پایان جمهوری اسلامی و ضرورت فهم مرحله

۱۴ آبان ۹۷

بقلم رامین سعادت قریب

بعد از ۴۰سال، به گواهی تمام شواهد سیاسی و اجتماعی داریم به پایان ج.ا نزدیک می‌شویم واین درتمام عرصه‌ها مشهود است.

درعرصه اجتماعی

حکومت پایه های مشروعیت خویش را که ناشی از انقلاب بهمن ۵۷ بوده بکلی ازدست داده است

فاصله وگسست طبقاتی درجامعه بسیار افزایش پیدا کرده وجامعه ایران درحال حاضر به دوقطب اشراف حکومتی و

توده های مردم زیر خط فقر یا درخط فقر یاکمی بالای خط فقر تقسیم شده است

طبقه متوسط از میان رفته و این از بارزترین شاخصهای آمادگی شورش و تغییردر جامعه به شمار می‌رود

در ایران تحت سلطه‌ی خامنه‌ای، طبقه اشراف یا بالادست، برخلاف سایر جوامع طبقاتی که عناصر تکنوکرات و صاحبان سرمایه و تولیدکنندگان داخلی هستند، از وابستگان حلقه یک و دو حکومتی تشکیل‌ شده است که بنابه گفته سران این حکومت تنها ٪۴ جامعه را تشکیل می‌دهند.

درعرصه بین المللی

حکومتهای اروپایی وآمریکا فکر می‌کردند با تجارت و دوشیدن حکومت ایران می‌توانند به منافع اقتصادی برسند. بعداز یکدوره سیاست های مهربانانه و ملاطفت‌آمیز و آزمودن تمامی راه‌های اشتباه، اکنون دریافته‌اند که کار با جمهوری اسلامی مانند آموزش رقص به فیل در مغازه چینی فروشی است!

لاجرم تنها راه باقیمانده یعنی راه درست را برگزیدند. از آمریکا که کاملا جلو خامنه ای پیچید تا اروپا که کج دار و مریز عمل میکند اما دیگر آن اروپای برادر برای خامنه ای نیست.

در عرصه منطقه ای

آخوندها در گذشته با ترور وارعاب و کار روی گسست‌های مذهبی جوامع مسلمان منطقه و با سوء‌استفاده‌ی مکارانه از تضاد دیرینه اسرائیل و توده‌های منطقه خاورمیانه توانسته بودند خطوط سیاسی خود را پیش ببرند. دولتهای منطقه هم درمقابل تحرکات سیاسی و نظامی آخوندها سکوت می‌‌کردند و ترجیح می‌دادند با این «لاتٍ آسمان جْل» درگیر نشوند. آنها غافل بودند که این لات، بالاخره درِ خانه‌ی آنها را هم خواهد زد . اما اکنون همگی به تجربه دریافته‌اند که تنها راه برای کوتاه کردن دست‌اندازی‌های ج.ا قاطعیت است و نه چشم پوشیدن . پس درعمل به سمت این سیاست حرکت کردند.

درعرصه سیاسی داخلی

در این عرصه نیز حکومت توانسته بود با بازی مهوع اصلاح طلب و اصول گرا و بسیج امکانات تبلیغی گسترده، اینطور وانمود کند که تمام بازی سیاسی بین این دوجناح حاکمیت است و نظام جانشینی از بیرون ندارد

با همین این تاکتیک کثیف و مزورانه هم توانسته بود قیامهای مردم و در راس آن قیام ۸۸ را با عناصرنفوذی خود تحت عنوان اصلاح طلب مهار و منحرف کند

اما جامعه ایران هم در یک مسیر تجربی آشکارا دید که بین گفتمان اصول گرا و اصلاح طلب هیچ تفاوتی نیست. مانند گرگی که رنگ پوستش سیاه وگرگی که سفید باشد، این دو نیز تنها گرگ بودند و گرگ...

اوج این شعور و بلوغ ملی خودش را درشعار تاریخی «اصلاح طلب ، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» نشان داد

و به این ترتیب پرونده رذیلانه‌ترین و شیادانه‌ترین دروغ حکومتی یعنی وجود عناصر شایسته در این حاکمیت، توسط مردم بسته شد.

دریک نگاه مختصر و بدون ورود به جزئیات می‌توان بخوبی پایان کار جمهوری اسلامی را درآینده نزدیک دید.

خامنه ای تمام کارتهایش را بازی کرده ودست خالی درمحاصره قرار گرفته است.

قدم‌های سیاسی او و صحبت‌هایش مانند دست و پازدن درباتلاق اورا بیشتر درگل فرومی‌برد.

آثار شکست در او بوضوح مشخص است. درنمایش اقتدارش درروزی که آزادی را دراستادیوم آزادی به گروگان گرفته بود، با زبان معکوس اما صریح از همین بن‌بست سخن گفت

او دیگر حتی اقتدار نیم بند زمان برجام را ندارد. درخفا به تیم ظریف قول می‌دهد که اف ای تی اف را تصویب می‌کند، اما درعلن، مزدورانش درشورای نگهبان جلوی حرف او می‌پیچند. زیرا اف ای تی اف یعنی قطع سپاه از غارت پول مردم و این جایی است که سپاه حتی با خامنه‌ای هم شوخی ندارد

خامنه ای میداند که همه بخاطرمنافعشان به او «آقا» می‌گویند و اگر این آقا بخواهد بخاطر مصالح نظام دست در جیب آنها بکند دست «آقا » را هم قطع خواهند کرد.

خامنه ای در «بلبشو» و نظام ملوک الطوایفی خودش عناصری را دورخودش جمع کرده که حتی مصلحت نظام را هم نمی‌دانند و تنها به فکر خودشان هستند. کاپیتان یک دست این کشتی می‌بیند که کشتی دارد غرق می‌شود، اما هر دزدی به دنبال منافع خویش است و همپای فشارها ، بلبشو و جستجو برای راه فرار در میان « مقلدان آقا» بیشتر می‌شود. امری که به شکلی بسیار قوی، سرنگونی زودرس را نوید می‌دهد

ادامه دارد

(در قسمت اول به تشریح جبهه‌ دشمن پرداختیم. در قسمت به بایدها و نبایدهای جبهه‌ براندازان خواهیم پرداخت)