آینده متاورس

آیا متاورس آینده بشریت خواهد بود؟

متاورس واقعاً به چه معناست؟ آیا به معنای آینده است یا فقط یک حباب است؟


آیا متاورس آینده بشریت است؟

ابتدا اجازه دهید با نتیجه گیری اساسی خود در مورد این موضوع شروع کنیم: قطعا آینده متاورس، آینده بشریت است. چرا من اینقدر مصمم هستم؟ به نظر من، هر صنعتی یا هر فناوری، اگر بخواهد آینده باشد، نباید تنها به دلیل تخیلی که در خود دارد، اما مهمتر از آن، می تواند مبرم ترین مشکلات پیش روی بشریت را حل کند.

متاورس چه مشکلاتی را می تواند حل کند؟ برای پاسخ به این سوال، باید یک پس انداز ساده انجام دهیم. در سال 2019، من به ویتنام، دلتای رودخانه مروارید و دلتای رودخانه یانگ تسه رفتم تا تحقیقات زیادی انجام دهم، عمدتاً برای پاسخ به دلتای رودخانه یانگ تسه این سوال را مطرح می کند که آیا صنعت تولید چین می تواند تحت مناقشه تجاری چین و آمریکا دوام بیاورد؟

در حین تحقیق متوجه واقعیت دیگری شدم، صاحب کارخانه به من گفت که یک ربات می تواند جایگزین 4 نفر شود و هزینه کامل آن در عرض 5 تا 6 ماه قابل جبران است، در آن زمان من شوکه شدم، حتی چنین صنعتی. شروع به جایگزینی ماشین‌ها به مردم، سپس سایر صنایع با محتوای فناوری بالاتر و محتوای پیچیده‌تر، جایگزینی ماشین‌ها به مردم گسترده‌تر و سریع‌تر خواهد بود.

این پتانسیل ایجاد تغییر خاصی در ساختار نیروی کار دارد که هرگز در تاریخ بشر دیده نشده است. نسبتا کمیاب هستند و 95 درصد از جمعیت ممکن است کار کنند، اما چیزهای تولید شده نسبتاً کوچک هستند، بنابراین تنها 5 درصد از مردم می توانند به اندازه ای که می خواهند مصرف کنند، و 95 درصد از مردم احتمالاً فقط می توانند اساساً زنده بمانند.

در عصر اقتصاد صنعتی، مواد تولید شده به طور چشمگیری گسترش یافت و این امکان وجود داشت که 95 درصد از مردم تولید کنند و 95 درصد مردم مصرف کنند. شغل های ایجاد شده در اقتصاد صنعتی با ربات ها و هوش مصنوعی جایگزین می شوند؟ بیایید یک تحلیل گونه شناختی اغراق آمیز انجام دهیم، این امکان وجود دارد که عصر دیجیتال آینده 5 درصد از مردم تولید کنند و 95 درصد مردم مصرف کنند، که یک معکوس کامل با عصر اقتصاد کشاورزی

این آینده بسیار جالبی به نظر می رسد، اما سوال اینجاست که 95 درصد از مردم نمی خواهند تولید کنند، اما فرصت تولید ندارند، زیرا شغل او با ربات ها جایگزین شده است، در صورتی که این 95 درصد مردم نخواهند فرصت تولید دارند، پس درآمد ندارند، از چه چیزی استفاده می کند، اگر قدرت خرج کردن نباشد، 5 درصد افرادی که مشغول تولید مثل هستند چه چیزی تولید می کنند، او هم چیزی برای تولید ندارد و اگر تولید کند و آن را می فروشد، سپس کل چرخه اقتصادی ممکن است شکسته شود.

اما جايگزيني افراد با ماشين‌ها حتماً اتفاق مي‌افتد كه اين يك واقعيت غيرقابل برگشت است، سپس اين سوال جديد مطرح مي‌شود كه 95 درصد افرادي كه جايگزين شده‌اند، دقيقاً چه بايد بكنند؟ و چرخه اقتصادي ناشي از فرآيند جايگزيني چگونه بايد باشد. حل شد؟من به این فرضیه رسیدم که مگر رفتار مصرفی این 95 درصد مردم خودش با تولید برابری کند، یعنی مصرف خودش تولید است، این منطق می تواند کار کند و چرخه اقتصادی دوباره می تواند کار کند.

مصرف رفتار ما در بسترهای خرید همچنان به تولید داده ادامه می دهد و در عصر دیجیتال مهمترین ابزار تولید داده است بنابراین در عصر دیجیتال داده ها به طور مداوم تولید می شوند و تقاضا برای داده ها در حال افزایش است و ارزش آن نیز افزایش می یابد. افزایش می یابد، آنگاه رفتار مصرف خود با تولید برابری می کند، بنابراین منطق چیزی که ما آن را 5 درصد تولید جمعیت و 95 درصد مصرف می نامیم باید بیشتر روشن شود که 5 درصد مردم به تولید سنتی مشغول هستند و 95 درصد. افرادی که مصرف می کنند در واقع شکل جدیدی از تولید را انجام می دهند.

در این مرحله، مهم است که ما یک سناریو پیدا کنیم. در این سناریو، افراد از طریق فرآیند مصرف داده‌ها را به‌اندازه کافی کارآمد تولید می‌کنند، مقدار تولید شده به اندازه کافی بزرگ است و داده‌های تولید شده به اندازه کافی متمایز می‌شوند، زیرا هر چه داده‌ها متمایزتر باشند، پس چه سناریوهایی می توانند این الزامات را برآورده کنند و این شرایط را برآورده کنند؟در حال حاضر، محتمل ترین سناریویی که می توانیم تصور کنیم، متاورس است.

موضوع اخلاق الگوریتمی و خشونت آنلاین

سوال بعدی که باید مورد بحث قرار گیرد این است که چه کسی متاورس را انجام می دهد؟در حال حاضر چندین شرکت فناوری بزرگ در ایالات متحده و چین به شدت در جهت فراجهان کار می کنند و شروع به تلاش برای ساخت فراجهان خود کرده اند. اما برخی مشکلات وجود دارد که ممکن است اثر واکنشی داشته باشد.علاوه بر این، متاورس متشکل از این شرکت های دیجیتال مطلقاً هیچ امکانات کاملی برای متاورس ندارد.

اول از همه، چرا این خطر واکنش وجود دارد؟در حال حاضر، در میان شرکت‌های فناوری که در دنیای فراجهان کاوش می‌کنند، احتمالاً مایکروسافت طولانی‌ترین تأسیس‌شده است، حدود چهل یا پنجاه سال، مانند فیس‌بوک ممکن است بیش از ده سال باشد.

شرکت های فناوری از الگوریتم های توصیه استفاده می کنند زیرا آنچه شما برای کاربر می بینید به بهترین وجه با علایق او مطابقت دارد، اما در عین حال الگوریتم توصیه مشکل دیگری مانند پیله اطلاعات را به همراه دارد. الگوریتم توصیه بر اساس عادات مرور کاربر مشخص می کند که چه چیزی جالب تر است. عادات مصرفی و غیره را روی پلت فرم، و سپس به طور مداوم به او توصیه می کند که به احتمال زیاد مورد علاقه است. در نتیجه، کاربران احساس راحتی غیرقابل توضیحی خواهند داشت و به راحتی می توان به منطقه راحتی مخصوصاً راحت رساند.

در منطقه راحتی، کاربران احساس می کنند که محتوای زیادی دیده اند و چیزهای زیادی برداشت کرده اند، اما در واقع این محتویات نسبتاً مغذی هستند، او فقط می تواند آنچه را که به آن علاقه دارد ببیند و فکر می کند که تمام دنیا مثل خودش است و نمی تواند چیزی متفاوت از او ببیند، به طوری که اگر به دلایلی ناگهان چیزی متفاوت دید، لحظه ای به شدت احساس آزرده شدن می کند و این احساس شدید آزرده شدن بر او تحمیل می شود. یک مشکل دیگر در همان زمان

قبل از ظهور رسانه های اجتماعی، روابط اجتماعی ما نوعی رابطه اجتماعی بود، حلقه ای از شرکای اجتماعی روزانه که اساساً افراد اطراف ما به معنای فضای فیزیکی بودند، رابطه ما با این افراد چند بعدی است: از یک طرف. از طرفی همه ما همکار هستیم، از طرف دیگر ممکن است همه ما پدر باشیم، از طرف دیگر ممکن است همه ما طرفدار باشیم و بسیاری از هویت های متداخل دیگر داریم، همیشه باید انواع همکاری و تعامل داشته باشیم، بنابراین من باید انگیزه ای داشته باشم تا خودم را از رهاسازی احساسات به میل خود کنترل کنم.

پس از ظهور رسانه های اجتماعی، رابطه بین افراد وارد یک رابطه اجتماعی سبک شده است - اکثریت قریب به اتفاق افرادی که من با آنها به صورت آنلاین تعامل دارم هرگز فرصت ملاقات آفلاین را نخواهند داشت. ما در یک گروه هستیم یا من در یک گروه هستم. همون پلتفرم فقط به خاطر اینکه یک تاپیک با هم خوشه شده باشه در این صورت رابطه ما با هم تک بعدی هست همین که اذیتم کنی فورا فحش میدم به هر حال فرصت نمیکنم تو را در زندگی‌ام می‌بینم، پس سرزنش کردن چه می‌شود؟ و من در ابتدا در منطقه راحتی خودم بودم، زیرا چیزی غیرقابل توضیح از منطقه راحتی من خارج شد، من قبلاً آتش گرفته بودم، و ناگهان افرادی را دیدم که کاملاً با هدف من متفاوت بودند. در این مورد، برخورد من و او برای من جرم بزرگی است، به همین ترتیب، طرف مقابل احساس می کرد که من به او توهین می کنم.

در این صورت سرزنش همدیگر باعث می شود ناراحتی که به زور از منطقه آسایش خارج می شود تا حدودی رها شود و بعد از سرزنش سیاه شود و دیگر همدیگر را نبینیم و ضرری برای من ندارد. در جامعه پذیری سبک، افراد انگیزه ای برای کنترل تکانه های عاطفی خود ندارند، در سال های اخیر پدیده کاتارسیس عاطفی در اینترنت به شدت جدی شده است و انواع و اقسام الفاظ افراطی در اینترنت به نزاع پرداخته شده است و فضا اینگونه است. خیلی پاره شده که دلیلش همینه

در مورد این پیله اطلاعاتی روی هم قرار گرفته اجتماعی سبک، تحت فضای بسیار قطبی اینترنت، این شرکت های فناوری نیز با انواع مشکلات مواجه خواهند شد، متوجه خواهند شد که روابط عمومی روز به روز دشوارتر می شود، ممکن است تصویر عمومی آن بدتر و بدتر شود. و تصویر عمومی ممکن است به شدت پاره شود، برعکس، بسیار بد، و ممکن است با یک محیط تجاری نسبتا ضعیف مواجه شود.

بنابراین یکی از سوالاتی که اخیراً به آن فکر می‌کنم این است که یک اخلاق الگوریتمی جدید مورد نیاز است، حتی به نفع خود شرکت‌های فناوری. 100 محتوا را به کاربر توصیه می کند که 40 درصد آنها اصلاً به آنها علاقه ای ندارد و باعث می شود کاربر متوجه شود که چیزهای دیگری در جهان وجود دارد. فقط زمانی که بتواند هر روز چیزهایی را ببیند که دوست ندارد یا حتی چیزهایی که کاملاً مخالف ایده های او هستند، آیا او مجبور می شود از منطقه راحتی خود بپرد و آنقدر مستعد رعد و برق نخواهد بود.

اگر الگوریتم توصیه چنین تنظیمات پارامتری را انجام ندهد و در این جهت تکامل نیابد، ممکن است تأثیر منفی بسیار زیادی داشته باشد.اما تکامل اخلاق الگوریتمی به تنهایی قطعا کافی نیست و احتمالاً فراتر از فناوری دیجیتال، باید بیشتر باشد. با هم پیش برویم.اما ما باید درک کافی عمیق و بحث انعکاسی از اخلاق الگوریتم داشته باشیم که امروزه بسیار مهم است.

امکان یک دنیای دیجیتال توزیع شده؟

در مورد مشکل دیگر، متاورس ترویج شده توسط شرکت‌های فن‌آوری به دور از فرسودگی امکانات متاورس است، دلیل آن این است که دنیای دیجیتال ساخته شده هنوز یک دنیای دیجیتال توزیع شده واقعی نیست.

در حال حاضر در سطح تولید محتوا همه کاربران به تولید محتوای متنوعی می پردازند که بدون شک توزیع می شود اما از نظر مدیریتی همچنان متمرکز است مثلا فیس بوک کابل شبکه حساب دولت استرالیا را در سال 2020 قطع کرد. و این مدیریت متمرکز «قطع کابل شبکه» هنوز هم همه امکانات دنیای دیجیتال ایجاد شده توسط اینترنت را به طور کامل آزاد نکرده است، یعنی امکانات خود را تمام نکرده است.

بنابراین امکان توزیع در سطح مدیریت چقدر است؟ من احساس می‌کنم که فناوری بلاک چین پتانسیل ارائه را دارد. فناوری بلاک چین چشمان من را به امکان یک مکانیسم سازمانی کاملاً جدید بی‌سابقه در تاریخ بشر باز کرد و آن را به سادگی به عنوان یک مفهومی که ارائه راه حل سوم برای معضل زندانی است.

در دوراهی زندانی، خیانت افراد به یکدیگر آسان است، اما دلیل اینکه انسان می تواند در بالای زنجیره غذایی بایستد و روح همه چیز شود، دقیقاً به این دلیل است که انسان ها می توانند در مقیاس بزرگ همکاری کنند. معضل زندانی ذاتاً انسانی است، اما انسان ها باید همکاری کنند، یعنی خود معضل زندانی باید راه حلی پیدا کند.

تاریخ بشر برای معضل زندانی دو راه حل ارائه می دهد، یکی اینکه با بازی های مکرر، همه به سودهای بلندمدت فکر می کنند و دست از دستیابی به منافع کوتاه مدت می کشند، مثلاً من خیانت نمی کنم، اگر خیانت کنم، آن را ندارم. فرصتی برای تجارت مجدد با کسی در دفعه بعد، و دستاوردهای بلندمدت من از بین خواهد رفت.

اما بازی های مکرر این باید بر اساس جامعه آشنا باشد و جامعه آشنا فقط می تواند یک جامعه کوچک باشد زیرا در یک جامعه بزرگ اصلا نمی توانید با یکدیگر آشنا شوید و جامعه مدرن یک جامعه بزرگ است. جامعه مقیاس، جامعه در مقیاس بزرگ مقدر است که جامعه ای غریب باشد، فرصت های کمی برای بازی های مکرر وجود دارد، بیشتر معاملات فروش چکشی است، سپس برخی چیزها در طبیعت انسان فورا ظهور می کنند و ممکن است مردم تمایل بیشتری به این داشته باشند. به یکدیگر خیانت می کنند تا همکاری کنند.

بدون همکاری جامعه فرو می‌پاشد و چرا جامعه مدرن توده‌های غریبه فروپاشیده نشده است، باید به این دلیل باشد که مردم متوجه می‌شوند که مجری شخص ثالث قوی هستند. مجری می آید و شما را به شدت مجازات می کند، در جامعه مدرن این مجری شخص ثالث، دولت است، بنابراین برای جامعه مدرن، دولت نهادی است که به هیچ وجه نمی توان از آن گذشت.

بلاک چین راه حل سومی را ارائه می دهد که می تواند به تأثیر جامعه آشنا در یک جامعه بزرگ غریبه دست یابد، مکانیزم سازمانی که هرگز در تاریخ بشر وجود نداشته است. به دلیل وجود فناوری دفتر کل توزیع شده، وقتی معامله ای انجام می دهم. با وجود یک فرد غریبه در زنجیره، تراکنش در کل شبکه در زنجیره منتشر می شود و پس از ثبت حساب، اگر آن شخص را فریب دادم، هر کسی می تواند سوابق ارتباطی گذشته من را بررسی کند تا ببیند آیا این شخص قابل اعتماد است یا خیر. من یک بار فریب خوردم، می خواستم با هر کس دیگری کار کنم، تأثیری که فقط در جامعه ای از آشنایان رخ می دهد. این مکانیسم سازمانی جدید همچنین امکانات کافی را برای نوع مدیریت توزیع شده ای که قبلاً ذکر شد فراهم می کند.

اکنون یک مکانیسم سازمانی جدید روی بلاک چین وجود دارد به نام DAO (سازمان خودمختار غیرمتمرکز)، یک سازمان کاملاً توزیع شده خودساخته. در گذشته چندین نفر می خواستند کاری را به صورت مشارکتی انجام دهند و برای ثبت یک شرکت نیاز به شریک داشتند، اما امروزه تا زمانی که چند نفر به نوعی اجماع برسند، می‌توانیم یک قرارداد هوشمند امضا کنیم و آن را روی بلاک چین تنظیم کنیم.

می توان گفت که معنی متاورس معادل ساختن یک دنیای دیجیتال به موازات دنیای فیزیکی سنتی است که منطق فضایی کاملاً متفاوتی است.در دوره کشف جغرافیایی، اسپانیا برای اولین بار در دریا حرکت کرد و در آنجا مجبور شد قوانین خاصی برای مدیریت دریا وجود داشت و باید قوانینی وجود داشت، بنابراین اسپانیا سعی کرد قوانین آشنای خشکی را به دریا برای مدیریت اقیانوس ترجمه کند، اما نتیجه ناموفق بود، زیرا منطق دریا کاملاً متفاوت است. منطق روی خشکی، آنها تابع دو منطق حقوقی کاملاً متفاوت هستند، تا اینکه بیش از 100 سال بعد بود که بالاخره کسی منطق قانونی در اقیانوس را کشف کرد و نظم فضایی جدیدی باز شد که نظم دیگری موازی با آن بود. سرزمین.

به اصطلاح موازی گرایی به این معنا نیست که با یکدیگر تعامل نداشته باشند، بلکه این دو تعامل بسیار نزدیک و بسیار پیچیده دارند، اما همچنان قواعد خاص خود را دارند، فضای جدید دیگری موازی با فضای سنتی نیز مستلزم یک سری منطق حقوقی است. ، منطق اخلاقی، منطق سیاسی و منطق اقتصادی، اما خیلی چیزها با فضای سنتی متفاوت است، ما نمی توانیم به سادگی قوانین دنیای سنتی را به دنیای دیجیتال ترجمه کنیم و انتظار داشته باشیم که کار کند.

وقتی تاریخ یا هر نظمی را مشاهده می کنیم، باید به یاد داشته باشیم که عدالت باید با منافع هم شکل باشد و عدالت می تواند پر جنب و جوش باشد، بدون منفعت، به معنای مادی، بدون ظرفیت خود گردشی اقتصاد، نمی توان آن را پایدار کرد. شما نمی توانید از حمایت کافی برخوردار شوید و اگر حمایت نداشته باشید، نمی توانید این کار را انجام دهید.

سپس در جهان متاورس، ما همچنین باید به دنبال این باشیم که ساختار عدالت و هم‌شکلی منافع چگونه باشد، که سوالی است که امروز باید مورد توجه قرار گیرد.

معنای متاورس

ما هنوز باید به تصور و ساختن ادامه دهیم

من احساس قوی دارم که در 20 سال آینده، متاورس این پتانسیل را دارد که مهم ترین بخش اقتصاد ما را تشکیل دهد. در متاورژن، داده ها به طور مداوم در حال تولید هستند و افراد تعاملات مختلفی را انجام می دهند که همه آنها جدایی ناپذیر هستند. از سخت افزار فیزیکی، که یک رابط حیاتی بین دنیای مجازی و دنیای فیزیکی آفلاین را تشکیل می دهد.

بسیاری از مردم می گویند که سال 2021 اولین سال فراجهان است، بنابراین سال 2022 ممکن است دومین سال فراجهان باشد و تا بیستمین سال فراجهان، جهان چگونه به نظر می رسد؟ برای نظم جهانی آینده، نظم اقتصادی آینده، نظم آینده بشری؟

در حال حاضر، ما پاسخ روشنی نداریم، فقط تخیل وحشیانه داریم. ما باید همچنان تصور کنیم که دنیای بهتر و بهتری که در آن زندگی می کنیم چیست و این جهان چگونه خواهد آمد؟ این مستلزم این است که با هم تصور کنیم، تا با هم بسازید.


منبع: metaversyab.com