!با مجاهدین» یا «بی مجاهدین» مسأله اینست»

رامین سعادت قریب

(مقالات منتشره الزاماً دیدگاه ایران نیوز را منعکس نمی‌کند)

این سؤالی است که هر کسی در اردوی براندازان حداقل یکبار با آن مواجه شده

این‌که بالاخره برای براندازی، مجاهدین را یک شریک ببینیم یا یک تهدید؟ در این مطلب قصد قضاوت در مورد کارنامه مجاهدین را نداریم بلکه صرفاً می‌خواهیم ببینیم از یک منظر مطلقاً پراگماتیستی، داشتن یا نداشتن مجاهدین در جبهه براندازی چه محاسن یا معایبی دارد.

اول باید ببینیم که ما براندازان بدون مجاهدین چه چیزی در دست داریم. بدون شک اکثریت جامعه ایران خواهان تغییر این نظام هستند یا در صورت تغییر بنیادین حکومت مخالفتی نخواهند داشت. این توده عظیم که بین ۸۰تا ۹۴درصد جامعه ایران تخمین زده می‌شود، اعضای فعال یا پاسیو جبهه براندازان محسوب می‌شوند که حضورشان هم در کف خیابان و هم در شبکه‌های اجتماعی محسوس است. اما این توده عظیم فاقد یک رهبری متمرکز یا یک تشکیلات منسجم است. حتی با وجود این‌که رسانه‌های بی‌شمار در شبکه‌های اجتماعی گاها موفق می‌شوند هماهنگی اولیه برای یک حرکت سراسری مانند اعتصاب یا تجمع را انجام دهند، اما همین که این حرکت با واکنش دشمن مواجه می‌شود به چنددستگی می‌انجامد. یعنی در اولین گام که جمع شدن نفرات برای یک اقدام مشترک است، شبکه‌های اجتماعی جواب می‌دهند، اما در گام بعدی که به‌دلیل واکنش دشمن نیازمند حرکت پیچیده‌تری هستیم، هیچ‌کدام از رسانه‌های شبکه اجتماعی پاسخگو نیستند و حرکات اجتماعی به نتیجه مطلوب نمی‌رسد.

توده عظیم براندازان همچنین فاقد یک ارگان و سخنگوی معتبر در خارج از کشور است. ارگانی که بتواند به‌صورتی پیگیر، اخبار و آمار شهدا و جنایات رژیم را ثبت و مستند کند و توجهات را در ارگانهای بین‌المللی به سمت آن جلب کند. هر چند که برخی سایتها یا شبکه‌های ماهواره‌یی گهگاهی خبرهای اعتراضات مردم یا مطالبات آنها را منعکس می‌کنند، ولی هیچ‌کدام زیر اتیکت براندازی فعالیت مستمر نمی‌کنند و امکانات خود را تماماً به آن اختصاص نمی‌دهند.

بنابراین مشاهده می‌کنیم که به‌رغم وجود تنفر عمومی از حکومت و غیرقابل تحمل بودن شرایط زندگی مردم، اما یک حرکت هماهنگ و ثمربخش ایجاد نمی‌شود.

حال ببینیم که اگر مجاهدین را به این مجموعه اضافه کنیم چه تفاوتی می‌کند. ممکن است مجاهدین در عدد به نسبت کل براندازان اندک باشند، اما آنها از امکانی برخوردارند که بقیه اپوزیسیون فاقدش هستند: تشکیلات!

آنها با تشکیلاتی که از عناصر داوطلب تشکیل شده و سابقه‌یی ۵۰ ساله دارد می‌توانند بسیاری از کمبودهای بدنه بزرگ براندازان را برطرف کنند.کما اینکه در قیام اخیر دیماه نیز شاهد این امر بودیم. آنها می‌توانند با تشکیلات‌شان خبرها را از تمامی نقاط ایران جمع‌آوری کرده و تصویر جامع تری از وضعیت ارائه کنند. بر اساس این برآورد می‌توان در هر مرحله تصمیم هوشمندانه تری اتخاذ کرد. همچنین به‌دلیل سابقه طولانی فعالیت‌شان در خارج از کشور بال سیاسی مجاهدین با تجربه‌ترین بخش اپوزیسیون در فعالیتهای دیپلوماتیک است که در همه ارگانهای حقوق‌بشری بین‌المللی و پارلمانهای اروپا و کنگره آمریکا نفوذ دارد و می‌تواند برای جلب حمایت از خواسته‌های مردم ایران لابی موثری انجام دهد. پرواضح است که سیاست جدید آمریکا در تشدید فشار علیه رژیم ایران بی‌تاثیر از این قدرت لابی نیست. ارگانها و امکانات تبلیغاتی مجاهدین به‌رغم این‌که از ضعفهای تکنیکی فراوانی برخوردار هستند، ولی ارگان آنها تنها رسانه‌یی است که برای دهه‌های متوالی بر طبل براندازی کوبیده و در این زمینه تولیدات موثری نیز ارائه کرده است. تشکیلات مجاهدین همچنین قدرت عجیبی در سازمان دادن جلسات و کنفرانس های پرطمطراق دارد که پلتفرم جذابی برای ارائه خواسته‌های مردم ایران به‌شمار می‌رود که هربار توجه رسانه‌های مطرح جهان را به خود جلب می‌کند. مجاهدین همچنین نشان داده‌اند که از دیرباز قدرت نفوذ بالایی در دوایر حکومتی و امنیتی نظام دارند که افشای اطلاعات سری هسته‌یی رژیم ایران فقط یکی از دستاوردهای آنان است. اطلاعات آنها از درون ساختار امنیتی نظام نیز می‌تواند کمک ارزنده‌یی برای براندازان باشد.

کنار گذاشتن مجاهدین از جبهه براندازان و محروم کردن خود از تمامی امکانات آنها فقط می‌تواند از ناآگاهی محض یا قشری‌گری مفرط ناشی شود. چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، ما باید بپذیریم که تجربه چندانی در براندازی دیکتاتوری نداریم، در حالیکه حاکمیت تجارب تمامی دیکتاتورهای منطقه و تاریخ را در جیب خود دارد. اگر ما برای رسیدن به هدف خود در براندازی حکومت جدی باشیم باید به شکلی هوشمندانه از تمامی امکانات موجود برای رسیدن به این هدف استفاده کنیم. این غیرعقلانی است که ما قویترین بازیگر این بازی را از تیم خود کنار بگذاریم. درست مثل این‌که رئال مادرید در بازی فینال یکی از باز یکنان اصلی را از تیم خود اخراج کند. برای همراهی با مجاهدین در جبهه براندازی نیازی نیست که ما همه اعمال آنها را تأیید کنیم یا در آینده به آنها رأی دهیم، بلکه این به سود همه براندازان است که آنها را در جبهه خود داشته باشند. حقیقت سخت و شاید دردناک این است که بدون مجاهدین اصلاً ممکن است براندازی امکانپذیر نباشد.

به وضوح روشن است که خامنه‌ای آخرین دیکتاتور باقیمانده در این نقطه از جهان است و بشار اسد هم تکیه‌اش به اوست. مجاهدین با همه ایراداتی که ممکن است برخی به گذشته یا امروزشان بگیرند، یک باز یکن قوی در بازی براندازی این دیکتاتوری به‌شمار می‌روند. بکارگیری یا کنارگذاشتن این باز یکن به‌شدت در نتیجه این بازی که به مرحله فینال رسیده تاثیرگذار است. به یاد داشته باشیم که تماشاگران این بازی، نسلهای آینده ایران هستند که در مورد تصمیم امروز ما قضاوت خواهند کرد. نگذاریم ما هم در برابر فرزندانمان پشیمان شویم