استعفای ظریف گسست حاکمیت درمراحل پایانی

بقلم رامین سعادت قریب

۷ اسفند۹۷

محمد جواد ظریف سوگلی کابینه روحانی و معمار برجام و بقول خودی ها سردار دیپلماسی نظام، در یک پست اینستاگرامی از پایان کار خود درکابینه حسن روحانی خبرداد. نفس استعفای یک وزیر در فرهنگ متداول سیاسی قطعا موضوع خیلی عجیبی نیست اما برای کسانیکه داستان هزارتوی نظام حاکم برایران را دنبال می‌کنند، تقسیم مناصب سیاسی در فاشیزم مذهبی قبل ازاینکه محصول تخصص یا کارآمدی شخص باشد محصول تعادل سیاسی بین باندهای حکومتی است

اما در بعضی ازمناصب بدلیل حساسیتشان شخص مورد نظر باید تماما مورد اطمینان خامنه‌ای باشد و درانتخاب این افراد هیچ ملاحظه‌ی باندی درنظرگرفته نمی‌شود .درساختار حکومت ایران، وزارت خارجه ، وزارت اطلاعات و وزارت نفت تیول شخصی خامنه ای به شمار می‌رود. به عبارتی دراین سه مقوله رئیس جمهور رژیم مانوری ندارد و یک مجری فرمانبر محسوب می‌شود

باتوجه به حساسیت منصب وزارت خارجه درجمهوری اسلامی و ازآنجا که بسیاری از عوامل این تصمیم گیری بر ما نامکشوف است دررابطه با استعفای ظریف میتوان فرضیه‌های متعددی را ترسیم کرد که هرکدام صفحه جدیدی را در مورد استاتوی سیاسی حاکمیت در مقابل ما باز می‌گشاید.

با توجه به داده های موجود سه فرضیه اصلی که با مختصات هرم سیاسی خوانش بیشتری دارد بیش از بقیه با حقیقت ماجرا همخوانی دارد

فرضیه اول

ظریف واقعا بلحاظ فردی خسته وکلافه و درمانده شده و دیگر توان هدایت دیپلماسی جمهوری اسلامی را دراین مرحله ندارد. اگر این تابلو درست باشد خود علامت درماندگی کل نظام است. زیرا در شرایطی که کارآمدترین دیپلمات نظام که مقبول طرفهای مقابل هم هست وهدایت اصلی ترین مذاکرات دراین ۴سال را بعهده داشته خسته و فرسوده و مستأصل می‌شود، چگونه میتوان جانشینی برای او پیدا کرد که بتواند حفره شناخته شدگی بین المللی و تجربه‌ی او را پرکند؟ آنهم در حکومتی که تعداد کسانی که هم مطامع نظام را پیش برده و هم زبان انگلیسی را در سطح صحبت کردن در مجامع بین المللی بدانند، انگشت شمار است!

فرضیه دوم

فرضیه دوم این است که ظریف دراعتراض به عدم پیشرفت خط کاری‌‌اش و اینکه مراکز تصمیم گیری در نظام زیاد است و او عملا هیچکاره به شمار می‌رود، دست به این اقدام زده است. دراین فرض هم باز ما شاهد یک گسست وحشتناک درقسمت فوقانی حاکمیت هستیم. یعنی اینکه دیگر از اتوریته خامنه‌ای خبری نیست و او نمی‌تواند خط خود را با ظریف پیش ببرد و مجبور است بدون او کار کند! دراین تابلو میتوان به نمونه اثباتی سفر بشار اسد به تهران و ملاقاتهایش بدون حضور ظریف اشاره کرد. درصورت صحت این تابلو میتوان به موقعیت بسیار متزلزل خامنه ای دربالاترین نقطه حاکمیت سیاسی نیز دست یافت. آن قدر که حتی عنصری مانند ظریف درتعادل جدید جلو او با اهرم استعفا می‌ایستد و میخواهد با مانور استعفا از او باج بگیرد!

فرضیه سوم

فرضیه سوم این است که ظریف در محاولات و تلاشهای سیاسی با طرفهای خارجی زودتر از همه به این نتیجه رسیده است که کار نظام تمام است! باید از کشتی درحال غرق شدن بیرون پرید و دیگر امیدی به بازگشت این بیمار سرطانی به زندگی نیست. به این ترتیب ظریف نمی‌خواهد در امواج سرنگونی این نظام که مردم ایران از آن کینه ها بدل دارند گرفتار شود. البته در صورت صحت این تابلو باید شاهد دومینوی استعفاهای دیگر عناصر بالای قدرت در جمهوری اسلامی باشیم

تنوع تابلوها این حقیقت را پنهان نمیکند که این استعفا یک ضربه دردناک به کل حاکمیت است.زیرا ظریف خودش را همواره سرباز خامنه ای میدانسته وخامنه ای هم بارها اعلام کرده که به تیم مذاکره کننده برجام که ظریف ریاست آن را عهده داشته اعتمادکامل دارد و آنها را بطور کامل حمایت میکند. جواد ظریف هم متقابلا اعلام کرد که تمامی مراحل تصمیم گیری برجام زیر نظر «آقا» یعنی خامنه ای بوده است

ازاین اعتماد دوطرفه میتوان بخوبی به اثرمهلک این استعفا و حتی مانور استعفا بر کلیت نظام پی برد