جاراس گوشواره دارند
فریاد بزنید
یاس کاروان
کول احساس بارش کرد
این پیکسار بهاری می رسد
به زاند جار که زمان بود:
یک جشن خیریه است
این همکاری است
در فشارهای بهار
کدام شکوفه از باغ هزاران گل عشق است
Sang Sang Zand Blubal Love
نسیم نوروزی
با صد صدای دلنشین سعی کنید
شانه در کوکتل عشق
ازت خسته شدم
قلب شما را شکستن:
یک جشن خیریه است
این همکاری است
شما به بازار رفتی
هدایای عید را به پسر و دخترت آوردی
دلتنگ فرزندانت هستم
قلب خود را ...
"تراشه"
و آنچه شما نیاز دارید برای خرید جدول Eid در حال حاضر:
یک جشن خیریه است
این همکاری است
شعرهای حسن نیت
به نام حضرت بری، عالی، که اکنون بیهوده است
زمان شکرگزاری و همدردی دوباره آمد
بیا، یک دانش آموز دبیرستان در این گلستان شکوفا می شود
گلستان نجیب زاده خوبی از هدایای بهشت بود
پیام دین ما خوب است اگر شما یک کمک مسلمان دارید
او باید به علی کمک کند، که زندگی خود را تا آنجا که می توانست تقبیح کند
تقلا برای فقرا که قادر خواهند بود به این دو کمک کنند
افرادی که بزرگ هستند و در آرد گندم قرار دارند چه کسانی هستند؟
افرادی که نان شب ندارند، منتظر کمک شما هستند
چه افرادی مریض و ضعیف هستند، هرچند که قادر به صادق بودن نیستند
چه کسی که تنها و یتیم شده است، اکنون به خوبی خود را به اشتراک می گذارد
بیایید کمک بهار جدید را با ما در بهار برگزار کنیم
چه کسی می تواند با افراد تنهایی جشن بگیرد؟
اکنون فقرا در انتظار شادی خود برای شادی خود هستند
چقدر سخت است که برای یک لحظه از مردم غافل نمانیم
یتیمان به کسانی که از درد یتیمان می ترسند شناخته شده اند
اما من مطمئن هستم که یک نفر از یک پد مضطرب به نام یک نفر وجود دارد
دوستانتان را به یاد بیاورید تا گیاهان احساسات را در قلب خود قرار دهید
مسلمان هر شب و روز که گره از کار همسایه باز می شود
در اینجا باغ احساسات است. درختان احساس می کنند، شکوفا شده اند. در گلبرگهای ایمان، شبنم عشق، انتزاعی است. پرندگان خیریه باغ را با آهنگهای تکاملی خود پر می کنند و باغبان لبخند می زند:
خداحافظ! خداحافظ! بهار نزدیک است
رگهای ما با خون انسان پر شده است. هر لحظه وقت ما را صرف یادآوری دیگران می کنیم. هوا در حیاط خلوت ما پر از مهربانی است. در هر لحظه، قلب ما فریاد می زند. بوی سیب ها از باغ هامان می آید. دریای چشمان ما به ساحل محاصره شده رها شده است. ما مردم سرزمین حسن نیت است که ما نوشته ایم:
بنی آدام عضو یکدیگر هستند
کدام یک از جواهرات در خلقت است
شما درباره دیگران دیوانه هستید
انسانی نباشید
بلافاصله بوی عید از شاخه های شاخه ها می آید و خانه ها در انتظار خانه هستند. فضای بازارها و بازارها، چانه زنی پیوسته، فساد و آشتی مکرر، و در نهایت لبخند رضایت.
پول جدید، ماشین های پاک، چهره های فرسوده، عطرهای تنهایی را از دست داد؛ فقط یک سکه یک سکه به نام رستگار. اما در همین سکه، زندگی با حواس پرتی از خواب، با شب همخوانی دارد: شب شب است و شب پر است. عید: شرم آشکار پدر، گریه های پنهان مادر و آرزوی شیرین دختر.
هیچ کلمه ای نمی تواند تلخ در قطره اشک است که در شب شب عروسی دخترانه می افتد. هیچ شعری نمیتواند سوزاندن دستهای خالی را نشان دهد.
بدون قلم می تواند دردسر را منعکس کند.
هیچ دوربین نمی تواند یک کودک را تشخیص دهد.
چقدر خوب است در این ساحل بی انتها دریا به نگاهی به دست های فوق العاده ای که "گریه ماکارونی" ما را به ما تلفن می کند!
چقدر خوب است که به کفش های قدیمی فکر کنید که در زمستان در زمستان زخمی شده اند!
چقدر خوب است، من به پیراهن ها فکر می کنم که تکه های آنها نمودار جامعه است.
چو به هر جنبه ای از مشاهده ابر سایه رحم به هر گیاه آفتاب
یک دست قدرتمند که قیمت آن شکسته نشده است! از اینجا، کسی دستهای خالی را در اطراف میز هفتم قرار داده است.
من خانه شمالی هستم! امروز، در روستاهای جنوبی، رویاهای کاهش یافته و "زباله"، قلب غم و اندوه از "نی" "نینوا" سپرده شده است.
من ساکن کدهای احمقانه فریبنده هستم! امشب چراغ خانه "بی بی" ساکت است.
چه کسی می تواند به فریادهای سکوت پاسخ دهد؟
چه کسی می تواند ضربان قلب را با لب های لبخند تغییر دهد؟
چه کسی می تواند کمی چیزهایی را برای دیگران به ارمغان بیاورد؟
آی پی، بدون توجه به روز و چشم های بارانی! این مرد گریه می کند
این دختر مرده نیست! آن زن، ورزش سکوت است و این کودک یک کیسه خواب را به جای عروسک می برد.
بیا، کمی فکر کنی
بیا، من یک مرد جوان هستم! با گرما دستها، چراغهای محلی را روشن کن!