سخن هفته - 23 اردیبهشت 1400
معلّمی؛ برترین شغل است
سخن هفته
معلمی؛ یک عنوان شغلی که از طرف یک نهاد، به همراه یک کد پرسنلی داده میشود نیست که اگر کسی آن را داشته باشد، معلم باشد و آن کس که آن را ندارد، معلم نباشد. معلمی یک "تعهد" است و این، یعنی: معلمی، "عشق" است.
از نظری معلمی یه جورایی نیاز به یک جوهرۀ ذاتی دارد، اما متفاوت از یک استعداد موسیقی و یا نقاشی و از یک لحاظ یک مهارت است، نه شبیه یک مکانیک و ورزشکار. معلمی اصلا شبیه هیچ شغل دیگری نیست. ظرافت، مهارت میخواهد، استعداد و ذات درست هم میخواهد.
یک معلم، درست راه میرود، باید خوب بیان کند، باید صبر و حوصلۀ زیادتری نسبت به دیگران داشته باشد، عادات زشت نداشته باشد، خود انتقادی داشته باشد، در یک کلام یک "الـگو" باشد.
صبر معلم در برابر بیاحترامی و بیادبی است، و الا دانشآموزانی که رعایت ادب و احترام را دارند که صبر نمیخواهد. اما آیا صبر معلم به معنی سکوت است؟ آیا معلم همانگونه که یک مادر صبر میکند، صبر میکند؟
من به عنوان کسی که در شرایط بسیار سختی وارد معلمی شدم، یعنی به عنوان یک تازهکار، کاری را پذیرفتم که افراد با سابقه از آن سر باز میزدند عرض میکنم – و نه به عنوان کسی که دستی بر آتش ندارد – معلمی از آن شغلهایی است که میوهاش سالها بعد به ثمر میرسد. یادم میآید که با مدیر دبیرستان در مورد الگو بودن معلم و اینکه «معلم، جانشین پیامبر است» بحث داشتیم و خیلی از معلمها که شاهد گفتو گو بودند در مخالفت با من، یکسری حرفها میزدند، من آن زمان گفتم که ده – بیست سال دیگر، کار من نتیجه میدهد.
خوشحالم که این را دیدم که فراتر از آن هم بود. من اصلا تصور نمیکردم روی همین معلمهای مخالف خود هم اینقدر تاثیر بگذارم. خدا را شکر.
اگر هر کاری ایدهآلی دارد و ما مثلا مکانیک خوب و مکانیک بد داریم، معمار خوب و معمار بد داریم و بقال خوب و بقال بد داریم، اما معلم خوب و نامعلم داریم. معلم یا درست است و یا دیگر معلم نیست و آنچه دارد یک عنوان سازمانی است. معلم، یک وظیفۀ روشن دارد و آن تعلیم و تربیت به صورت توأمان است. جالب است که در هر جایی از دنیا باشیم، رعایت اخلاق، جزو شوؤن یک معلم است.
یک معلم خوب، یک تاثیرگذار اساسی در زندگی یک فرد است. ارزشهای درست را به او میآموزد. (از آنجایی که قرار است در مورد جنبههای مثبت صحبت کنیم و اساسا معلم، از نظر من فقط کسی است که واقعا برای هدف درست تلاش میکند، بنابراین تمرکز در این نوشته بر اینست که معلم را همان معلم درست و یا در مسیر درست – یعنی تلاشکننده برای انجام وظیفه بدانیم) بنابراین یک معلم، باید خودساخته باشد، اهل تغییر برای بهترشدن باشد، خودانتقادی داشته باشد، انتقادات را بپذیرد، اخلاق را رعایت کند، اهل حاشیه نباشد و از همه مهمتر حرف بزند. این موارد را در کاربرد آن توضیح میدهیم.
خودساختگی: آیا یک معلم باید یک ورزشکار سخت، یک هنرمند عالی و یا یک فیلسوف زندگی باشد که بگوییم خودساخته است؟ خیر! همۀ ما داریم در زندگی روزمره کارهایی انجام میدهیم، چالشهایی داریم، یک معلم در برابر چالشهایش طوری عمل میکند که بتواند از خود در برابر خودش دفاع کند و «شرمنده» خودش برای آنچه انجام داده نباشد.
بسیاری از افراد در زندگی کارهای قهرمانانه کردهاند که خیلی هم افتخارآمیز است، مثلا ممکن است یک نفر را از جلوی ماشین که در حال تصادف بوده کشیده باشند، اما در برابر خودشان یک «تاسف» دارند.
بله! من علاوه بر اینکه ارزشهای درستی را برای سالها حفظ کردهام، در زندگی کارهای ارزشمندی کردهام، اما نکتۀ قضیه اینجاست که یک معلم همیشه سعی میکند کار درست را انجام دهد، نه برخی مواقع. او یک تقریبا خوب نیست، او خوب است و یا سعی میکند بینقص باشد، هرچند ممکن است، اما چیزی که مهم است، اینست که یک احساس بُـردن همیشگی نیاز یک معلم است.
پذیرش تغییر: عادتها، چیزی است که انسانها را اسیر میکند. وقتی وارد معلمی شدم، از دومین چیزی که میترسیدم (اولین چیزی که ازش میترسیدم این بود که خراب شوم!) این بود که به روالهای نادرست تن بدم و بعد هم این به عادت تبدیل شود.
انرژی زیادی صرف این کردم که خود منحصر به فردم را ارائه کنم. نوع تدریس، آمادهسازی و شکل ارائه و همه را متعلق به خودم کردم. نگاهم به این بود که آنچه برای بهتر شدن را با معیارهایی که دارم به سرانجام برسانم.
تنبلیها، ترسها و هوسها و خیلی چیزها ما را از پذیرش اینکه بخواهیم تغییر دهیم باز میدارد. دوست داریم چیزی انجام دهیم و هدفی برای خود داریم، اما میلها، ما نع میشود. معلمی اگر این حس زنده و جاری تغییرپذیری و مبارزهگری با عادات را نداشته باشد، آنچنان میکند که بعد از چند سال، چیزی جز سالهای رفته و گچخوردن ثمرۀ آن نیست.
معلمی برای کمال بیشتر خود فرد باید موثر باشد و این یعنی معلمیِّ پویا.
خود انتقادی: اینقدر کارها هست که یک فرد میتواند انجام دهد و دلیلش از دیگران پنهان بماند که در مقابل آنچه آشکار است چیزی به حساب نیاید. یک معلم، یک رو دارد و آن همان چیزی است که نشان میدهد. او با خودش، تکلیفش مشخص است، درست است در تلاش و کوشش و تقلا است، اما بلا تکلیف و سرگردان نیست. میداند چه میکند، حتی اگر هیچکس درک نکند. برای همینهاست که ترسی از مواجهه با خود ندارد و مدام به چیزی برای مشغولشدن پناه نمیبرد.
خود انتقادی، از تفکر انتقادی نشات میگیرد. او خود را سرزنش نمیکند، بلکه مورد ارزیابی و بررسی و تحلیل قرار میدهد. مدام در حال بالا و پایین کردن خود در مورد فکر، خیال، رفتار و حتی آرزو و هدفاش است.
چنین کسی نسبت به کارهایش مطمئن است، هرچند به ظاهر غمی داشته باشد، این ناشی از وضعیت و شرایط است و نه از خودش. او مستاصل و درمانده نیست، حتی اگر کسی و یا چیزی نداشته باشد. او ایمان دارد به راهش.
اخلاقمدار: خیلی صحبت از رعایت اخلاق میشود، میدانیم که این با ادب بسیار متفاوت است. ادب، یعنی رعایت احترام در ظاهر، اما اخلاق یعنی آنچه که دوست داریم کسی نسبت به ما باشد، خودمان نسبت به او باشیم. ادب، برخی مواقع یک سیاست است، اما اخلاق، یک تعهد است که هیچکس جز خود طرف آن را نمیتواند تضمین کند.
من معتقدم که معلمهایی میتوانند واقعا اخلاق را رعایت کنند که به خدا اعتقاد داشته باشند و معتقدم که کسی که به خدا اعتقاد داشته باشد نمیتواند رعایت ادب نسبت به خدا را نداشته باشد و اینها در انجام نماز، روزه، زکات، تعهد کاری، صداقت و ... نمایان میشود.
یک کسی که برای یک موضوع احساسی گریه میکند، یک موضوع است، اینکه نسبت به مسائل، تعهد اخلاقی برای خود در نظر میگیرد چیزی فراتر است. اخلاق برای همه مهم است، برای معلم، بسیار واجبتر. دریچۀ واردشدن به قلب افراد، رعایت اخلاق است و محبت، شعاعی از اخلاقمداری است.
متانت: حاشیه، آفت کار علمی و تربیتی است. اینقدر مسائل علمی و تربیتی وجود دارد که به آن پرداخته شود که هر چیزی جز آن را میتوان حاشیه دانست. میگویند برای ارتباط بهتر باید اردو و کلاسهای پرورشی و ... گذاشته شود. من اعتقاد دارم که اگر برای یادگیری ریاضی و فیزیک سرمایهگذاری اساسی در مدارس انجام شود، روی تربیت دینی هم اثر بیشتری نسبت به چیزهایی که شاهد هستیم به اسم ترویج معنویت و امور فرهنگی میشود، خواهد گذاشت.
حاشیه آنقدر بد است که من به عنوان « آفت » از آن در زمینۀ تربیتی نام میبرم. دیدید پارچهای که با خون آغشته شده است را اگر با آب گرم بشورید بدتر به تثبیتشدن آن کمک کردید، برخی فکر میکنند هر چقدر بیشتر از مسائل دینی و اعتقادی علنی بگویند که "این کار را بکن" و "این کار را نکن" بهتر است و بعد هم برای اینکه جا بیاندازند، جایزه هم میگذارند. این خوب است، اما یک بحث کمکی است و نباید این حاشیه، اصل شود.
اصل اینست که یک معلم، کارش که انجام تدریس عالی است انجام دهد.
حرفدرستزدن: مقایسهای که در دفتر معلمهای خارج از ایران با آنچه به تجربه در دوران دانشآموزی و هم معلمی خود داشتم، دریافتم که بله، همانطور که یک معلم در کلاس درس درست درس نمیدهد در دفتر معلم هم بدتر، حرفهای بسیار زشت میزند. در خارج از ایران، حرف بد میزنند، اما دو تا حرف بدرد بخور هم میزنند در مورد وضعیت آموزشی دانشآموزان، تبادلنظر میکنند با هم تعامل سازنده برای بهبود کار تعلیم و تربیت دارند و خیلی از هماهنگیها را که لازم است در جریان آموزش به موقع و سریع انجام شود، صورت میدهند.
معلم، اهل سکوت نیست، سکوت میکند اما بجا. اینکه اگر پدر و مادری را در جریان موضوعی قرار دهیم ممکن است فرزندشان را از مدرسه ببرند و ما نیاز به بودجه داریم، این موضوع آموزش نیست، موضوع یک بنگاه مالی است. در فیلمهای مستند خارجی میبینیم و من تحقیق کردم دیدم که میگویم که برای موضوعاتی بسیار سادهتر از توهین به یک دانشآموز دیگر بخاطر ظاهرش، شغل اولیاء و ... برخورد صورت میگیرد و دستورالعمل دارند. البته ما هم داریم ولی باید عملی کنیم.
همۀ اینها و بسیاری از مطالب دیگر با داستانهایی از شما معلمان و دانشآموزان، این را نشان میدهد که رابطۀ معلم و شاگرد، یک رابطۀ بسیار قدیمی و دارای ظرافتهای تعیینکننده در شخصیت و سرنوشت است.
یادمان باشد ما از خیلی از افراد چیزهایی یاد میگیریم، از خدای خود هم بیشترین چیزها را یاد میگیریم، از طبیعت، از نزدیکانمان و حتی از افراد عادی که با آنها مواجه میشویم. اینها به ما یاد میدهند، اما معلم ما نیستند، معلم ما آن فردی است که کامل است و یا در جهت کمال و خوبی حرکت میکند، پس اشتباه کنیم که اگر کسی در یک چیز، مثلا ورزش، هنر و ... قابل تقدیر بود، الگوی ماست، الگو را کسانی قرار دهیم که در علم و تقوا صاحب جایگاه هستند. اینچنین تناقضهای شخصیتی کمتری برای افراد اینجا میشود. درست است که چنین افرادی ممکن است همواره نباشد، اما بودن اندکشان را غنیمت بشماریم.
برای یادگیری از هر چیزی، زمینۀ آن را در خود ایجاد کنیم، این طلب را با تلاش و استقامت به سرانجام برسانیم و شیرینی زندگی خوب و آگاهانه را بچشیم. معلم این را به ما نزدیک میکند.