادی افغانستان جنگیدند. این اتفاقات باید شناسایی شود و به آن بپردازیم. این ماجراها قابلیت هنری دارد. می‌تواند فیلم شود. سوژه‌ای بریا رمان و داستان شعر شود.

_ چه زمانی و چه در صورتی صلح واقعی در افغانستان می آید؟

بر این باورم هستم تا زمانی مسئولان کشور افغانستان به خود نیایند، به خدمت ملت افغانستان مصروف نباشند و مطیع کشورهای قدرتمند باشند، صلح نخواهد شد. این همه کمک‌های جهانی که به افغانستان می‌شود، کجاست؟ بیشتر این کمک‌ها صرف جنگ خودساخته خود شده است. قدرت‌هایی که دست آنها در افغانستان دخیل هست، برای امینت افغانستان هیچ کار عملی نمی‌کنند، چون دوست ندارند در افغانستان صلح بیاید.

زمانی صلح می آید که کشورهای جهان دست از دخالت در افغانستان بردارند و مسئولان افغانستان به مردم دروغ نگویند. متاسفانه امروز فضای صلح تیره و تار است و همه مسئولان دچار خودپرستی هستند و مردم را نمی‌بینند. شاید مسئولان فقط صلح را برای خانه خود می‌خواهند و فرض می‌کنند که خانه ایشان همان افغانستان است.

صلح آرزوی همه است، نه تنها شهروندان افغانستان خواهان صلح هستند، بلکه تمام انسان‌ها نیازمند صلح هستند و می‌خواهند در فضای پر از دوستی و مهربانی زندگی کنند. مردم افغانستان همیشه دوست دارند که در صلح و آرامش زندگی کنند. اما زمانی که مسئولان نخواهند، مردم ما کاری نمی توانند بکنند. وقتی به شبکه های مجازی نگاه کنید می بینید که هرچه دولت از صلح می گوید، مردم باور نمی کنند. اعتماد بین دولت و مردم از بین رفته، حتی اعتماد در خانه ها هم شکسته چه برسد به جامعه!

دولت باید به خود بیاید و فکر کند، این همه در رسانه‌ها، در اجتماعات و سخنرانی‌ها از صلح می گویند، آیا فکر کرده اند که مفهوم صلح چیست؟ صلح خانوادگی است یا برای تمام افغانستان؟ امروز در جای جای کشور جنگ است اما به خیال مسئولان نمی‌آید. مثل این است که مسئولان در فضای دیگر زندگی می کنند.

_ افغان های خارج از کشور در توسعه فکری و فرهنگی افغانستان کدام نقشی می توانند بازی کنند؟

بخش مهمی از توسعه فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی افغانستان مرهون مهاجرانی است که در کشورهای دیگر زندگی می‌کنند. آن‌ها در کشورهای دیگر درس خوانده و دانش حرفه‌ای آموخته‌اند. حال آنها در این سال‌ها اخیر به افغانستان برگشته اند به کشورشان کمک می‌کنند. تمام زیرساخت‌های علمی و فرهنگی ما در داخل افغانستان در جنگ از بین رفت. ناگذیر فضای مدیریتی، علمی، سیاسی و دانشگاهی افغانستان توسط کارمندانی اداره شده که نزدیک به 60 فیصد آن‌ها در خارج از افغانستان به مدارج عالی علمی و دانش‌حرفه‌ای رسیده بودند. در آینده هم مهاجران کمک بیشتری می‌توانند به کشور بکنند، به شرطی که مسئولان دولتی بخواهند از تجربیات ارزشمند مهاجران در کشورهای دیگر استفاده مطلوب کنند.

_ کرونا توسعه جهانی را متوقف کرده است، فعالان فرهنگی افغانستان کدام خدمت و فعالیتی در این شرایط قرنطینه کرده اند؟

از چند ماه قبل کرونا به جان جامعه جهانی افتاده است و افغانستان هم از این شرایط ناگوار مستثنی نیست. خوشبختانه می‌بینیم که مردم افغانستان در مناطق مختلف دست به دست هم داده‌اند. با همکاری و همدلی گروهی بدون کمک نهاد‌های خارجی نیازمندان را شناسایی کرده و خدمت رسانی می‌کنند.

فرهنگیان هم در این وضعیت روشنگری می‌کنند و با نوشته‌ها و فعالیت‌ها در شبکه‌های مختلف مجازی آگاهی رسانی کرده اند. دوستان فرهنگی در گروه‌ها و صفحات مجازی گفتگوهای زنده و مطالب ارزشمندی را برای بازسازی و توسعه فرهنگی منتشر کرده و برای پیشرفت افغانستان می‌کوشند.

ای کاش مسئولان فرهنگی ما چنین کارهایی را ببینند و از این تجربه‌ها برای توسعه فرهنگی افغانستان استفاده کنند.

ما در خانه ادبیات افغانستان، در شرایطی که فرصتی برای نشست‌های حضوری نیست، از طریق فضای مجازی دو کلاس آموزشی و نقد شعر و داستان را با حضور شاعران ونویسندگان جوان از داخل افغانستان و سراسر جهان برگزار می‌کنیم تا فضای آموزشی را از دست ندهیم. در آخرین کلاس نقد شعر، مجری برنامه شاعری از سویدن بود، منتقد برنامه از شهر بلخ و شاعری شعرش را از سوئیس به نقد گذاشته بود. باور کنیم که افغانستان کشور زیبایی است، تمام مردم افغانستان استعداد این را دارند که مهربان باشند. افغانستان می‌تواند جایگاه گل و باران و تبسم باشد، نه سرزمین جنگ و انفجار و انتحار.

احمد سهیل احمدی 2020/5/27

رقص صلح در میان آشوب

امروز روز جهانی تنوع فرهنگ ها، گفتگو و توسعه در جهان است. در روزی که باید تامل کنیم و ببینم چقدر قومیت ها در افغانستان در فضای عاری از خشونت و دشمنی می توانند با هم گفتگو کنند و با مهربانی خویش کشور را آباد کنند. امروز در کشور افغانستان بحران های قومیتی و اختلاف های فرهنگی بیداد می کند. آینده فرهنگ و توسعه را تیره و تار معلوم می سازد. توسعه و انکشاف فرهنگی اصل اساسی برای آبادی و ساخت افغانستان است. در روزهایی که کرونا بشریت را زمین گیر کرده و دولت ها دیگر توانایی مالی برای اجرای پروژه هایی توسعه و انکشاف ندارند، این رسالت هر افغان است که توسعه و روشنگری را از همین رسانه های اجتماعی آغاز کند. وطن وقتی زیباست که تمام اقوام دست به دست با هم بخندد.

خبرنگار مقشوش با پرفسور ترابی مصاحبه کرده است. در این مصاحبه درباره تمدن و فرهنگ، توسعه و انکشاف، انجمن متخصصان و دانشمندان افغانستان و کرونا گفتگو کرده ایم.

_جناب پرفسور ترابی در شناخت جامعه، کدام مولفه مقدم است، تمدن یا فرهنگ؟

بحث تمدن و فرهنگ از هم جدا نمی شود و شریک هستند. تمدن بشر را می توان به دوره های مختلفی مثل تمدن ماقبل تاریخ مجزا و بررسی کرد. در عصر حاضر مشخص شده که هر تمدن از مجموعه ای دستاورد های بشری شکل گرفته است. طبق نظر دانشمندان، تمدن از دستاورد ها و اندوخته های مادی و معنوی انسان ها در طول حیات و زندگی تعریف می شود. دانشمندان در این باره نظرات مختلفی دارند. عده ای فرهنگ را جزیی از تمدن محسوب می دانند و عده ای فرهنگ را مقوله ای عام تر از تمدن می دانند. در عصر حاضر فرهنگ مقوله ای مقدم از تمدن است.

کلمه تمدن در زبان های فارسی، عربی و اروپایی از کلمه مدن، مدینه گرفته شده است. در بحث تمدن ما تکامل انسان را بررسی می کنیم. می توان تمدن انسان را به دوره ما قبل شهرنشینی (اتفاقا آن دوره فرهنگ منحصر به فردی داشته است) و دوران شهرنشینی تقسیم کرد.

در 1982 یونسکو در نشست مکزیکو، طبق وظیفه خود فرهنگ را عبارت از خصوصیات معنوی، مادی، فکری و عاطفی که به گروهی اجتماعی یا جامعه ای هویت می بخشد، تعریف کرد. در این تعریف فرهنگ، حوزه هایی مثل اعتقادات، صحت عامه، هنر و سنت های بشر هم مربوط می شود.

در بررسی کهن ترین تمدن های بشری، تمدنی که در بین النهرین شکل گرفته بود، 5000 سال قبل از میلاد مسیح قدیمی ترین تمدن به شمار می رود. نخسیتن تمدنی که در منطقه ما شکل گرفت، مربوط به تمدن دو طرف هندوکش و فلات آریا که 2000-3000 سال قبل میلاد تاریخ آغاز شده بود. هر تمدنی در هر دوره ای دستاوردهای متعددی داشته و دارد.

_آیا فرهنگ در افغانستان در این سالها توسعه و انکشافی داشته و پیشرفت کرده است؟

در این سالها فرهنگ و تنوع فرهنگی مثل صحت عامه، تحصیل و آموزش نسبت به دهه های گذشته پیشرفت و انکشاف ارزشمندی داشته است. مثلا در حوزه کاری و تحقیقاتی بنده که صحت است، استراژیک صحت در افغانستان قدری پیشرفته و تکامل یافته است. در حوزه هایی مثل تحصیل نسبت به 50 سال قبل عملا تحول اتفاق افتاده است. در این سالها رهنمود های اعتقادی و فردی نیز پیشرفت هایی در کشور داشته است.

_ فرهنگ و تنوع فرهنگی کدام تاثیری بر خاتمه جنگ در افغانستان دارد؟

در بحث جنگ بسیار مواردی هست که ناتوانی داریم. در حالی که سالهاست درگیر جنگ بودیم، اما در 40 سال گذشته در مواردی مثل صحت عامه پیشرفت و انکشاف اتفاق افتاده است. مسئله مهم در افغانستان جنگ است. جنگی که بر مردم افغانستان از طرف اجانب در مدت 40 سال اشغال و تحمیل شده است. فرهنگ و توسعه را به عقب رانده، حتی این جنگ را به جنگ عقیدتی مبدل کرده است. در جنگی که افراد بی باکانه خود را فدا می سازند تا از این مصائب و ملائمی که به وجود آمده است، خود را رهایی بخشند و دیگران را هم به خاک و خون می کشانند. در این صورت نمی توان توقع داشت که فرهنگ و توسعه در افغانستان به خود ببالد.

_انجمن متخصصان و دانشمندان افغانستان کدام برنامه و پلانی برای توسعه فرهنگی و فکری افغان ها دارند؟

انجمن در سال 2013 ایجاد شد. در اولین کنفرانس بین المللی مادرید که انجمن برگزار کرد، 250 نفر از متخصصان و دانشمندان اشتراک کردند. در سال 2016 کنفرانس دوم را داشتیم. در این نشست مقالات و بحث های زیادی گفته شد. از اساتید و دانشمندان اسپانیایی تا نماینده سازمان ملل در کنفرانس صحبت کردند. دانشگاه مادرید از ما درخواست کرده تا 21 مقاله که در کنفرانس به زبان فارسی ارائه شده است را به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر کنند. تا این پروژه تحقیقاتی به عنوان افتخارات دانشگاه مادرید محفوظ گردد.

به تازگی یک پروگرامی را انجمن متخصصان و دانشمندان در مورد ترورسیم مقاله های تحقیقاتی نوشته ایم. در این مقالات به تروریزم دولتی، سیاسی و دینی پرداخته شده است. 14 مقاله در بحث تروریزم زیر عنوان کتاب طاعون تروریزم گرد آوری شده تا بعد از بحران کرونا در اولین فرصت به چاپ برسانیم. در این میان دو سه مقاله از استادان اسپانیایی به انگلیسی نیز وجود دارد.

پروگرام هایی را در سطح افغانستان داشته و داریم. تلاش می کنیم جوانان را چه در داخل و چه در خارج تشویق و دعوت نماییم تا اشتراک کنند و بسیج شوند. با انسجام فکری می توانیم توسعه و انکشاف افغانستان را داشته باشیم. ما کمیسیون هایی تخصصی برای جوانان، خانم ها و... داریم که چه در افغانستان و چه در خارج جلسات منظم و خاصی برگزار می کنند.

ما کارهای عملی و پروژه ای برای توسعه و انکشاف را با دولت افغانستان در میان گذاشته ایم تا همکاری کنند. اما متاسفانه دولت همکاری نمی کند و ما هم بودجه نداریم. ما ازنظر تئوری کار کرده ایم و برای تمام مشکلات افغانستان راه حل هایی پرداخته ایم.

تیمی از انجمن متخصصان تا به حال به داخل افغانستان سفرهایی داشتند. از دانشگاه های کابل تا دیگر ولایات کنفرانس ها و نشست هایی در 21 دانشگاه داشته ایم. ایده ها و نظریاتی برای توسعه افغانستان داریم. ما آماده هستیم تا از علاقه مندان دعوت کنیم و تریبون آزاد در اختیار آنها قرار بدهیم. حتی افرادی که عضو انجمن نیستند، می توانند نظریاتی که درباره انکشاف افغانستان دارند را بیان کنند.

_ در چه صورت و چه زمانی صلح واقعی در افغانستان می آید؟ نقش قشرهای مختلف ملت افغانستان در امر صلح چگونه است؟

صلح زمانی می آید که جنگ و تقابل نباشد. اینکه چه زمانی فضای صلح بیاید، پیشگویی بسیار دشوار است. در این زمان کشورهایی در جهت تامین صلح در افغانستان کار می کنند اما آنقدر دشمنی و تخاصم زیاد شده که فضا و مسیر صلح گم شده است. صلح وقتی می آید که گروه های متخاصم برای وطن و حب وطن هم پذیری داشته باشند و همه وطن را از خود بدانند.

پایه های معنوی، تمدنی و فرهنگی ما صدمه دیده و می بیند. تا زمانی همه در افغانستان همپذیری نداشته و آمادگی نداشته باشند، صلح نمی آید.

کنفرانس بعدی مادرید به نام صلح است.

بخش زیادی از مردم افغانستان از سواد بهره ای ندارند و کاری نمی توانند انجام دهند. اما روشنفکران، استادان و... وظیفه دارند که روشنگری کنند. در زمینه ی روشنگری اتحاد و وحدت داشته باشند. فقر اقتصادی در کوتاه مدت رفع می شود، اما فقر فرهنگی زمان بر است.

انسان های فهیم و روشنفکر این رسالت تاریخی دارند تا در گسترش فرهنگ هم پذیری کار کنند. در این صورت می توانیم به خوشبختی برسیم.

_در حالی که کرونا تمام موانع برای توسعه جهانی ایجاد کرده، در زمان قرنطینه فعالان افغان کدام خدمت رسانی برای مردم محروم و آسیب پذیر افغانستان کرده اند؟

از 31 دسامبر 2019 که کرونا در جهان شیوع یافت، به قول من این بحران، فاجعه قرن است و بشریت را زمین گیر کرده است.

در این چند ماه اخیر که مسئله قرنطینه برقرار شده است، همه در خانه هستند. اما فعالان می توانند در رسانه های مجازی گفتگوها و کارهایی انجام بدهند. یکی از مهم ترین رسالت ها این است که به مردم اطلاع رسانی و روشنگری کنند تا ترس و تشویش از کرونا و بیماری کرونا نداشته باشند. مردم عادی بفهمند که ماهیت کرونا چیست.

احمد سهیل احمدی 4 2020/5/21

امید بالاتر از حیرت

وقتی بلاتکلیفی و مشقت در برابر آدمی قد علم کند. بعضی چند دقیقه تحمل می کنند و عده چند ماه اما چند سال صبر و تحمل در کشور غریب کار هر کسی نیست اما این قصه ی آشنای است برای تقریبا 70 میلیون مهاجری که در سراسر جهان، تمام اخبار تلخ، تشویش و نگرانی آنها از هر رنگ و قومی خلاصه می شود در معلق بودن.

مسیر مهاجرت برای خیلی ها مثل کابوسی است، حتی وقتی به کشور اروپایی مثل آلمان می رسند و بحث اخراج و دیپورت داغ می شود بیشتر حیران می شوند، اما اگر در خیابان های آلمان در مغازه ای لباس های رنگین سنتی و حتی چهارمغز ببینند انگار زندگی برای آنها شیرین می شود مثل چاکلت و نقل.

خبرنگار مقشوش با مهدی محمدی مصاحبه کرده است. او مهاجر افغانی است که در سیل مهاجرت 2015 به آلمان رسید. در این مصاحبه از اخراج و دیپورت تا ادغام در جامعه آلمان و مغازه های افغانی در شهرهایی آلمان گفتگو کرده ایم.

_ آقای محمدی، با تصمیم قانون اخراج بعضی مهاجران در آلمان چه تاثیری بر جامعه مهاجران آلمان و به خصوص بر زندگی ات گذاشت ؟

وقتی در مصاحبه اول رد شدم، شکایت کردم که حکم عادلانه نبود. در این مدت در تظاهرات ضد اخراج هم شرکت کردم. ترس داشتم و حتی ما خواب اخراج را هم می دیدیم، دوستی را به یاد دارم که خودکشی کرد. بیشتر نگرانی از این بود اگر بار دوم و سوم مصاحبه هم رد شود چه؟

نگرانی از مصاحبه باعث شد به هدف هایی که در زندگی داشته ام نتوانتم اقدام کنم، قبل مهاجرت تحصیلات مهندسی نیمه تمام داشتم، وقتی مصاحبه اول رد شد اجبارا در دوره کارآموزی کارگاه ساختمان سازی شرکت کردم. مدیر مجموعه از اینکه نیاز به آموزش نداشتم و به خصوص اینکه تقریبا یک پنچم حقوق یک کارگر حرفه ای را به من می داد ، خیلی خوشحال بود اما آن دوران برایم کسل کننده و کم انگیزه شده بودم چرا که این به رویا و اهدافم شباهت نداشت. تا اینکه انصراف دادم. بعد از آن دوره دیگری را شش ماهه به پایان رساندم و شغلی هم دارم.

در زمان اوج اخراج و دیپورت اکثر کسانی که اخراج شدند افرادی بودند که بعد 6 سال هنوز بیکار بودند و فایده ای برای جامعه آلمان نداشتند حتی مواردی بود که اعمال بدی انجام داده بودند. سیاست آلمان این است که آدم ها در طول زمان شناخته می شود و شاید یکی از دلایل پروسه طولانی همین است. در مصاحبه دوم گفتم که من در این مدت هم کار یافته ام و تسلط به زبان آلمانی و گواهینامه ماشین هم دارم. 4 روز بعد از مصاحبه، وکیل ایمیل زد که قاضی قبولی داده است هرچند 15/1 امسال نامه رسید.

_ کدام خاطراتی از اولین روزهایی که به آلمان رسیدی به یاد داری؟

اکتبر 2015 به آلمان رسیدم و بعد مدتی به شهر منتقل شدم. خانه ای که برای ما مهیا کرده بودند در منطقه پایین شهر بود که بیشتر مردم تُرک بودند. اما طبق فرهنگ آلمان، حتی اگر ببینند فردی با چاقو می خواهد خودکشی کند بازهم کاری ندارند چرا که می گویند صلاح خودش را می داند. خانه سه اتاق داشت و تقریبا شش نفر بودیم. اداره مهاجرت ترجیحاً سعی می کند از نظری زبانی و حتی کشور مهاجران یکسانی در خانه قرار دهد که مشکلی رخ ندهد. اولین دفعاتی که به فروشگاه رفتم را به یاد دارم. برای خرید از راهنمایی مهاجرانی قدیمی استفاده می کردم چرا که آن زمان زبان آلمانی یاد نداشتم.

_ارتباط و هم نشینی با مهاجران وطندار چگونه بود؟

از وقتی به خانه منتقل شدم برای اولین بار بحث مصاحبه و به خصوص اخراج و دیپورت را از هم اتاقی ها شنیدم. هر چند از اینکه چرا وقتی درباره مصاحبه از مهاجران قدیمی راهنمایی می خواستیم اشتباه و حتی دروغ راهنمایی می کردند متاسفم. حالا که چند سال گذشته است و از زمان قبولی ام هم گذشته، درست دیگر از تشویش مصاحبه صحبت نمی کنیم اما با خوشحالی بهم می گوییم که خدا رو شکر که قبولی ات آمد.

تا به حال به فروشگاه های افغانی و ایرانی رفته ام جز اینکه حس نوستالژیک دارد که خوراکی و لباس های سنتی افغان را ببینی اما نظم و ترتیب و حتی فضای کوچک مغازه ملموس است.

_آیا امروز به ساحل امن رسیده ای و فکر می کنی دیگر مهاجر نیستی؟

همیشه مهاجر می مانیم چرا که سالها هم بگذرد احساس دلتنگی و غربت به هر کسی دست می دهد چرا اینجا هیچگاه وطن ات نمی شود. وقتی تفاوت فرهنگی داریم مردم آلمان هم به چشم یک آلمانی به آدم نگاه نمی کنند.

تا زمانی که پاسپورت آلمانی را نگرفتم نگرانی دارم چرا که پاسپورت فعلی موقت است حداقل 8 سال طول می کشد تا پاسپورت آلمانی به من بدهند. ممکن است روزی قانونی اعمال شود که قانون قبلی نقض شود و محکمه حتی اعلام کند که حکم قبلی اشتباه بوده و پناهندگی من لغو شود.

احمد سهیل احمدی 2020/4/16

از مهاجرت تا خدمت

وقتی سختی و مشقت در برابر آدم‌ها قد علم کند، خیلی ها آن را فراموش می کنند. از مکانی که آن حادثه اتفاق افتاده حتی رد نمی شوند اما انسان های کمی هستند که برمی گردند تا به همنوع خود کمک کنند تا لبخند را بر لبان بنشانند. از هزاران مهاجر افغان از سال‌های نه چندان دور به اروپا مهاجرت کردند، هستند انسان هایی که امروزه در کمپ ها و تشکل هایی برای مهاجران و همنوعان خود خدمت می کنند تا در روزهایی که کرونا انسانیت را به چالش کشیده است، دلها را گرم کنند.

خبرنگار مقشوش با مختار رضایی مصاحبه کرده است. او فعال امور مهاجران و عضو اتحادیه افغان های مهاجر و پناهنده مقیم یونان است. از زمانی که هنوز عرق مهاجرت از پیشانی اش خشک نشده بود به کمک هم نوعان خود شتافت.

_ آقای رضایی با توجه به مشکلات مهاجرت و اقامت خودتان داشتید، چه انگیزه ای سبب شد که فعال مهاجرین شوید؟

وقتی از سال 2000 مهاجرت را شروع کردم و بعد اتفاق هایی در یونان ساکن شدم. 10 سال طول کشید که مدارکم نظیر پناهندگی تکمیل بشود. اما حالا شرایط بهتر شده و کسانی که وارد یونان می شوند، پروسه آنها 2 تا 3 سال احتمال دارد طول بکشد. هر چند وضعیت در جزیره ها مناسب نیست.

از کودکی برنامه و هدف هایی داشتم که برای هم نوعان خودم کمک و کاری انجام دهم. چون خودم سختی های زیادی در مسیر مهاجرت کشیدم به خصوص که در آن دوره نه راهنمایی بود نه مترجمی، تصمیم گرفتم که فعالیت برای مهاجرین را شروع کنم. در این سالها تجربیاتی که کسب کردم را در اختیار مهاجران گذاشتم و می گذارم.

_ به عنوان یک مهاجر که بازیکن فوتبال هم بودید کدام مشکلاتی داشتید و شرایط امروز چه تغییری کرده؟

طبق قانون دهه 2000 چون با برگه درخواست پناهندگی شروع کردم و قانون از من حمایت نمی کرد که مستقیم وارد تیم بشوم حتی در مدرسه هم این چنین بود، هر چند طبق قانون بچه زیر سن باید رایگان تحصیل کند اما مشکلاتی بود. بعد یک سال که بازیکن غیر رسمی بودم توانستم با تیم محلی قرارداد ببندم و در آن دوران تا بازی در تیمی از لیگ دسته سوم یونان پیش رفتم. امروزه شرایط برای جوانان مهاجر که بخواهند ورزش را ادامه بدهند خیلی بهتر شده و محدودیت های گذشته کمتر شده است و به خصوص به بازیکن های زیر 18 سال توجه می کنند.

_به عنوان یک فعال امور مهاجرین در این سالها، کدام فعالیت ها برای مهاجرین مفید واقع شد؟

در دوره ای که من درخواست پناهندگی دادم مشکلات بسیاری بود که هر چند قوانین در این سالها تعدیل شده است. مثلا به یاد دارم که برای تمدید اقامت در سالهای دهه 2000 می بایست به اداره پلیس می رفتیم که جمعیتی 4 هزار نفری گاهی می دیدم که برای تمدید می آمدند. نظم و مدیریت ضعیف بود. بعد گذشت چند سال دولت تغییراتی به وجود آورد و شرایط بهتر شد. از سال 2013 دولت یونان اداره درخواست پناهندگی را تاسیس کرد که از روز اولی که این اداره آغاز به کار کرد به عنوان مترجم در آنجا فعالیت داشتم.

از سال 2010، پروژه ای را یونسیار(UN Office) شروع کرد که مترجم آن برنامه بودم که هدف این بود از حق و حقوق مهاجرانی که در کمپ های بسته و یا در زندان بودند به آنها اطلاع رسانی کرد. از سال 2013 که با بودجه سازمان ملل در جزایر مرز ترکیه کمپ هایی برای اسکان مهاجرانی که به یونان می آیند باز شد.

هر چند دولت یونان از اولین دولت هایی بود که کنوانسیون مهاجرت را امضا کرد اما رسیدگی آن طور که باید و شاید انجام نشد و به خصوص مدیریت امروزه در جزایر مناسب نیست. جنگ داخلی، کودتا و مهاجرت آلبانی ها از جمله مشکلاتی بوده که یونان در دهه های اخیر با آن درگیر بوده است.

از اوایل دهه 2000 که وارد یونان شدم شرایط سخت تر بود و مهاجران در چادرهای پلاستیکی اسکان موقت داشتند و من در کنار کار برای دولت به این همنوعان کمک می کردم. اما تلاش هایی که فعالان مهاجر انجام دادند مثل گفتگو با سیاسیون و وزیران یونان، همراهی و حضور در رسانه ها که موضوع مهاجرین را پوشش دادیم.

در آخرین مورد که باعث شد شرایط تغییر کند، سیل مهاجرت 2015 بود که جمعیت زیادی از مهاجران به یونان آمده بودند اما سرپناهی برای اسکان آنها نبود حتی بعضی در پارک می خوابیدند. این موارد زمینه را هموار کرد تا دولت وقت برای تعدیل قوانین و شرایط موافقت کند.

_آینده پیش رو افغانستان، در چه شرایطی صلح و آتشی ملی واقعا محقق می شود؟

در کنار خبرها و حوادثی که بعد از توافق صلح طالبان با ایالات متحده آمریکا اتفاق افتاده، ناامیدی از آینده را بیشتر می کند اما وقتی صلح به راستی در افغانستان می آید که تحصیل و آموزش، همگانی و اجباری شود چرا که آن زمان است که دیگر کودکی با اسلحه بزرگ نمی شود و یاد می گیرند که به همه ملت افغانستان احترام بگذارند تا تجربیات قبلی تکرار نگردد.

_ با شیوع کرونا و قرنطینه کمپ ها با توجه به اینکه شما عضو اتحادیه مهاجرین هستید، اتحادیه در این شرایط چه کارهایی انجام داده است؟

قانون در یونان برای همه یکسان است. وقتی خطرات ملی و جانی در یونان اتفاق بیافتد دولت قانونی را اجرا می کنند که اصطلاحاٌ به مکعب 4 در 4 معروف است که فردی نباید وارد محوطه ای شود و اگر داخل مکعب شدید هیچ حرکتی نکند. دولت در قضیه کرونا اعلام کرد که به خاطر منافع ملی از مهاجر تا شهروندان طبق قانون رفتار کنند. قانون به اتحادیه ما اجازه فعالیت و کمک رسانی به کمپ ها را نمی دهد چرا دولت کمیته ای برای آزمایش و تست کرونا از مهاجران تا رسیدگی و کمک رسانی اولیه در کمپ تاسیس کرده است..

از وقتی که قرنطینه به مرحله سخت رسید، با ارگان ها و اتحادیه در تماس شدیم. راه حلی تنظیم کردیم که برای مردمی که خارج از کمپ هستند چه یونانی هستند چه خارجی کمک رسانی کنیم نظیر اینکه به آنها کوپن می دهیم.

_ اتحادیه کدام فعالیت فرهنگی برای مهاجرین انجام داده است؟

هدف ادغام فرهنگی مهاجران است. در کنار اطلاع رسانی و ارتباط بهتر میان افغانستان و یونان، به دنبال تبادل فرهنگی هستیم تا یک محیط دوستانه به وجود بیاوریم. اتحادیه در یک سری فستیوال مثل موسیقی، ضد نژادپرستی، حق و حقوق مهاجرین و شهروندان شرکت کرده است.

هر ساله بزرگداشت نوروز را جشن می گیریم که از پناهندگان تا مردم یونان مهمانان این برنامه هستند. در بخش سنتی، برنامه هایی برای آشنایی فرهنگ های محلی و سنتی اقوام مختلف برگزار می کنیم. برای برنامه های مذهبی، ما مهدیه داریم که مردم جمع می شوند تا اعیاد و سوگواری ها را باهم برگزار کنیم.

ما برنامه هایی احتماعی داریم که کارکرد آن ارتباط با کمپ است تا مشکلات مهاجران در کمپ ها را بشنویم، در مواردی مثل کرونا در کمپ با پوستر و یا فضای مجازی اطلاع رسانی کردیم.

احمد سهیل احمدی 2020/4/11

مهاجر جان بر کف

کرونا دنیا را متوقف کرده است اما هر انسان بصیری نگران شیوع کرونا در افغانستان و کمپ مهاجرین است چرا کمک های انسان دوستانه به کمپ های مهاجرین نمی رسد. زندگی برای هر کسی از جایی به دو بخش تقسیم می شود اما یک مهاجر بعد از مهاجرت دوباره متولد می شود در حالی که خودش را فرسنگ ها دورتر جا گذاشته است.

خبرنگار مقشوش تلفنی با سید فایض وصال از آلمان مصاحبه کرده است. او دانشجوی جامعه شناسی است و از سالهای دور در اداره مهاجرین زون غربی افغانستان و بنیاد حمایت از زنان صدای درماندگان را شنید و دستگیری کرد. با او درباره حمایت از زنان بی سرپرست، اخراج مهاجران و کرونا صحبت کردیم.

مقشوش: آقای وصال چرا باید به حمایت و کمک به زنان بی سرپرست در افغانستان ادامه بدهیم؟

جامعه ی مردسالار افغانستان معنای درستی از کلمه قیّم ندارد و صاحب و مالک زن خود را می داند. در افغانستان برای زنان بیوه ارزشی قائل نمی شوند. انواع خشونت روحی، جسمی و بدرفتاری را با این قشر ضعیف حتی از طرف خانواده و نزدیکان آنها شاهد هستیم.

تعداد زنان بیوه در افغانستان از آمار بیشتر است و متاسفانه خیلی از زنان نه تنها زندگی پایین تر از خط فقر دارند بلکه از حداقل نیازها یعنی خرید یک قرص نان هم ناتوان هستند.

از ابتدا به زنان بی سرپرست می گوییم که وعده ی حمایت تا ابد به شما نمی دهیم بلکه در مدت 6 ماه تا 2 سال در بنیاد بمانید تا بتوانید کسب و کاری مثل خیاطی و باغداری را یاد بگیرید. بعد از آن در خرید لوازم، مواد خام اولیه و فروش محصولات کمک تان می کنیم. تا آنها بعد از مدتی بتوانند حتی کارفرما شوند. ما خانمی را داشتیم که در 43 سالگی بعد از اینکه از دانشگاه فارق شد، در اداره دولتی کارمند شود.

وقتی مهاجرت کردم ارزش بیشتری بنیاد برایم پیدا کرد. برای حمایت از زنان و کودکان بی سرپرست نیاز به همراهی همه از جمله دولت داریم چرا که کاری نیست که به تنهایی بشود انجام داد به خصوص رسانه ها نقش بارزی دارند چرا که آنها الگو جامعه هستند.

مقشوش:با تصمیم قانون اخراج بعضی مهاجران در آلمان چه تاثیری بر جامعه مهاجران آلمان گذاشت و در آینده می گذارد؟

سیل مهاجرت سال 2015 به سمت اروپا شمالی بی سابقه بود. با بررسی بیش از 2 میلیون درخواست پناهندگی که بخش قابل توجه آن در آلمان بود، متاسفانه تعداد اندکی اخراج و دیپورت شدند اما در حالی که بیش از 1.5 مهاجر درخواست آنها قبول شد و تایید شد اما خبر اخراج مهاجران تاثیری بیشتری بر جامعه مهاجران به خصوص جوانان داشته است. جوانانی که به دنبال آموزش زبان و یادگیری کسب و کاری بودند بعد از اعلام مسئله اخراج مهاجران، باعث بی علاقگی، کاهش چشم گیر اشتیاق در میان مهاجران شد و بر جامعه آلمان هم تاثیر بدی دارد از سویی برای آینده مهاجران هزینه می کند و از سوی دیگر اگر انسان ناامید و بیکار شود ممکن کارهای خشن و منفی انجام دهد.

حتی موردی را می شناختم که وقتی دو مصاحبه اش رد شد خودش از فامیلش در افغانستان خواست که پول بفرستند تا با هزینه خودش برگردد چرا که تحمل ماه ها بلاتکلیفی را نداشت و حالا در هرات با مشکلاتی که از گذشته با آن درگیر بود زندگی می کند.

مقشوش: به نظر شما جامعه افغان ها در آلمان در مورد صلح افغانستان در ۲۰۲۰ چه نظری دارند؟

شباهت مهاجران به موطن خود مانند برگ به تنه درخت است و موضوع اصلی صحبت این روزهای مهاجران مسئله صلح است و مثل مردم افغانستان درحالی که امیدوار به آینده صلح در افغانستان هستیم اما نگرانی هایی داریم که آیا بعد از مذاکرات بین افغانی و توافق صلح آیا آرامش، صلح و آشتی ملی به افغانستان می آید یا نه؟ هر انسان بصیری به صلح می اندیشد چرا که صلح یگانه راه پیشرفت است حتی آزادی در صلح معنا می یابد. وقتی زبان آلمانی آموختم اولین نوشته ام درباره صلح بود.

مقشوش:آیا مخاطبان مهاجر در آلمان به انتشار و مطالعه ادبیات فارسی دری شوق و اشتیاقی دارند؟

برعکس مهاجران سابق که سالها قبل به آلمان آمدند و به زبان و ادبیات فارسی عشق می ورزند نسلی که از سیل 2015 به این سو آمدند عملا مهاجران کاری و اقتصادی بودند بعضا در کشورهایی مثل ایران کمترین حقوق یعنی مدرک شناسایی هم نداشتند و این بی سرنوشتی بر آنها تاثیر گذاشته بود. حالا که به آلمان رسیده اند و باید در فرهنگ متفاوت ادغام شوند، باعث شده دغدغه های درگیری زندگی و استرس ها برای آنها مهم تر از ادبیات فارسی باشد.

حتی وقتی از من برای اولین بار در پارلمان آلمان شخصی پرسید که چه پلانی برای 5 سال بعد خواهید داشت، گفتم من حداقل 10 سال زمان خواهد برد تا به توانم خودم را بیابم چرا که با مهاجرت گذشته خودم مثل تحصیلات، فرهنگ و افکار را جا گذاشتم و جز جان خود چیزی نیاوردم.

مقشوش: سیل مهاجرینی که از سال ۲۰۱۵ به اروپا وارد شدند امید ها و تصورات متعددی داشتند . چقدر به واقعیت رسید؟

مهاجران در سیل مهاجرت در سه دسته باور آنها تقسیم می شود و شرایط امروز آنها به قول خدا در قرآن، خدا براحوال هیچ قومی تغییر وارد نمی کند مگر خود تغییر وارد کنند.دسته ای فکر می کردند کار در کشور صنعتی زیاد است و به راحتی به سرکار می روند و دسته ی دیگری در خیال خانه و کاشانه و زندگی مرفه ای بودند که انتظار آنها را می کشد.

دسته سوم می دانستند که با چند سال سختی، بدبختی و مشکلاتی مثل فرهنگ متفاوت، فراق از خانواده و دوری می توانند در چند سال بعد زندگی برای خود بسازند و حتی کمکی برای خانواده خود در افغانستان بفرستند. جوانان بسیاری می شناسم که توانستند به آرزوهای خود با سخت کوشی برسند. با این حال برای هر سه دسته چالش هایی نظیر زبان تا تفاوت فرهنگی مثل وقت شناسی در برابر مهاجران است.

مقشوش: با شیوع کرونا، جامعه جهانی و ما چه مسئولیتی در برابر مهاجران داریم؟

آلمان به حیات انسانها می پردازد و جان انسانها ارزش دارد. کرونا دنیا را متوقف کرده است هر چند نگرانی هایی برای افغانستان و مهاجران در کمپ قرنطینه هستند داریم. چرا که هر چقدر به مسئولیت دولت ها و سازمان های بهداشتی تاکید کنیم اما مشکلاتی مثل رعایت نکردن بهداشت و بی توجهی مهاجران افغان را نمی شود انکار کرد که ناآگاهی و بدرفتاری می کنند علاوه بر جان خود به دیگران هم اهمیت می دهیم.

باید دعا کنیم و تلاش کنیم صدای مهاجران را به کشورهای اروپایی برسانیم چرا که اگر آگاه شوند می توانند برای مهار کرونا و کمک برای مهاجران در کمپ اقدام کنند.

مقشوش: در افغانستان که در بحران سیاسی صلح و جنگ مبتلا است. مهاجران در کمپ‌ها قرطنیه هستند. شما چه امید به فردا دارید؟

افغانستان مثل پیکره ی زخمی است که در دست پهلوانان بُزکشی قرار دارد و سالهاست که به نام جنگ و صلح جان انسان ها گرفته می شود.

مهاجران فرار می کنند و امید است برای آنهایی که در کمپ هستند کمک های بشردوستانه فرستاده شود و به مهاجرانی که پشت مرزهایی اروپایی گیر افتاده اند توجه شود. کرونا از مهاجرینی که در کمپ قرطینه و بلاتکلیف هستند امید را سلب کرده است.

نگرانی شیوع کرونا در افغانستان و جهان باعث ناامیدی برای فردا شده هر چند تنها امید برای آینده، نسل نوینی است که بتوانند و می توانند افغانستان دیگری بسازند که کسی در افغانستان هلاک نشود و مجبور نشود که فرار کند تا در راه از بین برود.

احمد سهیل احمدی 2020/4/2

لبخند الله

پاداش گاهی آن لبخند خوشی است که بر لب آدم می نشیند. وقتی از مشکلات امروز محرومان از افغانستان تا اروپا با خبر باشی و کاری برای هم نوعان خود بکنی حس خوشی برای آدم به ارمغان می آید که خدا را حتی پشت لبخند کودکان بی جا شده ی کابل حتی می بینی.

خبرنگار مقشوش با عبدالقدوس صادقی دانشجو دکترای سیاست، فعال اجتماعی و مدنی در آلمان مصاحبه کرده است. در این گفتگو از صلح طالبان و وضعیت کمپ تا کرونا و اقدامات دولت آلمان را می خوانیم

_آقای صادقی شیوع کرونا در آلمان سریع است، آیا به همه یکسان رفتار می شود؟

به خاطر شیوع و انشتار بالای کرونا در آلمان جدی تر از خیلی از کشورها اقدام شده است. آلمان جزو کشورهایی است که بیشترین امکانات بیمارستان دارد.

برخورد در آلمان با همه یکسان هست چرا که 70 درصد آنهایی که در آلمان هستند پیشینه مهاجرتی دارند و حتی آنگلا مرکل صدراعظم آلمان در پیامی چند وقت قبل گفته بود خود او هم پیشینه مهاجرتی دارد. جامعه آلمان برخورد خوبی است. وقتی به پیش دکتر مراجعه می کنید چه مهاجر باشید و چه المانی رفتار یکسان

راستگرایان افراطی (نئونازی) که در برابر مهاجرین خشونت هایی دارند حتی با آلمانی ها هم بدرفتار هستند. در حادثه ای مثل هانائو، دیدیم که از مردم تا دولت که رفتار انسانی و همدلی داشتند.

_ لبخند کودک هدیه ماست

کشورهای اروپایی بر اساس رفتار و قوانینی به کودکان مربوط می توان تقسیم کرد. در آلمان سیستم مدرنی برای برای رشد و مراقبت از کودکان دارند و از تولد تا تا 14 سالگی که طبق قوانین آلمان کودک طفل محسوب می شود از خانواده تا دولت برای رشد کودکان همه چیز را مدنظر گرفته اند.

ما کودکانی که کمپ ها ساکن هستند مشکلات عدیده ای دارند و شرایط مرز یونان شکننده است. ما تا امروز توانستیم وضعیت مهاجرین و صدای آنها را در آلمان انتقال بدهیم در واکنش یک صدای واحد میان احزاب و ایلات خصوصا هامبورگ و حتی مونیخ اعلام کردند ما حاضریم کودکانی که در مرز و کمپ تنها هستد، مشکلاتی دارند و...به آلمان انتقال دهیم. اما به خاطر کرونا فعلا انجام نشده است. در ابتدا کودکان بی سرپرست، بعد مریض، بعد نو متولد وکودکانی که تعدد اعضای فامیل آنها کم است. این ابتدایی ترین کار بود که مورد توجه دولت فدرال قرار گرفت.

دوم، اطلاع رسانی به موقع و بر اتحادیه اروپا و دولت یونان فشار وارد کنیم. طبق کنوانسیون مهاجرت سازمان ملل UN، هر کسی که وارد یونان می شود سازمان ملل و به خصوص کمیسیون امور مهاجرین موظف که رسیدگی لازم را به آنها داشته باشد. اما دولت یونان که هم تحت فشار مشکلات اقتصادی که در کشور خود درگیر هست و از سوی دیگر فشار تعدد مهاجران است. در کنار اینکه لازم یک همدلی و کمک برای مهاجرین در میان هر قوم و ملیت که در اروپا هستند صورت بگیرد، لازم است یک اطلاع رسانی از سوی کارشناسان مهاجرتی شود که در حال حاضر در سیل مهاجرین شاهد هستیم و این چنین مشکلات و شرایط وخیمی مثل سرمای زمستان و مرزهای بسته وجود دارد در حال حاضر بیش از این به سوی اروپا مهاجرت نکنند. همین حالا بیش 5000 کودک در یونان هستند.

فیلم و عکس از امروز مرزها و کمپ ها جمع کنیم تا صدای کودکان را به اتحادیه اروپا برسانیم و اینکار تقریبا شده است و همه ما مسئولیم تا این اتفاقات بیافتد و باید بیش از این رسانه های خبری به مسئله کودکان بپردازند.

وظیفه ی دیگر، سلامت جسمانی است. اتفاقا چندی قبل چند خانم افغان از هلند به یونان رفتند و کمک های اولیه و مراقبت هایی لازم با کمک سازمان مهاجران به خصوص کودکان انجام دادند.

_در انجمن ها و گروه‌های مجازی که خودت عضو فعال آن هستی، کدام یک از پست هایی که تا به حال ارسال کردی به یاد ماندنی است و آن خبر را فراموش نکردی؟

از زمانی که فعالیت را آغاز کردم تا به حال با عشق و علاقه اخبار را منتشر کردم و خبرهای منفی کمتر بوده است اما دو خبر برایم شیرین تر بود. خبری که منتشر شد باز شدن مرزها در سال 2015 بود و مهاجرینی که از کشورهایی با مشکلاتی نظیر جنگ و ناامنی بر آنها سایه انداخته بود مثل سوریه و افغانستان به سمت اروپا آمدند. هنوز مصاحبه آن سال خانم مرکل را به یاد دارم. دیگری روزی که به پارلمان آلمان رفتیم و در مورد دیپورت مهاجران صحبت کردیم و عملا تصویب شد که فقط مجرمین را دیپورت بشوند. به یاد دارم که آن روزها چه تعداد از مهاجران در استرس و تشویش بودند و حتی افرادی از ترس اینکه پلیس شبانه آنها را دستگیر کند بی خواب بودند و حتی در پارک ها می خوابیدند.

_صلح طالبان و آینده پیش روی مهاجرین افغانستان در اروپا

در ابتدا نیاز به بررسی و تعریف صلح طالبان بپردازیم. سالها است که افغانستان خانه خشونت و جنگ بوده است با همه امیدواری هایی که به پروسه صلح در افغانستان دارم که کاهش خشونت ها را شاهد باشیم با این حال نگرانی هایی هم هست. نادیده گرفتن بعضی کشورها در پروسه صلح. از نگاه ژئوپولتیک و جغرافیای سیاسی وقتی در کشوری مثل افغانستان قرار است صلح بیاید. منافغ کشور وابسته به منافع کشورهای همسایه است. این صلحی که آمریکا منحصرا با طالبان انجام می دهد کار صلح را در آینده افغانستان شاید دشوارتر کند. آمریکا اگر می خواهد در پروسه صلح در افغانستان موفق بشود باید با کشورهایی که می توانند در پروسه ی صلح نقشی اساسی داشته باشند مثل چین و ایران همکاری کند. نادیده گرفتن این کشورها در پروسه ی صلح افغانستان به ضرر آینده افغانستان ، انکشاف و پیشرفت افغانستان خواهد بود.

وقتی صلح در افغانستان بیاید ذاتا کسی زندگی در کشوری غریب تحمل نمی کند و 80 فیصد مردم مهاجر در اروپا اگر صلح و آرامش بیاید مشتاقانه برخواهند گشت. مردمانی که در غربت هستند با تمام موفقیت ها و سرنوشت های شنیدنی، مشتاق بازگشت به وطن خود هستند و در این مورد کشورهای دیگر منطقه هم صدق می کند. مهاجرت بسیار پیشینه تلخی دارد.

_جامعه مهاجر به کدام کمکها و همراهی هایی نیاز دارد؟

ما در برابر مردم خود رسالتی ضروری داریم. وقتی فعالیت را شروع کردیم فکر نمی کردیم این چنین همراهی مردم با ما داشته باشند و این قدر مشکلات باشد.

با توجه به سیستم مدرنی که در آلمان هست و اینکه افغان ها با صفحات اجتماعی مل فیسبوک آشنایی دارند،از این صفحات اجتماعی توانستیم با یک صدای واحد مشکلات را حل کنیم و مثل یک فامیل برای رسیدگی به مشکلات اقدام کنیم.

وقتی کسی از افغانستان به آلمان می آید مثل آن است که دوباره متولد شده چرا که با فرهنگ، زبان ،اجتماع حتی اقتصاد ناآشنا است.

امروزه به اینکه چرا مشکلاتی مهاجرین رنج می برند مطلع شدیم. ادغام سریع در آلمان، غربت، دورشدن از وطن و فامیل، زبان و به خصوص آگاهی که خانم های مهاجر کسب کرده اند باعث مشکلاتی مثل خشنونت فامیلی شده است.

وقتی در این فعالیت ها از مشکلات خبر می شویم و کمکی به هموطنان و همنوعان خود می کنیم یک حس خوب و لبخند بر لب های آدم می نشیند.

احمد سهیل احمدی 2020/3/24

به سوی آرامش

خاطرات یار و یاور همیشگی انسان‌ها هستند و آدمی گاهی با ثبت لحظه‌ها می‌خواهند آن لحظه و حادثه برای همیشه حفظ کند حتی خاطره را با دیگران به اشتراک بگذارد. عکاس‌ها به قول کتابی لحظه‌ها را ثبت می‌کنند تا آن حس و حال را با ما به اشتراک بگذارند.

وقتی به اتفاق‌هایی که از سال 2015 تا کنون در قصه‌ی مهاجرت به اروپا فکر می‌کنیم چند تیتر و عکس‌ مثل کودک سوری به خاطرمان می‌آید و خیلی زود فراموش می‌کنیم اما مهاجرانی که این راه راه چشم خود دیده‌اند نه تنها اتفاق‌های مسیر مهاجرت را فراموش نکرده‌اند بلکه اگر عزیزی را در این مسیر از دست داده‌ باشند هیچ‌گاهی فراموش نخواهند کرد.

خبرنگار مقشوش همراه علی لایقی، عکاس افغان ساکن سویدن مصاحبه کرده‌است، او بعد از گذشته سال‌ها هنوز دغدغه مهاجرین را دارد حتی نمایشگاهی از آثار و عکس‌های خود در سویدن هم برگزار کرده‌است.

- آقای لایقی اگر قرار باشد قصه و اتفاقات مهاجرتت عین آلبوم عکس از برابر چشمانت بگذرد، کدام شات‌ها و صحنه‌ها برایت جذاب بود؟ و یادآوری آن مکث و فکر می کنی؟

به نظر من کلا مهاجرت و مخصوصا مسیر مهاجرتی که پر از درد، رنج و... هیچ چیز جالبی در او نیست و مهاجرت من هم چیزی جالبی نداشته برای من بجز تجربه های سخت و زجر آور لحظات استرسزا. دوست دارم روزی برسد که هیچ کس دیگر مهاجر نشود. حتی مجموعه عکس " به سوی آزادی" مجموعه ای که از مسیر گرفته‌ام را سیاه سفید ارائه دادم چون باور دارم که مهاجرت رنگی ندارد.

-به نظر خودت کدام عکسی که گرفتی، جوابگو رنج و درد مهاجرین می‌باشد؟

همیشه می‌گویم ما می‌توانیم از شرایط و موقعیت مهاجر یا یک انسان در لحظه عکس بگیریم ولی هیچگاه نمی‌توانیم چیزی که در دل یک مهاجر و آواره است را بیان کنیم و نشان بدهیم. ناممکن واقعیت‌هایی که یک مهاجر تحمل را می‌کند و اندوهی که همراه خود دارد را به تصویر بکشیم و درست بیان بکنیم اما تلاش می‌کنم زندگی خود و اطرافیانم را به تصویر بکشم و بنویسم. اینکه کدام عکس از مجموعه عکس " به سوی آزادی" مرا بخواهید بپرسید که جوابگو بوده و هست را باید بگذاریم به خود مخاطبها.

-در سویدن و نمایشگاه عکسی که گذاشتی، کدام عکس بیننده بیشتری داشت و از کدام صحنه بود؟

نمایشگاه عکس "به سوی آزادی" یک مجموعه عکس بود. در مجموعه، عکس‌ها داستان زندگی یا اتفاقات را مثل یک مجموعه و به صورت زنجیره‌ای پی هم بیان می‌کنند و پی می‌گیرند.

عکس‌های مجموعه " به سوی آزادی" یک برهه کوتاه از زندگی من را به عنوان مهاجر روایت می‌کند.

اگر این منظورت این است کدام عکس بازدیدکنندگان نمایشگاه را بیشتر تحت تاثیر قرار داده است، چون نمایشگاه از شمال تا جنوب و در شهرهای مختلف سویدن به نمایش گذاشته شد و مخاطب‌ها از اقشار مختلف مردمی مهاجر و سویدنی حتی راست‌گرایان اشتراک داشتند به راحتی نمی‌شود چیزی گفت. عکس العمل شان بستگی به شرایط روحی و روانی و تجربیات آنها از زندگی دارد و کدام عکسی یا عکس‌هایی تاثیر بیشتری روی مخاطب‌های نمایشگاه داشته است. آن هم عکسهای ساحل دریا مانند عکس کودک مهاجر و خانم مسن که در مجموعه بود.

-امروز آرزوهایی که در مسیر مهاجرت داشتی چقدر به حقیقت پیوسته و کدام امید و آرزویت هنوز محقق نشده؟

مهاجرتم مسیری نداشته و انتخاب خودم نبوده حتی برای آرزوها و خواسته‌هایم مهاجرت نکردم، من مهاجر زاده شدم. این قسمت و سرنوشت من بوده و تا امروز بنا به جبر روزگار مهاجرم.

مخصوصا در مسیر مهاجرت به سمت اروپا دنبال یک جا بودم که به آرامش برسم که فکر نکنم یک مهاجر در جایی به آرامش رسیده باشد یا برسد.

احمد سهیل احمدی 2020/3/15

هیچ به هیچ

احمد سهیل احمدی، نویسنده جوان افغانستانی که سال‌هاست در ایران زندگی می‌کند، چند ماهی است که نخستین رمانش با عنوان «شات چشم‌هایش» در افغانستان منتشر شده است. او هنوز 20 سالش تمام نشده است اما به گفته خودش 10، 11 سالی می‌شود که مشق می‌کند و می‌نویسد. پیش از نوشتن این رمان تجربه‌هایی در داستان کوتاه داشته و تا‌به‌حال 2 بار در جشنواره داستان کوتاه رضوی حائز رتبه شده است. برای آشنایی بیشتر با این نویسنده جوان و رمانش، با او گفت‌وگوی کوتاهی داشتیم که در ادامه می‌آید.

با کانون پرورش فکری و کوله‌پشتی شروع کردم

احمدی در معرفی خودش می‌گوید: متولد آذر 78 هستم و از هفت‌هشت‌سالگی می‌نویسم و ماجرای نوشتنم این‌طور بود: در کودکی ربات و لگویی داشتم که از آن‌ها فیلم می‌گرفتم، یک‌بار پدرم پیشنهاد داد که ماجرای فیلم‌ها را بنویسم. از همان زمان نوشتن را شروع کردم. سال 88 و دو‌سه سال بعد از اینکه نوشتن را شروع کردم، وارد کانون شدم و اکنون عضو انجمن ادبی‌اش هستم تا به حال دوبار عضو برتر کانون خراسان بوده‌ام. از سال 89 هم وارد جمع کوله‌پشتی روزنامه شهرآرا شدم و تا الان هستم. تا قبل از این کتاب، بیشتر داستان کوتاه می‌نوشتم و از جشنواره ملی داستان کوتاه رضوی تندیس جشنواره و رتبه سومی را دارم.