سخنی هم با مخالفان و هم با موافقان مجاهدین

به قلم رامین سعادت قریب

۱۹فروردین ۹۷

فارغ از این‌که شما مخالف مجاهدین هستید یا علاقه شدید به مجاهدین دارید، در این تردیدی نیست که امروز مجاهدین، جنجالی‌ترین گروه سیاسی در ایران هستند. تقریباً روزی نیست که یا رسانه‌های حکومتی درباره آنها چیزی نگویند یا این‌که خود مجاهدین فیلی هوا نکنند که روی آنتن بیایند. منفی یا مثبت، مجاهدین همه جا موضوع بحث هستند. از سریال‌های تلویزیونی در شبکه افق تا گروههای سیاسی تلگرامی تا سلسله توئیتها و راهروهای کنگره آمریکا. این روزها حتی صدای آمریکا و رادیوفردا هم با حفظ بی‌طرفی به فعالیتهای مجاهدین پوشش می‌دهند. بسته به این‌که هر کس از چه طریقی اولین بار با مجاهدین آشنا شده باشد،‌ پیش فرضی نسبت به مجاهدین برایش ایجاد شده است: آنهایی که از طریق رسانه‌های حکومتی یا بلندگوهای رنگارنگ آن با مجاهدین آشنا شدند به‌طور اتوماتیک مخالف مجاهدین هستند. موافقین مجاهدین اما کسانی هستند که یا در یک دوره تاریخی، از مجاهدین شناخت حضوری داشته‌اند یعنی با مجاهدین از نزدیک برخورد داشته‌اند یا از طریق بستگانشان، با واسطه، با مجاهدین آشنا شده‌اند. بر اساس این معادله اصلاً عجیب نیست که اکثریت نسل جوان جامعه که امکان شناخت رودرروی مجاهدین را نداشته‌اند در حال حاضر فقط همان تصویر حکومتی از مجاهدین را داشته باشند.

در میان تمام هیاهویی که پیرامون مجاهدین وجود دارد، اتخاذ یک موضع درست نسبت به مجاهدین کاری بسیار دشوار است. در جبهه مخالفان اغلب شما با یک نفرت کور و غیرقابل توجیه یا بسیار سطحی مواجه می‌شوید. در سمت مجاهدین هم غالباً با شعارهای کلیشه‌یی و کلی گویی یا تعریفهای اغراق‌آمیز روبه‌رو هستید. اگر کمی بیشتر در خورجین مخالفان بگردید، چیزی به جز چند اتهام کلیشه‌یی از گذشته‌های دور که اغلب تاریخ انقضایشان سپری شده و دیگر هیچ ربطی به امروز ندارند پیدا نمی‌شود، مثلاًً این‌که چرا مجاهدین با صدام متحد شدند؟ جدا از این‌که مجاهدین واژه "متحدشدن" را زیر علامت سؤال می‌برند، تکرار این سؤال در شرایطی که بیش از یک دهه از مرگ صدام حسین می‌گذرد و مجاهدین دیگر در عراق حضور فیزیکی ندارند، نوعی درجازدن در گذشته است. چرا که در دنیای سیاست همواره آن کسی موفق‌تر است که بتواند متناسب با شرایط و امکانات همان روز مجدداً تصمیم بگیرد و اصطلاحا خودش را با واقعیتهای روزگار منطبق کند. این ماجرا وقتی پیچیده‌تر می‌شود که در سمت مجاهدین هم پاسخهای قانع کننده، بسیار کمیاب و غیرقابل دسترس هستند. این در حالی است که حجم انبوه اتهامات علیه مجاهدین در فضای مجازی مثل اکسیژن در هوا معلق است و خیلی سریع یافت می‌شود.

اگر برای کشف حقیقت در جستجوی اسناد باشید، در اردوی مخالفان در نهایت یا به سایتهای رنگارنگ حکومتی می‌رسید و یا به صحبتها و مشاهدات تعدادی از جداشدگان سازمان، کسانی که ستون فقرات تمام مستندهای جمهوری اسلامی بر علیه مجاهدین را تشکیل می‌دهند.

ساختار اغلب مستندهای حکومتی علیه مجاهدین ترکیبی از صحنه‌های تقطیع شده از حرفهای رهبران مجاهدین مثل مسعود رجوی با سناریوپردازیهای حکومت و مصاحبه‌های جداشدگان مجاهدین است.

جدا از این‌که اغلب، داستانهای جداشدگان بیش از حد مخوف و ترسناک است که بتواند واقعی باشد، این نکته را نیز نباید فراموش کرد که اعتبار آنچه که یک جداشده در تریبون جمهوری اسلامی ارائه می‌کند، برای عقل سلیم قابل تردید است و باورپذیری آن را مشکل می‌سازد. چرا که منطقاً کسانی که از سازمان جدا شده‌اند درصدد این هستند که جداشدن خود را توجیه کنند، و یا حتی برای امرار معاش نیاز دارند حرفهایی مطابق سناریوهای نوشته شده توسط ج.ا بزنند تا روزی خود را تأمین کنند. امر دیگری که سندیت آنها را مورد سؤال قرار می‌دهد این است که اغلب آنها بلافاصله در سایتهای نشان‌دار حکومت، مثل فالس نیوز یا حتی صدا و سیما بازنشر می‌شوند. البته در سمت هواداران مجاهدین هم معمولاً دستها از اسناد معتبر خالی است. اسناد معتبر مجاهدین یا از بین رفته یا آن‌قدر سری است که تابحال منتشر نشده و یا این‌که اگر منتشر شده در کنج ستون یک صفحه سایت یا وبلاگی مانده که در هیچ جستجویی پیدا نمی‌شود.

تصویر کلیشه‌یی حکومت از مجاهدین این است که مجاهدین کسانی هستند که از ابتدا دنبال قدرت بودند و برای رسیدن به قدرت به خشونت متوسل شدند،‌ یعنی از نوعی سادیسم رنج می‌بردند و تمایل به کشتن انسانها داشتند و مردم عادی را می‌کشتند تا در صحنه سیاسی مطرح شوند، تصویری که در فیلم «ماجرای نیمروز» به اوج می‌رسد. آنها سپس از ایران خارج شدند و به عراق رفته، متحد صدام شدند و درجنگ علیه ایران شرکت کردند. در کنار این وقایع، سایتهای قابل دسترس، روایات خوفناکی هم از قوانین پیچیده درون تشکیلات مجاهدین به شما می‌دهند که هر کسی از آن به وحشت بیفتد.

در این تصویر کلیشه‌یی عمداً بخش زیادی از تاریخ پوشانده می‌شود و از آنجایی که از این حوادث بیش از ۳۰سال می‌گذرد و وقایع آن روزگار مثل امروز در شبکه‌های اجتماعی بایگانی نمی‌شدند، ذهن مخاطب جوان هیچ منبع دیگری به جز همان رسانه حکومتی برای رسیدن به حقیقت ندارد. در این کلیشه هیچ وقت صحبتی از جنایاتی که کمیته چیها و پاسداران در زندانها علیه مجاهدین روا داشتند نمی‌شود. هر چند که با افشاشدن فایل صوتی آیت‌الله منتظری گوشه‌یی از جنایات آن دوران نمایان شد. همچنین به سرکوب آزادیهای سیاسی و اجتماعی توسط خمینی که مجاهدین در برابرش ایستادند هم اشاره نمی‌شود. از محبوبیت توده‌یی مجاهدین در سالهای اول انقلاب، میتینگ های چند صدهزار نفری آنها و.... چیزی گفته نمی‌شود.همچنین مشارکت مجاهدین در جنگ علیه عراق در ابتدای شروع جنگ و صلح آنها با صدام پس از آن که بعد از فتح خرمشهر ادامه جنگ را نادرست می‌دانست و.... باز هم اشاره‌ای نمی‌شود. یعنی وقایع نیز به‌طور مرموزی سانسور می‌شوند.

نباید فراموش کرد که هر کدام از ما فقط یکبار زندگی می‌کنیم. آنچه که امروز انجام می‌دهیم به‌عنوان سند تاریخی برای نسل‌های آینده می‌ماند.

برای مثال: این واقعیت در تاریخ ایران ثبت شده که در ۱۱آذر ۱۳۵۸اکثریت مردم ایران به قانون اساسی ولایت فقیه رأی دادند. واقعه‌یی دردناک که همه ما از آن به‌عنوان یکی از اشتباهات نسل گذشته یاد می‌کنیم.

اما فراموش نکنیم کاری که امروز به آن مشغول هستیم در تخریب همدیگر شاید اشتباهی بزرگتر باشد، اشتباهی که به‌طور روزانه در تویتر و تلگرام و اینستاگرام دارد ثبت می‌شود. کافی است چند لحظه به این فکر کنیم که تخریب بی‌جهت مریم رجوی یا رضاپهلوی در این دوران به سود کیست؟ آن‌قدر که هواداران دو طرف علیه همدیگر ناسزا می‌گویند، هیچ وقت در سخنان رهبرانشان چیزی علیه همدیگر یافت نمی‌شود. چرا که سود برنده واقعی دشمن مشترک است. آنچه که امروز ما در شبکه‌های اجتماعی ثبت می‌کنیم فردا موضوع کاوش محققان تاریخ خواهد شد و به‌عنوان سطح شعور سیاسی نسل ما ارزیابی می‌شود.

مخالفین مجاهدین به جای این‌که به نقد مواضع یا عملکرد سیاسی امروز مجاهدین بپردازند، علاقه دارند که در مورد دست دادن مسعودرجوی با صدام بنویسند. جدا از این‌که مجاهدین چه توجیهی برای این دیدار دارند جدای ازینکه اصلاً اگر قرار به یک ملاقات سیاسی باشد مگر دست دادن چیز عجیبی است؟! کما این‌که عکس دست دادن محمد جواد ظریف و حتی خود محمدرضا شاه با صدام در اینترنت قابل دسترسی است، بله جدای از همة اینها در شرایط ملتهب کنونی کشور، درجا زدن در یک اتفاقی در ۳۰سال پیش چه دردی را دوا می‌کند!

بله! واقعیت این است با گم کردن خود در اتهامات ۴۰سال پیش مجاهدین ما فقط خودمان را از یک نیروی قوی در پروژه براندازی نظام محروم می‌کنیم.


اما اگر از دیوار این سردرگمی بگذریم در پس آن با حقایقی انکار ناپذیر در مورد مجاهدین آشنا می‌شویم:

با گذشت بیش از نیم قرن از تأسیس این سازمان، آنها تا به امروز قدیمی ترین تشکل سیاسی در تاریخ معاصر ایران هستند. حتی اگر همین فردا هم پرونده سازمان مجاهدین بسته شود باز هم آنها هم از سلطنت پهلوی (پسر) و هم از حکومت جمهوری اسلامی و هم از هر گروه یا حزب دیگری، بیشتر در تاریخ معاصر ایران دوام آورده‌اند! این حقیقت ساده ما را به چند نتیجه‌گیری و رکوردهایی که سازمان مجاهدین از خود باقی گذاشته رهنمون می‌سازد که می‌تواند برای درک بهتر صورت مسأله آنها مفید باشد:

  1. هیچ کس نمی‌تواند روایت کاملی از تاریخ معاصر ایران ارائه کند بدون این‌که به مجاهدین اشاره کند. چون مجاهدین آن‌قدر در تحولات نیم قرن اخیر ایران تاثیرگذار بوده‌اند، که فارغ از قضاوت در مورد درستی یا اقدامات آنها، نام آنها در هر کتاب تاریخی در مورد تحولات ایران وجود دارد.
  2. تجربه نیم قرن اداره یک تشکیلات داوطلب، تجربه‌ی نادر در این منطقه از جهان است، که تنها در اختیار این سازمان قرار دارد.
  3. سازمان مجاهدین تنها جنبش سیاسی در جهان کنونی است که اکثریت آن را مردان تشکیل می‌دهند ولی رهبری آن به‌طور مطلق در دست زنان است. این تجربه تاریخی که اکنون نزدیک به سه دهه از آن می‌گذرد حاوی یک دکترین در روابط بین زن و مرد می‌باشد.
  4. تشکیلات مجاهدین توانمندی عجیبی در سازماندهی دارد که می‌تواند بزرگترین اجتماع سیاسی ایرانیان خارج از کشور را هر ساله سازمان دهد. نفس جمع کردن و اداره این جمعیت بیشمار در یک کشور خارجی بیانگر توانمندی فوق العاده‌یی است که آنها دارند.
  5. به گواهی حامیان بین‌المللی آنها، مجاهدین یکی از معدود جنبشهایی هستند که می‌توانند شخصیتهای سیاسی با گرایشهای مختلف از رادیکال ترین طیف چپ و راست را پشت یک میز دورهم گرد بیاورند.
  6. سازمان مجاهدین با بکارگیری اهرم حقوقی به‌عنوان یکی از روشهای مبارزه و با پیروزی در بیش از 20دادگاه در مقابل دول اروپایی و آمریکایی نه تنها بر مبارزه خود از نگاه قاضیان بی‌طرف مهرتایید زده است، بلکه برای تاریخ علم حقوق این تجربه را به ثبت داد که چطور یک جنبش منطقه‌یی می‌تواند در مقابل تصمیمات ابرقدرت جهان بایستد و آن را ملغی کند.

اگر نخواهیم این لیست را طولانی‌تر کنیم، تنها می‌توان به این نتیجه اکتفا کرد که با توجه به واقعیتهای فوق که دوست و دشمن بر آن صحه می‌گذارند و نمی‌توانند آن را رد کنند، سازمان مجاهدین یک پدیدهٴ نادر در تاریخ ایران است که شایان واکاوی و کنجکاوی بسیار بیشتری از آنچه اکنون وجود دارد می‌باشد!

و در پایان از خود بپرسیم: آیا براندازی دیکتاتوری فعلی بدون کمک مجاهدین ساده‌تر است یا سخت‌تر؟