اشاره
مقدمه اي که ذکر می گردد، در بیان ادلۀ قرآنی و روایی و عقلی بر وجود علم درونی در موجودات است. در این مقدمه،
هفت دلیل بر وجود علم درونی اقامه گردیده است که مشتمل بر سه دلیل قرآنی و دو دلیل عقلی بر وجود علم درونی در
جمیع موجودات و دو دلیل قرآنی و روایی بر علم فطري در خصوص انسان ها می باشد.
آیات کریمۀ قرآن و روایات شریفۀ اهل بیت عصمت علیهم السلام و براهین عقلی بر وجود علم ذاتی و فطري و ادراك درونی
در جمیع موجودات و به خصوص انسانها دلالت و اشارت دارند. اینک به بیان شمّه اي از این أدلّه می پردازیم:
دلیل اول: تسبیح موجودات
اشاره
شکی نیست که تسبیح گفتن موجودات متوقّف بر آن است که معناي تسبیح را درك نمایند و اگر موجودي فاقد شعور و
درك معناي تسبیح باشد در عِداد و زمرة تسبیح گویان به شمار نمی آید. اگر همه موجودات به زبان هستی خود، به زمزمۀ
مشغولند، بدین معنی است که از حقیقت این ذکر آگاهند و معناي آن را به وجود خویش یافته اند. « اللّ
سبحان ه »
آیۀ (کُلٌّ قَد عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسبیحَهُ)( ( 1)) بر علم موجودات به معناي تسبیح، گواه است. معناي تسبیح منزّه بودن خداي تعالی از
تمامی عیوب است، و صفات جلال الهی بر این معنی دلالت دارند. حقیقت تسبیح و تنزیه حق تعالی از هر نقص و عیب،
متوقّف است بر درك وحدت محضۀ حق تعالی و مبرّي بودن او از وجود شریک و مِثل.
از این رو آیاتی که دلالت بر تسبیح موجودات دارند، درك و شعور موجودات به صفات جلال الهی و وحدت ذاتیّه و تنزیه او
از هر عیب و نقص را به اثبات می رسانند، زیرا انجام تسبیح بدون درك معناي آن امکان پذیر نیست. تحقّق تسبیح معلول علم
و درك معناي آن است و هر معلولی کاشف از وجود علّت بوده و هر اثري از وجود مؤثّر خبر می دهد. البته نسبت به درك و
علم و شعور در جمادات دو نظریه وجود دارد که به آن اشاره خواهد شد.
آیات اول سور مسبّحات گواهند بر این که آنچه در آسمان ها و زمین است به تسبیح حق تعالی مشغولند: (سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)؛( ( 2)) (سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)؛( ( 3)) (یُسَبِّحُ لِلَّهِ
مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ)؛( ( 4)) (یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ
الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
تسبیح سنگ ریزه
حکایت سنگ ریزه که در دست مبارك پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ذکر تسبیح می گفت و دیگران به
وضوح می شنیدند،( ( 1)) شاهدي است بر این که تسبیح موجودات در عالم اصوات ظاهر می گردد. اولیاي الهی به وضوح
صداي این زمزمه را می شنوند.
حکایت مرحوم آخوند کاشی قدس سره
چنین نقل است که مرحوم آخوند کاشی قدس سره که از اوتاد و عبّاد و صالحان بوده، و جمعی از بزرگان همچون فقیه و
مرجع بزرگ عالم تشیّع آیه الله بروجردي قدس سره و مفسّر بزرگ مرحوم آیه الله سید عبد الحسین طیّب قدس سره مؤلّف
تفسیر اطیب البیان، در محضرشص
را به زبان و « سبّوح قدّوس ربّنا و ربّ الملائکه و الروح » تلمّذ نموده بودند، نیمه شبی در مدرسۀ صدر اصفهان برخاسته و ذکر
دل جاري کرده، در همین حال بر یکی از تلامیذ آن بزرگوار مشهود آمد که درب و دیوار و درختان مدرسۀ صدر همراه
ایشان این ذکر را تکرار می نمایند.
همۀ موجودات علاوه بر اینکه به تسبیح خداي تعالی مشغولند، به ستایش او نیز می پردازند. حمد و ستودن خداوند متعال، به
جهت صفات والاي کمالی اوست، و لازمۀ ستودن خداي تعالی، درك صفات جمال اوست. خداي تعالی در قرآن کریم به
تحمید موجودات اشاره نموده و می فرماید: (وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَ بِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَاتَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ).( ( 1)) هیچ موجودي
نیست جز آنکه تسبیح او نموده و این تسبیح را قرین به تحمید و ستایش می نماید، و این بدان معناست که تمام موجودات نه
تنها علم به وجود حق تعالی و وحدت ذاتیّه و تنزیه او از نقایص و عیوب دارند بلکه علم به اتّصاف حق تعالی به صفات کمال
داشته و اسماء جمال او را درك می نمایند.
لذا تمام موجودات در فطرت و ذات خود، علم به صفات جلال و جمال الهی( ( 2)) دارند.
(( خداي تعالی به سجدة موجودات نیز اشاره نموده است و می فرماید: (وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ)( ( 1
مراد از سجده موجودات سماوي و ارضی، نهایت خضوع و خشوع آنها براي خداي تعالی است و همین خضوع دلیل بر وجود
علم و شعور در ایشان می باشد
اشاره
گروهی از عالمان بر آنند که تمامی موجودات داراي درك و علم و شعور می باشند، و در تبیین این اعتقاد به دو نظریه ملتزم
می باشند:
نظریۀ اول وجود علم و شعور فطري در همۀ موجودات حتی وجودات جسمانی است.
نظریۀ دوم این است که وجودات جسمانی به اعتبار جسمانیت خود فاقد شعور و علم است ولی به اعتبار حقیقت ملکوتی خود
داراي درك و شعور می باشد.
دلیل چهارم که استدلال عقلی بر وجود علم وشعور در موجودات است بر نظریه اول مبتنی است.
توضیح این دلیل:
هرجا که وجود قدم گذارد، عوارض و صفات وجود نیز تحقّق خواهد یافت، چراکه عوارض وجود همان کمالات ذاتی
وجودند، و جدا شدن و انسلاخ وجود از کمالات ذاتیّۀ خود محال است.
تمام موجودات حتی وجودات جسمانی اعمّ از جمادات و سیّالات (مایعات) و وجودات اثیري (هوا و گازها) و حتی ذرّات
تشکیل دهندة اتم، همه و همه داراي مرحله ا ي ضعیف از شعور و علم می باشند، چراکه علم و حبّ و همچنین اراده و حیات
از عوارض وجودند.
بنابر این در فطرت موجودات که همان خلقت آنهاست، هم علم و معرفت وجود دارد و هم محبت.
اگر یک قطره را دل برشکافی
برون آید از آن صد بحر صافی
و یکی از این دریاهاي نهانی، آفتاب علم است و دیگري خورشید محبّت که در ذات هر موجودي مکنون و مختفی است.
دل هر ذرّه را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
خداي تعالی در قرآن کریم از وجود ملکوتی اشیاء یاد نموده و می فرماید: (فَسُبْحَانَ الَّذِي بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ
(( تُرْجَعُونَ).( ( 1
از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمودند:
((2) )؛« قَدْ عَلِمَ ذَوُو الْأَلْبَابِ أَنَّ الِاسْتِدْلَالَ عَلَی مَا هُنَاكَ لَا یَکُونُ إِلَّا بِمَا هَاهُنَا »
صاحبان اندیشه به تحقیق می دانند که استدلال بر آنچه که در آنجاست جز به آنچه که در این جا وجود دارد تحقق نخواهد
یافت.
چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
ادلّه و براهین عقلی نیز بر لزوم وجود ملکوتی براي حقایق جسمانی دلالت دارد.
موجوداتی که در عالم دنیا هستند، سایه اي از وجود ملکوتی اشیاء بوده و رقیقه اي از حقایق ملکوتی می باشند و از آنجا که
عالم ملکوت از مادّه و لوازم آن، مجرّد است، عین شعور و علم می باشد، بنابراین موجودات جسمانی به اعتبار حقیقت
ملکوتی خود داراي مرتبه اي از علم و درك و شعورند و تسبیح و تحمید ایشان که در آیات قرآن به آن اشاره شده، بر اساس
همین وجود ملکوتی است.
که در زیارت مخصوصه سیّدالشهدا علیه السلام در مفاتیح الجنان، آمده اشاره به حقیقت ملکوتی « أَظِلَّهِ الْخَلَائِق » شاید عبارت
((1) ).« لَقَدِ اقْشَعَرَّتْ لِدِمَائِکُمْ أَظِلَّهُ الْعَرْشِ مَعَ أَظِلَّهِ الْخَلَائِق » اشیاء باشد
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَشْهَدُ لَقَدِ اقْشَ عَرَّتْ ...» : -1 . فرازي از زیارت امام حسین علیه السلام در نمیۀ شعبان
اقبال الاعمال، سید بن «... لِدِمَائِکُمْ أَظِلَّهُ الْعَرْشِ مَعَ أَظِلَّهِ الْخَلَائِقِ وَ بَکَتْکُ مُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ سُکَّانُ الْجِنَانِ وَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ
ص: 48
(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ).(
((1)
آیۀ فطرت به وضوح بر وجود علم فطري در ذات همۀ انسانها دلالت داشته و متعلق این علم فطري را نیز معلوم می نماید.
به دین قیّم الهی تفسیر شده، و شکی نیست که علم و اعتقاد به خدا و مقام رسالت و مقام ولایت، دین قیّم « فطرت » ، در این آیه
است و لازمۀ این تفسیر این است که در درون هر انسانی علم به توحید و رسالت و امامت جاي گرفته باشد، چرا که هر انسانی
به ذات و فطرت خود و علوم فطري که در درونش نهاده شده، علم حضوري دارد. از این جا به خوبی می توان دریافت که
خداي تعالی می خواهد ما را به علم فطري خود باز گرداند. آیۀ شریفۀ فطرت دلالت می نماید بر این که دین با فطرت انسان
ها اتحاد حقیقی دارد.
اشاره
بعضی از روایاتی که در ذیل آیۀ فطرت وارد شده است بر اتحاد دین و مقام ولایت کلیۀ الهیه دلالت داشته و بعضی دیگر بر
اتحاد فطرت با توحید و رسالت و ولایت تصریح دارد. در روایات صریحاً آمده است که در فطرت همۀ انسان ها توحید و
رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ولایت و امامت ائمّه علیهم السلام قرار داده شده است.
روایت اول:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی بَصِ یرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی:
(( (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً) ( ( 1)) قَالَ هِیَ الْوَلَایَهُ.( ( 2
« ولایت » به سند معتبر( ( 3)) از ابی بصیر از امام باقر علیه السلام در ذیل آیۀ: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا) نقل شده که مراد
است.
روایت دوم:
مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِأَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی بَصِ یرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی
(( فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها)( ( 1)) قَالَ علیه السلام: هِیَ الْوَلَایَهُ. ( ( 2
مضمون این روایت همان است که در روایت قبلی از طریق ابی بصیر از امام باقر علیه السلام نقل شد.
روایت سوم:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی الْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام
فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَ لَّ: (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها) ( ( 3)) قَالَ فَقَالَ: عَلَی التَّوْحِیدِ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و
(( سلم وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ.( ( 4
از امام صادق علیه السلام در ذیل آیه (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها) آمده است که فطرت بر توحید و این که محمّد صلی
الله علیه و آله و سلم رسول خدا و علی علیه السلام امیرمؤمنان است نهاده شده است.
روایت چهارم:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا صَ لَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَ دِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَ یْنِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ: (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی
فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها) قَالَ: هُوَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِلَی هَاهُنَا
(( التَّوْحِیدُ.( ( 1
از امام باقر علیه السلام در ذیل آیۀ: (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها) نقل شده که فطرت این است که پروردگاري جز خدا
نیست و محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست و علی علیه السلام امیرمؤمنان است، و مرز توحید تا اینجاست.
روایت پنجم:
الإمَامُ عَلِیُّ بنُ مُوسَی الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَ دِّهِ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها) قَالَ: هُوَ التَّوْحِیدُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ
(( اللَّهِ وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی هَاهُنَا التَّوْحِید.( ( 2
مضمون این روایت همانند روایت قبلی این است که فطرت انسانها بر توحید و رسالت و ولایت بنا نهاده شده است.
روایت ششم:
در اذن دخول سرداب که مرحوم حاج شیخ عباس قمی قدس سره در مفاتیح ابتداي بحث زیارات به عنوان اذن دخول اول از
بعض کتب عتیق نقل نموده اند آمده است:
اللَّهُمَّ إِنَّ هَذِهِ بُقْعَهٌ طَهَّرْتَهَا وَ عَقْوَهٌ شَرَّفْتَهَا وَ مَعَالِمُ زَکَّیْتَهَا حَیْثُ أَظْهَرْتَ فِیهَا أَدِلَّهَ التَّوْحِیدِ وَ أَشْبَاحَ الْعَرْشِ الْمَجِیدِ الَّذِینَ »
اصْطَفَیْتَهُمْ مُلُوکاً لِحِفْظِ النِّظَامِ وَ اخْتَرْتَهُمْ
رُؤَسَاءَ لِجَمِیعِ الْأَنَامِ وَ بَعَثْتَهُمْ لِقِیَامِ الْقِسْطِ فِی ابْتِدَاءِ الْوُجُودِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ ثُمَّ مَنَنْتَ عَلَیْهِمْ بِاسْتِنَابَهِ أَنْبِیَائِکَ لِحِفْظِ شَرَائِعِکَ وَ
((1) ).« أَحْکَامِکَ فَأَکْمَلْتَ بِاسْتِخْلَافِهِمْ رِسَالَهَ الْمُنْذِرِینَ کَمَا أَوْجَبْتَ رِئَاسَتَهُمْ فِی فِطَرِ الْمُکَلَّفِینَ
از این تعبیر به وضوح پیداست که ریاست ائمّه و ولایت ایشان در فطرت و خلقت همۀ موجوداتی که مکلّف به اطاعت حق
تعالی هستند، واجب و لازم شده است.
تذکّر اوّل: دلالت همۀ ادلّۀ هفتگانه بر علم و ادراك انسانها
تمام ادلۀ وجود علم فطري در جمیع موجودات، علم فطري در خصوص انسان را نیز اثبات می نماید. لذا استدلال عقلی از راه
عوارض وجود و همچنین وجود ملکوتی اشیاء،که دلیل چهارم و دلیل پنجم بود، علم فطري در انسانها را نیز به اثبات می
رساند.
تذکّر دوم: اثر شعور موجودات به خدا
اثر علم ذاتی موجودات به حق تعالی آن است که تمام ذرات عالم آفرینش همه یک صدا به تسبیح و ذکر او مشغولند و این
ذکر در تکوین موجودات به مثابۀ ذکر قلبی است و به علم و توجه و فهم و شعور موجودات باز می گردد و همین ذکر در
ملکوت اشیاء در قالب اصوات ملکوتی ظاهر شده و زمزمۀ تسبیح به خود می گیرد.
قرآن کریم در آیات فراوانی این حقیقت را به همۀ ما گوشزد نموده که (وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا یُسَ بِّحُ بِحَمْدِه)( ( 1)) تا شاید این
حقیقت پنهان را باور کنیم و همراه و همسوي آن گردیم و خداي تعالی بر این امر تأکید می نماید که شما، تا در بند خود
(( گرفتارید و تا از قالب دنیوي بیرون نیامده اید، این زمزمه را نخواهید شنید، (وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ). ( ( 2
انسان ملکوتی کسی است که از تعیّن هاي دنیوي بگذرد و چنین کسی با زمزمۀ ملکوتیان آشنا شده و خود همراه سماواتیان به
تسبیح معبود خویش مشغول و از ماسواي او فارغ است.
تسبیح درونی موجودات به معناي توجه ایشان به تنزیه حقّ تعالی از هر عیب و نقص است و لکن زمزمۀ موجودات به تنزیه
خلاصه نمی گردد، بلکه ایشان خداي را به صفات جمالش شناخته اند و علم ایشان به اسماء جمال نیز تعلق یافته، لذا تسبیح
ایشان همراه با تحمید است و حمد ستایش خداست بر صفات جمالش، همچون رحمانیت و رحیمیت، کرم و احسان، عفو و
اللّ ، تسبیح ایشان را قرین تحمید نموده و فرموده: (وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا یُسَ بِّحُ
مغفرت، لذا خداي تبارك و تعالی در کلام ه
(( بِحَمْدِه).( ( 1
.