هُوْ
...
کسانی که با اندیشهء "هیچ" در این مجازستان اندکی آشنایی دارند میدانند که هدفم از نوشتن مطالب در این محیط، حرکت به سوی نوعی از بینش است که ما را از قیود(مذاهب، و مکاتب صناعی و ...) مانع از "سِیر " آزاد کند تا "سلوک" روشمند تری در "فرا مکتب" داشته باشیم..
یک مذهب و مکتب در زمان ومکان خاص، ممکن است اثر گذار باشد اما در "فرا زمان و فرا مکان" اثرش ضعیف خواهد شد که این با اصل "حقیقت" منافات دارد پس با افق دید گسترده به قلمرو گسترده تر پا بگذاریم که همه عائله حقیم وفرزندان نور.
(مختصات تربیت، در دین صناعی و دین الهی)
و این را بدان
کسی که خلق الله را به کار خوب وادار می کند
کار خوبی نمی کند
بلکه انسان بودنش را مسخ می کند
قادر مطلق در هستی
این گونه تربیت نمی کند .
در حالی که می تواند
و قدرت دارد ،
او ، آنها را با نیروی متضاد
با ابلیس و رسول
همراه می کند
تا انسان با پای خویش ،
با انتخاب خودش
راه بیُفتد...
و اما در دین صناعی به گونهء دیگریست...
**************************
گوش کن لب را فرو بند از سخن
تا بگویم باتو چندین نکته من
باتو گویم راز و رمزِ معنوی
در سخن های به ظاهر مثنوی
عالمی را جو از این عالم به در
تا شوی ایمن ز شرِّ هر خطر
سر بِنه در پای مردان خدا
تا حجاب از دیده ات گردد جدا
ظاهرت با باطنت چون شد یکی
می روی سوی حقیقت اندکی
بشنو از من گویمت تا، چیست حق
در ،درونت نوری از شمسیت حق
ذره ذره ذکر حق را یاد کن
خویش را از بندها آزاد کن
ذکرحق را گر بگویی بی شمار
وحدت اندر کثرتش بینی ، قرار
مایی ما این همه کثرت نمود
ورنه بی ما این همه غفلت نبود
کثرتت در وحدتی پامال کن
ماضی و مستقبلت را حال کن
از خودت چون بگذری گردی ،یکی
صورت و معنی ببینی در، یکی
چون ببینی آن یکی را در همه
فارغی از قیل و قال و همهمه
چون یکی را أَلْف گویند او یکیست
در مراتب أَلْف ویک باهم یکیست
جملهء اسم و مسمی آنِ اوست
غرق هر یک چون شوی کاری نکوست
غیرِ حقّ را از درونت دور کن
ترکِ ظلمت گو سفر در نور کن
هر دو عالم نیست غیر از سایه ای
سایه را بگذار و بین بی سایه ای
آفتابی را بجو که مَه از اوست
اعتبارِ شهریار و شَه از اوست
گنج خواهی کنج عزلت را بجو
حق حق را در درون کن جستجو
ای دریغا عندلیب خوش نوا
در غریبی مانده باشد بسته پا
هر که آید می بَریمش پای خُم
هر "صفت" را میکنیم در "ذات" گم...
رمز حق را "هیچ" از او آموخته
دفترش در بالِ عنقا سوخته
(بخشهایی از مثنوی هیچستان دفتر اول و دوم)
ه ی چ