پرسش و پاسخ روانشناسی

روانشناسی کودک

پسری ۲ ساله دارم که مدتی است دست خود را روی التش میگذارد و ارام میگیرد

پسری ۲ ساله دارم که مدتی است دست خود را روی التش میگذارد و ارام میگیرد.راه حل برای جلوگیری از این کار چیست؟

پاسخ

خب بهتره در این مورد به مشاوره کودکان هم مراجعه کنید …

در ضمن اصلا” این موضوع رو با حساسیت به فرزندتون انتقال ندید …

هرچند در این سن هنوز قدرت تمیز دادن در ذهن کودک اتفاق نیفتاده ولی خب کودک برای شناخت بدن خودش این کارو ممکنه انجام بده …

البته تحقیق نشون میده اینکار رو در خلاء محبت از والدین هم انجام میده که بهتره در این مورد بهش محبت کنید و از نمایان شدن عریان در حضور کودک هم خودداری کنید …

به هرحال باید حضوری مراجعه کنید تا راهنمایی جامع در این مورد بهتون بشه …


کودک دو ساله ای - گرفتن از شیر و وابستگی

سلام من کودک دو ساله ای دارم.به دلیل شغلی که دارم از صبح مهد میزارمش.درضمن بسیار به من وابسته و من میخوام از شیر بگیرمش درضمن همه میگن که باید از پوشک هم بگیرمش واقعا نمیدونم باید چیکار کنم

پاسخ

برای انجام این کار میتونید از تجربیات بزرگان خانواده استفاده کنید و برای مثال برای گرفتن از پوشک وسایلی کودکانه برای این کار هست که میتونید ازشون استفاده کنید و برنامه خاصی هم برای اینکار وجود داره که مشاوره کودکان میتونه خیلی خوب به شما دراین زمینه کمک کنه ….

دختر ۱/۵ ساله ای دارم که از آقایان خجالت می کشد

دختر ۱/۵ ساله ای دارم که از آقایان خجالت می کشد وقتی در پارک کسی به او توجه می کند می خندد خجالت می کشد ولی در مورد زن ها اینگونه نیست چه کنم که این رفتار در او نماند

پاسخ

خب کمکش کنید تا احساساتشو بیان کنه چون از مورد قضاوت قرار گرفتن هراس داره …

و باید در این مواقع که گوش به حرفاش میدید بهش اعتماد بنفسم بدید …

از انگ زدن به کودک پرهیز کنید از گفتن جملاتی نظیر «او را ببخشید،کمی خجالتی است!» خودداری کنید. بیان چنین جملاتی سبب می شود کودک شما گمان کند دچار مرضی درمان ناپذیر است…

از خجالتی بودن او در جمع حرفی به میان نیاورید کودکان خجالتی در برابر حرف های اطرافیان بسیار حساس اند. …

او را مجبور به برقراری ارتباط نکنید تشویق کردن کودکان خجالتی برای پیوستن به دیگران تنها وضعیت را بدتر می کند. باعث می شود این حس به کودک منتقل شود که والدین او را نمی فهمند و او بیشتر در خود فرو می رود …

حامی خجالت او نباشید ثبت نام نکردن کودک در کلاس ورزش به این بهانه که او خجالتی است، موضوع را اسفناک تر از آن چیزی می کند که هست.

ترس والدین به کودک القا می شود و همین امر سبب ترس او و خجالتی تر شدنش می شود. باید اجازه داد کودک با مشکلاتش کنار بیاید و جایگاهی در میان دیگران برای خود باز کند. …

از او بخواهید برایتان شعر بخواند در خانه، خاله بازی کنید. اجازه بدهید در قالب یک بازی صحنه های زندگی واقعی تکرار شود. این نوع بازی ها اضطراب او را کم کرده و سبب صمیمی شدن او می شود. …

برای او ارزش قایل شوید در پی هر پیشرفت کوچکی او را تحسین کنید. کودکان خجالتی همیشه فکر می کنند دیگران در مورد آنها بد قضاوت می کنند. پس هر بار کار درستی انجام می دهد، او را تشویق کنید….

نگذارید منزوی شود لازم نیست برایش تولد بگیرید و تمامی دوستان را دعوت کنید. او را مجبور نکنید به تولد دوستانش برود و در جمعی از بچه ها حاضر شود.

معمولا کودکان خجالتی ترجیح می دهند فقط با یک نفر بازی کنند. …

و آخر اینکه با مشاور کودک در این مورد حتما” مشورت کنید

فوبیا صدا در کودکان

از هر اسباب بازی که صدا داشته باشه مثل ماشین پلیس می ترسه

پسر دو و نیم ساله ای دارم که از هر اسباب بازی که صدا داشته باشه مثل ماشین پلیس می ترسه در حدی که گریه هاش قطع نمیشه .

البته آهنگ و با صدای بلند گوش می کنه و در مکانهای با سر و صدای زیاد مشکلی نداره ولی در مورد اسباب بازی ها خیلی ترس داره می ترسم ترس از صدا در آینده براش مشکل ساز بشه لطفا بمن کمک کنید .

پاسخ

ترس ها در واقع ۲ دسته اند یک نوع ترس های طبیعی مثل ترس از صدای بلند، از دست دادن تکیه گاه و دور شدن از مادر است که طبیعی است. اما ترس هم قابل یادگیری است به عنوان مثال مادری که از شیء یا جانوری می ترسد این ترس را به کودک انتقال می دهد و کودک یاد می گیرد از آن شیء یا جانور بترسد…

برای جلوگیری از ترس بهترین کار همراهی با کودک است. به عبارتی باید در کنار او باشیم، به احساس او اهمیت دهیم وموقعیت او را درک کنیم.

هرگز نباید فراموش کرد که ترس و تبعات آن می تواند زندگی فردی و اجتماعی کودک را در آینده تحت تاثیر قرار بدهد بنابراین لازم است والدین واکنش سنجیده و درستی نسبت به علائم ترس در کودک نشان دهند. رد احساس ترس در کودک می تواند سد بزرگی در کسب مهارت های اجتماعی او ایجاد کند.

به نوشته سایت کیدزهلث مهم ترین علائم اضطراب و ترس در کودک عبارت اند از احساس بیش از حد وابستگی، تیک عصبی، حواس پرتی، اختلال خواب، عرق کردن دست، ضربان تند قلب و تنفس سریع، سردرد و معده درد. به جز این ها بدون شک هر پدر و مادر آگاهی می توانند علایم ترس را در کودک شناسایی کنند و در بسیاری از موارد سخن گفتن از ترس می تواند علایم را در آن ها بهبود دهد….

به هرحال ترس در کودکان رو باید جدی بگیرید و حتما” با مشاوران کودک در این مورد مشورت کنید …

شما میتونید با این شماره تماس ها مشاوره تلفنی هم انجام بدید

۸۸۴۲۲۴۹۵

۸۸۴۷۲۸۶۴

سری دوسالو سه ماهه دارم وقتی با بچه های کوچک مثل پنج ماهه بازی میکند الات تناسلیش بزرگ میشه

سلام پسری دوسالو سه ماهه دارم وقتی با بچه های کوچک مثل پنج ماهه بازی میکند الات تناسولیش بزرگمیشه مشه راهنمای کنید

پاسخ

به این مسایل توجه نکنید در این مواقع فکر و توجهش رو به سمت دیگه ای منحرف کنید تا از توجه صرف ایشون به این حالت منحرف بشه

پسر ٢سال و ٧ ماهه دارم که متاسفانه هنوز دستشویی شماره ٢ رو نمیگه

سلام خسته نباشید من پسر ٢سال و ٧ ماهه دارم که متاسفانه هنوز دستشویی شماره ٢ رو نمیگه واقعا خسته ام هر کاری که به ذهنم رسید انجام دادم تا متقاعد کنم نتونستم .و اینکه پسرم خیلی زیاد جیق میزنه و برای بدست اوردن همه چی گریه میکنه . لطفآ کمک کنید . خیلی سخته

در این مواقع باید روشهای مختلفی رو با کمک مشاوران کودک استفاده کنید …

در کودک زیر ۱۲ ماه، هیچ کنترلی بر حرکات مثانه و روده وجود ندارد.

در سنین ۱۲ تا ۱۸ ماهگی، کنترل بسیار کمی پدید می آید. اکثر کودکان تا سن ۲۴ الی۳۰ ماهگی قادر به بدست آوردن کنترل مثانه و روده نمیباشند.

سن متوسط “آموزش توالت رفتن” ۲۷ ماهگی است. پسرها “آموزش توالت رفتن” را در مقایسه با دخترها دیرتر شروع و پایان میدهند. ۱۵% کودکان در سن ۳ سالگی و ۴% آنها در سن ۴ سالگی هنوز یادگیری کامل ندارند. همیشه باید به خاطر داشته باشید با این آموزش ها کودک به طور ناگهانی یاد نمی گیرد که خودش را خیس نکند و این کار احتیاج به زمان دارد.

روند آموزش ۳ تا ۶ ماه طول میکشد.

آموزش توالت یک نقطه عطف در تکامل کودک است. یادگیری زمانی روی می‌دهد که توانایی‌های جدید فیزیکی، کلامی و اعتماد به نفس به سرعت در حال پیشرفت است.

درحین “آموزش توالت رفتن” باید کلمات و روشهای آموزشی در والدین، مادر بزرگها و پرستار کودک یکسان باشد تا کودک گیج نشود….

چه زمانی کودک آماده آموزش است؟

یافته های فیزیکی زیر نمایانگر آنند که کودک آمادگی “آموزش توالت رفتن” را داراست. کودک شما باید قادر باشد؛

• به خوبی راه رود تا لگن را پیدا کند

• به شما بگوید نیاز به توالت دارد

• عضلات لازم برای رفتن به توالت را کنترل نماید

هیچگاه تحت تأثیر سایر افراد ( دوست، همکار، فامیل،.. )؛ آموزش را شروع نفرمایید؛ صرفأ به نشانه های کودک خود توجه نمایید. علایمی که نشان میدهد کودک ممکن است آماده “آموزش توالت رفتن” باشد شامل موارد ذیل است؛

• از شما بخواهد پوشکش را عوض کنید یا به شما بگوید در حال دفع مدفوع یا ادرار کردن است

• کودک درک کلامی در رابطه با روند ادرار کردن دارد

• قادر به دنبال کردن دستورات ساده است، نظیر کتاب را بیاور، به اتاق برو

• اگر کودک قبل از ادرار یا مدفوع کردن، در حالیکه پوشک دارد، شما را آگاه سازد؛ وی آماده “آموزش توالت رفتن” است

• از کثیف یا خیس بودن پوشک احساس ناراحتی نماید

• از کپی برداری رفتار والدین و کودکان بزرگتر لذت ببرد

• قادر به نشستن و بلند شدن از لگن است

• قادر به درک اشیاء پیرامون خود در محیط منزل باشد

• قادر است با حداقل کمک زیر شلواری خود را در بیاورد و بپوشد

• شما را هنگام توالت رفتن دنبال نماید و کنجکاو است که چگونه از توالت استفاده میشود

• دفع مدفوع منظم، نرم و شکل یافته دارد

• میخواهد توالت رود تا والدین او را تشویق نمایند

• کم کم نسبت به پوشک بی علاقه شده و تمایل دارد آن را در زمانی که خیس یا کثیف است باز کند

• حداقل پوشک را تا ۲ ساعت پس از تعویض خشک نگاه دارد، این نشان میدهد ظرفیت مثانه افزایش یافته است

نیازی نیست که برای شروع تمام خصوصیات فوق وجود داشته باشد. روند کلی تکاملی کودک به شما میگوید که کی شروع کنید.

منبع: (روانشناسی کودک ، مرکز مشاوره و روانشناسی ایران)

عشق و دوستی یک طرفه

سلام امید وارم که حالتون خوب باشه.من ۲۳سالمه با ی پسری که ۶ سال از خودم بزرگتره دوست هستم.سه ساله که ما با هم دوست هستیم.من هم دوسش دارم هم وابسه وهم دل بسته اش هستم اینطور بهتون بگم که بهش معتادم. اما اون دوسم نداره برای من وقت نمیذاره اذییتم میکنه اوایل رابطه مون فکر میکردم که دوسم داره همش پیگیر من بود هر روز منو از دانشگاه تا خونه میرسوند .

دوستی خوبی داشتیم باهم و منم عاشقش شدم.اما الان نه میتونم ولش کنم نه میتونم بمونم باهاش . یعنی اون همش به من میگه که درگیر کارشه الان یک ماهه که هرچی بهش زنگ میزنم میگه قطع کن خودم بهت زنگ میزنم.

من فکر میکنم ادم هر چقدر هم که درگیر باشه باید جواب کسی رو که دوسش داره بده چون من بهش پیام میدم و التماسش میکنم که جواب منو بده اما اهمیتتی نمیده باید چیکار کنم ؟

دیگه دارم دیونه میشم.نه راه پس دارم نه راه پیش .نمیتونم فراموشش کنم من دیوانه وار دوسش دارم

سارا نظری مقدم مشاور خانوادهمیگه:

سلام سمانه عزیزم.

بزرگترین اشتباه دنیا رابطه یک طرفه است. اسم رابطه شما رابطه یک طرفه است.

سعی کن دوستای اجتماعی پیدا کنی، تفریح پیدا کن و کار پیدا کن تا ذهنت مشغول بشه. رابطه قطع کن. ایشون شما را نمی خوان و موندن در این رابطه اشتباه خیلی خیلی بزرگی.

هزاران پسر که با شما همسان باشن هستند خودت محدود نکن. فک نکن فقط اون هست. چون حقیقت این نیست و تو می تونی همسر بهتری برای آینده پیدا کنی و تازه جوان هم هستی اصلا نگران نباش

منبع: چت مشاور آنلاین رایگان ، مرکز مشاوره و روانشناسی مشاورانه

رابطه دوستی و ازدواج

سلام من نزدیک ۲ الی ۳ سالی هست که عاشق پسری هستم و یک ساله که با ایشون رابطه دارم بخاطرشون خیلی تغییر کردم چون هدفم ازدواج هست الان بعد از یک سال میگن که ما بدرد هم نمیخوریم و خیلی دیر تغییر کردی و شناخت من یک سال برات طول کشید .

این زمان زیادی هست و دنبال تمام کردن این رابطه هستند و میگن میخوام برم سرخونه و زندگیم و تو باید از زندگیم بری بیرون اما من نمیتونم و نمیخوام همه چیز تموم بشه من ۲۱ سالمه و ایشون ۲۵ سالشونه من واقعا عاشقشم درضمن ایشون خیلی غد و لجباز و مغرورن .

کمکم کنین چکار کنم ؟؟

مشاورمیگه:

با سلام خدمت شما دوست عزیز

متاسفانه در روابط دوستی گاهی بعضی از افراد آن را با ازدواج اشتباه می گیرند و برای نگه داشتن رابطه کارهای زیادی می کنند و وابستگی زیادی به فرد مقابل خود در آنها شکل می گیرد که می تواند دلایل مختلفی نیز داشته باشد. در یک رابطه بهتر است اول شناخت به وجود آید و بعد تصمیم به ازدواج گرفته شود که در رابطه شما این موضوع برعکس شده است و شما اول به ایشون وابسته شدید و الان تصمیم به ازدواج گرفتید و ایشون این را پذیرا نیستند این اتفاق ممکن است به این دلیل نیز باشد که اهداف شما از رابطه باهم فرق می کرده است.

اما آن چیزی که الان حائز اهمیت است این موضوع است که شما حتی اگر ایشون راضی شوند بخاطر فشارهای شما بدون علاقه به این ازدواج با شما ازدواج کنند شما احساس خوشبختی خواهید کرد؟

در این مسیر از روانشناسان مجرب کانون مشاوران ایران کمک بگیرید

۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

منبع: چت مشاور آنلاین رایگان ، مرکز مشاوره و روانشناسی مشاورانه

ازدواج با خانوم بزرگتر

سلام وقتتون بخیر مدت یکسالو نیم هست با خانمی که یکسالونیم ازم بزرگتره رابطه دارم کاملا میشناسمش و از هر نظر انتخاب منه.من ۲۲ سالمه و ایشان ۲۳ و نیم.

مطمئنم به اندازه ای که من دوسش دارم دوسم داره.پایان خدمت و شغلم دارم.حدود دوماهی میشه ایشان بخاطر مسئله سن حساس شدن بخاطر دخالت و حرف دراوردنای یکی از اشنایان و من هرکاری میکنم قبول نمیکنه که این مسئله برام مهم نیست و میگه برای من مهم شده

میترسم دراینده بری سراغ یک زن جوون و یک سری خیالبافی که اصلا درست نیستن من واقعا شیفته باطنش شدم و تناسب فیزیکی هم داریم بطوری که اصلا تفاوت سنمون محسوس نیست تحت هیچ شرایطی این مسئله برای من مهم نیست اما قبول نمیکنه.میگه تو رابطه باهات میمونم چون اندازه جونم دوست دارم ولی باهات ازدواج نمیکنم دلم نمیخواد از دستش بدم…

ممنون میشم راهنمایی بفرمایین

سلام مهرداد جان. اگه با هم از هر نظر تفاهم دارید و رابطه دوطرفه قوی دارید، یک یا دو سال ختلاف سن مشکلی نداره. پیشنهادم من اینه که به مرکز برید تست ازدواج بدین و از مشاوره ازدواج بخواید که نظر نهایی بده. این امر میتونه نتیجه حقیقی به هر دو طرفتون بده.

اون خانم احتمالا حرف دیگران براشون مهم باشه ولی وقتی از نظر علمی و روانشناسی به نتیجه برسید (ازدواج کنید یا ازدواج نکنید) هر دو طرف راحتر باش کنار میان.

با ویژگی هایی که شما می گویید به طور کلی برای ازدواج خوبین ولی حتما قبل از هر گونه تصمیم به تست های شخصیت و ازدواج بدین. از مراکز برتر کانون مشاروان هم می تونی کمک بگیری. خوشبخت باشید.

مرکز تهران و جنوب

۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲

آشنایی با آقایی در فضای مجازی برای ازدواج

با سلام ، دختری بیست ساله هستم .و خانواده ایی از نظر مالی معمولی دارم .سه سال پیش اقایی تو مجازی به من گفتن از من خوششون اومده! چون به عشق مجازی اعتقادی نداشتم باور نکردم و بیخیال شدم! بعد از سه سال دوباره پیداشون شده و میگن تو این سه سال نتونستن فراموشم کنن! هنوز هم باورشون ندارم اما پای مادرم به قضیه باز شده! و من یک بار این اقا رو دیدم، تو همون دیدار اول گفتن قصدشون ازدواجه و سریع از دارایی های ما و اینکه پدر مادرم خونه بگیرن برای اینده ما حرف زدن، خودشون هم گفتن خونه شما بگیرید جهیزیه رو من میتونم خیلی معمولی جمع کنم برات.

سه ماه هستش اکی شدیم اما یک بار همو دیدیم. ۰مادرم جوری شیفته این اقا شده که حتی به خودش گفته تو دامادمی ولاغیر!

تو این سه ماه چیزی جز دعوا و بحث نداشتیم،چون تا هر حرفی میزنیم طرف مقابل به سوتفاهم برداشت میکنه کافیه پنج دقیقه دیر جواب تلفن بدم تا یه داستان جدید شروع بشه. دیگه حتی برای دیدن من خیلی تلاش نمیکنه و وقتی میگه دلتنگتم و میگم پس چرا نمیای همش بهونه میاره! خیلی تغییر داده منو از نظر ظاهری و حتی از من حجاب چادر خواستن و خانوده ما نسبتا اکی هستن برای همین قبول نکردم و سر هر موضوعی که باب میلشون نیست سریع بهشون بر میخوره و قهر میکنن و لج میکنن اما مادرم همیشه طرف ایشونو میگیره و حتی با منم دعوا میکنه سر ایشون چون اعتقاد داره که واقعا دوستم داره اما من باور نمیکنم از روی یه عکس عاشقم شده باشه،

چیزی که میترسم و جلوی احساستمو میگیره اینه که نکنه این اقا چون خودش از خانواده ی خیلی معمولی هستن و شهرستانن برای اینکه در اینده رفاه داشته باشه و خونه و ماشین مجانی بهش برسه اینکارارو میکنه!؟ چون وقتی حتی از من مطمعن نیست با مادر من سر مخارج ازدواج صحبت میکنه و حتی چندین بار از خونه و خریدن خونه توسط خانواده من پرسیده که شما وقتی انقدر پول دارید پس چرامیخواین برای ما یه خونه کوچیک بگیرین؟ بقیه پولتونو چیکار میکنید؟

به من گفت برم شهرستان پیش خودشون برای زندگی اما قبول نکردم و این اقا هی میگه تو تهران زندگی سخته! نمیشه گذروند!

تمام ترسم از اینه نکنه ابراز محبتش برای این موضوع باشه و من رو برای خودم نخواد؟؟؟

خواهشا کمکم کنید چون حتی وقتی به مادرم هم میخوام درد و دل کنم فقط میگه تو لیاقت عشقشو نداری و اون بیچاره اصلا به این چیزا فکر نمیکنه

مشاورمیگه:

با سلام خدمت شما دوست عزیز

دقت کنید که رفتارهای ایشان نیاز به تفکر بیشتری دارد کسی که در اولین دیدار حرف از خرید خانه و مخارج توسط پدر و مادر شما می زند و به نظر می رسد می خواهد مسئولیت مالی خودشان را بر عهده دیگری بیندازند بهتر است دقت بیشتری کنید چون در صورتی که مسئولیت پذیری ایشان پایین باشد ممکن است در آینده با این توقعات ایشان همیشه چشمشان به کمک پدر و مادر شما باشد و کمک نکردن آنها را بد برداشت کنند. و در مرحله دوم اینکه ایشان تنها با یکبار دیدن شما تصمیم به تغییر در ظاهر شما را دارند

و اینکه شما بیان کردید در این مدت همیشه بحث و دعوا داشته اید اینها همه مواردی هستند که بهتر است بیشتر به همه این موارد دقت شود چون موضوعاتی نیستند که بتوان به راحتی از آنها گذشت یا فکر کنید بعد از ازدواج درست می شود. نظر مادر شما محترم است اما بهتر است خودتان با دقت بیشتری همه جوانب را در نظر بگیرید و تنها با یکبار دیدن ایشان و تنها یک رابطه مجازی تصمیم به ازدواج نگیرید

برای شناخت کافی نیاز است به صورت واقعی و در دنیای واقعی باهم صحبت کنید و تمامی جوانب را از نظر اجتمعی،اقتصادی، تحصیلی، فرهنگی، طرز فکر و … مورد بررسی قرار بدهید و در واقعیت این موارد را سنجش کنید . مشاوره پیش از ازدواج می تواند کمک زیادی به هر دوی شما برای تصمیم گیری کند .

درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳


با رفتار سرد خواستگار چه کنیم؟ مشاوره قبل ازدواج

با سلام و خسته نباشید.

لطفا من رو راهنمایی کنید که چه رفتاری داشته باشم.ببخشید توضیحاتم طولانیه چون میخوام کاملا در جریان قرار بگیرید.


من حدود 7 سال پیش از طریق یه سایت علمی با یه آقایی آشنا شدم که 1 سال از من کوچیکتره. همه رابطه ما علمی بود و چون هم رشته بودیم از ایشون سوال میپرسیدم یا مثلا جزوه هاشونو میگرفتم چون از نظر تحصیلی یک سال از من جلوتر وارد ارشد شده بود و کمک بزرگی برای من بود حتی با هم مقاله هم دادیم ولی همه ارتباط ما اینترنتی و بعضا تلفنی بود و دیدار در حد رد و بدل کردن کتاب و جزوه.من در یه شهر بزرگ مرکز استان زندگی میکنم و ایشون یه شهر کوچک استان. خیلی خجالتی بود و اصلا رفتار مناسب با خانمها رو بلد نبود رابطه حضوری ما فقط سلام و خداحافظ بود و با عجله میرفت که نکنه کسی ببینه و...

رابطه همینجوری ادامه داشت و یه مقدار آشناتر شده بودیم و اینترنتی یا تلفنی در مورد مسائل روزمره و کار هم صحبت میشد هروقت اتفاقی میفهمید خواستگار دارم مثل یه دوست همجنس راهنماییم میکرد و البته کنجکاوی.همیشه شک داشتم که به من علاقه داره یا نه. مثلا یه چند روز که از من خبر نداشت به یه بهانه زنگ میزد و یا لابه لای حرفهاش مثلا میگفت اگه یه کار خوب داشتم می تونستم ازدواج کنم یا مثلا اگه شما بودی حاضر بودی با یکی با شرایط من ازدواج کنی و....که توضیحش طولانی میشه.

ناگفته نماند که مادر من تا حدودی از روابط درسی ما خبر داشت و گاهی اوقات شاکی میشد که چرا انقدر زنگ میزنه و اگه قصدی داره چرا چیزی نمیگه و...من روم نمیشد بگم زنگ نزن ولی میپیچوندم گاهی اوقات. و البته سر کار هم رفته بود ولی یه شهر دور و داشتن تلاش میکردن رسمیش کنن و منتقلش کنن مرکز استان(شهر ما) که خودش همیشه میگفت من باید مرکز استان زندگی کنم.

تا پارسال که باز خواستگار داشتم و اون هم از وقتی فهمید زنگهاش بیشتر شد و مدام از شرایطش مینالید و...که اگه شما ازدواج کنی من با کی حرف بزنم و....مادرم که فهمید گفت تکلیفت باهاش روشن کن بگو دیگه زنگ نزنه بهش گفتم ولی بدتر زنگ میزد و من من میکرد که انگار میخواد آخر باعث شد خودم ازش پرسیدم که قصدی داره و گفت آره گفتم پس به خانوادت بگو.(خواستگارها ی قبلی اصلا جور نمیشد و اون خواستگاری هم همینطوربه خاطر اون آقا من ردشون نکردم)

با خانوادش صحبت کرد و استرس شدید داشت که نفهمند ما با هم رابطه داشتیم .خانوادش دلیل برای مخالفت نداشتن (البته روی سن من یکم گیر داده بودن)از خیلی لحاظ مثل هم بودیم تحصیلات مذهبی شغل پدرمادرو..ولی بعد 2 ماه راضی شدن بیان و آشنا بشن که پدرش نیومد و مادرو خواهرو دامادشون اومدن خودش هم سرکار بود و نبود.همه چیز ظاهرا خوب بود و بعدا هم گفت که خانوادش ایرادهای جزئی گرفت ولی در کل مخالف نیستن ولی ایراد میگرفتن که محرم صفر بگذره و بعدم کارت درست شه (مخصوصا پدرش) مدام بهانه گیری میکرد.

حتی زنگ نزدن به ما چیزی هم بگن و پدرش میگفت نیازی نیست.من حاضر بودم برم موقت شهر محل کارش زندگی کنم پدرش میگفت نه .به پدرش میگفت حالا آشناتر بشیم و تا عقد کنیم کارم درست میشه ولی قبول نمیکرد ونه اومد نه زنگ زدن.

رابطمون ادامه داشت یعنی هرروز زنگ میزد و عصبانی بود چرا صفر تمام شده و خانوادش پیگیری نمیکنن تا اینکه بازم مرخصی گرفت رفت خونه که اتمام حجت کنه ولی دیگه زنگ نزد بعد 1 هفته توی تلگرام اومد نوشت پدرم مریض شده و تا 3-4 ماه خوب نمیشه فعلا نمیتونم دیگه حرفی بزنم.مریضیش جزئی بود ولی پدرش مهمش کرده بود.بعدم خیلی ناراحت به من گفت نمیتونم شما رو معطل خودم کنم وضعیتم معلوم نیست وخواهرم گفته به خودت وابستش نکن که اگه خواست ازدواج کنه بره و از این حرفها ...

من خیلی از این حرکاتش ناراحت شدم و رابطه شد دیگه شد تلگرام دیگه زنگ نزد و همون تلگرام هم هفته ای یکبار. وقتی گلایه کردم میگفت من از خانوادم مطمئن نیستم نمیدونم میخوان چکار کنن کارم هنوز درست نیست.میگفت این چندسال رابطه براساس احساس بوده و حالا میخوام با عقل تصمیم بگیرم.

دلت رو به چی من خوش کردی من شرایط ندارم.نمیخوام پای من بسوزی که اصلا معلوم نیست خانوادم میخوان چکارکنن.

خیلی ازش ناامید شدم که انقدر ضعیف عمل کرد چندبار گفتم خودت زنگ بزن به خانوادم داره آبروم مبیره این همه ازت تعریف کردم ولی نزد به همون دلایل قبل. گفتم اینکه خانوادت رفتن و خبری ندادن از نظرخانواده من یعنی تمام ولی کارخاصی نکرد.

باورم نمیشد یه حرف خواهرش انقدر روش اثر داشته باشه.گلایه های من اصلا اثر نداشت حتی خواستگار برام اومد بهش گفتم گفت هرچی قسمت باشه همون میشه.منم دیگه اصراری نکردم راستش بهم برخورده بود برای همه چیز من تلاش کرده بودم ولی اون...چندهفته بعدم میپرسید خواستگارت کیه چکارست و...انگار نه انگار که تعصب و غیرتی داره!!

تمام مدتی که رابطه داشتیم باهم بیرون نرفته بودیم ولی وقتی خانوادش فهمیدن به پیشنهاد خواهرش و اجازه مادرم 2 بار برای آشنایی بیشتر بیرون رفتیم که بازم مثل قبل خیلی به من توجهی نمیکرد.تمام این مدتی که رابطه جدی شده بود سوغاتی میبرد خونشون ولی هیچی به من نداد هیچوقت.من چیزی نمیگفتم ولی خودش میگفت من خیلی کارها بلدم ولی الان زوده.سعی میکرد رابطه در یه حدی بمونه اصلا صمیمی نشه مخصوصا بعد حرف خواهرش.کلا از بی محبتیش همیشه دلخور بودم.وقتی یه پسر دختری رو بخواد سعی نمیکنه دلشو به دست بیاره و نگهش داره؟؟؟؟من اشتباه میکنم؟؟؟

بعد چندماه که باز رفت خونشون باز توی تلگرام پیغام میداد و گفت دلم تنگ شده عکس بده و ... انگار که اتفاقی نیفتاده و اون حرفهای سرد به من نزده منم دلم شکسته بود تحویلش نگرفتم نرفتم ببینمش (البته خیلی هم محترمانه دعوت نکرد)عکس ندادم گفتم خانوادت راضی نبودن شما هم رابطه رو تمام کردی و تمام میگفت چرا الکی جو میدی و داستان میگی و.. بدش اومد عصبانی شد که من مقصر نیستم هیچکاره ام خودم هم قربانی ام و...بهش گفتم رابطه ما شده مثل قبلا رسمی و درسی اگه بعدها کارت جور شد و خانوادت راضی بودن و خواستی ومن هنوز ازدواج نکرده بودم با خانوادت بیا صحبت کن اگرنه که خوشبخت بشی هرجا هستی خیلی راحت گفت باشه هرجور راحتی حالا که اینجوری میخوای دیگه اصراری ندارم.

کارش رسمی شد ولی انتقالش هنوز نه .توی شهر ما هم خونه خریدن ولی دیگه هیچ حرفی نزده و رابطه کاملا خشک و رسمیه. از همون آخرین بار دیگه یک بارهم زنگ نزد رابطه فقط تلگرام و خیلی کوتاه.

من نمیدونم باید چکارکنم همینطوری ادامه بدم؟ قطعش کنم؟دیگه تصمیم ندارم من سر حرف ازدواج بندازم حتی اگه 100 سال بگذره. اعتمادم از بین برد حس میکنم کوچکترین اهمیتی براش ندارم. اصلا براش مهم نیست 1 ماه ازم خبر نداشته باشه. ازدواج کرده باشم تو این فاصله یا نه....

لطفا راهنماییم کنید چکار کنم.به نظرتون میشه به این آدم دل خوش کرد؟ از طرفی هم با این سن من و جور نشدن خواستگاری های دیگه روحیه من کاملا خراب کرده

من 31 ساله هستم و ایشون 30 ساله

منبع: خواستگار ، پرسش و پاسخ همیارایران

برای تصمیم های مهم زندگی خود بخوابید

روانشناسان توصیه می كنند تصمیم گیری مناسب در ارتباط با امور مهم زندگی همچون ازدواج، خرید خانه، مهاجرت و غیره، همواره انسان ها را با مشقت فراوانی رو به رو می كند و گاه آنها را به شدت در اندیشه خود غوطه ور می سازد.گروهی از دانشمندان هلندی توصیه می كنند هنگامی كه زمان اتخاذ تصمیم های مهم در زندگیتان فرا می رسد، خود را بیهوده به رنج و مشقت نیفكنید، بلكه با اندیشه آن به خواب بروید و اجازه بدهید بخش ناخودآگاه ذهنتان به هنگام خواب، با آسودگی كامل و با تمام توان وارد عمل شود و بهترین گزینه را انتخاب كند.


نتایج حاصل از تحقیقات اخیر روانشناسان دانشگاه آمستردام نشان می دهد فرآیند تصمیم گیری در موارد مهمی همچون خرید یك خانه، بسیار پیچیده است و برای انجام هر چه دقیق تر این فرآیند در مغز، بهتر است ناخودآگاه خویش را با گزینه های پیش رو تنها بگذارید تا به دور از حاشیه های جانبی و اغلب تشویش آور، بهترین انتخاب را پیش روی شما نمایان سازد.


دانشمندان هلندی بر این باورند كه مغز خودآگاه انسان برای تصمیم گیری در موارد كم اهمیت تری همچون انتخاب شامپو یا دیگر كالاهای مصرفی برای خرید، به خوبی عمل می كند، اما برای یافتن بهترین گزینه در موارد پیچیده تر باید از ناخودآگاه كمك گرفت.


بر پایه این گزارش، بخش خودآگاه ذهن قادر به تمركز بر روی حجم محدودی از اطلاعات و دیتای دریافتی است و این حجم محدود در برخی موارد برای بهترین انتخاب، كفایت نمی كند و از این رو، باید از دیگر ظرفیت های گسترده مغزی نیز بهره گرفت.پازل ذهنروانشناسان دانشگاه آمستردام در تحقیقات اخیر خود، داوطلبان را به دو گروه تقسیم كردند و برای آنها سلسله آزمایش هایی ترتیب دادند تا بتوانند نظریه «تأمل بدون دقت و توجه» را به طور دقیق مورد بررسی قرار دهند.


به یك گروه از آزمایش شوندگان چهار دقیقه فرصت داده شد تا اتومبیل مطلوب و مناسب خود را از فهرست حاوی چهار ویژگی مختلف اتومبیل های پیشنهادی همچون میزان مصرف سوخت برگزینند.همچنین به گروه دیگر، یك سری پازل داده شد تا بخش خودآگاه ذهن آنان را پیش از تصمیم گیری، به شدت درگیر خود سازد و آنها به هنگام انتخاب اتومبیل، بیشتر بر ناخودآگاه خویش تكیه كنند.

نتایج این مرحله از آزمایش ها چنین بود كه تفكر خودآگاه در ۵۵ درصد موارد و تفكر ناخودآگاه در ۴۰ درصد موارد، بهترین گزینه را انتخاب كرد.اما هنگامی كه این آزمایش به طور پیچیده تری طراحی و اجرا شد، نتیجه دیگری به همراه داشت؛

به طوری كه داوطلبان به هنگام انتخاب بهترین گزینه بر اساس ۱۲ ویژگی ذكر شده در فهرست، عملكرد معكوسی به نمایش گذاشتند.

به گزارش نشریه «ساینس»، آزمایش شوندگان در این مرحله با استفاده از ذهن خودآگاه خود فقط در ۲۳ درصد موارد موفق به انتخاب بهترین اتومبیل شدند، اما بهره گیری از ناخودآگاه آنان برای یافتن بهترین گزینه، نزدیك به ۶۰ درصد با موفقیت همراه بود.


همچنین دانشمندان در بررسی های دیگری، به تحقیق درباره شیوه انتخاب قطعی برای خرید برخی كالاها از لوازم آشپزخانه گرفته تا وسایل بزرگ و مهم منزل پرداختند و نتایج به دست آمده، تأییدی بر دستاوردهای پیشین در زمینه مكانیسم تصمیم گیری در مغز انسان بود.

به این ترتیب، محققان هلندی دریافتند كه خریداران برای انتخاب نهایی وسایل و لوازم كم اهمیت تر، از تفكر خودآگاه بهره می گیرند و این عمل را در زمانی كوتاه انجام می دهند، اما برای موارد مهم تر، اغلب به زمان بیشتری نیاز دارند و بر اندیشه ناخودآگاه مغز خویش تكیه می كنند.ناخودآگاه فراموش شده

به گفته پژوهشگران، نوشته های علمی در طول چند قرن اخیر، همواره بر اهمیت نقش اندیشه و ذهن خودآگاه بشر در فرآیند تصمیم گیری تأكید داشته، اما از اهمیت بسیار زیاد بخش ناخودآگاه در چنین فرآیندی غافل مانده است.


نتایج حاصل از پژوهش های انجام شده در دانشگاه آمستردام به روشنی نشان می دهد كه انسان ها با بهره گیری از ناخودآگاه ذهن خویش نیز قادر به تفكر و اندیشیدن هستند

و به هنگام فرا رسیدن دو راهی های بزرگ زندگی و یا به طور كلی برای اتخاذ تصمیم های پیچیده، تفكرات بخش ناخودآگاه بر رقیب خودآگاه خودچیرگی می یابد و از اهمیت بیشتری برخوردار می شود.

دانشمندان هلندی در ارتباط با محدودیت های تفكر خودآگاه بشر، تأكید می كنند كه مغز فقط می تواند بر روی موارد معدودی به طور همزمان متمركز شود


و در این میان، احتمال زیادی وجود دارد كه با درگیر شدن در موارد بیهوده و كم اهمیت، از جنبه های مهم و شایان توجه بازماند و در نتیجه، محصول نهایی كه همان تصمیم اتخاذ شده است، از بهترین گزینه ممكن فاصله خواهد گرفت.


دكتر «اپ دیكسترهویس» كه سرپرستی تیم تحقیقاتی یاد شده را در دانشگاه آمستردام به عهده داشته، معتقد است كه برای اتخاذ بهترین تصمیم ها در زندگی، ابتدا باید تمام اطلاعات و دیتای مورد نیاز برای آن تصمیم گیری را گردآوری و بر اساس آن به یافتن بهترین راه یا گزینه اقدام كرد.


وی تصریح می كند: ذهن خودآگاه برای تصمیم گیری های كوچك، این عمل را به بهترین شیوه انجام می دهد، اما در مورد تصمیم های پیچیده كه حجم اطلاعات پایه مرتبط با آن بسیار زیاد است، ذهن ناخودآگاه بهترین كارآیی را دارد و برای این منظور بهتر است با گردآوری اطلاعات اولیه، به بخش ناخودآگاه مغز خود در حالت خواب اجازه دهید تا این دیتا را طبقه بندی و مرتب و بر اساس آن، بهترین تصمیم

را به شما القا كند

منبع: برای تصمیم های مهم زندگی خود بخوابید! ، پرسش و پاسخ همیارایران