خلقت جهان

خلاصه: داستان خلقت جهان (زمین و آسمان(ها)) را آنگونه که از قرآن برداشت می‌شود  به‌ویژه با سعی در کشف رمز از معانی باطنی قرآن در اینجا بخوانید.

PDF

WORD

فرمت اچ تی ام ال این مقاله نیز در زیر، عمدتاً برای تسهیل سرچ اینترنتی، قرار داده شده است و در مواردی ممکن است در آن ترتیب اعداد برعکس شده باشد - مبنا همان فرمت تصوبری PDF ارائه شده در بالاست.

خلقتِ جهان

 

در 9 آیه از قرآن اشاره به 7 آسمان شده است (معادل ابجدی جَوّ که از 7 لایه تشکیل شده است 9 است. در 7 تا از این 9 آیه به صورت نکره و در 2 تا با ال به هفت آسمان اشاره شده است. 7 تا از آیات، مکّی و 2 تا مَدَنی است):

1-(مدنی) 2:29 هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا ثم استوی الی السماء فسویهن سبع سموت و هو بکل شیء علیم

'1-(مکی) 17:44 تُسبح له السموتُ السبعُ و الارضُ و من فیهن و ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لایفقهون تسبیحهم انه کان حلیما غفورا

2-(مکی) 23:17 و لقد خلقنا فوقکم سبع طرائق و ما کنا عن الخلق غفلین

'2-(مکی) 23:86 قل من ربُ السموتِ السبع و ربُ العرشِ العظیم

3-(مکی) 41:12 فقضهن سبع سموت فی یومین و اوحی فی کلِ سماءٍ امرها و زینا السماء الدنیا بمصبیح و حفظا و ذلک تقدیر العزیز العلیم

4-(مدنی) 65:12 الله الذی خلق سبعَ سموتٍ و من الارض مثلَهُنَّ یتنزل الامرُ بینهن لتعلموا ان الله علی کل شیء قدیر و ان الله قد احاط بکل شیء عِلما

5-(مکی) 67:3 الذی خلق سبع سموتٍ طباقا ماتری فی خلق الرحمن من تفوت فارجع البَصَرَ هل تری من فطور

6-(مکی) 71:15 الم تَرَوا کیف خلق اللهُ سبع سموتٍ طباقا

7-(مکی) 78:12 و بنینا فوقکم سبعا شدادا

(در 65:12 پیشگوییِ قرآن مبنی بر 7 لایه‍ای بودنِ زمین را می‍بینیم.

زمین در واقع از 7 لایه تشکیل میشود: 1- قشر خارجی زمین. این قشر اساساً از سنگ خارا و کوههای آن تشکیل شده است. دما در عمق 11 کیلومتری به 1100 درجه میرسد. 2- قشر زیر قشر خارجی. این قشر از منیزیم و سیلیکات آهن تشکیل شده است و در 400 کیلومتری دما تقریباً 1400 درجه است. 3- سومین قشر زمین در عمقی میان 400 تا 700 کیلومتر قرار دارد و از همان عناصر قشر بالایی تشکیل شده است. دما در آن بالای 1400 درجه است. 4- چهارمین قشر تا 2900 کیلومتریِ عمق امتداد دارد. پایین آن آهن و سیلیکات منیزیم تقریباً 3800 درجه گرم است. 5- دمای پنجمین قشر بالای 3800 درجه است و فعل و انفعالات خشونت باری در آن صورت میگیرد. 6- ششمین قشر از آهن و آلیاژ نیکل و مقادیر کمی سولفید آهن تشکیل شده است. بنا بر نظریه‌ای جریانهای این قشر باعث نیروی مغناطیسی زمین میشود. دمای آن میان 3800 تا 4200 درجه است. 7- هفتمین قشر از همان آهن و نیکل قشر بالای خود تشکیل شده است و در مرکز آن دما به 6000 درجه میرسد.

برگرفته از سایت دولتی سازمان زمین شناسی امریکا http://pubs.usgs.gov/gip/dynamic/inside.html)

 

در 7 آیه از قرآن اشاره شده است که آسمان و زمین در 6 روز (یا دوره) به‍وجود آمده است و در آخر (مثلاً روزِ هفتم) خدا بر عرش اِستوا یافت (که مجموعاً 7 می‍شود؛ 7=1+6 متناظر با 6 روزِ کاری در هفته و یک روزِ تعطیلی در آن می‍باشد):

یک- 7:54 ان ربکم الله الذی خلق السموتِ و الارضَ فی سته ایامٍ ثم استوی علی العرش یغشی الیلَ النهار یَطلُبُه حثیثا و الشمس و القمر و النجوم مسخرتٍ بامره الا له الخلق و الامر تَبارک الله ربُ العلمین

دو- 10:3 ان ربکم الله الذی خلق السموت و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یدبر الامر ما من شفیع الا من بعد إذنه ذلکم الله ربکم فاعبدوه افلا تذکرون

سه- 11:7 و هو الذی خلق السموت و الارض فی سته ایامٍ و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا و لئن قلت أنکم مبعوثون من بعد الموت لیقولَن الذین کفروا ان هذا الا سحر مبین

چهار- 25:59 الذی خلق السموت و الارض و ما بینهما فی سته ایام ثم استوی علی العرش الرحمن فَسئل به خبیرا

پنج- 32:4 الله الذی خلق السموتِ و الارضَ و ما بینهما فی سته ایام ثم استوی علی العرش ما لکم من دونه من ولی و لا شفیع افلا تتذکرون

شش- 50:38 و لقد خلقنا السموت و الارض و ما بینهما فی ستهِ ایامٍ و مامَسَّنا من لُغوب

هفت- 57:4 هو الذی خلق السموت و الارض فی سته ایامٍ ثم استوی علی العرش یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ما یَنزِل من السماء و ما یَعرُج فیها و هو معکم این ما کنتم و الله بما تعملون بصیر

 

کلمه‍ی یومَین، به معنای 2 روز، 2 بار در قرآن در 2 انتهای فاصله‍ی به‍هم‍پیوسته‍ی 4 آیه‍ای 9 تا 12 از سوره‍ی 41 (فصلت) که از لحاظ مضمون نیز به‍هم پیوسته‍اند آمده است:

41:9 قل ائنکم لتکفرون بالذی خلق الارض فی یومین و تجعلون له اندادا ذلک رب العلمین

41:10 و جعل فیها روسِیَ من فوقها و برک فیها و قدر فیها اقوتَها فی اربعه ایامٍ سواءً للسائلین

41:11 ثم استوی الی السماء و هی دخانٌ فقال لها و للأرض ائتیا طوعا او کَرها قالتا أتَینا طائعین

41:12 فقضهُنَّ سبع سموت فی یَومین و اوحی فی کل سماءٍ امرَها و زینا السماء الدنیا بمصبیح و حفظا و ذلک تقدیر العزیز العلیم

 

به نظر می‍آید منظور از سبع در هفت آیه‍ی نشان داده شده با شماره‍های 1 تا 7، اشاره به جَوّ اطراف زمین است که از هفت لایه‍ی رویِ‍هم قرار گرفته‍ی مولکولی و اتمی تشکیل یافته است، در حالیکه منظور از السموت السبع در دو آیه‍ی نشان داده شده با شماره‍های '1 و '2، طبقاتِ هفت‍گانه‍ی نجومی است، چیزی که به نظر می‍رسد علمِ امروز هنوز آن را شناسایی نکرده است.

در 2:29 اشاره به خلقت و شکل‍گیریِ زمین قبل از ایجادِ جَوّ و هفت لایه‍ای شدنِ آن می‍شود. و نیز ظاهراً منظور از عرش در رابطه با جوّ زمین همان سماوات و ارض است زیرا عرش به معنای بام و پایه‍های آن (با عنایتِ بیشتر به بام تا پایه‍ها) می‍باشد که استعاره‍ای است برای بیان حالتِ سقف‍گونِ جَوّ که بر (پایه‍های) زمین تکیه دارد، و به نظر می‍رسد منظور از اِستوا بر عرش استقرار بر آسمان و زمینِ شکل گرفته می‍باشد نه انجامِ عملیاتِ بیشتری روی آنها، و به این لحاظ این حالتِ استقرارِ بدونِ عملی، از سوی یهود به روز تعطیلی و رفعِ خستگیِ خدا نسبت داده شده است که در آیه‍ی 50:38، که تنها آیه‍ای از بین هفت آیه‍ی اشاره‍کننده به سته ایام است که دارای کلمه‍ی عرش نیست، مورد اعتراضِ خدا قرار گرفته است (که خدا خستگی ندارد). (جالب اینکه همچنین 6 آیه از 7 آیه‍ی حاوی سته ایام، مَکّی و یکی، مَدَنی است (در مکه، کار و مشقت و مقاومت بوده است و در مدینه، حکومت).)  اما احتمالاً در رابطه با آسمانِ نجومی منظور از عرش ظاهراً کیهان است و احتمالاً به‍همین لحاظ در 23:86 با صفتِ عظیم آمده است.

در 4 آیه‍ی 41:9 تا 41:12 به نظر می‍رسد خدا این 6 روز یا دوره را این‍گونه تقسیم کرده است: یک دوره‍ی دو روزه (یا دو دوره‍ای) برای پیدایشِ زمین، 4 دوره برای تحولاتِ زمین، کوه‍زایی و ایجاد معادن و غیره که به نظر می‍رسد این چهار دوره دربرگیرنده‍ی آن دو دوره نیز می‍باشد (به عبارتی روی یک محدوده‍ی زمانیِ مشخص، شاید به علت تفاوت عملکرد، دو تقسیم‍بندیِ مختلف صورت گرفته است، یکی دو دوره‍ای و دیگری چهار دوره‍ای) و لذا کلاً یک فاصله‍ی زمانیِ 4 دوره‍ای برای این محدوده در نظر گرفته می‍شود، و بعد از این 4 دوره، یک دوره‍ی دو روزه (یا دو دوره‍ای) برای پیدایش جَوّ اطرافِ زمین (به نظر نیز منطقی می‍آید که جَو در آخرین مراحل و پس از شکل‍گیریِ کاملِ زمین پدید آمده باشد). در ضمن در 41:11 به کشیده‍شدنِ جو به همراه زمین به علتِ جاذبه‍ی ثقلی اشاره شده است. (چنانکه می‍بینیم گویا خدا دوست داشته است که همچنانکه زمین و جَوَّش هرکدام به‍طور جداگانه 7 لایه‍ای هستند دوره‍ی زمانی پیدایش آنها نیز به‍طور جداگانه 2 دوره‍ای باشد.)

 

در 11:7 اشاره می‍شود به اینکه شالوده‍ی زمین و جَوّش پس از پیدایش و شکل‍گیری برمبنای آب بوده است (گویا پایه‍‍های عرش یا جَو بر آبی که روی تمام زمین را فراگرفته بود قرار داشت) و می‍دانیم آب منشأ شروع تکامل و انتخاب احسن بوده است و این چیزی است که نظریه‍های علمی در رابطه با ایجاد حیات از آب‍های اولیه بدان اشاره می‍کنند:

11:7 و(6)[39] هو(11)[75] الذی(741)[850] خلق(730)[836] السموت(537)[696] و(6)[39] الارض(1032)[1142] فی(90)[165] سته(465)[548] ایام(52)[131] و(6)[39] کان(71)[145] عرشه(575)[704] علی(110)[217] الماء(73)[151] لیبلو(78)[223]کم(60)[130] ایکم(71)[181]احسن(119)[201] عملا (141)[249] و(6)[39] لئن(90)[202] قلت(530)[630] انکم(111)[222] مبعوثون(674)[881] من(90)[166] بعد(76)[126] الموت(477)[609] لیقولن(226)[446] الذین(791)[939] کفروا(307)[442] ان(51)[92] هذا(706)[773] الا(32)[71] سحر(268)[339] مبین(102)[220]

تکامل به عربی می‌شود تطور(615)[728]، و انتخاب احسن یا انتخاب طبیعی می‌شود اصطفاء(182)[282] الطبیعی(132)[308].

ارزش ابجدی سرجمع این آیه برابر است با 12958=682×19. ارزش ابجدی لیبلو کم ایکم احسن عملا 469 است (که جمع ارقام آن 19 است و تعداد حروف این عبارت نیز 19 تاست) و ارزش ابجدی اصطفاء الطبیعی 314 است و داریم 16551×19=314 469. همچنین برای عبارت لیبلو[223] کم[130] ایکم[181] احسن[201] فی[165] التطور[796] داریم ... ×19=223 130 181 201 165 796. هر گاه به جای عبارت لیبلو کم ایکم احسن عملا در آیه عبارت لاصطفاء الطبیعی را بگذاریم ارزش آیه می‌شود 26×19×19=9386. همچنین اگر عبارت فی تطور را بعد از عبارت لیبلو کم ایکم احسن عملا در آیه وارد کنیم ارزش ابجدی سرجمع آیه می‌شود: 729×19=13851.

 

اصولاً به نظر می‍رسد از نظر قرآن، آسمان، همان بالایِ سرِ بشر که غالباً طبقات جَو است می‍باشد و حقیقتاً هم آسمانی به آن معنی که عموماً تصور می‍شود وجودِ فیزیکی ندارد و آنچه به تساهل آسمان می‍خوانیم درواقع به‍درستی توسط قرآن النجوم خوانده شده است اما سماوات به معنای گازهای اطراف زمین واقعاً وجودِ فیزیکی دارند:

51:47 و السماء بنینها بایید و انا لموسعون   در آین آیه راجع به گسترش جهان که با السماء به آن اشاره شده است صحبت شده است و می‍دانیم این امر، موضوعِ علمیِ ثابت شده‍ای است، بنابر این منظور از السماء(133) در این آیه النجوم(130) می‍باشد: 19×19=47+130+133+51، و آیه در واقع در حال بیانِ و(6) النجوم(130) بنینها(118) بایید(27) و(6) انّا(52) لموسعون(262) می‍باشد: ...×19=47 262 52 6 27 118 130 6 51.

 

همانگونه که گفته شد به نظر می‌رسد منظور خدا از سبع(132) سموت(506) (یا به صورت تفکیک شده، س(60) ب(2) ع(70) س(60) م(40) و(6) ت(400)) در قرآن، 7 لایه‌ی مولکولی و اتمی اطراف زمین است که طبقه طبقه روی‌هم قرار گرفته‌اند و جَو(9) یا الجَو(40) را تشکیل داده‌اند: 19+(7+40×9)×19×19=506 132، و 198258566×40×40×19=400 6 40 60 70 2 60، و ...×19=9+132 506، و 40×19=9+751 که در آن 751 معادل ابجدی سبع سموت طباقا می‍باشد.

جمعِ شماره‍ی سوره‍های هفت آیه‍ی مربوط به سبع سموت (که گفتیم در مورد جَوِ(9) هستند) 347 و جمع شماره‍ی این آیه‍ها 100 است و داریم 24×19=100+9+347. جمعِ شماره‍ی سوره‍های دو آیه‍ی مربوط به السموت(537) السبع(163) (که گفتیم در مورد النجوم(130) هستند) 40 (برابر با معادل ابجدی الجو) و جمعِ شماره‍ی این آیه‍ها 130 (برابر با معادل ابجدی النجوم) می‍باشد و داریم: ...×19=130 130 537 163 40

 

67:5 لقد زینا السماء الدنیا بمصبیح و جعلنها رجوما للشیطین و أعتدنا لهم عذاب السعیر   به‍درستی‍که طبقه‍ی پایینِ جَوّ را به شعله‍های مربوط به شهاب‍ها زینت دادیم (به نظر می‍رسد خدا تأکید می‍کند که در پایین‍ترین طبقه از 7 طبقه‍ی جوّ، شاید به دلیلِ تراکمِ جِرمیِ بیشترِ این طبقه و درنتیجه شدتِ اصطکاک با سنگ‍های آسمانی می‍باشد که سنگ‍هایی که توانسته‍اند به این طبقه برسند بر اثرِ اصطکاک، مشتعل و سوخته می‍شوند و لذا به‌ویژه این طبقه چنانکه در 41:12 مذکور است حکم محافظ برای زمین را دارد) و این شعله‍ها یا درواقع، ردِ شعله‍ها، را تیرهایی متعلق به شیاطین که در اینجا منظور سنگ‍های آسمانی‍اند قرار دادیم و برای این سنگ‍های آسمانی عذابِ آتش مشتعل (ناشی از اِزدیادِ دما بر اثرِ اصطکاک با جوّ پایین) را آماده کردیم. به نظر می‍رسد 67:5 کلاً در مورد شهاب(308) است: 19+19×19=5+308+67 و به‍ویژه در آن منظور از بمصبیح(152=19+7×19)، شهاب(308) است: 28×19=5+308+152+67.

 

به نظر می‍رسد در آیات 67:5 و 15:17 و 37:7 خدا سنگ‍های پراکنده‍ی آسمانی که با جَوّ زمین برخورد می‍کنند را با کلماتِ شیطن، شیطن رجیم (یعنی شیطانِ رانده شده (و آواره و پراکنده))، و شیطن مارد (یعنی شیطان سرکش و نافرمان) موردِ اشاره قرار می‍دهد:

15:16 و لقد جعلنا فی السماء بروجا و زیّنها للنظرین   به‍درستی‍که در آسمان برج‍ها را قرار دادیم و برای بینندگان آنها را آراستیم (قلعه‍های حفاظتیِ لایه‍های اتمسفر که به علت شفاف بودن، به زینتِ رؤیتِ ستارگان از بینِ آنها آراسته‍اند).

15:17 و حَفِظنها من کل شیطن رجیم   و آسمان (یعنی جَوّ) را از هر شیطانِ رانده شده‍ای حفظ کردیم (با مقاومت در برابر سنگ‍های آسمانی به حفاظت از خود می‍پردازد).

15:18 الا من استرق السمع فأتبعه شهابٌ مبین   مگر آن (سنگ آسمانی) که تا طبقه‍ی زیرینِ جَوّ نفوذ کند (خدا از استراق سمع و جاسوسی که معادل با نفوذ در دلِ دشمن است برای رساندنِ مفهوم نفوذ استفاده می‍کند) که در این صورت نورِ شهابی روشن به صورتِ دنباله آنرا دنبال خواهد کرد (و نهایتاً خواهد سوخت).

37:6 انا زینا السماء الدنیا بزینهٍ الکواکب   به‍درستی‍که ما آسمانِ زمین (یعنی جَوّ) را (با شفّاف ساختنِ جَوّ) به زینتِ (رؤیتِ) کواکب زینت دادیم.

37:7 و حفظا من کل شیطن مارد   و آنرا محافظی در مقابل هر سنگ سرکشِ آسمانی قرار دادیم.

37:8 لایسّمّعون الی الملا الاعلی و یُقذَفون من کل جانب   این سنگ‍ها قادر به نفوذ (و استماع و جاسوسی که معادل با نفوذ است) به طبقاتِ فوقانی جوّ نیستند و به خاطر وجود جَوّ به هر سو رانده می‍شوند.

37:9 دحورا و لهم عذاب واصب   طرد و رانده می‍شوند و ضرورتاً معذبند.

37:10 الّا من خطف الخطفهَ فأتبعه شِهاب ثاقب   مگر اینکه سنگی (که سرعتی بیشتر دارد) دُزدَکی امکانِ نفوذ به طبقه‍های پایینِ جوّ را (قبل از نابودی) بیابد که در این صورت دنباله‍ی شهاب‍گونه‍ای به‍دنبال آن سنگِ فرورونده در اعماقِ جَوّ (به سوی زمین)، تشکیل خواهد شد.

 

در 37:6 خدا می‍گوید آسمان دنیا یا جَوّ را به زینت کواکب زینت دادیم. او نمی‍گوید انّا زیّنا السماء بالکواکب. بنابراین به نظر می‍رسد که خودِ کواکب را در سماء دنیا یا جوّ قرار نداد بلکه زینت آن یا درواقع قدرتِ رؤیتِ نورِ آنها را در این آسمان قرار داده است، و لذا احتمالاً منظور خدا این است که این آسمانِ دنیا به‍گونه‍ای است که در عینِ نقش آن به‍عنوانِ سپرِ محافظ روی زمین، برای تابش کواکب (و خورشید و ماه) شفاف است و نورِ این کواکب چون زینتی از بینِ آن دیده می‍شود. تصور کنید که به‍جای هوایِ اطراف زمین گازی کِدِر یا رنگی باشد که در آن صورت مانعِ رسیدنِ نور و گرمای اجرامِ آسمانی به زمین می‍گردید. این درست است که گازهای اتمسفر، طیفِ نور خورشید را به‍صورتِ گزینشی از خود عبور داده به زمین می‍رسانند و اینکه چشمِ موجوداتِ زنده‍ی روی زمین در روند تکامل به‍گونه‍ای حساسیت یافته است که قادر به درک پرانرژی‍ترین طیفِ عبورکرده می‍باشد. آیا پرانرژی‍ترین طیف در روی زمین در زیرِ جَوّ زمین، پرانرژی‍ترین طیف در خارج از جوّ زمین نیز هست یا نه؟ اگر چنین باشد باید نتیجه بگیریم که جَوّ زمین واقعاً شفاف است وگرنه تنها می‍توان گفت موجوداتِ زمین بر اثرِ تکاملِ خود آنرا به‍طورِ نسبی شفاف می‍بینند و به‍عبارتی برای آنها شفاف است.

 

44:38 و ما خلقنا السموت و الارض و ما بینهما لعبین   منظور از السموت(537) در این آیه همان لایه‍های جَوّ(9) اطراف زمین است، ...×19=38 9 537 44، و خدا می‍گوید زمین و اتمسفر آنرا (که مناسب برای ایجاد حیات گشته‍اند) برای بازی نیافریده‍ایم، کنایه از اینکه انسان در این فضای مناسبِ زمینی جا خوش نکند و به‍غفلت نگذرانَد.

 

51:7 و السماء ذات الحبک   بنا بر یکی از معانیِ حُبُک معنای آیه عبارت است از «قسم به آسمان لایه‌لایه» و با این معنی احتمالاً منظور آیه اشاره به جَوّ(9) و لایه‌های هفتگانه‌ی آن است به‌ویژه که شماره‌ی آیه نیز 7 است. ارزش ابجدی 51:7 برابر با 1301 می‌باشد: 33223×9×9×19=7 9 1301 51

 

به‌نظر می‌رسد منظور از ملک(90) السموت(537) در 57:5 همان کیهان یا النجوم(130) باشد: ...×19=5 130 90 537 57

 

71:15 ا(1)[3] لم‌تروا(677)[839] کیف(110)[218] خلق(730)[836] الله(66)[169] سبع(132)[197] سموت(506)[628] طباقا(113)[186]  آیا ندیدید چگونه خدا هفت آسمان را طبقه طبقه (روی یک دیگر) خلق کرد؟ داریم: ...×19=15 186 628 197 169 ‌836 218 839‌ 3 71. به احتمال زیاد اشاره‌ی خدا در 71:15 به جَوّ(9)[50] زمین است، 5×19=15+9+71، که دارای هفت لایه است و منظور آیه عبارت است از ا(1)[3] لم‌تروا(677)[839] کیف(110)[218] خلق(730)[836] الله(66)[169] الجو(40)[118]. ارزش ابجدی ا لم‌تروا کیف خلق الله الجو 1624 است و مجموع آن با 71 و 15 عبارت است از 9×19+9×9×19 که در آن 9 برابر با ارزش ابجدی جو است.

حتی در صورت ارزش گذاری ابجدی غیر استاندارد داریم: الم(71) تروا(607) کیف(110) خلق(730) الله(66) الجو(40): ...×19=71 607 110 730 66 40 و 19‑...×19×19=15 40 66 730 110 607 71 71.

 

79:27 ء انتم اشد خلقا ام السماء بنها   79:28 رفع سمکها فسویها   79:29 و اغطش لیلها و اخرج ضحیها   79:30 و الارض بعد ذلک دحیها   آیا خلقت شما سخت‌تر است یا خلقت کیهان که بلندترین نقاط آنرا برافراشت و مرتب کرد. روند خلقت کیهان دوره‌های تاریک (و سرد) و نیز دوره‌های روشن از انفجاراتِ نورانی را پشت سر گذاشته است. و بالاخره زمین را همچون یک گوی، غلتان ساخت (ترکیبِ حرکتِ گردشیِ زمین به دور خورشید و حرکتِ آهسته‌ترِ زمین به دورِ خودش تجسم کاملی از حرکت غلتشی است).

این ترجمه از این آیات مستلزم این است که منظور از السماء در 79:27 النجوم باشد، یعنی گویا 79:27 در حالِ بیانِ این است که ء(1) انتم(491) اشد(305) خلقا(731) ام(41) النجوم(130) بنیها(68): ...×19=68+130+41+731+305+491+1 و ...×19=68 130 41 731 305 491 1 و 4×19‑133×19‑133×19×19+...×133×19×19×19=27 68 130 41 731 305 491 1 79 (که در آن 133 معادل ابجدی السماء است.)

 

85:1 و السماء ذات البروج   گویا در این آیه قَسَم به جَوّ هفت لایه‌ی اطراف زمین است و در آن از لایه‌های جَوّ، که هرکدام نقشی حفاظتی را برای زمین به‌عهده دارند، به بروج تعبیر شده است (شاید در تشابه با قلعه‌ها و برج‌های تودرتو که برای محافظت‌های چند لایه در قدیم ساخته می‌شد). ارزش ابجدی این آیه 7×19‑85×19 می‌باشد (که در آن 85 شماره‌ی سوره و 7 احتمالاً در اشاره به هفت لایه‌ی اتمسفر است (همانطور که ارزش ابجدیِ السماء 7×19 است)). 85:1 با ارزش ابجدیِ 1482 به جَوّ(9) اشاره دارد، ...×19=1 9 1482 85، و شاید از همین روست که در 85:1 به جای السماء می‌توانیم جَوّ بگذاریم و داشته باشیم: و(6) جَوّ(9) ذات(1101) البروج(242): 4×19×19=1+6+9+1101+242+85

 

86:11 و(6) السماء(133) ذات(1101) الرجع(304)   قسم به آسمان دارای چرخه‌های تکرار. ...×19=6 133 1101 304.  روشن است که منظور از السماء(133) در 86:11 الجَوّ(40) می‌باشد، ...×19=11 40 133 86، و بنابراین در 86:11 السماء ذات الرجع با ارزش ابجدی 1538 همان الجو ذات الرجع با ارزش ابجدی 1445 می‌باشد، ...×19=11 1445 1538 86 و ...×19=1445+1538.

 

87:17 و(6) ال‌ءاخره(838) خیر(810) و(6) ابقی(113)   و آخرت بهتر و باقی‌تر است. 19‑...×19×19=6 838 810 6 113 .  در آین آیه گفته شده است که آخرت نسبت به دنیا باقی‌تر است و گفته نشده است که (تا ابد) باقی است. آموزه‌های دینی و حِکُمی، مثلاً آنچه از امام جعفر صادق منقول است، قائل به تناوب دوره‌هایی (طولانی و نه ابدی) از بقا برای کیهان‌های خدا می‌باشد. به‌نظر می‌آید کلمه‌ی خلود که در جاهای دیگرِ قرآن به‌کار رفته است لزوماً به‌معنای ابدیت نیست بلکه بر زمان طولانی نیز قابلِ اطلاق است. همچنین چون خطاب آیه عموم ابنای بشر است نه خواص آنها که قادر به تأمین آخرت خود در همین دنیا می‌باشند به‌نظر می‌رسد منظور از آخرت در این آیه زمانِ بعد از واقعه‌‌ی سال 1709 قمری و برپایی قیامت می‌باشد که در طی آن با تساهُلِ ربوبی، ارواحِ خوب‌تر نجات می‌یابند (و شاید به همین دلیل شماره‌ی این آیه 17 است و در ارزش ابجدی آن، 1773، عدد 17 به‌چشم می‌خورَد، ...×19=17 1709 87).