غبار علامه بود

غبار علامه بود

Armaghan melli

 

معاون سرمحقق عبدالصابر جنبش

ژوئن 5, 2008 at 7:45 ق.ظ | In تاریخی | Leave a Comment

یکصد و سیزده سال قبل از امروز در شهر کابل در کوچه دروازه لاهوری کابل طفلی در خانواده سید محبوب مشهور به «سید بابو جان» به دنیا آمد که اسمش را میر غلام محمد گذاشتند.

وی در هنگام جوانی  عضویت گروه «جوانان افغان» را حاصل کرد، غبار بعد از جلوس امان الله خان بر تخت شاهی بیشتر فعال گردید، از جمله مدافعان بنیادی اصلاحات عرض وجود نمود و در سال (1919 م) در نشر جریده «ستاره افغان» دست  یازید.

پس از به قدرت رسیدن محمد نادر خان در سال (1932 م) از وظیفه سبکدوش، وی و سایر اعضای جنبش مشروطیت دستگیر و روانه زندان شدند.

محکمه حکم اعدام میر غلام محمد غبار را صادر کرد، اما بعداً حکم اعدام به حبس دراز مدت تبدیل شد، تا اینکه در سال (1940 م) حبس وی به تبعید تعویض گردید. غبار نخست به ولایت قندهار بعداً در گرشک و بالاخره در قریه بالابلوک  ولایت فراه اعزام گردید در همین ایام باید سروده باشد.

ای کابل ای دیار نیکویان چگونه ای

ای مظهر تجلی جانان چگونه ای

گاهی گرشک جان توشد گاهی قندهار

هان ای «غبار» گوشه جانان چگونه ای

پس از جنگ جهانی دوم جنبش آزادی بخش ملی و افکار ترقی خواهانه دموکراتیک  در تمامی کشور های شرقی منجمله در افغانستان اوج گرفت. غبار با طوفان حوادث سیاسی با افکار و اندیشه جدید قد بر افراشت و در دوره هفتم شورای ملی در سال (1947 م) اشتراک نمود.

فعالیتهای عملی میر غلام محمد غبار با وجود شرایط اختناق و مخالفتهای ستیزه جویانه حکومت و وکلای طرفدار آن تأثیر عمیق و ژرف در تاریخ جنبش انقلابی افغانستان داشته جای خود را در حلقه های پیشرو و جامعه افغانی پیدا کرد و باعث ایجاد حزب وطن گردید.

غبار با خصلت رزمندگی و غرور آزادیخواهانه که داشت، چهره شاخص و منحصر به فردی در میان مؤرخان، مبارزان و یکی از همسنگران با ایمان مشروطه خواهان افغانستان محسوب شده است، او هیچ گاه قد بلند خویش را پیش هیچ قدرت حاکم زمانش، خم نکرد و تا دم مرگ در جبهه مردم قرار گرفت.

غبار با چنان صلابت و شأنی که داشت، با وجود همه خطراتی که زندگی او را تهدید میکرد مبارزه خود را همیشه در بین مردم در داخل افغانستان انجام داده است، تطمیع و تسلیم زور و زر نگردیده است و آن یکی از ممیزه غبار است که او را در بین نویسندگان، مؤرخان و مبارزان و روزنامه نگاران هم عصرش مقام والا و ممتاز بخشیده است.

به قول کاندید اکادمیسین اکرم عثمان: غبار یک منشور کثیر الاضلاع بود در جلوه ای محقق توانای علوم سیاسی، در نیمرخی مؤرخ دور اندیش و فراخ اندیش، در بعدی یک روزنامه نگار پر شور و رسالتمند، در اندازی یک زندانی صبور و نستوه زندانهای «دهمزنگ» و «سرای موتی» در تبعیدی بلاکشیدۀ یک دهکدۀ بی آب و دانه به نام «بالابلوک» در کویر سوزان فراه و مجموعه تمام این نیمرخها، کلیت شخصیت شاخصی را می سازد که فرهاد وار با تیشه ای دو دم به جان بیستون! افتاد سلسله جبالی که چند لا و پیچا پیچ که راه ملت ما را به سوی آزادی و ترقی اجتماعی بسته بود.

پیکان قلم دادگر خلنده غبار در بیشتر آثارش چه در جریده پیکارگر ترقیخواه «وطن» و چه در تاریخ حجیم «افغانستان در مسیر تاریخ» سینه سیاه دیو استبداد را نشانه رفته است.

فشرده اینکه علامه غبار در همه ابعادی که در بالا از آن تذکر به عمل آورد نوشته های دارد که هر کدام آن در خور توجه بوده، ارزیابی هر کدام آن پروژه ای خواهد بود که نتیجه آن کتابهای قطوری را بار خواهد آورد.

اما من خواهم کوشید تا به بخشی از نوشته آن که عمده ترین آفریده وی می باشد و آن هم «افغانستان در مسیر تاریخ» میباشد مکث نمایم:

بدون تردید میتوان گفت که غبار نخستین دانشمند روشنفکر مبارز افغان است که نه صرفاً اقتصادی «مطالعات تاریخی و اجتماعی» ذوق و قریحه شخصی، بلکه دقیقاً با آگهی از ضرورتهای حیاتی ملت افغانستان به تاریخ نگاری افغانستان روی می آورد. او در حقیقت مأموریتی را فراروی خود قرارمی دهد که بیشتر از شصت سال عمر خود را با سخت کوشی وقف آن می کند. این ضرورتهایی که غبار را به تاریخنگاری افغانستان می گرداند از این قرار اند:

الف: نبود مطلق معلومات تاریخی مستقل در مورد کشوری به نام افغانستان

ب: تاریخنگاری افغانستان به اتکای اسناد و مدارک کشور های بزرگ دوران استعمار

ج: تدوین «تاریخ سیاسی» افغانستان

د: پاسخ یابی تاریخی به چالش های دوران پسا استعماری از طریق نظریه پردازی «ناسیونالیزم نوین افغانستان»

چون غبار در میان روشنفکران و مؤرخان افغانی قرن بیستم افغانستان، در کار برد دقیق واژه های علوم اجتماعی شخصیت پیشتاز و حتی یگانه یی است. او در حالیکه به دوره مختلف تاریخنگاری مانند فراهم آوری معلومات و شواهد تاریخی، ویرایش منابع تاریخی، به کار برد اندیشه ها و تصورات تاریخی و فلسفه تاریخی و همینطور انواع و اشکال تاریخنگاری اشراف و احاطه کافی دارد، عملاً ساحه تحقیق و کار خود را مشخص و محدود گردانیده و در پیشگفتار کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» وظیفه خود را عمدتاً تألیف «تاریخ سیاسی» افغانستان می شناساند. تاریخ سیاسی در حقیقت چیز دیگری نیست جز «تاریخ دولت + تاریخ جامعه».

در افغانستان تا پایان نگارش کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ»، در سال (1967 م)، فقط یک نفر و آن هم غبار است که در عین زمانیکه در زندان، تبعید و پیگرد قرار داده وظیفه سنگین تاریخ نگاری افغانستان را به تنهایی ولی هدفمند بدوش میکشد، او که نمی خواهد همچون مورچه یی در ویرانه های تاریخ و تمدن کشورش سرگردان باشد، در جریان سی و سه سال تحقیقات بلاوقفه و بسیار سخت کوشانه اش تلاش می ورزد تا با چشمان شهباز گونه یی از یک موضوع متعالی، هیئت کلی و اجزای علیحده تاریخ افغانستان را از نظم بگذراند و نتایج آن را به هموطنان و جهان اعلام دارد. با آنکه هیچ یک آثار پیشین علامه غبار با «افغانستان در مسیر تاریخ» از لحاظ ساحه موردپژوهش ژرفا و حجم، همسنگ نمی باشد، با این هم بخش اعظم آثار پیشین غبار در حقیقت کار های تدارکاتی ای است، برای تألیف یک «تاریخ سیاسی» جامع افغانستان، در این راستا تقریباً وی سیزده جلد کتاب اساسی تألیف نموده است که عبارتند از:

1-      افغانستان و نگاهی به تاریخ آن (1310 هـ . ش)-(1931 م) مجله کابل

2-      افغانستان در هندوستان (1311 هـ . ش)-(1932 م مجله کابل

3-     تاریخ مختصر افغانستان (1311 هـ . ش)-(1932 م) سالنامه کابل

4-     کتاب، تاریخ احمد شاه بابا (1322 هـ . ش)-(1943 م)

5-     کتاب خراسان (1336 هـ . ش)-(1947 م)

6-     امرای محلی افغانستان (1321-1322 هـ . ش) مجله آریانا شماره های سالهای (1321-1322 هـ . ش)-(1933-1934 م)

7-     تاریخ ظهور اسلام و نفوذ عرب در افغانستان نشر ریاست مطبوعات (1326 هـ . ش)-(1947 م)

8-     تاریخ قرون اولی، وزارت معارف (1326 هـ . ش)-(1947 م)

9-      افغانستان به یک نظر-ریاست مستقل مطبوعات (1326 هـ . ش)-(1947 م)

10-     ادبیات دوره محمد زایی-ریاست مستقل مطبوعات (1331 هـ . ش)-(1952 م)

11-    تاریخ احزاب سیاسی افغانستان در قرن بیست        قلمی

12-    تاریخ ادبیات افغانستان، از آغاز دوره تاریخی تا قرن بیستم

13-    خاطرات زندگی غبار

سالها پس از آنکه علامه غبار تاریخ نگاری را آغاز نمود، فاکولته ادبیات مسایل بسیار عام تاریخ را تدریس می نمود، تا ختم نگارش کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» پوهنتون کابل نتواسته بود اثر جامعی در مورد تاریخ افغانستان به نشر بسپارد.

خلاصه اینکه برای اکثریت قریب به اتفاق مردم افغانستان، آزادیخواه، مبارز، نویسنده، محقق و مؤرخ معاصر میر غلام محمد غبار آشنا ترین نامهاست و آنجا که پای نوشتن تاریخ کشور به میان می آید، تألیف و تحقیق ارجمند او «افغانستان در مسیر تاریخ» را پیش از آثار دیگر به یاد می آورند.

بر اساس اطلاعاتی که در پیوستهای جلد دوم این کتاب آمده است، غبار سالها پیش از آنکه اولین اثر او «افغانستان و نگاهی به تاریخ آن» به صورت مقاله در شماره های (2) تا (12) سال اول مجله کابل منتشر شود. مطالعات و تحقیقات در تاریخ افغانستان را آغاز کرده بود، به گفته او:«گرچه این نوشته ها قطع نظر از نداشتن سرمایه تاریخ عصری و وارد نبودن در شق تاریخ، اکثراً ناقص و معیوب بود: نقص بزرگ دیگری هم داشت که عبارت بود از تقاضای یک فضای تاریک سیاسی و  اداری موجوده افغانستان، این فضای تاریک مانع آن بود که نویسنده بتواند آنچه را که می داند و می خواهد آزادانه روی کاغذ آورد، سد  سدیدی به عنوان سیاست روز وغیره در برابر هر فکر و عمل نویسندگان کشیده بود حتی من مجبور بودم که در طی سی و چند سال سایر نوشته های خود را ناقص و معیوب عرضه کنم…»

هر چند روانشاد علامه غبار این نوشته ها را ناقص و معیوب می شمارد، ولی در جای خود هر یک از آنها از اعتبار و ارج بایسته ای برخوردار است سی و چند سال تجربه در این میدان، با وجود موانع بسیار، از او مؤرخی توانا و بصیر ساخته بود و هنگامی که جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ او در سال (1346 خورشیدی) در مطبعه کابل چاپ شده بود و پیش از انتشار در محاق توقیف افتاد و پس از یازده سال از محاق بدر آمد، پایگاه و مرتبه غبار را در تاریخ نویسی به بلند ترین درجات بر کشید و تحسین و تقدیر و اعجاب و شگفتی دوست و دشمن را بر انگیخت.

جلد اول «افغانستان در مسیر تاریخ» درست جایی پایان می یابد که حیات نوین کشور آغاز میشود: قتل امیر حبیب الله خان، روی کار آمدن امان الله خان، جنگ استقلال و تحصیل آن، آغاز اصلاحات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، تغییر ساختار قدرت، مشروطیت اول… دوره یی که نسل معاصر غبار با فراز و نشیب آن آشنا است و دوران ارتجاع و بازگشت استبدادش می نامد: موضوع جلد دوم در بر گیر رخداد های سالهای (1308-1311) خورشیدی است، یعنی ذکر وقایع روزگاری که نویسنده خود در بطن و متن ماجرا های آن بوده است. این حوادث در (271) صفحه، فشرده شده است با یک پیشگفتار و دو پیوست، پیشگفتار بدون کاهش و افزایش از جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ، برگرفته شده است و پیوست یکم نیز تقریباً همان متنی است که از آغاز (کتاب جغرافیای تاریخی افغانستان)، در سال (1355) نشر گردیده است و تنها چهار صفحه یادداشتهای حشمت خلیل غبار فرزند مؤرخ و مدون و ناشر کتاب، در باب زنده گی و نویسنده و سرگذشت جلد اول بر آن افزون گشته است.

نگارش تحلیل وقایع این دوره به جهات گوناگون و به شهادت آنچه در این دفتر آمده است برای نویسنده چیزی جز به استقبال انواع خطر ها رفتن و اقسام بلا ها را به جان خریدن نبود، دل غبار که با خطر خو کرده بود در بلا پرورش یافته بود. کار نوشتن آنرا در انزوای اجباری و خانه نشینی تا پایان دوره حکومت شاه محمود خان (1332 خورشیدی) به پایان برد(تاریخ پایان  جلد دوم 1973 م) در این سالها داود خان بر سر قدرت تکیه زده بود و البته امکان چاپ این دفتر به هیچوجه وجود نداشت، زیرا محتوی این کتاب افشا گر هم از لحاظ حاکمان و معاصران و هم از لحاظ وارونه گی های بسیار که پس از افتادن اعلیحضرت امان الله شاه در گزارش تحریف آمز تاریخ پدید آمده بود پذیرفتنی نبود، علامه غبار گویی به قول خویش و عهدی که با مردم بسته بود وفا کرده اندکی پیش از سقوط داود خان جان به جان آفرین سپرد و نتوانست مجلد اول و استقبال کم نظیر مردم میهنی را که دوست میداشت از این خدمت ارجمند به یادگار ماندگار خویش ببیند.

به اعتقاد سرور مولایی بدون تردید آنچه از قلم او در جلد اول به یادگار مانده است بایسته، مهم و در خور تحسین است . اما چنین به نظر میرسد که اوج کار او را باید در دفتر دوم یا تکمله جلد پیشین جست، از یک سو قلم او در این دفتر پخته تر، شیوه تر و رساتر است و از سوی دیگر آنچه که در این دفتر ثبت افتاده است قسمت عمده آن مشاهدات عینی اوست، قرائت زمانی و پیوسته گی های عاطفی خوانندگان نیز به این اوج می افزاید. مؤرخ فقید علامه غبار با مطالعه و بر رسی عمیق و تحقیق وقایع جاریه آن وقت با رویدادهای مربوط به گذشته و نتایج ما بعد آن با دقت کامل مورد بررسی علمی تاریخی تجزیه و ترکیب یا (انالایز و سنتیز) قرار می داد و ظاهراً یک پدیده را بدون مطالعه کنه آن آسان باور نمیکرد و روی معبدیکه به عقیده خودش فرش زیرین آن نا استوار متزلزل و دستخوش شاک های نهفته و قابل نفوذ بود فوراً قدم نمیگذاشت. علامه غبار در مبارزات سیاسی و بیانات و آثار خود در راه تحکیم دموکراسی واقعی و حفظ و احیأ آزادی و استقلال سیاسی افغانستان و افشای نیات سؤ و دسایس مداخله گران و منطقه، همانطوریکه سوابق سیاسی آنوقتیکه انگلیس را بر رسی و تحلیل نمود، راجع به سیاسی معترضانه و توسعه طلب و تجاوز کارانه روسها نیز از ابتدا نظرات انتقادی و هشدار دهنده داشت. علامه فقیر غبار در طول زندگی پر از مبارزات خود همیشه حیات پر افتخار و سرفراز شجاعانه را بر زندگی حقارت آمیز و بی عرضه گی های پر انفعال ترجیح داده و با شهامت و آزاد منشی گفتار قلم، وقایع تکان دهنده و رویداد های فاجعه ناک پشت پرده را به رشته تحریر آورد و در مقدمۀ افغانستان در مسیر تاریخ چنین نوشت:

«تاریخ گذشته کشور خود را برای این مطالعه می نماییم که اوضاع امروزی خود را صحیح تر درک نماییم تا مبارزین جوان افغانستان در حرکت به پیش خط درست آگاهانه اختیار نمایند، زیرا تاریخ است که سیر تکامل جامعه را در روشنایی نشان می دهد.»

علامه غبار با نوشتن همچو یک تاریخ پر محتوا و ارزشمند پر از رویدادهای واقعی وچشمدید های تراژیک و دراماتیک و افشا کننده عوامل دردهای مزمن یک ملت، نه تنها در داخل افغانستان بلکه در تمام ممالک منطقه وهم در بسا نقاط قاره های دور دست شهرت جهانی و احترام همگان را کسب نمود.

واقعیت های درد آور تاریخ چند هزار ساله سرزمین ما تا چند دهه قبل معلوم نبود و تاریخ نویسان و شرق شناسان سرچشمه تاریخ افغانستان را از قرن هژدهم به بعد می نوشتند و داشت گذشته پر افتخار و تاریخ چندین هزار ساله ما معدوم میگردید.

در همچو شرایط حساس مرد آزاده یی در سرزمین دانشپرور افغانستان به دنیا آمد، ادیب شد، دانش آموخت و سیاستمداری که باید در سطح رهبریت جامعه قرار میگرفت دست های ناسپاس و حق ناشناس او را محکم نموده و به سلول زندان افگند.

هر چند علامه غبار در طول فعالیتهای ادبی، تحقیقی و تاریخی خود دست و پا بسته بود، به سختی میتوانست اندیشه های خود را رقم زند، ولی آنچه را رقم زد تاریخ واقعی و خواست جامعه ما بود که از عمق آرزوهای مردم ما جوانه می زد.

علامه غبار در حیات سیاسی اجتماعی خود دریافت که در حلقه های تعلیمی و فرهنگی افغانستان تاریخ نویسان، تاریخ پنجھزار ساله آریانا و خراسان بزرگ را نادیده گرفته و تاریخ افغانستان را از قرن هژده به این طرف سر آغاز زده اند مجریان این اندیشه آگاهانه و یا نا آگاهانه داشتند از غنای فرهنگی و افتخارات چند هزار ساله تاریخ گذشته ما اغماض مینمودند.

احساس ملی و جاذبه آزادگی روانشاد میر غلام محمد غبار او را وا داشت تا تحقیقات دامنه داری در زمینه انجام داده برای بار اول سرآغاز تاریخ افغانستان را به آریانای کبیر و خراسان اسلامی گره زند به من جای افتخار خواهد بود که نقش پای مردان بزرگ تاریخ، ادب و فرهنگ ملی افغانان را دنبال کنم و خواهان آنم تا مقام برجسته و حیثیت شامخ و جهانی آنان را در نردبان آسمان فرهنگ افغانستان نمایان شود. برای من بزرگترین افتخار نصیب شد که به مناسبت بزرگداشت سالروز مرحوم غبار، مؤرخ نستو افغانستان معاصر سهم گرفتم.

در فرجام باید بنویسم که به نظر من علامه به کسی باید اطلاق شود که در بخشی از علوم چیز نو، بکر ایجاد نماید. بدین ملحوظ غبار در شیوه تاریخ نگاری اساسی را گذاشت که قبلاً بین مؤرخین کشور عزیز ما رواج نداشت.

بنأ از همه فرهنگیان و قلم بدستان تقاضا مینمایم که در زمینه «علامه» را در پهلوی اسم میر غلام محمد غبار علاوه نمایند.

*******